درنگى در سيره اخلاقى حضرت فاطمه(س)
روايات متعددى از حضرت فاطمه(ع) نقل شده اند كه نشان دهنده توجه عميق ايشان به مسائل اخلاقى است. گزارش هاى فراوانى نيز هستند كه نشان از تحقق آن مسائل اخلاقى در زندگى حضرت فاطمه دارند. در ادامه برخى از ابعاد اخلاقى حضرت فاطمه(ع) را بر مى شماريم.[۱]
۱. تاب آورى و شكيبايى
نگاهى اجمالى به زندگى سراسر محنت حضرت فاطمه(ع)، نشان مى دهد كه ايشان كوه صبر و استقامت بوده است. صفتى كه رأس ايمان است و در همه بزرگان تاريخ ديده مى شود و بدون آن، بزرگى تحقق نمى يابد. حضرت فاطمه(ع) در خردسالى، سه سال گرسنگى ناشى از تحريم اقتصادى را همراه پدر و مسلمانان در شعب ابى طالب تاب آورد. سپس به فاصله اندكى، مادرش را از دست داد. توهين ها و فشارهاى مكيان را به پدر بزرگوارش ديد و همه را تحمل كرد. در نوجوانى سفرى چهارصد كيلومترى را در حاشيه كوه هاى تفتيده حجاز و صحراى سوزان عربستان از مكه به مدينه به پايان برد. سفرى پر خطر و آميخته به تهديد حراميان راه و بيم بازگردانده شدن به مكه، ولى با اين حال، و يا نداشتن مادر محروم بودن از همراهى پدر هجرت كرد، آن هم با قافله اى كوچك كه تنها مردش جوانى حدود ۲۳ ساله بود كه بعدها همسرش شد. رادمرد يگانه اى كه بايد يك تنه در برابر گروه هاى مسلح اعزام شده از سوى قريش بايستد و مانع از به بند كشيده شدن آنها و بازگرداندانشان به مكه شود.
فاطمه(ع) در همه عرصه ها، صبور و پر شكيب بود. بانويى كه در كنار فرزنددارى و در غيابِ همسرِ به كارزار رفته، ناگزير است يك تنه كارهاى داخلى خانه را بر دوش كشد. كارهاى سخت و طاقت فرساى آن روزگار كه معمولى ترين آنها آب كشيدن از چاه، آسياب كردن گندم و جو با دستاس، جارو كردن خانه خاكى و بر افروختن آتش براى پختن نان و غذا بود.[۲]اينها مى توانند جلوه اى از سختكوشى حضرت فاطمه(ع) را نيز به تصوير كشند ؛ صفتى كه در همه پويندگان راه كمال ديده مى شود و بدون آن نمى توان در هميشه زندگى و در همه عرصه ها موفق بود.
امنیت اجتماعی، نعمتی بزرگ
وَ [أَبْدِلْنِي] مِن مَرارَةِ خَوفِ الظّالِمينَ حَلاوَةَ الأَمَنَة.[۱]
در این فراز از دعای نورانی مکارم الاخلاق امام زین العابدین (علیه السّلام) از خداوند متعال چنین میخواهد: پروردگارا! تلخی ترس و بیم از ستمگران را به شیرینی امنیت مبدل فرما.
کلمه «أمنة» که در قرآن نیز در آیه﴿أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً﴾[۲]و﴿إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعاسَ أَمَنَةً مِنْه﴾[۳]به کار رفته است به معنای «أمن» یا همان آرامش است.
فرازهای قبلی این بخش از دعا به محبوبیت نزد دیگران داشتن اشاره داشت. در آنها به طور کلی از خداوند سبحان میخواستیم که هر کس با ما معاشرت دارد خصوصاً نزدیکان و خویشاوندان، ما را حقیقتاً دوست داشته باشد و با ما خوشرفتار باشد، اما این فراز که آخرین فراز از این بخش است، از آنجا که از ستمگران انتظار نمیرود که با انسان خوب رفتار کنند، از خداوند متعال میخواهیم که از شرّ آنان در امان باشیم.
