شهادت حضرت امام محمدباقر عليه السلام
از نگاه آموزههاي ديني، زندگي واقعي در گرو ايمان به خداوند و اعتقاد به يگانگي او رقم ميخورد و شرك و كفر، آفت زندگي است و هستي با اين دو به تباهي و نابودي كشيده ميشود. زماني انسانها طعم واقعي زنده بودن و پويايي را ميچشند كه دستورات گرداننده جهان را بدانند و مطابق آن رفتارهاي خود را تنظيم كنند و اگر قرار باشد فرماندهي سبك زندگي آدميان به دست اهل شرك و كفر بيفتد و رسانههاي منكرگستر متصدي آن شوند، در واقع حيات واقعي تعطيل شده است و انسانها با شبحي از زندگي روبهرو خواهند بود.
از نگاه امام محمدباقر عليه السلام در آخرالزمان، زمانهاي كه ما در آن به سر ميبريم، زمين دچار مرگ ميشود؛ يعني روح ايمان از بيشتر نقاط آن كوچ ميكند و در انتظار يك منجي براي حيات دوباره است. حضرت درباره آيه «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا؛ بدانيد كه خدا زمين را بعد از مردنش زنده ميكند.» فرمود: «خداوند عزّ وجلّ زمين را بعد از آنكه مُرد، به وسيله قائم عليه السلام زنده ميكند. مقصود از مرگِ زمين، كفر ساكنان آن است و كافر در حقيقت مردار است.» آنگاه كه مردم با روشهاي عدالت محور حضرت زندگي كنند، بينيازي و به دنبال آن رضايت از زندگي افزايش خواهد يافت؛ چه اينكه در سخن ديگري از امام پنجم ميخوانيم: «چه گسترده است دامنه عدالت! اگر عدالت در جامعه اجرا شود، مردم بينياز ميشوند».(محمدي ريشهري، 1377، 7 : ح 12168 : 106)
ستيز با ستيزهگري
ابزارهاي روز ما را به سوي خودخواهي و تكتاز بودن ميكشاند كه متخصصان از آن با نام «تفرد» ياد ميكنند. اين روند تا جايي است كه بيتفاوتي محض درباره اتفاقهايي كه براي اطرافيان ما ميافتد، به دست ميآيد و ديگر كمتر كسي دغدغه حل مشكل فرد ديگر را دارد؛ گويا هيچ نسبتي ميان انسانها نبوده است. آنچه از فضاي خودخواهي به مشام روان ميرسد، خستگي، كمنشاطي، بيتابي و نداشتن آرامش كافي است. در نقطه مقابل با عبور از خودخواهي و ديدن ديگران، موجي از رضايت و شادكامي را تجربه خواهيم كرد. توجه به خود با ماندن در خود متفاوت است. زماني كه ما به خود، امتيازها و اشكالهاي شخصيتي توجه ميكنيم، گام مهمي براي ارتقا برداشتهايم، ولي وقتي در خود ميمانيم و از توجه به ديگران غافل ميشويم، فرصت ارتقا را از خود گرفتهايم. اين ويژگي ما را به سمت دشمني با ديگران و بدگماني بدانها سوق ميدهد و با كوچكترين بهانه، بذر تلخ آن را در دل ميكارد. امام پنجم ما را از افتادن در دام دشمني با ديگران بازداشته و فرموده است: «إيّاكُم و الخُصومَةَ ؛ فإنَّها تُفسِدُ القَلبَ و تُورِثُ النِّفاقَ ؛ از ستيزهگري بپرهيزيد؛ زيرا اين كار دل را تباه ميكند ونفاق به بار ميآورد».(محمدي ريشهري، 1377، 7 : ح 12168: 106)
چراغ شناخت
معماهاي فكري با باقي ماندن در گوشهاي از ذهن، گرههاي رواني استواري پديد ميآورند كه آرامش و آسودگي را از ما گيرد. زماني كه ما آگاهانه سراغ يك انتخاب ميرويم و رفتار و فكري را برميگزينيم، تنها يك هدف داريم و آن بسيج همه نيروهاي دروني براي تحقق هدف است، ولي آنگاه كه به دليل ناآگاهي اقدام را پيش ميگيريم، چنين تلاش منسجمي اتفاق نميافتد. از اين رو، در تقاضاهاي معصومان از ما، شناخت و ارتقاي آگاهي پيش از هر كاري ديده ميشود. همراهي عمل با شناخت و نيز تبديل شدن شناخت و دانش به رفتار، مسئلهاي مهم و سازنده در رشد ماست كه نميتوان از آن غافل ماند. در يكي از نمونههاي آن از زبان امام باقر عليه السلام چنين سفارشي ديده ميشود: «هيچ عملي جز با شناخت و هيچ شناختي جز با عمل پذيرفته نشود. هر كه شناخت پيدا كند، آن شناخت او را به عمل رهنمون ميشود و هر كه شناخت نداشته باشد، او را عملي نباشد».(محمدي ريشهري، 1377، 7 : ح 12303 : 148)
