نوروز در اندیشه دینی
تلاقی نوروز با برخی اعیاد اسلامی سبب اهمیت این روز گردیده است. در سال دهم هجرت نزدیک به نزول خورشید در برج حمل بوده و موافق اواسط آذر رومى و 18 ذیحجه عربى روز عید غدیر خم بوده است. همچنین در سال 11 پس از وفات پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله پادشاهى عجم، به یزدجرد، آخرین شاه آنها منتقل شد و روز آغاز پادشاهیش را اوّل سال و روز نوروز معرفی نمود و این موافق اواسط حزیران و 22 ربیع الاول است.
در این که اسلام در برابر عید نوروز باستانی ایرانیان چه موضعی دارد، میان صاحب نظران گفتگوست. از برخی روایات اهمّیت این روز به عنوان یکی از روزهای نجات امّتها استفاده می شود.
بررسی لغوی نوروز
در فرهنگ لغت نوروز را اینگونه ترجمه کرده است: النَّوْرُوز- مرادف (النَّیروز) است بمعناى عید نوروز. این کلمه فارسى است. النَّیْرُوز- عند الفُرْس: عید نوروز، اولین روز از سال شمسى، روز خوشحالى، این کلمه فارسى است.
باید گفت عید و مراسم عید یک امر قراردادى است و جعلى و هر ملتى نظر به پیشامدهاى ملى و عقائد و احساسات مناسب با خود، یک روز یا چند روز را در سال عید قرار می دهند و در آن مراسمى موافق عقیده و احساسات خود برپا می دارند و بر آن نامى می نهند. مانند عید نوروز در ملت های فارس زبان، کرسیمس در مسیحیان، فصح در یهود و موضوع عید نوروز توافق ملت فارسی زبان است بر یک روز در سال براى انجام مراسم شادى.
صفحات: 1· 2
اعمال روز یازدهم ماه مبارک رمضان
برنامه ماه مبارک رمضان برنامه تزکیه نفس است، برنامه اصلاح معایب و رفع نواقص است، برنامه تسلط عقل و ایمان و اراده بر شهوات نفسانى است، برنامه دعاست، برنامه پرستش حق است، برنامه پرواز به سوى خداست، برنامه ترقى دادن روح است
دعای روز یازدهم ماه رمضان
اللهمّ حَبّبْ الیّ فیهِ الإحْسانَ، و کَرّهْ الیّ فیهِ الفُسوقَ و العِصْیانَ، و حَرّمْ علیّ فیهِ السّخَطَ و النّیرانَ، بِعَوْنِکَ یا غیاثَ المُسْتغیثین.
خدایا دوست گردان به من در این روز نیکی را، و نـاپسند بدار در این روز فسق و نافرمانی را، و حرام کن بر من در آن خشم و سوزندگی را، به یاریت ای دادرس داد خواهان.
شرح فرازهای دعا
اللَّهُمَّ حَبِّبْ إِلَیَّ فِیهِ الْإِحْسَانَ
خدایا کاری کن که خوبیها را دوست داشته باشم و از بدیها بدم بیاید و عبادت و انجام هر کار خوبی نزد من محبوب باشد. این دعای خیلی خوبی است که انسان طوری باشد از کار خوب لذت برد. اگر خواستیم کار خوبی انجام بدهیم مخفیانه انجام دهیم و قصد قربت داشته باشیم .طوری زندگی کنیم که آبروی کسی را نریزیم . در احسان، اهل ریاکاری نباشیم. که اگر اینگونه بودیم در قیامت برای ما اجر و پاداشی نیست .
صفحات: 1· 2
تحلیل پیام های قرآنی در ماه مبارک رمضان «قسمت بیست و چهارم»
تحلیل بیست و چهارمین پیام قرآنی «جهاد کبیر»
بیست چهارمین پیام قرانی «جهاد کبیر» و یا به عبارت دیگر «جهاد تبیین» است، جهادی که در هیچ شرایطی تعطیل بردار نیست، اگر بخواهیم تحلیل جامعی از جهاد تبیین داشته باشیم و به پاسخ همه پرسشهایی که در زمینه این موضوع وجود دارد برسیم، توضیح و بیان چند نکته به هم پیوسته لازم و ضروری است.
نکته اول: به طور کلی (جهاد) از منظر آیات قرآن کریم و روایات اهل بیت علیهمالسلام به سه قسم تقسیم می شود:
1ـ جهاد اکبر و مقابله کردن با تمنّیات نفس سرکش که خداوند متعال در سوره شمس پس از یازده سوگند: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا ﴿١﴾ وَالْقَمَرِ إِذَا تَلاهَا ﴿٢﴾ وَالنَّهَارِ إِذَا جَلاهَا ﴿٣﴾ وَاللَّیْلِ إِذَا یَغْشَاهَا ﴿٤﴾ وَالسَّمَاءِ وَمَا بَنَاهَا ﴿٥﴾ وَالأرْضِ وَمَا طَحَاهَا ﴿٦﴾ وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ﴿٧﴾ فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ﴿٨﴾ قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا ﴿٩﴾ وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا ﴿١٠﴾.
2ـ جهاد اصغر و یا افضل: که پیکار با دشمن بیرونی است که در مقام جرم و جنایت، استثمار و به بند کشاندن جامعه و براندازی است که قرآن کریم در آیات متعدّد به آن اشاره دارد. از جمله در سوره نساء میفرماید: فَلْیُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یَشْرُونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا بِالآخِرَةِ وَمَنْ یُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیُقْتَلْ أَوْ یَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا ﴿٧٤﴾.
3ـ جهاد کبیر: و به تعبیر مقام معظم رهبری جهاد تبیین که در سوره فرقان میفرماید: فَلا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَجَاهِدْهُمْ بِهِ جِهَادًا کَبِیرًا ﴿٥٢﴾؛ که برداشت مقام معظم رهبری این است این آیه مرتبط با «جهاد تبیین» است.