امنیتی که در این فراز از دعا به آن اشاره شده است، امنیت اجتماعی است که مهمترین نعمت اجتماعی به شمار میرود. در روایتی از امیر المؤمنین (علیه السّلام) چنین آمده است:
لا نِعمَةَ أهنَأُ مِنَ الأَمنِ.[۴]
هیچ نعمتی گواراتر از امنیت نیست.
در روایت دیگری از آن حضرت به دلیل گوارا بودن نعمت امنیت اینگونه اشاره شده است:
كُلُّ سُرورٍ يَحتاجُ إلى أمنٍ.[۵]
هر شادمانىاى نياز به امنيّت [و آرامش] دارد.
اگر امنیت وجود نداشته باشد، انسان نمیتواند از هیچ یک از نعمتهای الهی به راحتی استفاده کند.
آن حضرت طبق نقل در جای دیگر میفرمایند:
نَم آمِناً، تَكُن في أمهَدِ الفُرُشِ.[۶]
آسوده بخواب كه [در اين صورت،] در نرمترين بستر خواهى بود.
اگر انسان آرامش نداشته باشد و بخواهد بخوابد، در این صورت حتی اگر متکای پرِ قو و در بهترین و نرمترین رختخواب هم باشد، نمیتواند با آسودگی بخوابد.
به هر حال، نعمت امنیت اجتماعی از نعمتهای بزرگی است که خدواند متعال در این سالها به کشور ما عنایت فرموده است در حالی که میبینیم کشورهای منطقه در شدیدترین ناامنیها به سر میبرند. امیدواریم خداوند این نعمت بزرگ را به برکت وجود مقام معظم رهبری و رهنمودهای ایشان، مستدام بدارد.
گفتنی است، با وجود بزرگی و اهمیت نعمت امنیت، این نعمت کمتر مورد توجه قرار میگیرد، چنانچه در روایتی از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) چنین نقل شده است:
نِعمَتانِ مَكفورَتانِ؛ الأَمنُ وَ العافِيَةُ.[۷]
دو نعمتاند كه قدرشان ناشناخته است: امنيّت و سلامت.
تا وقتی انسان در امنیت و آرامش به سر میبرد، قدر آن را نمیداند و تا وقتی بیمار نشده است، ارزش سلامتی را نمیفهمد. زمانی آیت الله بهجت (رحمة الله علیه) کسالتی داشتند، بعد از بهبودی ایشان، خدمتشان رسیدم و احوالشان را پرسیدم. ایشان فرمودند: وقتی انسان جاییاش درد نمیکند، توجه ندارد که کجاهایش درد نمیکند، اما وقتی یک جایش درد میگیرد، آن وقت میفهمد که چقدر مشکل است.
[۱] الصحيفة السجّاديّة: الدعاء ۲۰.
[۲] آل عمران/سوره۳، آیه۱۵۴.
[۳] انفال/سوره۸، آیه۱۱.
[۴] غرر الحكم، تمیمی آمدی، ج۶ ص۴۳۵ ح۱۰۹۱۱.
[۵] بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج۷۸ ص۷ ح۵۹.
[۶] المواعظ العدديّة، میرزا علی مشکینی، ص۶۱.
[۷] الخصال، شیخ صدوق، ص۳۴ ح۵.
وجوب اطاعت از رهبری
پرسش :
آیا با توجه به آیه اولو الامر اطاعت از رهبری واجب است؟
پاسخ :
آیه اولو الأمر:
یا أَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَطِیعُواْ اللَه وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَ أُوْلِی الْأَمْرِ مِنکمْ.[۱]
ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا اطاعت کنید و از پیامبر و اولو الأمر خود، اطاعت نمایید.