خوب است بدانيم…
بخششهاي مادي و معنوي به ديگران، هميشه مستلزم داشتن امكانات آن نيست؛ گاهي اقدام براي حل يك مشكل و استفاده از اعتبار فردي نيز بخشي از احسان شمرده ميشود. آنچه اهميت فراوان دارد، بيتفاوت نبودن جامعه درباره مشكلات همنوعان خود است؛ اگر توانستند مشكلي حل كنند كه به هدف ظاهري هم رسيدهاند، ولي اگر نتوانستند، دستكم از تلاشي كه در اين زمينه پديد آمده، موجي از همدلي و پويش اجتماعي به وجود خواهد آمد. ازاينرو، در سخني از پنجمين امام ميخوانيم: «المُعطونَ ثَلاثَةٌ: اللّه ُ المُعطي، و المُعطي مِن مالِهِ، و السّاعي في ذلكَ مُعطٍ؛ عطاكنندگان سه نفرند: خداوند كه عطا ميكند و كسي كه از مالش ميدهد و كسي كه در اين راه ميكوشد».(محمدي ريشهري، 1377، 7 : ح 12662 : 300)
تأملی روان شناختی در سخنان امام باقر علیه السلام
بهره وری از زمان و زبان
برخی از عبادت ها نه تنها دشواری و مزاحمتی برای کارهای روزمره ما ندارد، بلکه توانی تازه در تن و جان مان می دمد. یاد کردن از انسان های موفق و همراهی قلبی و پذیرش فکری آنان، پیشنهادی است که با سیاست های تشویقی معنوی به ما داده شده است.
توجه به ذکر صلوات، این پیام را با خود دارد. این ذکر و دیگر ذکرها، ما را از دغدغه های ذهنی بیهوده و به اصطلاح روان شناختی آن، از نشخوار فکری دور میکند و نوری از یاد کامل ترین انسان ها، جانی تازه به روان ما می دهد. انتخاب محتوا و برنامه برای ذهن، راهکاری مناسب برای رهایی از ذهن مشغولی های طاقت فرساست. در کلامی از یادگار کربلا، امام محمدباقر علیه السلام می خوانیم: «أثقَلُ ما یوضَعُ فی المِیزانِ یومَ القِیامَةِ الصَّلاةُ علی محمّدٍ و عَلی أهلِ بَیتِهِ؛ سنگین ترین عملی که روز قیامت در ترازوی اعمال گذاشته می شود، درود بر محمّد و اهل بیت اوست. » (مجلسی، 1403ق، ج 94: 49: ح 9)
خدا محوری، راهکار عبور از سوگمندی
معنادهی به مشکلات و پذیرش واقعیتها، یکی از روشهای کنار آمدن با موارد اضطراب آور در زندگی است. به گواهی پژوهش ها، فقدان فرد مورد علاقه، یکی از بالاترین فشارهای روانی را به جسم و جان افراد وارد می کند. در این شرایط، وجود نسخه ای آرام بخش که بتواند اتاق فرمان و فکر فرد مبتلا را مدیریت کند و سمت و سویی تازه به آن بخشد، می تواند به برون رفت او از این مصیبت کمک شایانی نماید.
این نسخه درمان کننده را در مرواریدی از سخنان امام پنجم چنین یافته ایم. امام باقر علیه السلام به مردی که نزد ایشان از داغِ فرزندش شکایت کرد، فرمود: «أما عَلِمتَ أنَّ اللّه یختارُ مِن مالِ المؤمنِ و مِن وُلدِهِ أنفَسَهُ لِیأجُرَهُ علی ذلک؛ مگر نمی دانی خداوند از مال مؤمن و از فرزندان او بهترینش را بر می گزیند تا بدین وسیله به وی اجر دهد». (محمدی ری شهری، 1377، ج 6: 365:: ح 11004)
باور به زندگی بهتر و ماندگاری در عرصه ای دیگر و نیز پذیرش و اعتماد به برنامه های خداوند و تصمیم هایی که خالق برای ما در نظر می گیرد، آرامشی فزاینده بر دل و جان ما جاری می کند و عبور از غم و رهایی از ماتم را برای ما به ارمغان می آورد.
