تقدیر الهی و ترور ناموفق
در ششم تیر ماه سال 1360 مقام معظم رهبری توسط گروه فرقان در مسجد ابوذر تهران مورد سوء قصد قرار گرفتند، اما تقدیر الهی چنین بود كه ایشان برای آینده نظام حفظ شوند و به عنوان افتخار جانبازان در خیل جانبازان انقلاب اسلامی قرار گیرند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، توطئههای استكبار جهانی علیه نظام نوپای اسلامی فزونی گرفت. یكی از این توطئهها، تجهیز و تقویت گروهكها و جریانهای ضد انقلاب بود. این گروهكهای منحرف كه با سوءاستفاده از موقعیت در اوایل انقلاب به جمعآوری و دزدی و غارت سلاح و مهمات پرداخته بودند، شروع به بمبگذاری در گوشه و كنار كشور و ترور روحانیون مبارز و انقلابی و حتی مردم عادی كردند و شخصیتهای ارزشمندی را به شهادت رساندند.
یكی از این گروهكها، گروهك ضالهی فرقان بود كه با اندیشه التقاطی و منحرف خود در ترور شخصیتهای ارزشمند نظام قدم پیش نهاد. از جمله اشخاص ترور شده توسط این گروه میتوان به سپهبد قرنی، شهید مطهری، شهید حاج مهدی عراقی، آیتالله قاضی طباطبایی و استاد مفتح اشاره كرد.
شرح ما وقع به این قرار بود که در روز 6 تیر ماه 1360، حضرت آیتالله خامنهای(نماینده امام(ره) در شورای عالی دفاع و امام جمعه تهران ) در مسجد ابوذر تهران پس از نماز ظهر، جهت پاسخ به پرسشهای مردم پشت تریبون قرار گرفتند و هنگامی که صمیمانه در حال جواب گویی به سوالات مردم بودند ناگهان ضبط صوت منفجر شد، انفجار ضبط صوت بمبگذاری شده باعث شد از سمت راست بدن ایشان مورد اصابت تركشها قرار گرفتند. روی قسمتی از ضبط صوت كه بعدا در محل انفجار پیدا شده بود عبارت «هدیه گروه فرقان» كه با ماژیك نوشته شده بود به چشم میخورد. ساعتی بعد مسوول انتظامی منطقه 12 تهران اعلام کرد: «بمبی که جلوی تریبون جاسازی شده بود خوشبختانه به طور کامل عمل نکرده و این از نظر کارشناسان معجزه است. و آقای خامنه ای با هلیکوپتر به بیمارستان قلب مهدی رضایی منتقل شده است.»
پس از انفجار، ایشان که به بیمارستان منتقل شده بودند مورد عمل جراحی قرار گرفتند و اراده خدا بر این تعلق گرفته بود كه ایشان برای آینده نظام حفظ شوند و به عنوان افتخار جانبازان در خیل جانبازان انقلاب اسلامی قرار گرفتند.
حضرت امام خمینی (ره) در تلگرامی به این مضمون خاطر نشان کردند: “جناب حجت الاسلام خامنه ای، دامت افاضاته، خداوند متعال را شکر که دشمنان اسلام را از گروه ها و اشخاص احمق قرار داده است و خداوند را شکر که از ابتدای انقلاب شکوهمند اسلامی هر چه نقشه کشیدند و توطئه چیدند و هر سخنرانی که کردند، ملت فداکار را منسجم تر و پیوند ها را مستحکم تر نمود و مصداق لازال یوید هذا الدین بالرجل الفاجرتحقق پیدا کرد. اینان هرجا سخن گفتند خود را رسواتر کردند وهرچه مقاله نوشتند ملت را بیدارتر نمودند وهرچه شخصیتها را ترورنمودند قدرت مقاومت را در صفوف فشرده ملت بالاتر بردند. اکنون دشمنان انقلاب با سوء قصد به شما که از سلاله رسول اکرم (ص) و خاندان حسین ابن علی (ع) هستید و جرمی جزخدمت به اسلام وکشور اسلامی ندارید و سربازی فداکار درجبهه جنگ و معلمی آموزنده درمحراب و خطیبی توانا در جمعه و جماعات و راهنمایی دلسوز درصحنه انقلاب می باشید … با سوء قصد به شماعواطف میلیونها متعهد را در سراسرکشوربلکه جهان جریحه دار نمودند اینان آنقدر از بینش سیاسی بی نصیبند که بی درنگ پس از سخنان شما درمجلس وجمعه وپیشگاه ملت به این جنایت دست زدند و به کسی سوء قصد کردند که آوای دعوت او به صلاح و سداد در گوش مسلمین جهان طنین انداز است. اینان در این عمل غیر انسانی به جای برانگیختن رعب، عزم میلیونها مسلمان را مصممتر و صفوف آنان را فشر ده تر نمودند .آیا با این اعمال وحشیانه و جرایم ناشیانه وقت آن نرسیده است که جوانان عزیز فریب خورده ازدام خیانت اینان رها شوند…
من به شما خامنه ای عزیز تبریک می گویم که در جبهه ها ی نبرد با لباس سربازی و در پشت جبهه با لباس روحانی به این ملت مظلوم خدمت نموده و از خداوند تعالی سلامت شما را برای ادامه خدمت به اسلام و مسلمین خواستارم “.
