اهمیت روزه داری در بیان مرحوم آیت الله مصباح
مرحوم آیت الله مصباح یزدی در یکی از سخنرانی های خویش در ماه رمضان بیان می دارند: “آب آثار و برکات زیادی دارد و سرچشمه حیات به شمار می آید «وَجَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ» در میان مواد طبیعی هیچ چیز همچون آب آلودگی ها را از بین نمی برد. بهترین، راحت ترین و مفیدترین وسیله برای شست وشو و زدودن آلودگی ها و کثافات آب است. ماه رمضان نیز ماه طهور نامیده شده است. ماهی که آلودگی ها را از بین می برد. بیش تر مردم در ماه های سال آلودگی هایی پیدا می کنند. آلودگی هایی که انسان را از خدا دور می کند یعنی گناه. براساس حکمت و تدبیر الهی ماه رمضان در میان ماه ها این خاصیت را یافته که مردم وقتی در این ماه احکام شرع را رعایت کنند و احترام آن را نگه دارند از آلودگی ها پاک می شوند. روزه، تلاوت قرآن و دعاهایی که در این ماه خوانده می شود باعث ریزش گناهان و تمیز شدن روح انسان از آلودگی ها می شود. به ویژه آن که انسان اگر بتواند موفق به توبه و استغفار شود از تمام آلودگی ها پاک می شود. “
آیت الله مصباح همچنین تأکید می کنند: “هیچ عبادتی مثل روزه ویژگی پاک کردن و تمیز کردن را ندارد. در روایت داریم که می فرماید: «اَلصُّومُ لی وَ اَنَا اُجزی به» خدا می فرماید: روزه برای من است. نمی فرماید نماز برای من است، هم چنان که می فرماید در زمین کعبه خانه من است، در ماه های سال، ماه رمضان ماه من است، در بین عبادات هم می فرماید، روزه برای من است. نماز برای شما و حج برای جامعه. اما روزه برای من است. شاید راز آن این باشد که هیچ عبادتی به اندازه روزه انسان را از وابستگی به دنیا جدا نمی کند. روزه آدم را وارسته و پاک می کند. سنگ ها را از پای انسان باز و مرغ دل را آماده پرواز می کند. در هیچ عبادتی جز روزه این حالت برای انسان به وجود نمی اید. کسانی که آداب روزه را درست رعایت کنند، لذت هایی از حالت سبکی روح می برند که از هیچ عبادتی برده نمی شود.”
منبع: حوزه نیوز
تحلیل پیام های قرآنی در ماه مبارک رمضان «قسمت دوم»
پیام دوم قرآنی: تقوا
تقوا پیام و منزل دوم سلوک عرفانی، قرآنی است که 17 بار ماده آن و 200 بار مشتقات آن در قرآن آمده است، و مردم توصیه و سفارش به آن شده اند ، برای اینکه برداشت همه جانبه ای از (تقوا) این پیام ودرس قرآنی داشته باشیم بیان چند نکته لازم و ضروری است:
اول: اهمیت و ارزش کاربردی تقوا
میزان و درجه اهمیت و جایگاه ((تقوا)) را از تعبیراتی که قرآن کریم نسبت به این مقوله اخلاقی وعرفانی دارند می توان فهمید و درک نمود:
1 - تقوا ملاک قبولی اعمال: میزان و ملاک قبولی اعمال صالحه به کثرت یاقلت، کم یا زیاد اعمال صالحه نیست هر چند ساختن مسجد باشد. بلکه ملاک امیختگی((اعمال باتقوا)) و خالی بودن از ریاء کاری است، از همین روست درایه (27) سوره می فرماید:((وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قالَ إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ :اى پيامبر!) داستان دو پسر آدم را به حقّ بر مردم بازخوان، آنگاه كه (هر يك از آن دو) قربانى پيش آوردند، پس از يكى (هابيل) پذيرفته شد و از ديگرى (قابيل) قبول نگشت. (قابيل) گفت: حتماً تو را خواهم كشت، (هابيل) گفت: خداوند، تنها از متّقين قبول مىكند.))
چرا که ملاک قبولی تقرب بود نه قربانی کردن قربانی قابیل قبول شد ولی هابیل ردگردید. در روايات آمده است كه هابيل، دامدار بود و بهترين گوسفند خود را براى قربانى آورد و قابيل، كشاورز بود و بدترين قسمت زراعت را براى انفاق در راه خدا برگزيد.:كافى، ج 8، ص 113))
2- خیرالزاد:قران کریم ما ادمیان را مکلف می کند برای اخرت خویش زاد و توشه آماده و مهیا کنیم ولی نکته لطیف قرآنی آنست که بهترین زاد و توشه را ((تقوا)) دانسته و در ایه (197) سوره بقره می فرماید:((الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُوماتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِي الْحَجِّ وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللَّهُ وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى وَ اتَّقُونِ يا أُولِي الْأَلْبابِ:موسم عمره و) حج (در) ماههاى معيّنى است (شوّال، ذىالقعده، ذىالحجة)، پس هر كه در اين ماهها فريضهى حج را ادا كند، (بداند كه) آميزش جنسى و گناه و جدال در حج روا نيست و آنچه از كارهاى خير انجام دهيد خدا مىداند. و زاد و توشه تهيه كنيد كه البتّه بهترين زاد و توشه، پرهيزگارى است. اى خردمندان! تنها از من پروا كنيد.))
