دلیل ابتلاء نیکان و صالحان به مصائب و بلایا
پرسش :
چرا در طول تاریخ تعداد زیادی از انسانهای نیکوکار و صالح به مصائب و بلایا دچار شده اند؟
پاسخ :
هیچ کس نمى تواند این حقیقت را انکار کند که غالباً وقتى انسان غرق نعمت است ارزش آن را نمى داند، از آن لذت نمى برد، شکر نعمت را بجا نمى آورد و گاه حتّى به اصل وجود آن توجّه پیدا نمى کند!
ماهیان ندیده غیر از آب
پرس پرسان زهم که آب کجا است؟!
اگر انسان هرگز بیمار نمى شد، نعمت سلامتى با آن همه اهمیّت و عظمتى که دارد هیچ گاه براى او، به عنوان یک موهبت بزرگ الهى مفهوم نبود. اگر گهگاه زمین تکانى نمى خورد این آرامش عجیبى که در تمام طول سال بر آن حکمفرما است و در سایه آن، همه چیز زندگى بر محور مطلوب مى گردد هرگز معلوم نمى شد. نور و ظلمت وقتى در کنار هم قرار میگیرند شناخته مى شوند و اگر گهگاه طوفان حوادث، اقیانوس افکار انسان را متلاطم نسازد ارزش ساعات آرامش درک نخواهد شد. یا به تعبیر دقیق تر بخشى از مشکلات سایه روشن هاى زندگى هستند، که بدون آن انسان قدرت دیدن چیزى را نخواهد داشت، امروز دانشمندان مى گویند اگر در وسط یک اطاق کره مانند، یک جسم کروى صاف وجود داشته باشد و از تمام اطراف و جوانب نور یکسان و قوى به آن بتابد آن جسم کروى اصلا دیده نخواهد شد، این ناهموارى های سطح جسم و اختلاف زاویه هاى تابش نور است که جسم را براى انسان قابل رؤیت مى سازد، نعمت هاى الهى درست همین گونه است که اگر یکنواخت و یکسان و به طور دائم برقرار باشند، هرگز شناخته نخواهند شد. از آنجا که خداوند این مواهب عظیم را از یک سو براى تمتع انسان و از سوى دیگر براى نزدیکى او به ذات پاکش، از طریق شکر نعمت آفریده است، کاملا منطقى است که گهگاه در آن نوسان و قبض و بسطى ایجاد کند تا هر دو هدف فوق به دست آید.
در آیات قرآن مجید نیز اشارات جالب و پرمعنایى - هرچند نه با صراحت - به این واقعیت دیده مى شود که ارزش نعمت ها را در راستاى مقایسه با لحظات سلب نعمت مشخص مى کند، از جمله:
1. «قُلْ مَنْ یُنَجِّیکُمْ مِنْ ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعاً وَ خُفْیَةً لَئِنْ أَنْجانا مِنْ هذِهِ لَنَکُونَنَّ مِنَ الشّاکِرینَ»(1)؛ (بگو: چه کسى شما را از تاریکی هاى صحرا و دریا رهایى مى بخشد؟! در حالى که او را با حالت تضرع [و آشکارا] و در پنهانى مى خوانید؛ [و مى گویید] اگر از این [خطرات و تاریکى ها] ما را رهایى بخشد، از شکرگزاران خواهیم بود). آرى این گروه قبل از آن که گرفتار ظلمات هولناک دریا و صحرا شوند، هرگز ارزش نور و امنیت و روشنایى را نمى دانستند، امّا به هنگام سلب این نعمت به یاد مبدأ این نعمت مى افتند و اعلام آمادگى براى شکرگزارى مى کنند.
2. «وَ لَئِنْ أَذَقْناهُ نَعْماءَ بَعْدَ ضَرّاءَ مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّیِّئاتُ عَنِّی إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ»(2)؛ (و اگر بعد از ناراحتى و زیانى که به او رسیده، نعمتهایى به او بچشانیم، به یقین مى گوید: بدى ها از من برطرف شده، [و دیگر باز نخواهد گشت] و غرق شادى و غفلت و فخرفروشى مى شود). تکیه قرآن بر چشاندن نعمت بعد از ناراحتى براى آن است که ارزش نعمت را به خوبى نشان دهد و سبب شکرگزارى بندگان گردد، هرچند گروهى مغرور و از خود راضى آن را طور دیگرى تفسیر مى کنند.
