تعارض آموزههاى دینى با یافتههاى علمى در پوشیدن لباس سیاه!!
تعارض آموزههاى دینى با یافتههاى علمى در پوشیدن لباس سیاه و سیاه پوش كردن تكایا و محافل چه توجیهى دارد؟یافتههاى علمى حكایت از تأثیر مثبت لباسهاى روشن در نشاط و شادى و ارتقاء فعالیتهاى انسانى و تأثیر منفى لباس سیاه دراین امور دارد كه با سنت رایج دینى در محافل مذهبى مبنى بر سیاه پوشیدن و سیاه پوش كردن در تعارض است به این تعارض چگونه پاسخ مىدهید؟
پاسخ:
تكیه عمده و اساسى این سؤال و ابهام ذهنى، تعارض یافتههاى علمى با آموزههاى دینى در پوشیدن لباس سیاه و سیاه پوش كردن است. در مقام جواب و زدودن ابهام، اولین گام آن است كه آیا چنین تعارضى واقعیت دارد و آیا یافتههاى علمى پوشیدن لباس سیاه را به صورت كلى و در تمام حالات و موقعیت یك پوشش نامناسب مىشمارد؟
واقعیت آن است كه چنین تعارضى بین یافتههاى علمى و روانشناسى با آموزههاى دینى به چشم نمىخورد، و این دو منبع شناخت در این مورد - پوشیدن لباس سیاه - با یكدیگر ناسازگارى ندارند. درست است كه از دیدگاه روانشناسى رنگ سیاه به خودى خود نفى هرگونه رنگ است و نمایانگر مرزهاى مطلقى است كه در پشت آنها دیگر زندگى وجود ندارد و حیات متوقف مىشود و رنگ سیاه به معناى انهدام، نیستى و پوچى است و نفى دیگر رنگها مىباشد؛اما این نظریه، گوشهاى از یافتههاى روانشناسى است.
یاد آورى این نكته لازم است كه پذیرش تأثیر رنگها به این معنا نیست كه رنگها در انسان تأثیرى شدید دارند و سریع بر جهتگیرى ذهنى و رفتارى افراد مؤثر واقع مىشوند؛ مثلاً اگر رنگ آبى تأثیر تسكینى و آرامش بخشى دارد، نمىتوان از آن به عنوان یك داروى مسكن براى تسكین سریع آن استفاده كرد و یا از رنگ قرمز در ایجاد تحریك سریع بهره جست؛ بلكه تأثیر پذیرفته شده رنگها یك تأثیر جزیى است كه در مدت زمان طولانى فرصت بروز پیدا مىكنند.
گوشهاى دیگر یافتههاى روانشناسى، گویاى این حقیقت است كه آن گاه رنگ سیاه مفهوم نیستى و پوچى و پایان یافتن را تداعى مىكند كه به عنوان انتخاب اول و یا یكى از سه انتخاب اول باشد؛ یعنى در تمام حالات، اولین رنگ انتخاب شده و یا یكى از سه رنگ انتخابى اول براى زندگى (اعم از لباس…)باشد و اگر رنگ سیاه در رتبه هشتم قرار بگیرد، یعنى آخرین رنگ انتخابى در زندگى، رنگ سیاه باشد و در موقعیتهاى نادر و استثنایى مورد استفاده قرار بگیرد، یك تمایل طبیعى، نابهنجار را نمایش مىدهد و نشان دهنده مهار اعمال و تصمیم فرد بر كنترل اوضاع و نشان دهندهمهار اعمال و تصمیمات فرد در زمانى مىباشد كه بروز اضطراب قطعى است. محرومیت از چیزى و یااز دست دادن شخصى و یاموقعیتى، انسان را در لبه یك تعارض غیر قابل انكار قرار مىدهد و در این حالت، وى براى به دست آوردن موقعیت قبلى و كنترل اوضاع دست به اقدامات كنترلى مىزند. پوشیدن لباس سیاه، حكایت از تدبیر انسان در چنین موقعیتى دارد؛ یعنى از اقدامات مناسب، طبیعى و بهنجارى است كه موجب مىشود انسان بتواند بر اوضاع كنترل داشته باشد؛ زیرا نوعى سكون، سكوت و كاهش تحریك را در پى دارد.