توصیه به تقوا در ضمن اعمال مناسک حج شاید از این جهت باشد همان گونه که انسان در سفر حج نیازمند توشه مادی کافی و مناسب است، در عزیمت به آخرت نیز محتاج اندوخته معنوی تقواست و چون انسان در سفر پرمخاطره حج به ضرورت زاد و نیاز مبرم به آن پی می برد، به خوبی می تواند دریابد سفر آخرت نیز بی توشه تقوا میسّر نیست و از آنجا که حرکت به سوی آخرت بسی پر مخاطره تر از سفرهای دنیایی و رحلتی جاودانه است، نیاز انسان به توشه آخرت بسیار بیشتر و اساسی تر است.
3- تقوا ملاک کرامت آدمیان: میان مرد و زن ، عرب و عجم و گروه ها، قبائل مختلف و نژادهای گوناگون انسان فرقی نیست چرا که همه از خاک آفریده شدند و همه از یک پدر و مادرند که آدم و حوا باشند پس از این جهت بر یکدیگر برتری ندارند و برتری فقط در رعایت تقواست و با تقواتر در پیشگاه خداوند گرامی تر است،از اهمین رو درایه(13) سوره حجرات آمده است((أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ :اى مردم! ما شما را از مرد و زن آفريديم و شما را تيرهها و قبيلهها قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد، همانا گرامىترين شما نزد خدا، با تقواترين شماست، همانا خدا داناى خبير است.))
دوم: معنا و مفهوم تقوا
تقوا در اصل از ماده “وقی یقی وقایه” به معناى قرار دادن خویش در پناهگاه است و در اصطلاح شرع، به معناى خویشتن دارى در برابر گناهان است.(مفردات راغب ج1، ص881) ولی دراصطلاح علمای اخلاق وعرفان تقوا عبارت از یک نیروى بازدارنده ای باطنی است که به صورت یک ملکه نفسانی و نیروی درونی در وجود انسان به وجود می آید و او را در برابر طغیان شهوات و ارتکاب کارهای خلاف واکسینه و حفظ می کند از همین رو بعضى از بزرگان، تقوا را به حالت کسى تشبیه کردهاند که از یک سرزمین پر از خار عبور مى کند، سعى دارد دامن خود را کاملا برچیند و با احتیاط گام بردارد مبادا نوک خارى در پایش بنشیند، و یا دامنش را بگیرد. این تشبیه به خوبى استفاده مى شود که تقوا به این نیست که انسان انزوا و گوشه گیرى انتخاب کند، بلکه باید در دل اجتماع باشد و اگر اجتماع آلوده بوده خود را حفظ کند:(تفسیر نمونه، ج 1، ص 80، )
سوم: مراتب تقوا
درباره ی مراتب و معنای تقوا به یک روایت نورانی در شرح و توضیح تقوا اکتفا می کنیم که از امام صادق(ع) حکایت شده، تقوا بر سه گونه است:
نوع اول، تقوای بالله فی الله است؛ یعنی در راه خدا و برای خدا از هر چه غیر خدا است، گذشتن. هر کس به این مرتبه رسید، به واسطه ترس از افتادن به دام حرام و شبهه، حتی از بعضی کارهای حلال نیز پرهیز می کند. این مرتبه، بالاترین مرتبه تقوا است که به آن، تقوای خاص الخاص هم می گویند.
نوع دوم، تقوای من الله است که به معنای گذشتن از شبهه به واسطه خوف از حرام است و این، تقوای خواص می باشد.
نوع سوم، تقوای از جهنم و عذاب است؛ یعنی به سبب ترس از عذاب و عقاب ترک حرام می کند و این، تقوای عوام الناس است.
سپس حضرت می فرماید:
تقوا و پرهیزکاری، مانند آبی است که در نهری روان باشد و این سه مرتبه تقوا، مانند درختانی هستند که بر لب آن نهر، غرس شده باشند که به قدر لطافت و ظرفیت خود، از آن نهر آب استفاده می کنند و خلق هم از این درختان به طور مختلف بهره مند می شوند:شرح مصباح الشریعه، عبدالرزاق گیلانی، ، ص ۵۰۳)) از همین روست استاد حضرت علامه جوادی آملی حفظه الله تعالی در این خصوص می فرمایند : پرهیزکاران از نظر تعظیم شعائر ( تکریم اوامر و نواهی الهی ) سه گروه اند :
گروه اول کسانی هستند که در مقام عمل, متقی هستند . این ها از جهنم نجات پیدا کرده به بهشت می رسند ؛ اما تقوی دل چیز دیگری است . گاهی انسان خود را بزرگ دانسته و محبوب می دارد و برای نجات جان خود از عذاب دست به آلودگی دراز نمی کند . چنین شخصی , گر چه اوامر الهی را انجام داده , و از نواهی پرهیز کرده اما در حقیقت او خود را بزرگ می دارد ؛ نه دستورهای الهی را او متقی است اما تقوای بدنی دارد نه تقوای دل و در مرحله عمل , با تقوی و طهارت است .
گروه دوم که از گروه اول بالاترند , کسانی هستند که شعائر الهی را بزرگ می شمارند , یعنی آنچه را که خدا به آن امر کرده , چون فرمان الهی است گرامی می دارند و به آن عمل میکنند و از آنچه خدا نهی کرده , چون نهی خداست پرهیز میکنند . این گروه نیز از دوزخ میرهند و به بهشت میرسند و تقوای آنان نیز تقوای قلب است ؛ زیرا دستورات الهی را , از آن جهت که دستور الهی است گرامی میدارند نه از آن جهت که ضامن نجات از دوزخ و مایه وصول به بهشت است .
کسی که برای نجات از جهنم تلاش و کوشش میکند عبد النجاه من النار و آن کس که برای رسیدن به بهشت کوشش می کند عبد الفوز بالجنه است نه عبد الله ! او پس از نجات از جهنم و ورود به بهشت , مانند مزدوری است که اجرتش را بعد از کار, از کارفرما میگیرد , دیگر رابطه ای با کارفرما ندارد .