3. «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمیعاً وَ لاتَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً»(3)؛ (و همگى به ریسمان خدا [قرآن، و هرگونه وسیله وحدت الهى]، چنگ زنید، وپراکنده نشوید؛ ونعمتِ [بزرگِ] خدا را بر خود، به یاد آرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید، و او میان دلهاى شما، الفت برقرار ساخت، و به برکتِ نعمتِ او، برادر شدید!). قرآن در این آیه براى درک اهمیّت نعمت اتحاد و تألیف قلوب، آن را در برابر زمانى که این نعمت به کلى سلب شده بود و آتش اختلاف و نفاق همه چیز را در کام خود فرو مى برد قرار مى دهد و به مسلمانان گوشزد مى کند، این دو را با مقایسه یکدیگر بشناسند تا به ارزش واقعى این نعمت الهى پى برند.
در روایات اسلامى نیز بعضى اشارات به این بخش از مصائب و آلام دیده مى شود از جمله: در حدیث معروف مفضل از امام صادق(علیه السلام) در مورد انواع آفات چنین آمده است: «اِنَّ هذِه الآفات وَ اِنْ کانَتْ تَنالُ الصّالِحَ و الطّالِحَ جَمیعاً، فَاِنَّ اللهَ جَعَلَ ذلِکَ صَلاحاً لِلصِّنْفَیْنِ کِلَیْهِما، اَمَا الصّالِحُونَ فَاِنَّ الَّذى یُصیبُهُمْ مِنْ هذا یَرُدُّهُمْ (یُذَکِّرُهُمْ) نِعَمَ رَبِّهِمْ عِنْدَهُمْ فى سالِفِ اَیّامِهِمْ، فَیَحْدُوهُمْ ذلِکَ عَلَى الشُّکْرِ وَ الصَّبْرِ وَ امّا الطّالِحُونَ فَاِنَّ مِثْلَ هذا اِذا نالَهُمْ کَسَرَشَرَتَهُمْ وَ رَدَعَهُمْ عَنِ الْمَعاصى وَ الْفَواحِشِ»(4)؛ (این آفات هرچند به افراد نیکوکار و بدکار هر دو مى رسد، ولى خداوند آن را مایه اصلاح هر دو گروه قرار داده: امّا نیکوکاران آنچه به آنها مى رسد، مایه تذکر نعمت هاى پروردگارشان نزد آنها در ایام گذشته مى شود و این موضوع آنها را به شکر و صبر وا مى دارد و امّا بدکاران هنگامى که چنین آفاتى به آنها رسد، شرارتشان را درهم مى شکند و آنها را از معاصى و زشتى ها باز مى دارد).
پینوشتها:
(1). قرآن کریم، سوره انعام، آیه 63.
(2). همان، سوره هود، آیه 10.
(3). همان، سوره آل عمران، آیه 103.
(4). التوحید، ابن بابویه، محمد بن على، محقق / مصحح: حسینى، هاشم، جامعه مدرسین، ایران، قم، 1398 ق، چاپ اول، ص 170، لما ذا تصیب الآفات جمیع الناس و ما الحجة فی ذلک؛ بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، محقق / مصحح جمعى از محققان، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1403 ق، چاپ دوم، ج 3، ص 139، باب 4 الخبر المشتهر بتوحید المفضل بن عمر.
منبع: پیام قرآن، مکارم شیرازى، ناصر، با همکاری جمعى از فضلاء، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1386 ش، چاپ نهم، ج 4، ص 555.
موسی مبرقع علیه السلام دانشمندی از تبار وحی
حضرت موسی مبرقع علیه السلام فرزند بلافصل امام جواد علیه السلام، از جمله راویان حدیث و دانشمندان عصر خود به شمار میرفت که طی چندین دهه اقامت در قم، منشأ خدمات و برکات فراوان بودند.
بیست و دوم ربیع الثانی سالروز رحلت حضرت موسی مبرقع علیه السلام است؛ فرزند بلافصل امام جواد علیه السلام و برادر امام کوچکتر امام هادی علیه السلام که مرقد مطهرشان در قم، به عنوان سومین قطب زیارتی استان و یکی از مراقد مشهور در جهان تشیع است.
ایشان در حدود سال ۲۱۴ هجری قمری، دو سال بعد از ولادت امام هادی علیه السلام در مدینه به دنیا آمد. مادر ارجمند حضرت، سمانه مغربیه، بانویی است که امام هادی علیه السلام در شأن ایشان فرمود: «مادر من، بانویی است که حق من را می شناسد. او از اهل بهشت است. شیطان سرکش به او نزدیک نمی شود و مکر جبار عنود به او راه نیابد. او همواره مورد نظر لطف خداوندی است و در شمار مادران صدیقان و صالحان است».[۱] امامزاده موسی مبرقع علیه السلام در دامان چنین مادری پاک، طاهر و والا مقام تربیت گردید که فرزندانش از صدیقان و صالحان به شمار میروند.
