استنتاج عظمت حضرت فاطمه(س) از سوره الْكَوْثَرِ
در ابتدای بحث توضیحی مختصر بایسته میباشد. بیان منتج از مبحث پیش رو، به واسطه روایات و احادیث معصومین(ع) بارها ذکر شده لیکن در این مقال بدون بهرهجویی از این احادیث شریف و شأن نزول سوره، تنها به بررسی، تحلیل و تفسیر فلسفی سوره مبارکه الْكَوْثَرِ با محوریت استنتاج عظمت حضرت فاطمه(س) خواهیم پرداخت.
در آیه اول سوره الْكَوْثَرِ که پیامبر(ص) را مخاطب قرار داده این چنین آمده “إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ” که یعنی¹: ما عطا کردیم به تو “الْكَوْثَر". عدهای مراد از الْكَوْثَر را چشمه کوثر عنوان کرده و عدهای دیگر نیز این فرض را علاوه بر مفروضات دیگر محتمل دانستهاند²ولی کوثر در لغت به معنای بسیار بسیار زیاد است، چیزی فراتر از کثیر و از آنجا که این واژه بار معنایی مثبت دارد، مراد از آن خیر بسیار بسیار زیاداست و چشمه کوثر نیز معنا را از الْكَوْثَر وام گرفته و مشخصا مصداق آن است نه معنای آن.
در آیه دوم پیامبر(ص) به نماز و قربانی در جهت شکرگزاری بابت این عنایت خداوند دعوت شدهاند، ” فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ” که یعنی : پس براى پروردگارت نماز بگزار و “انْحَرْ"¹. نحر نیز از جمله واژگانی ست که چند معنا را شامل میشود. بالا آوردن دست یکی از این معانی ست که اشاره دارد به حالت ادای تکبیر هنگام نماز. معنی دیگری که میتوان از نحر برداشت کرد قربانی کردن است. به بیان بهتر نحر شیوهای برای قربانی کردن شتر میباشد. عدهای نیز با صادق دانستن این معنا، نماز مورد اشاره در ابتدای آیه را به نماز عید قربان منسوب دانستهاند لیکن با توجه به وجود حرف “فَ” در ابتدای واژه “فَصَلِّ” که معنای آن را از نماز بگزار به فورا نماز بگزار تغییر داده، تفسیر فوق رد میشود مگر آنکه آیه در روز عید قربان نازل شده باشد. علی ایحال دو معنایی که میتوان برای این آیه صادق دانست عبارتند از : “پس فورا براى پروردگارت نماز بگزار و هنگام تكبير دست هايت را تا مقابل گلو بالا بر"³ و ” پس فورا براى پروردگارت نماز بگزار و شتر قربانی کن"⁴.
و اما آیه سوم، “إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ". معنای این آیه این چنین است : که دشمنت خودش اجاق کور خواهد بود⁵. “الْأَبْتَر” به معنای حیوان بیدم و مرد اجاقکور است. با ملحوظ کردن معنای آیه سوم میتوان دریافت که دلیل دستور خداوند مبنی بر نماز گزاردن و تکبیر گفتن یا قربانی کردن پیامبر(ص) که در آیه دوم به آن اشاره شده مبتنی ست بر نسبتی با اجاق کور بودن دشمنان پیامبر(ص) و به این ترتیب قطعا “الْكَوْثَر” یا خیر و برکتی که در آیه یک به آن اشاره شده و علت دستورات آیه دوم است نیز باید در ضدیت با “الْأَبْتَر” باشد که به این ترتیب اشاره “الْكَوْثَر” معطوف خواهد بود به فرزندان پیامبر و از آنجا که الْكَوْثَر مفرد است، پس مشخصا یک فرزند مد نظر میباشد. در زمان نزول این آیه، پیامبر(ص) فرزند پسری نداشتند، القاسم بن محمد نخستین فرزند پسر پیامبر(ص) در زمان نزول آیه در قید حیات نبوده و سالها قبل فوت کرده بود. پس در نظر اول فرزند مورد اشاره آیه شریف، یکی از دختران پیامبر(ص) است. منابع بر سر اینکه زینب همسر اَبوالْعاص بن ربیع بن عبدالعزّی بن عبد شمس فرزند حقیقی پیامبر(ص) و حضرت خدیجه(س) بودهاند یا خیر اختلاف نظر دارند، لیکن از آنجا که اولا حضرت علی(ع) بعد از رحلت حضرت فاطمه(س) با فرزند زینب بنت رسول الله و اَبوالْعاص بن ربیع ازدواج کردند و ثانیا ازدواج با خواهرزاده همسر در اسلام حرام است میتوان چنین نتیجه گرفت که زینب فرزند واقعی پیامبر(ص) نبودهاند. رُقَیة بنت رسول الله ابتدا با عتبه بن ابی لهب و بعد از جدایی از وی با عثمان بن عفان ازدواج کردند که حاصل این وصلت فرزندی به نام عبدالله بود که در همان کودکی فوت کردند. أمّ كُلثُوم بنت رسول الله نیز بعد از رحلت رُقَیة بنت رسول الله به عقد عثمان بن عفان در آمد که ایشان فرزنددار نشدند. تنها فرزند پیامبر(ص) که از او فرزند، نوه و … به جای ماند حضرت فاطمه(س) میباشد که امامان شیعه از نسل وی هستند. بیانات فوق الذکر این امر را منتج میشوند که مراد از الْكَوْثَر در آیه اول سوره مبارکه الْكَوْثَرِ، حضرت فاطمه(س) هستند.