گروه سوم که از گروه اول و دوم بالاترند , کسانی هستند که اوامر و نواهی الهی را تکریم می کنند , واجب ها و مستحب ها را انجام می دهند , حرام ها و مکروه ها را ترک می کند , نه برای رهیدن از جهنم و رسیدن به بهشت و نه برای اینکه امر و نهی خداست , بلکه از این جهت که خدا محبوب بالاصاله و عظیم و اعلای بالذات است , آنچه از ناحیه او و به او منسوب باشد نیز از عظمت و حرمت برخوردار است .(تفسیر موضوعی /علامه جوادی آملی /ج ۱۱)
چهارم: کارکرد واثارعملی تقوا
باتامل پیرامون آیات قرآنی می توان اثارعملی وکار کرد های فراوانی را برای ((تقوا)) فهرست کرد ولی ازباب ((مالایدرک کله لایترک کله)) چند آثار وکار کرد برجسته عملی تقوا را دراینجا می اوریم:
1- بصیرت و تشخیص حق از باطل
همان طورى که تفکر راهى است که انسان را به حقایق جهان هستى آشنا مى کند. تقوا هم طریقى است که انسان را قادر به مشاهده حقایق و اسرار عالم مى گرداند، هر قدر خواهش هاى مادى کمتر باشد و دل آدمى متوجه معبود گردد، معرفت فطرى شکوفاتر و عبادت درونى نمود بیشترى مى یابد، لذا متقى معارف دینى را آشکارا مشاهده کرده و مى یابد. اما انسان بى تقوا آن چنان در تاریکى فرو مى رود که اگر همه آیات الهى را به او ارائه دهند، چیزى نمى بیند. از این رو اگر انسان راه تقوا و پاکى نفس را طى کرد هم اسرار عالم را مى بیند و هم صراط مستقیم را به آسانى مى پیماید. چنانچه حضرت حق مى فرماید: «إِن تَتَّقُواْ اللَّهَ یَجْعَل لَّکُمْ فُرْقَانًا؛(2) اگر با تقوا بودید خداوند توان فرق نهادن بین حق و باطل را نصیب شما مى کند.» اگر چه عقل آدمى براى درک حقایق آماده است، اما گاهى هوس ها و محبت هاى پوچ و حرص هاى بى مورد، چونان غبارى مانع دید عقل مى گردند لذا شناخت حق از باطل، نیک از بد و راه و چاه در مسیر حرکت انسان مشکل مىگردد و این تقوا و تهذیب نفس است که نورانیتى ایجاد کرده و غبار راه را مى نشاند.
2- گشایش و برکت زندگی
بهرهمندى از روزى و برکات آسمان و زمین
خداوند سبحان بندگان خود را آنچنان ظریف روزى مى دهد که کس را بر آن وقوفى نیست. در هاى خزائن الهى را طورى مى گشایند که مشهود کسى نمى باشد.
از این رو کسى شایسته روزى الهى است که در کارهاى خود، ظریف و دقیق باشد و ظرافت در سیر و سلوک، همان تقواى اعتقادى، اخلاقى و عملى است. لذا درسوره طلاق آیه (2-3) مىفرماید: «مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ:هر که تقوا پیشه کند، خداوند براى او راه خروج از تنگنا قرار مىدهد و از آنجائى که گمان نمى برد به او روزى عطا کند.»
3- نجات از سختى ها و خروج از بن بست ها
چنان چه گذشت، فرد متقى از تعلیم الهى برخوردار بوده و توان تشخیص حق از باطل نصیب او شده است لذا او در دشوارى هاى زندگى فردى و اجتماعى خود درمانده نمى گردد و در تنگنا نمى ماند. او صاحب دید نیرومندى است که او را در مصائب و سختى ها یارى مى رساند چنانچه درسور طلاق ایه(2) فرموده: «مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا: هر که تقوا بورزد خداوند راه گشایش در سختى ها به او عطا مى کند.)) آن گونه که طبق بیان نورانى رسول اکرم(ص) حتى اگر آسمان ها و زمین براى فرد متقى در هم پیچیده شود، خداوند براى او راه گشایش و فرج را مىنمایاند. و نیز درایه(بحار، ج70، ص286) مىفرماید: «مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مِنْ أَمْرِهِ یُسْرًا:هر که تقوا بورزد، خدا کار را بر او آسان مى گرداند» از دیگر سوى این فرقان و تعلیم الهى، هشیارى و فراستى به فرد پارسا مىدهد که در برابر دشمنان و حیله گران نیز خود را نمى بازد و در تنگنا قرار نمى گیرد چرا که او با نور خداوندى مى نگرد لذا حضرت حق درایه(120) سوره آل عمران وعده مى دهد که «إِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ لَا یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیًْا: اگر صبر کرده تقوا پیشه کنید، مکر و حیله آنان به شما ضررى نمى رساند.»
4- پاداش اخروی و آمرزش گناهان
آنچه از بهشت و پاداشهاى اخروى، براى انسان ها وعده داده شده است، همه در سایه تقوا و انجام واجبات الهى و پرهیز از محرّمات است، بهشت برین با تمامى نعمت هاى بى پایانش براى پارسایان مهیا گردیده است که «أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِینَ؛(31/ق) بهشت را به اهل تقوا نزدیک سازند» اما آنچه که براى پرهیزکاران، چشمروشنى بزرگ است آن است که خداوند را با صفت رحمانیتش مشاهده خواهند نمود که فرمود «یَوْمَ نَحشر الْمُتَّقِینَ إِلَى الرَّحْمنِ وَفْدًا؛(35/مریم) روزى که متقین را به سوى خداى رحمان به اجتماع محشور گردانیم» پس آنان در جایگاهى بس رفیع و منیع به محضر ربوبى راه یابند «فِى مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُّقْتَدِرِ؛ در جایگاه صدق نزد مالک مقتدر» به وصال معشوق حقیقى برسند.»
