خداوند در کلام الله مجید می فرماید:
فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیماً (نساء ۶۵)
پس چنین نیست (که آنها ایمان داشته باشند)، سوگند به پروردگارت که آنها ایمان نمی آورند تا آن گاه که تو را در آنچه میان خود اختلاف دارند داور سازند، سپس در نفس خویش هیچ تنگی و ناراحتی نسبت به آنچه تو حکم داده ای نیابند و کاملا تسلیم گردند.
در کتاب تفسیر نمونه ذیل آیه فوق به مطالب زیر اشاره شده است :
در این آیه خداوند برای اثبات اینکه مبدأ حاکمیت تنها خداست و هیچ حاکمی جز آنکه خدا تعیین نموده و هیچ حکمی جز شریعتی که خدا آن را وضع کرده وجود ندارد، به ذات مقدس خود سوگند می خورد و صفت ایمان را از کسانی که حکم غیر خدا را بپذیرند، نفی می کند؛ لذا منافقین که خود را مؤمن می دانند، اما محاکمه به نزد طاغوت می برند، در واقع مؤمن نیستند و ایمان آنها کامل نیست؛ مگر زمانیکه پیامبر(ص) را حکم خود قرار دهند و باطنا و ظاهرا تسلیم او باشند و از حکم او آزرده نشوند، چون هر کس از حکم پیامبر آزرده شود در واقع از حکم خدا آزرده شده است و شرط ایمان به خدا، اطاعت از پیامبر و نافذ دانستن حکم اوست و تسلیم به معنای رضایت باطنی و قلبی و ظاهری است؛ چون هر اعتراض یا سختی و تنگی احساس کردن از هر حکمی از احکام خدایی در واقع شرک است (و ما یؤمن اکثرهم بالله الا و هم مشرکون/ اکثر ایشان به خدا ایمان نمی آورند، جز درحالیکه مشرکند)
«زبـیـر بـن عـوام» کـه از مـهـاجـران بود با یکی از انصار (مسلمانان مدینه) بر سر آبـیـاری نـخـلسـتان های خود که در کنار هم قرار داشتند، اختلافی پیدا کرده بودند، هر دو برای حل اختلاف خدمت پیامبر (صلي الله عليه واله) رسیدند، از آنجا که باغستان زبـیـر در قـسـمـت بـالای نـهـر و بـاغـستان انصاری در قسمت پائین نهر قرار داشت پیامبر (صلي الله عليه واله) بـه زبـیـر دسـتـور داد کـه اول او بـاغ هایش را آبیاری کند و بعد مسلمان انصاری (و این مطابق همان سنت بودکه در بـاغ هـای مـجـاورهـم جـریـان داشـت) اما این مرد انصاری به ظاهر مسلمان از داوری عادلانه پـیـامـبـر (صلي الله عليه واله)ناراحت شد و گفت: آیا این قضاوت به خاطر آن بـود کـه زبـیـر، عـمـه زاده تو است!؟ پیامبر (صلي الله عليه واله) از این سخن بـسـیـار ناراحت شد به حدی که رنگ رخسار او دگرگون گردید، در این موقع آیه فوق نازل شد و به مسلمانان هشدار داد.
گـرچـه شـائن نـزول خـاصـی در بـالا بـرای آیـه فـوق نقل شد ولی همانطور که بارها گـفـتـه ایـم شـأن نـزول های خاص هیچ گاه با عمومیت مفهوم آیه منافات ندارد و به همین دلیل این آیه می تواند مکمل بحث آیات قبل نیز بوده باشد.
در ایـن آیـه «خـداوند سوگند یاد کرده که افراد، ایمان واقعی در صورتی خواهند داشت کـه پیامبر (صلي الله عليه واله) را در اختلافات خود به داوری بطلبند» و به بیگانگان مراجعه ننمایند (فلا و ربک لا یؤمنون حتی یحکموک فیما شجر بینهم). سـپـس مـی فرماید: نه فقط داوری را به نزد تو آورند بلکه هنگامی که تو در میان آنـهـا حـکـمـی کردی، خواه به سود آنها باشد یا به زیان آنها، علاوه بر اینکه اعتراض نکنند «در دل خود نیز احساس ناراحتی ننمایند و کاملا تسلیم باشند» (ثم لا یجدوا فی انفسهم حرجا مما قضیت و یسلموا تسلیما). گـرچـه نـاراحـتـی درونـی از قـضاوت هایی که احیانا به زیان انسان است غالبا اختیاری نیست؛ ولی با تربیت های اخلاقی و پرورش روح تسلیم در برابر حق و عدالت و توجه بـه مـوقـعیت واقعی پیامبر (صلي الله عليه واله) حالتی در انسان پیدا می شود که هیچگاه از داوری پیامبر (صلي الله عليه واله) و حتی دانشمندانی که جانشینان او هـسـتـنـد هـرگـز ناراحت نخواهد شد و به هر حال مسلمانان واقعی موظفند روح تسلیم در برابر حق را در خود پرورش دهند.