امام با پذیرش نیک سرشتی فرزند و میوه قلب بودنش، محبت به خدا را برتر از داده های او می داند و فرد را برای عبور از فشار روانی سنگین یاری می رساند. تغییر نگرش، نقش بسزایی در تغییر عواطف و احساسات دارد و پس از آن، بروز رفتارهای معتدل و بازگشت به زندگی عادی را سبب می شود که همان سلامت روانی و وضعیت بهنجار است.
نترسیدن از گناه، اوج بیماری
امروزه تلاش اصلی مهاجمان فرهنگی، گرفتن احساس گناه پس از ارتکاب رفتارهای ناپسند است. یکی از بزرگان اخلاق در سفارش های خویش می فرمود: «هر گاه دیدید راحت گناه می کنید، بدانید بیمار شده اید و نگران این وضعیت باشید».
گناه و رفتارهای مغایر ضوابط تعریف شده از سوی خداوند، در ضعف شناختی یا خطاهای فکری ریشه دارد. گاهی هم ریشه آن را در تبلیغات و همنوایی با جامعه و سبک زندگی القایی غربی می توان جست وجو کرد.
امام باقر علیه السلام در این باره می فرماید: «لا مُصیبَةَ کعَدَمِ العَقلِ، و لا عَدَمَ عَقلٍ کقِلَّةِ الیقینِ، و لا قِلَّةَ یقینٍ کفَقدِ الخَوفِ، و لا فَقدَ خَوفٍ کقِلَّةِ الحُزنِ علی فَقدِ الخَوفِ، و لا مُصیبَةَ کاستِهانَتِک بِالذَّنبِ، و رِضاک بِالحالَةِ الَّتی أنتَ علَیها؛ مصیبتی همچون بی خردی؛ بی خردیای همچون کم یقینی؛ کم یقینی ای همچون نداشتن ترس از خدا؛ و خدا ناترسی ای همچون غم نخوردن بر فقدان ترس از خدا نیست. نیز هیچ مصیبتی چون این نیست که گناهت را دست کم گیری و نیز به حالتی که در آن هستی، خرسند باشی. » (مجلسی، 1403ق، ج ٧٨: ١٦٥: ح 1)
دو نسخه برای آرامش
نسخه های پیشنهادی دین برای آرامش و مدیریت اضطراب، متنوع است و جنبههای گوناگونی دارد. گاهی این آرامش در تغییر نگرش به زندگی و مسایل پیرامونی آن نهفته است و گاه در رفتارهای فردی. زمانی هم آرامش را با حضور در جمع می توان تجربه کرد. امام محمد باقر علیه السلام با اشاره به دو نمونه از روش ها می فرماید: «الصِّیامُ و الحَجُّ تَسکینُ القُلوبِ؛ روزه و حج، آرام بخش دلهاست. » (طوسی، 1414ق: 296: ح 582)
معنویت را در آسمان نجویید
بسیاری از کارهای روزمره ما می تواند برگی از کتاب معنوی و اندوخته ای برای سفر نورانی باشد. معنویت در دل آسمان نهفته نیست که انسان ها را تنها در رفتارهایی خاص محصور کند، بلکه معنویت یعنی استفاده مطلوب از لحظه های موجود در زندگی. این فرصت ها به تناسب شرایط هر فرد متفاوت است و در موقعیت های گوناگون فردی، اجتماعی، اقتصادی، مهارتی و مانند آن می تواند مثال ها و مصداق های متفاوتی داشته باشد.
امام باقر علیه السلام به ذکر نمونه هایی از معنویت روزمره در زندگی اجتماعی و ارتباط با دیگران اشاره کرده است و می فرماید: «تَبَسُّمُ الرجُلِ فی وَجهِ أخِیهِ حَسَنةٌ، و صَرفُ القَذی عَنهُ حَسَنةٌ؛ لبخند زدن مرد به چهره برادرش، و برداشتن خاشاک از بدن او حسنه است». (کلینی، 1401ق، ج ٢: 188: ح 2)
اندکی خلاقیت و هوشیاری می تواند ما را به توشه اندوزی فراوان در انبان معنوی خویش نزدیک کند و روزمرگی و تکرار بیهوده را از سرای زندگی ما دور سازد، تا هر لحظه از عمرمان، گامی باشد برای کامل تر شدن و افزودن رنگ خدایی به خویشتن.
فرهنگ دینی خنده
خندیدن، رفتاری مطلوب و با استانداردهای ویژه است. سفارش دینی در این باره، جمع کردن بین شاد بودن و حفظ کرامت و متانت است. تبسم، سیره ای است که از سوی خوبان پیشنهاد گردیده و قهقهه، روشی است که از آن پرهیز داده شده است؛ زیرا ممکن است سبب غفلت شود.
