عزت نفس کودکان را بالا ببريد!
عزت نفس بالا، کودک را در مقابل مشكلهايي که در زندگي با آنها روبرو خواهد شد، مصون ميكند. کودکاني که درمورد خودشان نظر مثبتي دارند، در مواجهه با تعارضها و مقاومت در برابر فشارهاي منفي بهتر عمل ميکنند.
* عزت نفس کودکان را بالا ببريد!
عزت نفس بالا، کودک را در مقابل مشكلهايي که در زندگي با آنها روبرو خواهد شد، مصون ميكند. کودکاني که درمورد خودشان نظر مثبتي دارند، در مواجهه با تعارضها و مقاومت در برابر فشارهاي منفي بهتر عمل ميکنند. اين کودکان به آساني به خنده ميافتند، از زندگي لذت ميبرند و واقعگرا و معمولاً خوشبين هستند. بر عکس کودکان با عزت نفس پايين در مقابل مشكلات زندگي دچار اضطراب و نااميدي ميشوند. اين کودکان درباره خودشان نظر مثبتي ندارند و براي يافتن راهحل مسايل، مشکل پيدا ميكنند. اگر افکار مبني بر سرزنش خود مانند «من خوب نيستم» يا «نميتوانم کاري را درست انجام دهم» ذهن کودک را تسخير کند، دچار انفعال، انزوا و افسردگي خواهد شد. پاسخ فوري چنين کودکي هنگام مواجهه با چالشي جديد «من نميتوانم» است.
والدين ميتوانند با عمل به اين توصيهها به ايجاد عزتنفس سالم در کودکانشان کمک کنند:
• مراقب چيزهايي که ميگوييد باشيد: کودکان به کلمات والدين بسيار حساساند. به ياد داشته باشيد آنها را نه فقط به خاطر کارهايي که به خوبي انجام دادهاند، بلکه براي تلاشي كه انجام دادهاند، تحسين کنيد.
• سرمشق مثبتي براي فرزندانتان باشيد: اگر هميشه خودتان را سرزنش ميکنيد، بدبين هستيد و درباره تواناييها و محدوديتهايتان برداشتي واقعي نداريد، کودک شما نيز رفتار شما را بازتاب خواهد داد. اگر عزت نفس خود را تقويت کنيد، فرزندتان الگوي خوبي خواهد داشت.
• باورهاي غيرمنطقي کودک را شناسايي و تصحيح کنيد: اين باورها ممکن است درباره کمال، جذابيت، توانايي يا ساير خصوصيات باشد. کمک به کودکان براي اينکه معيارهاي دقيقتري براي ارزيابي خودشان داشته باشند، به آنها کمک ميکند «خودپنداره» سالمي پيدا کنند. ممكن است برداشت نادرست نسبت به خود در کودک ريشه بگيرد و به واقعيتي تبديل شود. مثلاً کودکي كه در مدرسه تلاش ميکند، اما در رياضيات مشکل دارد، ممکن است به خودش بگويد: «نمره رياضيات من خوب نيست، من دانشآموز بدي هستم.» اين باور نهتنها تعميمي نادرست است، بلکه باوري است که کودک را به شکست ميکشاند. کودکتان را تشويق کنيد موفقيت را در پرتو واقعيت ببيند. ميتوانيد به او بگوييد: «تو دانشآموز خوبي هستي. تلاشت را در مدرسه ميکني. رياضيات هم يکي از درسهاست که لازم است وقت بيشتري برايش بگذاري. باهم رويش کار ميکنيم.»
• عشق خود را ابراز کنيد: محبت به کودک، و تحسين مکرر و صادقانه کودک بدون اغراق، به ايجاد عزتنفس در او کمک ميکند. کودکان ميتوانند دريابند حرفهاي شما از صميم قلب است يا نه.
