کار و تلاش در نگاه قرآن و روایت
انسان ها به دنبال آسایش و راحتی در زندگی دنیایی هستند. لازمه رسیدن به این هدف، پشتکار و تلاش کردن است. هر فردی بتواند تلاش بیشتر در مسیر درست داشته باشد، زودتر به مقصود خود خواهد رسید. تلاش و کوشش عامل…
اگر به دنبال اقتدار و بزرگی هستید، باید از حالت تنبلی خارج شوید و تلاش و کوشش کنید تا به مقصود خودتان برسید.
مقدمه
جامعه اسلامی برای رسیدن به پیشرفت و مقابله با حیله های دشمن، باید از نیروی جوان استفاده کند و فضای کار کردن را برای آنها مهیا سازد تا باعث رشد خود و جامعه شوند. وظیفه حکومت این است که زمینه را فراهم سازد تا جوان از حالت کرختی و سستی خارج شود و به سمت تلاش و کوشش سوق پیدا کند. وقتی دشمن با تمام توان سعی میکند تا نیروی جوان را از دایره رقابت خارج سازد، مسئولین کشورهای اسلامی باید مقابله کنند و جوان را داخل متن قرار دهند نه در حاشیه کارها که اهمیتی ندارند. کار و تلاش باعث خواهد شد تا جامعه به امنیت، تعادل، با نشاطی و پویایی دست پیدا کند. شما در نظر داشته باشید اگر یک جوان دارای انرژی زیادی باشد و مسیر برای او مشخص نباشد که در کدام قسمت باید انرژی را خالی کند، به سمت گناه کشیده خواهد شد و باعث آسیب رساندن به جامعه خواهد شد. اما همین جوان اگر در پیش روی خود، فرصت های شغلی را ببیند تلاش و انرژی خود را صرف رسیدن به آن خواهد کرد.
توجه؛ اگر به دنبال اقتدار و بزرگی هستید، باید از حالت تنبلی خارج شوید و تلاش و کوشش کنید تا به مقصود خودتان برسید. در تخت خواب دراز کشیدن و فکر و خیال کردن باعث پیشرفت نخواهد شد بلکه باید بیدار شوید و به دنبال خوشبختی بگردید و با تلاش کردن، به آن دست پیدا کنید. خداوند در قرآن کریم می فرماید؛ وَ أَنْ لَیْسَ لِْلإِنْسانِ إِلاّ ما سَعی وَ أَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُری. و نیست از برای انسان مگر کوشش و تلاشی که انجام داده است و قطعاً ثمره کوشش و تلاش خود را خواهد دید. [1]
انسان باید به دنبال راهی باشد تا خودش را از تنبلی و سستی نجات دهد، چون تنبلی یک آفتی است که صدمات زیادی به شخص و جامعه وارد خواهد کرد.برای تلاش و کار کردن، لازم است به نکاتی که در روایت اسلامی بیان شده اهمیت دهیم و یا استفاده از آنها یک زندگی درستی برای خودمان بسازیم.
