انحراف افکار عمومی علیه روحانیت
همه شاهد هستیم که اوضاع اقتصادی این روزهای کشور بسیار بحرانی است؛ افزایش روزانه و بعضا لحظهای قیمت دلار و طلا از یک طرف و افزایش عجیب و غریب اجناس و کمیاب شدن برخی دیگر که آنها هم معمولا ثبات ندارد و هیچ تضمینی نیست که قیمت امروز با فردا برابر باشد از طرف دیگر، وضعیت حال حاضر کشور است.
ای کاش فقط در صد ناچیزی گران میشد؛ برخی اقلام مثل لوازم یدکی خودرو ظرف چند ماهه اخیر تا چهار برابر و یا بیشتر افزایش قیمت داشته است و از آن بدتر بعضی لوازم کمیاب یا نایاب شده، آن هم لوازم خوروهای مثلاً ملی؛ نه ماشینهای لوکس و گران قیمت!
خود خودرو که افزایشهای تخیلی و غیر منطقی داشته است. تا چند وقت پیش اگر کسی که وضع مالی خوبی نداشت اگر تکانی به خود میداد، به زور میتوانست یک پراید بخرد ولی الان دست یابی به پراید هم برای خیلی ها مثل خواب و رویا شده است.
این مصیبتها یک طرف قضیه، مصیبت دیگر ثابت ماندن درآمدها است که دولت هم صراحتا اعلام کرده فعلا برنامهای برای افزایش حقوق ندارد. با این اوصاف و با یک حساب بسیار ساده مشخص است که روز به روز قدرت خرید پایین میآید و به برکت تدابیر اندیشمندانه دولت تدبیر و امید درصد بیشتری از جامعه به فقر نزدیک میشوند و فشار اقتصادی بیشتری به اکثریت مردم تحمیل میشود.
به نظر میرسد که دولت حداقل در مبلغ یارانه ماهیانه باید یک تجدید نظر جدی داشته باشد. زمانی که یارانه به ازای هر نفر 45500 تومانی پرداخت میشد، بنزین لیتری 400 بود و الان1000تومان، حاملهای انرژی با شیب ملایم و غیر ملایم افزایش پیدا کرده، ولی ریالی به یارانه افزوده نشد؛ دلار و طلا هم که یکه تازی میکنند و خیلی از اقلام ضروری افزایش بیحساب داشتهاند و معلوم هم نیست که این وضع تا کی ادامه خواهد داشت. با این وجود که طبیعتا درآمد دولت نیز با این افزایشها بیشتر شده جا دارد که دولت فکری به حال یارانهها کند و با یک تدبیری یارانهها را حداقل برای دهکهای پایین جامعه افزایش دهد.
بیچاره کسانی که در این اوضاع و احوال درگیر مقدمات مراسم ازدواج باشند. چه کنند با این قیمت طلا! چقدر خانوادهها که فقط سر همین یک مورد شرمنده شوند و یا احیانا باعث بروز اختلافاتی در خانوادههای طرفین ازدواج شود.
اصلا با این اوضاع وانفسا انسان با چه رویی میخواهد دیگران رابه ازدواج تشویق کند یا مثلا با این قیمت پوشاک و چیزهای دیگر ، متأهلین بیفرزند را به فرزند دار شدن ترغیب کند. با این وضعیت خود به خود این امور روند کاهشی خواهد داشت. درست است که روزیرسان خداست و هرکسی آنچه که مقدر است نصیبش خواهد شد، ولی مگر چه تعدادی از جامعه چنین اعتقاد راسخی دارند که بدون نگرانی این شرایط را سپری کنند.
روندی که با آن روبه رو هستیم بذر ناامیدی را در جامعه گسترش میدهد. این شرایط قطعا عدهای را فقیر میکند و فراموش نکنیم که فقر ممکن است انسان را به کفر برساند.
حقیقتا چه کسی پاسخگوی این معضلات خواهد بود؟ آیا واقعا فقط تحریم چنین بلایی بر سر کشور آورده یا عوامل دیگری نیز هست؟ اگرچه تحریم هم بیتأثیر نیست، ولی بیتردید سوء مدیریت مهمترین عامل این مشکلات است. تحریم که سالهاست در این کشور برقرار است؛ چرا تا به حال اینگونه نشده بود. گرانی و افزایش چند برایری قیمتها در برهههایی بوده ولی این حجم از گرانی و عدم ثبات قیمت خیلی جای سؤال دارد!
