دُردانۀ کربلا
(حضرت رقيه (علیها السلام))
در میان کاروان اُسرای کربلا (اهلبیت امام حسین (علیه السلام)) دختر کوچکی بود به نام «رقیه»؛ رقیه (علیها السلام) سه سال بیشتر نداشت و همراه اسیران در شام بود. او علاقهی زیادی به پدر (امام حسین (علیه السلام)) داشت.[1]
بعد از شهادت اباعبدالله (علیه السلام)، حضرت رقیه (علیها السلام) شب و روز گریه میکرد و از دیگر اُسرا سؤال میکرد: «أَینَ أَبِی؟؛ پدرم کجاست؟» به او میگفتند: پدرت به سفر رفته است. تا اینکه شبی پدر را در خواب دید. از خواب بیدار شد گریه کرد، گریبان عمّهاش زینب را گرفت و میگفت: عمّه جان پدرم را میخواهم.
سایر اُسرا هرچه او را نوازش کردند تا آرام شود، آرام نگرفت و گریه میکرد. با گریهی دلسوز او همهی اهلبیت(علیهم السلام) به گریه افتادند و ناله و فغان سردادند؛ صدای گریهی آنان به گوش یزید ملعون رسید! پرسید: چه خبر است؟ وقتی او را از ماجرا مطلع ساختند، دستور داد: سر پدر را برای او ببرید، بلکه تسلّی یابد.
سر مبارک حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) را در طبقی گذاشته و پارچهای روی آن انداختند و نزد حضرت رقيّه (علیها السلام) آوردند. دختر سه سالهی امام حسین (علیه السلام) پرسيد: این چیست؟
گفتند: آن چیزیست که طلب نمودی! رقیه پارچه را برداشت، ناگهان چشمش به سر بریدهی پدر افتاد؛ سر را از میان طشت برداشت و به سینهاش چسبانید و میگریست و میگفت:
«یا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذی خَضَبکَ بِدِمائکَ! یا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذی قَطع وَرِیدَیْکَ! یا أبتاهُ مَنْ ذَا الَّذی أَیتمنی علی صِغَر سِنّی! یا أبَتاهُ، مَنْ بَقی بَعْدَک نَرْجوه؟ یا أبَتاهُ، مَنْ لِلْیتیمة حَتّی تَکْبُر؛[2] پدر جان، کی تو را با خونت خضاب کرد! ای پدر کی رگهای گردنت را برید! ای پدر، کی مرا در کودکی یتیم کرد! پدر جان، بعد از تو به که امیدوار باشیم؟ پدرجان، این دختر یتیم را کی نگهداری و بزرگ کند.»
و از این سخنان با پدر گفت تا اینکه لب بر دهان شریف پدر نهاد و سخت گریست و غش کرد و از هوش رفت.
چون او را حرکت دادند از دنیا رفته بود.[3]
شعر
بابا بيا که قلب من از غصّه آب شد
کاخ ستم زسيل سرشکم خراب شد
بابا بيا که در هوس شوق ديدنت
چشم کبود و مضطربم، غرق خواب شد
از ضرب کعب ني، نفسم بند آمده
سيلي زدن به روي يتيمت ثواب شد
ديگر نمانده زينتي از بهر دخترت
از بسکه پنجههاي ستم پُر شتاب شد
از ما شکست حُرمت و از تو لب کبود
واي از جسارتي که به بزم شراب شد[4]
پی نوشت ها:
[1]. المنتخب فی المرائی و الخطب، فخر الدین طریحی، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، قم، ص136.
[2]. نفس المهموم، شیخ عباس قمی، انتشارات علمیه اسلامیه، تهران، ص456.
[3]. همان.
[4]. شاعر: احسان محسنیفر.
منبع : ماهنامه اطلاعرسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره 183.
7 صفر ، سالروز ارتحال حضرت آيت الله مرعشي نجفي رحمه الله علیه
آیت الله مرعشی نجفی رحمه الله علیه نقل میفرمود:
روزی در حال عبور از قیصریه نجف ، عده ای از اهل علم را دیدم که در محلی تجمع کرده اند. فکر کردم آنجا برنامه ای است . من هم رفتم جلو، دیدم کسی با چوب ایستاده و کتاب هایی را به حراج گذاشته است . (علما در آن زمان زیاد بودند، کسی که فوت می کرد بازماندگانش می آمدند آنجا کتاب ها را می فروختند.) یک مقدار که ایستادم دیدم بیشتر این ذخایر اسلامی و شیعی را شخصی به نام کاظم با پول زیادی می خرد. تقریباً اکثر آنها را می خرید. سؤال کردم این شخص کیست؟ گفتند: او نماینده ي کنسول انگلیس در بغداد است .
