ويژه ماه صفر؛مناسبت ها و اعمال ماه
آغاز صفر و ورود کاروان اسرای کربلا به شام
سفر بازماندگان امام حسین(ع) به شام، در رساندن پیام انقلاب حسین (ع) و افشاى ماهیت پلید حکومت یزید، نقش اساسى داشت. آنان در لباس اسارت همان جهاد مقدسى را انجام دادند که حسین (ع) در لباس خون و شهادت انجام داد. توقف اسیران در شام فرصت خوبى به آنان داد تا مردم شام را که در اثر تبلیغات چهل سالهی معاویه شناخت صحیحى از اسلام و خاندان پیامبر نداشتند، آگاه سازند.
ازاینرو باز ماندگان حسین (ع) از هر مناسبتى در این زمینه بهره بردارى مى کردند. خطبهی امام سجاد (ع) که در یکى از روزهاى توقف در شام ایراد شد، در این میان نقشى تعیین کننده داشت و یزید را رسواى خاص و عام ساخت.
مرحوم"علامه مجلسی” به نقل از صاحب “مناقب” و دیگران مىنویسد:
روایت شده است : روزى یزید دستور داد منبرى گذاشتند تا خطیب بر فراز آن سخنانى در نکوهش حسین (ع) و على (ع) براى مردم ایراد کند. خطیب بالاى منبر رفت و پس از حمد و ستایش خداوند، سخنان زیادى در نکوهش على بن ابى طالب و حسین بن على (ع) گفت و سپس در مدح و ستایش معاویه و یزید، داد سخن داد. و از آنان به نیکى یاد کرد.
على بن الحسین (ع) - از میان جمعیت- بر او بانگ زد:"واى بر تو اى خطیب! خشنودى خلق را به بهاى خشم خالق خریدى، و جایگاهت را در آتش دوزخ قرار دادى".
سپس گفت: یزید! اجازه مى دهى بالاى این چوبها بروم و سخنانى بگویم که در آن رضاى خدا باشد و براى حاضران نیز اجر و ثوابى؟ یزید اجازه نداد.
مردم گفتند: امیر! اجازه بده بر منبر برود، شاید از او سخنى بشنویم (ببینیم چه مى گوید؟).
یزید گفت: اگر او بر فراز این منبر برود، پایین نمى آید مگر آنکه من و خاندان ابوسفیان را رسوا سازد.
کسى گفت: امیر مگر این(جوان اسیر) چه مىداند و چه مىتواند بگوید؟! یزید گفت: او از خاندانى است که علم را از کودکى با شیر مکیده اند و با خون آنها در آمیخته است.
مردم آنقدر اصرار ورزیدند تا سرانجام یزید اجازه داد. آنگاه حضرت بر عرشهی منبر قرار گرفت، و ابتدا خدا را حمد و ستایش کرد و سپس خطبهاى ایراد کرد که اشکها را از دیدگان سرازیر کرد و دلها را به لرزه در آورد.
آنگاه فرمود: مردم! خداوند به ما(خاندان پیامبر) شش امتیاز ارزانى داشته و با هفت فضیلت بر دیگران برترى بخشیده است:
شش امتیاز ما این است که خدا به ما: علم، حلم، بخشش و بزرگوارى، فصاحت، و شجاعت داده و محبت ما را در دلهاى مؤمنان قرار داده است.
۷ شرط مذاکره با اروپا که فراموش شد
اینفوگرافیک |
رهبر معظم انقلاب مدظله العالي: ایران با سه کشور اروپایی دعوا ندارد بلکه با توجه به سابقه اروپاییها ما به آنها اعتماد نداریم و به همین علت آنها باید تضمینهای واقعی بدهند.
زیانکاران واقعه کربلا
حادثه عظیم کربلا، صحنه ظهور چهره هایی با نگرش ها، عملکردها و فرجام های گوناگون است، انسان های زیانکار و در مقابل آن انسان های وارسته، دو طیف نمادین جامعه آن عصر بودند که با وجود نقطه های مشترک، رفتار مختلفی را در آن برهه از خود نشان دادند. وارستگان، با پیشینه ای نه چندان مثبت و گاه منفی، ضمن شکستن زنجیرهای شیفتگی دنیا، دعوت امام زمان را لبیک گفته و در رکاب آن سالار نیک بختان، زندگی خویش را با میمنت و مبارکی پیوند دادند. زهیر بن قین، حر بن یزید، حارث بن امرءالقیس، نعمان و حلاس بن عمرو، بکر بن حی، عمرو بن ضبیعه و… در زمره این گروه اند که در برزخ ماندن و رفتن، رفتن به سمت عشق را پذیرا شدند.