داروی غفلت زدایی، توجه به خداوند هنگام بروز این رفتار است. در سفارشی از امام پنجم، چنین توصیه ای را می خوانیم: «إذا قَهْقَهتَ فقُلْ حینَ تَفرُغُ: اللّهُمّ لا تَمقُتْنی؛ هرگاه قهقهه زدی، در پی آن بگو: خدایا، بر من خشم مگیر». (کلینی، 1401ق، ج ٢: ٦٦٤: ح 13) این رفتار مکمّل، در کنار آنکه فرد را در رفتارهای اجتماعی اش کامل تر می گرداند، نوعی حضور در لحظه ها و تسلط بر خویشتن و مدیریت ایمان را نیز به وی می آموزد.
منابع
حرّانی، الحسن بن علی(ابن شعبه). 1404ق. تحف العقول. تحقیق: علی اکبر الغفاری، قم: مؤسسة النشرالاسلامی.
طوسی، محمد بن الحسن (شیخ طوسی). 1414ق. الامالی. قم: دارالثقافه.
کلینی، محمد بن یعقوب. 1401ق. الکافی. بیروت: دارصعب و دارالتعارف.
مجلسی، محمدباقر. 1403ق. بحارالانوار. بیروت: مؤسسة الوفاء.
محمدی ری شهری، محمد. 1377. میزان الحکمه. قم: درالحدیث.
برگرفته از پایگاه اطلاع رسانی حوزه نوشته ابراهیم اخوی
پایبندی به مواضع اصیل انقلاب مایه تشخص بین المللی
مقام معظم رهبری مدظله العالی در دیدار با اعضای هیئت دولت(04/06/1396) پس از بیان توصیههای دوازدهگانه خود، اقتصاد و مسائل اقتصادی – معیشتی را مهمترین مسئله کشور دانستند و تأکید کردند که اکنون نوبت اقدام و عمل است. آخرین نکتهای که معظمله بدان اشاره کردند، دیپلماسی و کیفیت مواجهه با دنیا بود. ایشان، «حفظ جهتگیری و روحیهی انقلابی و دینی در دیپلماسی» را مهم دانستند و تأکید کردند: «باید در مسائل دیپلماسی به انقلاب خود افتخار کنیم و از عمل کردن به هنجارهای ملی؛ یعنی هنجارهای برآمده از انقلاب، نظیر ایستادگی در مقابل استکبار، ظلمستیزی و مخالفت با نظام سلطه، احساس عزت کنیم. پایبندی به مواضع و هنجارهای انقلابی باعث تشَخّص و برانگیختن احترام دیگران میشود، ضمن اینکه این کار با استفاده از نرمشها و پیچشها و طنازیهای هنر دیپلماسی منافاتی ندارد.» «گشودن چتر دیپلماسی بر همهی جهان» و «تمرکز نکردن بر روابط با چند کشور محدود» از دیگر نکاتی بود که رهبر انقلاب در زمینهی سیاست خارجی بیان کردند.
تأکید معظمله بر پایبندی بر مواضع انقلابی در دیپلماسی را میتوان در ادامه توصیهها و رهنمودهای مقام معظم رهبری در سالهای اخیر و بویژه در راستای تأکیدهای اخیر ایشان بر تعامل گسترده با دنیا در عین مقاومت و صلابت در برابر سلطهگران در مراسم تحلیف حکم ریاست جمهوری دوازدهم دانست. درواقع، دغدغه و مسئله اصلی موردنظر معظمله در این بیانات این بوده که در عین چارهاندیشی برای حل مشکلات، جوهره و سیرت انقلاب اسلامی از استحاله و تحریف مصون بماند. درواقع، توصیههای رهبری گویای این است که ایشان راهحل مشکلات کشور را در نگاه به درون و آنهم با حفظ مواضع، جهتگیریها و سیاستهای انقلابی میدانند و از اینرو، شیوهای که در آن تلاش میشود تا مشکلات کشور با نگاه به درون و کنار گذاشتن انقلابیگری و استکبارستیزی حل کند، ناقص بوده و این نکته مهمی است که باید موردتوجه دولت دوازدهم قرار گیرد. به بیان دیگر، اینکه رهبری پس از برشمردن مسائل اقتصادی و توصیههایی برای حل آنها، به مسأله دیپلماسی و کیفیت مواجهه با دنیا اشاره میکنند، میخواهند این نکته را به دولت گوشزد کنند که در برقراری ارتباط با دنیا، جهت حل مشکلات اقتصادی، علیرغم باز بودن دست دولت برای تعامل سازنده با دنیا، باید مراقبت شود که این تعامل و ارتباط منجر به عدول از جهتگیریهای انقلابی نشود. درواقع، ایشان بر این نکته مهم تأکید دارند که به بهانه تعامل با دنیا برای حل مشکلات کشور، نمیتوانیم انقلابیگری را کمرنگ کرده و یا کنار بگذاریم؛ راهحل صحیح آن است که در عین تعامل با دنیا، نگاهمان به درون باشد تا میان تداوم انقلابیگری با حل مشکلات کشور تصادمی پیش نیاید؛ زیرا عدول از مواضع انقلابی نه تنها حلال مشکلات کشور نیست، بلکه در جریتر کردن دشمن و امید بستن وی به تغییر و استحاله انقلاب اسلامی مصممتر میکند. علاوه بر این، آنگونه که تاریخ نشان میدهد هرگز عدول از مواضع ذاتی و هویتی مایهی عزت یافتن نشده، بلکه آنچه که عزت را به ارمغان میآورد، پایبندی به مواضع اصیلِ خودی بوده که به تعبیر مقام معظم رهبری، تشخص یافتن بینالمللی را در پی دارد.