بدبینی به روحانیت
نکته منفی مهمی که در این شرایط نمود پیدا میکند و قابل انکار نیست بدبینی طیفی از مردم به انقلاب و به خصوص به روحانیت و علمای دینی است؛ چرا که به هر حال حکومت، حکومت دینی است و طبیعتا مردم هم روحانیت را سردمدار حکومت میدانند.
در این شرایط طلابی که از قضا هیچ نقشی در حاکمیت ندارند و سمت خاصی نیز ندارند و اکثریت آنها جزء کم درآمدترین اقشار جامعه هستند، سیبل انواع و اقسام تهمتها و اهانتها از سوی برخی افراد قرار میگیرند و چه بسا خطر جانی هم آنها را تهدید میکند.
نمونه بارز این موضوع شهید تولایی، طلبه مشهدی بود که اخیرا به دست یک نادان و جانی مضروب شد و به شهادت رسید. طلبهای که نه دارای سِمَت بود و نه زندگی آنچنانی داشت. طلبه جوانی که مستأجر بود و درحال اعزام برای تبلیغ جهادی در ایام محرم بود که با چاقو مجروح شد و در نهایت به شهادت رسید. حالا بماند که موضع گیریهای مناسبی هم از سوی مسئولین بلند پایه و حتی حوزوی در این زمینه صورت نگرفت و بازتاب رسانهای در خور توجهی هم نداشت و بعد از حادثه تروریستی اهواز به حاشیه رفت و تقریبا عملا فراموش شد. البته منظور این نیست که چرا به صورت پر رنگ به حادثه اهواز پرداخته شد. واضح است که منظور این نیست؛ بلکه سخن در این است که این قضیه در گیر و دار خبر اهوار به نوعی گم شد.
نمونه دیگر سوء قصد، دو پیرمرد روحانی بودند که بندگان خدا طلبهای معمولی نیز بودند و در قم مورد حمله قرار گرفتند و مجروح شدند. یا مثلا حدود یک سال قبل حجت الاسلام بحری که از قضا او هم سمت خاصی نداشت، در محدوده متروی تهران مورد حمله یک جانی قرار گرفت و به شهادت رسید.
ضارب شهید بحری رسما گفته بود که چون کارش در ارگانی انجام نشده بود، فکر کرده که ایشان جزء مسئولین است و به همین دلیل او را مورد ضرب و جرح قرار داده است؛ فقط به این خاطر که او روحانی بوده است.
درست است که برخی از این سوء قصدها سازمان یافته است و چه بسا ریشه خارجی دارد ولی به هرحال یکی از بهانههای جدی این اعمال جانیانه همین اوضاع بد اقتصادی است.
بی تردید اتفاقات و سوء قصدهایی به طلاب و روحانیون شده که رسانهای نشده است. هر چند در حد قتل نبوده باشد ولی در حد ضرب و شتم بوده و چه بسا در ادامه هم باشد.
از طرفی وقتی در این شرایط اقتصادی آن استاد دانشگاه معلوم الحال میگوید که طلاب ماهیانه 2500000 تومان حقوق میگیرند و این دروغ بزرگ را در فضای مجازی منتشر میکند بی تردید حساسیت بیشتری را نسبت به طلاب ایجاد میکند و آنها را بیش از بیش در معرض تهدید قرار میدهد. شایعات دیگری که در شبکههای مجازی یا رسانههای دیگر که مزدور استکبار هستند همه و همه دست به دست هم میدهند تا وجهه روحانیت را تخریب کنند.
در اینجا بسیار بجاست که در این باره مردم با بصیرت و هوشمندانه عمل کنند و مطلب صحیح را از ناصحیح تشخیص دهند و مرتکب تهمت و افترا نشوند. ازطرفی مسئولان، به خصوص روحانیونی که دارای سمتهای مهمی هستند بیش از پیش به وظایفشان عمل کنند و منافع جامعه را بر منافع شخصی ترجیح دهند و خودشان را حقیقتا در پییشگاه خداوند متعال مسئول بدانند و بترسند از روزی که در گناه تهمت به روحانیت و احیانا بی دین شدن مردم شریک باشند.
منبع: خبرگزاری رسا-۱۳۹۷/۷/۹