شهادت سردار سپاه اسلام، دکتر مصطفی چمران
31 خردادماه 1360 سالروز شهادت دکتر مصطفی چمران؛ فرمانده جنگهای نامنظم در دفاع مقدس، دانشمندی فرزانه، معلمی فداکار، عارفی مبارز و سردار رشيد سپاه اسلام است.
زندگى حماسه آفرين و پرفراز و نشيب دکتر مصطفى چمران از مقاطعى بسيار گوناگون و حساس شكل گرفته است، شرايط خاص هر مقطع كاملاً قابل دقت است، زمانى در دوران مبارزات ملى شدن صنعت نفت و پس از آن در دوران اختناق بعد از كودتاى 38 مرداد، ساليانى چند در آمريكا، سپس در مصر و بعد از آن دوران حماسهساز لبنان، و پس از پيروزى انقلاب اسلامى ايران در وطن و ميهن اسلامى خود در مسئوليتها و مأموريتهاى مختلف، عمر پرجوش و تحرك و انسان ساز خود را سپرى ساخت. اين مقاطع با هم بسيار متفاوتند، ولى آن چه كه همه اين ادوار را به هم ارتباط مى بخشد، خط فكرى او، اعتقاد خالصانه و شيدايى او براى تكامل روح انسانى و اوج گرفتن از اين دنياى خاكى و وصول به معشوق و لقاى حق بوده است. او لحظهاى آرام نداشته است، خود را وقف خدمت به خلق و جهاد در راه خدا نموده و از هيچ كس و هيچ چيز جز خداى تعالى انتظار و ترس و باكى نداشت. سراپا عشق بود، محبت بود، شور بود، تلاش خالصانه بود، مبارزه بود، خودسازى بود، انسانسازى بود، سازماندهى بود، درد و غم و رنج بود، تنهايى و پرواز بود، فرياد بود و بالأخره شهادت بود.
مصطفى چمران كه در سال 1311 تولد يافت، دوران كودكى و ابتدايى را در دبستان انتصاريه تهران خيابان 15 خرداد - عودلاجان و دوران متوسطه خود را در دبيرستانهاى دارالفنون و البرز سپرى ساخت و سپس وارد دانشكده فنى دانشگاه تهران شد و در سال 1335 در رشته برق فارغ التحصيل و شاگرد ممتاز گشت. او هميشه در تمام دوران تحصيل پيشتاز و نمونه بود، علاوه بر آن كه در همه مبارزات سياسى و مذهبى حضورى فعّال داشت؛ نمونه اى از يك نوجوان و جوانى پاك، پرتلاش، عميق و براى همه دوست داشتنى بود. با استفاده از بورس شاگرد اولى براى ادامه تحصيل راهى آمريكا شد و ابتدا در دانشگاه تگزاس درجه فوق ليسانس مهندسى برق و سپس در يكى از بزرگترين و مهمترين دانشگاههاى معروف آمريكا «بركلى»، در كاليفرنيا و با همراهى برجسته ترين اساتيد فيزيك، دكتراى خود را در رشته الكترونيك و فيزيك پلاسما با عالى ترين نمرات دريافت نمود و مدتى در يكى از مراكز مهم تحقيقاتى روى زمين در كنار دانشمندان و پژوهشگران بنام، سرگرم تحقيق روى پروژههاى بزرگى، در زمان خود بود.
باز هم در كنار اين مسير تحسين برانگيز و كمنظير، پايه گذار و سازمان دهنده مبارزات ضد استعمارى و ضد رژيم طاغوتى شاه و پایهگذار فعاليتهاى گسترده اسلامى در آمريكا بود. بعد از شكست اعراب در جنگ 1967، دنياى وسيع آمريكا بر او تنگ مى نمود و راهى اروپا، الجزاير و مصر شد و مدت دو سال در مصر ماند. بعد از فوت جمال عبدالناصر به دعوت امام موسى صدر رهبر وقت شيعيان لبنان به سرزمين فاجعه، درد و رنج مسلمين به ويژه شيعيان لبنان قدم نهاد و در جنوب لبنان، شهر صور رحل اقامت افكند ولى او در همه جاى لبنان حضور داشت، هر كجا كه خطر بود، بلا بود و قيام بود، دکتر چمران نيز در پيشاپيش مردم بىپناه لبنان حضور داشت. در لبنان پایه گذارى سازمانها را بر عهده گرفت كه همزمان با روشنگرى اسلامى و مذهبى و تقويت روحيه و اعتقادات اسلامى و مكتبى، ورزيده ترين، زبدهترين و شجاعترين رزمندگان اسلام را تربيت نمود كه فرزندان و شاگردان آنها امروز نيز در لبنان براساس همين اعتقادات و روحيه شهادت طلبى، حماسهها مىآفرينند.