از دیگر سو، زیانکاران قرار داشتند؛ همانان که همای سعادت بر بام زندگی شان نشست تا مرکب عروج ایشان به سوی رضوان باشد، اما مستی رفاه طلبی، دنیاپرستی، مرگ گریزی، قدرت خواهی و عوام زدگی، عقل و تفکر را از آنان ربود و هر یک با بهره گیری از موقعیت خاص خود، دست رد به بخت زرین خویش زده و دعوت امام را اجابت نکردند.
آری! دنیا، گاه سکوی پرش سبک بالان به سوی ملکوت و گاه مرتعی زیبا و دلفریب برای دنیا طلبان ظاهر بین است: «زین للناس حب الشهوات من النساء و البنین والقناطیر المقنطرة من الذهب والفضة و الخیل المسومة والانعام والحرث ذلک متاع الحیوة الدنیا والله عنده حسن الماب ». (1)
محبت امور مادی، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسب های ممتاز و چهارپایان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است؛ (تا در پرتو آن، آزمایش و تربیت شوند؛ ولی) اینها (در صورتی که هدف نهایی آدمی را تشکیل دهند،) سرمایه زندگی پست (مادی) است؛ و سرانجام نیک (و زندگی والا و جاویدان)، نزد خداست. دقت در زندگی هر یک از زیانکاران در جریان حماسه کربلا، ما را به نقطه های آغازین سقوط حیات ایشان رهنمون و فرجام سوء ردکنندگان دعوت امام را مبرهن می سازد. حیات این گروه را مرور می کنیم:
ماموریت ها و شرح وظایف سفیران دین در ایام محرم
حضرت آیت الله سبحانی دامت بركاته با بیان این که مبلّغ باید مستمع را در نظر بگیرد و بر اساس اندیشه، فکر و استعداد او سخن بگوید گفتند: منابر باید در مخاطب اثرگذار بوده، اخلاقی، تحولی و الهی باشد و معنویت ایجاد کند.
آیت الله العظمی جعفر سبحانی، از مراجع عظام تقلید در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری «حوزه» در مشهد، ضمن تبیین رسالت های مبلغان در ایام محرم، با بیان این که در قرآن کلمه تبلیغ بیش از تبشیر استفاده شده است، گفتند: عموما انبیای الهی از واژه تبلیغ استفاده می کنند و اساس کار قران نیز کلمه تبلیغ است؛ همچنین اینکه پیامی از کسی به دیگران ارسال شود تبلیغ نام داشته و مبلغ نیز حامل پیام بوده که آن را به مستمعان می رساند.
مخاطب شناسی؛ یک اصل مهم در تبلیغ
ایشان با بیان این که در محرم و صفر آقایان مبلغ، کلام حق را به مستمعان می رسانند و عملا واسطه ای بین خدا و مردم هستند تا کلام الهی به دست آنان رسانده شود، اظهار کرد: مبلغ باید مستمع را در نظر بگیرد و بر اساس اندیشه، فکر و استعداد او سخن بگوید؛ همچنین مبلغ باید به مخاطبین خود توجه داشته باشد، چراکه گاهی پای مجلس وعظ او افراد دانشگاهی حضور دارند که باید به گونه ای سخن گفته و گاهی نیز مستمعان عالی هستند که باید به زبان آنان به شیوه دیگری سخن بگوید.
معظم له با بیان این که مستمعان و مخاطبان باید از حکایات و سرگذشت انبیا و اولیا بهره گرفته و اثرگذاری داشته باشند، ابراز کردند: طلاب و روحانیون مبلغ باید منطق مناسبی داشته و تلاش کنند سخنرانیشان در مستمعان اثرگذار باشد.
حضرت آیت الله سبحانی با بیان این که به منظور اثرگذاری سخن در جمع مخاطبان، مبلغان دین باید چنانچه شبهه و کجی در سخنان آنان وجود دارد، آن را به صورت غیر مستقیم مرتفع کنند، خاطر نشان کرد: چنانچه مبلغان دین کاستی در عمل می بینند و یا اینکه نسبت به عفت و حجاب کم فکرند باید در رابطه با آن تحولی ایجاد کنند تا عملشان اسلامی شود.