• بازخورد مثبت و دقيق به کودک بدهيد: جملههايي مانند «تو هميشه ديوانهبازي درميآوري» باعث خواهد شد فرزندتان احساس کند کنترلي بر فوران خشم خود ندارد. جمله بهتر اين است: «تو خيلي از دست برادرت عصباني شدي، اما آفرين که سر او داد نکشيدي.»
• حتماً نقاط قوت فرزندتان را به او يادآوري كنيد. مثلاً اگر توانايي يا استعداد خاصي در موضوعي دارد، حتماً نقاط قوت و استعدادش را تحسين كنيد.
• هرگز نقاط ضعف فرزندتان را به شيوهاي كه باعث آسيب و كاهش اعتماد به نفسش شود، بيان نكنيد. سعي كنيد نقاط ضعف او را بشناسيد و در جهت اصلاح آن قدم برداريد.
• درست است كه هر كس ضعفها و ناتوانيهايي دارد، اما به فرزندتان كمك كنيد تا به ارزش وجودي خود پي ببرد و در حفظ و نگهداري آن تلاش كند. شناخت ارزش وجودي مؤثرترين گام در افزايش اعتمادبهنفس است.
منبع: هفته نامه افق حوزه
معجزه جوان ایرانی
موافق اسعدالدجیلی، سرهنگ عراقی رژیم بعث، در کتاب «حملهی بزرگ» چنین مینویسد که چند ماه قبل از آغاز جنگ تحمیلی، رئیس سازمان اطلاعاتی آمریکا همراه با هیأتی سری، پس از انجام دیدارهایی از کشورهای حاشیهی خلیج فارس، به صورت کاملا محرمانه وارد عراق میشود و در دیدار با “بارزان تکریتی” - رئیس سازمان اطلاعات عراق - ضمن تسلیم لیستی شامل اسامی مسئولین تراز اول انقلاب اسلامی ایران همراه با نشانی منزل و محل کار آنها، اسامی قرارگاههای سپاه پاسداران و دیگر قرارگاههای نظامی و نقشهای که در آن اماکن، مواضع و تأسیسات صنعتی و حیاتی ایران مشخص شده، میگوید: “امیدوارم این نکته را درک کنید جنگی که آغاز خواهید کرد، جنگ ما (جنگ غرب) علیه ایران است. امیدوارم هیچگاه گمان نکنید که در صحنهی نبرد تنها هستید. تمامی کشورهای غربی با ما همسو شدهاند و آنگونه که پیداست، بسیاری از هیأتهای اسرائیلی، فرانسوی، آمریکایی و آلمانی مدتها است در کشور شما اقامت دارند و این خود دلیلی بر همکاری غرب با شماست. بنابراین جنگ، جنگ ماست و شما فقط مجری آن هستید. در حقیقت، ارتشهایی که به سمت ایران حرکت میکنند، ارتشهای اطلاعاتی، عوامل مالی، نظامی، شبهنظامی، فنی و… هستند. به عبارتی شما باید مطمئن باشید که آمریکا پشتیبان شماست زیرا از سقوط دولتتان بیمناک است… روزها و سالها خواهد گذشت و منطقه شاهد سناریوهای فراوانی خواهد بود ولی سرانجام دولت شما، دولتی پیروزمند خواهد بود. “
* تغییر استراتژی جنگ، آغاز پیروزیها
بنابراین «در دفاع مقدّس فقط رژیم بعثی صدّام نبود که در مقابل ما قرار گرفته بود، در حقیقت یک جنگ عمومی و بینالمللی علیه ملّت ایران بود؛ ناتو، آمریکا و شوروی آنروز کمک میکردند؛ ارتجاع عرب کمکهای مادّی و دلارهای نفتی خود را، مثل سیل، بهسمت آنها سرازیر میکرد؛ تبلیغاتشان در همهی دنیا، شب و روز به نفع آنها و علیه جمهوری اسلامی ایران تلاش میکرد.»(۱۳۹۵/۰۷/۰۷) از طرف دیگر، ضعف دولت وقت ایران (دولت بنیصدر) و عدم فهم درست او در چگونگی مواجهه با دشمن موجب شد که متأسفانه در سالهای اول و دوم جنگ، عملا دست برتر با ارتش بعثی باشد و بتواند مناطقی از کشور، از جمله خرمشهر را به اشغال خود دربیاورد. اما چند ماه بعد از عزل بنیصدر از ریاست جمهوری، و روی کار آمدن آیتالله خامنهای با رأی قاطع مردم، استراتژی کلان جنگ هم تغییر یافت. سردار محسن رضایی دراینباره چنین میگوید: “استراتژی نظامی بهطور کلی در ایران از هم پاشید. در اینجا استراتژی جدید نیروهای حزبالله آغاز شد. نیروهای حزباللهی آمدند و جنگ انقلابی را تدوین کردند و بر اساس آن، یک سری عملیاتهای محدود انجام شد.” از دل همین تغییرات و دخیل کردن “جوانهای مؤمن و انقلابی” در جنگ بود که عملیاتهایی چون ثامنالائمه و فتحالمبین و بیتالمقدس طراحی شده و نهایتا به آزادسازی خرمشهر انجامید.
