هنر عمومی شدن نهج البلاغه
پانزدهم اردیبهشت، یادآور غروب شخصیتی که عمر خویش را وقف احیای کلام امیرمؤمنان، علی علیه السلام کرد؛ امامی که قرآن ناطق و اسلام مجسم بود، همو که کلام گهربارش در پس پرده جهل و نادانی بشر گرفتار آمده بود و دلیر مردی می طلبید تا غبار غربت از آن بزداید و آن بزرگ مرد کسی نبود جز مرحوم حجت الاسلام و المسلمین محمد دشتی. مؤسس بنیاد بینالمللی نهجالبلاغه آیت الله دین پرور، هنر مهم مرحوم دشتی را عمومی کردن و در دسترس قرار گرفتن نهجالبلاغه برای طلاب و دانشجویان دانسته است.
قسمتی از نامه 31 نهج البلاغه که از وصیت های آن امیرمومنان (ع) است به امام حسن مجتبی (ع) [یا محمد حنیفه]، ترجمه استاد مرحوم دشتی:
انسان و حوادث روزگار از پدری فانی، اعتراف دارنده به گذشت زمان، زندگی را پشت سر نهاده، که در سپری شدن دنیا چاره ای ندارد. مسکن گزیده در جایگاه گذشتگان، و کوچ کننده فردا، به فرزندی آزمند چیزی که به دست نمی آید، رونده راهی که به نیستی ختم می شود، در دنیا هدف بیماریها، در گرو روزگار، و در تیررس مصائب، گرفتار دنیا، سوداکننده دنیای فریبکار، وام دار نابودیها، اسیر مرگ، هم سوگند رنجها، همنشین اندوه ها، آماج بلاها، به خاک درافتاده خواهشها و جانشین گذشتگان است.
پس از ستایش پروردگار، همانا گذشت عمر، و چیرگی روزگار، و روی آوردن آخرت، مرا از یاد غیر خودم باز داشته و تمام توجه مرا به آخرت کشانده است، که به خویشتن فکر می کنم و از غیر خودم روی گردان شدم، که نظرم را از دیگران گرفت، و از پیروی خواهش ها بازگرداند، و حقیقت کار مرا نمایاند، و مرا به راهی کشاند که شوخی بردار نیست، و به حقیقتی رساند که دروغی در آن راه ندارد. و تو را دیدم که پاره تن من، بلکه همه جان منی، آنگونه که اگر آسیبی به تو رسد به من رسیده است، و اگر مرگ به سراغ تو آید، زندگی مرا گرفته است، پس کار تو را کار خود شمردم، و نامه ای برای تو نوشتم، تا تو را در سختی های زندگی رهنمون باشد، من زنده باشم یا نباشم.
مراحل خودسازی پسرم! همانا تو را به ترس از خدا سفارش می کنم که پیوسته در فرمان او باشی، و دلت را با یاد خدا زنده کنی، و به ریسمان او چنگ زنی، چه وسیله ای مطمئن تر از رابطه تو با خداست اگر سررشته آن را در دست گیری.
دلت را با اندرز نیکو زنده کن، هوای نفس را با بی اعتنایی به حرام بمیران، جان را با یقین نیرومند کن، و با نور حکمت روشنایی بخش، و با یاد مرگ آرام کن، به نابودی از او اعتراف گیر، و با بررسی تحولات ناگوار دنیا به او آگاهی بخش، و از دگرگونی روزگار، و زشتیهای گردش شب و روز او را بترسان، تاریخ گذشتگان را بر او بنما، و آنچه که بر سر پیشینیان آمده است به یادش آور، در دیار و آثار ویران رفتگان گردش کن، و بیاندیش که آنها چه کرده اند؟ از کجا کوچ کرده، و در کجا فرود آمدند؟ از جمع دوستان جداشده و به دیار غربت سفر کردند، گویا زمانی نمی گذرد که تو هم یکی از آنانی! پس جایگاه آینده را آباد کن، آخرت را به دنیا مفروش، و آنچه نمی دانی مگو، و آنچه بر تو لازم نیست بر زبان نیاور، و در جاده ای که از گمراهی آن می ترسی قدم مگذار. زیرا خودداری به هنگام سرگردانی و گمراهی، بهتر از سقوط در تباهی هاست.به نیکی ها امر کن و خود نیکوکار باش، و با دست و زبان بدیها را انکار کن، و بکوش تا از بدکاران دور باشی، و در راه خدا آنگونه که شایسته است تلاش کن، و هرگز سرزنش ملامتگران تو را از تلاش در راه خدا باز ندارد، برای حق در مشکلات و سختی ها شنا کن، شناخت خود را در دین به کمال رسان، خود را برای استقامت برابر مشکلات عادت ده، که شکیبایی در راه حق عادتی پسندیده است، در تمام کارها خود را به خدا واگذار، که به پناهگاه مطمئن و نیرومندی رسیده ای، در دعا با اخلاص پروردگارت را بخوان، که بخشش و محروم کردن به دست اوست، و فراوان از خدا درخواست خیر و نیکی داشته باش. وصیت مرا به درستی دریاب، و به سادگی از آن نگذر، زیرا بهترین سخن آن است که سودمند باشد، بدان علمی که سودمند نباشد فایده ای نخواهد داشت، و دانشی که سزاوار یادگیری نیست سودی ندارد.