پس از پيروزى انقلاب اسلامى ايران مشتاقانه همراه با گروه 93 نفره نخبگان مذهبى و سياسى لبنان به ايران آمد و به ديدار امام بزرگوار خود شتافت و بنا به توصيه امام راحل در ايران ماند. با آن كه در استمرار برنامه هاى خود در لبنان نيز دخالت داشت، در ايران نيز به دستور امام (ره) از پايه گذاران سپاه بود و سپس در فرو نشاندن توطئه هاى خطرناك و جدايى طلبانه دشمن در كردستان با آن كه معاون نخست وزير بود، لباس رزم بر تن كرد و سلاح بر دوش گرفت و با سازماندهى و به كارگيرى نيروهاى مسلّح و بخصوص مردمى، به خنثى سازى توطئه هاى سخت دشمنان برآمد و نام خود و پاوه و حوادث حماسه ساز آن و فرمان تاريخى امام خمينى (ره) را براى هميشه در تاريخ ثبت نمود.
با آغاز جنگ تحميلى راهى خوزستان شد و فرماندهى نيروهاى داوطلب مردمى و نظامى را تحت عنوان «ستاد جنگ هاى نامنظم» بر عهده گرفت و كتابى قطور از رشادتها، شهادتها، حماسه ها و مقاومتها را قلم زد. بالاخره در حالى كه نام او و نيروهاى رزمنده و شجاع او به دوستان روحيه مى بخشيد و پشت دشمنان متجاوز را مى لرزاند.
در ظهر هنگام روز 31 خردادماه 1360، در روستايى به نام «دهلاويه» در نزديكى سوسنگرد با تركش خمپاره دشمن، شهادت را در آغوش كشيد و به اوج و عروج پركشيد و به لقاءاللَّه رسيد و به سوى معبودش شتافت تا عند ربهم يرزقون شود.
شهيد دكتر چمران روحي عاشق داشت و همين روحيه عاشقانه سخنان و مناجاتهای وي را سخت دلنشين و خواندني كرده است. نامهها و كوتاه نوشتههايي كه از آن زنده ياد به جا مانده است، خود مؤيد نثر پخته و روح عاشق اين چهره فروتن، اما پايدار عرصه فرهنگ و سياست است.
كتاب «دعاي كميل» حاصل جلسات هفتگي زنده ياد چمران در انجمن اسلامي دانشجويان آمريكا بود. اين جلسات زماني برگزار شد كه شهيد چمران دريافته بود به دليل نبود آگاهي و تسلط كافي دانشجويان به زبان عربي، اين دعا كه «از قلب و روح علي(ع) برخاسته و علي(ع) آن را به دوست خود كميل تعليم داده است» چنان كه شايسته آن است، قدرش به جا نميآيد. پس مصمم شد تا دعاي كميل را به فارسي برگرداند، اگرچه ميدانست ترجمه معاني بلند و عرفاني كلام اميرالمؤمنين علي(ع) آن گونه كه شايد و بايد ممكن نيست، ولي تمامي سعي و همتش را به كار بست تا از آن ترجمه ای روان، پاكيزه و گويا ارايه كند.
كتاب با عنوان «لبنان» اثر ارزشمند ديگری از شهيد دکتر مصطفی است. كتاب حاضر گزيده ای از دست نوشته ها يا سخنرانيهای شهيد و حاصل مطالعه و بررسی كليه نوشتهها و سخنرانيهای او (در لبنان، اروپا، ايران) درباره لبنان است.
از مناجاتهای شهيد بزرگوار:
«تو را شكر ميكنم كه از پوچيها، ناپايداريها، خوشيها و قيد و بندها آزادم كردی و مرا در طوفانهای خطرناك حوادث رها ننمودی، و در غوغای حيات، در مبارزه با ظلم و كفر غرقم كردی، لذت مبارزه را به من چشاندی، مفهوم واقعی حيات را به من فهماندی… فهميدم كه سعادت حيات در خوشی و آرامش و آسايش نيست، بلكه در جنگ و درد و رنج و مصيبت و مبارزه با كفر و ظلم و بالاخره در شهادت است.
خدايا تو را شكر ميكنم كه به من نعمت «توكل» و «رضا» عطا كردی، و در سختترين طوفانها و خطرناكترين گردابها، آنچنان به من اطمينان و آرامش دادی كه با سرنوشت و همه پستیها و بلنديهايش آشتي كردم و به آنچه تو بر من مقدر كردهای، رضا دادم.
خدايا در مواقع خطر مرا تنها نگذاشتی، تو در كوير تنهايی انيس شبهای تار من شدی، تو در ظلمت نااميدی، دست مرا گرفتی و كمك كردی… كه هيچ عقل و منطقی قادر به محاسبه پيشبينی نبود، تو بر دلم الهام كردی و به رضا و توكل مرا مسلح نمودی، و در ميان ابرهای ابهام و در مسيری تاريك مجهور و وحشتناك مرا هدايت كردی.»