نکته دوم: جهاد تبیین که عبارت از روشنگری، تفسیر و تبیین است در دو مرحله قرار دارد؛
مرحله نخست؛ پیش از شروع جنگ و نبرد نظامی و به هنگام نبرد تن به تن با دشمن است، که دشمن برای مشروعیّت بخشیدن تهاجم خویش حقایق زیادی را، قلب و تحریف میکند تا افکار عمومی را برای نبرد آماده سازد. از همین روست که بنیامیه چهل سال با شبکه تبلیغاتی گسترده خود چهره منوّر اهلبیت را به بهانه کشته شدن عثمان بن عفان مشوه، و آنان را قاتل معرفی کردند، و با چنین تحریف گستردهای شمشیر پیامبر را به دست امت پیامبر دادند تا فرزند پیامبر را قربه الیالله به شهادت برسانند، در چنین مرحلهای سیدالشهداء علیهالسلام در روز عاشورا از فرصت استفاده کرد با ایراد سه خطبه اقدام به جهاد کبیر و تبیین و روشنگری پرداخت و خطاب به دشمن فرمود: «ایها الناس انسبونى من انا؟ ثم ارجعوا الى انفسکم و عاتبوها و انظروا هل یحل لکم قتلى و انتهاک حرمتى ألست ابن بنت نبیکم و ابن وصیه و ابن عمه و أول المؤمنین باالله و المصدق لرسوله بما جاء من عند ربه؟ أو لیس حمزه سید الشهداء عم ابى؟ أو لیس جعفر الطیار عمى؟ او لم بیلغکم قول رسول لله لى و اخى: هذان سیدا شباب اهل الجنه؟
فان صدقتمونى بما اقول و هو الحق و لله ما تعمدت الکذب مذ علمت أن لله یمقت علیه أهله و یضر به من اختلفه و ان کذبتمونى فان فیکم من ان سألتموه عن ذلک أخیرکم. سلوا جابر بن عبدلله انصارى و أبا سعید الخدرى و سهل بن سعد الساعدى و زید بن أرقم و أنس به مالک یخبروکم انهم سمعوا هذه المقاله من رسول لله لى و یخى، أما فى هذا حاجز لکم عن سفک دمى؟!
اى مردم! به من بگویید من چه کسى هستم؟ آنگاه به خود آیید و خویشتن را نکوهش کنید، و ببینید آیا کشتن و هتک حرمت من براى شما جایز است؟ مگر من پسر دختر پیغمبر شما نیستم؟ مگر من فرزند وصى و پسر عموی پیغمبر شما نیستم؟ مگر من پسر کسى نیستم که او پیش از همه مسلمانان ایمان آورد؟ و پیش از همه، رسالت پیامبر را تصدیق کرد؟ آیا حمزه سید الشهداء، عموى پدر من نیست؟ آیا جعفر طیار عموى خود من نیست؟
مگر شما سخن پیغمبر (ص) را درباره من و برادرم نشنیدهاید؟ که فرمود: این دو، سروران جوانان اهل بهشتاند. اگر سخنان مرا تصدیق میکنید، اینها همه حقاند و کوچکترین خلاف واقعى، در آنها نیست، زیرا هنوز در طول عمر خود از آن روزی که فهمیدهام خداوند بر دروغگویان غضب کرده و دروغ را به خودش بر میگرداند، هرگز دروغ نگفتهام. و اگر گفتارم را باور ندارید، اینک هنوز برخى از صحابه رسول خدا (ص) در قید حیات هستند، میتوانید از آنها بپرسید، از جابر بن عبدلله انصارى، ابو سعید خُدرى، سهل بن سعد ساعدى، زید بن ارقم، انس بن مالک از اینان بپرسید. اینها همه سخنان پیغمبر را درباره من و برادرم از رسول خدا (ص) شنیدهاند و بدانید همین یک جمله میتواند مانع شما گردد تا دست از کشتن و ریختن خون من بردارید».
مرحله دوم؛ جهاد کبیر بعد از جهاد اصغر است که دشمن با تحریف و قلب حقایق در مقام توجیه جنایت و تهاجم است، بازماندگان از جهاد اصغر با جهاد کبیر و روشنگری علت مبقیه شده و از دل شکست ظاهری، پیروزی حتمی میآفرینند، از همین روست زینب کبری سلام الله علیها با ورود به کاخ یزید بن معاویه فرمانده جرم و جنایت با ولایت تکوینی خود همه را تصرّف کرده، به روشنگری و جهاد تبیین پرداخت و از دل شکست ظاهری، پیروزی بیرون آورد و علت مبقیه واقعه شد و خطاب به یزید فرمود: «فَکِدْ کَیْدَکَ، وَ اسْعَ سَعْیَکَ، وَ ناصِبْ جُهْدَکَ، فَوَاللهِ لا تَمْحُو ذِکْرَنا، وَ لا تُمِیتُ وَحْیَنا، وَ لا تُدْرِکُ اَمَدَنا، وَ لا تَرْحَضُ عَنْکَ عارَها، وَ هَلْ رَایُکَ اِلاّ فَنَدٌ، وَ اَیّامُکَ اِلاّ عَدَدٌ، وَ جَمْعُکَ اِلاّ بَدَدٌ؟ یَوْمَ یُنادِی الْمُنادِی: اَلا لَعْنَهُ اللهِ عَلَی الظّالِمِینَ».
ای یزید! هر چه نیرنگ داری، به کار بند و نهایت تلاشت را بکن و هر کوششی که داری به کار گیر؛ امّا به خداسوگند [با همه این تلاش ها] یاد ما را [از خاطرهها] محو نخواهی کرد و [چراغ] وحی ما را خاموش نتوانی نمود و به موقعیت و جایگاه ما آسیب نخواهی رساند. هرگز لکّه ننگ این کار، از تو پاک نخواهد شد. رأی و نظرت، سست و زمان دولت تو اندک است و جمعیت تو به پراکندگی خواهد انجامید، در آن روز که منادی ندا دهد: «لعنت خدا بر ظالمان باد».