بنابر این از دیدگاه علمى، پوشیدن لباس سیاه و استفاده از رنگ سیاه، حتى در غیر پوشش، همیشه نامناسب نمىباشد و به معناى رسیدن به پایان زندگى و خط پایان عمر و تسلیم شدن نیست و تأثیر منفى و تخریب روانى را در پى ندارد. از این رو پوشیدن لباس سیاه در عزا دارىها و براى شخص مصیبت زدهاى كه احساس غمگینى مىكند، یك نوع تسكین است و او را در اضطراب ناشى از فقدان شخص محبوب، به سمت سكوت و سكون دعوت مىكند و افزون بر این موجب هم سو ساختن احساسات درونى با فضاى بیرون موجب آرامش مىگردد. شخص غم زده درآغاز قطع دل بستگى، اگر در فضاى شادى آفرین قرار بگیرد، بین حالت درونى خود و وضعیت خارجى، تعارض را مشاهده مىكند و این تعارض هرگز به نفع او نیست. از این رو باید به سمت هم سویى و هماهنگ ساختن درون وبرون برآییم و انتخاب رنگ سیاه در این موقعیتهاى نادر و استثنایى زندگى (یعنى در رتبه هشتم)، چنین تأثیرى دارد. این رنگ، اگر در رتبه هشتم و انتخاب پایانى قرار بگیرد، بر خلاف رنگ سفید، سكوت و سكون و عدم ایجاد هر گونه تحریك روانى و جسمانى و كاهش سایر فعالیتها و كندى و سستى رادر پى دارد كه جملگى براى انسان مبتلا به رنج فراق و فرو رفته در درد قطع دلبستگى مفید است و به او آرامش و سكون مىبخشد.
پس، از دیدگاه علمى، رنگ سیاه تأثیرى منفى و نامناسب بر روان و روح آدمى ندارد و در مصائب، كاهش دهنده آلام مىباشد و این گونه نیست كه علم آن را كاملاً طرد كند؛ ولى سنتهاى دینى به آن اهمیت داده، دینداران را به استفاده از آن توصیه كند.
از جهت دیگر، درباره تعارض موهوم آموزههاى دینى، باید بررسى كرد كه آیا اسلام براى همیشه و در تمام حالات رنگ سیاه را توصیه مىكند و به تعبیر روانشناختى، براى اولین انتخابها و یا سه انتخاب اول، رنگ سیاه را برمى گزیند و مسلمانان را نیز به این انتخاب دعوت مىنماید؟
باید گفت كه نگاه آغازین اسلام به رنگ سیاه، یك نگاه منفى است از اینرو هرگز آن را در حالات عادى و زمینههاى روزمره زندگى، به عنوان یك رنگ برنمى گزیند و آن را رنگ شیطان و فرعون و سمبل طغیان گرى، ظلم و ظلمت معرفى مىكند و مىفرماید:"لباس سیاه نپوشید كه لباس فرعون است".6
رنگ برگزیده و انتخاب اول اسلام - همانند علم - رنگ سفید است كه امام باقرعلیهالسلام مىفرماید: هیچ لباسى بهتر از لباس سفید نیست. بعد از رنگ سفید رنگهاى زرد و سبز از طرف اولیاى دین توصیه و از جانب اسلام رنگهاى برگزیده هستند. در واقع رنگ سیاه نه انتخاب اول و نه یكى از سه انتخاب اول اسلام، بلكه فقط در موقعیت خاص مانند مصائب و به هنگام ابتلا به غم فراق توصیه شده است از نظر اسلام، رنگ زندگى، حیات، حركت و تلاش رنگ سفید مىباشد و آرامش بعد از تلاش و كوشش در رنگ سیاه (شب) مىباشد. رنگ سیاه، یعنى همان رنگ شب، موجب آرامش مىشود. تا نفوس را از تعب و رنج روز كه در پى تلاش و كوشش به آن دچار گشته است، پناه دهد و آرام سازد.
خداوند نیز در قرآن سیاهى شب را مایه آرامش و روشنایى روز را زمینه تلاش ذكر كرده است.
رنگ سیاه در مكتب اهل بیت، فقط و فقط در مصائب و سوگوارىها مورد استفاده قرار گرفته است؛ یعنى یك انتخاب نادر و استثنایى بوده است و نه انتخابى همیشگى. بنابر نقل ابن ابى الحدید، امام حسن -علیهالسلام در سوگ امیر المؤمنین على -علیهالسلام جامه سیاه برتن كرد و با همین جامه به میان مردم آمد و براى آنها خطبه خواند درنگاه ابتدایى رنگ سیاه، یك رنگ مكروه و ناپسند تلقى مىشود در نماز، لباس سیاه پوشیدن مكروه مىباشد.
در قطب دوم و جبهه دوم تعارض، یعنى آموزههاى دینى نیز لباس سیاه نه تنها صد در صد مورد پذیرش واقع نشده است و آن را مفید و انتخاب اول نیست و به آن توصیه نمىشود، بلكه سیاه تنها در رتبه هشتم و آخرین انتخاب قرار مىگیرد. از این رو تنها در عزاى ائمه هدى - علیهالسلام پوشیدن این رنگ ممنوع نیست، آن هم از این جهت كه به واسطه تأثیر روانى آن، موجب سكوت و سكون و آرامش گشته، شخص مضطرب را از مصیبت و حزن به یك آرامش روانى مىرساند و یاحداقل در این زمینه بسیار تأثیر دارد.
منبع: بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان