معامله قرن، میخ آخر بر تابوت طرح صلح عربی
همزمان با اعلام انتقال سفارت آمریکا به بیتالمقدس و در نتیجه به رسمیت شناختن این شهر به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی از سوی دونالد ترامپ، وی طی سخنانش تاکید کرد که «به رسمیت شناختن بیتالمقدس از سوی آمریکا به معنای موضعگیری کاخسفید به نفع یکی از طرفین مخاصمه نیست و تصمیم نهایی درباره مرزبندی و تقسیم بیتالمقدس با اسرائیل و فلسطینیان است». پس از این اظهار نظر ترامپ، نیکی هیلی سفیر و نماینده ویژه آمریکا در سازمان ملل در جلسه فوق العاده شورای امنیت که درباره قدس برگزار شده بود، خاطرنشان کرد «واشنگتن همچنان پایبند به برقراری صلح دائمی در فلسطین از طریق تشکیل دو کشور مستقل فلسطین و اسرائیل است». پیش از اینها نیز رکس تیلرسون وزیر خارجه روز چهارشنبه در حاشیه نشست وزرای خارجه کشورهای عضو ناتو در بروکسل اعلام کرد رئیس جمهور آمریکا در خصوص فرآیند به اصطلاح صلح خاور میانه بسیار متعهد است، و تیم وی در تلاش است تا رویکردهای جدیدی را در این باره ایجاد نماید. وی همچنین امروز بیان داشت: رییس جمهور به وضعیت نهایی {بیت المقدس} اشاره نکرد و مرزها در مذاکرات دو طرف مشخص خواهد شد.
حال با توجه به این سخنان مقامات آمریکایی پرسش اصلی آن است که ابعاد رویکرد جدید مورد ادعای مقامات کاخ سفید در مورد آنچه ایجاد صلح دائمی در فلسطین یاد میشود چیست و آینده آنچه مذاکرات صلح خاورمیانه نامیده میشود چه خواهد شد؟
طرح صلح عربی
طرحی که از آن به عنوان طرح صلح اعراب و اسرائیل یاد میشود در سال 2002 در جریان نشست سران کشورهای عربی در بیروت با هدف ایجاد کشور فلسطین بر اساس مرزهای ۱۹۶۷ میلادی از سوی ملک عبدالله پادشاه پیشین عربستان سعودی و امیل لحود نخست وزیر وقت لبنان پیشنهاد شد که بر مبنای آن با عقبنشینی اسرائیل از اراضی تصرف شده پس از 1967، اعراب نیز به عادی سازی روابط خود با این رژیم اقدام خواهند کرد. مبنای این طرح بر توافق اسلو قرار دارد که در سال 1993 میان تشکیلات خودگردان و اسرائیل به امضا رسیده بود. این پیمان به طور رسمی در 13 سپتامبر 1993 در واشینگتن دیسی با حضور یاسر عرفات، اسحاق رابین و بیل کلینتون به امضا رسید. پیمان اسلو زمینه ایجاد دولت مستقل فلسطینی را فراهم میکرد و البته شرایط برای تثبیت تدریجی سلطه کامل رژیم صهیونیستی بر مناطق تحت اشغالش ایجاد شد.
اقدام بدون استراتژی
الگوی رفتاری ترامپ در طول دوران سپری شده از ریاست جمهوری بیانگر نبود استراتژی و راهبرد مشخص در سیاست خارجی نسبت به مسائل مهم بینالمللی بوده است. این مسئله از همان دوران رقابتهای انتخاباتی و بویژه در مناظرات ترامپ و نامزد رقیب، از سوی منتقدان و سیاسیون آمریکایی مطرح شده بود. در نبود راهبرد مشخص، اتخاذ رویکردهای تنشآفرین و بیثباتساز نسبت به موضوعات مهم عرصه بینالمللی همچون تشدید تنشها با کره شمالی که به آزمایشات بیشتر موشکی پیونگ یانگ انجامید و یا خروج از توافقات و پیماننامههای بین المللی که با عدم همراهی و مخالفت سایر دولتها مواجه شده است. در واقع ترامپ با اتخاذ مواضع یکجانبه و به نوعی زورگویانه، تنها به اجرای وعدههای انتخاباتی برای جلب رضایت بخش حمایتگر جامعه آمریکا از خود میاندیشد حتی به قیمت ناپختگی این تصمیات و بدون در نظر گرفتن اجرای گامهای بعدی و تبعات زیانبار آنها برای صلح و ثبات جهانی. از این رو میتوان اذعان کرد که طرح ترامپ برای انتقال سفارت آمریکا به بیت المقدس و به رسمیت شناختن ضمنی اشغال بیت المقدس شرقی توسط اسرائیل که بر خلاف توافقات پیشین برآمده از مذاکرات میان دو طرف مناقشه با نقش آفرینی دولتهای مختلف ایالات متحده میباشد، اساساً فاقد اراده برای حل و فصل مناقشه چندین دههای اعراب و اسرائیل میباشد و ادعای مقامات آمریکایی در زمینه طرحریزی برای آینده مذاکرات ادعایی بیبنیان است که صرفاً به منظور کاستن از سطح فشارهای بینالمللی برای اقدام نابخردانه ترامپ صورت میگیرد. در این میان شاید ادعاهای مطرح شده از سوی برخی رسانهها مبنی بر ارائه طرح شاهزاده سعودی محمدبن سلمان به محمود عباس برای تشکیل دولت فلسطین به پایتختی ابودیس (چشم پوشی کامل از بیت المقدس) و به رسمیت شناختن اشغالگری اسرائیل در کرانه باختری و عدم امکان بازگشت آوارگان به سرزمینهای خود، را بتوان چهارچوب طرح احتمالی ترامپ دانست.