نکته سوم: (جهاد کبیر و تبیین) با (جهاد اصغر) از دو جهت با هم فرق دارند، چرا که رمز پیروزی جهاد اصغر در گرو (عده و عده: داشتن تسلیحات امکانات نظامی، و نفرات و نیروی انسانی) است، ولی جهاد کبیر و تبیین بدون امکانات و یک نفر مقابل همه امکان پذیر است.، جهاد اصغر درزمان خاص و مکان خاص امکان پذیر است ولی (جهاد کبیر» فراتر از زمان و مکان است در همه زمان وظیفه و تکلیف است.
از همین روست که مقام معظم رهبری، بودجه مصوّبه مجلس شورای اسلامی که آمده بود ـ جزء الحاقی بند (ی) تبصره ۶ مصوّبات مجلس در بودجه ۱۴۰۱ آمده بود که «یک هزار میلیارد ریال از درآمد حاصل از این بند به منظور تولید و انتشار محتواهای رسانهای در مقابله با جنگ نرم و جهاد تبیین به معاونت مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اختصاص مییابد ـ وتو کردند، چرا که؛ صدّیقه شهیده حضرت زهرا سلام الله علیها یک تنه در مقابل مهاجر و انصار ایستاد، و آن خطبه غراء را ایراد کرد و اندیشه ولایی را با روشنگری خود پایهریزی کرد، که سرانجام امام خمینی رضوان الله علیه آن را عملیاتی کرد و نظام مقدّس جمهوری اسلامی را تأسیس کرد، و فرزند دیگرش مقام معظم رهبری مدظلهالعالی به مدت سی سال است از آن پاسداری مینماید.
نکته چهارم: اکنون جهاد کبیر و جهاد تبیین در حساسترین مرحله خودش قرار دارد و غفلت از آن ممکن است برای تاریخ شیعه بسیار گران تمام شود، چرا که بعد از پیروزی انقلاب تاکنون دشمن با استفاده از غفلت خواصّ به تحریف مبانی نظام پرداخت و سعی کرد با فضا سازی تبلیغاتی و ایجاد شبهه بین مردم که پشتوانه نظام جمهوری اسلامیاند فاصله ایجاد کند، چرا که سالیانی دراز توسط بعضی از خواص با استناد به برخی از آیات به جدایی دین از سیاست پرداخت و در مقام نهادینه کردن اندیشه سکولاریسم برآمد، و پس از آن جبهه جدیدی را در جنگ نرم در برابر نظام گشود و با کمک بعضی از خواص و ایجاد شبهه به متزلزل کردن اندشیه ولایی که در ولایت فقیه تبلور یافت پرداخته است.
پس از این دو مرحله جبهه جدید و خطرناکی را گشود و این بار همه مردم را نشانه گرفت و به دنبال آن است که عقبه نظام را از مردم خالی کند، از همین رو در شبکه بسیار وسیع و گسترده تبلیغاتی، دست آورد و خدمات فرهنگی، اقتصادی، پزشگی، نظامي و سیاسی، نظام جمهوری اسلامی را به شدّت مورد سؤال قرار داد، تا جایی که میخواهد این باور را در همه ایجاد کند که اگر این چهل سال رژیم طاغوت هم بود همین اقدامات و خدمات را انجام میداد.
مقام معظم رهبری که توجّه ویژه به این جنگ نرم پیدا کرد معطّل نماند، شخصاً در مقام جهاد کبیر و تبیین دست آورد نظام برآمد و اقدام به نگارش (بیانیه گام دوم انقلاب) که در واقع بیان خدمات نظام با قلم نفر اول نظام است، نمود. تا دلدادگان نظام، وظیفه و تکلیف خودشان را، بیابند.
پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| تحلیل پیام های قرآنی درماه مبارک رمضان «قسمت بیست و چهارم»
نگارنده: «مبلغ نخبه حجت الاسلام و المسلمین سید محمدتقی قادری»
تحلیل پیام های قرآنی در ماه مبارک رمضان «قسمت بیست و دوم»
تحلیل بیست و دومین پیام قرآنی «توبه معصیت کاران و غفران الهی»
بیست و دومین پیام قرآنی «توبه معصیت کاران و غفران الهی» است. از همین رو بخشی از آیات قرآن کریم به این پیام اختصاص یافته است؛ تحلیل همه جانبه «توبه بندگان معصیت کار» و «غفران الهی» زمانی امکان پذیر است که سه نکته به درستی توضیح داده شود؛
نکته اول؛ این است هرچند بنده به دلیل تخطی از خط قرمزها و انجام معصیت مستحق عذاب است ولی به سه دلیل قرانی اراده اصلی خداوند متعال بر مجازات نیست و این بنده معصیت کار است که جهنم را انتخاب می کند
دلیل اول؛ این است خداوند متعال پیامبر خوبی ها را مامور کرده که به گنه کاران سلام کرده و به آنان بگوید که اگر توبه کنند مورد مغفرت قرار می گیرند. از همین رو در آیه 54 سوره انعام آمده است: «وَإِذَا جَاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِنَا فَقُلْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءًا بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ»
دلیل دوم؛ این است در آیه 25 شورا نه تنها همه گنه کاران دعوت به توبه کرده بلکه وعده عفو داده است : «وَهُوَ الَّذِي يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَيَعْفُو عَنِ السَّيِّئَاتِ وَيَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ»
دلیل سوم؛ این است خداوند متعال در قرآن کریم بندگان معصیت کار را از هرگونه ناامیدی به دلیل کثرت و بزرگی نهی کرده و خطاب به آنان می گوید: « قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمِ»
