بازکردن دریچهای نو از سوی مقام معظم رهبری برای توصیف حال ملت ایران آن هم با مبانی و ادبیات درون دینی، رهاورد جدیدی در تکمیل منظومه شناختی ملت مسلمان ایران است؛ شناختی که آبشخور آن مستقل از مفاهیم عرفی و استانداردهای تحمیلی غرب برجهان است. شاخص اصلی و میدانی برای درک این مهم، استقامت ملت ایران در زیر فشارهای ۴۰ ساله و مأیوس کردن همه دشمنان است. صبوری در مشکلات در عین ناکام گذاشتن دشمن، مدخل عینیت یافتن تحلیل مقام معظم رهبری است. تاکنون اکثریت ملت چنین بودهاند و پیشکسوتان جهاد و شهادت و خانواده آنان به علاوه خانواده معظم شهدا پرچمدار این دو خصلتند. آنان هستند که در فقدان فرزندان و پدران خود، خدا را شاکر بودند و هیچ موهبت دنیوی راضیشان نمیکرد و نمیکند. شاکرین کسانی هستند که مانند امام و رهبر و امثال سردار شهید سلیمانی و هزاران نفر دیگر زندگی را بر خود حرام کردند. ماهها و هفتهها فرزندان خردسال خود را در بیداری نمیدیدند تا بتوانند سپر حوادث کشور و پرچمداران عزت مسلمین شوند. مشکلات را با شکرگزاری رسوا میکردند و شکر و گمنامی و صبوری از آنان الگوهای مثالزدنی ساخت که تا قرنها مانند ذخیرهای پایانناپذیر مورد توجه جوانان خواهند بود، اما در این ۴۰ سال کسانی بوده و هستند که به قول امام هیچ هنری جز حرف و ادعا نداشتند و در مشکلات کاسههای صبر و مقاومت را یکباره میشکستند و به جای اینکه بگویند ما کجا هستیم، مرتب کجا ایستادن دیگران را به رخ میکشیدند. این جماعت دارای خصلتهای متعددی بوده و هستند، اما مهمترین شاخص درک و قضاوت نسبت به آنان، از بین رفتن عزت الهیشان است.
اولین دستهای که مقابل صبارین و شاکرین هویدا شدند، ایستادگان مقابل امام بودند. این جماعت ۴۰ سال است جمهوری اسلامی را تمام شده میدانند و ملت را یکپارچه مخالف نظام و عمر جمهوری اسلامی را سه ماه و شش ماه تمدید میکنند. اساس قضاوت و تحلیلشان دشمنی است، نه مطالعه پدیدهها و اتفاقات. دسته دوم کسانی بودند که برای ثروتمند شدن عجله داشتند مسئولیت را به مثابه طعمه یافتند و ماحصل عمل آنان افول عزت خویش و ارائه تصویری ناهمتراز و مشوش و متضاد از نظام اسلامی بود. البته دشمنی که در این تصویر با ضریب هزاران برابری میدمد، باعث نشد که صبارین و شاکرین از میدان حمایت و فداکاری برای ملت و نظام به در روند.
دسته سوم کسانی بودند که باور اعتقادی به پدیداری به نام امام خمینی نداشتند، گوششان از عدم کارآمدی دین در عرصه سیاسی و اجتماعی پر بود و تلاش کردند امام و اهداف و اندیشه ایشان را به سطح عرفیگرایی تقلیل دهند. به اشخاصی عیبجو یا طعنهزننده نسبت به مشروعیت نظام تبدیل شدند یا جلای وطن کردند یا در نقطه مقابل معرکه گرفتند و اکنون نیز دلخوش به چند صد نفر فالوور یا لایککنندهاند.
دسته چهارم کسانی بودند که با از دست دادن جایگاه – حتی به روش مردمسالاری – بیتاب شدند و مصداق دیگی که برای من نمیجوشد، گشتند. فتنهها به پا کردند، اتهامات باورنکردنی به نظام زدند و خود نیز در حیران بین خسر الدنیا و الآخره قرار گرفتند. قیصریه را به آتش کشیدند و سوژههای ناب برای دشمنان قسم خورده تولید کردند.
دسته پنجم کسانی بودند که آدمهای بدی نبودند، اما شرایط و خصایص مدیریتی در نظام و حکومت را نداشتند.
پیامبر نیز از این افراد مانند ابوذر داشت، اما ابوذر مردود نشد، پیامبر به او میگفت صلاح نیست شما مسئولیت داشته باشید، اما او مانند برخی همراهان امام ما راه را گم نکرد. در انقلاب اسلامی بودند کسانی که به خاطر نداشتن مسئولیت یا رد صلاحیت با صراحت گفتند «آقای خامنهای! هر آنچه تو خواندهای من هم خواندهام، چرا باید من از شما اطاعت کنم؟»
دسته ششم کسانی بودند که آدرس را اشتباه آمده بودند؛ شاخص ارزشگذاریشان بر نظام جمهوری اسلامی همان توسعه اروپامحوری بود که باید به شکم و پیرامون آن ختم میشد، بنابراین پشت معیشت مردم مخفی شدند تا بتوانند نقزنی خود را موجه کنند. این جماعت هیچ آورده مثبتی در این کشور نمیبینند و حاضرند برای رفاه ظاهری هم که شدهاست، هر ذلتی را بپذیرند و همه شاخصهای عزتآفرین ملی و دینی را چوب حراج بزنند و بعضاً حدیث و آیه هم تحویل میدهند که باید سیادت دشمن را پذیرفت، چون ایمان بدون معیشت نمیشود.
نگاه عرفی به قدرت، اساس همه مشکلات است که اگر غیر از این بود، فردی که رد صلاحیت میشد، سجده شکر به جای میآورد که مسئولیت را از دوش وی برداشتند و ابوذر اینگونه بود. حال آنکه بعضاً برای اتصال به قدرت و مواهب، آنان حاضرند چهره نظام و اصل آن را نابود سازند. اگر شاخص این بود که عزت بعد از خدا و رسولش انحصاراً در حیطه مؤمنین است الگوی امام الگوی همگان میشد و بسیاری از مشکلات حل میشد. فهم التقاطی و دوری از اسلام ناب نیز ویژه ناشکیبایان و ناشکران است که در این ۴۰ سال مردود شدند.
صبوری و شکوری جزو جوهره اعتقادی مؤمنین است که در فهم درون دینی به آن آزمایش الهی میگویند. این جماعت پس از آزمایشهای فراوان در صورت قبولی در آزمون صبر و شکر، وارثان زمین میشوند و این سنت حتمی خداوند است.
سرمقاله مدیر مسئول روزنامه جوان، دکتر عبدالله گنجی- 98/10/29