مرگ اسلو
در طول سالهای گذشته تاکنون تشکیل دولت مستقل فلسطینی با مرکزیت قدس شرقی و بر اساس تقسیمات ارضی قبل از 1967 مهمترین علت حضور نمایندگان فلسطینی در مذاکراتی بوده که آمریکا رهبری و ابتکار عمل آنها را برعهده داشته است. از نظر فلسطینیها موضع جدید ترامپ به این مساله پایان داد که اشغالگری، یک مرحله موقتی مرتبط با حل نزاع است. همچنین مواضع پیشین آمریکا که سعی داشت علیرغم حمایتهای بیدریغ از اشغالگری خود را به عنوان میانجیگر بیطرف در مذاکرات صلح میان دو طرف جلوه دهد کاملاً تضعیف کرد. مواضع گروههای مختلف فلسطینی طی روزهای گذشته کاملا تأییدکننده چنین امری است. هنیه تصریح کرد: «ما توافق اسلو را به صورت کامل کنار میگذاریم، تصمیم ترامپ گور توافق اسلو را برای همیشه کند». همچنین «صائب عریقات» مذاکره کننده ارشد فلسطینیان نیز در گفتگو با روزنامه نگاران در این باره گفت: «او [ترامپ] راه حل دو دولت را نابود ساخت و با اعلام این تصمیم، ترامپ از آمریکا برای ایفای نقش در فرآیند صلح سلب صلاحیت کرد. وی همچنین گفت که «به عنوان یک مذاکره کننده ارشد فلسطینی، چطور می توانم با افرادی بر سر میز مذاکره بنشینم که آینده بیت المقدس را به عنوان پایتخت اسرائیل به من تحمیل کنند». همچنین محمود عباس رییس ساف (سازمان آزادیبخش فلسطین) اعلام کرد: «آمریکا با این موضع دیگر شایستگی نظارت بر مذاکرات صلح را ندارد».
بنابراین به طور کلی میتوان نتیجه گرفت که اعلام انتقال سفارت و شناسایی اشغالگری قدس از سوی آمریکا بیشتر از آنکه طرحی جامع به منظور حل بحران باشد مشخصاً حمایت بیدریغ چندین دهه ای آمریکا از اسرائیل را به اثبات رساند و در پشت پرده این اقدام پایان طرح تشکیل دو دولت بر مبنای توافق اسلو و همچنین طرح صلح عربی را می توان مشاهده کرد.
منبع: پایگاه خبری تحلیلی الوقت
وقت مطالبه آرمانها
اول. جامعهی زنده و رو به حرکت، با “چالش” مواجه است. در حرکت است که چالشها به سراغ انسان میآید. انسانی که در پای قلهی کوه ایستاده و از همان پایین، صرفا به قله نگاه میکند که با مسئله و چالشی مواجه نیست. در مسیر رفتن به سمت قله است که چالشها به سراغ انسان میآید. چند صباحی از شکلگیری جامعهی نبوی نگذشته بود که “جنگ بدر” بر آن تحمیل شد و پس از آن هم جنگها و چالشها پشت سر هم. انقلاب اسلامی هم همینطور، ایران تازه از منجلاب زمان پهلوی نجات پیدا کرده و عزت یافته بود که درگیر آشوبهای ساختهشده توسط گروهکهای معاند داخلی شد. پس از آن، جنگ سخت نظامی با رژیم بعث آغاز شد و در عین حال، تحریمهای اقتصادی که بعدتر ابعاد بیشتر و گستردهتری نیز به خود گرفت، از سوی دشمنان بر جامعهی ایران تحمیل شد. این اما پایان ماجرا نبود و تا به امروز نیز، این چالشها همچنان ادامه دارد.
دوم. میگویند “چالشها"، فینفسه مسئلهای مذموم نیستند، چگونگی مواجهه با آن است که میتواند آن چالش را تبدیل به “تهدید” یا یک “فرصت” برای شتاب بیشتر به سمت مقصد کند. در ماجرای جنگ احزاب، عدهای از مسلمانان، به محض دیدن تهدید دشمن و آرایش جبههی آن، به وحشت افتادند و تصور کردند که کار تمام است. «یعنی یأس و ناامیدی و خودکمبینی در مقابل دشمن و یک گرایش قلبی پنهان به دشمن در آنها وجود داشت.»(۱۳۹۵/۰۴/۱۲) عدهای دیگر از مسلمانان اما نه تنها نترسیدند بلکه گفتند «هذا ما وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللهُ وَ رَسولُه… همانی که پیغمبر به ما گفته بود، همانی که خدا گفته بود، همان اتّفاق افتاده؛ یعنی آمدن دشمن و حملهی دشمن، به جای اینکه روحیهی اینها را تضعیف کند، ما زادَهُم اِلّآ ایمانًا وَ تَسلیمًا، ایمانشان را تقویت کرد؛ تسلیمشان در مقابل خدا را تقویت کرد؛ عزم و جزم آنها را نسبت به مواجهه و مقابله تقویت کرد.»(۱۳۹۵/۰۴/۱۲) همینها هم بودند که از دل این چالش، یک فرصت استثنائی برای جامعهی نبوی خلق کردند بهطوریکه بعد از آن، کفار و مشرکان، جرأت رویارویی با مسلمانان را نداشتند.
در ایران، و در سالهای اخیر نیز اگرچه تحریمها در ظاهر بهعنوان یک چالش تهدیدزا محسوب میشد، اما ریچارد نفیو در کتاب “هنر تحریمها” نشان داده است که ایرانیها در مقطعی، این چالش را تبدیل به یک فرصت برای خود کردند. او چنین مینویسد: “ایرانیها از فرصت ایجادشده از تحریمهای بینالمللی برای ایجاد یک برنامهی اصلاحاتی و آزادسازی اقتصاد و مصون کردن آن در برابر تحریمهای خارجی استفاده کردند و درست در همان زمان، ایران تلاش میکرد انسجام درونی را از طریق دعوت مردم به اقتصاد مقاومتی و پایان دادن به آثار تحریمها از طریق دور زدن آنها افزایش دهد. همچنین اقداماتی نیز برای تلافی تحریمها انجام داد نظیر ممانعت از پرواز برخی از شرکتهای هواپیمایی اروپایی به ایران… تحریمها همچنین کمک کردند اقتصاد ایران در مسیر مثبتی قرار بگیرد. برای مثال تلاش آمریکا برای کاهش صادرات نفت خام در سال ۲۰۱۲ و ۲۰۱۳ را در نظر بگیرید… اعمال فشار تحریمها در این حوزه میتوانست به توسعهی بخشهای غیرنفتی ایران بیانجامد، خصوصا بخش سیمان. “
سوم. وظیفهی نیروهای مؤمن و انقلابی در برابر وضعیت امروز جامعهی ایران چیست؟ چه طرح و برنامهای پیش روی این نیروها قرار دارد؟ چه کارها و اقداماتی باید انجام دهند؟ چگونه میتوان شرایط موجود را به جای تهدید، تبدیل به یک فرصت استثنائی برای جبههی انقلاب کرد؟