خداوند در قرآن کریم اشارات متعددی به نعمات فراوان خود که به عوام و خواص اهدا کرده، داشته است. از حکمت و دانش به پیامبران و کتب آسمانی برای هدایت مردم تا ملک و زمین به ذوالقرنین و ابراهیم، لیکن تمام این نعمات دارای جنبههای دنیوی هستند به همین دلیل خداوند تنها در چهار مورد از لفظ “عَطَاء” استفاده میکند، آیه 36 سوره مبارکه النبأ، آیه 108 سوره مبارکه هود، آیه 20 سوره مبارکه الإسراء که هر سه این آیات اشاره دارند به نعمتهای بهشت که فارق هستند از جنبههای مادی و آیه 39 سوره مبارکه ص که این بار البته نعمت مورد اشاره مادی ست لیکن تفاوت این نعمت مادی با دیگر نعمات در عدم مسئولیت در قبال این نعمت است. تمام نعمتهای مادی همراه با مسئولیت برای بنده هستند لیکن خداوند در این آیه صراحتا بیان میکنند هیچ مسئولیتی همراه با این نعمت نیست و به همین دلیل از لفظ “عَطَاء” استفاده میشود. برآیند اینکه، هر کجا که از واژه “عَطَاء” استفاده شده، ماهیت نعمت با دیگر نعمات متفاوت است. در آیه اول سوره مبارکه “الْكَوْثَرِ” خداوند واژه “أَعْطَيْنَا” را بکار میبرد که اولا اشاره دارد به تفاوت ماهیت نعمت مذکور با سایر نعمات و ثانیا تفاوت نعمت فوق الذکر با دیگر نعماتی که با واژه “عَطَاء” مورد اشاره واقع شدهاند را نیز مشهود میسازد. به عبارتی ساده تر، خداوند به نعمتی اشاره دارد که هم از لحاظ ماهیت با دیگر نعمات خدا تفاوت دارد و هم از لحاظ اهمیت، به همین دلیل اولا واژهای بر وزن “عَطَاء” و ثانیا واژهای بی همتا در قرآن یعنی “أَعْطَيْ” مورد بهره واقع میشود.
از این روی میتوان برتری حضرت فاطمه(س) را بر تمام مخلوقات خداوند از سوره الْكَوْثَرِ منتج شد.
البته یک توضیح اضافه در جهت روشنگری از بعضی سوء تعبیرهای مبتنی بر روایات ضروری است. عدهای از مفسرین اهل سنت و فرقههایی که در ظاهر قرآن را تنها مرجع دین میدانند، با تمکین بر روایتی که ادعا دارد این سوره بعد از زخم زبان عاص بن وائل بن هاشم سهمی قرشی به حضرت محمد(ص) نازل شده و در ادامه با رجوع به نسل عاص بن وائل یعنی پسرش عمرو بن عاص، نوهاش عبدالله بن عمرو، نتیجهاش محمد بن عبدالله و … فرض معنای اجاق کور برای واژه “الأَبْتَر” در آیه سوم این سوره را منتفی و این واژه را بیخیر و برکت ترجمه کردهاند که بر اساس این تفسیر، “الْكَوْثَر” را به مثابه قرآن پنداشته و ادعای تشیع مبنی بر اشاره این سوره به حضرت فاطمه(س) را بدون مدرکِ قابل تمکین و بی اساس میخوانند⁶. این تفسیر دارای دو ایراد اساسی است.
