کوه صبر زندگیم!
امروز فقط با شما و از شما میگویم که اگر شما نبودی چطور پدر شهیدم صبوری میکرد؟
زندگی،خوشی و ناخوشی،تفریح ومناجات همه را با پدرم تنظیم کرده بودی
همیشه می گفتی: نفسم به نفس پدر بسته ست
تکیه کلامت همیشه این بود: عمرم را میخوام برای خدمت به پدرجون
یکبار گفتم: مادرم!از بس صبورانه زندگی میکنید کسی باور نمیکنه ۴۰ساله بیمار دارید چرا گاهی نمیگید خسته شدم تا اطرافیان هم بفهمند شما هم خسته میشید؟
تا از شما کمتر توقع داشته باشند
در جواب گفتید: میترسم جلوی کسی بگم خسته شدم خدا بشنوه و پدرجون را از من بگیره😭
جانم و هستیم به قربان صبر زینبی ات
زندگیم فدای زندگی زهرائیت
یک سال آخر که پدر اغلب بیمارستان بودند شب و روز شما بودی و شما بودی ،نگذاشتی هیچ کس جای شما پرستاری کنه
هر وقت اعتراض می کردیم میگفتی: ما بدون هم نمیتونیم نفس بکشیم…من اینجا کنار پدر جون خوشم
هر چند میدانم آنقدر تسلیم امر خدایی که الان هم بدون همسفر و هم نفست باز میگویی:
ما رأیت الا جمیلا😭
صهبای نماز-4
توصیه پدرانه رهبرانقلاب به بسیجیان
ایرانی با غیرت به آمریکا باج نمیدهد
رهبر معظم انقلاب مدظله العالی:
مشکل ما را با آمریکا یک چیز حل میکند؛ چه چیزی؟ به آمریکا باج بدهیم؛ نه یک بار؛ آمریکاییها به یک بار باج هم قانع نیستند؛ امروز باج بدهیم، فردا میآیند یک باج دیگر میخواهند، [باز باید] باج بدهیم؛ پسفردا میآیند یک باج دیگر میخواهند، [باز باید] باج بدهیم. امروز میگویند هستهای را تعطیل کنید ــ اوّل میگویند بیست درصد را تعطیل کنید، بعد میگویند پنج درصد را تعطیل کنید، بعد میگویند بساط هستهای را برچینید ــ بعد میگویند قانون اساسی را عوض کنید، بعد میگویند شورای نگهبان را بردارید؛ آمریکاییها باج میگیرند. اگر بخواهید مشکلتان با آمریکا حل بشود، باید این کار را بکنید؛ مرتّب باج بدهید. آمریکا اینها را میخواهد: پشت مرزهای خودتان، خودتان را محبوس کنید، دستتان را خالی کنید، صنایع دفاعیتان را تعطیل کنید. کدام ایرانی باغیرتی حاضر است که یک چنین باجی بدهد؟ من نمیگویم [طرفدار] جمهوری اسلامی؛ ممکن است یکی جمهوری اسلامی را هم قبول نداشته باشد امّا ایرانی باشد، غیرت ایرانی داشته باشد؛ [او هم] حاضر نیست این باجها را بدهد. آمریکا به کمتر از این قانع نیست؛ چرا نمیفهمند؟ مذاکرهی با آمریکا مشکلی را حل نمیکند. اگر حاضرید باج بدهید، نه یک بار، نه دو بار، پشت سر هم، در همهی مسائل اساسی، و از همهی خطوط قرمزتان عبور کنید، بله، آن وقت آمریکا با شما دیگر کاری ندارد، مثل دوران پهلوی. مردم انقلاب کردند برای [رهایی از] این، این همه شهید دادند برای این. این کشوری که این جور دارد پیشرفت میکند، این جوانهایی که این جور دارند در همهی میدانها کار میکنند، باید این جور با آنها حرف زد؟ این جور بهشان گفت؟
آیا خدایی که خشمگین بشه خدای ساختگی است؟
شبهه
به نظر من خشم از ناکامی میاد خدایی که خشمگین بشه خدای ساختگی این هاست تا خودشون خدایی کنند
✅ پاسخ
🔻پیش از پاسخ به این شبهه ابتدا ببینیم معنای غضب و صفت مقابل آن یعنی رحم چیست؟
🔻 رحم و رحمت در اصل لغت به معنى حالت نفسانى خاصى است که موقع مشاهده منظره نیازمندان و بیچارگان به انسان دست مىدهد و او را وادار مىکند که براى رفع نواقص و تأمین احتیاجات آنان بکوشد. اما با تحلیل این معنا میتوان فهمید که مغز و روح این صفت در حقیقت عبارت است از “بخشش و عطا براى رفع نیازمندىها” (یعنى جوهره معناى رحم و حقیقت آن، این است).
با توجه به اینکه انفعال در ذات خداوند سبحان راه ندارد، هرگاه صفت رحم در مورد خداوند به کار رود، منظور همین جوهره معناى رحم است، نه آن حالت نفسانى، چون تغییر حالت براى خداوند محال است.