به فکر افتادم ما مسلمان و شیعه هستیم و اینها مسیحی و کافرند منظورشان از خریداری و جمع آوری کتاب ها چیست؟ شاید اغراضی پشت این قضیه باشد و آن از دو حال خارج نیست : یا قصد از بین بردن آنها را دارند و یا می خواهند منابع دست اول شیعی را که در اختیار برخی از علما بوده جمع آوری کنند تا ما به آنها دسترسی نداشته باشیم نظیر کتاب مدینة العلم شیخ صدوق که ایشان در حدیث نوشته و بسیار مفصل بوده . اگر این کتاب الان در دسترس ما بود شاید نیازی به دیگر کتب اربعه شیعه نبود ناسخ کتب اربعه شیعه می شد. ولی قریب 400__500 سال است که دیگر رد پایی از آن در دست نیست»
و بعد از آن شبها بعد از درس و بحث در یک کارگاه برنجکوبی مشغول کار میشود و با کم کردن وعدههای غذا و قبول روزه و نماز استیجاری، پول جمع کرده و به خرید و جمعآوری کتابها اقدام میکنند
ايشان حتی یک روز بر سر خرید یک نسخه ي خطی با کاظم دلال درگیر می شوند و به خاطر همین ، ایشان را یک شب در نجف به زندان می اندازند که با وساطت مراجع آن زمان آزاد می شوند.
اينك كتابخانه ي آيت الله مرعشي نجفي در قم ، جزء بزرگترين كتابخانه هاي خطي جهان است
در اول بسياري از كتب خطي دستخطي از آيت الله مرعشي نجفي به چشم مي خورد كه نوع خريد آن بيان شده است .
به عنوان مثال : « اين كتاب را از پول يكسال نماز قضا كه براي مرحوم …. خواندم خريدم»
و يا « اين كتاب را از پول يكسال روزه ي استيجاري براي مرحوم …. خريداري كردم»
و يا « اين كتاب را از پول حمالي در مغازه …… خريدم »
ویژه نامه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها
دختر خورشید است… رقیه (سلام الله علیها) از تبار نور و از جنس آبی آسمان است. رقیه (س) جلوه دیگری از شکوه و عظمت حماسه عاشورا است. حضور این کودک خردسال در متن نهضت سرخ حسینی بی هیچ شک و شبههای اتفاقی ساده و ناچیز نبوده است، چنانکه هر یک از کسانی که در واقعه نینوا حضور داشتهاند، چون نیک بنگریم، حامل پیامی شگرف و شگفت بودهاند. به گواه تاریخ نگاران و مقتل نویسان رحلت شهادت گونه رقیه (سلام الله علیها) اندکی پس از واقعه خونین کربلا در سال شصت و یکم هجری رخ داده است و در این هنگام وی سه یا چهار ساله بوده است و نخستین نکته شگفت درباره حضرت رقیه (سلام الله علیها)، شاید همین باشد که با چنین عمر کوتاهی، از مرزهای تاریخ عبور کرد و به جاودانگی رسید، آن گونه که برادر شیرخوارش علی اصغر (علیه السّلام) به چنین مرتبهای نایل شد. به عبارت دیگر یکی از جلوههای رویداد بزرگ عاشورا تنوع سنی شخصیتهای آن میباشد که از پایینترین سن آغاز و به بالاترین سنین (حضرت حبیب بن مظاهر) ختم میگردد. نکته قابل تأمل دیگر در بررسی این مهم آن است که در پدید آوردن این حماسه بی بدیل و شکوهمند تنها یک جنسیت سهیم نبوده، بلکه در کنار اسامی مردان و پسران جانباز و ایثارگر این واقعه، نام زنان و دختران نیز حضوری پررنگ و تابناک دارد.
خوشا به حال افرادی که این هفت ویژگی را دارند
عن علىّ بن الحسين عليهما السّلام قال: كان رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله يقول فى آخر خطبته: طوبى لمن طاب خلقه و طهرت سجيته و صلحت سريرته و حسنت علانيته و أنفق الفضل من ماله و امسك الفضل من قوله و أنصف الناس من نفسه.