گوشههايی از وصيت نامه شهيد چمران:
«… به خاطر عشق است كه فداكاري ميكنم. به خاطر عشق است كه به دنيا با بياعتنائي مينگرم و ابعاد ديگري را مييابم. به خاطر عشق است كه دنيا را زيبا ميبينم و زيبائي را ميپرستم. به خاطر عشق است كه خدا را حس ميكنم، او را ميپرستم و حيات و هستي خود را تقديمش ميكنم.
عشق هدف حيات و محرك زندگي من است. زيباتر از عشق چيزي نديدهام و بالاتر از عشق چيزي نخواستهام.
عشق است كه روح مرا به تموج وا ميدارد، قلب مرا به جوش ميآورد، استعدادهاي نهفته مرا ظاهر ميكند، مرا از خودخواهي و خودبيني ميرهاند، دنياي ديگري حس ميكنم، در عالم وجود محو ميشوم، احساسي لطيف و قلبي حساس و ديدهاي زيبابين پيدا ميكنم. لرزش يك برگ، نور يك ستاره دور، موريانه كوچك، نسيم ملايم سحر، موج دريا، غروب آفتاب، احساس و روح مرا ميربايند و از اين عالم به دنياي ديگري ميبرند … اينها همه و همه از تجليات عشق است.
براي مرگ آماده شدهام و اين امري است طبيعي، كه مدتهاست با آن آشنام. ولي براي اولين بار وصيت ميكنم. خوشحالم كه در چنين راهي به شهادت ميرسم. خوشحالم كه از عالم و ما فيها بريدهام. همه چيز را ترك گفتهام. علائق را زير پا گذاشتهام. قيد و بندها را پاره كردهام. دنيا و ما فيها را سه طلاقه گفتهام و با آغوش باز به استقبال شهادت ميروم …»
جوانان و الگویابی
یکی از ویژگیهای شخصیت انسان در دوران نوجوانی الگویابی است که در راستای رشد و شکل گیری هویت رخ میدهد. نوجوانان به دنبال الگویی هستند که آن را دوست داشته باشند و سعی میکنند شخصیت خود را مطابق با آن الگو کنند.
انتخاب الگو در راستای ارزشهای هر فرد میباشد؛ جوانانی که ارزشهای معنوی، دینی و اخلاقی برایشان مهم است. الگوهای خود را از میان شخصیتهای مذهبی پیدا میکنند و جوانانی که قدرت بدنی، جمال ظاهری، ثروت و امثال اینها برایشان مهم است از افرادی که در این زمینهها مطرح هستند، پیروی میکنند. نیاز به الگو و توجه به آن از دیدگاه قرآن نیز مطرح گردیده و خداوند متعال بهترین اسوه و سرمشق را برای بشر معرفی کرده است: لقد کان فی رسول اللّه اسوة حسنه لمن کان یرجواللّه و الیوم الآخر و ذکر اللّه کثیراً (احزاب،33/21)؛ برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی است، برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد میکنند.
خداوند متعال رسول گرامی خویش را بهترین الگو برای انسانها معرفی مینماید و در کنار ارائه الگو، ارزشهای اساسی حیات انسان را نیز مطرح میکند، ارزشهایی چون ایمان به خدا و روز قیامت که انگیزه حرکت در مسیر زندگی هستند و یا به خداوند که تداوم بخش آن است. و بدون شک کسی که قلبش از چنین ایمانی لبریز نباشد پیروی از رسول خدا برایش مقدور نیست.
خداوند متعال نه تنها در قرآن، پیامبر اکرم(ص) را به عنوان الگوی نمونه معرفی مینماید، بلکه ماجرای زندگی و ویژگیهای جوانانی را نیز برشمرده، که بهترین الگو و سرمشق برای جوانان هستند. نوجوان شجاع، پرشور، انقلابی و مبارزی که در شانزده سالگی در مقابل طاغوت زمانه ایستاد و بت شکنی نمود و با منطق صریح خود مردم را متوجه اشتباهاتشان نمود، کسی نیست جز حضرت ابراهیم(ع).
در سوره مبارک انبیا آمده است که حضرت ابراهیم مبارزه علیه بت پرستی را از خانواده و نزدیکانش شروع کرد و با دلایل منطقی و استدلالهای محکم آنان را به سوی توحید دعوت مینمود ولی به سبب بیاعتنایی قومش تصمیم به انجام کاری گرفت تا آنان را منقلب کند و تأثیر بیشتری بگذارد.(رجوع کنید به سورهٔ انبیاء، آیات 51 ـ 57)
بنابراین روزی که مردم به خارج شهر رفته بودند همه بتها را شکست و تبر را بر گردن بت بزرگ نهاد. وقتی مردم این صحنه را دیدند گفتند تنها کسی که میتواند این کار را کرده باشد، جوانی به نام ابراهیم است.
قالوا سمعنا فتی یذکرهم یقال له ابراهیم.(انبیاء، 21/60) گروهی گفتند: شنیدیم جوانی از (مخالفت با) بتها سخن میگفت که او را ابراهیم میگفتند.
و قیل ان ابراهیم القی فی النار و هو ابن ست عشرة سنة؛(بحارالانوار، 12/25)و گفته شده که ابراهیم در آتش افکنده شد در حالی که شانزده ساله بود.
گروهی از جوانان نیز در قرآن مطرح شدهاند که با وجود اینکه در بهترین شرایط و موقعیت اجتماعی، از نظر مقام و ثروت بودند، ولی وقتی حقیقت توحید را دریافتند، و به خدای یگانه و روز معاد ایمان آوردند، زر و زیور را رها کردند به غار خشن و خشک پناه بردند و در راه ایمان و عقیده از جان خود نیز دریغ نورزیدند و أسوه جوانان عالم شدند.
اذ اوی الفتیة الی الکهف فقالوا ربّنا من لدنک رحمة و هییء لنا من أمرنا رشداً(کهف،10/18) زمانی را به خاطر بیاور که این گروه از جوانان به غار پناه بردند و گفتند پروردگارا ما را از سوی خودت رحمتی عطا کن و راه نجاتی برای ما فراهم ساز.
انّهم فتیة آمنوا بربهم و زدناهم هدی(کهف/13) … آنها جوانانی بودند که به پروردگارشان ایمان آورند و ما بر هدایتشان افزودیم.
همچنین خداوند متعال در یک سورهٔ کامل ماجرای زندگی حضرت یوسف(ع) را بیان میکند و او را جوانی نیکوکار معرفی میکند که سبب احسان و نیکوکاری و اخلاق نمونهاش، در زمان جوانی خداوند چشمههای علم و حکمت خود را بر قلب او جاری میسازد و این وعده را به تمام جوانان میدهد که اگر یوسف گونه در زمرهٔ «محسنین» قرار گیرند، پاداششان را دریافت خواهند کرد.
و لما بلغ أشدّ اتینا حکماً و علماً و کذلک نجزی المحسنین(یوسف،12/22)؛ و هنگامی که به سن رشد و کمال جوانی رسید به او حکمت و علم دادیم و این چنین نیکوکاران را پاداش می دهیم.
«حکمت و علمی که خداوند به یوسف داد موهبتی ابتدایی نبود بلکه به عنوان پاداش به وی داده شد چرا که او از نیکوکاران بود و جمله «و کذلک نجزی المحسنین» اشاره به این معنی میکند.و از این جمله همچنین این معنا مشخص میگردد که خداوند از این علم و حکمت به همه نیکوکاران میدهد، البته هر کسی به قدر نیکوکاریش….»(ترجمه المیزان، 11/160.)
علاوه بر نیکوکاری، ویژگی ممتاز این جوان نمونه، عفت و پناه بردن به حُسن حسین الهی در مقابل آلودگی.یوسف(ع) در صحنهٔ آزمایشی بسیار سخت و عظیم قرار میگیرد و در بحبوحه جوانی و قدرتمندی می فرماید:… معاذ الله انّه ربّی أحسن مثوای إنه لایفلح الظالمون (یوسف/23) یعنی پناه میبرم به خداوند که پروردگار من است و ظالمان و ستمگران رستگار نمی شوند.
آری یوسف الگوی پاکدامنی و عفت برای جوانان است، و مطالعهٔ دقیق و صحیح زندگی او، از ضروریات است که باید مورد توجه جوانان قرار گیرد. علاوه بر یوسف(ع)، مریم (س) نیز به عنوان دختری عفیف و پاکدامن، و اسوه تقوی، عبادت و ایمان معرفی میگردد، و او بانویی است که خداوند به خاطر عفتش او را میستاید و شایسته دریافت روح اللّه میگردد.
و مریم بنت عمران التی احصنت فرجها فنفخنا فیه من روحنا و صدقت لکلمات ربها و کتبه و کانت من القانتین (تحریم،66/12)
و مریم دختر عمران مثل زده شده که دامان خود پاک نگه داشت و ما از روح خود در او میدمیدیم، او کلمات پروردگار و کتابهایش را تصدیق کرد و از مطیعان فرمان خدا بود.
حضرت موسی (ع) نیز جوانی نیکوکار و غیرتمند است که دوران جوانیاش در سوره قصص مطرح میگردد و او نیز به سبب احساس و نیکوکاری شایسته دریافت علم و حکمت الهی میگردد.
و لما بلغ اشده و استوی ءاتینا حکماً و علماً و کذلک نجزی المحسنین (قصص،28/14) هنگامی که به جوانی رسید و نیرومند و کامل رشد حکمت و دانش به او دادیم و این گونه نیکوکاران را جزا میدهیم.موسی(ع) به سبب تقوی الهی و اعمال نیکش شایستگی این مقام را پیدا میکند آن هم در زمان جوانیش که با زمان نبوت و القای وحی فاصله زیادی داشت. و نکته مهم دیگر که در جریان این داستان مطرح گردید این است که دختر جوانی که شایسته همسری موسی(ع) میگردد، دختری است که خداوند متعال به این صفت او را متذکر می شود.