و همچنین گناهانى که از آدمى سر مى زند به مرور او را از درگاه الهى دور و دورتر مى گرداند و قلبش را تاریک مى سازد، اما خداى مهربان که پذیراى توبه بندگان است، در عین آنکه وعده آمرزش و محو گناهان مى دهد. آنان را به رعایت حرمت اوامر خویش فرا مىخواند : «وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیَِّاتِهِ؛(5/طلاق) هر که تقواى الهى پیشه سازد، گناهان او را بپوشد و بیامرزد» از دیگر سوى آیه شریفه از بین رفتن گناهان و آثار آنها را از پاداشهایى بر مىشمرد که بر پرهیزگارى مترتب مىگردد. پس هر آنکه به مقام والاى تقوا نایل آید و سعى در جبران گذشته خود نماید، با نور عبادت و اطاعت خالق خویش، تاریکى ها را از دلش برطرف ساخته و قدم در سعادت و رستگارى مىنهدکه فرمود «قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّهَا(1۰/شمس) براستى رستگار شد آنکه نفس خویش را پاک گرداند»، از اینرو خداى سبحان بندگان را به اجتناب از معاصى دعوت مى کند تا آنان در سایه پارسایى به فلاح و رستگارى دست یابند چنانچه درایه(200) سوره آل عمران فرموده است:يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ:اى كسانى كه ايمان آوردهايد! (در برابر مشكلات و هوسها) استقامت كنيد و (در برابر دشمنان نيز) پايدار باشيد (و ديگران را به صبر دعوت كنيد) و از مرزها مراقبت كنيد و از خداوند پروا داشته باشيد، شايد كه رستگار شويد.))
دلایل ادامه زندگی در هنگام بروز طلاق عاطفی
طلاق عاطفی زمانی اتفاق میافتد که زن و مرد در کنار هم به سردی زندگی می کنند ولی تقاضای طلاق قانونی نمیکنند. ترس از نگاه دیگران میتواند دلیل عدم طلاق قانونی باشد. در این نوشتار به بررسی بقیه علل می پردازیم.
طلاق عاطفی یعنی زندگی زناشویی ای که در آن علاقه ای نیست.
چکیده: طلاق عاطفی زمانی اتفاق میافتد که زن و مرد در کنار هم به سردی زندگی می کنند ولی تقاضای طلاق قانونی نمیکنند. ترس از نگاه دیگران میتواند دلیل عدم طلاق قانونی باشد. در این نوشتار به بررسی بقیه علل می پردازیم.
آغاز سخن
« از زندگی با او خسته شده ام و دیگر از زندگی ام لذتی نمی برم ؛ اصلا ادامه این زندگی چه فایده ای دارد و حتی لحظه های خلوت زناشویی مان نیز دیگر رضایت بخش نیست؛ راستی که نمی دانم چه بر سر زندگی مان آمده است؟» این ها عبارات و جمله هایی است که بارها و بارها زوجین در مراجعه به مشاوران و گاه در خلوت خود بر زبان می آورند و زمانی که از آنها پرسیده می شود: آیا می خواهید از هم جدا شوید و طلاق بگیرید؟ آنها پاسخ می دهند: خیر!
اکنون جای طرح این پرسش است که اگر زن و شوهر نسبت به هم توجهی ندارند و ملاطفت و ابراز عشق در میانشان مرده است و اگر لوازمات طلاق عاطفی زندگی آنان را به تقابلی یکسره و بدون لذت و آرامش مبدل کرده است:
« پس چرا این همسران به این زندگی بی رمق در کنار هم ادامه می دهند؟»
در پاسخ این سؤال، می توان عوامل زیادی را بررسی کرد:
ترس از نگاه دیگران
آن روزها، همیشه می شنیدید که دیگران از زندگی تان تعریف می کنند: چقدر زندگی خوبی دارند… چقدر به هم می آیند… خوشا به حالشان؛ اما زمانی که طوفان سرد زندگی ورزیدن گرفت و آن همه آرزوهای درخشان و زیبا را تکه تکه کرد، مهربانی و عشق خاطراتی فراموش شده شدند و طلاق عاطفی همچون علف هرز خرمن دوستی ها را به باد نیستی کشاند. طلاق عاطفی، گستن دوستی ها، علقه ها و علاقه هاست و معمولا در بی خبری دیگران رخ می دهد، حتی ممکن است اقوام و آشنایان زندگی این زن و شوهر را خوب و مثال زدنی بدانند، از این رو چنین زن و شوهری فکر می کنند با طلاق گرفتن مورد نکته سنجی مردم قرار می گیرند و نمی دانند که با حرف مردم چه کنند. چنین همسرانی برای عدم پاسخگویی به پدر و مادرشان و همچنین همکاران، دوستان و حتی همسایه ها همه چیز را کتمان می کنند تا در نگاه دیگران همچنان زندگی خوب و خوش آنها مثال زدنی باشد و به نظر برسد عاشقانه در کنار هم زندگی می کنند.