خرمشهر که آزاد شد، معادلات جنگ به نفع ایران تغییر کرد. «وقتی ملت ایران با قدرت خرمشهر را از دشمن پس گرفت و هزاران نیروی رزمندهی دشمن را اسیر کرد، در واقع سرنوشت نهایی جنگ نوشته شد. همان روزها سران چند کشور برای وساطت به ایران آمده بودند. یکی از برجستگان سیاسی معروف انقلابی دنیا - که رهبر یکی از کشورهای آفریقایی بود - به من گفت امروز مسألهی ایران و جمهوری اسلامی در دنیا بکلی با قبل از فتح خرمشهر متفاوت است؛ امروز همه به چشم فاتح و پیروز به شما نگاه میکنند. و حقیقت هم همین بود.»(۱۳۸۴/۰۶/۰۲)
* دست معجزهگر جوان ایرانی
در واقع، «دفاع مقدّس وسیلهای شد برای اینکه استعدادهای مکنون در انسانها، به شکل عجیبی بُروز کند.»(۱۳۹۲/۰۹/۲۵) «مثلاً شهید باکری؛ ایشان در آغاز جنگ یک جوان دانشجو است که تازه فارغالتّحصیل شده؛ حالا چند ماه یا یک مدّتی هم در پادگانها گذرانده، بعد هم به دستور امام که [گفتند] از پادگانها بیایید بیرون، آمده بیرون؛ مثلاً مهر ماه سال ۵۹ شهید باکری یک چنین حالتی دارد. بعد شما نگاه کنید در عملیات بیت المقدّس، در عملیات خیبر، قبل آن در عملیات فتح المبین، این جوان یک فرماندهی زبدهی نظامی است که میتواند یک لشکر را، در بعضی جاها یک قرارگاه را حرکت بدهد و هدایت کند و کار کند.»(۱۳۹۲/۰۹/۲۵) جوان مؤمن و انقلابی در جنگ نشان داد که با قدرت ایمان و علم خود، میتواند بر همهی مشکلات و چالشها فائق آمده و دشوارترین کارها را انجام دهد. «تاکتیکهائی که جوانهای مؤمن در عملیات بیتالمقدس- که منتهی شد به آزادی خرمشهر- به کار بستند و طراحیای که آنها کردند، تا امروز هم برای آن کسانی که در مقولههای نظامی صاحبفکر و نظرند، درسآموز است؛ تاکتیکهای پیچیده، پرتحرک، دشوار، به حسب ظاهر نشدنی، اما به دست معجزهگر جوان مؤمن ایرانی، جوان مبتکرِ متکی به خدا، عملی و شدنی و واقع شده، بیسابقه بود.»(۱۳۸۶/۰۹/۰۵) امروز که کشور درگیر جنگ نابرابر اقتصادی با نظام سلطه است نیز میتوان بر مشکلات و چالشها چیره شد، به شرط آنکه مسئولین، به دست معجزهگر جوان ایرانی ایمان بیاورند و آنها را وارد کارزار مبارزه با دشمن کنند.