مبلغان به دنبال اثرگذاری باشند
ایشان ادامه دادند: در همین راستا می بینید که انبیای الهی تحول در عقیده و عمل را داشتند؛ بنابراین وظیفه و رسالت شما آن است که این معارف را بیان کنید، عواطف مخاطبین خود را تحریک کنید و به فکر آن باشید که اثر بگذارید، همان طور که رسول گرامی اسلام(ص) به شیوه های مختلف تلاش مبتنی برآن داشت تا افراد را از باب روحیه آنان اصلاح کند.
کتاب المراقبات؛ بخش ماه محرم الحرام
کتاب شریف المراقبات، تألیف عالم ربّانی و عارف گرانقدر مرحوم آیت الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی است. این عالم بزرگوار در تبریز زاده شد و برای پیمودن راه علم و کمال به نجف اشرف مهاجرت کرد. آنجا علاوه بر کسب درجة اجتهاد در علوم حوزوى، در اخلاق و عرفان نیز تحت تربیت نادرة دوران و عارف عظیم الشأن آیت الله ملاحسینقلی همدانی درجات عالی را طی کرد که نوشتار او گوشهای از این روحیة لطیف معنویاش را به نمایش میگذارد. آن عارف بزرگوار، تألیفات متعددی در اخلاق و عرفان دارد که از جمله کتاب شریف المراقبات است.
این کتاب که به منظور مراقبت از اوقات شریف و قابلاستفاده در طول سال نوشته شده است، همراه نکات مفید دیگر و تذکرات اخلاقی مؤلف که از ضمیر روشن و پاک او برمیخیزد، حلاوتی به کام خواننده میچشاند که در سایر کتب، کمتر تجربه میکند. مرحوم مؤلف، پس از مقدمهاى، در دوازده فصل به هر کدام از ماههای قمری (از محرم تا ذیحجه) میپردازد و در خاتمه با تذکراتی اخلاقی کتاب را به پایان میبرد.
در بخشی از کتاب آمده است که:
مراقبات ماه محرم الحرام
سزاوار است حال دوستان آل محمد - كه رحمت خدا بر آنان باد - بحكم دوستى و وفا و ايمان به خداوند بلند مرتبه و بزرگ و رسول كريم ، در دهه اول محرم تغيير نموده و در دل و سيماى خود، آثار اندوه و درد اين مصيبتهاى بزرگ و دردناك را آشكار نمايند. بايد مقدارى از لذائذ زندگى را كه از خوردن و نوشيدن و حتى خوابيدن و گفتن بدست مى آيد ترك نموده و مانند كسى باشند كه پدر يا فرزند خود را از دست داده است . نبايد احترام خود و نزديكانشان باشد و لازم است كه خدا و پيامبر و امامش - رحمت خداوند بر آنان باد - را بيش از خود، فرزندان و نزديكانش دوست داشته باشد.
خداوند متعال مى فرمايد: «بگو اگر پدران و پسران خود را بيش از خدا و رسولش و جهاد در راه او دوست داريد، منتظر باشيد تا خداوند مطلب مورد نظر خود را انجام داده (و شما پشيمان و زيانكار شويد»).
يكى از فرزندان كوچكم در دهه اول محرم فقط نان خالى و بدون خورش مى خورد. و تا جائى كه مى دانم كسى به او نگفته بود كه اين كار را انجام دهد و گمان مى كنم سرچشمه اين كار دوستى باطنى او بود.
حال اگر كسى نتواند در تمام دهه اول اين كار را انجام بدهد، بايد در روز تاسوعا، عاشورا و شب يازدهم نان خالى بخورد. و در روز عاشورا، تا عصر خوردن ، آشاميدن و حتى سخن گفتن - مگر آن كه لازم باشد - و ديدار با برادران دينى را ترك كرده و آن روز را روز گريه و اندوه خود قرار دهد. و نيز در دهه اول ، هر روز امام حسين (عليه السلام ) را با زيارت عاشورا زيارت نمايد. و اگر مى تواند مراسم عزادارى آن حضرت را در منزل خود با نيتى خالص برپا نمايد، بايد همين كار را بكند. و اگر نمى تواند، در مساجد يا منازل دوستانش به برپايى اين مراسم كمك كرده و اين مطلب را از مردم بپوشاند تا به اخلاص نزديك شده و از خودنمايى دور شود. و هر روز مقدارى از اوقات خود را در مكانهاى عمومى به عزادارى بپردازد.