یک کار این است که نیروهای انقلابی، دست روی دست بگذارند و نظارهگر وضع موجود باشند و بگویند «هیچ فایدهای ندارد، نشده، پیشرفت نکردیم و نمیتوانیم بکنیم»(۱۳۹۷/۰۳/۰۷)، یا مأیوس و ناامید شوند و بگویند « «آقا نمیشود، فایده ندارد، همهچیز بههم ریخته است.»(۱۳۹۷/۰۳/۰۷) یک کار دیگر اما این است با عزم راسخ و روحیهی امیدوارانه، برای ساخت “آیندهی مطلوب"، کار و تلاش و فعالیت مضاعف کنند. «ما یک اتوبان را بهصورت یک بنبست تصویر نکنیم. جلوی ما اتوبان است و میتوانیم حرکت کنیم؛ بخصوص با امکاناتی که کشور دارد… نیروهای جوان… نقش لوکوموتیو را [دارند] که وقتی حرکت کردند، بهطور طبیعی به دنبال خودشان قطار را حرکت میدهند»(۱۳۹۷/۰۳/۰۷)
چهارم. در روزهایی که آمریکا خلاف همهی آداب و قواعد حقوقی بینالمللی از برجام خارج شده و ایدهی اصلی غربگرایان برای حل مشکلات کشور نیز با بنبست مواجه شده، نیروهای مؤمن و انقلابی باید فضای افکار عمومی را برای مطالبهی «آرمانهای انقلاب اسلامی» آماده و مهیا کنند. اگر «لشگر نیروهای مؤمن و انقلابی»، به جای انزوا و ناامیدی، وارد میدان شده و مطالبهی آرمانها و تکرار آن را بر سر دست بگیرند، آنگاه است که میتوان از شرایط موجود، فرصتی استثنائی برای انقلاب اسلامی بهوجود آورد. این همان مطالبهای است که رهبر انقلاب در دیدار امسال خود با دانشجویان، صراحتا آن را اعلام کردند: «ما امروز در جامعهمان نیاز مبرم داریم به اینکه آرمانها را مدام تکرار کنیم، مدام بگوییم، مدام روی آن کار کنیم، مدام مطالبه کنیم… مطالبهگری آرمانها از آن چیزهایی است که از آن نباید دست برداشت. اگر چنانچه این حجم عظیم و وسیع تهاجم به افکار عمومی از سوی ضدّ انقلاب با این مطالبهگریها مواجه نشود، قطعاً ویرانگری خواهد کرد. یادآوری آرمانها، مطرح کردن آرمانها، خواستن آرمانها، طلبکاری نسبت به تحقّق این آرمانها یک سدّی است در مقابل تخریب افکار عمومی و فضاهای نخبگانی و فضاهای مدیریتی… اینجا یک لشکری از جوانهای مؤمن و انقلابی لازم است که وارد میدان بشوند، مطالبه کنند آرمانها را و خودشان کمک کنند به تحقّق این آرمانها.»(۱۳۹۷/۰۳/۰۷)
منبع: مجله خط شماره 141
مناسبت های امروز
كشف كودتاي نوژه (1359 ش)
كشف كودتاي نوژه عليه نظام نوپاي جمهوري اسلامي ايران (1359 ش)
از اولين روزي كه انقلاب اسلامي ايران، استوارترين سنگر غرب و آمريكا را در منطقه به هم ريخت و تحولات زيربنايي را در ايران آغاز كرد، استكبار جهاني كه منافعش به خطر افتاده بود، تلاشهاي وسيعي را براي سرنگوني اين نظام مقدس آغاز كرد. آنان با حمايت از مزدوران ضدانقلاب درصدد كودتا و فتح تهران بودند، زيرا تصور ميكردند كه همانند كودتاي 28 مرداد 1332، قادر به تجديد قدرت خود خواهند بود. اين مزدوران وطن فروش در روز نوزدهم تيرماه 1359 قصد داشتند تا با كمك نفوذيهاي خود فروخته در پايگاه هوايي نوژه همدان، كودتايي را عليه نظام اسلامي انجام دهند. آنان با به كارگيري امكانات وسيع مالي، 12 تيم عملياتي و تعدادي راهنما و چندصد تن از عشاير ايل بختياري، جهت يورش به پايتخت آماده شدند. ولي هنگامي كه خلبان مأمور حمله به بيت حضرت امام خميني(ره) اين موضوع را با مادر خويش مطرح ميكند، با عكس العمل شديد وي روبرو ميگردد. خلبان در انجام اين عمل دچار ترديد شده و شخصاً به حضور آيت اللّه خامنه اي ميرود و عمليات را افشا مينمايد. به اين ترتيب و با پيگيري مسئولان بلندپايه نظام، كودتاي براندازي، خنثي و عوامل آن دستگير يا فراري و رسوا شدند.
امام صادق(علیه السلام)؛ جان تازه در کالبد مرده اسلام
چرا ما شیعیان را نه شیعه علوی بلکه شیعه جعفری و مکتب و مذهب ما را مکتب جعفری مینامند؟ این پرسشی است که گاه به عنوان یک شبهه از سوی معاندان مطرح میشود و شیعه را مذهبی برساخته به دست امام جعفر صادق(علیه السلام) معرفی میکنند و آن را نه اسلام راستین محمدی، بلکه فرقهای میخوانند که در اوایل قرن دوم هجری به دست جعفربن محمدٍ الصادق(علیه السلام) ساخته شده است.
این دشمنی علیه مکتب اهل بیت(علیهم السلام) البته ریشه در دشمنیهای صدر اسلام با خاندان نبوت دارد و از آنجا سرچشمه میگیرد که برخی از خویشاوندان پیامبر(صلی الله علیه وآله) که اسلام را یا از سر نفاق و اجبار و یا به طمع مال و مقام پذیرفته بودند، پس از رحلت ایشان، خط نسیانی بر واقعه تاریخی و مهم «غدیر» کشیدند و با طرح بهانههای واهی از جمله اینکه نبوت و خلافت هر دو نمیتواند به یک تیره از قریش یعنی بنیهاشم برسد یا اینکه علی(علیه السلام) جوان و کمتجربه است و یا بهانههای دیگر، در اسلام راستین که بنا به وصیت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) باید رهبریاش به ولیّ او علی ابن ابیطالب(علیه السلام) میرسید، چند دستگی و انشقاق ایجاد کردند و با خانهنشین کردن علی(علیه السلام)، راه اسلام راستین را منحرف نمودند.
مولای متقیان حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) پس از ۲۵سال خانهنشینی و سکوت راهبردی، آنگاه که به اصرار مردم، خلافت را – که حق الهی ایشان بود – پذیرفت، با سه خط پیمانشکنان (ناکثین/ طلحه و زبیر)، از دین خارج شدگان (مارقین/ خوارج نهروان) و طغیان کنندگان (قاسطین/ معاویه) روبرو شد که هر یک به طریقی راه ایشان را سد کردند و سبب شدند که راه اسلام راستین برای رسیدن به اهداف الهی خود مسدود و منحرف شود. در این میان، پیمانشکنان و خوارج از سر راه برداشته شدند اما خطرناکترین دشمن امام علی(علیه السلام) یعنی معاویه که بعدها دشمنی او و خاندانش به فرزندان علی(علیه السلام) نیز آسیب رساند، همچنان باقی ماند.