فجاءته احداهما تمشی علی استحیاء… (قصص/25)؛ ناگهان یکی از آن دو دختر که در نهایت حیاء گام برمیداشت به سوی موسی آمد…
آری رعایت عفت، حیاء و پاکدامنی در حضور اجتماعی، ویژگی ممتازی است که این دختر جوان دارا میباشد و به سبب این صفات شایسته همسری مردی می شود که در آینده پیامبر خداوند خواهد بود.امید است که جوانان با ایمان میهن اسلامیمان به نحو احسن الگوهای قرآنی را شناسایی نموده و آنان را سرمشق خود قرار داده و به سر منزل کمال و تعالی راه یابند.
خرمشهر آزاد شد...
و اين سان دوباره برگشتيم و تحقق يافت آنچه عهد و پيمان بستيم…
اشك از ديدگان همه جاري است، غم در چهرهها موج ميزند، ديگر مردم مجبور بودند شهر را ترك كنند، كودكان بهانه پدر را ميگيرند و مادران قرآن به دست به دنبال بدرقه فرزندان غيورشان شهر را ترك ميكنند.
ماندن جايز نيست و اين تنها باري است كه مجبور به عقبنشيني بوديم و آن هم به خاطر اين كه ناموسمان به خطر نيافتد.
40 روز مقاومت و در پی آن به شهادت رسیدن شمار زیادی از مردم بیدفاع در زیر شدیدترین حملات دشمن سرانجام در روز چهارم آبان ماه سال 59 به عقبنشینی شدیم، شهر با همهی امیدهایش به تصرف ناپاکان درآمد.
.شهر غارت شد، چاهها خشكيد، سبزهها سوزانده و نخلها سر بريده شدند
آري خونين شهر! اين را بدان، «محمدجهان آرا»، بزرگ مرد تاريخ جنگ اين فرمانده سرافراز اسلام قبل از اين كه بشنود و ببيند كه چگونه تو را به دست آورديم از دستش دادیم.
خونين شهر را همه به خاطر دارند، شهري كه گيسوان دختران و زنان به دست نامردان بريده شد و به عنوان نماد به ديوارهاي شهر نصب شد.
شهري كه رژيم بعث عراق يك مدرسه دخترانه را به اسارت برده و اعضاي خانواده را كنار ديوار حياط منازل به صف كردند و به گناه خرمشهري بودن به گلوله بستند.
اين همان شهري است كه بر گردن پدربزرگ و مادربزرگ هايش اين عزيزان دل ميهن، گردنبند نارنجك آويختند.
578 روز بعد! ساعت 22 روز اول خرداد 61 است عملیات محاصره دشمن توسط رزمندگان با رمز «یا علی ابن ابیطالب» در عملیات بیتالمقدس آغاز شده و در گام نخست بچههای «یگانهای فتح» دشمن را در پلیس راه منهدم کردند.
اين اولين خبر درگيري است خبر از چهارمين محور قرارگاه فتح به قرارگاه كربلا رسيد.
پل نو تصرف شد و پس از ۴۸ ساعت مبارزه سنگين رزمندگان در روز سوم خرداد به مسجد جامع رسيدند.
در عملیات بیتالمقدس 80 درصد نیروهای هفت لشگر عراق نابود شدند و 30 فروند هواپیماهای آنان منهدم گشت، 105 دستگاه تانک، 56 دستگاه خودرو و یک فروند بالگرد به غنیمت نیروهای اسلامی درآمد.
در این عملیات همچنین بیش از 19 هزار سرباز بعثی به اسارت رزمندگان درآمدند و تلفات سنگینی بر ماشین جنگی دشمن وارد آمد بطوری که پس از این حمله رژیم بعث بطور یک طرفه اعلام کرد، ظرف مدت 10 روز به مرزهای بینالمللی بازخواهد گشت.
لحظه شماری برای آزادی خونین شهر! قلب میلیون ها ایرانی پر غرور اما خسته از جنگ در سینه می تپد، 48 ساعت تلاش رزمندگان سرافراز کشور در حال نتیجه دادن است.
آري مقايسه فرماندهان اسلام در برابر فرماندهان بعثي چه عبث است همه ميدانيم كه چگونه آنان از وجود خود گذشته و براي شهادت آماده بودند.
صبح روز سوم خرداد سال 61 است اکنون صدای آشنایی از رادیو به گوش می رسد، «شنوندگان عزیز، توجه فرمایید»، «شنوندگان عزیز، توجه فرمایید»، «خرمشهر، شهر خون و قیام آزاد شد».
این صدا بسان انفجار بزرگ نه در جای جای ایران بلکه جهان شنیده شد، آری خرمشهر پس از 578 روز اسارت خود به دست مزدوران بعثی به دست فرزندان امام آزاد شد.
و مردم به ياد آوردند ايثار پير و جوان اين مرز بوم را و زمزمه كردند كه «ممد نبودي ببيني، شهر آزاد گشته، خون يارانت پر ثمر گشته، آه و واويلا …».
400 نهال نو رسته را از دست دادیم و اسطورههای میادین 45 روز بیخواب مقاومت کردند اما با این صدای معجزهآسا رزمندگان سلحشور بر تربت پاک خرمشهر بوسه زدند و وفای به عهد کردند.