نکته دوم؛ این است از منظر عارف و سالک الی امام خمینی رضوان الله علیه آمرزش و عفو حق تعالی از جنس دادگستری نیست که متهمی را مورد عفو قرار می دهند ولی پرونده اش را بایگانی می کند که اگر متهم مجددا تخلف کرد پرونده به جریان می افتد بلکه خداوند متعال قبل از آمرزش معصیت کاران به ملک دستور می دهد پرونده اش را محو کنند، آنچنان به وی ابرو می دهد هیچکس به گذشته فکر نمی کند بلکه صاحب نفس، مستجاب الدعوه و صاحب کرامت می شود دلیل براین برداشت از توبه و این که اگر معصیت کار ازعمق وجودش توبه کند موجب می شود که سیه تبدیل به حسنه گردد آیه سوره هود است که می فرماید: «وَأَقِمِ الصَّلَاةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ ذَلِكَ ذِكْرَى لِلذَّاكِرِينَ»
و نیز روایت امام علی بن موسی الرضا علیه السلام از پدرانش از امام علی علیه السلام است که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فضائلی فراوانی که تمام آنها بر محور «غفران الهی» در می زند برای ماه رمضان فرمودند: «إِنَّ شَهْرَ رَمَضَانَ شَهْرٌ عَظِيمٌ يُضَاعِفُ اللَّهُ فِيهِ الْحَسَنَاتِ وَ يَمْحُو فِيهِ السَّيِّئَاتِ وَ يَرْفَعُ فِيهِ الدَّرَجَاتِ مَنْ تَصَدَّقَ فِي هَذَا الشَّهْرِ بِصَدَقَةٍ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ وَ مَنْ أَحْسَنَ فِيهِ إِلَى مَا مَلَكَتْ يَمِينُهُ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ وَ مَنْ حَسَّنَ فِيهِ خُلُقَهُ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ وَ مَنْ كَظَمَ فِيهِ غَيْظَهُ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ وَ مَنْ وَصَلَ فِيهِ رَحِمَهُ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ثُمَّ قَالَ ع إِنَّ شَهْرَكُمْ هَذَا لَيْسَ كَالشُّهُورِ إِنَّهُ إِذَا أَقْبَلَ إِلَيْكُمْ أَقْبَلَ بِالْبَرَكَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ إِذَا أَدْبَرَ عَنْكُمْ أَدْبَرَ بِغُفْرَانِ الذُّنُوبِ هَذَا شَهْرٌ الْحَسَنَاتُ فِيهِ مُضَاعَفَةٌ وَ أَعْمَالُ الْخَيْرِ فِيهِ مَقْبُولَةٌ مَنْ صَلَّى مِنْكُمْ فِي هَذَا الشَّهْرِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ رَكْعَتَيْنِ يَتَطَوَّعُ بِهِمَا غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ثُمَّ قَالَ ع إِنَّ الشَّقِيَّ حَقَّ الشَّقِيِّ مَنْ خَرَجَ عَنْهُ هَذَا الشَّهْرُ وَ لَمْ يُغْفَرْ ذُنُوبُهُ فَيَخْسَرُ حِينَ يَفُوزُ الْمُحْسِنُونَ بِجَوَائِزِ الرَّبِّ الْكَرِيمِ.»
نکته کلیدی و مهم این است پیش از بیان همه فضائل بر کیفیت غفران که «محو سیئات» باشد دست گذاشته و رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: «إِنَّ شَهْرَ رَمَضَانَ شَهْرٌ عَظِيمٌ يُضَاعِفُ اللَّهُ فِيهِ الْحَسَنَاتِ وَ يَمْحُو فِيهِ اَلسَّيِّئَاتِ». «عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج1، ص: 293»
نکته سوم؛ هرچند توابینی که مورد مغفرت حق تعالی قرارگرفته و صاحب نفس، صاحب کرامت شدند فراوان اند دو نفر از توابین را که به عارف و سالک الی الله تبدیل شدند به عنوان نمونه و مصداق می آوریم؛
1-«بشر حافی»
حضرت امام کاظم علیهالسّلام از خانه بِشْرِ حافی در بغداد عبور میکردند، که صدای غنا و رقص و نی به گوش حضرت رسید، در اینحال کنیزی از منزل خارج شد. حضرت به او گفتند:
یَا جَارِیَةُ! صَاحِبُ هَذَا الدَّارِ حُرٌّ أَمْ عَبْدٌ؟! فَقَالَتْ: بَلْ حُرٌّ. فَقَالَ عَلَیْهِ السَّلامُ: صَدَقْتِ؛ لَوْ کَانَ عَبْدًا خَافَ مِنْ مَوْلَاهُ.«ای خانم! مالک این خانه آزاد است یا بنده؟! گفت: آزاد است.
حضرت کاظم علیهالسّلام گفت: راست گفتی؛ اگر بنده بود، از آقای خود میترسید و چنین کاری نمیکرد.»آن کنیز چون بازگشت، آقای وی که بر سر سفره شراب بود گفت: چرا دیر برگشتی؟!
گفت: مردی با من چنین و چنان گفت. بشر در اینحال فوراً با پای برهنه (حافیاً) از منزل بیرون شد تا حضرت مولانا الکاظم علیه السّلام را دیدار کرد، و عذر خواهی نمود و گریست، و از کردارش و عملش شرمنده شد، و بر دست آن حضرت توبه نمود. «روضات الجنّات»، ص ۱۳۲ و ۱۳۳»
2-«فضیل بن عیاض»
فضیل بن عیاض در اوایل، راهزن بود و در همان اوقات، نسبت به یکی از زنان علاقمند شده بود. وی شبی از شب ها برای آنکه به وصال آن زن برسد. از دیواری بالا رفت تا به منزل او برود، ناگاه آواز گوینده ای را شنید که این آیه را تلاوت می نمود: الم یان للذین آمنوا ان تخشع قلوبهم لذکر الله(1)
آیا وقت آن نرسیده است آنان که ایمان آورده اند، قلب هایشان از برای یاد خدا نرم شود.