مسعودی در «اثبات الوصیه» روایتی را نقل میکند که «امام جواد علیه السلام فرمودند: ابوالحسن (امام هادی علیه السلام) به من و موسی به مادرش شباهت دارد.»[۲] بنا بر این روایت، امامزاده موسی مبرقع علیه السلام وامدار صفات برگزیدهای از ناحیه مادر ارجمندشان میباشند از جمله اینکه ایشان دارای بصیرت و ولایتپذیری و برخورداری از مقام قرب الهی است به گونهای که شیطان به او نزدیک نمیشود و نمیتواند او را بفریبد و همواره مورد تأیید خدای متعال و مشمول لطف الهی است.
در شناخت موقعیت و جایگاه حضرت موسی مبرقع در نزد امام جواد علیه السلام، علامه کلینی در الکافی روایتی را نقل میکند که: امام جواد علیه السلام قبل از شهادتشان طبق وصیت نامهای در روز یک شنبه سوم ذی حجه سال ۲۲۰هجری قمری، فرزندشان موسی مبرقع را پس از رسیدن به سن بلوغ، بدون شخص ناظر، متولی موقوفات و صدقاتشان قرار دادند.[۳] بنا بر تصریح امام جوادعلیه السلام در این وصیت نامه، حضرت موسی مبرقع به طور مستقل حتی بدون مشارکت برادر بزرگوارشان امام هادی علیه السلام متولی بخشی از موقوفات امام جواد گردید که این امر نشان از مقام عدالت، امانتداری، دین داری و کیاست جناب موسی مبرقع در نزد امام جواد علیه السلام دارد.[۴]
حسن بن محمد بن حسن قمی، از معاصرین شیخ صدوق در کتاب تاریخ قم که نگاشته سال ۳۷۸ هجری قمری است درباره موسی مبرقع مینویسد: اول کسی که از سادات رضویه به قم آمد، ابوجعفر موسی بن محمد بن علی الرضا بود که در سنه ۲۵۶ هجری قمری به قم وارد شد و پیوسته بر صورت خود برقع و نقاب میگذاشت از این رو او را موسی مبرقع گویند و چون وارد قم شد بزرگان عرب او را از قم بیرون کردند و به کاشان رفت، چون به کاشان رسید احمد بن عبد العزیز بن دلف عجلی او را اکرام کرد و هدایای بسیار به او بخشید. پس ابوالصدیم حسین بن علی بن آدم اشعری، یکی از رؤسای عرب اشعری، اهل قم را به سبب بیرون کردن موسی بن محمد بن علی توبیخ کرد و رؤسای عرب را به نزد ابی جعفر موسی فرستاد و ایشان نیز خدمتش شتافتند و از او عذر خواهی کردند و او را با احترام به قم آوردند و او را گرامی داشتند. پس از آن خواهران وی، زینب (اولین کسی که بر قبر حضرت معصومه علیها السلام قبه ای بنا کرد) و ام محمد و میمونه دختران حضرت جواد علیه السلام و بریهه دخترش به نزد وی آمدند و تمام ایشان در قم وفات یافتند و نزد فاطمه علیها السلام مدفون شدند.
حضرت موسی مبرقع علیه السلام، هشت روز مانده به آخر ماه ربیع الثانی سال ۲۹۶ هجری قمری در ۸۲ سالگی دار فانی را وداع گفت و حاکم قم، عباس بن عمرو غنوی بر وی نماز خواند. ایشان، در خانهای که به خانه محمد بن حسن بن ابی خالد اشعری ملقب به شنبوله از اصحاب امام جواد علیه السلام معروف بود؛ دفن گردید.[۵]
حضرت موسی مبرقع علیه السلام، تحت آموزههای وحیانی پدر ارجمندشان امام جواد و برادر گرامیشان امام هادی علیهما السلام به عنوان یک شخصیت برجسته در علم و فضیلت و تقوا در بین مردم شناخته می شدند. یحیی بن اکثم، قاضی دربار خلفاء بنی عباس با یک نقشه از پیش تعیین شده از طرف دستگاه حکومت در راستای دشمنی و کینهتوزی با بیت امامت و ولایت و تخریب مقام اهل بیت پیامبر علیهم السلام که در نزد مردم، سؤالاتی پیچیده و دشوار که عمدتا شبهات قرآنی و فقهی بود، از جناب موسی مبرقع علیه السلام به صورت مکتوب پرسید که نشان از موقعیت علمی ایشان در نظر برجستهترین دانشمند حکومت بنی عباس دارد. حضرت موسی مبرقع علیه السلام با کیاست و ولایتپذیری خویش سؤالات یحیی بن اکثم را به امام هادی علیه السلام عرضه میکند و آن حضرت نیز پاسخی صریح و دندانشکن به سؤالات یحیی بن اکثم میدهند و دستگاه حکومت را دچار شکست مفتضحانهای میکنند.[۶]