این محاکات درونی مخصوصا زمانی بیشتر خواهد بود که دختر و پسر - با مخالفت والدین - خود همسرشان را انتخاب کرده باشند؛ در چنین حالتی همسران، تصورات دیگری به ذهنشان خطور خواهد کرد و با خود خواهند گفت این انتخاب خودم بوده و دیگران دخالت نداشتند؛ حتی برخی به من گفتند: این فرد مناسب تو نیست! اکنون چطور و چگونه به این شکست - اعتراف کنم … آری، گاه زن و شوهر به دلیل سرزنش و سخن دیگران، نگاه سرزنش آمیز اطرافیان و سؤال و جواب های مکرر، سال های سال و گاهی برای همیشه این وضعیت بحرانی و این زندگی بی روح و پر از جدل را تحمل می کنند و رسما از یکدیگر جدا نمی شوند.
نداشتن امکانات مالی
از دیگر دلایل ادامه دادن زندگی های بی حاصل و سوختن و ساختن ها، آن است که خانم ها اغلب دارای استقلال مالی نیستند و گاه مورد حمایت خانواده شان قرار نمی گیرند؛ بنابراین ترجیح میدهند که با شرایط نامناسب زندگی مشترک به هر ترتیب بسازند و لب به سخن نگشایند؛ زیرا از تنهایی و نداشتن حامی بسیار در هراس اند.
در مردان نیز ممکن است، یکی از سبب های جدانشدن و ماندن به پای زندگی زناشویی نامطلوب، با وجود تمام مشکلات عدم استطاعت مالی در پرداخت مهریه و حق و حقوق همسر باشد.
مسائل اجتماعی
جایگاه ویژه بعضی افراد در اجتماع و داشتن شهرت به عناوین مختلف همچون مسئولیت های سیاسی- اجتماعی، داشتن سمت های مذهبی، هنرمند بودن و به سبب می شود که از انگشت نما شدن به هر طریقی پرهیز کنند؛ زیرا دوست ندارند جایگاه اجتماعی شان متزلزل شود؛ بنابراین چنین افرادی از جدا شدن رسمی و طلاق گرفتن دوری می کنند.
به عنوان مثال یک استاد روان شناسی با مشاور، از مشکلات ارتباطی در خود و خانواده اش چشم پوشی می کند و سعی می کند، علی رغم تجربه کردن یک زندگی سرد و بی روح با مدارا آن را ادامه دهد؛ زیرا با طلاق جایگاه شغلی و اجتماعی اش در جامعه متزلزل می شود، چنین زندگی ای در مدار طلاق عاطفی در حرکت است، اگرچه که طلاق رسمی در آن رخ ندهد.
نکته مهم آنکه، اصولا مدارا کردن افراد خانواده و به فکر راه چاره ای برای حل مشکلات عاطفی بودن، کاری درست و شایسته است؛ اما اگر این تحمل برای فرار از سرزنش ها و از دست ندادن موقعیت اجتماعی و شغلی بود و حل مشکلات را به همراه نداشته باشد، کاری نسنجیده خواهد بود.
وجود فرزندان
از دیگر عوامل تحمل ادامه زندگی با وجود معزل طلاق عاطفی، مسئول پدر و مادری است؛ نقشی که سبب می شود گاه پدر و مادر نتوانند از فرزند یا فرزندان خود بگذرند و با ایثار خود و تمایلات و آرزوهایشان زندگی نامناسبی را ادامه دهند و خود را چنان به آن سرگرم کنند که حتی به تصور آینده ای بهتر و با ثبات تر، گاه به تعداد فرزندان نیز بیافزایند.
امید به آینده
بعضی افراد از سر مثلا دلسوزی به پیوند چنین همسرانی اصرار می کنند و معمولا به آنان توصیه می کنند که زندگی شان به مرور زمان درست خواهد شد و با این عبارت که: «همه زندگی ها دچار چنین مشکلاتی است … شما خیلی حساس هستید و …» سعی می کنند به آنان برای همراهی بیشتر امید دهند و زن و شوهرانی که از طلاق رسمی و جدایی در هراس اند؛ خود را با این جمله امیدوار نگه می دارند که بالاخره گذر زمان همه چیز را درست خواهد کرد.
گاهی همسران، عواملی چون مشکلات اقتصادی با خانوادگی را تنها دلیل طلاق عاطفی خود می پندارند، از این رو امیدوارند که با برطرف شدن این مشکلات، زندگی آنان نیز به مسیر عشق و صفای واقعی خود بازگردد؛ بنابراین صبر را پیشه می کنند و همچنان به زندگی سرد و بی روحشان ادامه می دهند.
منبع : کتاب «صمیمانه با همسران»
شرح دعای روز اول ماه رمضان
بسمالله الرحمن الرحیم
اللهمَ اجْعلْ صِیامی فیه صِیام الصّائِمینَ وقیامی فیهِ قیامَ القائِمینَ ونَبّهْنی فیهِ عن نَومَةِ الغافِلینَ وهَبْ لی جُرمی فیهِ یا الهَ العالَمینَ واعْفُ عنّی یا عافیاً عنِ المجْرمینَ.
خدایا! روزه مرا در این روز مانند روزه داران حقیقی که مقبول توست قرار ده، و اقامه نمازم را مانند نمازگزاران واقعی و مرا از خواب غافلان بیدار ساز و گناهم را ببخش ای معبود جهانیان و در گذر از من ای بخشنده گنهکاران.
پیامبر اسلام (ص) فرمودند: ای مسلمانان آگاه باشید چه بسیارند کسانی که از شبزندهداری و عبادت شبانه جز رنج بیداری در شب بهرهای دیگر ندارند و بسیارند کسانی که از روزه جز تحمل گرسنگی و تشنگی بهره دیگری ندارند.
لازم است که انسان به کیفیت روزه و عبادت خود در این ماه توجه کامل داشته باشد تا از این ماه بهره کامل ببرد.