دو نکته:
الف: در آیه فوق نشانه های ایمان واقعی و راسخ در سه مرحله بیان شده است:
۱- در تـمـامـی مـوارد اخـتـلاف خـواه بزرگ باشد یا کوچک به قضاوت و داوری پیامبر (صلي الله عليه واله) که از حکم الهی سرچشمه می گیرد مراجعه کنند، نه به طاغوت و داوران باطل.
۲- هیچ گاه در برابر قضاوت ها و فرمان های پیامبر (صلي الله عليه واله) که همان فرمان خداست حتی در دل خود احساس ناراحتی نکنند و به داوری ها و احکام او بدبین نباشند.
۳- در مـقـام عـمـل نـیـز آن را دقـیـقـا اجـرا کـنـنـد و بـه طـور کامل تسلیم حق باشند.
روشـن اسـت قـبـول یـک مـکـتـب و فـرمـانهای آن در مواردی که به سود انسان تمام می شود دلیـل بـر ایـمـان بـه آن مـکـتـب نیست؛ بلکه آنجا که ظاهرا به زیان انسان است اما در واقع مطابق با حق و عدالت است اگر پذیرفته شود، نشانه ایمان است.
در حدیث که در کتاب کافی در تفسیر ایـن آیـه نـقـل شـده چـنـیـن مـی خوانیم: اگر جمعیتی خدا را بپرستند، نماز را بپا دارند، زکات را بـپردازند، روزه ماه رمضان و حج را بجا آورند، ولی نسبت به کارهایی که پیامبر (صلي الله عليه واله) انجام داده با سوء ظن بنگرند و یا بگویند:
«اگر او فلان کار را انـجـام نـداده بـود بـهـتر بود، آنها در حقیقت مؤ منان واقعی نیستند» سپس آیه فوق را امام (عـلیـه السـلام) تـلاوت فـرمـود، بـعـد فـرمـود: «بـر شـمـا بـاد کـه در مقابل خدا و حق همیشه تسلیم باشید».
ب: از آیه فوق دو مطلب مهم استفاده می شود:
۱ - آیـه یـکـی از دلایـل مـعـصـوم بـودن پـیـامبر (صلي الله عليه واله)است زیرا دسـتـور بـه تسلیم مطلق از نظر گفتار و کردار در برابر همه فرمانهای پیامبر (صلي الله عليه واله) و حتی تسلیم قلبی در برابر او، نشانه روشنی بر این است کـه او در احـکام و فرمانها و داوری هایش نه اشتباه می کند و نه عمدا چیزی برخلاف حق می گوید، معصوم از خطاست و هم معصوم از گناه.
۲ - آیـه فوق هرگونه اجتهاد در مقام نص پیامبر (صلي الله عليه واله)و اظهار عقیده را در مواردی که حکم صریح از طرف خدا و پیامبر (صلي الله عليه واله) درباره آن رسیده باشد نفی می کند: بنابراین اگر در تواریخ اسلامی می بینیم که گاهی بـعـضـی از افراد در برابر حکم خدا و پیامبر (صلي الله عليه واله) اجتهاد و یا اظـهـار نـظـر مـی کـردنـد و مـثـلا مـی گـفتند پیامبر چنین گفته و ما چنین می گوییم، باید قبول کنیم که عمل آنها بر خلاف صریح آیه فوق است.
چنانکه گفته شد نشانه ایمان تسلیم پیامبر و جانشینان ایشان و در زمان ما ولی فقیه می باشد …
جهت تکمیل مبحث، پسندیده این است که با ذکر ماجرایی از زبان سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی، به رمز رستگاری ایشان بپردازیم:
ما یکی از اشرار بزرگ سیستان و بلوچستان را که سال ها به دنبال او بودیم و هم در مساله قاچاق مواد مخدر خیلی فعالیت می کرد و هم تعداد زیادی از بچه های ما را شهیدکرده بود، با روش های پیچیده اطلاعاتی برای مذاکره دعوت کردیم به منطقه خاصی و پس از ورود آنها به آنجا او را دستگیر کردیم و به زندان انداختیم. خیلی خوشحال بودیم.
در جلسه ای که خدمت رهبر انقلاب مدظله العالي رسیده بودیم من این مساله را مطرح و شرح ماوقع را به ایشان گفتم و منتظر عکس العمل مثبت و خوشحالی ایشان بودم.
رهبری بلافاصله فرمودند: همین الان زنگ بزن آزادش کنند. من بدون چون و چرا زنگ زدم، اما بلافاصله با تعجب زیاد پرسیدم آقا چرا؟ من اصلا متوجه نمی شوم چرا باید این کار را می کردم؟ چرا دستور دادید آزادش کنیم؟ رهبری گفتند: مگرنمی گویی دعوتش کردیم؟ بعد از این جمله خشکم زد. البته ایشان فرمودند: حتما دستگیرش کنید. ما هم در یک عملیات سخت دیگر دستگیرش کردیم.
چنانکه ملاحظه شد رمز رستگاری شهید حاج قاسم سلیمانی در ایمان واقعی به مقام و جایگاه ولایت فقیه و در عمل، مطیع محض امام بودن خلاصه می شود.
سید حسن محمدی طباطبایی