امام سجاد(علیه السلام): رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در آخر سخنرانی خود می فرمود: خوشا به حال کسی که خوش اخلاق و پاک سرشت باشد و درون خود را اصلاح کرده و رفتار و ظاهرش نیر نیکو باشد و از فزونی مال خود به دیگران ببخشد و فزونی سخن خود را نگه دارد و در تعامل با مردم انصاف داشته باشد.
پی نوشت:
کافی، ج2، ص144
پولت را قیچی کن!
کلمه قرض در قرآن 7 مرتبه به کار رفته است. در همه موارد به استثنای یک آیه (کهف/18)، این واژه به همراه وصف حسن به کار رفته است. همینطور در آیات یادشده، خداوند به عنوان قرض گیرنده معرفی شده است. نخست ببینیم قرض چیست و آنگاه برویم سراغ قرض الحسنه در قرآن که غایت اصلی این نوشتار است.
تحلیل معنای لغوی"قرض”
عرب به قیچی میگوید مقراض. مقراض اسم ابزار است از ماده قرض. راغب، لغتشناس شهیر اصفهانی، میگوید:
«قرض، نوعی است از بریدن، قطع مکان و گذشتن از آن را قطع مکان و قرض مکان گویند.»1
مرحوم امین الاسلام طَبرِسی که به غلط طَبَرسی گفته میشود، اصل این کلمه را به معنای بریدن با دندان میداند. 2
تعریف اصطلاح قرض در قرآن و فقه
قرض در اصطلاح فقهی به مالی گفته میشود كه دهنده آن رایگان آن را نمیدهد، بلكه قصد بازگشت و استرداد عین یا بدل مال (مالیت) را دارد. توضیح آنكه گاهی انسان مالی را بیعوض به دیگری میدهد كه این را به اعتبارهای گوناگون، «هبه» یا «صدقه» و مانند آن میخوانند، و گاه مال را رایگان نمیدهد، بلكه قصد استرداد آن را دارد، منتها نه قصد استرداد عین بلكه قصد بازگشت بدل آن را دارد كه به این نوع مبادله و معامله، به اعتبارهای گوناگون، «بیع» یا «اجاره» یا «صلح» و مانند آن میگویند. قسم سوم آن است كه كسی مالی را به دیگری میدهد، نه به قصد رایگان و نه تبدیل بلكه همان مال یا مالیت آن را میطلبد. این قسم اصطلاحاً «قرض» نامیده میشود. در حقیقت در معامله قرض، انسان مالیت مال را تملیك میكند و همان مالیت را نیز میطلبد نه بدل آن را. البته ممكن است قرضگیرنده هنگام ادا و وفا با موافقت قرض دهنده، آن مالیت را با عین خارجی دیگر تطبیق كند و بازگرداند یا خود همان مال را بدهد. 3
اما معنای قرآنی قرض از مصطلح فقهی آن، شمول بیشتری دارد. از منظر قرآن کریم هر کار خیری که انسان برای خدا انجام میدهد، قرض الحسنه به اوست، خواه عبادت اصطلاحی باشد؛ مانند نماز و روزه، یا انفاق مالی یا کارهای خدماتی و عامالمنفعه باشد؛ مانند مسجد و مدرسهسازی، یا جبهه رفتن و جهاد در راه خدا. 4
قرض الحسنه عام و خاص
چنانکه گذشت در آیات 6گانهای از قرآن، کلمه قرض مقرون به وصف حسن به کار رفته است. مقصود از قرضاً حسناً نیز انفاق از اموال حلال دانسته شده است كه با منت و اذیت همراه نباشد.
اما آنچه در اینجا حائز اهمیت است اینکه در قرآن اصطلاح قرض الحسنه دو اطلاق دارد: اطلاق عام و خاص.
نخست به معنای انفاق فی سبیل الله است که گستره آن، انبوهی از کارهای نیک و خداپسندانه را در بر می گیرد.
قرض الحسنه در اصطلاح خاص به معنای نهاد قرض الحسنه است که به عنوان یکی از عقود اسلامی در نظام بانکی کشور تعریف شده است.
آیات دال بر قرض الحسنه در مفهوم عام
در تمامی آیاتی که قرض الحسنه در آن به کار رفته است، معنای آن همان مصطلح عام آن یعنی انفاق در راه خداست. تفصیل آیات به شرح زیر است:
1. بقره/245: كیست كه به خدا قرض نیكویی دهد [از اموالی كه خود او به وی بخشیده انفاق كند ] تا خداو ند آن را چندین برابر كند و خداوند [روزی بندگان را] محدود و گسترده می سازد و [انفاق هرگز باعث كمبود روزی آن ها نمی شود] و به سوی او باز م یگردید [و پاداش خود را خواهید گرفت].
2. مائده/12: خداوند از بنی اسرائیل پیمان گرفت و از آن ها دوازده رهبر و سرپرست برانگیختیم و خداوند [به آن ها] گفت: من با شما هستم؛ اگر نماز بر پا دارید و زكات را بپردازید و به رسولان من ایمان آورید و آن ها را یاری كنید و به خدا قرض الحسنه بدهید [در راه او به نیازمندان كمك كنید ] گناهان شما را می پوشانیم [میبخشیم] و شما را در باغ های بهشت كه نهرها زیر درختان آن جا ری است، وارد میكنیم؛ اما هر كس بعد از این كافر شود، از راه راست منحرف شده است.
3. حدید/11: كیست كه به خدا وام نیكو دهد [و اموالی كه به او ارزانی داشته ، انفاق كند ] تا خداوند آن را برا یش چندین برابر كند و برای او اجر فراوان پرارزشی است.
4. حدید/18: مردان و زنان انفاق كننده و آن ها كه [از این طریق ] به خدا قرض الحسنه دهند ، برای آن ها مضاعف میشود و پاداش پرارزشی دارند.
5. تغابن/17: اگر به خدا قرض الحسنه دهید ، آن را برای شما مضاعف می سازد و شما را می بخشد و خداوند شكركننده و بردبار است.
6. مزمل/20: پس آن مقدار كه برای شما ممكن است از آن [قرآن] تلاوت كنید و نماز را برپا دارید و زكات ادا كنید و به خدا قرض الحسنه دهید[در راه او انفاق كنید] و [بدانید كه] آن چه را از كارهای خیر برای خود از پیش میفرستید، نزد خدا به بهترین وجه و بزرگ ترین پاداش خواهید یافت … .
قرض الحسنه به اصطلاح خاص
حقیقت آن است که از آیات یادشده نمیتوان نهاد قرض الحسنه به معنای خاص را استفاده کرد. اما «این بیان به معنای انسداد باب اثبات صحت و مشروعیت نهاد قرض الحسنه نیست؛ بلكه 1): تَعاونُوا علَى الْبِر ،( میتوان از عمومات و اطلاقات قرآنی نظیر أَوفُوا بِالْعقُود (مائد ه( 5 195 )، إِلَّا منْ أَمرَ بِصدقَة أَومعرُوف،( 2)، أَحسنُوا إِنَّ اللَّه یحب الْمحسنین (بقره( 2 ،( (مائده ( 5 قرض الحسنه، نگرشی روایی 31 114 ) برای صحت و مشروعیت قر ض الحسنه استفاده كرد؛ به ویژه آن كه روایات ،( (نساء( 4 مرویه از معصومان كلمة معروف در آیة اخیر را بر قرض تطبیق دادهاند. افزون بر این، احادیث بسیاری كه از معصومان در اصناف گوناگون در جهت عرضه و تقاضای قرض الحسنه و نیز مقایسة آن با عقود دیگر وارد شده است ، هرگونه تردید احتمالی در صحت و مشروعیت این نهاد را بیاساس می كند.»
نتیجهگیری:
از اختصاصات دین مبین اسلام است که میگوید از سرمایهات بزن تا به سرمایه برسی. این سرمایه میتواند اجر و مزد مادی دنیوی باشد یا اجر و ثواب اخروی.
قرض الحسنه از مترقیترین اصول نظام اقتصادی اسلام است که بر پایه زیربنایی عقیدتی و اخلاقی، پی ریزی شده و به منظور جلوگیری از حبس ثروت واحتکار، و در نتیجه تحقق تولید و ارزش افزوده، به روشهایی توصیه می کند که در نهایت به تحقق عدالت اجتماعی می انجامد. «انفاق، در تعدیل اقتصاد اسلامى نقش زیربنایى و ارزش عبادى دارد. قرآن با تأكید فراوان بدان امر مىكند و آن را جهاد مالى و در ردیف اقامۀ نماز مىشمرد. قصد قربت، پرهیز از منّتگذارى و مرغوب بودن مال، از شرایط انفاق خداپسندانه است. به قرض الحسنه در قرآن اهمیت خاصّى داده شده و آثار دنیوى و اخروى زیادى دارد و باارزشتر از صدقات است. بازپرداخت قرض در وقت تعیین شده، دادن و گرفتن رسید یا شاهد، دورى از ربا و مهلت دادن به افراد گرفتار، از آداب قرض الحسنه است.»5
پانویسها:
1. راغب اصفهانی، لسان العرب، ج7
2. آیت الله قرشی، قاموس قرآن، ج 5، ص: 307
3. آیت الله جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج11، ص 598.