تغییر قبله مسلمین
قبله، نماد توحيد و جهت و نشانه اسلام و اديان توحيدي است که اديان الهي را از ديگر آيينها جدا مي کند و به عبادتهاي آدمي رنگ خدايي مي دهد. خداوند براي هر امتي از امتهاي پيشين، قبله مخصوصي تعيين کرده است تا به هنگام نياز و نيايش، به سوي او متوجه شوند و از توجهات انحرافي در امان بمانند.
نخستين قبله
بيت المقدس، يکي از مقدسترين مکانهايي است که خاستگاه بسياري از پيامبران بزرگ الهي بوده است و در ادبيات اسلامي نيز جايگاه ويژه اي دارد. مسجدالاقصي را بايد يکي از مقدس ترين اماکن اسلامي براي مسلمانان جهان توصيف کرد. اين مسجد اولين قبله مسلمانان جايي که در دوران پيامبر گرامي اسلام حضرت محمد مصطفي(ص) ايشان به سوي اين مسجد به اذن خداوند نماز بپا مي داشتند و همچنين سومين حرم شريف پس از مسجد الحرام و مسجد النبي در مکه و مدينه است. مسجد الاقصي به گواه تاريخ نويسان دومين مسجد ساخته شده بر روي زمين پس از بيت الله الحرام محسوب مي شود. نقل است که حضرت آدم(ع) آنرا ساخته وزير بناي آنرا چهل سال پس از ساختن بيت الله الحرام بنا به دستور خداوند نهاده است. بنابراين صرف نظر از اعتقادات ديني ما مسلمانان، قدمت ساخت اين مسجد به بيش از يک هزار سال نيز سبب توجه جهاني به اين مسجد خواهد بود.
با توجه به موقعيت ممتاز و شرافت بيت المقدس، پيامبر گرامي اسلام(ص) پس از مبعوث شدن به نبوت، مدت سيزده ماه در شهر مقدس مکه به سوي آن نماز خواند. حضرت پس از مهاجرت از شهر مکه به مدينه و تشکيل حکومت اسلامي، به روش خود ادامه داد و تا مدتها نماز خود را به سوي قبله يهوديان (بيت المقدس) مي خواند. اين کار تا ميانه هاي ماه رجب سال دوم هجري ادامه داشت.بهانه جويي يهوديان
پيامبر گرامي اسلام(ص) علاقه زيادي به خانه کعبه داشت. علت علاقه حضرت به کعبه را بايد در علاقه بسيار ايشان به حضرت ابراهيم(ع) و آثار او جست وجو کرد. افزون بر اين، کعبه قديمترين خانه توحيد بود. از سوي ديگر، حضرت مي دانست که بيت المقدس، قبله موقت مسلمانان است و آرزو داشت فرمان قبله بودن کعبه صادر و قبله نهايي تعيين شود. سرزنش ها و تحقيرهاي بيش از اندازه يهوديان مدينه نيز باعث شده بود تا اين انتظار به اوج خود برسد. اما از آنجا که حضرت تسليم دستور خداوند بود، اين تقاضا را بر زبان جاري نمي کرد. ايشان نيمه هاي شب از خانه بيرون مي آمد و به آسمان نگاه مي کرد و با نگاه هاي انتظار آميزش، نشان مي داد عشق و شوق فراواني در دل دارد.پايان انتظار
پيامبر اعظم (ص) براي تغيير قبله مسلمانان لحظه شماري مي کرد و در انتظار نزول وحي خداوند بود. قرآن کريم لحظات انتظار را چنين بيان مي کند: «نگاه هاي معنادار تو را به آسمان مي بينم و تو را به سوي قبله اي که رضايتت را جلب کند برمي گردانيم». هفده ماه از ورود پيامبر به شهر مدينه گذشته بود که انتظار به پايان رسيد و دستور تغيير قبله صادر شد. اين دستور در روز پانزده رجب سال دوم هجري در حالي به پيامبر ابلاغ گرديد که حضرت، دو رکعت از نماز ظهر را در مسجد بني سالم به سوي بيت المقدس خوانده بود. در اين حال جبرئيل امين نازل شد و بازوان پيامبر را گرفت و حضرت را به سوي خانه کعبه برگرداند. زنان و مرداني هم که در مسجد به پيامبر اقتدا کرده بودند، از حضرت پيروي کردند و به طرف کعبه برگشتند و دو رکعت آخر را به سوي کعبه خواندند. از آن روز، کعبه به عنوان قبله مستقل مسلمانان اعلام گرديد. اين مسجد هم اکنون نيز در شهر مدينه باقي است و به مسجد ذوقبلتين (دو قبله اي) معروف است.
کعبه
خانه کعبه، شريف ترين مکان در روي زمين است که از سوي خداوند به عنوان پناهگاه و کانون امن اعلام و مقررات شديدي براي پرهيز از هر گونه درگيري و جنگ و خون ريزي در اين سرزمين مقدس وضع شده است؛ به گونه اي که نه تنها انسان ها از هر قشر و گروهي، بلکه حيوانات و پرندگان نيز در امنيت کامل به سر مي برند و هيچ کسي حق آزار آنها را ندارد.
