چطورخودمان را تشویق به شروع کتابخوانی کنیم؟
شما حتما زیاد از دور و بر شنیدید که کتاب خوندن براتون خیلی خوبه و فکر و ذهن شما رو باز میکنه و شما هر بار با خودتون فکر کردید که باید بیشتر و بیشتر این کار رو انجام بدید.
اگر شما جز اون دسته از آدمهایی هستید که با مطالعه مشکل دارید یا کلا از مطالعه بدتون میاد (ولی به هر حال دارید این متن رو میخونید مگه نه؟) اینجا ما براتون راهحلهایی داریم که اوضاع رو براتون بهتر میکنه.
مطالعه با تمرین و ممارست حال بهتری بهتون میده، خیلی زود در این کار پیشرفت میکنید و بعد از اون تبدیل به یک کار روزانهی لذت بخش میشه.
اینجا به 9 گام اشاره میکنیم که شما رو تشویق میکنه به شروع و ادامهی این راه دلپذیر و دوست داشتنی.
1. برای شروع از پیشنهادات اطرافیانتان استفاده کنید. از اساتید، مسئول کتابخانهی محل تحصیل، دوستان و اعضای خانوادهتون بپرسید که چه باید بخونید. از همون کتابها شروع کنید.
2. کتابی رو انتخاب کنید که به زندگی روزانهی شما نزدیک و مرتبط باشه. اگر شما چنین کتابی بخونید که بعضی واقعیتهای زندگیتون رو توش ببینید میتونه جالب باشه نه؟
3. اگر فکر میکنید که برای مطالعه وقتی ندارید سعی کنید که برای شروع روزانه به طور ثابت10 دقیقه وقت مطالعه در برنامه روزانهتان داشته باشید کم کم تا پایان هفته تبدیل به یک عادت برای شما خواهد شد که به سختی از دستش میدهید.
4. با یک کتاب با تعداد صفحات مناسب شروع کنید یک دفعه نپرید وسط یک کتاب 500 صفحهای.
5. به سراغ موضوعات اشتباه نروید. توی همهی کتابخانهها و کتاب فروشیها، کتابهایی با موضوعات مورد علاقهی شما وجود دارند؛ مذهبی، دینی، ورزشی، داستانی و …
6. برای شروع، سنگ بزرگ بر ندارید که علامت نزدن است. همین باعث میشود که از همین مقدار مطالعه هم بیزار شوید.
7. کتابهای متفاوتی رو تجربه کنید، خودتان را محکوم به خواندن یک موضوع خاص نکنید. کتابخانهی شما بهتر است مملو از کتابها با موضوعات متفاوت باشد.
8. تعریفتان از مطالعه را محدود به خواندن کتاب نکنید. خواندن مجلهها، روزنامه، یک مقاله ساده برای شروع به مطالعه گزینههای خوبی هستند.
9. اگر باز هم فکر میکنید وقت برای کتاب دست گرفتن ندارید، یا حوصلهی جابهجا کردن کتابها را با خودتان ندارید، کتابهای صوتی را فراموش نکنید.
روز جهانی مسجد
اشاره
مسجد، نمادی استوار از تمدن اسلامی در طول تاریخ بوده و ارزش و اعتبار خود را میان مسلمانان حفظ کرده است. در این میان، دوران صدر اسلام، درخشانترین دوره در طول حیات مساجد است؛ چرا که در آن زمان، مسجد نه صرفاً محل عبادت، که محل فعالیتهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، قضایی و نظامی به شمار میآمد. برای احیای هر چه بیشتر مساجد باید کوشید آنها هر چه بیشتر به مساجد صدر اسلام نزدیک شوند و تواناییهای فراوان خود را به فعلیت برسانند.
مسجد، کانون مشورت در صدر اسلام
یکی از عوامل کلیدی در دستیابی به موفقیتها و چشیدن طعم کامیابی، مشورت است. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم تقریباً در همه مواردی که دستور مستقیم وحی وجود نداشت، از راه مشورت با مسلمانان تصمیمگیری میکرد و معمولاً این مشورتها در مسجد صورت میپذیرفت. انتخاب خارج شهر مدینه برای رویارویی با مشرکان در جنگ احد یا کندن خندق در شمال مدینه در جنگ احزاب، از شمار این مشورتهاست.
مسجد و تعاون اجتماعی
امام صادق علیهالسلام میفرماید: «همانا در عهد رسول خدا، نیازمندان در مسجد سکونت میگزیدند.» این حضور دو فایده داشت: نخست آنکه از آوارگی آنها جلوگیری میکرد و دوم آنکه این افراد به عنوان طبقه نیازمند جامعه، همیشه در برابر چشم حاکم و مردم بودند و لابهلای شلوغی شهر و رفت و آمدها گم نمیشدند. از این رو، شخص پیامبر اعظم صلیاللهعلیهوآلهوسلم و مسلمانان همواره در فکر تأمین زندگی آنها بودند و اولین امکاناتی که به دست میآوردند، به آنها اختصاص میدادند. افزون بر این، مسجد، پناهگاه غریبان و در راهماندگان یا به تعبیر قرآن «ابن السبیل» بود؛ بهگونهای که در شهرهای اسلامی هرگاه فرد تازهواردی داخل شهر میشد و در آن شهر کسی را نمیشناخت، یکسره به سراغ مسجد آن شهر میرفت و در مدت اقامت خود در آنجا سکونت میگزید. بنابراین، در صدر اسلام، خدماترسانی اجتماعی یکی از کارکردهای مسجد بود. شناسایی نیازمندان منطقه، دستگیری از آنها و گردآوری کمک برای ایشان، پرداخت وام، اقدامات تسهیل ازدواج زوجهای جوان، برنامهریزی برای عیادت و سرکشی از بیماران و اموری از این دست، مواردی است که بسیاری از مساجد نمونه کشور با پیروی از مساجد صدر اسلام، در ایفای نقش خود در تعاون اجتماعی به آن میپردازند.
مسجد، تجلیگاه وحدت
مسجد، محل گردهمایی مسلمانان و تجلیگاه پرشکوه انسجام و یکپارچگی ملت مسلمان است. مسجد، حافظ سلامت دین و جامعه است و نمایش وحدت و همدلی نمازگزاران، بقای اسلام را تضمین میکند. حضور نمازگزاران در مسجد، امید دشمنان اسلام را به ناامیدی بدل میسازد. در صدر اسلام نیز حضور مردم مسلمان هنگام نماز در مسجد، نشانه قدرت اسلام بود و توان مردمی، اجتماعی، سیاسی و نظامی مسلمانان را اثبات میکرد. مسجد، همواره نقش وحدت آفرینی را در جامعه اسلامی ایفا کرده است و اگر مسجدی چنین نقشی نداشت، مورد سرزنش پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم قرار میگرفت. مسجد ضرار، نمونهای از این مسجد است که منافقان با هدف تفرقهانداختن میان مسلمانان ساختند و پیامبر به فرمان خداوند، مؤمنان را از حضور در این مسجد نهی فرمود.
دشمنان دین خدا، پیوسته در کمینند تا با دامن زدن به اختلافها و ایجاد تفرقه، یکپارچگی مسلمانان را از بین ببرند و راه نفوذ و تسلط خود را به درون آنها باز کنند. حضور پیروان مذاهب مختلف اسلامی اعم از شیعه و سنی در صفوف نماز، برهم زننده نقشه دشمن و مایه ناکامی آنها است. امام صادق علیهالسلام میفرماید: «کسی که با برادران اهل سنت در صف اول، نماز جماعت بگزارد، همچون کسی است که پشت سر رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم در صف اول نماز گزارده باشد».
مسجد؛ پایگاهی نظامی
مسجد، محل برافراشته شدن پرچم سپاه اسلام و اعزام آنان به جبهههای نبرد است. در صدر اسلام مسجد، جایگاه گفتوگو و مشورت در مورد مسائل نظامی بود. در زمان پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم ، هنگام جنگ احد، سربازان مسلح اسلام در مسجد ماندند. همچنین آن حضرت در آستانه جنگ احد، درباره چگونگی رویارویی با مشرکان قریش، در مسجد با یاران خود به تبادل نظر پرداخت.
