بررسي نظريه پردازي هاي انحرافي در خصوص حجاب
نظريه پردازي هاي انحرافي راهي براي سست كردن گرايش مردم به حجاب
آیات نورانی قرآن و روایات رسیده از اهل بیت بیان کننده این مطلب می باشد که همواره دین واحکام خداوند متعال برای گروهی از مردم سلطه جو و طغیانگر مایه گرفتاری بوده و آنها را از رسیدن به اهداف دنیایی باز میداشته و در حقیقت منافع شان را به خطر میانداخته به همین سبب برای ازبین بردن آن به هر وسیلهای دست میزدند که حجاب نیز از این قائده مستثناء نیست.
نظریه پردازیهای انحرافی با هدف سُست کردن گرایش مردم به حجاب از دیر باز رایج بوده است که متأسفانه بسیار هم کارگر افتاده است ما در در این بخش به بررسي برخي از اين ديدگاه ها مي پردازيم
نظریه نخست: حجاب برای انزوای زن و تصرف منافع مالی ويگروهي اين عقيده را دارند كه تفكر مردسالاری با نگاه اقتصادي و رواني باعث شده تا حجاب را براي زنان اجباري كنند. چرا که مردها علاقه دارند تا زنان را در تملك خود داشته باشند زيرا كه از منظر اين گروه از اين راه مي توانند به نهادينه شدن ثروت در خانوادهها بپردازند، که بالطبع محدودیت ایجاد کردن برای زن و پوشش، این راه را تسهیل می کند
نظریه دوم: انحصارطلبي و غيرت بي جاي مردان
بعضی از نظريه پردازان نیز بر این گمانند که انگيزههاي رواني مثل انحصارطلبي كه در مردها به صورت غيرت بيجا وجود داشته، باعث شده كه زنان را به اين كيفيت در حجاب و پرده كنند. اینان غیرت مردانه را بیجا و بیمورد میشمارند و اصالت را از خانواده سلب میکنند و به اصالت فردی میاندیشند.
نظریه سوم: حجاب ناشي از عقدههاي حقارت زنان
برخی نیز میپندارند که انتخاب حجاب ناشي از ضعف شخصيت و عقدة حقارت در خود زنها هست و میگویند براساس مكتب فرويديسم، آن نقصي كه به خاطر نقص عضو در زنها به وجود ميآيد ـ كه يك نظريه خاص است ـ باعث شده كه هميشه زنها در درون خودشان یک نوع عقده حقارت داشته باشند و اين باعث شده كه هميشه به انزوا و عزلت كشيده بشوند.
گمانهای امروزی
نظريه چهارم: آیات حجاب صرفاً برای دوران کنیزداری بوده استبرخي از نظريات كه شايد به نوعي بازسازي ايده عدم امنيت باشد و گروهی اخیراً به آن استناد ميكنند، اين است که با رفتن به سراغ تفاسير قرآن و پيدا كردن شأن نزولها و یا احياناً روايات مختلف شأن نزولها و با تأكيد بر بخشی از آن شأن نزولها و توجیهگریهای غیر صحیح، بحث حجاب را به انحراف كشاندهاند.
به عنوان مثال گفتهاند در عصری که در جامعه عرب پوشش موجود نبود، تجاوزهای به عنف مكرر صورت میگرفت و همه زنان چه مجرد و چه متأهل از تيررس اين رفتار شنیع در امان نبودند و يك عدهاي به بهانة اينكه كنيزكان حرمت ندارند، متعرض كنيزان ميشدند که البته زنان آزاده از يك حرمت و حيثيت اجتماعي خاصي برخوردار بودند و کمتر مورد تهاجم قرار میگرفتند.
ولي در اين عين حال افراد هوسران متعرض اين زنان نیز ميشدند، صاحبان این ایده با استناد به این داستان گمان میکنند كه آيات حجاب صرفاً براي تفكيك بين زنان آزاده و زنان كنيز نازل شد. چون كه كنيزها موظف به پوشاندن سر خودشان نبودند، براي اينكه تفكيك را ايجاد بكند و امنيت زنان آزاده را بالا ببرد بحث حجاب را مطرح كرده است.
این دیدگاه از جهات مختلف مخدوش است زيرا كه قطعاً بالا بردن امنيت زنان يكي از عواملي و حكمتهاي حجاب مورد نظر شريعت است ولي اين امنيت فقط براي زنان آزاده نيست و اگر كنيزان به خاطراين كه اجازه نداشتن كه سر خود را بپوشانند به معناي تجويز لااباليگري و حتي تجاوز به عنف به آنها نبوده است. در حقيقت مثل اينكه است كه ما بگوييم زنها موظف نيستند صورت خود را بپوشانند اين به معناي ان نيست كه مردها هرگونه نگاهي را مي توانند به زنان داشته باشند.
نظر اين گروه آن است كه چون دیگر امروز كنيز و حُر مطرح نيست؛ پس دليلي هم براي رعايت حجاب هم وجود ندارد.