حضرت رسول اکرم (ص) در ادعیه هر روز این ماه، از خداوند درخواستهایی دارند که موجب تعالی عبادت و بندگی در این ماه است.
روز اول ماه مبارک رمضان، مؤمن چه خواستهای باید داشته باشد؟
۱. از روزهداران واقعی باشد؛
۲. از شبزندهداران حقیقی باشد؛
۳. از خواب غفلت بیدار شود؛
۴. گناهان بخشیده شود؛
۵. گذشت و بخشش خداوند شامل حال او شود؛
«اللّهُمَّ اجْعَلْ صِیامِی فِیهِ صِیامَ الصَّائِمِینَ»
روزه حقیقی روزهای است که ثمره آن فقط تحمل گرسنگی و تشنگی نباشد بلکه انسان زبان را از دروغ نگه دارد، چشم را از دیدن هر چه حرام است بپوشاند، دعوا و منازعه را ترک نماید، حسادت ننماید، غیبت نکند، غضبناک نباشد، ترک دشمنی نماید، آزار و اذیت دیگران نکند و در کارهای خیر و عبادی و نوافل سستی ننماید تا روزهاش وسیله قرب به سوی خدا باشد.
«وَقِیامِی فِیهِ قِیامَ الْقائِمِینَ»
عبادت مرا عبادت واقعی قرار بده و شبزندهداریم را شب زنده داری حقیقی قرار بده که نتیجهاش تحمل بیداری شب نباشد بلکه رسیدن به مقام عبودیت و بندگی خدا باشد که اگر اینطور شود، به هدف خلقت رسیدهایم.
سوره ذاریات آیه ۵۶ میفرماید: وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ (جن و انس را جز برای اینکه مرا بپرستند نیافریدیم)
در فرمایش امام صادق (ع) به عنوان بصری برای مقام عبودیت، ۳ علامت آمده است. یکی از آنها این است که بنده، خود را مالک چیزی نداند. بندگانی که در مرحله عبودیت خداوند هستند، به دنیا رغبتی ندارند و دنیا را مانند زندان میدانند (الدُنیا سِجْنُ المُؤمِن)
وقتی رغبت دنیا از قلبشان خارج شد، خداوند نوری را در قلب آنها جایگزین میکند که از هر عمل خلاف رضای خدا تنفر داشته و از باطل گریزان باشند.
«وَنَبِّهْنِی فِیهِ عَنْ نَوْمَةِ الْغافِلِینَ»
در منطق اهل ایمان، همه انسانها در حال سیر و سفر بهسوی حضرت حق هستند. در سوره انشقاق آیه ۶ میفرماید: یَا أَیُّهَا الإِنْسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَی رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلاَقِیهِ (ای انسان، یقیناً تو با کوشش و تلاشی سخت به سوی پروردگارت در حرکتی، پس او را [در حالی که مقام فرمانروایی مطلق و حکومت بر همه چیز ویژه اوست و هیچ حکومتی در برابرش وجود ندارد] دیدار میکنی)
انسان در حال سفر، هرچند سفر مادی باید در حالت بیداری و توجه کامل باشد تا به طرف مقصد حرکت کند. زاد و توشه مناسب بردارد، مرکب مناسبِ راه را داشته باشد، موانع راه را بداند. بدیهی است که با حالت خوابآلودگی و بیتوجهی و غفلت، سفرهای مادی سرانجام ندارد، چه رسد به سفر معنوی به سوی حق. به خاطر همین اهل معرفت، اولین مقام سلوک را یقظه (بیداری و توجه) میدانند و مقابل این حالت غفلت است و بیخبری.
در قرآن کریم غفلت از منکرات شمرده شده است.سوره اعراف آیه ۲۰۵ میفرماید: وَ لاَ تَکُنْ مِنَ الْغَافِلِینَ (و هرگز از غافلان مباش)
باید از غفلت دور بود. انسان غافل مانند کرم ابریشم دورِ خودش را در این دنیا میتند و گرفتار آن میشود و دیگر از زندان دنیا خلاص نمیشود. اگر از این پیلهای که خود درست کرده است رها نشود، از بین میرود، بدون اینکه به نتیجهای برسد که برای آن خلق شده است.
«وَهَبْ لِی جُرْمِی فِیهِ یَا إِلهَ الْعالَمِینَ»
انسان سالک وقتی از غفلت و بیخبری دور شد متوجه میشود که برای رسیدن به مقصد و مقصود نیاز به یک شستشوی باطنی دارد و آن پاک شدن از گناهان است پس درخواست بخشش میکند.
«وَاعْفُ عَنِّی یَا عافِیاً عَنِ الْمُجْرِمِینَ»
سوره آلعمران آیه ۱۳۵ میفرماید: وَالَّذِینَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللهُ (و آنان که چون کار زشتی مرتکب شوند یا بر خود ستم ورزند، خدا را یاد کنند و برای گناهانشان آمرزش خواهند؛ و چه کسی جز خدا گناهان را میآمرزد؟)
انسان نیاز به طهارت و پاکی باطن دارد و این پاکی یا از گناه است یا از ظلم به خویش است. بر خویشتن ظلم کردهاند که چرا درون را از رذائل پاک نکردند، چرا درون را به فضائل آراسته ننمودهاند، چرا نور خدا در وجودشان جلوهگر نیست. بنابراین هم از ارتکاب معاصی طلب بخشش باید کرد و هم از ظلم بر خویش و این با دو عبارت از خداوند خواسته شده است: «یَا إِلَهَ الْعَالَمِینَ وَ یَا عَافِیاً عَنِ الْمُجْرِمِینَ».