مسجد میتواند نقش سازندهای در حفظ روحیه آمادگی و همکاری مردم با جبهههای نبرد داشته باشد. پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم گاه از دانش غیبی بهره میگرفت و مؤمنان حاضر در مسجد را در جریان آخرین رویدادهای جبهه قرار میداد و برای عاملان پیروزی در جبههها دعا میکرد.
امام خمینی رحمهالله با اشاره به کارکرد نظامی و کارکردهای دیگر مساجد میفرماید: «در صدر اسلام، [مسلمانان [هر وقت که میخواستند جنگ بروند، از مسجد تجهیز میکردند. هر وقت میخواستند یک کار مهمی بکنند، در مسجد طرح میکردند… و مسائل سیاسیشان را میگفتند و اجرا میکردند ارتش میفرستادند و همه این کارها را آنجا میکردند و ما امیدواریم که این محتوا برگردد».
مسجد و پاسداری از عدالت
در صدر اسلام، مسجد پناهگاه مظلومان و محل رسیدگی به شکایتهای مردم بود. در این دوران، تقریباً تمامی مسائل حقوقی و اختلافهای میان مردم که نیازمند رسیدگی بود، در مسجد حل و فصل میشد. قضاوتهای امیرمؤمنان علی علیهالسلام در دَکّة القضای مسجد کوفه و آغاز حکومت عدل گستر مهدی موعود از مسجدالحرام، نشان پیوند تاریخی مسجد و عدالت است. در حال حاضر، اگرچه عموم دادرسیها در مراکز قضایی انجام میشود، از وجود امام جماعت مسجد محله نیز میتوان برای داوری و حکمیت در اختلافهای محلی و برقراری آشتی میان دو طرف دعوا بهره گرفت.
مسجد و تعلیم و تعلم
در صدر اسلام، مسجد افزون بر محل برگزاری مراسم عبادی، محل دانشآموزی نیز به شمار میآمد. برای نمونه، پیامبر در مسجد، آیههای قرآن، احکام و معارف دین و حتی مسائل تاریخی را به مردم آموزش میداد. مطالبی که در این جلسه بیان میشد، با میزان توان فکری شنوندگان هماهنگ بود و جلسهها پس از برخی نمازها، مانند صبح و شام که شمار بیشتری از مردم در مسجد حضور داشتند، برگزار میشد. افزون بر مسجدالنبی، در دیگر مسجدهای مدینه نیز جلسههای درس برقرار بود. رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم از برخی یاران برجسته خود برای امامت جماعت استفاده میکرد و آنان به مردم تعلیم میدادند.
مسجد، کانون امر و نهی اسلامی
مسجد از ابتدا جایگاه تحقق فریضه امر به معروف و نهی از منکر بوده است. جلوه روشن این مسئله، جایگاه موعظه در عصر پیامبر گرامی اسلام و ابلاغ بایدها و نبایدهای اسلامی به مردم است. از سوی دیگر، حضور شکوهمند مؤمنان در مسجد، صحنه دلربایی میآفریند که خود به تنهایی، انسان را به سمت خوبیها و معروفها میکشاند. خصلتهای الهی انسان با مشاهده شور و اشتیاق نمازگزاران برای رساندن خود به مسجد، برانگیخته میشود. انسانی که به مسجد پیوست، ضمن اقامه یکی از بزرگترین معروفها، از منکرها دوری میکند و میکوشد خود را به گناهان آلوده نسازد. امام رضا علیهالسلام میفرماید: «به پا داشتن نماز جماعت، عامل کمک به کارهای خیر و تقوا و مایه جلوگیری از بسیاری گناهان است.» کسی که دل در گرو محبت خدا دارد و روزانه چندبار به خانه خدا پا میگذارد، به راحتی اسیر دام شیطان نمیشود. دلی که با صفای بندگی انس گرفت، تیرگی گناه را حس و از آن پرهیز میکند.
مسجد، محل پیوند دین و سیاست
مسجد، مقر حاکمیت و پایگاه فرماندهی پیامبر اعظم صلیاللهعلیهوآلهوسلم در مدینه بود. پایههای اساسی حکومت اسلامی در زمان رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم ، در مسجد، بنیان نهاده شد و اصول و مبانی دین مبین اسلام از این پایگاه مقدس به مردم جهان عرضه گشت. از این رو، مسجد، نماد تلفیق دین و سیاست و محل ملاقات، گفتوگو و مذاکره آن حضرت با هیئتهای سیاسی بود. انتصاب کارگزاران و سفیران در مسجد صورت میگرفت و اعتراض به حکومت و برکناری کارگزاران در مسجد طرح میشد. امام خمینی رحمهالله در مورد نقش سیاسی مسجد و جداناپذیری دین و سیاست میفرماید: «اسلام از زمان پیغمبر حکومت تشکیل داده است. قوای نظامی و انتظامی داشته است در سیاستها دخالت میکرده و مسجدالنبی، مرکز سیاست اسلامی بوده و ثقل قدرت اسلامی».
مسجد، مرکز انقلاب اسلامی
مسجد، محل تبادل اخبار و اطلاعات خرد و کلان و بحث و گفتوگو درباره آنها و جهتگیری و روشن شدن افکار عمومی است. در این صورت، شرایط جامعه در جنبههای گوناگون به راحتی به گوش عموم مردم میرسد و آنها به سرعت در مورد نبایدها و انحرافهای موجود در جامعه واکنش نشان میدهند. جلسههای وعظ و خطابه و سخنرانیهای روشنگرایانه اهل علم و دین در مسجد، نقش مؤثری در بیداری و آگاهی مردم دارد. در نتیجه، مسجد، پایگاه خیزش انقلابیان و مبارزان دینداری است که با کژرویها و کژرفتاریهای جامعه به مقابله برمیخیزند و حرکتهای انقلابی را سازماندهی میکنند. مقام معظم رهبری، با اشاره به نقش انقلابی مسجد و احیای مساجد کشورهای اسلامی پس از انقلاب ایران میفرماید: «تا قبل از انقلاب اسلامی، کسی جرئت نمیکرد دم از اسلام بزند. در این کشورهای اسلامی که امروز مسجدها رونق پیدا میکنند و کانون تحرک میشوند، تا دیروز مسجدها متعلق به یک مشت پیرمرد از کار افتاده بود. امروز آن مسجدها جای جوانان و کانون جنبشهاست».
نقش مسجد در پیروزی انقلاب اسلامی
مؤمنان هشیار و آگاه، مبارزه با حکومت ستمگر پهلوی را از مسجد آغاز کردند و آن را مرکز فعالیتهای مبارزاتی خود قرار دادند. رژیم پهلوی میکوشید مساجد را به انزوا بکشاند و جوانان را از آنجا دور نگه دارد و فعالیتهای مذهبی و سیاسی مساجد را کنترل کند. به همین دلیل، به کنترل واعظان و جلسههای سخنرانی و فعالیتهای فرهنگی مردم در مساجد میپرداخت. نقش مسجد در انقلاب اسلامی به قدری گسترده بود که رژیم، در برخی از مساجد را بست. البته حکومت نتوانست مانع کارآیی مسجد شود و مسجد، به پایگاه انقلاب و مرکز نشر آموزههای اسلامی و محل وحدت نیروهای انقلابی تبدیل شد. مساجد، مرکز تبادل اطلاعات و جلسههای مشاوره میان مبارزان بود و پخش اعلامیه در بیشتر مساجد ایران صورت میگرفت.
مسجد در آیینه روایات
پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم : حق مساجد را بدهید که آن دو رکعت نماز است پیش از اینکه در آن بنشینید.
امام علی علیهالسلام : نشستن در مسجد در نزد من بهتر است از نشستن در بهشت؛ چرا که در نشستن در بهشت خشنودی من است و در نشستن در مسجد، رضایت پروردگارم.
هر کس مسجدی را بزرگداشت و احترام کرد، در روز قیامت، پروردگار را خندان و شادان دیدار میکند و نامه عملش به دست راستش داده میشود.
منبع:http://www.hawzah.net
کلیات برگزاری یازدهمین جشنواره سراسری قرآن و عترت
معاونت فرهنگی ـ تبلیغی حوزه های علمیه خواهران در نظر دارد در پایان سال جاری، یازدهمین جشنواره سراسری قرآن کریم را با نام “جشنواره سراسری قرآن و عترت” برگزار نماید.
بدین جهت، اطلاعات لازم برگزاری این جشنواره از سوی معاونت فرهنگی ـ تبلیغی به شرح ذیل اعلام گردید:
برای اطلاعات بیشتر اینجا کلیک کنید
روزه درمانی در کلام امام علی (ع)
درآمد:
روزه تشریع و اختراع بزرگ خداوند است و قدمت طولانی دارد . از تورات و انجیل فعلی برمی آید که روزه، در میان یهود ونصاری و ملل دیگر مرسوم و معمول بوده است .
خود حضرت موسی (ع) چهل روز روزه داشته است . همچنین از انجیل برمی آید که خود حضرت مسیح هم چهل روز روزه داشته است . پس روزه و رمضان، دو برادر کلانسال هستند در میان بشریت و از آوازه بلندی برخوردارند .
روزه اثرات فردی، اجتماعی، تربیتی، بهداشتی و درمانی زیادی را در جوامع بشری ببار آورد و ببار می آورد و اثرات مادی و معنوی فراوانی را در وجود انسان می گذارد .
پیامبر اسلام (ص) در حدیث بسیار معروفی می فرماید: «صوموا تصحوا .» روزه بگیرید تا سالم شوید .
خوشبختانه بعد از گذشت حدود هزار و چهار صد سال، تازه دنیا دارد بر سر عقل می آید و بحث «روزه درمانی » را مطرح می کند، هرچند هر کس نمی تواند به عمق و فلسفه روزه، بطور دقیق پی ببرد .
امروزه در بحثهای روان شناسی، بحث «فراروان » مطرح است ولی بطور یقین، غیر از انسانهای کامل و مؤمنین واقعی، کسی نمی تواند این کلام حضرت امیر (ع) را درک کند که فرمود:
«صوم النفس امساک الحواس الخمس عن المآثم و خلو القلب من جمیع اسباب الشر» روزه جان یعنی چه؟ و چه کسی می تواند آن را درک و سپس عمل بکند؟ !
به هر حال ، در این نوشتار کوتاه سعی شده به این پرسش پاسخ دهیم که:
آیا روزه اثرات درمانی دارد یا خیر و گستره آن تا کجاست؟ لذا در این مقاله در چند عنوان بحث نمودیم که عبارتند از:
1 - درآمد 2 - تعریف، اهمیت و ضرورت 3 - انواع روزه 4 - فلسفه روزه، 5 - سوژه های تربیتی روزه و رمضان 6 - خداحافظ رمضان 7 - جشن روزه دار و عید واقعی 8 - نتیجه و در پایان کتابنامه .
تعریف، اهمیت و ضرورت:
در فرهنگ قرآن، از روزه به «صوم » تعبیر شده است . صوم در لغت به معنای برخاستن است بی آنکه بعد از آن کاری شود .
نزد بعضی صوم به معنای نگاه داشتن است . هر یک از دو معنا مناسبت دارد با معنای شرعی و آن نگاه داشتن خود است بر وجه شرع در روز از آنچه در شرع او را مفطر خوانند با نیت . (1)
در جای دیگر آمده: صوم به معنای روزه . همچنین است صیام .
اصل آن امساک از مطلق فعل است، خوردن باشد، یا گفتن، یا رفتن .
صوم اسلامی امساک مخصوصی است از طعام و چیزهای دیگر که از طلوع فجر شروع شده و با رسیدن شب به پایان می رسد . (2)
در التبیان از صوم چنین تعریف شده است:
«الصوم فی الشرع هو الامساک عن اشیاء مخصوصة علی وجه مخصوص ممن هو علی صفات مخصوصة و من شرط انعقاد النیة .» (3)
روزه در شرع، عبارت است از: 1 - خودداری کردن از خوردن اشیاء خاص و ویژه، 2 - بر وجه مخصوص، 3 - از کسانی که دارای خصوصیات ویژه هستند، 4 - به شرط بستن نیت .
به هر تقدیر در رساله عملیه آمده:
روزه آن است که انسان برای اطاعت فرمان خدا، از اذان صبح تا مغرب، از چیزهایی که روزه را باطل می کند خودداری نماید .
اهمیت:
اهمیت روزه آنقدر زیاد است که با زندگی و زنده ماندن انسان عجین است . روزه زباله ها و مواد اضافی و جذب نشده بدن را می سوزاند، و در واقع بدن را «خانه تکانی » می کند .
ضرورت:
در این برهه از زمان، بخاطر مصنوعی گشتن زندگی و خوردنیها و نوشیدنیهای شیمیایی زا، زندگی و محیط زیست بشر، با خطر جدی مواجه گشته است .
یکی از بهترین راه درمان این همه بیماریهای جسمی و روانی «روزه درمانی » است که به روزه شکم، جسم را درمان بخشیم و با روزه نفس، جان و روان خود را .
یکی از فقره های دعای ماه رمضان که دعای بین المللی هم هست این است که: «اللهم اشف کل مریض » خدایا تمام بیماران جهان را شفاببخش .
به امید روزی که جهانیان به خاطر درمان بیماری جسمشان هم که شده سراسیمه به روزه درمانی روی بیاورند و عظمت های اسلام را قطره ای بنوشند .
انواع روزه:
روزه به عبارات مختلف، تقسیمات مختلفی را به خود اختصاص می دهد .
تقسیمات روزه در فقه عبارت است از:
1 - روزه واجب، 2 - روزه حرام، 3 - روزه مستحب، 4 - روزه مکروه .
روزه های واجب عبارتند از:
1 - روزه ماه رمضان، 2 - روزه قضاء ماه رمضان، 3 - روزه کفاره، 4 - روزه قضای پدر [یا مادر] بر پسر بزرگتر، 5 - روزه های نذر و عهد، 6 - روزه های استیجاری .
روزه های حرام عبارتند از:
1 - عید فطر (اول شوال)، 2 - عید قربان (دهم ماه ذی الحجة)، 3 - روزه های ضرری، 4 - روزه های مستحبی زن و فرزند اگر حق شوهر از بین برود و باعث اذیت پدر و مادر شود جایز نیست .
روزه های حرام دیگر نیز هست که در کتابهای مفصل گفته شده است .
روزه های مکروه عبارتند از:
1 - روزه روز عاشورا، 2 - روزی که انسان شک دارد روز عرفه است یا روز عید قربان، 3 - روزه میهمان بدون اجازه میزبان .
روزه های مستحب:
روزه تمام روزهای سال، غیر از روزهای حرام و مکروه که در بالا بیان گشت، مستحب است، ولی بعضی از روزها تاکید بیشتری دارد . که برای توضیح بیشتر به رساله عملیه، به همین بخش مراجعه نمائید .
تقسیم روزه به اعتبار دیگر:
امیرالمؤمنین (ع) می فرمایند:
«صیام القلب عن الفکر فی الآثام افضل من صیام البطن عن الطعام » (4)
روزه دل از [برای] اندیشه در [ترک] گناهان، بهتر از روزه شکم است از غذا خوردن و آشامیدن .
در این حدیث شریف به دو نوع روزه اشاره شد:
1 - روزه جان .
2 - روزه جسم .
روزه جسم مرحله نازله روزه است و گستره آن محدود به زمان خاص می باشد . روزه جسم و شکم آسان است و هر کس با اراده اندک می تواند از عهده آن برآید .