آري آنان اعلام كرده بودند كه اي خرمشهر! «دوباره برمي گرديم.» نفسها خسته، صداها خسته، پوتينهاي آغشته به خون از برادران رزمنده ولي هنوز نور خدايي در دلها روشن است طنين فرياد «الله اكبر» طنين انداز است.
ميليونها انسان در جاي جاي ميهن عزيز سجده شكر بهجاي آوردند و «خرمشهر آزاد شد» و اين نويد آزادي كساني است كه دلاورانه جنگيدند و شهادت را عاشقانه پذيرا شدند.
امام شهيدان اعلام كرد، كه دست بسيجيان و رزمندگان را ميبوسم و بر اين بوسه افتخار ميكنم؟
در آن روز خرمشهر تنها به ساكنان آن تعلق نداشت بلكه متعلق به تمامي مردم ايران بود، زيرا خرمشهر مانند كودك گم شدهاي بود كه به دامن مادرش بازگشته بود.
اي خونين شهر! چه جوانان، نوجوانان، سالمندان و كودكاني را در آغوش گرمت با خون دل نگاه داشتي و اسيران خاك را چه خوب بزرگ كردي و سر زنده، نگذاشتي به دست نامردان عراقي بيافتند.
آري صدام و صداميان تقاص تمامي خونهاي به ناحق ريخته شده را از شيره هاي جانشان پس دادند.
خونين شهر همه ميدانيم كه هدف بيگانگان از تهاجم به مردم اين كشور نه تنها سرقت اقتصاد و منابع مالي، بلكه تسلط فرهنگي و اشاعه اسارت و پوچي در بين ملت بوده است.
حماسه سوم خرداد تجلي رباني رهروان نور است اين روز، روز فتح ارزشها است ارزشهايي كه براي تثبيت آن جانهاي معزز و معظمي نثار شد.
در اين ايام پرفتنه كه دشمنان قسم خورده اسلام و مسلمين از هر سو آماده هجمه بودند و بيشرمي را به حدي رساندند كه به شريفترين و مقدسترين مكانهاي مورد احترام همه مسلمانان تعدي و بيحرمتي ميكنند، رزمندگان سوگند ياد كردند كه هرگز از خط عشق به انقلاب اسلامي و صيانت از مرزهاي جغرافيايي و معنوي كشور اسلامي قدمي به عقب بر نداريم.
فتح خرمشهر با وجود استحكامات، تجهيزات، كمكهاي نظامي و اطلاعاتي جهانيان فقط با كمك و ياري «يد الهي» آزاد شد.
مسابقه سراسری وبلاگ نویسی «طوفان جاهلیت»
مقام معظم رهبری «مد ظله العالی»
کاری که امروز دولت سعودی در یمن دارد انجام می دهد،عینا همان کاری است که صهیونیست ها در غزه انجام دادند.
موضوعات مسابقه
*-برندگان و بازندگان واقعی هجوم به یمن
*-دستان پیدا و پنهان تجاوز به یمن
*-راهبردهای مقاومت مردم یمن در قبال تجاوز
————————————–
پایان مهلت شرکت در مسابقه
1394/3/10
————————————
افراد مجاز به شرکت در مسابقه
عموم خواهران حوزوی و غیر حوزوی دارای وبلاگ
————————————–
شرط اصلی شرکت در ارزیابی مسابقه
ایجاد حداقل پنج پست تا پایان مهلت مسابقه
————————————–
جوائز
به افراد برگزیده جوائز ارزنده ای اهدا خواهد شد
————————————–
نحوه شرکت در مسابقه
* سایت معاونت فرهنگی تبلیغی www.farhangi.whc.ir
* سامانه کوثر بلاگ www.kowsarblog.ir
——————————————————————-
تذکرات مهم:
* ضرورت ایجاد پنج پست
همانطور که در توضیحات مربوط به فرایند اجرائی مسابقه نیز مورد تاکید قرار گرفته است ایجاد حد اقل پنج پست جزو شرائط اصلی ارزیابی می باشد و وبلاگهایی که کمتر از این تعداد پست ایجاد نمایند وارد مرحله ارزیابی و داوری نخواهند شد.
*موضوع بندی پستهای مورد مسابقه
جهت تسریع در امر ارزیابی و داوری لازم است وبلاگ نویسان گرامی در قسمت موضوع بندی وبلاگ،موضوعی را به نام عنوان مسابقه « طوفان جاهلیت » در وبلاگ خود ایجاد نموده وپستهای مربوطه را در ذیل همین موضوع درج نمایند.
28 اردیبهشت روز بزرگداشت خیام نیشابوری
از منزل کفر تا به دين
شايد بتوان گفت؛ کمتر شخصيت شاعري را مي توان يافت که چون خيام نيشابوري در ميان دو بي نهايت اظهار نظرهاي متناقض گرفتار آمده باشد، گروهي خيام را کافر و ملحد و گروهي صوفي و زاهد گفته اند، دسته اي به شعر خيام در کنار شاهد و شراب و لب جوي و بدو تأسي جسته اند و جماعتي از او فيلسوفي شکاک و متحيّر که با ديده ي شک و ترديد به همه هستي مي نگرد ساخته اند و تلاش او را براي شناخت جهان جز به پوچي و بيراهه منتهي ندانسته اند. در بين شخصيت هاي قبل و بعد از خيام هيچ کس به اندازه او اين چنين در معرض دو بي نهايت قضاوت قرار نگرفته است. در ميان شعراي بزرگ پارسي گو فقط حافظ است که کلمات و ترکيبات خيام را تکرار کرده و بسط و گسترش داده است، امّا رندي حافظ در سخن، به ويژه در غزل و چيره دستي وي در رهايي از دام اظهار و نظر هاي صريح او را چنان جايگاهي بخشيده که کسي را ياراي تهمت کفر و الحاد به او نيست.