همین که فضیل این آیه را شنید، با خود گفت: وقت آن شده که دل آهنین من، چون موم، از آتش توبه نرم گردد.
او همان شب، سر به بیابان نهاد و بعد از طی مسافتی، به کاروان سرایی رسید که جماعتی از کاروانیان در آنجا پیاده شده و به استراحت می پرداختند. نیمه شب، کاروانیان برخاستند و گفتند: برخیزند تا روانه شویم. یکی از آنها گفت: توقف کنید تا روز شود؛ زیرا که فضیل در راه است.
فضیل از شنیدن این حرف، ناراحت شد و به آنها گفت: جوانمردان! فضیل، اکنون در مقابل شماست، از ناحیه او، خاطر جمع باشید و حرکت کنید.
رسم فضیل این بود که هر مالی را که می دزدید، نام صاحبانش را در طوماری ثبت می نمود، بنابراین صاحبان اموال را طلبید و به هر نحو بود، رضایت آنان را به دست را آورد. یک یهودی که فضیل از او مال زیادی دزدیده بود باقی ماند. آن یهودی در شام زندگی می کرد، بنابراین فضیل به شام رفت و یهودی را پیدا کرد و جریان توبه خود را به او گفت و از او حلالیت طلبید. یهودی به فضیل گفت: من سوگند خورده ام تا مال خود را نستانم، رضایت ندهم، و اکنون که مالی در دست نداری، باید به خانه من بیایی و از پولی که من در زیر بساط دارم برداشته و به من بدهی، تا سوگند خود را نشکسته باشم و تو هم به مراد خود که رضایتمندی من است برسی. مرد یهودی فضیل را به خانه خود برد، آنگاه فضیل دست به زیر تشک وی برد و مرتب زر برداشته و به یهودی داد؛ تا هنگامی که ذمه خود را بری نمود.
مرد یهودی پس از مشاهده این جریان مسلمان شد و گفت: آیا می دانی که چرا مسلمان شدم! فضیل گفت: خیر!
مرد یهود گفت: در کتاب آسمانی تورات خوانده بودم هر کس از امت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، به راستی توبه کند، خاک برای او به خواست خداوند عالم، مبدل به طلا گردد. چون در زیر بساط من به غیر از خاک چیزی نبود، می خواستم تو را امتحان کنم و از این راه، حقانیت اسلام را هم بشناسم؛ به همین دلیل چون چنین دیدم، مسلمان شدم: ابنخلکان، وفیات الاعیان، دارالثقافه، ج۴، ص۴۷.»
پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| تحلیل پیام های قرآنی درماه مبارک رمضان «قسمت بیست و دوم»
نگارنده: «مبلغ نخبه حجت الاسلام و المسلمین سید محمدتقی قادری»
تحلیل پیام های قرآنی در ماه مبارک رمضان «قسمت بیست و یکم»
تحلیل بیست و یکمین پیام قرآنی «فضائل امام علی علیه السلام»
بیست و یکمین پیام قرانی «فضائل امام علی علیه السلام» است، چراکه ابنعباس نقل شده است آن مقدار از قرآن كه درباره على(ع) نازل شده، درباره هيچكس نازل نشده است. همچنین ابنعباس از رسول خدا(ص) نقل کرده خدا آیهای را نازل نکرد که در آن «یا أیها الذین آمنوا» باشد، مگر آنکه علی در رأس مؤمنان و امیر آنان است. او نزول بیش از ۳۰۰ آیه را در مدح علی(ع) دانسته است.(مختصر تاریخ دمشق، ۱4ج۱۸، ص۱۱. شواهد التنزیل ج۱، ص۶۳-۷۱.کفایة الطالب،ص۲۳۱) شب های قدر که مصادف با شب ضربت خوردن و شهادت امام امیرالمومنین علی علیه السلام است فرصت ویژه ای است که فضائل امام علیه السلام از منظر قرآن پرداخته شود از همین رو در این بیست و یکمین پیام «فضائل امیرالمومنین علیه السلام» مورد تحلیل قرار می گیرد؛
نخستین آیه در فضلیت امام امیرالمومنین علی علیه السلام آیه 67 سوره مائده « يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ » است، چراکه از نظر منابع اهل سنت چون «عیاشی، تفسیر العیاشی، ۱۳۸۰ق، ج۱، ص۳۳۲؛ سیوطی، الدر المنثور، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۲۹۸؛ آلوسی، روحالمعانی، ۱۴۰۵ق، ج۶، ص۱۹۴» و نیز تمام منابع شیعه این آیه مبارکه در سال دهم هجرت و به هنگام برگشت رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم از حجه الوداع در سر زمین جحفه (غدیر) بر پیامبر نازل شده است که امام علی علیه السلام را به عنوان امام و جانشین بعد از خودش معرفی کند، نکته بسیار قابل تامل و درنگ در آیه آنست نصب آن حضرت مساوق با تکمیل بعثت دانسته شده است و حق تعالی فرمود: «وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ» و اگر نبود هیچ فضیلت برای امام علی علیه السلام جز بیان فضلیت برای اهل خرد همین د شناخت عظمت کافی بود
دومین آیه در فضلیت امام علی علیه السلام که نشان از جمع بین« وجه اللهی ونیز وجه الخلقی» دلالت «ولایت و امامت» آن حضرت دارد آیه 55 سوره مائده: «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاجِعُونَ» ، إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَچراکه نه تنها مفسرین شیعه بلکه بسیاری از مفسران و محدثان اهل سنت در شان نزول این آیه گفتهاند این آیه در شان حضرت علی علیهالسّلام نازل شده است.
سیوطی در الدر المنثور در ذیل آیه از ابن عباس نقل میکند که علی علیه السلام در رکوع نماز بود که سائلی کمک خواست؛ آن حضرت انگشترش را به او صدقه داد، پیامبر صلی الله علیه وآلهوسلّم از او پرسید: چه کسی این انگشتر را به تو داد؟ سائل به علی علیهالسّلام اشاره کرد و گفت: آن مرد که در حال رکوع است. در این هنگام، آیه (انما ولیکم الله ورسوله…) نازل شد. همین معنا در کتاب اسباب النزول واحدی نقل شده است.