4. مجید حبیبیان نقیبی، فصلنامه اقتصاد اسلامی، شماره 11.
5. جعفر وفا، ثروت از دیدگاه قرآن
منبع:پایگاه اطلاع رسانی شبکه تخصصی قرآن
5 گمشدهی زندگی بشر امروز !
دنیای عجیبی است. گویا هر چه روزگار به پیش میرود، تاریکی بر روی تاریکیِ زندگی بشر افزوده میشود. انسان امروز (علیرغم اینکه جامعه بشری امروز غرق در زرق و برق است) در مردابِ نابودی دست و پا میزند و برای نجات، به هر ریسمان پوسیدهای چنگ میزند. حال آنکه درمان این تاریکی و راه نجات از این مرداب، در یَدِ بیضای اولیای خداست.
اکنون زمان آن است که پرتوی از این نورِ مُبین و ریسمانی از این حَبل متین را نشان دهیم. چه اینکه خدا فرمود: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعا… [1]و همگى به ريسمان خدا چنگ زنيد.» پرتوی که تاریکیها را می درد و ریسمانی که از عرش آویخته تا فرش به ما رسیده است.
تلألو پنج گنج در کلام امام محمد باقر (علیه السلام)
در حدیث، امام محمد باقر (علیه السلام) خطاب به جابر بن یزید جُعفی میفرمایند: «ای جابر! أُوصِيكَ بِخَمْسٍ: تو را به پنج چیز وصیت میکنم… إِنْ ظُلِمْتَ فَلَا تَظْلِم: اگر مورد ستم قرار گرفتی، ستم نکن… وَ إِنْ خَانُوكَ فَلَا تَخُنْ: اگر به تو خیانت کردند، تو خیانت نکن… وَ إِنْ كُذِّبْتَ فَلَا تَغْضَبْ: اگر تو را تکذیب کردند، خشم نگیر… وَ إِنْ مُدِحْتَ فَلَا تَفْرَح: اگر تو را ستایش کردند، دلخوش نشو… وَ إِنْ ذُمِمْتَ فَلَا تَجْزَعْ وَ فَكِّرْ فِيمَا قِيلَ فِيك: و اگر تو را سرزنش کردند، دلگیر مشو… بلکه درباره آنچه گفتند فکر کن (اگر دیدی آنچه میگویند راست است، خود را اصلاح کن و اگر دیدی درست نیست، پس بدان که خود را مدیون تو کردند و برای جبران این دِین، از ثوابهای او به تو میدهند و از گناهان تو کم کرده، در نامه اعمال او قرار میدهند)».[2]
و به راستی که این پنج گنج گمشده زندگی بشر امروز است. چه اینکه همه دردها از عدم تعادل در زندگی است و این پنج وصیت، تعادل بخشِ عقل و احساس آدمی است. آن کس که بتواند این دو بالِ پرواز را خوب پرورش دهد، در حرکت به سوی کمال و آرامش جاودانی کامیاب خواهد بود.
به ریسمان آویخته الهی چنگ بزنیم…
به راستی که امروز، روزگار سرگردانی است. چه بسیار آدمیانی که در گمراهی میتازند و از میان اندک پیروانِ طریقتِ حق نیز چه بسیار انسانهایی که زخمِ زبانهای دیگران را تاب نمیآورند و احساس سرشکستگی میکنند. حال آنکه امام محمد باقر (علیه السلام) پس از بیان آن وصیتهای پنج گانه، کلام خود را این چنین ادامه دادند: «وَ اعْلَمْ بِأَنَّكَ لَا تَكُونُ لَنَا وَلِيّا… و ای جابر! بِدان و آگاه باش كه تو، دوست ما نخواهى بود، مگر آنگاه كه اگر همه آنانی که همخون تو هستند، بر ضدّ تو هم صدا شوند و بگويند که «تو مرد بدى هستى» مايه اندوه تو نشود و اگر همه بگويند که «تو مرد خوبى هستى»، اين سخن تو را دلخوش نسازد. بلكه خود را با آنچه در كتاب خداست بِسَنج، اگر ديدى پوينده راهِ قرآن هستى، از آنچه پرهيز داده است مى پرهيزى، به آنچه ترغيب كرده است راغب و مشتاقی و از آنچه ترسانده است هراس داری، پس استوار و خوشنود باش؛ زيرا آنچه از بدی و زشتی درباره تو گفته شده است، ضرر و زيانى به تو نمىرساند. اما اگر ديدى از قرآن دوری و جدايى، ديگر چرا بايد خودت را بفريبى؟!»