حجه الاسلام ماندگاری/یا همدل و همفکر انتخاب کنید یا همدل و همفکر بسازید
هیچ برههای از زندگی مشترک از تفاوت و اختلاف سلیقه در بخش های مختلف در امان نیست. کمتر زوجی را میتوان پیدا کرد که ازنظر اعتقادی و مذهبی صددرصد شبیه یکدیگر باشند و هیچ گونه تضاد فکری در این زمینه نداشته باشند. این مهم، باید پیش از ازدواج مورد بررسی قرار گیرد و پس از زندگی مشترک این نگاه های مختلف نباید بهانه ای برای سرد شدن روابط بین همسران قرار گیرد بلکه آنها می توانند با مدیریت صحیح نگاه های عقیدتی و مذهبی خود تفاوت سلیقه بین شان را حل کنند.
در فلسفهٔ ازدواج هدف از آن ابتدا تکامل تعریفشده است. گرچه این تکامل در ابعاد مختلف مورد توجه است اما مهمترین آن در مباحث اعتقادی است. زمانی یک زوج میتوانند در کنار یکدیگر نقش مکمل را ایفا کنند که نسبت به یکدیگر برتریهایی داشته باشند و به سبب این برتریها باعث رشد همسرشان شوند؛ گاهی این برتریها ازلحاظ مذهبی است که یکی از زوجین نسبت به دیگری از اعتقادات بالاتری برخوردار است.
روانشناسان و مشاوران خانواده تشابه مذهبی را یکی از مهمترین معیارهای ازدواج میدانند و معتقدند عقاید دینی بخش مهمی از فرهنگ و ذهنیت یک فرد را تشکیل میدهد که از شیوهٔ زندگی تا تربیت فرزند و نوع روابط تحت تاثیر آن قرار میگیرد؛ ما هم منکر این مسئله نیستیم و تناسب اعتقادی را یک اصل جدی و مهم در انتخاب همسر میدانیم اما گاهی میبینیم برخی افراد با کوچکترین اختلافات مذهبی از همسرشان دلسرد میشوند و تدین را برای خودشان بهگونهای تعریف میکنند که خودشان در آن جایگاه قرار می گیرند و هرکسی را که مانند آنها فکر نکند معتقد به شمار نمیآورند؛ به هر ترتیب در موارد زیادی شاهد اختلافات زوجین به دلیل تفاوتهای مذهبی هستیم.
خانواده نیاز به سه نوع اتحاد دارد: 1- همفکری 2- همدلی 3- همراهی.
اگر اهلبیت ما با غیرفرهنگ خودشان ازدواج کردند همسرشان را با فرهنگ خودشان هماهنگ ساختند. امام عسگری(ع) با یک غیرمسلمان و غیر عرب ازدواج میکنند اما از او نرجس خاتون میسازد یا امام حسین (ع) با یک خانم ایرانی ازدواج میکنند که شهربانو مادر زینالعابدین(ع) می شوند. بنابراین ما میتوانیم باکسی که فرهنگ اش با ما یکی نیست، دل اش با ما یکی نیست و طبیعتاً راه اش هم با مایکی نیست ازدواج کنیم به شرطی که بتوانیم او را به این سه اتحاد برسانیم.
حیات دنیوی ما مثل ساختمانسازی است که اگر مهندس ساختمان یک نفر نباشد دچار مشکل میشود لذا شما میتوانید باکسی که بافکر و فرهنگ و جغرافیای شما یکی نیست ازدواج کنید اما باید به اتحاد فکری برسید.
