معراج و دانش روز
گروهي پنداشته اند كه قوانين طبيعي و علمي امروز با معراج رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله سازگار نيست. بر اين اساس، اشكال هايي را مطرح كرده اند كه مهم ترين آنها عبارتند از:
الف) دانش روز مي گويد: براي دور شدن از زمين، بايد جاذبه زمين را خنثي كرد. نيروي جاذبه زمين، توپي را كه شما به هوا پرتاب مي كنيد، به سوي زمين مي كشد. هرچه توپ را به شدت پرتاب كنيد، دو مرتبه به زمين برمي گردد. اگر بخواهيم جاذبه زمين به كلي خنثي شود؛ يعني توپ به حركت خود ادامه دهد و هرگز به زمين باز نگردد، بايد دست كم توپ را با سرعت 25000 ميل در ساعت، به هوا پرتاب كنيم.
بنابراين، پيامبر گرامي اسلام از محيط جاذبه بيرون رفته و به حالَت بي وزني درآمده است. در اين هنگام، پرسش پيش مي آيد كه چگونه اين مسافت را با آن سرعت، بدون وسايل پيشرفته پيموده است؟ آيا بدن طبيعي و بدون پوشش و وسايل لازم، چنين سرعتي را مي پذيرد؟1
ب) مانع ديگر، نبود هواي قابل تنفس در فضاي بيرون جو زمين است كه آدمي بدون آن، نمي تواند زندگي كند.2
ج) مانع سوم، وجود گرماي سوزان آفتاب و سرماي كشنده در بخشي از فضاي بيرون جو است.
د) مانع چهارم، پرتوهاي خطرناك موجود در ماوراء جو مانند: پرتو كيهاني، پرتو ماوراء بنفش و پرتو ايكس است. هرگاه مقدار اندكي از اين پرتوها به بدن انسان بتابد، به ساختار بدن، زيان وارد نمي كند. با اين حال اين پرتوها در بيرون جو زمين بسيار فراوان، كشنده و مرگبارند كه ساكنان زمين به دليل وجود لايه هواي جو، از تابش آنها در امان هستند.
ه ) مشكل بعدي، بي وزني است. هرچند انسان كم كم مي تواند به بي وزني عادت كند، ولي اگر ساكنان روي زمين، بي مقدمه به بيرون جو منتقل شوند و حالت بي وزني به آنان دست دهد، نمي توانند آن را تحمل كنند.
و) مانع ديگر، اجسام فراوان شهابي است كه با سرعت زياد در فضا جريان دارند. برخورد يكي از آنها به وسايل فضاپيما، خطرناك تر از گلوله هاي مسلسل است.
ز) سرانجام، مشكل زمان مهم ترين مانع است؛ زيرا دانش روز مي گويد: سرعتي بالاتر از سرعت سير نور وجود ندارد و اگر كسي بخواهد در سراسر آسمان ها سير كند، بايد سرعتي بيش از سرعت سير نور داشته باشد.3
در پاسخ به اين اشكال بايد گفت سير در عالم بالا ناممكن نيست؛ زيرا با كاوش ها و پيشرفت هاي علمي دانشمندان فضايي، اين مطلب به صورت امري عادي و ممكن در آمده است. در سال 1957 م. با پرتاب نخستين ماه مصنوعي به نام «اسپوتنيك» به فضا، آشكار شد كه مي توان نيروي جاذبه را خنثي كرد. فرستادن سفينه هاي فضايي حامل انسان هاي فضانورد نيز نشان داد كه حضور در ماوراي فضا امكان پذير است. اكنون مشكل پرتوهاي كيهاني و نبودن هواي قابل استنشاق حل شده است. دانشمندان اطمينان دادند كه پس از مدتي انسان مي تواند بساط زندگي خود را در يكي از كره هاي آسمان بگستراند و به آساني به كره هاي ماه و مريخ سفر كند. اين پيشرفت هاي علمي و صنعتي نشان مي دهد كه اين عمل، صد در صد ممكن است و محال نيست.4
پس اكنون كه انسان مي تواند با بهره گيري از نيروي محدود خويش، چنين راهي را بپيمايد، آيا با ياري گرفتن از نيروي نامحدود الهي، نمي تواند؟
به يقين خداوند، مركب تندرويي كه با اين سفر فضايي متناسب باشد، در اختيار پيامبر گذارده و او را از خطرهاي اين سفر در امان نگاه داشته است. البته اينكه آن مركب چگونه بوده و چه نام داشته است؛ براق، رفرف يا مركب ديگر، براي ما ناشناخته مانده است.5
به طور كلي، حساب معجزه از حساب عوامل طبيعي جدا و فراتر از توانايي بشر است. پس ما نبايد توانايي خدا را مانند توانايي خود محدود بدانيم. اگر ما بدون اسباب و وسايل، نمي توانيم كاري انجام دهيم، نبايد بگوييم كه آفريدگار هستي نيز توانايي ندارد.
زنده كردن مردگان، اژدها شدن عصاي موسي و زنده نگاه داشتن يونس عليه السلام در شكم ماهي در قعر دريا كه كتاب هاي آسماني همه آنها را تصديق كرده اند، همانند معراج پيامبر هستند. پس آيا بايد آنها را نيز زير سؤال برد؟
بنابراين، همه عوامل طبيعي و موانع خارجي، مقهور اراده خداست. تنها اراده او به امر محال تعلق نمي گيرد، ولي ممكن بالذات ـ هرچه باشد ـ در پرتو مشيت او جامه عمل مي پوشد، خواه بشر، توانايي آن را داشته يا نداشته باشد.6
پی نوشت ها:
1. فروغ ابديت، ج 1، ص 391.
2. همان.
3. تفسير نمونه، ج 12، صص 17 و 18.
4. فروغ ابديت، ج 1، ص 392.
5. تفسير نمونه، ج 12، ص 19.
6. فروغ ابديت، ج 1، ص 393.