از آيات قرآن کريم و روايات اهل بيت پيامبر و تاريخ اسلام استفاده مي شود که خانه کعبه، پيش از حضرت ابراهيم و حتي در زمان حضرت آدم بر پا بود. قرآن کريم مي فرمايد: «نخستين خانه اي که براي پرستش خداوند براي مردم ساخته شد، در سرزمين مکه بود». بر همين اساس، خانه کعبه کهن ترين مرکز توحيد و پرستش ذات خداوند و براي همه مردم شبه جزيره عربستان ارزشمند و قابل احترام بود.به سوي مسجدالحرام
يکي از برکات تغيير قبله مسلمانان به طرف خانه کعبه، کوتاه شدن زبان مخالفان اسلام بود. يهوديان، مسلمانان را سرزنش مي کردند و مي گفتند: «ما در تورات خوانده بوديم که يکي از نشانه هاي پيامبر آخرالزمان، نماز خواندن به دو قبله است، در حالي که ما اين نشانه را در ايشان نمي بينيم.» با اين بيان، مسلمانان نيز به شک مي افتادند و پايه هاي حکومت اسلامي سست مي شد. از سوي ديگر، مشرکان نيز پيامبر اعظم(ص) را به فراموش کردن نخستين خانه توحيدي متهم مي کردند. تغيير قبله، زبان هر دو گروه مخالف اسلام را بست. قرآن کريم با اشاره به اين مطلب مهم مي فرمايد: اي پيامبر! از هر کجا خارج شدي، روي خود را به طرف مسجدالحرام کن تا مردم بهانه اي بر ضد شما نداشته باشند»
محل دفن حضرت زینب (س) کجاست؟
یکى از موضوعات مورد پرسش تعیین محل دقیق قبر مطهر حضرت زینب کبرى (س) است. این سؤال به خاطر انتساب مکانهاى مختلفى به آن بانوى بزرگوار در کشورهاى مختلف است.
از قدیم الایام سه مکان به عنوان قبر مطهر این بانوى بزرگوار مطرح است و هر کدام نیز طرفدارانى دارد.
1- قبرى که در شهرک زینبیه امروز در نزدیکى دمشق، پایتخت فعلى کشور سوریه وجود دارد. علماى قدیم از این مکان (شهرک زینبیه) به «غوطه» یا «راویه» تعبیر آورده اند. زائران ایرانى که جهت زیارت به سوریه مى روند، این مکان را زیارت مى کنند.
2- محلى که در شهر قاهره پایتخت مصر به نام «زینبیه» مشهور است.
3- شهر مدینه نیز به عنوان محل دفن حضرت زینب (س) معرفى شده است، گرچه در مدینة النبى محلى به این نام مثل دمشق و قاهره وجود ندارد.
مرحوم حاج شیخ عباس قمى به نقل از استاد خودش مرحوم محدث نورى [1]، و دیگران احتمال شام را تقویت کرده اند. محقق اخیر با روشى عالمانه احتمال مصر را رد کرده و با قرائن و شواهدى اثبات کرده است که حضرت زینب کبرى (س) در شام دفن شده است.
براى هر یک از این سه احتمال دلائلى ذکر شده است که به بیان هر یک و نقد آن خواهیم پرداخت.
الف: احتمال مصر
براى این احتمال دلایلی بیان شده است که مهمترین آنها دلیل روایی است: نسابه عبیدلى در کتاب «اخبار الزینبات» روایت نقل کرده است که بر اساس مضمون آنها باید حضرت زینب (س) در مصر دفن شده باشد.
نقد و بررسی:
اما این روایات از نظر سند و محتوا قابل اعتماد نیست. محمد حسنین سابقى نویسنده کتاب مرقد العقیله زینب (س) اشکالاتى را بر این احادیث وارد کرده و میگوید اکثر راویانى که عبیدلى این روایات را از آنان نقل کرده است، مجهول هستند و پس از بررسى و تتبع فراوان در کتب رجال و تراجم و نسب هیچ اثرى از آنان به دست نیامد. مفاد این روایات نیز خالى از تناقض و اشکال تاریخى نیست.
زینب مدفون در مصر کیست؟
اکنون این پرسش پیش مى آید که اگر حضرت زینب (س) دختر على (ع) در مصر دفن نشده است پس قبرى که در محله «قناطر السباع» قاهره است متعلق به کیست؟ در پاسخ به این پرسش باید یادآورى کنیم که از بررسى و تتبع در تاریخ روشن مى گردد که زینبى که در مصر (قاهره) دفن شده است، زینب بنت یحیى المتوج بن الحسن الانور بن زید بن حسن بن على بن ابى طالب است. ولى از آنجا که ذهن انسان با شنیدن نام مشترک بین چند نفر، متوجه مشهورترین آنها مى گردد، بسیارى از مردم تصور کرده اند که این همان زینب مشهور یعنى زینب دختر على بن ابىطالب (ع) است [2]، در حالى که این تصور کاملا بى اساس است. البته نسبت دادن افراد به جد بزرگ آنان معمول است، چنانکه امامان ما را پسر پیغمبر مى خوانند. بنابراین اگر زینب بنت یحیى را زینب بنت على (ع) بخوانند، هیچ اشکالى نخواهد داشت.
گرچه دفن حضرت زینب (س) در مدینه (بقیع) یک امر ممکن و کاملا طبیعى است؛ زیرا قبر برادرش امام حسن (ع) و بسیارى از بزرگان بنى هاشم در این قبرستان قرار دارد که خصوصیات و تفصیل آنها در کتب مربوط بیان شده است، اما باید توجه داشت که اگر او در این قبرستان دفن شده بود، طبعا قبرش با توجه به شخصیت و عظمت مقامش مشخص مي شد.