نخوردن و نیاشامیدن چند ساعت، چیزی نیست که برای یک انسان متدین مشکل ساز باشد . انسان توانایی دارد چندین روز، چیزی نخورد و نیاشامد و در عین حال زنده و سالم بماند .
آنچه مهم است، روزه جان است که دامنه بسیار گسترده دارد و در عین حال بسیار سخت و دشوار است . چیزی نیست که هر کس بتواند به آسانی بدان دسترسی پیدا کند و یا به صرف دست یازیدن به روزه جسم و شکم، بتواند بدان دست یابد .
ملازمه ای بین روزه جسم و روزه جان وجود ندارد . روزه جسم و شکم، تنها می تواند مقدمه ای برای رسیدن به مرحله روزه جان باشد . رفع و دفع از خطورات ذهنی، خیالات، شبهات، انگیزه ها و غرضها، شهوات عملی و . . . ، چیزی نیست که به صرف روزه جسم بدست آید .
در مرحله روزه دل، تمام اعضا و جوارح انسان روزه دار است .
گوش انسان روزه دارد . چشم و نگاه انسان روزه دارد . زبان انسان روزه دارد . ذهن انسان روزه دارد . نفس کشیدن و نفسها روزه دارند . در خوردن و خوابیدن و در خلوت و جلوت روزه دارند .
در حدیثی دیگر، امیرالمؤمنین (ع) می فرمایند:
«صوم النفس امساک الحواس الخمس عن سائر المآثم و خلو القلب من جمیع اسباب الشر» . (5)
روزه جان، خودداری کردن حواس پنجگانه از باقیمانده گناهان است و خلوت و آسوده ماندن دل از تمام اسباب پلید .
اگر «جان » انسان روزه باشد، حواس پنجگانه، برای همیشه حواسش جمع خواهد بود وبه سوی پلیدیها و پلشتیها، پا نخواهد نهاد .
این نماز و روزه و حج و جهاد
هم گواهی دادنست از اعتقاد (6)
علی (ع) می فرمایند:
«صوم النفس عن لذات الدنیا انفع الصیام » . (7)
روزه جان از خوشیهای (پست) دنیا سودمندترین روزه ها است .
سرچشمه تمام بیماریهای روانی، شبهات علمی واخورده است و شهوات عملی .
برای مبارزه با این نوع بیماریهای خطرساز و خانمانسوز چه باید کرد؟
آیا با «سلاحهای هسته ای » می توان آن را مهار کرد؟ بطور یقین جواب این سؤال منفی است و اگر تمام سلاحهای گرم و سرد موجود در دنیا را بر سر «شهوات عملی » فرو نشانند، نه تنها شعله آتش آن خاموش نمی شود بلکه آتش آن شعله ورتر خواهد گشت . سرطان پنهانی است که با هیچ دارویی درمان نیابد .
تنها راه معقول مبارزه با آن، «سیر و سلوک علمی و عملی » است و این بدست نمی آید مگر از راه دین خداپسند و آن دین خداپسند، دین اسلام است که دارای شاخ و برگهای بیشماری است .
روزه یکی از شاخ و برگهای دین اسلام است که در درمان بیماریهای روانی بسیار نقش آفرین است، همانطوریکه به اعتراف دوست و دشمن، در درمان بیماریهای «تن » نقش بسزایی دارد .
در بخشی از کتاب «روزه روش نوین برای درمان بیماریها» آمده:
«امساک و روزه اختیاری و منظم، آثار مخصوصی در بدن پدید می آورد که بیماریهای غیر قابل علاج از نظر پزشکان را بهبودی می بخشد . همان بیماریهایی که اگر تمام داروها و وسایل پزشکی جهان را در اختیار پزشکان قرار دهید آنها را قابل علاج نمی دانند . » (8)
خلاصه:
چرا یک طبیب روسی براساس تجربیات و بدعت، بحث «روزه درمانی » را مطرح کرد و روزه درمانی هم نمود ولی مسلمانان از منابع و مبانی بزرگ اسلامی چنین استفاده هایی را نبردند و از غریبه ها، سبقت نگرفتند؟ !
آیا از کلام زیبای حضرت امیر (ع) «روزه درمانی و درمان هر بیماری » بدست نمی آید؟ ! معنای دقیق و عمیق این حدیث نورانی چه می تواند باشد؟ !
«صوم النفس امساک الحواس الخمس عن سائر المآثم و خلو القلب من جمیع اسباب الشر» یعنی چه؟
آیا با عمل به این حدیث زیبا تمام بیماریهای روانی و فراروانی درمان نمی گردد؟ ! آیا در صورت عمل به اینگونه روایات، جوامع انسانی به مدینه فاضله تبدیل نمی گردد؟ !
پی نوشت ها :
1 . بحارالانوار، ج 96، ص 255 .
2 . ابوالفتح الجرجانی، سید امیر، تفسیر شاهی او آیات الاحکام، ج 1، تهران: نوید، 1362، ص 225 .
3 . قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج 4، تهران: دارالکتب الاسلامیه، سوم، 1361، ص 165 .
4 . التبیان، ج 1، ص 114 .
5 . غرر الحکم و درر الکلم، ج 1، ص 416، چاپ بیروت .
6 . همان .
7 . مثنوی معنوی، دفتر پنجم، 183 .
8 . غرر الحکم، همان .
نویسنده : حجت الاسلام اصغر بابایی
ناگفته هایی از امام زین العابدین علی بن الحسین علیه السلام - جنبش نرم افزاری امام
حجت الاسلام آقا تهرانی در حضور رهبر معظم انقلاب نکاتی را مطرح کردند که آقا فرمودند؛
بسیار عالی- تا بحال چنین مطلبی را نشنیده بودم.
حجت الاسلام آقا تهرانی، دلیل موفقیت امام سجاد (ع) را آغاز یک جنبش نرم افزاری عنوان نمود که امامان بعدی نیز آن روش را ادامه دادند و تصریح کرد: یکی از ائمه (ع) که در زمان خفقان دولت طاغوتی زمان خود توانست در کار خود بسیار موفق باشد، امام سجاد (ع) است که کاری کرد افرادی که دست به شمشیر برده بودند برای تکه تکه کردن امام حسین (ع) به یک باره تغییر نمایند.
امام زین العابدین (ع) کاری کرد که قاتلان امام حسین (ع) به یک باره شدند شاگرد مکتب امام محمد باقر (ع) و امام جعفر صادق (ع) که تعداد آنها را تا 4000 شاگرد نیز گفته اند، پس این نشان دهنده آغاز یک جنبش نرم افزاری است که امام سجاد (ع) بدون قیام و مبارزه علنی توانست در یک فضای آرام مبارزه خود علیه طاغوت را ادامه داده و مردم را به این سو سوق دهد.
دو شرح مناجات شعبانیه
با توجه به حلول ماه شعبان المعظم دو لینک شرح مناجات شعبانیه تقدیم می شود.امید که از محضر این مناجات خاص و نورانی بهره وافر بریم و به استان قدس ربوبی بار یابیم….
شرح مناجات شعبانیه- آیت الله العظمی جوادی آملی
شرح مناجات شعبانیه-استاد طاهرزاده
كرامات و مناقب امام جواد عليه السلام
در زندگي امامان معصوم(ع) مواردي خارق العاده در كتاب هاي حديثي نقل شده است كه علما و متكلمان شيعي از آن ها تحت عنوان «كرامات، معجزات، مناقب و نشانه»هاي امامت ياد كردند. چنان كه شيخ مفيد ره، در كتاب گران قدر «الارشاد» تحت عنوان «طرف من الاخبار عن مناقب ابي جعفر عليه السلام و دلايله و معجزاته» اين موارد را نقل كرده است. در اين ميان، موارد خارق العاده و كرامات بيشتري از امامان متأخر به ويژه امام جواد(ع) و امام هادي(ع) در كتاب هاي حديثي روايت شده است. به گونه اي كه بيش از ١٥ كرامت از امام جواد(ع) در كتاب ها نقل شده است.
