عرصه تبلیغ و اولویّتها. 1- شخصیّت طبیبگونه مبلّغ
دشمنان به دلیل اینکه علت اصلی پایداری ما را اعتقادات مردم دانستهاند و از سوی دیگر در جنگهای فیزیکی و جنگهای منطقهای و جنگهای نیابتی نتوانستهاند بر ما غلبه کنند، جنگ اعتقادی و مبارزه با باورهای اعتقادی را در دستور کار خود قرار دادهاند.
اکنون در فضای مجازی، شبکههای اجتماعی، ماهوارهها و رسانههای بیگانه و حتی گاهی اوقات رسانههای وابستهی داخلی مثل مجلات و روزنامههایی که دل در گرو غرب و اروپا دارند، به شکلهای مختلف سعی در تضعیف ایمان مردم دارند!
دشمنان در پی تضعیف ایمان مردم به دنبال یک هدف سیاسی هستند؛ آنها به خوبی میدانند تمام مقاومتها و ایستادگیها و ایثارها برای احیای دین و مبارزه با کفر و نفاق و الحاد است؛ اگر آن انگیزه درونی که ایمان هست تضعیف شود، برج و باروی مقاومتهای مردمی فرو میریزد و به راحتی میتوانند در جنگهای نظامی هم پیروز شوند و به شکلهای مختلف نظام اسلامی را از پا در آورند.
دشمنان اسلام به دنبال تضعیف باورها و اعتقادات، یکی از برنامههای اساسی خود را مبارزه با ولایت فقیه تعریف کردهاند و آنهم تنها یک دلیل دارد و آن این است که تنها مدافع آموزههای دینی، ولایت فقیه و رهبری ملتهای مظلوم است.
بنابراین باید یکی از اولویتهای امروز دنیای تبلیغ، افشای توطئهی دشمنان در مبارزه با باورهای دینی باشد و بایسته است مردم و آحاد جامعه نسبت به این امر آگاهی و بینش پیدا کنند تا راه را از بیراهه تشخیص دهند و در دام دشمنان قرار نگیرند.
یک مبلّغ دینی برای اینکه بتواند به وظیفهی خود به خوبی عمل کند و در راه مبارزه با فعالیّتهای دشمنان موفق باشد، بایستی موارد زیر را در عرصهی تبلیغ مورد توجه قرار دهد:
1. تسلّط بر محتوای متقن و مورد نیاز در عرصهی تبلیغ؛
از آنجا که مبلّغ دینی منسوب به اسلام و تشیّع است، تمام کارهایش در انظار عمومی مورد توجه و دقتنظر است و رفتارش باید با رفتارهای دیگران متفاوت باشد؛ همانگونه که خداوند به زنان پیامبر(صلی الله علیه و آله) توصیه میفرماید که مواظب رفتار و کردار خود باشند
2. بهرهمندی از روشها و شیوههای مختلف تبلیغی؛
3. توانایی پاسخگویی به شبهات و پرسشهای مخاطبان در زمینهی مسائل دینی، اجتماعی و سیاسی؛
4. توجه به نسل جدید و خواستههای او از مبلّغ دینی؛
5. داشتن خلوص نیّت در عرصهی تبلیغ و ترویج دین و استمداد از خداوند متعال؛
6. حضور به موقع در صحنهی مبارزه و دوری کردن از عافیتطلبی؛
7. جذب و همسوسازی حداکثری و پرهیز از داشتن دافعه در عرصهی تبلیغ؛
8. پرهیز از دنیاطلبی، برتریطلبی، ایجاد بدعت و اختلاف، تحلیل غلط، غفلت و…؛
9. توجه ویژه به فرامین و هدایتهای ولایت فقیه و رهبری معظم انقلاب اسلامی.
شخصیّت طبیبگونه مبلّغ
یک مبلّغ دینی در واقع طبیب روح و روان مردم است؛ طبیبِ بیماریهای دینی و مذهبی مردم است؛ او همچون یک پزشک در صدد است تا بیماریهایی که بر دین و باورهای اعتقادی مردم و جامعه عارض شده، شناسایی کند و برای رفع و دفع آنان، نسخههایی تجویز کند؛ نسخههایی که برآمده از آیات قرآن کریم و روایات اهلبیت(علیهم السلام) است.
امیرمؤمنان علی(علیه السلام) در توصیف شخصیت پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) میفرماید: «طَبِیبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ قَدْ أَحْکمَ مَرَاهِمَهُ وَ أَحْمَی مَوَاسِمَهُ؛[5] [پیامبر] طبیبی است که به وسیلهی طبّ [و معالجهی خویش برای بهبودی امراض مهلکه و بیماریهای گوناگون در میان خلائق] همواره گردش میکند، و مرهمهایش (علوم و معارفش) را [برای زخم دلهایی که به تیغ نادانی و گمراهی مجروح گشته] محکم و آماده کرده است، و ابزارها را [به آتش نهی از منکر و ترسانیدن از عذاب الهی] سرخ کرده [و تافته است].»
این رسالت و وظیفهی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) به مبلّغین و مروّجین دینی نیز واگذار شده است؛ آنان طبیباند و یک طبیب باید بیمارش را معاینه کند و بر اساس بیماریاش دارو تجویز کند. اگر در یک جامعهای شبهات و پرسشهای دینی ذهن مردم را آلوده نکرده، اصلاً پاسخگویی معنا ندارد و بایستی به آن بخش ورود نکند و موارد دیگر را بررسی نماید و یا اگر مردم یک جامعه نیاز به بیان احکام و مسائل شرعی دین خود دارند، به آن بپردازد و از آن غفلت نکند؛ همچنین است مباحث اخلاقی و تفسیری و تاریخی که بایستی به اقتضای یک جامعه، ترویج و تبلیغ شوند. مباحث سیاسی نیز همین وضعیت را دارند و یک مبلّغ دینی باید علاوه بر داشتن تخصّص لازم در این بخش، با توجه به مقتضیات زمان و مکان و نیاز مخاطبان خود به آن ورود کند تا نقش طبیبگونهی او نمود و ظهور پیدا کند.
____________________________________________________
پینوشتها:
[1]. حجر / 94.
[2]. نحل / 125.
[3]. نحل /44.
[4]. جمعه / 2.
[5]. نهج البلاغه، سید رضی، تصحیح: صبحی صالح، نشر هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق، ص156.
منبع: ماهنامه اطلاعرسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان، شماره 209.
صفحات: 1· 2