از اینجا بود که دشمنیهای معاویه به عنوان نماد نیرنگ و نفاق و دنیاطلبی و حقد و کینه و حسد، در برابر مولای متقیان علی(علیه السلام ( به عنوان نماد انسان کامل، عدالت، پرهیزگاری و ولایت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) روز به روز بیشتر شد و شیعیان علوی را که میراثداران اسلام ناب و راستین محمدی بودند در تنگنای روزافزون قرار داد.
معاویه تلاش میکرد جامعه شقه شقه شده اسلام را که پس از ماجرای سقیفه دچار چند دستگی شده بود، در حالی که هنوز مسلمانان صدر اسلام زنده بودند و شرح رشادتها و جنگاوریها و پرهیزگاری و بزرگمردی علی(علیه السلام) نیاز به شاهد و دلیل نداشت، دچار انحراف کند. او میخواست با جعل احادیث در مدح دیگر افراد و با رقیب تراشی برای علی(علیه السلام) و معرفی افرادی که دارای جایگاه والای علم و تقوا و زهد بودند، نور درخشان امیرالمؤمنین(علیه السلام) را کمرنگ جلوه دهد و از سوی دیگر با تلاش برای دگرگون جلوه دادن شخصیت حضرت علی(علیه السلام) و بیان دروغهای بزرگ مانند اینکه علی(علیه السلام) نماز نمیخواند و حق مردم را ضایع میکند، شخصیت نورانی آن حضرت را لکهدار کند تا بدین ترتیب حاشیه امنی برای خود و خاندان قدرتطلب خویش فراهم آورد.
از اینجا بود که مکتب اسلام راستین در محاق ظلم و تزویر و نفاق امویان قرار گرفت و در نزدیک به ۹۰ سال حکومتِ سلطنتوار آنان، سبّ امیرالمؤمنین(علیه السلام) بر منابر و هنگام خطبهها رایج شد و چنان عرصه بر علویان تنگ گردید که کسی جرأت بیان عقیده راستین خود را نداشت. در این مدت، اسلامی که سردمدار آن معاویه نیرنگباز و منافق، و یزید شرابخوار و میمونباز بودند دچار انحرافی چنان بزرگ شد که فرزند علی(علیه السلام) حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) احساس کرد جز با نثار خون خود و خانواده و یاران باوفایش نمیتواند اسلام را به مسیر راستین خود برگرداند. اینگونه بود که امام حسین(علیه السلام) پا در میدانی گذاشت که از هر سو شمشیرها و نیزهها احاطهاش کرده بودند و حماسهای آفرید که صدای مظلومیت شیعه را در سراسر تاریخ به رساترین آواز، طنینانداز کرد.
در این شرایط از اسلام جز نامی و ظاهری و از نماز و روزه و حج و جهاد جز صورتی باقی نمانده بود که رخشندگی خون حسین(علیه السلام) چشمها را خیره کرد و بار دیگر در جامعه شقه شقه شده مسلمانان، نگاهها به سمت خاندان عترت که میراثدار راستین اسلام ناب بودند، چرخید.
دیری نپایید که ظلم بنی امیه و ریختن خون سلاله پاک نبی اکرم(صلی الله علیه وآله) دامنگیر امویان و باعث رسوایی و سقوط حکومتشان شد. در این شرایط و در حالی که تیرهای دیگر از قریش یعنی بنیعباس در حال تلاش برای به دست گرفتن خلافت بودند و شعار خود را نیز «الرضاء من آل محمد» قرار داده و در صدد استفاده از انتساب خود به عموی پیامبر و خاندان وحی بودند، دین اسلام بیش از هر زمانی در معرض تهدیدها و تحریفها قرار گرفته بود. در سال ۹۹ هجری خلافت از امویان به عباسیان رسید و تا سال ۱۱۴ هجری که امامت به صادق آل محمد(صلی الله علیه وآله) رسید، پدر بزرگوارش امام محمد باقر(علیه السلام) در فرصتی که عباسیان و امویان درگیر جنگ قدرت بودند، نهضت بزرگ علمی شیعه را آغاز کرد. امام باقر(علیه السلام) به تربیت شاگردان و نقل احادیث نبوی که از طریق پدران ارجمندش به او رسیده بود همت گماشت و سرانجام در سال ۱۱۴ هجری با شهادت ایشان، پرچم امامت به دست امام جعفر صادق(علیه السلام) رسید.
در دوران ۳۴ ساله امامت حضرت جعفر ابن محمد(علیه السلام) مکاتب و نحلههای مختلف فکری و عقیدتی که آمیخته با دروغها و تحریفها بودند، شکل گرفته بود و در این شرایط اگر همت والای امام صادق(علیه السلام) برای تکمیل کردن نهضت علمی و فقهی اجداد طاهرینش نبود، بدون شک از اسلام و تشیع جز نامی باقی نمانده بود. آن حضرت در شرایطی که از اسلام یک طرح مشخص و بیپیرایه وجود نداشت و اسلام آمیخته به انواع تفسیرهای به رأی و تحریفها شده بود، طرح تازهای از اسلام ناب را در قالب چهارچوب عقیدتی و فقهی ارائه کرد.
آن حضرت با پاسخ دادن به انواع شبهات مطرح شده و تربیت بزرگترین شاگردان که برخی از آنها از امامان مذاهب اهل سنت نیز بودند، شناسنامهای تازه برای تشیع علوی صادر کرد و قرائتی ناب از اسلام محمدی به دست داد که شایسته بود به پاس نام بلند آن حضرت، تشیع جعفری نام گیرد.
اسلام و مکتب شیعه جعفری یا دوازده امامی، همواره مرهون زحمات شخصیت بزرگی است که مسیحوار در کالبد مرده اسلام، جان تازه دمید و نسخه راستین اسلام را از اسلام اموی و عباسی جدا کرد و برای آیندگان به ودیعت نهاد.