اين در حالي است كه در كتاب «مسندالجواد» علامه عطاردي تنها ٢٥٠ حديث از امام جواد(ع) روايت شده است. استاد عطاردي در اقدامي ارزشمند و كم نظير، طي چندين مجلد، روايات و اخباري كه از هر يك از امامان نقل شده است را با عنوان «مسندالامام…» جمع آوري و منتشر كرده است.
تفاوت كرامت و معجزه
در كتاب هاي كلامي كم و بيش به تفاوت كرامت و معجزه اشاره و گفته شده است كه معجزه در مفهوم خاص به انجام عملي خارق العاده از سوي پيامبر براي اثبات نبوت و صدق رسالت به كار مي رود. در حقيقت معجزه دليل تصديق ارتباط پيامبر با خدا و عالم غيب است. اما كرامت عملي غيرعادي است كه انجام دهنده آن را براي اثبات ادعاي نبوت يا امامت به كار نمي برد. به همين خاطر شيعه براي اثبات امامت ائمه(ع) به تصريح امام پيشين و مانند آن استناد مي كند و از طريق پاسخ گويي امام به پرسش هاي ديني، برخورداري پاسخ دهنده را از علم الهي(علم لدني) كه از آن در ادبيات روايي به «محدث» بودن تعبير شده، مي آزمايد. هر چند متكلمان براي امور خارق العاده اي كه گاه از امامان سرزده نيز، واژه «معجزه» را به كار برده اند. نكته ديگر اين كه واژه كرامات هم به برخي كارهاي خارق العاده اولياي الهي اطلاق شده است اما تفاوتي كه بين كرامات امامان(ع) با كرامت بزرگان زهد و تقوا ذكر شده، آن است كه گفته اند، كرامات ائمه(ع) با اذن خدا در اختيار آنان است و هرگاه اراده كنند مي توانند كرامتي را از خود بروز دهند، اما ظهور كرامات از سوي عارفان حقيقي و اوليا و ابرار به طور اتفاقي و در مواقع خاص اتفاق مي افتد.
اعجاز علمي امام جواد(ع)
با آن كه امام جواد(ع) در امر امامت بي رقيب بود (چون امام رضا(ع) فرزند ديگري نداشت) و امام رضا(ع) هم به جانشيني فرزندش امام جواد(ع) تصريح كرده و كوشيده بود استبعاد و شگفتي شيعيان را نسبت به امامت جوادالائمه از طريق تمسك به آيات اعطاي نبوت به عيسي(ع) در خردسالي برطرف و زمينه باور شيعيان را به امامت ايشان فراهم كند، با اين همه پس از شهادت حضرت ثامن الحجج(ع) جمعي از بزرگان شيعه در بغداد گردهم آمدند و درباره امامت امام جواد(ع) به مشورت پرداختند. اين گردهمايي نشان مي داد كه پذيرش امامت امام محمدتقي در سن ٧ يا ٨ سالگي، براي برخي از شيعيان دشوار بوده است.
در نتيجه همين شك و ترديدها بود كه گروهي را به سوي «واقفيه» سوق داد و علماي شيعه را به سفربه مدينه و پرس وسوال از امام جواد(ع) واداشت. كتاب كافي از علي بن ابراهيم از پدرش نقل مي كند كه گفت: گروهي از شيعيان از شهرهاي دور آمدند و از امام جواد(ع) اجازه تشرف گرفتند و خدمت آن حضرت رسيدند و در يك مجلس صدها مسئله از او پرسيدند و حضرت به آن ها جواب گفت و در آن زمان ١٠ ساله بود. (كافي ج ٢ ص ٤٢٠-٤١٩) پس از اين پرسش و پاسخ ها بود كه شيعيان متحير به اطمينان قلبي و به اين باور رسيدند كه امام كسي نيست جز جوادالائمه(ع). راوي مي گويد: خدمت ابي جعفر امام محمدتقي(ع) رسيدم و درباره موضوعاتي با اومناظره كردم سپس فرمود: اي ابا علي! (كنيه راوي) شك و ترديد از ميان رفت. پدرم جز من فرزندي ندارد. (كافي ج ٢ ص ١٠٤) هم چنين كليني در كتاب خود «كافي» روايتي را نقل كرده است كه روزي عموي امام رضا(ع) علي بن جعفر(ع) در مسجدالنبي(ص) درس مي داد و احاديثي را كه از برادرش امام كاظم(ع) شنيده بود، براي شاگردان روايت مي كرد. در اين حال امام جواد(ع) به مسجدالنبي(ص) وارد شد. عموي امام رضا(ع) كه سن و سالي از او گذشته بود تا چشمش به امام جواد(ع) افتاد، بي درنگ از جا بلند و بدون آن كه كفش و عباي خود را بپوشد به سمت ورودي مسجد رفت و دست امام جواد(ع) را بوسيد و به آن حضرت اداي احترام كرد. امام به او فرمود: اي عمو! بنشين. خدايت رحمت كند، او گفت: آقاي من! چگونه من بنشينم و تو ايستاده باشي؟! هنگامي كه علي بن جعفر به محلي كه درس مي داد برگشت، اصحاب و شاگردانش او را سرزنش كردند كه چرا با اين كه او عموي پدر امام جواد(ع) است و بسيار بزرگ تر از او از نظر سن، با اين حال چنين نسبت به امام رفتار كرده است؟ او در پاسخ ريش خود را در دست گرفت و به آنان عتاب آلود، گفت: خاموش باشيد اگر خداي عز و جل اين ريش سفيد را سزاوار(امامت) ندانست و اين كودك را سزاوار دانست و به او چنان مقامي داد، آيا من بايد فضيلت او را انكار كنم؟! پناه بر خدا از سخن شما… (همان جا ص٧-١٠٦)
شيخ مفيد هم در «ارشاد» از خوشحالي و مسرت مأمون از علم و دانش امام(ع) درخردسالي سخن گفته و نوشته است به همين خاطر تصميم گرفت دخترش ام الفضل را به همسري آن حضرت در آورد. اما عباسي ها بر تصميم او خرده گرفتند و بهانه آوردند كه امام(ع) هنوز خردسال است و به سرحد معرفت و كمال نرسيده است. اين جا بود كه قرار شد جلسه مناظره اي بين امام(ع) و قاضي القضاة مأمون، يحيي بن اكثم در دربار برگزار شود. اين مناظره برپا شد و يحيي چنان از پاسخ دقيق امام متعجب شد كه هاج و واج ماند و از شرمندگي عرق سراسر صورتش را فرا گرفت و آثار درماندگي در او آشكار شد و زبانش به لكنت افتاد، چنان كه حاضران متوجه درماندگي او شدند و شكست او و عظمت امام (ع) را به چشم خود مشاهده كردند.
امام (ع) از دل مردم آگاه است
هنگامي كه مراسم عروسي انجام شد، شخصي به نام محمدبن علي هاشمي نقل كرده است كه من بامداد روز بعد نخستين كسي بودم كه براي تهنيت خدمت امام رسيدم و چون در آن شب دوايي خورده بودم به شدت تشنه بودم و نمي خواستم از امام آب طلب كنم.
امام(ع) به چهره من نگاه كرد و گفت: به گمانم تشنه اي؟ گفتم: آري، دستور داد آب بياورند، با خودم گفتم: اكنون آبي مسموم مي آورند به اين خاطر اندوهگين شدم. در اين حال خدمتكار آب آورد. حضرت كه گويي فكر مرا خوانده بود، با حالتي متبسم و خندان به صورتم نگاه كرد و فرمود: اي غلام آب را به من بده، آن را گرفت و آشاميد، سپس به من داد. من هم آشاميدم. باز تشنه شدم و دوست نداشتم آب بخواهم، امام اين مرتبه هم مانند بار اول رفتار كرد.
