مخفی بودن اولیای الهی در بین مردم
جناب حجة الاسلام و المسلمین آقای حاج سید حسین هاشمی نژاد می گفتند: یک روز که در خدمت آقای مجتهدی نشسته بودم، صحبت از تشرف بعضی از بندگان بی نام و نشان خدا به محضر حضرت ولی عصر علیه السلام به میان آمد، ایشان فرمودند: روزی یکی از وسایل اتاق، در نجف اشرف خراب شده بود و من از تعمیر کار جوانی خواستم تا برای تعمیر آن به حجره بیاید. هنگامی که او مشغول تعمیر بود، ناگهان در این فکر فرو رفتم که سعادت نصیب من شده است و خدمت مولایم امام زمان علیه السلام مشرف شده ام، ولی بسیاری از مردم از این فیض محرومند. در همین حین، چشمم به تعمیر کار افتاد و متوجه او شدم؛ ناگهان جوان تعمیر کار سرش را بلند کرده و گفت: آقا، من هم تاکنون دو مرتبه خدمت مولایم حضرت صاحب الزمان علیه السلام مشرف شده ام!! آقای مجتهدی می فرمودند: با شنیدن این مطلب به شدت حالم متغیر شد و با خود گفتم: بندگان خاص خدا ممکن است در هر لباسی باشند.
#لاله_ای_از_ملکوت
#جلد_چهارم
#صفحه_۹۱
@
رنج پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در راه دین
در دوران جاهلیت وقتی که رسول خدا(ص) مردم را به توحید دعوت می کرد بشدت او را می آزردند.
المعجم الکبیر ـ به نقل از مُنیب اَزْدی ـ:
در دوران جاهلیت، پیامبر خدا(ص) را دیدم که خطاب به مردم می گفت: «بگویید: خدایی جز خدای یکتا نیست تا رستگار شوید».
برخی بر چهره ایشان آب دهان انداختند، برخی بر روی ایشان، خاک ریختند و برخی، او را دشنام می دادند، تا آن که روز به نیمه رسید. آن گاه دخترکی با یک کاسه بزرگ آب، نزد او آمد و پیامبر خدا، چهره و دستان خود را شست و گفت: «دخترکم! از تنگ دستی و بی کسی پدرت، بیمی به خود راه مده».
پرسیدم: این زن کیست؟
گفتند: زینب، دختر پیامبر خداست. و او دختری زیبا بود.
المعجم الکبیر عن منیب الأزدی:
رَأَیتُ رَسولَ اللّهِ(ص) فِی الجاهِلِیةِ وهُوَ یقولُ لِلنّاسِ: قُولوا: «لا إلهَ إلَا اللّهُ» تُفلِحوا، فَمِنهُم مَن تَفَلَ فی وَجهِهِ، ومِنهُم مَن حَثا عَلَیهِ التُّرابَ، ومِنهُم مَن سَبَّهُ، حَتَّی انتَصَفَ النَّهارُ، فَأَقبَلَت جارِیةٌ بِعُسٍّ مِن ماءٍ فَغَسَلَ وَجهَهُ أو یدَیهِ وقالَ: یا بُنَیةُ، لا تَخشَی عَلی أبیک عَیلَةً ولا ذِلَّةً.
فَقُلتُ: مَن هذِهِ؟ قالوا: زَینَبُ بِنتُ رَسولِ اللّهِ(ص)، وهِی جارِیةٌ وَضیئَةٌ.[۱]
[۱]. المعجم الکبیر: ج ۲۰ ص ۳۴۳ ح ۸۰۵، التاریخ الکبیر: ج ۸ ص ۱۴ الرقم ۱۹۷۷، تاریخ دمشق: ج ۵۷ ص ۱۸۸، اُسد الغابة: ج ۵ ص ۲۶۴ الرقم ۵۱۳۱، الإصابة: ج ۶ ص ۱۷۹ الرقم ۸۲۶۸ کلّها نحوه، کنزالعمّال: ج ۱۲ ص ۴۵۱ ح ۳۵۵۴۱، دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۱۵، ص ۱۸۸.