منبع: سرمقاله قدس آنلاین- 97/04/17
خيانتهاي تاريخي اروپاييان
رهبرمعظم انقلاب مدظله العالی:«از تجربههای ما در برجام این است که آمریکا پابند به تعهّدات خودش نیست و به راحتی معاهده را نقض میکند. تجربه دیگر ما، همراهیِ اروپا با آمریکا در مهمترین موارد است… اروپا باید فروش کامل نفت ایران را تضمین کند؛ آنها بایستی بهقدری که جمهوری اسلامی میخواهد خریداری بکنند… ما با این سه کشور اروپایی دعوا نداریم، امّا اعتماد نداریم و این هم متّکی است به یک سابقهای؛ لذاست که باید این تضمینها بهطور واقعی انجام بگیرد.»۱۳۹۷/۰۳/۰۲
انگلستان دوست و دشمن ندارد، انگلستان منافع دارد اين عبارت كه از سياستمداران انگليسي نقل ميشود، بيشك شعار استراتژيك تمام كشورهاي اروپايي در چند سده اخير بوده است و ورق هاي تاريخ صدوپنجاه ساله ايران نيز سراسر مالامال از خيانتها و جنايات مغرب زمين است و كشورهايي چون انگليس، روسيه، فرانسه، آلمان تنها مصالح و منافع خود را در اين دوره دنبال كردهاند، هر چند اين منافع خسارات جبران ناپذيري را براي ملت ايران به همراه داشته باشد.
1. يكي از دستاوردهاي شوم داشتن رابطه با اروپاييها جداسازي و حمايت از تجزيه سرزمين ايران بوده است. جداشدن قفقاز از ايران كه ماحصل قرارداد شوم گلستان و تركمنچاي است از اقدامات شوم روسها در حق ملت ايران است، معاهداتي كه ماحصل اتحاد پنهاني روس و انگليس است. در اين معاهده ايالات و شهرهاي گرجستان، داغستان، باكو، دربند، شيروان، گنجه و … از وطن جدا شد.
جداسازي افغانستان از ايران نيز از ديگر خيانتهاي تاريخي اروپاييها است. ماجرا از اين قرار بود كه انگلستان براي حفظ هند نيازمند به كنترل و در اختيار گرفتن افغانستان بود، در اين احوال، تلاش داشت تا ايران را از كنترل و تصرف هرات و ديگر مناطق افغانستان منصرف نمايد، لذا دولت محمدخان حاكم هرات را كه عنصري انگليسي بود، تحريك كرد تا ساز سركشي و عدم تبعيت از حكومت مركزي را سر دهد. ناصرالدين شاه دستور داد تا سپاهي به فرماندهي سلطان مراد ميرزا حسامالسلطنه هرات را محاصره نمايند. در اين هنگام كشتيهاي جنگي انگليس به ايران حمله كردند و در نوامبر 1235 شمسي به دولت ايران اعلان جنگ داد. ناوگان جنگي انگليس جزيره خارك را اشغال نمود و در بوشهر قوا پياده كرد و متوجه خرمشهر شد. ناصرالدين شاه كه متكي به ملت نبود و اميدي به كمك دولت ديگري هم نداشت راضي شد كه در مقابل صلح با انگلستان هرات را تخليه نمايد. مذاكرات سه جانبه صلح در شهر پاريس و با وساطت فرانسويان صورت گرفت. به هر حال آنچه را كه روس در 1207 ش به موجب معاهده تركمن چاي پس از 25 سال جنگ به دست آورد، انگليس بعد از 25 سال توطئه و مبارزه و سياست مزورانه در 1273 ش با معاهده پاريس به دست آورد.
روسها قفقاز را از ايران گرفتند و انگليس هم افغانستان را از ايران گرفت. بحرين نيز در شرايطي مشابه و با ترفند انگليسيها در سال 1349 از ايران جدا شد. اين قطعه از سرزمين ايران كه از سال 80 پيش از ميلاد در تملك ايران بود، استان چهاردهم كشور محسوب ميگرديد و از منابع سرشار نفت و موقعيت استراتژيك در خليج فارس برخوردار بود. در سال 1349 تحت فشارهاي انگليس، محمدرضا كه خود را دست نشانده ميديد و ميخواست تا جايگاه خود را به عنوان ژاندارمي منطقه را تثبيت نمايد، بدون مخالفت به اين اقدام تن داد و با دخالت سازمان ملل و قطعنامه شوراي امنيت و در نهايت تصويب مجالس شورا و سنا بحرين، بخش ديگري از سرزمين ايران از آن جدا گرديد.
2. دخالت در امور داخلي ايران و عزل و نصب شخصيتها و حكومتهاي وابسته و حتي بهره گيري از اقدام نظامي و كودتا نيز از برنامههاي مورد نظر اروپايي ها در ايران بود. كودتاي 1299 و روي كارآمدن رضاخان كه به انقراض سلسله قاجار و تأسيس سلطنت پهلوي انجاميد. كودتاي 28 مرداد سال 1332 و اقدام عليه دولت ملي مصدق و ارتجاع دوباره استبداد و محمدرضا پهلوي، كودتاي ناموفق ژنرال هايزر در سال 1357، كودتاي ناكام نوژه در سال 1359، دخالت در عزل و نصب اكثر وزيران و وزرا در دوران سلسله قاجار و بالاخص پهلوي نمونهاي از اينگونه دخالتهاست.
3. رقابت براي كسب امتياز نيز داستان غم انگيز ديگري است كه خود ماجرايي دگر دارد. دو كشور روس و انگليس و در كنار آنها در برخي مقاطع فرانسه و آلمان در رقابت شديد براي كسب امتياز به سربردند. قراردادهاي ننگين رويتر، دارسي، 1919، تأسيس بانك استقراض روس و بانك شاهنشاهي وابسته به انگليس نمونههايي از اين امتيازات است. نمونه ديگر از اين دخالت ها ماجراي خريد كشتي از آلمان و احداث راه آهن است. در سال 1263 شمسي ناصرالدين شاه كشتي پرسپوليس ششصد تني و كشتي شوش دويست و پنجاه تني را از آلمان خريداري كرد و سفارش چند فروند كشتي ديگر هم به كارخانه آلمان داد .در همين زمان تدريس زبان آلماني در دارالفنون شروع شد و مذاكراتي هم براي ايجاد راه آهن به وسيله آلمان ها انجام گرفت، اما دولت انگليس به وسيله وزير مختار خود «تامسون» در امر خريد كشتي از آلمان مداخله كرد و تقاضا نمود سفارش خريد كشتي لغو گردد. انگليس با هرگونه نيروي دريايي ايران در خليج فارس مخالف بود و قبلا هم با تقاضاي ايران در خريد كشتي جنگي براي محافظت از سواحل خليج فارس مخالفت كرده بود. روسيه هم در مورد ايجاد راهآهن به وسيله آلمانها سخت مخالف بود وزير مختار خود اعتراض نمود. ناصرالدين شاه قاجار فرماني صادر كرد و متعهد شد بدون رضايت روسيه تا 5 سال اجازه ساختن راه آهن به خارجيها ندهد و به انگليسيها هم گفت هر وقت امتياز ساختن راه آهن شمال به روسها داده شد، فوراً امتياز راهآهن شوشتر به آنان داده ميشود !