اولا خداوند در باب نزول قرآن به حضرت محمد(ص) در هیچ کجای قرآن از لفظ “عَطَاء” استفاده نکرده و الفاظ “آتَيْ"، “أَنزَلْ"، “أَوْحَيْ” یا هم ریشههای آنها را بهکار برده است. طبعا دلیلی ندارد تنها یک جای قرآن از آن با لفظ مذکور یاد کند و قطعا دلیل بهره بردن تنها یک بار از این لفظ، آشکار ساختن تفاوت میان امر مورد اشاره است با امور دیگر. امری متفاوت از دادن حکمت، دانش، فرقان، کتب آسمانی و امثال آن. ضمن آنکه فرض معنای بی خیر و برکت برای واژه الأَبْتَر نیز خللی در نتیجه تفسیر تشیع یعنی نسبت دادن واژه الْكَوْثَر به حضرت فاطمه(س) وارد نخواهد کرد، زیرا ما در ابتدای امر الْكَوْثَر را تنها به معنای خیر کثیر فرض کرده بودیم و از آنجا که بعد از واژه أَعْطَيْنَا از حرف “كَ” استفاده شده، این آیه تنها یک شخص یعنی پیامبر(ص) را مخاطب قرار داده و این اشاره با ماهیت قرآن، بهشت، حکمت، دانش و … و حتی چشمه کوثر در تعارض است، زیرا هیچ کدام از این نعمات مختص به یک شخص نیستند، لیکن اشاره خداوند در این آیه به نعمتی است که اختصاص دارد تنها به پیامبر(ص). پس منسوب دانستن واژه الْكَوْثَر به قرآن و دیگر مثالهایی که مفسرین فوق الذکر بیان میکنند در اساس اشتباه است.
ثانیا این تفسیر در وهله اول متمکن است به شأن نزول و با کنکاش در آن، ادعایی تشیع را نفی کرده و روایات معصومین(ع) مبنی بر اشاره سوره مبارکه به حضرت فاطمه(س) را دارای اشکال، بدون استدلال و غیر قابل تمکین میخواند، لیکن بر خلاف آنچه ادعا دارد، یعنی عدم تمکین به روایات، خود به شأن نزول که یک روایت است، حداکثر تمکین را داشته است و زمانی که یک مفسر دو ادعای هم تراز از لحاظ کیفیت استدلال را دارای تفاوت بداند، یکی را صحیح بپندارد و دیگری را ناصحیح، امری که صورت گرفته، مغالطه تفسیر به رای نامیده میشود. از منظری دیگر در واقع مفسر، یکی از استدلالهای تشیع در جهت نسبت دادن این سوره به حضرت فاطمه(س) را به عنوان تنها استدلال این ادعا بیان کرده، آن را رد میکند و این امر به ظاهر به شکل رد ادعای اصلی جلوه میکند که در فلسفه این عمل را مغالطه رد استدلال یا Argument from fallacy مینامیم. مفسر در اینجا تنها یکی از استدلالها را با استفاده از مغلطه تفسیر به رای رد کرده و هوشمندانه دو مغلطه را انجام داده است و همانطور که ملاحظه فرمودید در این مقال بدون کوچکترین تمکینی به روایات و شأن نزول، صحت نسبت دادن سوره الْكَوْثَرِ به حضرت فاطمه(س) تنها با بررسی متن قرآن کریم تصدیق شده است.
محرابی، پژوهشگر
پینوشت:
(¹)ترجمه متن عربی توسط نگارنده به صورت کلمه به کلمه بر اساس کتاب تفسیر نمونه نوشته آیتاللهالعظمی مکارم شیرازی.
(²) قرآن ترجمه محمدمهدی فولادوند، تفسیر انوار القرآن نوشته عبدالرؤوف مخلص.
(³)ترجمه متن عربی توسط نگارنده به صورت کلمه به کلمه بر اساس کتاب المیزان فی تفسیر القرآن نوشته علامه سیدمحمدحسین طباطبایی.
(⁴)ترجمه متن عربی توسط نگارنده به صورت کلمه به کلمه بر اساس کتاب تفسیر نور نوشته حجتالاسلام والمسلمین محسن قرائتی.
(⁵)ترجمه متن عربی توسط نگارنده به صورت کلمه به کلمه بر اساس ترجمه دکتر سیدجلالالدین مجتبوی.
(⁶) مصطفی حسینی طباطبائی.