راوي مي گويد: محمدبن علي هاشمي به من گفت: گمان مي كنم امام جواد(ع) چنان كه شيعيان درباره او اعتقاد دارند از دل مردم آگاه است. (كافي ج٢ ص ٤١٩ و ارشاد ص ٦٣١)
نامه هاي بي آدرس
داود جعفري مي گويد: حضور امام جواد(ع) شرفياب شدم و سه نامه بي آدرس همراه من بود كه بر من مشتبه شده بود و نمي دانستم به چه شخصي آن ها را برسانم. به همين خاطر ناراحت بودم. حضرت يكي از آن ها را برداشت و فرمود: اين نامه زياد بن شبيب است. دومي را برداشت و فرمود: اين نامه فلاني است. من مات و مبهوت شدم حضرت لبخندي زد و صاحب نامه سوم را هم فرمود. آن گاه ٣٠٠ دينار به من داد و امر كرد آن را به يكي از پسرعموهايش بدهم و فرمود: آگاه باش كه او به تو خواهد گفت: مرا به پيشه وري راهنمايي كن تا با اين پول از او كالايي بخرم، تو او را راهنمايي كن. داود جعفري مي گويد: من دينارها را نزد او بردم و او از من خواست تا پيشه وري را به او معرفي كنم تا از او كالا بخرد و چنان شد كه امام فرموده بود. داود جعفري نيز نقل كرده است، سارباني از من تقاضا كرده بود، به آن حضرت بگويم او را نزد خود به كاري بگمارد.
من خدمت حضرت رفتم تا درباره او با امام صحبت كنم ديدم غذا مي خورد و جماعتي نزد امام هستند، فرصت نشد با آن حضرت سخن بگويم. حضرت فرمود: اي اباهاشم! بيا غذا بخور و پيش من غذا گذاشت. آن گاه بدون آن كه من بپرسم فرمود: اي غلام! سارباني را كه ابوهاشم آورده نزد خود نگه دار.
كرامات و مناقب اهل بيت(ع) بسيار بيشتر از آن چيزي است كه در كتاب ها نقل شده است. اين موارد تنها گوشه هايي را از جايگاه رفيع آنان بازگو مي كند، جايگاهي كه به درستي در زيارت جامعه كبيره تبيين شده است. امام هادي(ع) در زيارت جامعه شأن امام(ع) در عالم هستي را در جمله جمله آن بيان كرده است. آن جايي كه فرموده است: بكم فتح ا… و بكم يختم، بكم ينزل الغيث و يكشف الهم…
همين عظمت علمي و جايگاه رفيع بود كه بنا به روايات نتوانستند امام را تحمل كنند و آن حضرت را در زمان معتصم عباسي به شهادت رساندند. بدون شك تأمل در كرامات مي تواند شناخت ما را نسبت به ائمه(ع) عميق تر و عواطف و احساس ما را به آنان بيشتر كند و اگر اين كار با تحليل و تحقيق همراه شود، زواياي جديدي از زندگي امامان را براي ما روشن خواهد كرد و تصوير كامل تري از امام در ذهن ما ترسيم خواهد شد.
توصیه های رهبر انقلاب برای استفاده از ماه های رجب، شعبان و رمضان
ماه رجب یک فرصت تقرّب به ارزش های الهی و تقرّب به ذات مقدّس پروردگار و فرصت خودسازی است. اینها همه فرصتند؛ هر فرصتی هم نعمت است و هر نعمتی هم نیازمند شکر و سپاس است. ماه رجب از این نعمت ها است. بعد هم ماه شعبان است که آن هم نعمت دیگری است و این دو ماه از نظر کُمَّلین و اهل توحید و اهل معنا مقدّمه ی ماه رمضانند؛ و ماه رمضان ماه عروج است، ماه رفتن به معراج است.[1]
شستشویی کن و آنگه به خرابات خرام!
ماه های رجب و شعبان، ماه های آماده شدن دل انسان برای ماه رمضان است.[2]
شستشویی کن و آنگه به خرابات خرام. انسان باید این شستشو را در ماه رجب و شعبان بکند تا بتواند در ماه رمضان بر سرِ سفره ی الهی وارد شود و از آن سفره متنعّم گردد و فیض ببرد. [3]
فرصت اتصال دل به نور پروردگار
این روزها را قدر بدانید. در هر ساعتی از این ساعات، یک انسان اگر هوشمند و زرنگ و آگاه باشد، می تواند چیزی را به دست بیاورد که در مقابل آن، همه ی نعمت های دنیا پوچ است؛ یعنی می تواند رضا و لطف و عنایت و توجه الهی را به دست آورد. این سه ماه را قدر بدانید. در این سه ماه، فرصت برای وصل کردن و منور نمودن دل ها به لطف و نور پروردگار، بیش از همیشه است.[4]
دعاهای معجزه گون!
جوانان عزیز! از خداوند بخواهید، دل های باصفای خود را متوجّه خدا کنید و با او حرف بزنید. این مناجات شعبانیّه، این دعاهای ماه رجب و ماه شعبان، این مضامین عالی، این معارف رقیق و نورانی با الفاظ زیبا و معجزه گون، وسیله ای برای دعاکردن ماست.[5]
توصیه به دعا و استغفار در ماه رجب بی جهت نیست
دعا همیشه خوب است، اما این دعا را برای روزهای ماه رجب، یا برای ایام خاصی از ماه رجب به ما توصیه کرده اند؛ پیداست خصوصیتی در این ماه هست، خصوصیتی در این ایام هست؛ از این خصوصیات باید استفاده کرد.[6]
هدیه بزرگ الهی برای هدایت و معنویت
دعاهایی که در این ماه وارد شده، درس های تربیت است. اگر در معانی این دعاها تدبّر کنیم، بزرگترین هدیه های معنوی الهی را در اینها خواهیم یافت.[7]
رجب، ماه صفا دادن به دل
رجب، ماه صفا دادن به دل و طراوت بخشیدن به جان است؛ دعای ماه رجب، اعتکاف ماه رجب، نماز ماه رجب، همه وسیله یی است برای این که ما بتوانیم دل و جان خود را صفا و طراوتی ببخشیم.[8]
اعتکاف، یکی از رویش های انقلاب است
پدیده ی اعتکاف یکی از رویش های انقلابی است. ما اول انقلاب این چیزها را نداشتیم. زمان جوانی ما وقتی ایام ماه رجب فرا میرسید، در مسجد امام قم -آن هم فقط قم؛ در مشهد من اصلاً اعتکاف ندیده بودم- شاید پنجاه نفر، صد نفر فقط طلبه اعتکاف می کردند. این پدیده ی عمومی؛ این که ده ها هزار نفر در مراسم اعتکاف شرکت کنند، آن هم اغلب جوان، جزو رویش های انقلاب است. من یک وقت عرض کردم که انقلاب ما ریزش دارد، اما رویش هم دارد؛ رویش ها بر ریزش ها غلبه دارند. پس خوشا به حالتان معتکفین عزیز![9]
اعتکاف، یکی از برکات انقلاب است
واقعاً چقدر منظره ی زیبا و معطّری است که جمع کثیری از جوانهای ما برخلاف سیره ی متعارف جوان های دنیا که غرق در شهوات و تمایلات نفسانی هستند، روزها و شبهائی را روزه بگیرند؛ بروند در یک مسجدی بنشینند، اعتکاف کنند؛ شب و روزشان را ذکر و فکر و شنیدن معارف الهی و شنیدن احکام و مذاکره ی علم حقیقی - که علم توحید است - قرار دهند؛ این خیلی چیز مهمی است. اینها از برکت انقلاب است.[10]
تحوّل اساسی تحوّل معنوی است نه صرفاً سیاسی!