اگر خانواده ازلحاظ فکری، دلی و همراهی یکی نباشند نمیتوانند تا پای جان پای یکدیگر بایستند. زندگی یک تعهد تا آخر عمر است. اگر قرار باشد این تعهد تا آخر عمر ادامه پیدا کند باید همفکری بین اعضا باشد لذا میگوییم یا در انتخاب همسر همفکر، هم دل و همراه انتخاب کنید و یا بتوانید همفکر، همدل و همراه بسازید والا نمیتوانید زندگی خوشبختی داشته باشید.
تنها یک زوج در عالم وجود داشتند که صد درصد هم دل و همراه بودند و آن حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) بودند که هر دو معصوم بودند حتی همسران پیامبر هم با ایشان همراه نبودند اما بعضی از آنها همراه شدند و آنهایی هم که همراه نشدند نتوانستند تا آخر بمانند.
محرم و عاشورا به ما یاد میدهد که یا همدل و همفکر و همراه انتخاب کنیم و یا هم دل و همفکر و همراه بسازیم چراکه قرار است تا آخر مسیر زندگی با یکدیگر باشیم.
سخنی در عظمت عاشورائیان در جهان و جنایت تروریستی یزیدیان در اهواز
بسم الله الرحمن الرحیم
“وَ سَيعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَي مُنْقَلَبٍ ينْقَلِبُونَ” (شعرا-227)
” و بزودی کسانی که ظلم کردند، خواهند فهمید که چگونه اوضاعشان دگرگون و سرنگون می شوند”
اقدام جنایتکارانه یک گروهک تروریستی وابسته به عمال استکبار جهانی در بخاک و خون کشیدن جمعی از هم وطنانمان در اهواز قلوب همه را متاثر کرد.
شیوه عمل عموم گروههای تروریستی دست پرورده عربستان و هم پیمانانش همیشه کشتار مظلومان و بی پناهان و مردم بیگناه بوده است و همانطور که در پیام تسلیت رهبر معظم انقلاب اشاره شده است جنایت تروریستهای مزدور یک بار دیگر قساوت و خباثت دشمنان ملت ایران را آشکار کرد و تاکید فرمودند این مزدوران قسی القلب که به روی زن و کودک و مردم بیگناه آتش می گشایند وابسته به همان مدعیان دروغگو و ریاکارند که پیوسته دم از حقوق بشر می زنند.
جنایات سعودی ها در یمن و قتل عام مردم مستضعف و کودکان گرسنه آنها نیز نمونه ای دیگر از همین قساوتها و خباثتها است که گریبان قاتلان و ستمگران را خواهد گرفت.
سالهای طولانی گروههای تروریستی وابسته به سعودی ها در عراق و سوریه هزاران نفر را در انفجارهای انتحاری به قتل رسانده اند و از کشتن انسانهایی که در کوچه و بازار و خیابان هستند هیچ باکی ندارند و در این مدت انواع جنایات و خباثت ها را مرتکب شدند، اما ظالمان و اربابان ستمگر آنها باید بدانند که خدا با مظلومان است و با ستمگران نیست و بزودی ظالمین سزای اعمال خود را خواهند دید و این وعده قرآن کریم است.
اما در عاشورای امسال به برکت قیام حضرت سیدالشهداء ، خیزش های بزرگی در سطح منطقه رخ داده است که بسیار حائز اهمیت می باشد و نویدبخش غلبه مظلومان بر ظالمین است.
در یمن، عاشورای امسال بسیار با شکوه و با حضور میلیونها نفر که همه یکصدا لبیک یا حسین و هیهات مناالذله سر میدادند و بر علیه آمریکا و اذنابش شعار می دادند، جالب توجه بود، ملتی که چند سال است در محاصره کامل است و هیچ کمکی به آنها نمی رسد ولی با عزم و اراده ای قوی در مقابل سعودی ها ایستاده اند و قطعا پیروز خواهند شد، ان شاالله .
همچنین صحنه جالب توجهی از عاشورا در بیروت رخ داد و رهبر حزب الله لبنان جناب سید حسن نصرالله در میان اوج احساسات لبنانی ها در اجتماع میلیونی عزاداران حسینی حضور پیدا کرد و در آنجا هم تمام جمعیت یکپارچه فریاد لبیک یا حسین و هیهات منا الذله سر دادند.
