پیچیدگی مواجهه با پدیدههای انحرافی
باید هم گناه بودن گناه را خیلی جدی بگیریم و هم تمام همّ و غم خود را برای اینکه گناهکاران از گناهشان منصرف شوند صرف کنیم.
شیوه مقابله حضرت ابراهیم(ع) با عذاب شدن قوم حضرت لوط(ع) و زوایای پنهان آن
خداوند در سوره هود، داستان قوم لوط و عذاب آنان را از دل داستان حضرت ابراهیم(ع) و بشارتی که فرشتگان برای او بردند، آغاز کرد.
جالب اینجاست که با اینکه در این سوره داستانهای پیامبران متعددی و درگیریهای آنان با مردمان و حاکمان زمانهشان آمده (نوح، هود، صالح، لوط، شعیب و موسی علیهمالسلام) اما از حکایت درگیری حضرت ابراهیم(ع) با نمرود سخنی گفته نشده و گویی این حکایت حضرت ابراهیم هم به عنوان مدخلی برای حکایت حضرت لوط قرار گرفته است.
درست است که فرشتگان بشارتی برای حضرت ابراهیم(ع) میآورند، اما برنامه اصلیشان عذاب کردن قوم لوط است؛ چنانکه در هنگام معرفی خود به حضرت ابراهیم(ع) مساله فرستاده شدنشان برای قوم لوط را مطرح میکنند و بعد از آن است که بشارتی هم به او میدهند.
این طرز بیان واقعه، مؤید آن احادیثی است که تاکید میکند که این بشارت، به خاطر تسلی دادن حضرت ابراهیم(ع) در مورد عذابی بود که بر قوم لوط فرستاد، عجیب است؛ یک پیامبر اولواالعزم که از در آتش افتادن توسط نمرودیان باکی نداشت، به قدری از عذاب شدن یک قوم ناراحت میشود که خداوند قبل از نزول عذاب، ابتدا همان فرشتگان نازلکننده عذابش را با مژدگانی بزرگی برای تسلی خاطر او میفرستد.
تعبیر « يُجادِلُنا في قَوْمِ لُوطٍ: او با ما در مورد قوم لوط مجادله میکند» نیز موید دیگری برای صحت این روایات است و جالب اینجاست که اگرچه تعبیر «با ما مجادله میکند» نوعی عتابآلود است؛ اما بلافاصله با سه مدح «حلیم» و «أواب» و «منیب» ابراهیم(ع) را توصیف میکند تا مخاطب گمان نکند آن مخالفت حضرت ابراهیم یک دلسوزی غیرمنطقی است (دلسوزیای که خداوند در هنگام اجرای مورد مجازات زناکاران، نسبت به وقوع آن هشدار میدهد و افراد را از چنان دلسوزی هایی برحذر میدارد؛ نور/2)
پس، این ناراحتی حضرت ابراهیم(ع) به هیچ عنوان به معنای یک تاثر عاطفیِ صرف و یا راضی بودنِ وی به عمل آنان نیست.
چنانکه نهتنها در بسیاری از روایات (هم در احادیث اسلامی؛ و هم در کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان) خود حضرت ابراهیم(ع) حضرت لوط(ع) را به وحی الهی برای برحذر داشتن آن قوم میفرستد، بلکه در متن مجادلهای که بین او و فرشتگان روایت شده، محور بحثهای وی، مطرح کردن احتمال حضور معدود افرادی از مومنان در آن شهر بوده است؛ که آنها را بهانه میکرده تا خدا عذاب را بر آن قوم نازل نکند؛ یعنی او میدانسته که اگر عذاب هم برداشته میشود تنها و تنها به خاطر وجود مومنان میتواند باشد، وگرنه اگر فقط به عمل آنان توجه شود، چارهای جز عذاب نیست.
در واقع این حکایت، از سویی با بشارتی به حضرت ابراهیم درباره فرزندانی صالح، و دلنگرانی حضرت ابراهیم از این عذابی که قرار است نازل شود آغاز شده و از سوی دیگر، در مقام حکایت کردن عذابی شدید برای یک قوم است (نهتنها شهرشان را زیر و رو کردند؛ بلکه با سنگهای نشانهداری آنان را سنگباران هم نمودند).
اگر توجه کنیم که شروع این سوره با این نکته است که پیامبر(ص) مامور میشود خود را به عنوان انذاردهنده و بشارتدهنده معرفی کند و قرآن کریم در همان ابتدا از مشکلات فراوانی که پیش پای او میگذارند خبر میدهد و از اینجا وارد داستان پیامبران گذشته میشود.
آنگاه شاید میخواهد نشان دهد که موضعگیری مومنانی که قصد دارند پیام خدا را به دیگران ابلاغ کند، در مواجهه با یک پدیده انحرافی چهاندازه پیچیده است!
از سویی نمیخواهند گناه، گناهی که بیش از هر چیز و هرکس به خود گناهکاران لطمه میزند؛ در جامعه باقی بماند و از طرف دیگر، وقتی که میبینند تنها راه برطرف شدن آن گناه این است که هستی گناهکاران بر باد رود، ناراحت میشوند.
شاید مهمترین پیام این آیات آن است که هم گناه بودن گناه را خیلی جدی بگیریم و هم تمام همّ و غم خود را برای اینکه گناهکاران از گناهشان منصرف شوند صرف کنیم و البته اگر نهایتا سعیمان به نتیجه نرسید، مجازات الهی برای گناهکاران را نیز جدی بشمریم
حجت الاسلام والمسلمین حسین سوزنچی، استاد دانشگاه باقرالعلوم(ع)