در نظام اسلامی، آن تحوّلی که به وجود می آید، صرفاً تحوّل سیاسی نیست. فرق اساسی نظام الهی با نظام های دیگر، همین است. در نظام الهی، انسان ها تحوّل معنوی پیدا می کنند. انسان مادّی، انسان معنوی و الهی می شود و آرزوهای مادّی به آرزوهای والای انسانی و خدایی تبدیل می گردد.[11]
موفقیت و حل مشکلات، در پرتو تقویت رابطه ملت با خدا
قاعده و پایه اساسی این کار آن است که امروز در نظام اسلامی ما، مردم رابطه قلبی و معنوی خودشان را با خدا قوی تر کنند و با خدا انس بیشتری بگیرند و این فرصت ماه رجب و فرصت های متبرّک، فرصت های مغتنمی است. تا امروز هم ملت ایران هر توفیقی پیدا کرده است، به برکت تکیه به معنویات آن را به دست آورده است. این معنویت را باید روزبه روز زیاد کرد.[12]
برکات ماه رجب منحصر به این ولادت ها نیست؛ توصیه می کنم خودم را و شما را که از برکات ماه رجب استفاده کنیم با تقویت پیوند و ارتباط قلبی با خدای متعال. اگر آحاد ما رابطه ی خودمان را با خدا تقویت کنیم، بسیاری از معضلات، مشکلات، نابسامانی ها، ناهنجاری ها به خودیِ خود مرتفع خواهد شد.[13]
پی نوشت
[1] ۱۳۹۴/۰۲/۰۶
[2] ۱۳۸۰/۰۸/۲۰
[3] ۱۳۸۰/۰۷/۰۴
[4] ۱۳۶۹/۱۱/۱۹
[5] ۱۳۸۰/۰۸/۲۰
[6] ۱۳۸۹/۰۴/۰۷
[7] ۱۳۷۷/۰۷/۲۹
[8] ۱۳۸۴/۰۵/۲۸
[9] ۱۳۸۴/۰۵/۲۸
[10] ۱۳۹۲/۰۲/۲۵
[11] ۱۳۷۷/۰۷/۲۹
[12] ۱۳۷۷/۰۷/۲۹
[13] ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
استنتاج عظمت حضرت فاطمه(س) از سوره الْكَوْثَرِ
در ابتدای بحث توضیحی مختصر بایسته میباشد. بیان منتج از مبحث پیش رو، به واسطه روایات و احادیث معصومین(ع) بارها ذکر شده لیکن در این مقال بدون بهرهجویی از این احادیث شریف و شأن نزول سوره، تنها به بررسی، تحلیل و تفسیر فلسفی سوره مبارکه الْكَوْثَرِ با محوریت استنتاج عظمت حضرت فاطمه(س) خواهیم پرداخت.
در آیه اول سوره الْكَوْثَرِ که پیامبر(ص) را مخاطب قرار داده این چنین آمده “إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ” که یعنی¹: ما عطا کردیم به تو “الْكَوْثَر". عدهای مراد از الْكَوْثَر را چشمه کوثر عنوان کرده و عدهای دیگر نیز این فرض را علاوه بر مفروضات دیگر محتمل دانستهاند²ولی کوثر در لغت به معنای بسیار بسیار زیاد است، چیزی فراتر از کثیر و از آنجا که این واژه بار معنایی مثبت دارد، مراد از آن خیر بسیار بسیار زیاداست و چشمه کوثر نیز معنا را از الْكَوْثَر وام گرفته و مشخصا مصداق آن است نه معنای آن.
در آیه دوم پیامبر(ص) به نماز و قربانی در جهت شکرگزاری بابت این عنایت خداوند دعوت شدهاند، ” فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ” که یعنی : پس براى پروردگارت نماز بگزار و “انْحَرْ"¹. نحر نیز از جمله واژگانی ست که چند معنا را شامل میشود. بالا آوردن دست یکی از این معانی ست که اشاره دارد به حالت ادای تکبیر هنگام نماز. معنی دیگری که میتوان از نحر برداشت کرد قربانی کردن است. به بیان بهتر نحر شیوهای برای قربانی کردن شتر میباشد. عدهای نیز با صادق دانستن این معنا، نماز مورد اشاره در ابتدای آیه را به نماز عید قربان منسوب دانستهاند لیکن با توجه به وجود حرف “فَ” در ابتدای واژه “فَصَلِّ” که معنای آن را از نماز بگزار به فورا نماز بگزار تغییر داده، تفسیر فوق رد میشود مگر آنکه آیه در روز عید قربان نازل شده باشد. علی ایحال دو معنایی که میتوان برای این آیه صادق دانست عبارتند از : “پس فورا براى پروردگارت نماز بگزار و هنگام تكبير دست هايت را تا مقابل گلو بالا بر"³ و ” پس فورا براى پروردگارت نماز بگزار و شتر قربانی کن"⁴.
و اما آیه سوم، “إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ". معنای این آیه این چنین است : که دشمنت خودش اجاق کور خواهد بود⁵. “الْأَبْتَر” به معنای حیوان بیدم و مرد اجاقکور است. با ملحوظ کردن معنای آیه سوم میتوان دریافت که دلیل دستور خداوند مبنی بر نماز گزاردن و تکبیر گفتن یا قربانی کردن پیامبر(ص) که در آیه دوم به آن اشاره شده مبتنی ست بر نسبتی با اجاق کور بودن دشمنان پیامبر(ص) و به این ترتیب قطعا “الْكَوْثَر” یا خیر و برکتی که در آیه یک به آن اشاره شده و علت دستورات آیه دوم است نیز باید در ضدیت با “الْأَبْتَر” باشد که به این ترتیب اشاره “الْكَوْثَر” معطوف خواهد بود به فرزندان پیامبر و از آنجا که الْكَوْثَر مفرد است، پس مشخصا یک فرزند مد نظر میباشد. در زمان نزول این آیه، پیامبر(ص) فرزند پسری نداشتند، القاسم بن محمد نخستین فرزند پسر پیامبر(ص) در زمان نزول آیه در قید حیات نبوده و سالها قبل فوت کرده بود. پس در نظر اول فرزند مورد اشاره آیه شریف، یکی از دختران پیامبر(ص) است. منابع بر سر اینکه زینب همسر اَبوالْعاص بن ربیع بن عبدالعزّی بن عبد شمس فرزند حقیقی پیامبر(ص) و حضرت خدیجه(س) بودهاند یا خیر اختلاف نظر دارند، لیکن از آنجا که اولا حضرت علی(ع) بعد از رحلت حضرت فاطمه(س) با فرزند زینب بنت رسول الله و اَبوالْعاص بن ربیع ازدواج کردند و ثانیا ازدواج با خواهرزاده همسر در اسلام حرام است میتوان چنین نتیجه گرفت که زینب فرزند واقعی پیامبر(ص) نبودهاند. رُقَیة بنت رسول الله ابتدا با عتبه بن ابی لهب و بعد از جدایی از وی با عثمان بن عفان ازدواج کردند که حاصل این وصلت فرزندی به نام عبدالله بود که در همان کودکی فوت کردند. أمّ كُلثُوم بنت رسول الله نیز بعد از رحلت رُقَیة بنت رسول الله به عقد عثمان بن عفان در آمد که ایشان فرزنددار نشدند. تنها فرزند پیامبر(ص) که از او فرزند، نوه و … به جای ماند حضرت فاطمه(س) میباشد که امامان شیعه از نسل وی هستند. بیانات فوق الذکر این امر را منتج میشوند که مراد از الْكَوْثَر در آیه اول سوره مبارکه الْكَوْثَرِ، حضرت فاطمه(س) هستند.
