امام الاتقیاء کیست؟
روز سوم رجب، شهادت کسی است که هم بیان از وصف او عاجز، و هم عقل از ادراک مقامش قاصر است. در درجهی اولی وظیفهی اهل علم، این معرفت است، بعد هم ابلاغ به مردم که بدانند او کیست و روز شهادت آن حضرت چه روزی است.شیخ الطائفه که قول او سند است برای کل، صلواتی بر آن حضرت نقل میکند؛ قسمتی از آن صلوات این است: «اللهم صل علی علي بن محمد وصي الاوصیاء و امام الاتقیاء وخلف ائمة الدین والحجة علی الخلائق اجمعین»
در هر جملهای عقل کمّل متحیر است. یک جملهی آن… آن هم اشارهای و الا شرح هر جمله کتابی لازم است.
امامت از مقولهی اضافه است. این مفهوم متقوم است به طرفین اما متشابهة الاطراف و اما متخالفة الاطراف. امام بدون مأموم محال است. مأموم بدون امام هم محال است.در این بیان، امامی تعریف شده به امامت بر مأمومی که از مقام مأموم باید پی برد به مقام آن امام. گفتنش سهل است اما فهمش فی غایة الاشکال.
امام الاتقیاء. اتقیاء کیانند؟ قرآن بخوانید، ببینید اتقیاء چه طائفهای هستند؟ «ان المتقین فی مقام امین» (زخرف، 51). آن روزی که اولین و آخرین همه ترساناند و لرزان، اینها کیانند؟ آن کسانی هستند که ظرفیت وجودشان آماده است برای اشراق تجلی علم خدا؛ ذلک الکتاب… ذلک اسم اشارهی بعید است. این اشاره به این است که این کتاب کتابی است؛ در چه مقامی؟ «انه لقرآن کریم» (واقعه، 77)، این قرآن کریم در آن لوح محفوظ که «لا یمسه الا المطهرون» (واقعه، 79)، آینهای که بر آن آینه اشراق بشود و همچو کتابی از آن مقامی که خدا به اشارهی بعید از آن مقام حکایت کرده، جاذبهی تقوا میکشد، میشود: «ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین» (بقره، 2).
اما بیان مبیّن قرآن. آن مرد عابد که اهل معنا بود، گفت: صف لی المتقین حتی کأنی انظر الیهم، برای من متقین را وصف کن آنچنان که من ببینم به چشم باطن آنان را. آن کسی که خبر دارد که گفتار او در این نفسِ قابل چه خواهد کرد، تثاقل، اعراض کرد، سنگین بود برایش گفتن، ولی دست از طلب، طالب برنداشت. اول مختصری فرمود که شاید به این مختصر قانع بشود. این مقدمه برای این است که از این مأموم باید آن امام را شناخت، و دنیا عاجز است که بفهمد با این نسبت، امام دهم در چه مقام است! و شأن او چه شأنی است! بعد فرمود: یا همام! تقوا پیشه کن و احسان، «ان الله مع الذین اتقوا والذین هم محسنون». هر چه هست در این معیت است.
خداوند دو معیت دارد: یک معیت قیومیه، مع کل شیء لا بالمقارنة، و این معیت عامه است؛ اما معیت خاصه، منحصر به این طبقه است: ان الله مع الذین اتقوا.
بعد که دست بر نداشت، فرمود: ان الله سبحانه و تعالی خلق الخلق حین خلقهم غنیا عن طاعتهم آمنا من معصیتهم لانه لا تضره معصیة من عصاه ولا تنفعه طاعة من اطاعه. قیامتی کرد در این خطبه، بعد فرمود: فالمتقون فیها هم اهل الفضائل (نهجالبلاغه، خطبه متقین).الفضائل جمع محلی به ال است. فضائل بشری منقسم میشود به سه قسم: فضائل عقلی، فضائل اخلاقی، فضائل عملی. مجموعهی این فضائل که از مبدأ گرفته تا معاد، عقلا، تمام مکارم و محاسن اخلاق، خُلقا، تمام اتیان ما فرضه الله و انبعاث بکل ما بعث الله الیه و انزجاز از کل ما زجر الله عنه، مجموعهی اینها جمع میشود در یک متقی. بعد که به بسطش که رسید، هفتاد مطلب است.
این خطبه، شق القمر است. اول کلمهاش این است: منطقهم الصواب؛ آخر کلمهاش چیست؟ منطقهم الصواب. منطق چه زمانی صواب میشود؟ وقتی عقل به حدی برسد که صیانت پیدا کند از انحراف. وقتی نفس به جایی برسد که صیانت پیدا کند از هوی، در این تقدیر میشود منطق، صواب. این اول کلمه است. از زبان مأموم او جز علم و جز حکمت و جز صدق و به غیر حق بیرون نمیآید. این مقام مأموم او است.این کلمهی اول است، تا برسد به هفتادمین مقام. مجموع این فضائل در کسی که جمع بشود، تازه میشود مأموم امام دهم. آیا خود آن امام کجاست؟
(برگرفته از سخنان آیت الله وحید خراسانی به مناسبت شهادت امام هادی علیه السلام)