به تعبیر دقیقتر، جمهوری اسلامی در طول سالیان حیات خود همواره به عنوان یک کشور مستقل و انقلابی شناخته شده که حاضر به پذیرش دستورکارهای سلطهگران نشده است، حال اگرچه کشور دچار مشکلات اقتصادی است و برای حل بخشی از این مشکلات باید تعاملات گسترده و سازنده با دنیا برقرار کرد، اما اگر چنانچه این برقراری ارتباط منجر به کمرنگ شدن آن مواضع انقلابی و پذیرش سلطه دیگران شود، بر ساحت متعالی انقلاب اسلامی خدشه وارد میشود و از این جهت، اقدامی خسارتبار محسوب میشود.
منبع: سایت بصیرت
ببینید اینها چگونه ازدواج کردند؟
بهترین دخترهای عالم، حضرت زهرا (علیهاالسلام)بود. بهترین پسرهای عالم و بهترین دامادها هم، حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام)بود. ببینید اینها چگونه ازدواج کردند؟
هزاران جوانِ زیبا و با اصل و نسب و قدرتمند و محبوب به یک تار موی علی بن ابیطالب(علیه السلام) نمیارزند. هزاران دختر زیبا و بااصل و نسب هم به یک تار موی حضرت زهرا(علیهاالسلام)نمیارزند. آنهایی که هم از لحاظ معنوی و الهی آن مقامات را داشتند، هم بزرگان زمان خودشان بودند. ایشان دختر پیامبر(صلی الله علیه و آله)بود. رئیس جامعه اسلامی. حاکم مطلق. او هم که سردار درجهی یک اسلام بود. ببینید چطوری ازدواج کردند؟ چه جور مِهریهی کم، چه جور جهیزیّهی کم. همه چیز با نام خدا و با یاد او. اینها برای ما الگو هستند. همان زمان هم جاهلانی بودند که مِهریّهی دخترانشان بسیار زیاد بود مثلاً هزار شتر. آیا اینها از دختر پیامبر(صلی الله علیه و آله) بالاتر بودند؟ از آنها تقلید نکنید. از دختر پیامبر(صلی الله علیه و آله) تقلید کنید، از امیرالمؤمنین(علیه السلام) تقلید کنید.
مقام معظم رهبری مدظله العالی/خطبهی عقد مورخهی ۱۷/اردیبهشت/۱۳۷۵
شما نگاه کنید به دختر پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله)، بهترین دخترهای عالم، فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بود. بهترین زنهای اولین و آخرین، فاطمه زهرا(سلام الله علیها)بود. هرگز دختری و زنی به آن خوبی، به آن شرافت و به آن عظمت نیامده است. همه زنهای عالم از اوّل تا آخر در مقابل او مثل خدمت کارهایی هستند. مثل ذرّاتی هستند در مقابل خورشید جهان افروز. شوهرش هم امیرالمؤمنین (علیه السلام)، بهترین مردان عالم. اگر چنانچه همهی فضائل و مکارمشان را جمع کنیم. همهی مردان عالم به یک ناخن او هم نمیرسند؛ این دو مظهر عظمت، مظهر زیبایی و فضیلت، با همدیگر ازدواج کردند. جهیزیّهشان همان چند قلم ارزان قیمتی بود که در کتابها نوشتهاند و ضبط کردهاند: یک تکّه حصیر،یک تکّه لیف خرما،یک دست رختخواب و یک دستاس، یک کوزه، یک کاسه همهاش را اگر چنانچه به پول امروزی روی همدیگر بگذارند، معلوم نیست که چند هزار تومان مختصری بیشتر بشود.