جارالله زمخشری در کتابش میگوید: این آیه درباره علی علیهالسّلام نازل شده است. فخر رازی ،حاکم حسکانی و بسیاری دیگر ازداشمندان اهل سنت نیز این شان نزول را نقل کرد هاند.
از اینکه در آیه مبارکه آمده است «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ» ازامام علی علیه السلام در طول ولایت خداوند متعال و رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم تعبیر به «ولی» شده است دلالت بر ولایت و امامت آن حضرت دارد( پیام قرآن، ج۹، ص۲۰۱-۲۱۳.۳ دائرة المعارف تشیع، ج۱، ص 253»
سومین فضلیت امام امیرالمومنین علی علیه السلام که دلالت بر ایثار و از جان گذشتگی آن حضرت دارد آیه 207 سوره بقره: «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ» است چرا که درشان نزول آیه آمده است پس از اینکه اهل مدینه با پیامبر (صلی الله علیه و آله) بیعت کردند و کفار قریش از این پیمان اطلاع یافتند چهل نفر از اشراف در دارالندوه گرد آمدند و تصمیم گرفتند که از هر عشیره ای یک نفر حاضر شوند و این گروه به طور ناگهانی به خانه محمد (صلی الله علیه و آله) هجوم برند و او را بکشند و بدین ترتیب قاتل مشخص نمی شود و خونخواهی معنایی نخواهد داشت و بنی هاشم مجبور می شوند به دیه راضی شوند.
خداوند با نزول آیه 30 سوره مبارکه انفال: «وَ إِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَ يَمْكُرُونَ وَ يَمْكُرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرينَ: و [ياد كن] هنگامى را كه كافران در باره تو نيرنگ مىكردند تا تو را به بند كَشَند يا بكُشند يا [از مكّه] اخراج كنند، و نيرنگ مى زدند، و خدا تدبير مى كرد، و خدا بهترين تدبیر كنندگان است.» پیامبر خویش را از این واقعه آگاه نمودند.
شب اول ربیع الاول سال سیزدهم یا چهاردهم بعثت حضرت علی بن ابی طالب (علیه السّلام) با اینکه احتمال کشته شدن ایشان بسیار زیاد بود در بستر پیامبر (صلی الله علیه و آله) خوابیدند و پیامبر به غار ثور رفتند و از آنجا به مدینه هجرت فرمودند.؛ هنگامی که مشرکین به خانه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) یورش بردند و حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) را به جای پیامبر (صلی الله علیه و آله) در بستر یافتند و از هدف خود بازماندند به دلیل این فداکاری و از خودگذشتی حضرت علی بن ابیطالب (علیه السّلام) خداوند آیه 207 سوره مبارکه بقره را در فضیلت حضرت نازل فرمودند.
حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) به واقعه لیله المبیت در نامه ای که به معاويه در سال 36 هجرى نوشتند چنین اشاره کردند: «خويشاوندان ما از قريش مى خواستند پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) را بكشند و ريشه ما را در آورند و در اين راه انديشه ها از سرگذراندند و هر چه خواستند نسبت به ما انجام دادند.»
بسيارى از علماى اهل سنّت، به اين فضيلت على عليه السلام اقرار كردهاند كه علّامه امينى «ره» در الغدير (ج 2، ص 48) آنان را نام برده است، از آن جمله امام احمد حنبل، در مسند خود (ج 1، ص 348) مىباشد. صاحب تفسير اطيبالبيان مىنويسد: در كتاب غايةالمرام، بيست حديث آمده كه نُه حديث از علماى اهل سنّت و يازده حديث از علماى شيعه است و اين آيه را دربارهى فداكارى حضرت على عليه السلام دانستهاند. در تاريخ طبرى، (ج 2، ص 373) نيز كه از نوشتههاى قرن سوم است، ماجراى خوابيدن حضرت على عليه السلام در بستر رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل شده است. همچنان كه تاريخ يعقوبى (ج 2، ص 39) موضوع را به صراحت بازگو مىنمايد. در شرح نهجالبلاغه ابنابىالحديد (ج 4، ص 73) آمده است: معاويه چهار هزار درهم پول داد تا بگويند اين آيه در شأن ابنملجم نازل شده است.
چهارمین فضلیت امام امیرالمومنین علی علیه السلام آیه 119 سوره توبه :«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُو مَعَ الصَّادِقِينَ»است،چراکه قرآنمجید هرچند در آیات دیگر صادقان را با بیان اوصافشان معرفی كرده است،از آن جمله در آیه 177 سوره بقره، بعد از آن كه حقیقت نیكوكاری را در ایمان به خدا، قیامت، فرشتگان، كتب آسمانی، پیامبران، و همچنین انفاق مال در راه خدا و در طریق نجات مستضعفان و بردگان، و نیز برپا داشتن نماز، دادن زكات، وفای به عهد، صبر و شكیبایی و استقامت در برابر مشكلات و در هنگام جهاد، ذكر میكند، میفرماید: “أُولَـَّئِكَ الَّذِینَ صَدَقُوا” (این افراد كه دارای چنین صفاتی هستند، صادقانند).
در جای دیگر نیز میفرماید: “إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ ءَامَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَ جَـَهَدُوا بِأَمْوَ َلِهِمْ وَ أَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُولَـَّئِكَ هُمُ الصَّـَدِقُونَ; (حجرات،15) مؤمنان واقعی تنها كسانی هستند كه به خدا و رسولش ایمان آوردهاند، پس هرگز شك و تردیدی به خود راه نداده و با اموال و جانهای خود در راه خدا جهاد كردهاند، آنها راستگویانند". بنابراین صادقان (راستگویان)، كسانی هستند كه تعهدات خود را در برابر ایمان به پروردگار به خوبی انجام میدهند، تردیدی به خود راه نمیدهند، از انبوه مشكلات نمیهراسند، و با انواع فداكاریها صدق ایمان خود را ثابت میكنند.