يورش سپاهيان يزيد به مكه و اهانت به ساحت مقدس مسجدالحرام (64ق)
يزيد بن معاويه سه سال و اندي خلافت كرد. در سال اول نوادهي عزيز رسول اللَّه و سلالهي پاك زهرا(س) و علي(ع)، حضرت امام حسين(ع) را به شهادت رساند و مرتكب جناياتي شنيع گرديد. در سال دوم جنبشي را كه در مدينه آغاز شده بود به قتل عام تبديل كرد و مدينهي معظمه را به خاك و خون كشيد و در اواخر خلافت نكبت بار خود براي سركوبي عبداللَّه بن زبير، يكي از فرماندهانِ سپاه خود به نام حَصينبن نُمير را به مكّهي منوّره فرستاد. در اين حمله، حرم امن الهي را محاصره كرده و بيت اللَّه الحرام را به منجنيق بست. اين محاصره تا زماني كه خبر مرگ آن پليد به گوش حصين رسيد، ادامه داشت.
أ وَفَينا يا أباعبدالله
این رو نمیگم که سرکوفت بزنم و ملامت کنم؛ میگم که یاد بگیرم و یاد بگیریم..
سال ۹۸ اولین سالی بود که روزها این جور گرم میشد، روز اول پیادهروی از نجف که راه افتادیم میانههای راه گرما زده شدم و حالم خیلی بد شد. بعد متوجه شدم باید چفیه رو خیس کنم و روی سرم بندازم. خیلی خیلی موثر بود. اما یه چیز جالب این بود که صاحبان مواکب وقتی فهمیدند زوار ابوعلی گرمشونه دست به کار شدند. یه عده که وسع مالی داشتند رفتند کارواش خریدند و از روز دوم آب پاشی روی زوار حسابی زیاد شده بود. اونهایی هم که وسع مالی نداشتند شلنگ آب رو گرفته بودند روی سر زائران اباعبدالله الحسین علیه السلام.
جالبی قضیه برای من این بود که صاحب موکب هیچ وقت احساس نمیکنه من ناهار درست کردم یا جای خواب فراهم کردم دیگه کاری به عهدهام نیست، همهاش احساس میکنه کم گذاشته! فکر نمیکنه ما حق مطلب رو ادا کردیم. طلبکار نیست، نه از امام حسین علیه السلام نه از زائرش.
ناراحت نشیدها ولی یادم اومد که بعضیها -هر چند اندک- یه ایستگاه صلواتی میزنن و یه شربت میدن دیگه نمیشه باهاشون حرف زد!!
ماها نوعا اضافهی پولمون رو خرج اهلبیت علیهم السلام میکنیم ولی اهالی عراق خرجی اهل بیت علیهم السلام رو جزء مخارج زندگی خودشون میدونند.
ای کاش همه ما مثل جناب سعید بن عبدالله که افتخار داشت روز عاشورا جلوی امام علیه السلام بایستد و سپری برای تیرها باشد نگران باشیم که آیا وفا کردیم؟
بعضیها مثل عصا هستند که مدام زمین میخورند تا صاحبشان زمین نخورد!
نوشته حجت الاسلام موسوی فرد
نکتهای مهم از آیتالله العظمی بهجت درباره زیارت در اربعین
مرحوم حضرت آیت الله بهجت در یکی از سخنرانی های خود در سال ۱۳۷۷ به مفهوم جمله «عِنْدَ قَبْرِ الْحُسَین علیهالسلام» اشاره کردند.
[منظور از عبارت] عِنْدَ قَبْرِ الْحُسَین علیهالسلام [در روایات] معلوم است.[۱]
این زمین به این وسیعی کجایش عند قبر الحسین است؟ همینکه شخص شروع کرد به قرب قبر حسین علیهالسلام، عند قبر حسین صادق است.
یادم میآید در اربعین، کربلا بهاندازهای شلوغ میشد و بهاندازهای اجتماع میشد که از همان جایی که آدم از اتومبیل پیاده میشد، مثلاً همان گاراژی که مطابق [و روبهرو] با در قبلۀ صحن حضرت سیدالشهدا علیهالسلام است، از آنجا ابداً دیگر کسی نمیتوانست حرکت بکند و بیاید، مگر در غایت صبر و طمأنینه که آیا بگذارند یک قدم جلو برود یا نه؟! مثل همان که میگویند اگر سوزن بیندازید به زمین نمیرسد.