همان مهریّه را از امیرالمؤمنین(علیه السلام)گرفتند و پولش را دادند جهیزیّهی مختصری را فراهم کردند و بردند خانهی شوهر. حالا ما نمیگوییم دخترهای ما مثل فاطمه زهرا(سلام الله علیها) جهیزیّه بگیرند. نه دخترهای ما مثل فاطمه زهرا هستند و نه خود ماها مثل پدر ایشان هستیم و نه پسرهای ما مثل امیرمؤمنان(علیه السلام)، شوهر فاطمه زهرایند. ما کجا و آنها کجا؟ زمین تا آسمان با هم فرق داریم. اما معلوم میشود راه، آن راه است. جهت، آن جهت است. جهیزیّه را مختصر بگیرید. به این و آن نگاه نکنید، خرج زیادی نکنید. کار را برای کسانی که ندارند مشکل نکنید.
مقام معظم رهبری مدظله العالی/خطبهی عقد مورخهی ۵/فروردین/۱۳۷۲
جهیزیّهی فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، به قدری بود که شاید دو نفر آدم با دست میتوانستند از این خانه بردارند ببرند آن خانه. ببینید افتخار اینهاست.
ارزش اینهاست. آیا پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)نمیتوانستند یک جهیزیّهی مفصل تشکیل دهند؟ اگر پیامبر(صلی الله علیه وآله) اشارهای میکردند، این مسلمانانی که در اطراف ایشان بودند، بعضیهایشان هم آدمهای متمکّنی بودند، پول هم داشتند، از خدا میخواستند که بیایند یک هدیهای بدهند، کمکی بکنند. نکردند. چرا نکردند؟ این برای این است که من و شما یاد بگیریم. و الّا بنشینیم و تعریف کنیم و خوشمان بیاید و بعد هم یاد نگیریم، چه فایدهای دارد؟استفادهاش را نمی بریم. نسخهی طبیب را که انسان نباید بگذارد روی طاقچه تماشا کند. باید عمل کنیم تا بهرهاش را ببریم. رژیم غذایی را باید عمل کنید تا فایدهاش را ببرید. اینها رژیم غذایی روح است، رژیم غذایی صحّت جامعه است. صحّت خانواده است. باید عمل شود. ساده برگزار کنید.
مقام معظم رهبری مدظله العالی/خطبهی عقد مورخهی ۵/آذر/۱۳۷۵
حركت فرهنگي و سياسي امام جواد (علیه السلام)
امام جواد (علیه السلام) همانند پدر بزرگوارشان در دو جبههُ سياست و فكر و فرهنگ قرار داشت .موضعگيرها و شبهه افكني هاي فرقه هايي چون زيديه ، واقفيه ، غلات مجسمه، امام را بر آن داشت تا در حوزه فرهنگ تشيع در برابر آنان موضعي شفاف اتخاذ كند .
امام در موضعگيري در برابر فرقه زيديه كه امامت را پس از علي بن حسين زين العابدين (علیه السلام) از آن زيد مي پندارند .. در تفسير آيه ” وجوه يومئذ خاشعة عاملة ناصبة ” آنها را در رديف ناصبي ها خواندند. رجال كشي ،ص 319 - مسند الامام جواد (علیه السلام)، ص 150
حضرت در برابر فرقه واقفيه كه قائل به غيبت امام موسي كاظم(علیه السلام) بوده و بدين بهانه وجوهات بسياري را مصادره كرده بودند . آنان را نيز مصداق آيه ” وجوه يومئذ خاشعة عاملة ناصبة ” به شمار آورده و در بياني فرمودند : شيعيان نبايد پشت سر آنها نماز بخوانند. رجال كشي ،ص391 - مسند عطاردي ، ص 150
حضرت در برابر غلات زمان خويش به رهبري ابوالخطاب كه حضرت علي(علیه السلام) را تا مرز الوهيت و ربوبيت بالا برده بودند، فرمودند : لعنت خدا بر ابوالخطاب و اصحاب او و كساني كه درباره لعن او توقف كرده يا ترديد كنند. رجال كشي ،ص 444
موضعگيري تند حضرت درباره اين فرقه تا بدانجا بود كه حضرت در روايتي به اسحاق انباري مي فرمايند: ” ابوالمهري و ابن ابي الرزقاء به هر طريقي بايد كشته شوند “. مسندالامام جواد ، ص298
حضرت در برابر فرقه مجسمه كه برداشتهاي غلط آنان ازآياتي چون ” يدالله فوق ايديهم ” و ” ان الله علي العرش استوي ” خداوند سبحان را جسم مي پنداشتند، فرمودند: ” شيعيان نبايد پشت سر كسي كه خدا را جسم مي پندارد نماز گذارده و به او زكات بپردازند. تهذيب،ج3،ص283
فرقه كلامي معتزله كه پس از به قدرت رسيدن عباسيون به ميدان آمد و در سده نخست خلافت عباسي به اوج خود رسيد يكي ديگر از جريانهاي فكري و كلامي عصر امام جواد (علیه السلام) است .موضعگيري حضرت امام جواد (علیه السلام) چون پدر بزرگوارشان در اين برهه و در مقابل اين جريان كلامي از جايگاه ويژه اي برخوردار است تا آنجا كه مناظرات حضرت جواد(علیه السلام) با يحيي بن اكثم كه از بزرگترين فقهاي اين دوره به شمار مي رفت ، را مي توان رويارويي تفكر ناب تشيع با مناديان معتزله به تحليل نهاد كه همواره پيروزي باامام جواد (علیه السلام) بوده است .