غضب نیز حالتى است که براى رفع ناملایمات و انتقام عارض انسان مىگردد که آن نیز در مورد خداوند عبارت است: از کیفر عذاب. این معنا در روایات نیز اشاره شده است. (اصول کافى، ج 1، ص 110.)
🔹بنابراین معنای رحمت و غضب در مورد خداوند با انسان ها یکی نیست. رحمت خدا به معنى نعمت بخشى و غضب خدا به معنى مجازات و عذاب کردن است، نه تغییر حالت نفسانى که معناى لغوى بوده و در مورد انسانها صادق است.
با این توضیح معلوم میشود که از آفریدگار توانا که سرچشمه خورشید مهربانی است، جز اقیانوس رحمت و صمیمیت جاری نمی شود، و با کینه توزی و زمینه کینه ورزی بیگانه است. (و چون مهربان است در توبه را به روی بندگانش باز گشوده است)
بنابراین غضب به معنی عصبانی شدن و خشمناک شدن نیست بلکه به معنای کیفر ستمکاران است که نتیجه عینی سرکشی آنهاست. یعنی کسی که گناهی انجام میدهد، در حقیقت خودش به خودش کیفر میدهد؛ مانند کسی که سمی میخورد، و خودش موجب هلاکت خودش میشود.
قرآن کریم می فرماید: «آنان که اموال یتیمان را به ستم می خورند، جز این نیست، که در شکم خود آتش فرو می برند. و به زودی در آتشی افروخته می افتند»(سوره نساء، آیه ۱۰)
بنابر این غضب خداوند به این معناست که برخی از انسان ها با اختیار خود از رحمت الهی دور میشوند که این تجسم اعمال خود آنان است. پس این نتیجه را هم میتوان گرفت که خشم خدا با رحمت او منافاتی ندارد.
دیروز چهار بار گریستم
🔸 بالاترین هیجان دوران نوجوانیام، با «فوتبال» رقمخورد؛ چه آنزمان که بهصورت آماتور در پست حمله شمارهی ۸ میپوشیدم و در تیم «شهیدچمران» گل میزدم و چه آنزمان که یکی از خوشیهای زندگیام دیدن «فوتبال» بود؛ خصوصاً بازیهای تیم ملی.
🔹 سالهاست که از بازی فاصله گرفتهام و دیدن «فوتبال» هم فرصت میخواهد.
♨️ اما روز گذشته این «فوتباللعنتی» بعد از سالها، چهاربار اشکم را درآورد!
1⃣ «سلطانِاشکها» یقیناً پیرمردی بود که در ورزشگاه بهنگام زمزمهی «سرودعشق»، با اشکهای نازش، اشک میلیونها نفر را درآورد که یکی هم من بودم؛ عهدکردم در اولین زیارت «حضرت امام رضا جان» بهصورت خاص بهیادش باشم.
2⃣ گریهی بار دوم زمانی اتفاقافتاد که برای اقامهی نماز مغرب به مسجد میرفتم؛ وقتی در خیابانها شادی مردم نجیب ایران را دیدم، طاقت نیاوردم؛ این مردم بسیار دوستداشتنیاند و بزرگ؛ حقشان بسیار بیشتر از این چیزهاست.
اکنون آنان بعد از دوماه «جنگ جهانی اعصاب» داشتند میخندیدند و باشور و نشاط شادی میکردند؛ آنهم در کنار هم.
3⃣ گریهی سوم اما زمانیبود که نیروهای امنیتی و انتظامی بسان نگینی در حلقهی مردم و دستدردست آنان خواندند و دست افشاندند و پایکوبیدند.
تمامشان با زبان حال و قال میگفتند: «ما نوکر مردم عزیزمان هستیم؛ هرچند بوقهای آمریکایی و انگلیسی و سعودی دوماه تلاشکردند تا ما را دشمن مردم نشانبدهند.»
4⃣ اما اشک چهارم برای من از همهی اشکهای قبلی مقدستربود. وقتی فهمیدم پیرمرد روحانی بسیجی که مدتها در جبهه برای حفظ مرزهای اعتقادی و جغرافیایی از همه چیزش گذشته، بعد از هر گل مثل پیروزی در عملیاتها، جوانانه فریاد «اللهاکبر» سر میداده، چندبار بغض کردم.
بچههای انقلاب روز گذشته بعد از دوماه جهاد وسط میدان و بغضهای غریبی، خوشحالی را با تمام وجود در آغوشگرفتند.
این بغض آخر مثل بغضهای قبلی رنگ و بوی وطندوستی داشت و صدالبته چیزی بیشتر؛ عطر شهدای مظلوم و گمنام بسیجی.
✅ برد شیرین و دلچسب «تیم ملی جمهوری اسلامی ایران» در هفتهی بسیج بر ملت نجیبمان و بسیجیان عزیزمان مبارک.
🖋 عباس بابائی