اما جالب تر از همه اتفاقی بود که در مناطق شیعه نشین عربستان رخ داد و بعد از آنکه عوامل سعودی مواکب حسینی را جمع کردند و مردم عزادار را از حسینیه ها بیرون کردند و نگذاشتند تا آنها به عزاداری بپردازند، عزم شیعیان سعودی بر اقامه عزا و قیام حسینی جدی تر شد و در روز عاشورا میلیونها نفر به خیابانها آمده و فریاد لبیک یا حسین و هیهات منا الذله سر دادند.
امسال مراسم شیرخوارگان حسینی که نماد مظلومیت اباعبدالله الحسین(ع) است، در بیش از چهل کشور جهان و بیش از پنج هزار شهر دنیا با شکوه و عظمت برگزار شد و از اینگونه مراسم در بسیاری از کشورهای اسلامی و حتی غیر اسلامی مانند هندوستان و اروپا، برگزار شده است و بحمدالله پیام بیداری قیام حضرت اباعبدالله الحسین(ع) در جهان طنین انداز شده است و ان شاالله مقدمات ظهور منجی عالم بشریت حضرت مهدی موعود(عج) را فراهم خواهد کرد که فرموده است: ” أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ ” (انبیا-105)
مرتضی نجفی قدسی
مدیر دارالقرآن علامه طباطبایی
فیلم/ خاطره رهبر انقلاب از اولین روزی که به مدرسه رفتند
فیلم، خاطره رهبرمعظم انقلاب از اولین روزی که به مدرسه رفتند را در ادامه مطلب می توانید مشاهده فرمایید
آيا عَلَم هاي امروزي بيانگر همان عَلَم هاي واقعه ي كربلا است؟
سوال
جريان عَلَم در واقعه كربلا چيست؟ آيا عَلَم هاي امروزي بيانگر همان عَلَم هاي واقعه ي كربلا است؟
پاسخ
در جنگهاي زمان صدر اسلام و حتي قبل از آن معمولاً از علم (يا راية) استفاده ميشده و اين عَلَم در حقيقت همان چيزي بوده است كه ما آن را امروزه پرچم ميگوييم. معمولاً در جنگها علم (پرچم) را به دست شجاعترين و جنگجوترين افراد ميدادند و تا زماني كه پرچم در ميان سپاه برفراز بود و روي زمين نيفتاده بود، سپاهيان انسجام داشتند، در حديثي كه از اميرالمؤمنين علي ـ عليه السلام ـ نقل شده است، به همين مطلب اشاره شده است. حضرت ميفرمايد: «هميشه پرچم جنگ را به دست مردان شجاع و غيرتمند بسپاريد زيرا مردان با استقامتند كه، پرچم را تنها نگذارند و آن را رها نسازند… »(1) سيد حسين معتمدي مينويسد: «سابقه عَلَم بسيار طولاني و قديمي است و در اسلام و قبل از اسلام در بين كشورها و شهرها و جمعيتها مرسوم بوده است».(2) در روز عاشورا و در واقعه كربلا در سال 61 ه نيز قطعاً از عَلَم استفاده شده است و آن علم به بعضي از اشكالي كه امروزه مرسوم ميباشد نبوده است، « امام حسين ـ عليه السلام ـ روز عاشورا پرچم جنگ را به دست برادرش حضرت عباس ـ عليه السلام ـ سپرد».(3) «و زماني كه حضرت عباس ـ عليه السلام ـ خدمت امام آمد و از او اذن ميدان طلبيد. امام ـ عليه السلام ـ گريست و ابتدا اجازه نداد و فرمود : تو علمدار من هستي اگر تو به شهادت نايل شوي سپاه من از هم ميپاشد».(4)
اما در رابطه با علمهاي امروزي، يكي از نظرات افراطي اين است كه اين علمها و ساير آلات و وسائلي كه در عزاداري استفاده ميشود همه آنها از اروپا و از مسيحيت وارد ايران شدهاند. و در حقيقت اينها تقليدي هستند از مراسمهاي مسيحيان در شهادت حضرت مسيح ـ عليه السلام ـ . طبق اين نظريه زنجير زني، تيغ زني، موزيك و سنج زني، مصيبت خواني و نوحه سرايي از مسيحيت گرفته شده است كه ايراداتي نيز به آن وارد است. برخي ديگر قائلند كه اين «علم ها» نماد «سرو» هستند و سرو درختي است كه تسليم روند طبيعي گياهان نميشود. و حتي در زمستان هم سرسبز است. يعني همواره زنده است. درست همانند شهيد كه نميميرد، و همواره زنده است. البته يك مطلب كه تقريباً همه در آن اتفاق نظر دارند اين است كه سابقه اين علمهاي جديد خيلي طولاني نيست.