تحلیل پیام های قرآنی در ماه مبارک رمضان «قسمت اول»
هرچند سیر سلوک، تهذیب و تزکیه نفس و همچنین تامل و درنگ در پیام های قرآنی زمان خاصی ندارد و انسان بایست پیوسته درحال مراقبه، تهذیب و تزکیه نفس، و در حال تامل پیرامون پیام آیات قرآنی باشد…
هرچند سیر سلوک، تهذیب و تزکیه نفس و همچنین تامل و درنگ در پیام های قرآنی زمان خاصی ندارد و انسان بایست پیوسته درحال مراقبه، تهذیب و تزکیه نفس، و در حال تامل پیرامون پیام آیات قرآنی باشد، ولی از آنجایی که ماه رمضان در همان حال که ((ماه ضیافت الله)) است، ماه ((ربیع القرآن)) و نزول دفعی حقیقت ملکوتی قرآن، بر قلب پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله است، از این فرصت نورانی و استثنایی استفاده کرده به تحلیل و تفسیر پیام و موضوع قرآنی که جنبه عرفانی، تربیتی، اجتماعی، سیاسی، داشته و از موضوعات روز جامعه است می پردازیم:
پیام اول قرآنی: ضرورت تزکیه نفس
پیام اول قرآنی در سلوک و صعود معنوی و عرفانی ((تهذیب و تزکیه نفس))، مهار کردن تمایلات غریزی ونفس سرکش کاست، برای اینکه این پیام قرآنی به درستی تحلیل شده باشد بیان چند نکته لازم و ضروری است.
******
نکته اول: به دلایل متعدد قرآنی و روایی، گام اول در سلوک، ((تهذیب و تزکیه نفس)) است:
دلیل اول: بر اینکه پله اول از سلوک و صعود و پیدا کردن به عالم معنا و عالم قدس ((تهذیب و تزکیه نفس)) آیات یکم تا یازدهم از سوره شمس است که در این آیات خداوند یازده بار((قسم)) خورده است((الشَّمْسِ وَ ضُحاها (1) وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها (2) وَ النَّهارِ إِذا جَلاَّها (3) وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشاها (4) وَ السَّماءِ وَ ما بَناها (5) وَ الْأَرْضِ وَ ما طَحاها (6) وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها (7) فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها (8) قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها (9) وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها (10):به خورشيد و گسترش نورت آن سوگند، (1) و به ماه هنگامى كه بعد از آن درآيد، (2) و به روز هنگامى كه صفحه زمين را روشن سازد، (3) و به شب آن هنگام كه زمين را بپوشاند، (4) و قسم به آسمان و كسى كه آسمان را بنا كرده، (5) و به زمين و كسى كه آن را گسترانيده، (6) و قسم به جان آدمى و آن كس كه آن را (آفريده و) منظّم ساخته، (7) سپس فجور و تقوا (شرّ و خيرش) را به او الهام كرده است، (8) كه هر كس نفس خود را پاك و تزكيه كرده، رستگار شده (9) و آن كس كه نفس خويش را با معصيت و گناه آلوده ساخته، نوميد و محروم گشته است! (10)
دلیل دوم: بر اینکه از منظر قرآن راه صعود به عالم معنا تهذیب و تزکیه نفس است، این است با وجود اینکه حق تعالی نعمت زیادی دراختیار بشر قرار داده که انسان بتواند ادامه حیات بدهد که برخی ازاین نعمت ها چون ((مغز، قلب)) آنچنان حیاتی است که اگر ازانسان سلب شود ادامه حیات از انسان گرفته شود زندگیش مختل می شود ولی با این همه از درجه اهمیت در هیچ آیه ای برانسان منت ننهاده است ولی درآیه(164) مبارکه از سوره بقره(آل عمران) است بعثت انبیاء را به دلیل فلسفه بعثت که تهذیب و تزکیه آنان است منت نهاده و می فرماید:((164» لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ:همانا خداوند بر مؤمنان منّت گذاشت كه در ميان آنها پيامبرى از خودشان برانگيخت، تا آيات او را بر آنها تلاوت كند و ايشان را پاك كرده و رشد دهد و به آنان كتاب و حكمت بياموزد، هر چند كه پيش از آن، قطعاً آنها در گمراهى آشكار بودند.))
دلیل سوم: بر اینکه تهذیب و تزکیه نفس نخستین پله اول ملاقات است آنست ((تهذیب وتزکیه نفس)) هدف و غرض فلسفه بعثت همه انبیاءاست، چرا که در ایه(2) سوره جمعه آمده است :((هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ:اوست كه در ميان مردم درس ناخوانده، پيامبرى از خودشان مبعوث كرد تا آيات الهى را بر آنان بخواند و آنها را رشد و پرورش داده (از آلودگى شرك و تفرقه پاك سازد) و كتاب آسمانى و حكمت به آنان بياموزد و همانا پيش از اين در انحراف و گمراهى آشكار بودند.))