ب: احتمال مدینه
علامه فقید سید محسن امین معتقد است که حضرت زینب (س) در مدینه دفن شده است و براى این مطلب دلیل مى آورد که: بازگشت حضرت زینب (س) پس از فاجعه کربلا به مدینه، قطعى و مسلم است اما خروج مجدد او از این شهر ثابت نشده است، بنابراین باید گفت: در مدینه وفات یافته و در همانجا دفن شده است، گرچه تاریخ وفات و محل دفنش دقیقا روشن نباشد. این دلیل در واقع نوعى استصحاب است که مرحوم امین به آن استناد کرده است.
نقد و بررسی
گرچه دفن حضرت زینب (س) در مدینه (بقیع) یک امر ممکن و کاملا طبیعى است زیرا قبر برادرش امام حسن (ع) و بسیارى از بزرگان بنىهاشم در این قبرستان قرار دارد که خصوصیات و تفصیل آنها در کتب مربوط بیان شده است، اما باید توجه داشت که اگر او در این قبرستان دفن شده بود، طبعا قبرش با توجه به شخصیت و عظمت مقامش مشخص مى شد. در حالى که در هیچ یک از کتب مربوط به تاریخ مدینه و مزارات این شهر نامى از محل قبر او به میان نیامده است، با این که نام زنانى همچون «ام البنین» که در بقیع دفن شده اند در کتابهایى مانند وفاء الوفاء منعکس شده است.
مسعودى در شرح حال امام حسن مجتبى (ع) مى نویسد: «حسن بن على در کنار قبر مادرش فاطمه (س) به خاک سپرده شد و در این قبرستان تا این زمان سنگى است که روى آن چنین نوشته شده است:«الحمدلله مبید الامم و محیى الرمم هذا فاطمة بنت رسول الله صلى الله علیه و آله سیدة نساء العالمین و الحسن بن على بن ابى طالب و على بن الحسین بن على و محمد بن على و جعفر بن محمد رضوان الله علیهم اجمعین.» [3]
و این نشان مى دهد که قبر آن بزرگواران در قرن چهارم یعنى تا زمان مسعودى مشخص بوده است، و اگر قبر حضرت زینب (س) در این قبرستان قرار داشت، نام او هم حداقل تا زمان مسعودى روى قبر نوشته مىشد. چنانکه قبر همسرش عبدالله بن جعفر در همان قبرستان مشخص است، بنابراین چگونه ممکن است قبر حضرت زینب در بقیع باشد، اما هیچ نشانى از آن نباشد، و در هیچ تاریخى یاد نشده باشد؟از طرف دیگر موضوعات تاریخى جاى اعمال استصحاب نیست که بگوییم: بازگشت حضرت زینب (س) به مدینه قطعى است، اما خروج او از این شهر ثابت نشده است، پس در همان شهر و همانجا به خاک سپرده شده است.[4]
ج: احتمال شام
طرفداران این نظریه مى گویند: در مدینه قحطى و دست تنگى شدیدى به وجود آمد. عبدالله جعفر تصمیم گرفت با همسر خود؛ حضرت زینب (س) به شام که مقدارى زمین زراعتى داشت سفر کند. پس از مسافرت به شام حضرت زینب (س) در همانجا درگذشت.[5]
نقد و بررسی
1- اینکه گفته شده است که عبدالله بن جعفر در حومه دمشق مزرعه و قریه داشته و همراه همسرش جهت سرکشى یا بهرهبردارى از آنها رفته بوده و در این سفر حضرت زینب (س) درگذشته است مطلب بى اساسى است. در هیچ یک از کتب تاریخى از چنین مزرعه اى اسمى به میان نیامده و اصولا چون عبدالله فرد بخشنده اى بوده هرگز مال و ثروت در دست او دوام نمى آورده است، بنابراین چگونه ممکن است داراى چنین مزرعه و قریه اى بوده باشد؟
2- اگر فرضا عبدالله بن جعفر چنین مزرعه اى داشته، ممکن بود شخصا براى رسیدگى به وضع آن به شام برود و دیگر نیازى به بردن همسر و دیگر اعضاى خانواده خود که مستلزم هزینه زیادى بود، نداشت.
3- مدینه از شهرهاى مهمى است که مثل بسیارى از شهرهاى مهم دنیا براى آن تاریخهاى متعددى نوشته اند. بعضى از این کتابها به حوادث مهمى که در مدینه اتفاق افتاده مثل زلزله، آتش گرفتن حرم پیامبر اکرم (ص)، وزیدن باد سرخ و… پرداخته اند. اگر چنان قحطى و گرسنگى در آن سال در مدینه اتفاق افتاده بود، قطعا در این کتابهاى تاریخى درباره آن بحث مى شد، در حالى که چنین چیزى مطرح نشده است.