4. نكته آخر اينكه اروپاييها تا آنجا پايبند به تعهدات خود بودند كه منافع آنان تأمين شود، لذا هنگامي كه به اين نظر ميرسيدند كه ادامه قرارداد و معاهدات نفعي را براي كشور خود به همراه ندارد، دست از آن كشيده و يك طرفه آن معاهده را فسخ ميكردند. به عنوان نمونه ميتوان به انعقاد معاهدات دولت ايران و انگليس در دوران فتحعلي شاه اشاره كرد كه در پاييز 1215 ش بين مالكوم نماينده تام الاختيار انگليس و حاجي ابراهيم خان اعتمادالدوله بسته شد. طبق اين قرارداد كه در آستانه خطر حمله ائتلاف ناپلئون و روسيه به هندوستان تنظيم شده بود، دولت ايران دوست و متحد انگليس گرديد و مقرر شد چنانچه افغانستان به هند حمله نمايد ايران با لشكركشي به افغانستان مانع عمل گردد و چنانچه افغانها يا فرانسويها به ايران حمله كنند انگليس به ايران توپ و اسلحه دهد. حقيقت اين معاهده قراردادن ايران به عنوان سپر دفاعي هندوستان بود و چيزي جز منافع ملي انگليس را تأمين نميكرد. به همين سبب است كه افسر انگليسي در بازگشت به لقب «سر» مفتخر گرديد. ولي اين معاهده چندان پايدار نماند و با قتل ناگهاني پل اول تزار روسيه وضع تغيير نمود و فرانسه ديگر همگامي براي حمله به هند نداشت و انگليس هم ديگر علاقهمند به حفظ معاهدات با ايران نبود زيرا ديگر منافع انگليس تأمين شده بود و ديگر اصرار فتحعلي شاه براي اجراي قرارداد بي فايده بود.
عهدشكني فرانسويان نيز كمتر از انگليسيها نيست. معاهده فين كنشتاين كه در 25 صفر 1222ق (1285شمسي) بين ناپلئون و فتحعلي شاه بسته شد نمونهاي از اين عهدشكنيهاست. اين معاهده كه ايران و فرانسه را دوست و هم پيمان استراتژيك معرفي ميكرد، تنها تا آنجا پايدار ماند كه الكساندراول تزار روس و ناپلئون بناپارت امپراتور فرانسه در حال رويارويي و جنگ بودند و جنگ عباس ميرزا در قفقاز و گرجستان با سپاه روس منافع فرانسويان را نيز تأمين مي نمود. ولي بلافاصله بعد از اينكه «ايلو» در جنگ ناپلئون سپاه روس را شكست داد و دو امپراتور براي اولين بار در وسط رودخانه “نيمن” با هم ملاقات كردند و ماحصل آن معاهده تيليست در جمادي الاول 1224ق (ژوئيه1807م )1285ش بود، فرانسويان همه چيز را فراموش كردند و عسكرخان افشار ارومي سفير فتحعلي شاه در دربار ناپلئون از اعتبار افتاد و به كشور مراجعت نمود. ناپلئون با قرارداد تيليست، تعهدي را كه براي تخليه ايران از ارتش روس داشت ناديده گرفت و دست روسها را در ايران بازگذاشت. وزير خارجه فرانسه به گاردان دستور داد كه به جاي همراهي با ايران در استقرار صلح بين روسيه و ايران كوشش كند. ژنرال گاردان هم با اين توصيه، ديگر در عمليات نظامي و تعليم افراد نظامي ايران شركت نكرد و در بهمن 1278 ايران را ترك نمود.
منبع: پایگاه بصیرت
پرده نگار/ تبیین منطق دشمنی با امریکا
این شعار ضدّ آمریکایی، این فریاد کشیدن بر سر آمریکا؛از روی تعصّب؛ از روی جهالت؛ از روی لجبازی نیست ، بلکه از روی منطق و متکی به پشتوانه و عقبهی منطقی و فکری است.
اگر شما باشید خیال من آرامتر است
اگر شما باشید خیال من آرامتر است
بهشتی به خدمت امام خمینی(ره) که در بیمارستان بستری است، میرسد و برنامهاش را مبنی بر اینکه دیگر نمیخواهد کار حکومتی انجام دهد برای امام توضیح میدهد. امام در پاسخ میگوید: «اگر شما باشید خیال من راحتتر است.» شهید بهشتی میگوید: «اگر اجازه بدهید چند نفر را معرفی میکنم که شما با آنها هم خیالتان راحت باشد». امام تصمیمش را گرفته «اما اگر شما باشید قلب من آرام می گیرد.» دیگر چه میتوانست بگوید؟ گفت: «اگر شما تکلیف میکنید، قبول میکنم.» و امام فرمودند: «تکلیف میکنم.» (برگرفته از کتاب «سیدمحمد حسین بهشتی»، افسانه وفا)
تا این حد دقت!
مدرسه رفاه که بودیم، هرکس ماشینش خراب میشد برای تعمیر به مسئول سرویس مدرسه مراجعه میکرد. یک بار دکتر ماشینش را برای تعمیر آورد، یک یادداشت بلند بالا به آن ضمیمه کرده بود که مثلا در سرعت 75 کیلومتری جلوی سمت راست ماشین فلان صدا را داد و یا اینکه قبلا در هر صد کیلومتر، مصرف بنزین ماشین اینقدر بود و حالا تغییر کردهاست و امثال این. یک گزارش کارکرد خیلی دقیق و مو به مو.
زندگی سادهتر، مبارزه بیشتر
همیشه میگفت شما هر چه قدر ساده زندگی کنید، بیشتر میتوانید مبارزه کنید. اعتقادش هم این بود که آنهایی که نتوانستند ساده زندگی کنند، نتوانستهاند مبارزه هم بکنند برای همین همیشه از سالهای اول ازدواج، سالهایی که با حقوق معلمی روزگار میگذراندیم، به عنوان بهترین و شیرینترین دوران زندگیش یاد میکرد.
فقط نان و آب
از غذای زندان نمیخورد. از بیرون خبر آورده بودند که شاید مسموم باشد. غذایش فقط نان و آب بود. گفتم: «آخه شما چهطوری نون و آب میخوری؟ دیگه داره حالم از اینکه میبینم نون و آب میخورید، بد میشه». گفت: «اگر کسی بیرون زندان نان و آب خوردن را تمرین کرده و به آن عادت کرده باشد، اینجا هم برایش کار سختی نیست».