اما در مقابل اين نظريه، نظر ديگري وجود دارد كه بسيار ضعيف است و در صدد انحراف اذهان عمومي است كه ميگويد: «… شكل و شمايل ظاهري «علمها» به صليب مسيحيان شبيه است. و به همين دليل عجيب نيست اگر كساني به خطا بر اين باور باشند كه پديد آمدن علمها نتيجه تقليد شيعيان از صليبيها است كه مسيحيان در هنگام تظاهرات ديني در پيش دستههاي خود راه ميبرند»(5). نويسنده اين مقاله مينويسد: «علمها بي كم و كاست سمبل و نماد «درخت سرو» اند. زبانههاي بلند علمها چه از نظر شكل و چه از نظر نوع اهتزاز دقيقاً يادآور درخت سرو هستند شما ميتوانيد به نقش برجسته درخت سرو در پايين زبانههاي علم ها نگاه كنيد، سرو درختي است كه تسليم زادمردي ادواري گياهان نميشود و همواره زنده ميماند. درست همانند شهيد كه نميميرد و همواره زنده است».(6)
نتيجه اين كه: اولاً سابقه علمهاي امروزي سابقهاي خيلي طولاني نيست. حتي كساني كه قائلند اين علمها نماد سرو هستند به اين مطلب معترفند.(7) ثانياً در نظريه اول نوعي افراط مشاهده ميشود چرا كه اين نظريه حتي مصيبتخواني را هم تقليد از مسيحيان اروپايي معرفي ميكند. كه تمايز اين دو نشان از ياوه بودن اين نظريه دارد در حالي كه ما معتقديم مصيبتخواني براي امام حسين ـ عليه السلام ـ از زمان رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ شروع شده است. برخي قائلند كنار گذاشتن اين گونه علمات و تنها استفاده از پرچم مناسبتر و معقولتر است. در اين رابطه سيد حسين معتمدي مي نويسد: «صاحبان عِلم و ادراك را اعتقاد بر اين است كه كنار گذاردن علمات و به جاي آن، پرچمهاي سياه و قرمز و سبز حسيني را برداشتن كاري بهتر و معقولتر و مناسبتر ميباشد»(8).
پی نوشت:
1. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج100، ص51.
2. معتمدی، سید حسین، عزاداری سنتی شیعیان، قم، انتشارات عصر ظهور، 1378، ج1، ص589.
3. محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، قم، نشر معروف، 1374، ص321، و محمدی اشتهاردی، محمد، سوگنامه آل محمد، نشر ناصر، چاپ نهم، 1375، ص246.
4. محدثی، جواد، همان، ص321.
5. مقاله اهورا اشون، در سایت شارح، www. Sharehnewspaper.com.
6. همان.
7. مراجعه شود به مقاله مذكور در سایت شارح، ایشان مینویسد: «من معتقدم كه نقطه زایش علمات فقط چند سده قبل میباشد.»
8. معتمدی، سید حسین، پیشین، ج1، ص590.