نتیجه بحث
پس از بررسى سه احتمال در مورد محل دفن حضرت زینب کبرى (س) مى توان چنین نتیجه گرفت که:
احتمال مصر اشکالات فراوان دارد، احتمال مدینه بدون دلیل است، و احتمال شام به نظر استوارتر مى آید گرچه دو اشکال باقى مى ماند:یکى اینکه به چه دلیل عبدالله جعفر حضرت زینب (س) را به شام برده است با اینکه حضرت زینب (س) دل خوشى از شام نداشت، و اشکال دیگر اینکه بسیارى از مورخین نوشته اند: آنکه در شام دفن است «امکلثوم» فرزند على (ع) است. [6]
اشکال دوم را بدین صورت مى توان حل کرد که منظور از «ام کلثوم» همان زینب کبرى (س) است ولى مشکل اینجاست که کسانى مثل ابن جبیر از این ام کلثوم به «زینب صغرى» و نه «زینب کبرى» تعبیر آورده اند و در سنگ نوشته اى که از خاک مقبره در شام استخراج شده است، چنین نگاشته شده است که: «هذا قبر زینب الصغرى المکناة بام کلثوم ابنت على بن ابوطالب امها فاطمة البتول سیدة نساء العالمین ابنتسید المرسلین محمد خاتم النبیین صلى الله علیه و سلم.» [7]
گرچه نتوان به یقین مشخص کرد که قبر حضرت زینب (س) در کجا واقع است ولى مى توان گفت: زیارتگاه ها و اماکنى که به این دودمان منسوبند همه از مصادیق آیه شریفه «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَیُذْكَرَ فِیهَا اسْمُهُ»[8] مى باشند. این خانه ها و زیارتگاه ها ولو منسوب به آنها باشد – جاى ذکر و توجه به خدا و انسان سازى و پیوند با شهیدان و اهل بیت است. محل دفن اهل بیت هر کجا که باشد یاد و خاطره شان زنده است و در سینه هاى مردم عاشق جاى دارند. چه زیبا سروده اند که:
بعد از وفات، تـربـت مـا در زمیـن مجـوى در سینه هاى مردم عارف مزار ماست
پینوشتها:
1- هدیة الزائرین و بهجة الناظرین، حاج شیخ عباس قمى.
2- اعیان الشیعه.
3- التنبیه و الاشراف، چاپ مصر.
4- مرقد العقیله زینب، محمد حسنین السابقى.
5- خیرات حسان، محمد حسن خان، هدیة الزائرین و بهجة الناظرین، حاج شیخ عباس قمى؛ نزهة اهل الحرمین، سید حسن صدر.
6- رحلة ابن جبیر، داربیروت، معجم البلدان یاقوت حموى؛ سفرنامه ابن بطوطه، ترجمه محمدعلى موحد.
7- سفرنامه حج، میرزا على خان امین الدوله صدراعظم، مقدمه کتاب.
8- نور، آیه 36.
دست از کنترل بردار!...!
حتما شما هم مثل بقیه مردم تمایل داری همه چیز را در زندگیات کنترل کنی. زمانی که احساس مقاومت بهت دست داد، باید بدانی نشانه کنترل کردن وضعیت و یا فرد است. این حقیقت را بپذیر که میتوانی تنها خودت را کنترل کنی، نه دیگران را. هر زمان در زندگی محکم به چیزی بچسبی و در برابرش استقامت به خرج دهی و رهایش نکنی، نتیجه این میشود که صرفا همان را به میزان بیشتری در زندگی جذب خواهی کرد! حواست باشد زمانی که در برابر چیزی مقاومت میکنی، حال و هوای منفی در شما ایجاد میشود؛ پس آن را به امان خدا رها کن. همین رهایی باعث میشود به طور خودکار انرژی منفیات به انرژی مثبت تغییر کند. یادت باشد: مادامی که در زندگی دربرابر موردی جبهه بگیری، همان مورد را هم بیشتر جذب میکنی؛ پس آن را رها کن و این حقیقت را بپذیر که زندگی همین است و باید همینجور قبولش کنی.
بار دیگر که در مورد وضعیتی و یا فردی ناراحتی، عصبانیت و دلخوری را حس کردی، از خودت سوال کن که «در مقابل چه چیزی مقاومت میکنم؟» فورا باید بفهمی که در حال کنترل نتیجه هستی؛ پس در مقابل مقاومت خلع سلاح شو و اوضاع را همانطوری که هست یا نیست رها کن. مثال: اگر به کسی بدهکار هستی، به جای اینکه در این مورد مدام حال و هوای بدی داشته باشی و خود خوری کنی، این حقیقت را بپذیر که هم اکنون در این مورد نمیتوانی جبههگیری کنی و استقامت به خرج دهی. برای خودت خوب یا بد بودن قضیه را تعبیر و تفسیر نکن و هیچ برچسبی به آن نزن. این کار باعث میشود تمام انرژیهای منفی و یأس را از اطراف موقعیت کنار بزنی و راه را برای جاری شدن انرژی نجاتبخش مثبت باز کن.
قرآن کریم نیز منفی نگری را عملی بسیار مذموم می شمارد.
قرآن کریم می فرماید: «ای کسانی که ایمان آوردید از بسیاری از گمان ها بپرهیزید، چرا که برخی از گمان ها گناه است.» در این آیه مراد از ظنی که مسلمین مأمور به اجتناب از آن شده اند، ظن سوء است وگرنه ظن خیر که بسیار خوب است و به آن سفارش هم شده، هم چنان که از آیه12 سوره نور هم استفاده می شود و مراد از اجتناب از ظن اجتناب از خود ظن نیست، زیرا ظن نوعی ادراک نفسانی است، پس نهی کردن از خود ظن صحیح نیست بلکه منظور آیه مورد بحث نهی از پذیرفتن ظن بد است.