جاماندگان کربلا: 1- هرثمة بن ابی مسلم
«إِنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظيمٌ» (تغابن/15) اموال و فرزندانتان فقط وسيله آزمايش شما هستند؛ و خداست كه پاداش عظيم نزد اوست!
مال و فرزند امانت الهی است در دست انسان تا سکوی پرواز انسان به قله بندگی شود. عاشوراییان پیمانه بندگی را پر کردند. هر چه داشتند در راه محبوبشان فدا کردند. ام وهب فرزندش را روانه میدان شهادت کرد و گفت: «زمانی از تو راضی میشوم که در رکاب امام حسین(ع) به شهادت برسی» و سالار شهیدان امام حسین (ع) اکبر و اصغرش را شاکرانه برای حفظ دین خدا فدا نمود. محبت فرزند اینگونه سکوی پرواز انسان می شود. اما چه بسا همین محبت موجب می شود که انسان حق را زیر پا بگذارد و حق این نعمت را به جا نیاورد. محبت فرزند آزمون دیگری بود که برخی را زمین گیر نمود تا نتوانند با امامشان آسمانی شوند.
هرثمة بن سلیم(ابی مسلم)
هرثمه، به همراه سپاهیان امام علی (ع) در جنگ صفین شرکت کرد . در بازگشت، سپاه امام (ع) در کربلا توقف نمود . هرثمه می گوید: «پس از برپایی نماز صبح، حضرت امیر (ع) مشتی از خاک کربلا را برداشت و آن را بویید و فرمود: ای خاک! همانا از تو مردمی محشور می شوند که بدون حسابرسی وارد بهشت می گردند»
هرثمه یکی از نیروهای اعزامی «عبیدالله بن زیاد» به کربلا بود، او می گوید: «هنگامی که به سرزمین کربلا رسیدیم، به یاد آن حدیث افتادم، بر شترم نشستم و به سمت امام حسین (ع) رفتم. پس از عرض سلام، حدیثی که از پدر والای ایشان شنیده بودم بازگو کردم، امام فرمود: «با ما هستی یا بر ضد ما؟»
گفتم: «نه با شما هستم و نه بر شما! دخترانم را در شهر نهادم و از ابن زیاد بر ایشان نگرانم»
حضرت در پاسخ فرمود: «برو! تا آن که قربانگاه ما را نبینی و صدای ما را نشنوی، قسم به آن که جان حسین در دست اوست، اگرکسی امروز صدای ما را بشنود و به یاریمان نشتابد، هر آینه خداوند او را با صورت در دوزخ می افکند » [1]
هرثمه امام حسین (ع) را بخاطر نگرانی از تعرض ابن زیاد به دخترانش تنها گذاشت در حالیکه می دید سید الشهداء (ع) همسر و فرزندان و همه عزیزانش را به صحرای کربلا آورده است. دختران هرثمه عزیز تر از اولاد فاطمه (س) نبودند.او حق را شناخت اما فقدان توکل و نگرانی اش نسبت به دخترانش او را از یاری امام حسین (ع) بازداشت.
بشیر بن عمر حضرمی
این آزمون برای بشیر بن عمر حضرمی نیز پیش آمد. آزمونی که سربلند از آن بیرون آمد. به او اطلاع دادند پسرت در مرز “ری” اسیر شده است.گفت: «حساب کار او را به خدا وامیگذارم. دوست ندارم او اسیر باشد و من زنده بمانم».
وقتی امام حسین این سخن او را شنید، فرمود: «خدا تو را رحمت کند. بیعتم را از تو برداشتم برو و برای رهایی فرزندت تلاش کن».
بشیر گفت: «درندگان مرا زنده زنده بخورند اگر از شما جدا شوم و شما را با وجود اندک بودن یاران، تنها گذارم و بخواهم سراغ شما را از کاروانها بگیرم» [2]
بشیر فرزندش را به خدا سپرد و در کنار امام ماند و در راه امام حسین (ع) به شهادت رسید.
نویسنده:سید مهدی خدایی
[1]. صدوق، امالي، ص 117
[2]. ابصار العین، ص۱۷۴
عبرتهای عاشورا