از آنجا تا به صحن چقدر مسافت است؟ از صحن تا خود حرم چقدر مسافت است؟ حالا اگر یک وقتی چنین شد و انسان قادر نبود راه برود ـ همین الآن هم اگر راه را باز بگذارند[٢]، شاید جمعیت برسد به اینجا که خدا میداند از چند فرسخی اینطور ازدحامی میشود که آدم نمیتواند قدم از قدم برداردـ بر همۀ اینها عند قبر الحسین علیهالسلام صادق است، خصوصاً در مواقع ضرورت که آدم میفهمد عند قبر الحسین علیهالسلام است.
آن جای به آن دوری عند قبر الحسین علیهالسلام است نسبتبه دهفرسخی و بیستفرسخیای که مثلاً خارج از چهار فرسخ است [که در روایت آمده است].
پی نوشت ها:
۱. از آنجاکه نزد قبر حضرت سیدالشهدا علیهالسلام، ویژگیهای مهمی دارد، تعبیر «عند قبر الحسین» در روایات متعددی بهکار رفته و مطالبی دربارۀ آن مکان شریف بیان شده است. ازجمله از امام صادق علیهالسلام روایت شده است: «چهارهزار فرشته در اطراف قبر حسین علیهالسلام هستند که جملگی ژولیده و غبارآلودند و تا روز قیامت بر آن جناب میگریند. رئیس ایشان فرشتهای است که به او منصور گفته میشود. هیچ زائری به زیارت آن حضرت نمیرود، مگر آنکه این فرشتگان به استقبالش میروند و هیچ وداعکنندهای [با آن حضرت وداع نمیکند] مگر آنکه این فرشتگان مشایعتش میکنند و مریض نمیشود مگر آنکه عیادتش میکنند و نمیمیرد مگر آنکه ایشان بر او [و بر جنازهاش] نماز میخوانند و پس از مرگش از خدا برای او طلب آمرزش میکنند».(رحمت واسعه، ص٢۴١)
٢. حضرت آیتالله بهجت این بیانات را در اسفند ماه سال ١٣٧٧ بیان فرمودهاند که در آن زمان حزب بعث، راهپیمایی اربعین را ممنوع کرده بود.
آیا جامانده اربعین می تواند امام را از نزدیک زیارت کند؟
حضرت آیت الله جوادی آملی پاسخ می دهد:
گفتمان ناب | آیا جامانده اربعین می تواند امام را از نزدیک زیارت کند؟
حوزه/ اگر زیارت پیامبر و اهل بیت (ع) در تِلو زیارت ذات اقدس الهی است و زیارت خدای سبحان، قُرب و بُعدی ندارد، زیارت این خاندان و امام حسین (ع)هم به برکت توحید، قُرب و بُعدی ندارد؛ ما از نزدیک می توانیم بگوییم: «السلام علیک»، از دور هم می توانیم بگوییم: «السلام علیک».
یکی از برجسته ترین وظایف ما شیعیان، زیارت «اربعین» است
وجود مبارک حضرت امیر (سلام الله علیه) فرمود: «قَد قَامَتِ الصَّلاةُ» یعنی «حَانَ وَقتُ الزِّیارَة»؛ زیارتنامه خدا نماز است؛ بنده اگر بخواهد به حضور پروردگار برسد و خدا را زیارت کند، زیارت خدا نماز است! پس زیارت از زیارت الله شروع می شود که انسان با او گفتگو می کند و حرف خودش را در قنوت و غیر قنوت می تواند با خدا در میان بگذارد، این زیارت خداست.
زیارت انبیای الهی و ائمه معصومین (علیهم السلام) در تِلو همین زیارت الهی معنا پیدا می کند؛ انسان به حضور آنها مشرّف می شود. اینکه از نظر معنا زیارت از قُرب و بُعد یکسان است _ گرچه درجات آن فرق می کند _ برای همین است.
اگر کسی توانست در زیارت اربعین به کربلا مشرّف شود، فوز و فیض بیشتری دارد و اگر آن توفیق نصیب او نشد، زیارتِ از دور، معقول و ممکن است، زیرا آنها در دور و نزدیک حضور دارند.