می خواهد بفرماید اگر درباره کسی ظن بدی به دلت وارد شد آن را نپذیر و به آن ترتیب اثر نده، بنابراین اگر در ادامه آیه آمده بعضی از ظن ها گناه است باز خود ظن منظور نیست بلکه ترتیب اثر دادن به آن است که در بعضی موارد گناه است. مانند این که نزد شما از کسی بدگویی کنند و شما دچار سوءظن به او بشوید و این سوء ظن را بپذیرید و در مقام ترتیب اثر دادن برآمده به او توهین کنید و یا همان نسبت را که شنیده اید به او بدهید که همه این ها آثار بد و منفی بدگمانی و سوءظن است.
امام رضا(علیه السلام) می فرماید: به خداوند گمان نیک ببر زیرا خداوند عزوجل می فرماید: من نزد گمان بنده مؤمن خویشم، اگر گمان او به من نیک باشد مطابق آن گمان با او رفتار می کنم و اگر بد باشد نیز مطابق همان گمان بد با او رفتار می کنم.»
گمان خیر به خداوند و به تعبیر دیگر توکل و اعتماد بر حق تعالی باعث ایجاد طمأنینه و آرامش در انسان می شود زیرا می داند که به قدرت لایزال الهی متصل است، بنابراین عظیم ترین منبع انرژی را در خود به وجود می آورد؛ «خدا یکتاست و جز او معبودی نیست و اهل ایمان باید در همه امور تنها بر خداوند توکل کنند.»
و در یک آیه شریفه دیگر آمده: آیا خداوند برای بندگان کافی نیست؟
وقتی کسی به این باور برسد به دل خود شک و تردید راه نخواهد داد هر واقعه ای حتی از دست دادن عزیزان خود را حمل بر خیر می کند و راههای نفوذ بدبینی را مسدود می کند. بالاخره که دنیا در حال گذر است و بد و خوبش هم می گذرد پس بهتر است عینک بدبینی را از چشمان خود برداریم و با توکل به خدای متعال فرصت کوتاه زندگی را خوش باشیم .
به آینده خوش بین باشیم چرا که خداوند خیر مطلق است و برای بندگانی که عاشق آن هاست جز خیر و خوبی نمی خواهد پس بهتر است به او اعتماد کنیم و خودخواسته پشت به خیر و خوبی ها نکنیم خداوند متعال آینده جهان را روشن می داند و تمام هستی را متعلق به کسی می داند که تقوا پیشه کند و به خدای یکتا باور داشته باشد.
شیرودی، تنها نظامی که مقام معظم رهبری به او اقتدا کرد
عظمت مقام شهيد و شهادت در راه خدا از نظر كتاب و سنّت، روشن تر از آن است كه نيازى به توضيح داشته باشد، ولى به لحاظ اهميّت مسأله، مختصرى دربارهى آن سخن مىگوييم.
خداوند در قرآن کریم مىفرمايد:
1. «وَ لَئِنْ قُتِلْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَحْمَةٌ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ».[آل عمران، 157]
و اگر در راه خدا كشته شويد يا بميريد، قطعاً آمرزش خدا و رحمت او از [همهى] آن چه [آنان] جمع مىكنند بهتر است.
2. «وَ لَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لَإِلَى اللَّهِ تُحْشَرُونَ».[آل عمران، 158]
و اگر [در راه جهاد] بميريد يا كشته شويد، قطعاً به سوى خدا گردآورده خواهيد شد.
3. «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ* فَرِحِينَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ* يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ وَ أَنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ».[آل عمران، 171- 169]
هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده اند، مرده مپندار، بلكه زنده اند كه نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند. به آن چه خدا از فضل خود به آنان داده است شادمانند، و براى كسانى كه از پى ايشانند و هنوز به آنان نپيوسته اند شادى مى كنند كه نه بيمى بر ايشان است و نه اندوهگين مى شوند. بر نعمت و فضل خدا و اين كه خداوند پاداش مؤمنان را تباه نمىگرداند، شادى مى كنند.
4. «وَ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمالَهُمْ* سَيَهْدِيهِمْ وَ يُصْلِحُ بالَهُمْ* وَ يُدْخِلُهُمُ الْجَنَّةَ عَرَّفَها لَهُمْ».[محمد، 6- 4]
و كسانى كه در راه خدا كشته شده اند، هرگز كارهايشان را ضايع نمى كند. به زودى آنان را راه مى نمايد و حالشان را نيكو مىگرداند. و در بهشتى كه براى آنان وصف كرده، آنان را درمى آورد.
5. «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بايَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ». [توبه، 111]
در حقيقت، خدا از مؤمنان، جان و مالشان را به [بهاى] اين كه بهشت براى آنان باشد، خريده است؛ همان كسانى كه در راه خدا مى جنگند و مى كُشند و كشته مى شوند. [اين] به عنوان وعده ى حقّى در تورات و انجيل و قرآن بر عهده ى اوست. و چه كسى از خدا به عهد خويش وفادارتر است؟ پس به اين معامله اى كه با او كردهايد شادمان باشيد، و اين همان كاميابى بزرگ است.
6. «وَ مَنْ يُقاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيُقْتَلْ أَوْ يَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْراً عَظِيماً».[نساء، 74]
و هر كس در راه خدا بجنگد و كشته يا پيروز شود، به زودى پاداشى بزرگ به او خواهيم داد.
هر يك از اين آيه ها، گوشه اى از عظمت مقام شهادت فى سبيل اللَّه را تبيين مىنمايد، مقامى كه به تنهايى، حاصل يك عمر مجاهده ى انسان وارسته اى است كه خداوند يكجا به شهيد عنايت مى فرمايد.