دلیل چهارم: بر اینکه گام اول در سیر سلو ک((الی الله)) تهذیب وتزکیه نفس است روایاتی است که در این روایات جهاد بادشمن جهاد اصغر ولی تهذیب و تزکیه نفس به منزله ((جهاد اکبر)) دانسته شده است ازهمین رو در روایات آمده است:
1-علی علیه السلام روایت می کند كه :
((اِنّ رَسُولَ اللّهِ بَعَثَ بِسَريّةٍ فَلَمّا رَجَعُوا. قالَ (صلّى الله عليه وآله وسلّم) مَرْحَبا بِقُومِ قَضَوُا الجَهادَ الاَصْغَر وَ بَقِى الجَهادَ الاَكبَرَ قيلَ يا رَسُولُ اللّهِ وَ مَا الجَهادَ الاَكبَرْ؟ قالَ: جَهادُ النَّفسِ. ثُمَّ قالَ (صلّى الله عليه وآله وسلّم): اَفْضَلُ الْجَهادِ مَنْ جاهَدَ النَّفْسَ الَّتى بَيْنَ جَنْبَيْهِ.(71)
رسول خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) گروهى را به جنگ فرستاد. زمانى كه آنان برگشتند، پيامبر فرمود: آفرين بر مردمى كه جهاد اصغر را انجام دادند و جهاد اكبر مانده است. سؤال شد: ، جهاد اكبر چيست؟ فرمود: جهاد با نفس و سپس فرمود: برترين جهاد، جهاد كسى است كه با نفسى كه در ميان كالبد اوست، مبارزه كند.
******
نکته دوم: تهذیب و تزکیه نفس اگر بخواهد منتج به نتیجه باشد و خروجی متفاوت با ردی داشته باشد زمینه و بستر سلوک الله فراهم بشود امکان پذیر نیست مگر آنکه به صورت تدریجی یا دفعی سه منزل از منازل سلوک و سه پله ازپله های تزکیه نفس طی شود.
1- تخلیه: مقصود از منزل((تخلیه)) آن است تمام رزائل اخلاقی همچون((حسد، تکبر، بخل، حقد، نمامی، پرحرفی، چشم چرانی وهرزگی، غیبت، دروغ، …))که هریک به تنهایی موجب تباهی انسان، و مانند موشی درانبانند که می توانند عمل صالحی که به دست آمده حبط و خالی نمایند و موجب دوری از حق تعالی شوند به تدریج یا همچون بشر حافی یک باره متحول شده باطنش را از این آلودگی ها تصفیه، تطهیر و پاک نماید چرا که درباره بشر امده است:
((بشر حافى فردى متمكن و مرفّه بود. املاك و غلامان و كنيزان بسيارى داشت. اكثر اوقات خود را با تفريح و خوش گذرانى سپرى مى كرد. روزى امام هفتم، حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام) از كنار منزل او مى گذشت. ساز و آواز درون خانه بشر به گوش حضرت رسيد. از كنيزكى كه دم در منزل ايستاده بود، پرسيدند: اين منزل از آن كيست؟ پاسخ دادند: از آن مولايم بشر. پرسيدند: او بنده است يا آزاد؟ كنيزك گفت: بنده نيست، بلكه صاحب بندگان فراوان است. حضرت فرمود: آرى اگر بنده بود، اين اندازه بى بندوبار نبود. بنده بايد بسته به حق باشد، نه رسته از حق. بنده بايد گوشش به پيام معبود باز باشد، نه به نواى ساز و آواز. اين بفرمود و بفرت. كنيزك به درون خانه شتافت و جريان را با بشر در ميان گذاشت. بشر از شنيدن اين سخنان به خود پيچيد و بلرزيد و از پى حضرت روان شد، تا به حضرت رسيد و توبه نصوح نمود و ديگر دامنش را به گناه نيالود. به همين جهت، تا آخريش لحظات عمر خود كفش نپوشيد. از اين رو، به بشر حافى ـ يعنى پاى برهنه ـ ملقب شد. اين گونه بازگشت، همان تخليه دفعى است كه بشر حافى توفيق آن را يافت و در عرصه تهذيب نفس موفق و پيروز شد.:منهاج الکرامه، ص۵۹))
2- تجلیه: مقصود و منظور از تجلیه آن ست انسان به موازات اینکه باطن و درونش از رزایل اخلاقی سبعیت، بهیمیت، شیطنت تطهیر وپاک می نماید بایست خودرا به فضائل اخلاقی همچون((تواضع، حسن معاشرت، ایثار ودستگیری از محرومین، ادب و نزاکت اخلاقی آراسته وزینت بدهد و متخلق به اخلاق الهی شود.
3_ تحلیه: مقصود از تحلیه آنست برای اینکه موتور سلوک معنوی شتاب پیداکند ودر پروازبه عالم قدس ولاهوت خاموش نشود، ازنقشه راهی که شرع برای سلوک تعریف کرده حرکت کند ومتشرع به همان آدابی باشد که شارع در برابرش قرار داده است.
یگاه اطلاع رسانی بلاغ| تحلیل پیام های قرآنی درماه مبارک رمضان «قسمت اول»
نگارنده: «مبلغ نخبه حجت الاسلام و المسلمین سید محمدتقی قادری»
*******
احکام روزه1
وقت نیت روزه
همه مراجع: وقت نیت روزه رمضان از شب تا قبل از اذان صبح میباشد و نیت روزه لازم نیست به زبان جاری شود همینکه بداند میخواهد برای انجام فرمان خداوند متعال روزه بگیرد کافی است.
نیت نکردن روزه
اگر کسی قبل از اذان صبح عمداً نیت روزه نکند، حکم روزه وی چیست؟
همه مراجع: روزهاش باطل است.
تذکر: کسی که عمداً نیت روزه نکرده است باید امساک کند (کارهایی که روزه را باطل میکند، انجام ندهد) و در این صورت فقط قضای روزه بر او واجب است و کفاره ندارد.
روزه یومالشک
همه مراجع: روزى را كه انسان شك دارد آخر شعبان است يا اول رمضان، واجب نيست روزه بگيرد و اگر بخواهد روزه بگيرد چنانچه روزه قضا دارد نيت روزۀ قضا کند و الا نیت روزه مستحبی و… بنمايد؛ چنانچه بعد معلوم شود رمضان بوده، از رمضان حساب مىشود.