نظام اسلامی بدون اطاعت از اولو الأمر، تحقّق نمی پذیرد؛ زیرا در زندگی اجتماعی، اختلاف و تنازع، طبیعی است. از این رو، باید محور و ملاکی موجود باشد تا در مورد احکام و مقرّرات جامعه، حرف نهایی را بزند. پیام «آیه اولی الأمر»، این است که اطاعت از ولی امر، مقدّمه پیدایش نظام است. با اطاعت از رهبری، نظام اسلامی شکل می گیرد. از پیامبر خدا(ص) نقل شده که فرمود:
اِسْمَعُوا وَ أطیعُوا لِمَنْ وَلاّهُ اللّهُ الأَمرَ، فَإِنَّهُ نِظامُ الإسلامِ.[۲]
از کسانی که صاحبان امرند، شنوایی داشته باشید و فرمانشان را اجرا کنید که نظام اسلام، در آن است.
ولی امر، امام معصوم است و در زمان حضور او، مسلمانان باید از او پیروی کنند؛ امّا در زمان غیبت امام معصوم(ع) مردم چه باید بکنند؟
امام علی(ع) تکلیف مردم را در عصر رهبری غیر معصوم، مشخّص کرده است. ایشان در قسمتی از سفارش نامه مالک اشتر به او می فرماید:
«به قاضیان شهرهای خود بنویس تا هر حکمی را که در حقّ و ناحق بودنش اختلاف دارند، به تو ارجاع دهند. سپس آن احکام را بررسی کن و هر چه را موافق کتاب خدا و سنّت پیامبر او و دستور امام توست، امضا کن و آنان را به اجرای آن، وا دار. هر چه بر تو مشتبه شد، دین شناسانی را که نزدت هستند، گِرد آور و با ایشان، مباحثه کن و آن گاه، آرای دین شناسان مسلمان حاضر بر هر چه قرار گرفت، همان را امضا کن؛ زیرا هر حکمی که مورد اختلاف شهروندان است، به امام ارجاع می شود و بر امام است که از خدا، یاری جوید و در بر پا داری حدود و وا داشتن شهروندان به فرمان خدا بکوشد».[۳]
بنا بر این، می توان گفت: این روایت، وظیفه ما در زمان غیبت را نیز مشخّص می نماید؛ بدین معنا که اگر رهبر غیر معصوم، حکم خدا را تشخیص داد، آن را بیان می کند و اگر تردید داشت، با مشورت عالمان دینی به هر نظری رسید، آن رأی را اعلام می نماید و مردم، باید از فرمان او اطاعت کنند.
[۱]النساء، آیه ۵۹
[۲]. الأمالی، مفید: ص۱۴ ح ۲.
[۳]. سیاست نامه امام علی(ع): ص۵۲۱.
منبع : کرائم قرآن در فضائل اهل بیت(ع) ، محمّد محمّدی ری شهری، ۱۳۹۴ ص ۴۲۲
نقطه مقابل صبار و شاکر چه کسانی هستند؟
بازکردن دریچهای نو از سوی مقام معظم رهبری برای توصیف حال ملت ایران آن هم با مبانی و ادبیات درون دینی، رهاورد جدیدی در تکمیل منظومه شناختی ملت مسلمان ایران است؛ شناختی که آبشخور آن مستقل از مفاهیم عرفی و استانداردهای تحمیلی غرب برجهان است. شاخص اصلی و میدانی برای درک این مهم، استقامت ملت ایران در زیر فشارهای ۴۰ ساله و مأیوس کردن همه دشمنان است. صبوری در مشکلات در عین ناکام گذاشتن دشمن، مدخل عینیت یافتن تحلیل مقام معظم رهبری است. تاکنون اکثریت ملت چنین بودهاند و پیشکسوتان جهاد و شهادت و خانواده آنان به علاوه خانواده معظم شهدا پرچمدار این دو خصلتند. آنان هستند که در فقدان فرزندان و پدران خود، خدا را شاکر بودند و هیچ موهبت دنیوی راضیشان نمیکرد و نمیکند. شاکرین کسانی هستند که مانند امام و رهبر و امثال سردار شهید سلیمانی و هزاران نفر دیگر زندگی را بر خود حرام کردند. ماهها و هفتهها فرزندان خردسال خود را در بیداری نمیدیدند تا بتوانند سپر حوادث کشور و پرچمداران عزت مسلمین شوند. مشکلات را با شکرگزاری رسوا میکردند و شکر و گمنامی و صبوری از آنان الگوهای مثالزدنی ساخت که تا قرنها مانند ذخیرهای پایانناپذیر مورد توجه جوانان خواهند بود، اما در این ۴۰ سال کسانی بوده و هستند که به قول امام هیچ هنری جز حرف و ادعا نداشتند و در مشکلات کاسههای صبر و مقاومت را یکباره میشکستند و به جای اینکه بگویند ما کجا هستیم، مرتب کجا ایستادن دیگران را به رخ میکشیدند. این جماعت دارای خصلتهای متعددی بوده و هستند، اما مهمترین شاخص درک و قضاوت نسبت به آنان، از بین رفتن عزت الهیشان است.