آيه ى اوّل، به مقام مغفرت و رحمت الهى نسبت به شهيد، آيه ى دوم به حشر الى اللَّهِ او و آيه ى سوم، به حيات معنوى او نزد پروردگار و بهره مندى از رزق خاصّ الهى، فرحناك بودن به عطاياى الهى و دورى از خوف و حزن و بشارت به آن اشاره دارد و نيز در پايان، مژده ى فضل و نعمت الهى به ديگران است. آيه ى چهارم به گُم نشدن اعمال آنها و هدايت و اصلاح حال يا شأن ايشان و سرانجام ورود آنان به بهشتِ موعود اشاره دارد. در آيه ى پنجم، خداوند با وعدهى قطعى، خود را خريدار جان هاى شريف آنان معرفى مى نمايد و آنها را به اين معامله ى پرسود، بشارت مى دهد و آن را «فوز عظيم» مى داند. در آيه ى ششم، اجر عظيم اخروى را براى شهيدان ذكر مىفرمايد.
تقویم انقلاب اسلامی هر روز یادآور پرواز یکی از عاشقان اوج هست. هشتم اردیبهشت برگهای از تاریخ انقلاب هست که در خود یادِ خلبان شهید علی اکبر شیرودی را به همراه میکشد.
شهید علی اکبر شیرودی عاشق انقلاب و ولایت بود و همواره سعی میکرد پیوند مستحکم بین ارتش و روحانیت برقرار کند و در این راستا از هیچ تلاشی فروگذار نمیکرد. شیرودی عاشق پرواز بود، او برای پیروزی و نبرد علیه دشمن زمان را نمیشناخت و شبانهروز برای پیشبرد اهداف جنگی تلاش میکرد.
سرتیپ امیر طاعتی از همرزمان شهید شیرودی نقل میکند که شهادت شهید شیرودی یک روندی داشت و این روند از شهادت شهید کشوری شروع شد. وقتی که شهید کشوری پیکرش سوخت و شهید شد، ما به همراه شهید شیرودی به آنجا رفتیم. شهید شیرودی در کنار پیکر سوختهی شهید کشوری میگفت: «من بدون تو چگونه زندگی کنم، چرا مرا تنها گذاشتی، تو مرشد و الگوی من بودی.»
از همان زمان بود که شهید شیرودی شروع به شهید شدن کرد. در واقع او همیشه آمادهی شهادت بود و به گونهای عملیات میکرد که همه از او میترسیدند.
مقام معظم رهبری در مورد او میگوید: «او تنها نظامیای بود که در نماز به او اقتدا کردم». در واقع شهید شیرودی یک عارف وارسته بود و همواره میگفت: «من و همرزمانم برای اسلام میجنگیم نه چیز دیگر».
بسیاری از صاحبنظران جنگهای هوایی او را نامدارترین خلبان جهان نامیدند؛ چنان که شهید فلاحی میگوید: «او غیرممکن را ممکن ساخت و کسی بود که وقتی خبر شهادتش را به امام (ره) دادم یک ربع به فکر فرو رفتند و حضرت امام در مورد همه شهدا میگفت خدا آنها را بیامرزد ولی در مورد شیرودی گفت او آمرزیده است.»
او با بیش از ۲۵۰۰ ساعت بالاترین ساعت پرواز در جنگ را در جهان داشت و با بیش از ۴۰ بار سانحه و بیش از ۳۰۰ مورد اصابت گلوله بر هلیکوپترش باز هم سرسختانه جنگید.
وی بارها هنگام پرواز میگفت: وقتی که پرواز میکنم حالتی دارم همانند یک نفر عاشق که به طرف معشوق خود میرود. هر لحظه فکر میکنم که به معشوق خودم نزدیکتر میشوم و به آن آرزوی قلبی که دارم میرسم ولی وقتی برمیگردم هر چند که پروازم موفقیتآمیز بوده باشد باز مقداری غمگین هستم چون احساس میکنم هنوز آنطوریکه باید خالص نشدم تا مورد قبول دعوت خدا قرار بگیرم.
آخرین عرصهی عشق بازی او عملیات بازی دراز بود. او که در آغاز جنگ درجه ستوان یاری، داشت به خاطر شجاعت و رشادتهایی که در طول جنگ از خود نشان داده بود ظرف هفت ماه به درجه ستوان سومی، ستوان دومی و ستوان اولی و بالاخره به درجه سروانی ارتقا یافت. پیوسته بر پشتیبانی مردمی تاکید داشت و میگفت: «با پشتیبانی مردم و روحیهای که به ما دادند و ایمانی که داشتیم جنگیدیم و توانستیم پیروز شویم.» با همین روحیه راهی آخرین پرواز جنگی شد.
شهید شیرودی با نجات یافتن از ۳۶۰ خطر مرگ سرانجام در آخرین پرواز خود در هشتم اردبیهشت ۱۳۶۰در منطقه بازی دراز هنگامی که عراق لشکر ۲۵۰ تانک و پشتیبانی توپخانه و خمپارهانداز و چند فروند جنگنده روسی و فرانسوی را برای باز پسگیری ذهاب گسیل داشت به مقابله با آنان پرداخت و پس از انهدام چندین تانک از پشت سر مورد اصابت گلولههای تانک قرار گرفت و به شهادت رسید.
شکست «پنجه عقاب» در مقابل «کابوس شن»!