منابع معتبر حدیثی شیعه با نظر به میزان وثاقت و عدالت حضرت موسی مبرقع علیه السلام، نسبت به ثبت احادیث ایشان، اقدام نمودهاند. بخشی از این منابع معتبر عبارتند از: تحف العقول: متن کاملی از نامه را با سیزده سؤال که موضوعات ۷ عدد آن، شبهات قرآنی و ۶ عدد آن فقهی است؛ گزارش کرده است.( تحف العقول، صص ۴۷۱ الی ۴۸۱) الاختصاص: نامه مزبور را با ۱۲ سؤال بیان کرده است. الاختصاص، صص ۹۱ الی ۹۶) تفسیر قمی: دو سؤال را متناسب با تفسیر آیات سوره یوسف(تفسیر قمی: ج ۱، صص۳۵۶ و ۳۵۷) و سوره شوری (همان: ج ۲، صص۲۷۸ و ۲۷۹) آورده است. تفسیر عیاشی: ۴ سؤال را متناسب با تفسیر آیات سوره های آل عمران ( تفسیر عیاشی: ج۱، ص۱۷۶)، اعراف(همان: ج۲، ص۹)، یونس(همان: ج ۲، ص ۱۲۸) و یوسف(همان: ج ۲، ص۱۹۷) بیان کرده است. الکافی و تهذیب الاحکام: یک سؤال فقهی را با موضوع میراث خنثی آورده است. (الکافی: ج ۷، صص ۱۵۸ و ۱۵۹ - تهذیب الاحکام: ج ۹، ص ۳۵۵) علل الشرائع: یک سؤال قرآنی را در تفسیر آیه ۹۴ سوره یونس آورده است. (علل الشرائع: ج۱، ص۱۲۹)
______________
[۱] (دلائل الأمامه، طبری:ص۴۱۰)
[۲] (اثبات الوصیه: ص۲۲۸)
[۳] الکافی: ج۱ ص۳۲۵
[۴] رک: البدر المشعشع فی أحوال ذری؛ موسی المبرقع، محدث نوری
[۵] تاریخ قم، صص۲۱۵و۲۱۶
[۶] تحف العقول، ص۴۷۸
منبع: خبرگزاری رسمی حوزه
شكر از خدا
غروب خورشيد مبرقع قم
سید «موسی مبرقع»، دومین فرزند امام جواد(ع)، در زمرۀ امام زادگانی است که از کوفه به قم آمد. ایشان از مادری به نام «سمانه مغربیه» است و در سال 214 ق در روستای «صریا» از توابع مدینۀ النبی(ص) دیده به جهان گشود و در بیت امامت به شکوفایی رسید. در سال 220 ق که امام نهم به بغداد فرا خوانده شد و سپس توسط همسر اولش، ام الفضل شهید گردید، موسی مبرقع شش ساله بود که بعد از شهادت پدر، تحت نظارت برادرش امام هادی(ع) به رشد فکری و معنوی رسید، و خالصانه مطیع برادرش گردید و علما و سؤال کنندگان را به ایشان ارجاع می داد.
علما و محدثان شیعه، وثاقت، دیانت و انصاف موسی مبرقع را مورد تأیید قرار داده اند و شیخ کلینی، شیخ طوسی و شیخ مفید(ره) از او روایاتی نقل نموده اند. موسی مبرقع در سال 256 ق به قم آمد و مورد توجه اصحاب ائمه، رؤسای شیعه و اقشار گوناگون قرار گرفت. او در سال 296ق، رحلت نمود و در خانه اش دفن گردید. آرامگاه او و عده ای از افراد خاندانش در مجموعۀ «چهل اختران» قم است.
در برخورد با حوادث تلخ، چه کنیم؟
تقدير امام راحل از پزشكان
امام خمینی (ره): بايد از دكترهاى محترم و پرستاران و كاركنان عزيز بيمارستان ها كه با گشاده رويى و مهر برادرى و خواهرى پذيرايى مى كنند و به كمك قشرى از ارزشمندترين قشرها بپاخاسته اند تقدير و تشكر كنم. از خداوند تعالى پيروزى براى اسلام و صحت و سلامت براى آسيب ديدگان و بيماران و رحمت براى شهيدان خواستارم.
صحیفه نور، جلد ١۶،صفحه ٢۵