امّا از آن جا كه آیه شریفه «كُونُوا مَعَ الصَّـَدِقِین» (با صادقان همراه شوید)، به طور مطلق و بدون هیچ قید و شرطی دستور به همراه بودن با صادقان داده، معلوم میشود كه مقصود از صادقان در آیه مذكور (توبه، 119)، تنها معصومانند; زیرا پیروی و همراه بودن بی قید و شرط جز در مورد معصومان، در مورد افراد دیگر معنا ندارد.( پیام قرآن،، ج 9، ص 49 و 50.»
و در روایات فراوانی از شیعه و اهل سنت، “صادقان” در آیه شریفه، بر علی بن ابی طالب، و اهل بیت: تطبیق شده است از همین رو حسین سعید با سندی از ابوسعید روایت کرده که گفت: هنگامیکه آیه: اتَّقُوا اللهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ، نازل شد، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) رو به صحابه کرده و فرمود: «آیا می دانید این آیه دربارهی چه کسی نازل شد»؟ عرض کردند: «خیر! نمی دانیم ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله)». ابودجانه گفت: «ای رسول خدا (ص)ما همه از صادقین هستیم، به تو ایمان آورده و تصدیقتان کردیم». فرمود: «ای ابودجانه! چنین نیست؛ این آیه اختصاصاً درشأن پسر عموی من علیّبنابیطالب (ع) نازل شده است، و او از راستگویان است.
عَن أَبِیسَعِید قَالَ قَالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله) لَمَّا نَزَلَتِ الْآیه اتَّقُوا اللهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ الْتَفَتَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) إِلَی أَصْحَابِهِ فَقَالَ أَتَدْرُونَ فِیمَنْ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیه قَالُوا لَا وَ اللَّهِ یَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) مَا نَدْرِی فَقَالَ أَبُودُجَانَه یَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) کُلُّنَا مِنَ الصَّادِقِینَ قَدْ آمَنَّا بِکَ وَ صَدَّقْنَاکَ قَالَ لَا یَا أَبَادُجَانَه هَذِهِ نَزَلَتْ فِی ابْنِعَمِّی أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ علی بن أَبِیطَالِب (علیه السلام) خَاصَّه دُونَ النَّاسِ وَ هُوَ مِنَ الصَّادِقِینَ: فرات الکوفی، ص۱۷»
و همچنین سلیمبنقیس هلالی از علی (علیه السلام) در حدیثی طولانی نقل کرده است که حضرت (علیه السلام)در زمان عثمان در مجلس بزرگی که در آن بیش از دویست نفر حضور داشتند، فرمود: «شما را به خدا قسم میدهم! آیا میدانید که خداوند عزّوجلّ در کتابش چنین نازل کرده است: یا أَیُّهَا الَّذِینَ أمنوا اتَّقُوا اللهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ»؟سلمان رحمه الله علیه پرسید: «ای رسول خدا! این آیه عامّ است یا خاص»؟ فرمود: «آنان که دستور داده شدهاند عامّند زیرا جمعیّت مؤمنین به این دستور مأمور شدهاند.»
عَنْ سُلَیْمِبْنِقَیْسٍ الْهِلَالِیّ عَنْ عَلِیٍّ (علیه السلام) فِی حَدِیثٍ طَوِیلٍ أنَّهُ قَالَ فِی مَجْلِسٍ عَظِیمٍ فِیهِ أکْثَرُ مِنْ مِائَتَیْ رَجُلٍ فِی زَمَانِ عُثمَانَ: … أَنْشُدُکُمُ اللَّهَ هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ جَلَّ اسْمُهُ أَنْزَلَ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ فَقَالَ سَلْمَانُ (رحمة الله علیه) یَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) أَعَامَّهًْ أَمْ خَاصَّهًْ فَقَالَ أَمَّا الْمَأْمُورُونَ فَعَامَّهًْ لِأَنَّ جَمَاعَهًْ الْمُؤْمِنِینَ أُمِرُوا بِذلِکَ: تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۶، ص۳۷۴ بحار الأنوار، ج۳۳، ص۱۴۹/ نور الثقلین/ کتاب سلیم بن قیس، ص۶۴۶/ التحصین لابن طاوس، ص۶۳۵/ الاحتجاج، ج۱، ص»
پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| تحلیل پیام های قرآنی درماه مبارک رمضان «قسمت بیست یکم»
نگارنده: «مبلغ نخبه حجت الاسلام و المسلمین سید محمدتقی قادری»
شما فرصت سوز هستید یا فرصت ساز؟
فرصت های در پیش روی زندگی شما قرار میگیرد که اگر به درستی و در فرصت مناسب از آنها استفاده شود باعث پیشرفت و موفقیت شما خواهد شد. اما اگر کوچکترین کم کاری از طرف شما رخ دهد باعث پشیمانی و حسرت شما میشود….
دوران جوانی یکی از آن فرصت های ارزشمندی است که استفاده نکردن و یا کوتاهی کردن در آن میتواند آینده تلخی را برای شما در پی داشته باشد.
مقدمه
بسیاری از ما در زندگی خودمان حسرت روزها و فرصت های را می خوریم که ای کاش، بهترین استفاده ها را از آن می کردم و میتوانستم موفقیت های بیشتری را کسب کنم. بله! فرصت ها صبر نمیکنند تا ما تصمیم خودمان را بعد از مدتی اعلام کنیم و او منتظر ما بماند، فرصت ها را اگر در زمان خودش بتوانیم شکار کنیم کار مهمی انجام داده ایم اما اگر بگذاریم تا زمان بگذرد، امر مهمی را از دست داده ایم. چون فرصت ها محدود هستند و از بین رفتنی و شما نمیتوانید فرصت ها را در گاو صندوق منزل خودتان ذخیره کنید و هر وقت دلتان خواست استفاده کنید.