«الم تر کيف فعل ربک باصحاب الفيل؛ آيا نديدي که خداي تو با اصحاب فيل چه کرد؟»
امام خمینی:
كى اين هليكوپترهاى آقاى كارتر را كه مىخواستند به ايران بيايند ساقط كرد؟ ما ساقط كرديم؟ شنها ساقط كردند، شنها مأمور خدا بودند، باد مأمور خداست، قوم عاد را باد از بين برد. اين باد مأمور خداست، اين شنها همه مأمورند. تجربه بكنند باز. لكن ما نبايد مغرور بشويم. من به ملت ايران عرض مىكنم كه مغرور نشويد. تمام قدرت، قدرت خداست و بايد اتكال به او بكنيد، و خودتان را فانى بكنيد در آن قدرت بزرگ.
آنگاه که تقويم انقلاب اسلامي ايران را ورق ميزنيم به روزي ميرسيم که عام الفيل ديگري را تداعي مي کند که در آن، مظهر نظام سلطه جهاني، ابرههاي ديگر است که ميخواهد به يک انقلاب نوپا که با اتکاء به خداوند متعال به پيروزي رسيده است، حمله کند. اما عنايت و لطف و مرحمت خداوند بر مردم ايران اسلامي آن چنان گسترده است که در صحراي طبس «پنجه عقاب» را در مقابل «طوفان شن» قرار ميدهد و آيه «و مکرو و مکر الله و الله خير الماکرين» را تفسير مي کند و در آن غروب طلايي خورشيد در صحراي طبس، با وزيدن طوفاني از شن، صحراي طبس مبدل به يک کابوس وحشتناک در حافظه تاريخي رهبران آمريکا ميشود؛ معجزهاي ديگر روي ميدهد و گرگهاي در کمين نشستهاي که راوي مرگ بودند، به هلاکت ميرسند.
نکاتي در مورد عمليات «پنجه عقاب»
به نکاتي که بعد از شکست عمليات «پنجه عقاب» از مطالعه اسناد و مدارک به دست آمد اشارهاي کوتاه داريم:
1- آمريکا براي اجراي اين عمليات از تمام توان نظامي خويش بهره برد؛ متجاوز از پنج ماه نيروهاي کماندو خود را در صحراهاي آريزونا (جايي که تقريباً شرايط کوير ايران را دارا است) تعليمات پيچيده و فشردهاي داد، از پيچيدهترين تکنيکهاي نظامي اعم از تسليحات نظامي و دفاعي تا صنايع مدرن هواپيمايي استفاده کرد و بودجه نامحدودي را براي اين عمليات اختصاص داد.
2- با اينکه آمريکا از صنايع مدرن هواپيمايي خود در اين عمليات بهره برده بود و طبق ارزيابي متخصصان آمريکايي بالگردهايي که براي آزادي جاسوسان آمريکايي در نظر گرفته شده بود، از بهترين نوع هلي کوپترها و از آخرين مدل آنها بود. اما در جريان اين عمليات شاهد از کارافتادن اين هلي کوپتر هستيم.
3- سازمان هواشناسي آمريکا وضعيت جويي ايران بخصوص منطقه فرود در صحراي طبس را کاملاً از قبل مورد پيشبيني علمي قرار داده بود و اداره هواشناسي آمريکا شبي مهتابي را براي اين منطقه پيشبيني کرده بود که بعدها نيروهاي نظامي آمريکايي نيز که در صحراي طبس حضور داشتند به اين امر اعتراف کردند که هوا کاملاً صاف و مهتابي بود به گونهاي که در آسمان ستارگان قابل شمارش بودند.
4- ارزيابي کارشناسي نظامي از احتمال پيروزي طرح عمليات «پنجه عقاب» از نود درصد به بالا پيشبيني شده بود.
5- مزدوران داخلي نيز آمريکا را در جريان اين عمليات کمک ميکردند. مثلاً در شب حادثه طبس، چراغهاي ورزشگاه شهيد شيرودي براي کمک به نيروهاي آمريکايي روشن ميماند، چهارده منطقه در تهران و حوالي آن جهت فرود اضطراري بالگردها و هواپيماهاي سي-130 در نظر گرفته ميشود،
6- از جمله مزدوران داخلي ديگري که در اين عمليات نقش ايفا ميکرد علي اسلامي بود که قرار بود با تهيه وسايل نقليه آمريکايي را از اطراف تهران به لانه جاسوسي جابجا کند.
7- برخی از کشورها، در جريان اين عمليات قرار داشته و امکانات خود را در اختيار آمريکا قرار داده بودند. براي آنکه به چگونگي دخالت انگليسيها در اين عمليات واقف شويم سري به خاطرات کارتر ميزنيم. كارتر در خاطرات خود مينويسد: يك افسر انگليسي كه در خدمت پادشاهي عمان بود، به لندن گزارش كرده بود كه آمريكاييها از طريق عمان، هواپيماهايي مجهز به ادوات جنگي براي مجاهدين افغان ميفرستند! و در نتيجه، دولت انگلستان كه به دنبال منافع خود در افغانستان بود، روي اين مسأله حساس شد و بدين ترتيب فرستاده ويژه رئيس جمهوري آمريكا با مارگارت تاچر نخست وزير وقت انگليس ملاقات كرد و جزئيات عمليات را به اطلاع آنها رساند.
در اين دنيا «عبرتها زيادند، اما عبرتگيرندگان بسيار اندک»