استفاده از واژه هاي قرآن و حديث
بيان اين مطلب نه به جهت اثبات اعتقاد خيام به قرآن و حديث و يا به خاطر تصديق بي اعتقادي وي است، بلکه منظور آن است که: خيام شاعري بوده که اشراف کامل بر رموز و دقايق قرآني و آموزه هاي ديني داشته و دقت خيام در بکار گيري عبارات و واژه ها به حد شناخت عميق ودقيق يک مسلمان مشرف به آموزه هاي ديني به ويژه قرآن و حديث است.
بهره هاي خيام از قرآن و حديث عبارت است از مضامين، استفاده از عبارات و بکارگيري واژگان که در مثالهاي ذيل نمونه هاي هر کدام نشان داده مي شود:
مثال 1
از دي گذشت هيچ از او ياد مکن
فــردا که نيامدست فــرياد مکــن
بـــرنامده و گذشتــه بنياد مکن
حالي خوش باش و عمر بر باد مکن
قرآن کريم مي فرمايد:
لِکَيلا تأسَوا عَلي مافاتکم. «حدید، آیه 23»
مثال 2
از جمله ديگر رباعياتي که از مضامين قرآني بهره برده است اين رباعي است که:
گويند بهشت و حـور عين خواهد بود
و آنجا مي ناب و انگبين خواهد بود
گر ما مي و معشوقه گزيديم چه باک
آخر نه به عاقبت همين خواهد بود
آيه قرآن است که:
و کواعب اتراباً و کأساً دهاقاً. «نبأ، 33و34»
و نيز آيات ديگر قرآن:
و حورٌ عين. کَاَمثالِ اللؤلوءِ المَکنوُنِ. «واقعه، آيات 23-22»
بر اين اساس است که خيام براي توصيف بهترين حالات، زيباتر از بهشت نيافته و براي توصيف بهشت کلماتي بهتر و برتر از توصيف هاي قرآن نجسته است.
مثال 3
اسـرار ازل را نه تو داني و نه مـــن
وين حرف معّما نه تو خواني و نه من
هست از پس پرده گفتگوي من و تو
چون پرده برافتد نه تـو ماني و نه من
قرآن مي فرمايد:
قل انزلَهُ الَّذي يَعلَمُ السِّرَّ في السمواتِ و الارضَ. «فرقان، آيه 6»
خيام در اين رباعي راه يابي فکر بشر به اسرار ازلي و علم لا يتناهي خداوند را منتفي مي داند و در مصراع آخر نيز از بــرافتادن پرده و کنار رفتن پرده اي که مانع از ديدن حقيقت اشياء است نام مي برد که اشاره ديگري است به آيه قرآن که مي فرمايد:
اِنَّهُ عَلَي رَجعِهِ لَقادِر يَومَ تُبِلَي السّرائِر. «طارق، آيات 8و9»
مثال 4
گــر من ز مي مغانه مستم هستم
گر کافـر و گبر و بت پرستم هستم
هــر طايفه اي به من گماني دارد
من زان خودم هر آنچه هستم هستم
به مصراع پاياني اين رباعي به دقت بنگريد! آيا مي توان اين جمله را غير ملهم از اين آيات دانست؟
کلُّ نَفسٍ بِما کَسَبَت رَهينَه. «مدثر، آيه 38»
و آيه شريفه: کلُّ امرِيءٍ بِما کَسَبَت رَهين. « طور، آيه 21»
مثال 5
آنکس که زمين و چرخ و افلاک نهاد
بس داغ که او بر دل غمناک نهاد
بسيار لب چو لعل و زلفي چون مشک
در طبل زمين و حقــه خاک نهاد
مصراع اول رباعي مضمون اين آيه قرآن است که مي فرمايد:
انَّ رَبّکُمُ الّذي خَلَقَ السَموات و الاَرض.. «اعراف، آيه 54»
در بطن رباعي اقرار و اعتراف به اين که خالق آسمانها و زمين خالق و باعث مرگ نيز هست و مرگ منحصراً در يد قدرت اوست به خوبي نمايان است.
و آيه ديگر از قرآن که:
ان الله لَهُ مُلک السمواتِ و الارض يحيي و يميت. «توبه، آيه116»
گفتاري از اميرمؤمنان علي «ع» است که در همين مضمون مي فرمايد:
اِنَّ مالِکَ الموتِ هُوَ مالِک الحَياه فانَّ الخالقَ هو المميت. «نهج البلاغه، نامه 31»