شما فرصت سوز هستید یا فرصت ساز؟
فرصت ها در زندگی تمام افراد وجود دارند
نمیتوانیم بگوییم که در زندگی من هیچ فرصتی وجود نداشته تا من از آنها استفاده کنم و تبدیل به فرد موفقی شوم. چون این حرفها بهانه ای بیش نیست و نمیتواند توجیه از دست دادن فرصت ها باشد. در زندگی تمام افراد این فرصت وجود داشت تا انتخاب بهتری داشته باشند و از فرصت های بوجود آمده بهترین استفاده را ببرند و زندگی خودشان را متحول سازند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند؛ خدا در زندگی تان، نسیم های حیات بخشی را جای داده، با آمادگی فراوان، آن فرصت ها را دریابید و از آنها استفاده کنید. [1]
این شما هستید که باید از فرصت ها استفاده کرده و خودتان را از خواب غفلت بیدار کنید تا چشمان شما باز شود و فرصت های که در اطراف تان پرسه میزنند را ببینید. تمام توان خودتان را صرف این کنید که در دنیا و آخرت تبدیل به فرد موفقی شوید. رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند؛ مومن باید از نیرویش به نفع خود و از دنیایش برای آخرتش و از جوانی، پیش از پیری اش و از زندگی، پیش از مرگش بهره بگیرد. [2]
فرصت ها مانند ابر هستند
فردی که در زندگی خودش نظم و برنامه ریزی نداشته باشد، زندگی او سراسر سردرگمی خواهد شد. وجود این آشفتگی ها باعث خواهد شد تا چشمان فرد نتواند، فرصت ها را خوب ببیند. و زمانی به خودش خواهد آمد که خبری از فرصتها نخواهد بود. چون فرصت ها همانند ابر در حال حرکت هستند و از کنار ما عبور میکنند و اگر بتوانیم در زمان خودش از آنها استفاده کنیم کار مهمی را انجام داده ایم، اما اگر غافل باشیم، فرصت ها فرار خواهند کرد. امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) فرمودند: فرصت مانند ابر از افق زندگی میگذرد، هرگاه فرصت های خیری پیش میآید غنیمت بشمارید و از آنها بهره بگیرید.[3]
نکته: با وجود بی برنامگی و نامنظم بودن، شما نمیتوانید وجود فرصت ها را درک کنید. زمان کوتاه تر از آن چیزی است که فکرش را میکنیم، پس زمان خودمان را مدیریت کنیم تا بتوانیم از فرصت های بوجود آمده بهترین استفاده را ببریم. این فرصت ها دوباره به سراغ شما نمی آید و زمان زیادی را برای بازگشت آن باید انتظار بکشید. امام علی (علیهالسلام) فرمودند: فرصت (مناسب) زود میگذرد و دیر بر میگردد. [4]
بزرگترین هنر زندگی
بزرگ ترین هنر زندگی، استفاده از فرصت های بی نظیری است که بر ما می گذرد و زمان استفاده از آنها نیز محدود است. اگر آینده برای شما مهم است و دوست دارید که آینده درخشانی در انتظار شما باشد باید هنرمند خوبی باشید و از فرصت های بوجود آمده بهترین استفاده را ببرید و هنر خود را به فرصت های بوجود آمده نشان دهید. کوتاهی و کم کاری را کنار بگذارید تا فرصت های بوجود آمده را بهتر ببینید. امام باقر (علیه السلام) فرمودند؛ از کوتاهی کردن به هنگام فراهم بودن فرصت ها بپرهیز؛ زیرا این عرصه نوسانی را در بر دارد که برای صاحبانش زیانبار است.[5]
فرصت ها را دریابید
بهره گیری صحیح و دقیق از این فرصت ها، مایه رشد و غفلت و چشم پوشی از آن سبب خسارت است. برای پیشرفت خود باید لحظاتی را که در آن به سر می بریم، دریابیم؛ چرا که گذشته از بین رفته و آینده هم نیامده است و شما در حال زندگی میکنید. نگذارید این عمر ارزشمند شما در مسیر تباهی تمام شود چون پشیمان خواهید شد. امیرمومنان علی(علیهالسلام) فرمودند ؛ وقت اگر بیهوده بگذرد، مقْت (یعنی موجب خشم، بیزاری و تنفر) است. [6]
فرصت دوران جوانی
در مسیر پر پیچ و خم زندگی بشر موقعیت ها و فرصت های نابی در تمامی شئون مادی و معنوی پیش می آید که ناپایدار و زودگذر است و مانند ابر بهاری در حال گذر هستند و ممکن است بر اثر کمترین مسامحه و چشم بر هم زدنی، بزرگ ترین فرصت ثمربخش زندگی از کف برود و برای صاحبش، فقط شکست و ندامت باقی بماند و حسرتهای که هیچ فایده ای نخواهند داشت. دوران جوانی یکی از آن فرصت های ارزشمندی است که استفاده نکردن و یا کوتاهی کردن در آن میتواند آینده تلخی را برای شما در پی داشته باشد. امام علی (علیهالسلام) فرمودند: جوانی که اهل تن پروری و در دوران سلامتی، سرمایه ای مهیا نکرده و در اولین فرصت های زندگی و نیرومندی درس عبرتی نگرفته و درخشنده ترین دوران عمر را به رایگان از کف داده، آیا میتواند در پیری جز شکستگی و ذلت انتظاری داشته باشد؟ [7]
پی نوشت :
[1] بحارالانوار، جلد 68، صفحه 221
[2] اصول کافی، جلد 2، صفحه 70
[3] نهجالبلاغه، حکمت 21
[4] غررالحکم ، صفحه 473
[5] تحفالعقول ،صفحه 286
[6] شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، جلد 11،صفحه 233
[7] نهج البلاغه، خطبه 83
منبع: راسخون