اولین دستهای که مقابل صبارین و شاکرین هویدا شدند، ایستادگان مقابل امام بودند. این جماعت ۴۰ سال است جمهوری اسلامی را تمام شده میدانند و ملت را یکپارچه مخالف نظام و عمر جمهوری اسلامی را سه ماه و شش ماه تمدید میکنند. اساس قضاوت و تحلیلشان دشمنی است، نه مطالعه پدیدهها و اتفاقات. دسته دوم کسانی بودند که برای ثروتمند شدن عجله داشتند مسئولیت را به مثابه طعمه یافتند و ماحصل عمل آنان افول عزت خویش و ارائه تصویری ناهمتراز و مشوش و متضاد از نظام اسلامی بود. البته دشمنی که در این تصویر با ضریب هزاران برابری میدمد، باعث نشد که صبارین و شاکرین از میدان حمایت و فداکاری برای ملت و نظام به در روند.
دسته سوم کسانی بودند که باور اعتقادی به پدیداری به نام امام خمینی نداشتند، گوششان از عدم کارآمدی دین در عرصه سیاسی و اجتماعی پر بود و تلاش کردند امام و اهداف و اندیشه ایشان را به سطح عرفیگرایی تقلیل دهند. به اشخاصی عیبجو یا طعنهزننده نسبت به مشروعیت نظام تبدیل شدند یا جلای وطن کردند یا در نقطه مقابل معرکه گرفتند و اکنون نیز دلخوش به چند صد نفر فالوور یا لایککنندهاند.
دسته چهارم کسانی بودند که با از دست دادن جایگاه – حتی به روش مردمسالاری – بیتاب شدند و مصداق دیگی که برای من نمیجوشد، گشتند. فتنهها به پا کردند، اتهامات باورنکردنی به نظام زدند و خود نیز در حیران بین خسر الدنیا و الآخره قرار گرفتند. قیصریه را به آتش کشیدند و سوژههای ناب برای دشمنان قسم خورده تولید کردند.
دسته پنجم کسانی بودند که آدمهای بدی نبودند، اما شرایط و خصایص مدیریتی در نظام و حکومت را نداشتند.
پیامبر نیز از این افراد مانند ابوذر داشت، اما ابوذر مردود نشد، پیامبر به او میگفت صلاح نیست شما مسئولیت داشته باشید، اما او مانند برخی همراهان امام ما راه را گم نکرد. در انقلاب اسلامی بودند کسانی که به خاطر نداشتن مسئولیت یا رد صلاحیت با صراحت گفتند «آقای خامنهای! هر آنچه تو خواندهای من هم خواندهام، چرا باید من از شما اطاعت کنم؟»
دسته ششم کسانی بودند که آدرس را اشتباه آمده بودند؛ شاخص ارزشگذاریشان بر نظام جمهوری اسلامی همان توسعه اروپامحوری بود که باید به شکم و پیرامون آن ختم میشد، بنابراین پشت معیشت مردم مخفی شدند تا بتوانند نقزنی خود را موجه کنند. این جماعت هیچ آورده مثبتی در این کشور نمیبینند و حاضرند برای رفاه ظاهری هم که شدهاست، هر ذلتی را بپذیرند و همه شاخصهای عزتآفرین ملی و دینی را چوب حراج بزنند و بعضاً حدیث و آیه هم تحویل میدهند که باید سیادت دشمن را پذیرفت، چون ایمان بدون معیشت نمیشود.