تا این حد حرفهای
ساعت جلسات 2 تا 4 بعد از ظهر بود. دکتر 10 دقیقه زودتر در دفتر سیاسی حزب حاضر میشد تا روی چند صندلی که کنار هم میچید، اندکی استراحت کند. مقید بود که حتما لباسش را در آورد تا چروک نشود. همین 10 دقیقه کل زمان استراحت روزانه دکتر بود.
در هر حال، توهین ممنوع
به اتفاق دکتر و محمدرضا- فرزند ارشدش- نزدیک قبرستان قدم میزدیم. میدانستیم که قبر مارکس هم همانجاست. شوخی شوخی گفتم این دو سگ هم دارند میروند سر قبر مارکس، فاتحه بخوانند و به دو تا سگ که داشتند کمی دورتر میرفتند اشاره کردم. دکتر بلافاصله رو به من کرد و گفت: «اگر ما با فکر مارکس مخالف هستیم نباید به او توهین کنیم. ادب در کلام لازم است، چه فرد کافر باشد چه مسلمان».
خدا باید از من دفاع کند
یک روز در مجلس خبرگان به دکتر گفتم شما چرا در مقابل این همه توهین از خودتان دفاع نمیکنید؟ در جواب آیهای خواند و گفت فلانی من نباید از خودم دفاع کنم، بلکه باید آنقدر ایمان خودم را قوی کنم که خداوند از من دفاع کند و جواب اینها را بدهد. چون وعده خدا حق است، من به این وعده اعتقاد دارم، بعد هم افزود دفاع خدا را که نمیتوان با دفاع ما مقایسه کرد.
شعار، همراه با عمل
بالای وضوخانه نوشته بودیم: «النظافه من الایمان» اما کمتر فرصت میکردیم داخل آن را نظافت کنیم. این وضع را دید، فوراً تذکر داد که یا این شعار را بردارید و یا مطابق آن رفتار کنید و نگذارید اینجا کثیف باشد.
احترام به قوانین انسانی طاغوت
«چراغ قرمز اول رو که رد کرد، بهشتی خیلی تحمل کرد که چیزی نگه. دومین چراغ بود که دیگه صداش در اومد. گفت: اگه از این هم بگذری دیگه نمیشه پشت سرت نماز خواند. تکرار گناه صغیره…» طرف با حالت حق به جانبی گفت: «اینها قانون طاغوته باید سرپیچی کرد». بهشتی با ناراحتی دست گذاشت رو داشبورد و محکم گفت: «اینها قوانین انسانیه، عین انسانیت…».
قرضالحسنه به جای پول مفت
فکر کردم اگر بگویم میز تحریر میخواهم، حتما برایم میخرد. پسر بزرگ بودم و عزیز. قیمت میز چندین برابر پول ماهیانهام بود. وقتی شنید که میز را لازم دارم، پول میز را داد و گفت: «این قرضالحسنه است. قسطهایش را هم از پول ماهیانهات کم میکنم. موافقی؟».
پخش نکنید، آبرویمان میرود
با غرور گفتند که باید مناظره کنیم. حتما هم بهشتی باید طرف مناظره ما باشد. هشت نفری نشسته بودند روبهروی بهشتی برای مناظره. آخر جلسه آمده بودند برای خواهش: «خواهش میکنیم پخش نشود، آبرویمان میرود.» بهشتی سفارش کرده بود پخش نشود. هیچ وقت هم به رویشان نیاورد. انگار جلسهای نبوده.
حساس بود…
به قاضی دادگاه نامه زده بود که: «شنیدم وقتی به ماموریت میروی، ساک خود را به همراهت میدهی. این نشانه تکبر است که حاضری دیگران را خفیف کنی». قاضی را توبیخ کرده بود حساس بود؛ مخصوصا به رفتار قضات …
شما عبای من هستید
از دیدار امام(ره) برمیگشت. رفته بود توی فکر. امام خواب دیده بود عباش سوخته؛ به بهشتی گفته بود مواظب خودتان باشید. می گفت از امام پرسیدم چرا؟ جواب داده بود: «آقای بهشتی! شما عبای من هستید».
قاری جلسات حزب
با اون قد کوچک و سن کمش میاومد داخل جلسات حزب جمهوری قرآن میخوند. اون روز دیر کرده بود. رئیس جلسه گفته بود تا نیاید شروع نمیکنیم. تا اومد بهشتی به احترامش ایستاد و مثل یه مرد باهاش دست داد. قاری کوچک ذوق زده شده بود.
خاطرات از کتاب های «صد دقیقه تا بهشت»، نوشته مجید تولایی و «نگاهی به زندگی و مبارزات شهید دکتر بهشتی» برگزیده شدهاست.
در یمن چه خبر است؟
« در یمن چه خبر است؟ » عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد عبدالهی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
در اعتراضات گسترده خیابانی سال ۲۰۱۱ در یمن ، رئیس جمهور مادام العمر (علی عبداله صالح) پس از 3 دهه مجبور به برکناری از قدرت می شود و معاون او (عبدربه منصور هادی) در یک انتخابات
تک نفره خود را به عنوان رئیس جمهور معرفی می کند. اعتراضات مردمی با پیشتازی جنبش انصارالله گسترش می یابد، در 2013 انقلاب میشود، عبدربه استعفا داده و فرار می کند.پس از آن دولت وحدت ملی به رهبری انصارالله با مشارکت همه احزاب و گروه ها تشکیل می شود. اما عبدربه پس از استعفا با حمایت عربستان و امارات، دوباره ادعای ریاست جمهوری می کند و کشورهای بیگانه برای به تخت نشاندن «شخص او» به کشور و مردمش حمله می کنند! 4 سال است این حملات به یمن، به مردم یمن و به انصارالله ادامه دارد و تمام مدعیان دموکراسی و حقوق بشر از این حملات دفاع می کنند و کشتار بیگناهان را تایید و حتی آنان را تسلیح می کنند..
این جهان امروز ماست…
جهانی که در آن دیکتاتورهای زمان (عربستان، امارات، سودان، بحرین و…) که هرگز انتخاباتی نداشته اند، پرچمدار دموکراسی و قانون می شوند…
جهانی که برای نشاندن یک «مزدور» بر تخت شاهی، قیصریه نه یک کشور بزرگ به آتش کشیده می شود.جهانی که طبق اصول آن کشورهای همسایه و بیگانه، برخلاف همه مقررات بین المللی، به مردمی حمله می کنند تا حکومتشان را تعیین کنند و نام این تجاوز وحشیانه را کمک به مردم میخوانند. این اوضاع یمن است… کشوری با 27 میلیون نفر جمعیت به جرم آن که انقلاب کرده و سلطه اجنبی و بیگانه را بر کشورش نمی پذیرد.