اگر زیارت پیامبر و اهل بیت (علیهم السلام) در تِلو زیارت ذات اقدس الهی است و زیارت خدای سبحان، قُرب و بُعدی ندارد، زیارت این خاندان هم به برکت توحید، قُرب و بُعدی ندارد؛ ما از نزدیک می توانیم بگوییم: «السلام علیک»، از دور هم می توانیم بگوییم: «السلام علیک».
این «کاف»، «کاف»ی نیست که ما گرفتار ادبیات عرب باشیم؛ آنها می گفتند اگر کسی را می بینی بگو «السلام علیک» و اگر نمی بینی و غایب است بگو «السلام علیه».
فرمودند لازم نیست تو او را ببینی، همین که او تو را می بیند حاضر است! اگر حضور دارد و حضور به حضور مزور است نه اینکه لازم باشد که زائر حاضر باشد، این «کافِ خطاب» معنای خاص خودش را دارد: «السلام علیک».
ما غایب هستیم و نه او؛ ما دور هستیم و نه آن حضرت!
بنابراین این زیارت اربعین و سایر زیارت ها، در هر زمان و زمینی جا دارد، برای اینکه آنها در هر زمان و زمینی به اذن خدای سبحان حاضرند.«جلسه درس اخلاق، ۱۳۹۳/۰۹/۲۰»
چراغ هدایت چاپ هفتم منتشر شد
مجموعه بیانات آیت الله استاد محمـد شجـاعی (ره) پیرامون فضائل حضرت سیــدالشهداء صلوات الله علیه و اصحاب و یاران آن حضرت
🚩 کتاب چراغ هدایت دارای هفت فصل بوده و در انتشارات سروش به چاپ رسیده است.
مقدمه ناشر
فصل اول : حسیـــــــن بنــــده بـــی مانند خـــدا
فصل دوم : ثــــواب گــــــریه بــرای امـــام حسیــن علیه السلام
فصل سوم : ثــواب زیــارت امــــام حسیــن علیه السلام
فصل چهارم: مکــــــارم اخلاقــــی و فضــائل وجـودی امـام حسین علیه السلام
فصل پنجم : خــون سید الشــــهداء (ع) و اشتـداد غضب الـــهی
فصل ششم : هـل من نــاصر ینصـرنی
فصل هفتم : قیـــــام مختــار ثقـفی
تذکـــراتـی در باره مــاه محــــرّم
شبهات اربعین
آیا رضایت خانم برای زیارت اربعین همسرش لازم است؟
گاهی اوقات شرایط ایجاب نمیکند که زن و شوهر با همدیگر به سفر اربعین بروند؛ ممکن است که آقا تنها به سفر برود و همسر او به علل مختلف نتواند او را همراهی کند که در این صورت رضایت همسر باید مورد بررسی قرار گیرد.
پرونده شبهات اربعین، برنامه ویژه رسانه رسمی حوزه برای ایام اربعین می باشد که دو تن از کارشناسان مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی با حضور در حوزهنیوز به برخی شبهات اربعین پاسخ گفتند که در این شماره به انتشار پاسخ شبههای با موضوع «آیا رضایت خانم برای زیارت اربعین همسرش لازم است؟» از سوی حجت الاسلام رضا پارچهباف خواهیم پرداخت.
خاطرات شهدا
آقای نداوی از فرماندهان عملیات مرصاد در خاطرهای از تشنگی و یاد امام حسین علیه السلام شهید کمال کورسل اینگونه میگوید:
در گرماگرم عملیات مرصاد، نیروهایی که پشت منافقین هلی برن شده بودند، سه روز بود که آب و غذا نداشتند و امیدی هم به رسیدن کمک نبود. هوای گرم تابستان نیروها را تشنه کرده بود و مجروحان ناله می کردند. در همین اوضاع کمال را دیدم.
نگاهم که به او افتاد، دیدم زبانش مثل استخوان سفید شده لبهایش خشک و چشمانش خیلی ضعیف شده بود.
گفت: آقای نداوی آب نداری؟
گفتم: “نه! باید صبر کنید.”
گفت: تحمل می کنم.
بعضی از رزمندگان عراقی از وضعیت موجود ناراحت بودند و پشت بیسیم با داد و فریاد به فرماندهان شکایت می کردند.
کمال لهجه عراقی را متوجه نمی شد گفت: “آقای نداوی، اینها چه شان شده است؟
گفتم: از تشنگی و گرسنگی اذیت شده اند و دارند به فرماندهان شکایت می کنند.