خداوند در قرآن کریم اشارات متعددی به نعمات فراوان خود که به عوام و خواص اهدا کرده، داشته است. از حکمت و دانش به پیامبران و کتب آسمانی برای هدایت مردم تا ملک و زمین به ذوالقرنین و ابراهیم، لیکن تمام این نعمات دارای جنبههای دنیوی هستند به همین دلیل خداوند تنها در چهار مورد از لفظ “عَطَاء” استفاده میکند، آیه 36 سوره مبارکه النبأ، آیه 108 سوره مبارکه هود، آیه 20 سوره مبارکه الإسراء که هر سه این آیات اشاره دارند به نعمتهای بهشت که فارق هستند از جنبههای مادی و آیه 39 سوره مبارکه ص که این بار البته نعمت مورد اشاره مادی ست لیکن تفاوت این نعمت مادی با دیگر نعمات در عدم مسئولیت در قبال این نعمت است. تمام نعمتهای مادی همراه با مسئولیت برای بنده هستند لیکن خداوند در این آیه صراحتا بیان میکنند هیچ مسئولیتی همراه با این نعمت نیست و به همین دلیل از لفظ “عَطَاء” استفاده میشود. برآیند اینکه، هر کجا که از واژه “عَطَاء” استفاده شده، ماهیت نعمت با دیگر نعمات متفاوت است. در آیه اول سوره مبارکه “الْكَوْثَرِ” خداوند واژه “أَعْطَيْنَا” را بکار میبرد که اولا اشاره دارد به تفاوت ماهیت نعمت مذکور با سایر نعمات و ثانیا تفاوت نعمت فوق الذکر با دیگر نعماتی که با واژه “عَطَاء” مورد اشاره واقع شدهاند را نیز مشهود میسازد. به عبارتی ساده تر، خداوند به نعمتی اشاره دارد که هم از لحاظ ماهیت با دیگر نعمات خدا تفاوت دارد و هم از لحاظ اهمیت، به همین دلیل اولا واژهای بر وزن “عَطَاء” و ثانیا واژهای بی همتا در قرآن یعنی “أَعْطَيْ” مورد بهره واقع میشود.
از این روی میتوان برتری حضرت فاطمه(س) را بر تمام مخلوقات خداوند از سوره الْكَوْثَرِ منتج شد.
البته یک توضیح اضافه در جهت روشنگری از بعضی سوء تعبیرهای مبتنی بر روایات ضروری است. عدهای از مفسرین اهل سنت و فرقههایی که در ظاهر قرآن را تنها مرجع دین میدانند، با تمکین بر روایتی که ادعا دارد این سوره بعد از زخم زبان عاص بن وائل بن هاشم سهمی قرشی به حضرت محمد(ص) نازل شده و در ادامه با رجوع به نسل عاص بن وائل یعنی پسرش عمرو بن عاص، نوهاش عبدالله بن عمرو، نتیجهاش محمد بن عبدالله و … فرض معنای اجاق کور برای واژه “الأَبْتَر” در آیه سوم این سوره را منتفی و این واژه را بیخیر و برکت ترجمه کردهاند که بر اساس این تفسیر، “الْكَوْثَر” را به مثابه قرآن پنداشته و ادعای تشیع مبنی بر اشاره این سوره به حضرت فاطمه(س) را بدون مدرکِ قابل تمکین و بی اساس میخوانند⁶. این تفسیر دارای دو ایراد اساسی است.
اولا خداوند در باب نزول قرآن به حضرت محمد(ص) در هیچ کجای قرآن از لفظ “عَطَاء” استفاده نکرده و الفاظ “آتَيْ"، “أَنزَلْ"، “أَوْحَيْ” یا هم ریشههای آنها را بهکار برده است. طبعا دلیلی ندارد تنها یک جای قرآن از آن با لفظ مذکور یاد کند و قطعا دلیل بهره بردن تنها یک بار از این لفظ، آشکار ساختن تفاوت میان امر مورد اشاره است با امور دیگر. امری متفاوت از دادن حکمت، دانش، فرقان، کتب آسمانی و امثال آن. ضمن آنکه فرض معنای بی خیر و برکت برای واژه الأَبْتَر نیز خللی در نتیجه تفسیر تشیع یعنی نسبت دادن واژه الْكَوْثَر به حضرت فاطمه(س) وارد نخواهد کرد، زیرا ما در ابتدای امر الْكَوْثَر را تنها به معنای خیر کثیر فرض کرده بودیم و از آنجا که بعد از واژه أَعْطَيْنَا از حرف “كَ” استفاده شده، این آیه تنها یک شخص یعنی پیامبر(ص) را مخاطب قرار داده و این اشاره با ماهیت قرآن، بهشت، حکمت، دانش و … و حتی چشمه کوثر در تعارض است، زیرا هیچ کدام از این نعمات مختص به یک شخص نیستند، لیکن اشاره خداوند در این آیه به نعمتی است که اختصاص دارد تنها به پیامبر(ص). پس منسوب دانستن واژه الْكَوْثَر به قرآن و دیگر مثالهایی که مفسرین فوق الذکر بیان میکنند در اساس اشتباه است.
ثانیا این تفسیر در وهله اول متمکن است به شأن نزول و با کنکاش در آن، ادعایی تشیع را نفی کرده و روایات معصومین(ع) مبنی بر اشاره سوره مبارکه به حضرت فاطمه(س) را دارای اشکال، بدون استدلال و غیر قابل تمکین میخواند، لیکن بر خلاف آنچه ادعا دارد، یعنی عدم تمکین به روایات، خود به شأن نزول که یک روایت است، حداکثر تمکین را داشته است و زمانی که یک مفسر دو ادعای هم تراز از لحاظ کیفیت استدلال را دارای تفاوت بداند، یکی را صحیح بپندارد و دیگری را ناصحیح، امری که صورت گرفته، مغالطه تفسیر به رای نامیده میشود. از منظری دیگر در واقع مفسر، یکی از استدلالهای تشیع در جهت نسبت دادن این سوره به حضرت فاطمه(س) را به عنوان تنها استدلال این ادعا بیان کرده، آن را رد میکند و این امر به ظاهر به شکل رد ادعای اصلی جلوه میکند که در فلسفه این عمل را مغالطه رد استدلال یا Argument from fallacy مینامیم. مفسر در اینجا تنها یکی از استدلالها را با استفاده از مغلطه تفسیر به رای رد کرده و هوشمندانه دو مغلطه را انجام داده است و همانطور که ملاحظه فرمودید در این مقال بدون کوچکترین تمکینی به روایات و شأن نزول، صحت نسبت دادن سوره الْكَوْثَرِ به حضرت فاطمه(س) تنها با بررسی متن قرآن کریم تصدیق شده است.
محرابی، پژوهشگر
پینوشت:
(¹)ترجمه متن عربی توسط نگارنده به صورت کلمه به کلمه بر اساس کتاب تفسیر نمونه نوشته آیتاللهالعظمی مکارم شیرازی.
(²) قرآن ترجمه محمدمهدی فولادوند، تفسیر انوار القرآن نوشته عبدالرؤوف مخلص.
(³)ترجمه متن عربی توسط نگارنده به صورت کلمه به کلمه بر اساس کتاب المیزان فی تفسیر القرآن نوشته علامه سیدمحمدحسین طباطبایی.
(⁴)ترجمه متن عربی توسط نگارنده به صورت کلمه به کلمه بر اساس کتاب تفسیر نور نوشته حجتالاسلام والمسلمین محسن قرائتی.
(⁵)ترجمه متن عربی توسط نگارنده به صورت کلمه به کلمه بر اساس ترجمه دکتر سیدجلالالدین مجتبوی.
(⁶) مصطفی حسینی طباطبائی.
همكاری هاى علمى شیعه و سنى
حضرت آيت الله سبحاني:
جمعى از فضلا در محضر حضرت آیت الله سبحانى(دامت برکاته) حضور داشتند، سخن از وحدت اسلامى به میان آمد، و نظرهاى موافق و مخالف مطرح شد.هنگامى كه سخن حاضران به پایان رسید ایشان زمام سخن را به دست گرفتند و با قضاوت خاص میان موافق و مخالف چنین گفتند:اصولا باید «وحدت» اسلامى به صورت منطقى تحدید و تفسیر شود تا موضوع تعریف منطقى نداشته باشد نمىتوان دربارهى آن نفیا و اثباتا داورى نمود.
متاسفانه منادیان وحدت یا مخالفان آن كمتر به این موضوع پرداختهاند و غالبا پیامدهاى خوب و بد آن را مطرح مىكنند بدون این كه روشن كنند این پیامد از آن كدام تفسیر از وحدت است.
براي مطالعه كامل مقاله به لينك زير مراجعه نماييد