امان از هوایِ نفس
هر کس که در اوضاع نابسامان بشر بنگرد، بر این نکته واقف خواهد شد که جامعه هر چند در ظواهر امر، رو به تکامل است، اما در اخلاق و در انسانیت و معنویت، در حال مسخ شدن است. زندگی بخش عظیمی از فرزندان آدم، امروزه خلاصه در این است که چگونه «بهتر بخورند» و «بهتر بیاشامند» و «بهتر بخوابند» و «بیشتر لذت ببرند». هدف تنها در همین چهار گزینه است و لاغیر! و این همان سقوط است.
انسانی که قرار بود از ملائکه والاتر و بالاتر رود، اکنون به نقطهای رسیده که با حیوانات، مسابقهی لذت و شهوت میدهد! این حال و روز جامعه بشری است. لیکن آنان که به خدا و روز بازپسین ایمان دارند، برای خروج از این منجلاب باید بکوشند. آنچنان که امام در ادامه سخن خود فرمودند: «به راستى كه مؤمن همواره در حالِ مبارزه با نَفسِ خويش است، تا بر هوا و هوسِ آن چيره آيد؛ يك بار او نَفسِ خود را از كجى و انحراف به راستى مىآورد و به خاطر محبّت به خدا، با هواى نفس مخالفت مىورزد و يك بار هم نفسش او را بر زمين مىافكند و در نتيجه، پيرو هوس آن مىگردد. اما خداوند دستش را مىگيرد و بلند مىشود و خداوند لغزش او را مىبخشد و مؤمن به خود مىآيد و به توبه و ترس از خدا پناه مىبرد و بر اثر افزايش ترسش [از خدا] بر بينش و معرفت او افزوده میگردد. دليلش هم اين است كه خداوند مىفرمايد: «در حقيقت، كسانى كه تقوا دارند، چون وسوسه اى از جانب شيطان بديشان رسد، [خدا را] به ياد آورند و به ناگاه بينا شوند»…
کفران نعمت به زودی بسیاری را نابود خواهد کرد
این درد، درد بزرگی است، که آدمی هیچ گاه از دنیا سیر نمیشود. بلکه لحظه به لحظه عطش او به دنیا بیشتر میشود، تا جایی که خود از این همه تشنگی خسته میگردد. و چه بسا در آن لحظه، راه بازگشتی نیابد. حرص و آز، چنان برخی را از درون تُهی کرده است، که در برابر خدای خود طلبکارانه رفتار میکنند. گویی آنان خدا را آفریده اند و خدا مخلوق و مدیون آنان است! چنین افرادی که غرق در کفران نعمت اند، به زودیِ زود در گردابی که در آن گرفتار شده اند، هلاک خواهند شد و این سرنوشت در انتظار بسیاری از بنی آدم خواهد بود. اما راه نجات چیست؟
کلام گهربار امام محمدباقر –علیه السلام- که فرمودند: «اى جابر! همان روزىِ اندك خدا را براى خود بسيار شمار، تا از عهده شكرش به درآيى و طاعت بسيار خود از خدا را كم بشمار تا از اين راه بر نفْس خرده گيرى (آن را زبون سازى) و خود را در معرض عفو و گذشت [خداوند] قرار دهى. شرّ موجود را به وسيله دانش و معرفت موجود، از خودت دور گردان و دانش موجود را به وسيله عمل خالص، به كار بند و در عمل خالصى كه انجام مى دهى خودت را با بيدارى و هوشيارى تمام، از غفلت بزرگ نگه دار و بيدارى كامل را با ترس صادقانه [از خدا] به دست آر و با راهنمايى خرد، خودت را از خطر هوس نگه دار و هنگام غالب آمدن هوس، با ارشاد خواهى از دانش، درنگ كن و اعمال خالص را براى روز پاداش نگه دار.»
پی نوشت ها:
[1]. آل عمران: 103
[2]. علامه مجلسى، بحار الأنوار، مؤسسة الوفاء بيروت، 1404 هجرى قمری، ج 75، ص 162
حسن بن شعبه حرانى، تحف العقول، انتشارات جامعه مدرسين قم، 1404 هجرى قمری، ص 284.
منبع: تبیان