وقتی متوجه رفتار آنان شد با صدای بلند همه را خطاب قرار داد و گفت: «خجالت نمی کشید؟ از خدا خجالت نمی کشید؟ ما امروز با این تشنگی و گرسنگی با امام حسین (ع) همدردی می کنیم. شما امام حسین (ع) را نمی شناسید؟! امروز حسینی هستیم، امروز امام حسین (ع) را من شناختم. باید حسین گونه باشیم؛ امروز امام حسین با این حالت شهید شدند و زخمی شدند و بچه ها شهید شدند. چرا اینطوری می کنید؟”
سخنان تأثیرگذارش همه را آرام کرد. حرفهایش که تمام شد با ناراحتی بلند شد و چند قدمی از ما فاصله گرفت. هنوز چند متری دور نشده بود که چند تیر به او اصابت کرد و همان جا روی زمین افتاد و شهید شد.
منبع: کتاب کمال کورسل، نوشته سید محمدصادق حسینی مقدم، ۷۰-۶۹
اشعار ویژه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها
مرا دشمن به قصد کُشت میزد
به جسم کوچک من مُشت میزد
هرآن گه پایم از ره خسته میشد
مرا با نیزهای از پُشت میزد
***
توئی ماه من و من چون ستاره
غمم گشته پدرجان بیشماره
اگر روی کبودم را تو دیدی
مکن دیگر نظر بر گوش پاره
***
بیا بشنو پدرجان صحبتم را
غم تو بُرده از کف طاقتم را
دو چشم خویش را یک لحظه وا کن
ببین سیلی چه کرده صورتم را
شاعر:سید هاشم وفایی
شبیهِ هر چه که عاشق، سَرَت جدا شده است
تمامِ هستیِ پهناورت جدا شده است
غزل چگونه بگویم ز قطعههای تنت؟!
که بیت بیتِ تو از پیکـرت جدا شده است
چه سرگذشتِ غریبی گذشت از سَرِ تو!
چگونه تاخت که سرتا سرت جدا شده است؟!
کبوتران حرم، بال و پر نمیخواهند
که از حریمِ تو بال و پرت جدا شده است
فدای قامت انگشتِ تو که رفت از دست
به این بهانه که انگشترت جدا شده است
طلوع کرده سَرَت… کاروان به دنبالش
میانِ راه ولی دخترت جدا شده است
که نیست در تنِ او جان، که بیامان بدَوَد
چگونه از پیِ این سَر، دوان دوان بدود؟
نشسته داغِ تو بر قلبِ پاره پارهٔ او
شده کبود در این آسمان ستارهٔ او
کمی گذشت که یک سایهای رسید از راه
که تازیانه به دستش گرفته و ناگاه
به ضرب میزند آن را به پهلویش که بیا
کِشیده است کمان دار، گیسویش که بیا
دوباره خاطرهٔ کوچه تازه شد در دشت
خمیده قامت و بیجان به کاروان برگشت
رسیدهاند به شام و خرابه منزلشان
سَری به دامن و سِرّی نهفته در دلشان
وصالِ دختر و بابا رسیده است امشب
به غیرِ اشک، چه کَس حل نموده مشکلشان؟
* «نماز شامِ غریبان…» که گفتهاند، اینجاست!
وضو، ز خونِ سَر و قبله بود مایلشان
میانِ عاشق و معشوق، جانِ دختر بود
که ذرّه ذرّه به پایان رسید حائلشان
هزار نکتهٔ باریکتر ز مو اینجاست
در این سکوت که پیچید دورِ محملشان
وزیده است صدایی… شبیهِ لالایی ست
بغل گرفته پدر را! عجیب بابایی ست
به روی پای کبودش، نشسته خوابیده
شبیهِ مادرِ پهلو شکسته خوابیده
خرابه ساکت و آرام، اشک میریزد
شکسته بغض و سرانجام اشک میریزد
رسیده است سحرگاهِ شستنِ بدنش
رسیده است سحر… یا شبِ کبودِ تنش؟!
خمیدهتر شده زینب در این سحر انگار
خرابه از غمِ او شد خرابتر انگار!
شاعر:عارفه دهقانی
پایگاه اطلاع رسانی بلاغ|