امام جواد (علیه السلام) در راستاي بسط و گسترش فرهنگ ناب تشيع كارگزاران و وكلايي در مناطق گوناگون و قلمرو بزرگ عباسيان تعيين و يا اعزام نمود . به گونه اي كه امام در مناطقي چون اهواز ، همدان ، ري ، سيستان ، بغداد ، واسط ، سبط ، بصره و نيز مناطق شيعه نشيني چون كوفه و قم داراي وكلايي كارآمد بود .
امام جواد (علیه السلام) در راستاي نفوذ نيروهاي شيعي در ساختار حكومتي بني عباس براي ياري شيعيان در مناطق گوناگون به افرادي چون” احمد بن حمزه قمي “اجازه پذيرفتن مناصب دولتي داد، تا جايي كه افرادي چون ” نوح بن دراج ” كه چندي قاضي بغداد و سپس قاضي كوفه بود، از ياران حضرت(علیه السلام) به شمار مي رفتند كساني از بزرگان و ثقات شيعه چون محمد بن اسماعيل بن بزيع ( نيشابوري ) كه از وزراي خلفاي عباسي به شمار مي رفت به گونه اي با حضرت در ارتباط بودند كه وي از حضرت جواد (علیه السلام) پيراهني درخواست كرد كه به هنگام مرگ به جاي كفن بپوشد و حضرت خواست او را اجابت و براي وي پيراهن خويش را فرستاد .
حركت امام جواد (علیه السلام) در چينش نيروهاي فكري و سياسي، خود حركتي كاملاً محرمانه بود، تا جايي كه وقتي به ابراهيم بن محمد نامه مي نويسد به او امر مي كند كه تا وقتي ” يحيي بن ابي عمران” ( از اصحاب حضرت ) زنده است نامه را نگشايد . پس از چند سال كه يحيي از دنيا مي رود ابراهيم بن محمد نامه را مي گشايد كه حضرت در آن به او خطاب كرده : مسئوليتها و كارهايي كه به عهده ( يحيي بن ابي عمران ) بوده از اين پس بر عهده توست . بحارالانوار، ج 50،ص 37
اين نشانگر آن است كه حضرت در جو اختناق حكومت بني عباس مواظبت و عنايت داشت، تا كسي از جانشيني نمايندگان وي اطلاعي حاصل ننمايد.
دوران دشوار امام جواد (علیه السلام) در نقش و تبليغ شيعي را بايد در هم عصر بودن وي با دو خليفه عباسي نگريست خصوصا مامون عباسي كه به گفته ابن نديم “اعلم تر از همه خلفا نسبت به فقه وكلام بوده است. “
دوران هفده ساله امامت حضرت جواد (علیه السلام) همزمان با دو خليفه بني عباسي مامون و معتصم بود ، 15 سال در دوره مامون -ازسال 203 ق سال شهادت حضرت رضا (علیه السلام) تا مرگ مامون در 218 - و دو سال در دوره معتصم - (سال مرگ ما مون 218 تا 220) شرايط دوره 15 ساله نخست حضرت درست همان شرايط پدر بزرگوارش بود كه در مقابل زيركترين و عالم ترين خليفه عباسي قرار داشت .