اینک شهر بندری الحدیده یمن (دومین بندر بزرگ یمن و در واقع دروازه اشغال صنعا) که اکثر کمکهای غذایی و دارویی برای میلیونها تن از ساکنان این کشور از طریق آن وارد یمن میشود؛ کشوری که 8 میلیون نفر از مردمش با گرسنگی و قحطی زندگی می کنند، آوردگاه بیگانگان وهابی با یمنی ها شده است. درست در بحبوحه جام جهانی!.
جنگ در یمن چگونه پایان خواهد یافت؟ با کشتار و نسل کشی همه یمنی ها و انصارالله؟! یا با نشاندن متجاوزین بر جای خود؟
راه حل خاتمه جنگ چیست؟! برگشتن رئیس جمهور مستعفی که 4 سال است با مردم خود می جنگد؟ یا برگزاری یک انتخابات و پذیرفتن انتخاب مردم یمن که با حضور میلیونی و اعجاب انگیز خود در خیابانها بعد از سالها جنگ و قحطی همچنان حامی انصارالله هستند؟!
از چه کسی انتظار داریم به یاری یمنی ها بشتابد؟!
وقتی آمریکا و انگلستان و فرانسه تامین کننده اصلی سلاح به متجاوزان هستند، از آنها انتظار قطعنامه پایان جنگ دارید؟
وقتی کشورهای مسلمان یا از عربستان و امارات حق السکوت گرفته اند یا درگیر نزاع های حزبی و فتنه های داخلی و تفرقه بر سر فوتبال و توئیت فوتبالی هستند، از آنها انتظار “کمک به یمن” دارید؟!
چه کسی باید برخیزد و جلوی تجاوز به یمن را بگیرد؟! وقتی دولتها خوابند.. ملتها باید برخیزند..
چریک عارفی که عاشق خدمت به محرومان بود
تقویم ها را که بنگریم ، واپسین روز خردادماه مصادف با سالروز عروج چریک عارفی است که بیش از همه دل در گرو آرمان های روح خدا داشت؛ او که حقیقتاً شیفته خمینی کبیر بود، به عنوان قهرمان جبهه ها در مسیر حق طلبی و عدالت خواهی ملت ایران و به طور کلی مستضعفان عالم به اُسوه ای ماندگار تبدیل شد که پس از گذشت 37 سال از شهادتش در دهلاویه همچنان محبوب قلوب چندین نسل است.
درباره زندگی نامه شهید چمران بسیار گفته و شنیده شده و مقالات متعددی نگاشته شده است اما بازنگاهی به عملکرد و گفتارهای درخشان این شهید والامقام در سالروز شهادتش ، بس مغتنم و ارزشمند است.
شهید چمران که با پیروزی انقلاب اسلامی پس از 21 سال هجرت، به وطن باز می گردد، بی هیچ چشمداشت و منیّتی، خود را وقف پیشبرد اهداف والای انقلاب و خدمت به مردم و محرومان می کند و در گام نخست به آموزش و تربیت نخستین گروه از پاسداران انقلاب در منطقه سعد آباد تهران می کند.
چندی بعد نیز در جایگاه مهم معاونت نخست وزیر ، شبانه روز خویشتن را به خطر می اندازد تا سریعتر مسأله کردستان را فیصله بخشد.
عملکرد درخشان و مدیریت شهید چمران در غائله پاوه هیچ گاه از خاطره ها نمی رود، کما این که با هنرمندی ابراهیم حاتمی کیا، بخشی از این مساله در فیلم ارزشمند “چ” به تصویر کشیده شد.
ایشان همچنین پس از بازگشت به تهران از طرف امام امت (ره)، به وزارت دفاع منصوب شد و در ضمن در نخستین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی، از سوی مردم پایتخت به نمایندگی انتخاب شد.
شهید چمران بعد از آغاز جنگ ناجوانمردانه صدامیان علیه ملت مظلوم ایران ، گروهی از رزمندگان داوطلب را آموزش داده و سازماندهی کرد و به این طریق ستاد جنگهای نامنظم را در اهواز تشکیل داد.
سرانجام این چریک عاشق و مجاهد خستگی ناپذیر در سی و یکم خردادماه سال 60 منطقه دهلاویه در حین انجام سرکشی به خطوط مقدم بر اثر اصابت ترکش جام شهادت را نوشید و برای همیشه در قاب خاطرات مردم انقلابی ما، جاودانه شد.
او که در قله علمی قرار داشت، اما با این حال جایگاه و ثروت و خوش های دنیایی را کنار گذاشت و در اوج مظلومیت به یاری محرومان لبنانی پرداخت و زمانی هم که به کشور پا گذاشت همچون سربازی صادق و فداکار در مسیر تحقق خواسته های ولی فقیه خویش تلاش می کرد.
چه زیبا این عزیز والامقام را مالک اشتر جنوب لبنان و حمزه کربلای خوزستان لقب داده اند و حقیقت نیز البته جز این نیست ؛ به راستی چه سخت است سخن گفتن از شهیدی با ابعاد گوناگون که به تاسی از امیرمومنان(ع) ، جمع اضداد بود و البته بیش از هر چیز مرد عمل بود تا سخن، هر چند که در کلام نیز یگانه بود.
ادبیات خاص این شهید و دست نوشته هایش به حق گواه می دهد بر این مدعا ، آن جا که فی المثل می نگارد:” خدایا، هنگامی که شیپور جنگ طنین انداز می شود، قلب من شکفته شده به هیجان در می آید زیرا جنگ مرد را از نامرد مشخص می کند”
به اعتقاد نگارنده یکی از توصیه های مهم شهید چمران که برای همیشه ما درس آموز و الهام بخش است این فراز از جملات ایشان است:” می گویند تقوا از تخصص لازم تر است، آ نرا می پذیرم، اما می گویم: آنکس که تخصص ندارد و کاری را می پذیرد، بی تقواست.”
مناسبت های امروز
مناسبت های قمری (٦ شوال ۱٤۳۹)
وقوع غزوه حنین بنا بر نقلی (8 ق)
توقیع امام عصر به حسین بن روح نوبختی (305 ق)
وفات «ابن بَردَس» شاعر و محدث مسلمان (786 ق)
امضاي معاهده ي سوم ابريشم بين ايران و عثماني (1027 ق)
شكست «حافظ محمد پاشا» از «شاه عباس صفوی» (1033 ق)
مناسبت های شمسی (۳۰ خرداد ۱۳۹۷)
شهادت دكتر مصطفى چمران (1360)
درگيري منافقين با مردم و نيروهاي انقلابي (1360 ش)
انفجار بمب در حرم امام رضا (علیه السلام) (1373ش)
ارتحال علامه «سيد سعيد اختر رضوي» (1381 ش)