نگاه عرفی به قدرت، اساس همه مشکلات است که اگر غیر از این بود، فردی که رد صلاحیت میشد، سجده شکر به جای میآورد که مسئولیت را از دوش وی برداشتند و ابوذر اینگونه بود. حال آنکه بعضاً برای اتصال به قدرت و مواهب، آنان حاضرند چهره نظام و اصل آن را نابود سازند. اگر شاخص این بود که عزت بعد از خدا و رسولش انحصاراً در حیطه مؤمنین است الگوی امام الگوی همگان میشد و بسیاری از مشکلات حل میشد. فهم التقاطی و دوری از اسلام ناب نیز ویژه ناشکیبایان و ناشکران است که در این ۴۰ سال مردود شدند.
صبوری و شکوری جزو جوهره اعتقادی مؤمنین است که در فهم درون دینی به آن آزمایش الهی میگویند. این جماعت پس از آزمایشهای فراوان در صورت قبولی در آزمون صبر و شکر، وارثان زمین میشوند و این سنت حتمی خداوند است.
سرمقاله مدیر مسئول روزنامه جوان، دکتر عبدالله گنجی- 98/10/29
جز همدلی نباشدمان مرهمی دگر
دویستوبیستمین شمارهی هفتهنامهی خط حزبالله با عنوان «جز همدلی نباشدمان مرهمی دگر» منتشر شد.
همچنین سید حسن نصرالله در مراسمی که بمناسبت هفتمین روز از شهادت حاج قاسم سلیمانی، ابومهدی المهندس و یاران شهید ایشان برگزار شد، سخنان مهمی درباره شخصیت این دو شهید بزرگوار، و تحلیل اتفاقات اخیر داشت که در سخنان در قالب اطلاع نگاشت در این شماره خط حزبالله منتشر میشود.
دیگر بخشهای نشریهی خط حزبالله که مطالعهی آنها به خوانندگان گرامی توصیه میشود:
دستور رهبر انقلاب برای حل مشکلات مردم سیستان و بلوچستان/ مطالبه رهبری
حمله به عینالاسد فقط یک سیلی بود انتقام در راه است…/ اطلاع نگاشت
در طول تاریخ چنین سیلی به دشمن زده نشده است/ کلام امام
یک مجلس قوی میتواند بر کل کشور تأثیر بگذارد / انتخاب اصلح
چطور چیزی را که اثبات نشده، افشاء کنیم! / اصول عدالتخواهی
روحیه زنها را از مردها بهتر یافتم / خانواده ایرانی
درست بالعکس دشمن عمل کنید/ حزب الله این است
دنبال مارک خارجی بودن فرونشاندن یک هوس شخصی است / رونق تولید
رژیم پهلوی مردم ایران را تخدیر کرده بود/ خاندان ویرانی
طبق رسم هفتگی خط حزبالله و به برکت خون شهدا شماره این هفته به روح مطهر شهید حسین پورجعفری یار وفادار شهید حاج قاسم سلیمانی تقدیم میشود.
نسخهی PDF نشریه در ادامه قابل دريافت مي باشد
ترجمه خطبه عربي نماز جمعه رهبرانقلاب
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین و صلّى الله على محمّد و آله الطّاهرین و صحبه المنتجبین.
أودّ فی هذه البرهة الحساسة من تاریخ هذه المنطقة أن یکون لی معکم أیها الإخوة العرب مختصَرٌ من الحدیث.
فی هذه الأیام استشهد قائدٌ إیرانی کبیرٌ و شجاعٌ و مجاهدٌ عراقی طافحٌ بروح التضحیة و الإخلاص بأذرعٍ عسکریة أمریکیة و بأمر الرّئیس الإرهابی الأمریکی. هذه الجریمة لم تُرتکب فی میدان المواجهة، بل جرت بصورة جبانة لئیمة.
القائد سلیمانی کان ذلک الرّجل الذّی یقتحم الخطوط الأمامیة و یقاتل بشجاعة نادرة فی أخطرِ المواقع، و کان العاملَ الفاعل فی دحر عناصر داعش الإرهابیة و نظائرها فی سوریة و العراق.