مامون كه در سال 204 هجري وارد بغداد شد امام جواد (علیه السلام) را كه بنا بر برخي از روايات سن مباركشان در اين دوران10 سال بيش نبود از مدينه به بغداد فرا خواند و سياست پيشين خويش را در محدود ساختن امام رضا (علیه السلام) در خصوص امام جواد (علیه السلام) نيز استمرار داد .
ترس از علويان و محبت اهل بيت در دل مسلمانان از يك سو و متهم بودن وي در به شهادت رساندن امام رضا (علیه السلام) در جهان اسلام از سوي ديگر، وي را بر آن داشت تا با به تزويج در آوردن دختر خويش ام الفضل، ضمن تبرئه خويش و استمرار حركت عوامفريبانه در دوست داشتن اهل بيت، پايه هاي حكومت خويش را مستحكم سازد .
اين حركت مامون چون سپردن ولايتعهدي به امام رضا (علیه السلام) 9 مورد اعتراض بزرگان بني عباس قرار گرفت اما مشاهده علم و درايت حضرت جواد(علیه السلام) در همان سن آنانرا به قبول اين ازدواج ترغيب ساخت. امام جواد (علیه السلام) شرايط خود را همان شرايط پدر خويش ديد، از اينرو با پذيرش ازدواج با ام الفضل نقشه پليد مامون در به قتل رساندن وي و شيعيان را از صفحه ذهن مامون زدود.
حضرت(علیه السلام) كه به خوبي از سياستها و نقشه هاي مامون در بهره برداري از جايگاه ديني و اجتماعي خود باخبر بود، پس از ازدواج اقامت در بغداد را رد و به مدينه بازگشت و تا سال شهادت خويش در آنجا مقيم شد .
نامه هاي ام الفضل به پدر خويش مبني بر عدم توجه امام جواد (علیه السلام) به وي، بيانگر اجباري بودن ازدواج وي با ام الفضل و نداشتن فرزندي از ام الفضل از امام جواد (علیه السلام) پرده از هوشمندي امام (ع) برمي دارد؛ چون كه مامون بر آن بود تا با به دنيا آمدن فرزندي از ام الفضل وي را به عنوان يكي از فرزندان رسول خدا (صلی الله علیه واله) در بين شيعيان، محور حركتهاي آينده خود و بني عباس قرار دهد. مامون در سال 218 ه .ق در مسير حركت به سوي جنگ تا روم درگذشت . علي رغم تمايل سپاه و سران بني عباس به خلافت عباس فرزند مامون ، عباس بنا بر وصيت پدر با عمويش ابو اسحاق معتصم بيعت كرد .
معتصم هشتمين خليفه عباسي پس از ورود به بغداد، امام جواد(علیه السلام) را از مدينه به بغداد فرا خواند .
حضرت در سال 218 پس از معرفي امام هادي(علیه السلام) به جانشيني خود به همراه ام الفضل به بغداد رفت .
در اين سفر حضرت با شخصيتي متفاوت از مامون روبرو شد ، شخصيتي با روحيه نظامي گري و فاقد بينش علمي . معتصم كه مايه هاي حيله گري و عوامفريبي هاي مامون را در خود نداشت ، موضعگيري متضاد با اهل بيت خود را در بين مردم آشكار ساخت .
امام عليه السلام در دو سال آخر عمر خويش تحت نظارت شديدتر دستگاه امنيتي و نظامي معتصم قرار گرفت.
از اينرو شرايط امام جواد به گونه اي شد كه حضرت توسط معجزات و كرامات و شركت در جلسات علمي ، امامت خود را به ديگران به اثبات مي رساند .
امام جواد (علیه السلام) در طول زندگي پربار اما كوتاه خويش بر آن بود تا ارتباط با مردم را حتي در سخت ترين شرايط حفظ كند و با بذل و بخشش به فقرا و مساكين كرامت اهل بيت را به اثبات رساند. وي اين سيره خويش را به امر پدر بزرگوارش آغاز و به انجام رساند . امام رضا (علیه السلام) در يكي از نامه هاي خود به حضرت جواد (علیه السلام) مي نويسد:
” به من خبر رسيده است كه ملازمان تو ، هنگامي كه سوار مي شوي از روي بخل تو را از در كوچك بيرون مي برند تا از تو خيري به كسي نرسد تو را به حق خودم بر تو، سوگند مي دهم كه از درب بزرگ بيرون آيي و به همراه خود زر و سيم داشته باش تا به نيازمندان و محتاجان عطا كني. “
و اين آغاز يك حركت مردمي ، معنوي و انساني بود كه به استحكام پايگاه مردمي حضرت منجر شد و دستگاه بني عباس را از نام ” جواد ” به معناي بخشنده به هراس وا داشت .
منبع:کانون گفتمان قرآنی