کار و تلاش در نگاه قرآن و روایت
1. پایداری و استقامت داشته باشید
اگر شما در ذهن خودتان ایده های خلاقی دارید که با اجرا کردن آنها میتوانید شغلی ایجاد کنید و خودتان را مشغول سازید باید مشکلات و سختی های مسیر برای شما کوچک باشند تا سبب اذیت شما نشوند. اگر استقامت نداشته باشید، در بین راه خسته خواهید شد و نتیجه مطلوب را کسب نخواهید کرد. استقامت کردن شما باعث خواهد شد تا پایان خوشی برای شما رقم بخورد. امام علی (علیهالسلام) فرمودند: کار کنید و آن را به پایانش رسانید و در آن پایداری کنید؛ آن گاه شکیبایی ورزید و پارسا باشید. همانا شما را پایانی است؛ پس، خود را به آن پایان (بهشت) رسانید[2]
2. پیگیر مسائل باشید
شما با بی اهمیتی و هدر دادن وقت، نمیتوانید به موفقیت برسید. بلکه باید پیگیر مسائل باشید و برای کاری که شروع کردید، بهترین ها را انتخاب کنید تا بهتر و دقیق تر به مقصود خود برسید. وقتی شما پیگیر باشید راحت تر به فوت و فن کارها دست پیدا خواهید کرد. امام علی (علیهالسلام) فرمودند: در کار پیگیر باشید، زیرا خداوند برای کار مؤمنان پایانی جز مرگ قرار نداده است. [3]
3. ترس نداشته باشید
وقتی که میخواهید ماری را شروع کنید، تمام انرژی منفی ها به سمت شما خواهند آمد و باعث ترس شما خواهند شد. اما شما توکل داشته باشید و برنامه ریزی دقیق داشته باشید و تلاش خودتان را چند برابر کنید تا این ترس های واهی خارج شوند. ترسیدن باعث خواهد شد تا از قافله عقب بمانید، نترسید و کارهای که توانایی دارید را انجام دهید. امام علی (علیهالسلام )فرمودند : هرگاه از کاری ترسیدی، خود را به کام آن بینداز. زیرا ترس شدید از آن کار، دشوارتر و زیان بارتر از اقدام به آن کار است.[4]
4. کم کاری و اهمال نداشته باشید
اگر در انجام کاری که وظیفه دارید کوتاهی کنید باید منتظر روزی باشید که حسرت خوردن و ای کاش ها به سراغ شما بیاید. هر کاری که شروع مردید را با دقت و ظرافت انجام دهید تا لذت بخش باشد و نتیجه خوبی در انتها داشته باشد. امام علی (علیهالسلام )فرمودند: هر که در عمل کوتاهی کند، به اندوه گرفتار آید.[5]
توجه؛ تلاش و کوشش بسیار امر پسندیده است، در صورتی که برای رضای خداوند باشد اما اگر برای رضای خداوند نباشد، اهمیتی ندارد. و باید این نکته مهم را بدانیم که؛ کار و تلاش برای بهتر شدن وضعیت زندگی شخصی و خانوادگی بسیار پسندیده است. ولیکن اگر انسان فقط هدفش کار و کسب درآمد باشد مسلماً از اهداف دیگر زندگی دور می شود انسانی موفق است که بتواند به تمام جنبه های زندگی بپردازد و تک بعدی نباشد و در همه ابعاد زندگی تعادل برقرار نماید.
نکته پایانی؛ انتخاب اینکه چه شغلی را انتخاب کنید با خود شماست، سعی کنید تا شغل مناسب و خوبی را انتخاب کنید تا باعث آبرومندی شما شود و یادگار خوبی از شما بر جای بماند. امام علی (علیهالسلام) فرمودند: «کار خوب» اندوخته ای ماندنی و میوه ای پاکیزه و خوشگوار است.[6]
پی نوشت :
[1] قرآن کریم ،سوره مبارکه نجم،آیه 39،40
[2] محمدبنحسین شریفالرضی، مترجم: محمد دشتی، نهج البلاغه، قم: انتشارات الهادی، خطبه 176
[3] مستدرک الوسائل، جلد 1، صفحه 130، ح 177
[4] عبدالواحدبنمحمد تمیمیآمدی، غررالحکم 8955
[5] نهجالبلاغه، حکمت 127
[6] غررالحکم: 6545
عوامل موثر بر فرسودگی شغلی
یکی از سئوالات مهم در مباحث مرتبط با شغل، فرسودگی شغلی است. در این نوشتار برآنیم به عوامل موثر بر فرسودگی شغلی بپردازیم. با ما همراه باشید.
بدبینی سازمانی یکی از عوامل موثر بر فرسودگی شغلی است.
عوامل فرسودگی شغلی
فرسودگی شغلی با فشار، گمگشتگی نقش و ضعف عملکرد شغلی همراه است و علت آن در سه جنبه سازمانی، بین فردی و درون فردی مطرح می شود.
الف) عوامل سازمانی
1.ابهام نقش
اصلاح ابهام نقش به روشن و مشخص نبودن اهداف، مسئولیت ها و محدودیت ها اطلاق شده و به عواملی مثل پیچیدگی تکالیف، تکنولوژی و تغییر سریع و مداوم سازمان مربوط می باشد، به بیان دیگر ابهام نقش موقعی رخ می دهد که انتظاراتی که در محیط کار از یک فرد وجود دارد نامشخص باشد و ممکن است به خاطر عدم در انتظار، عدم آشنایی با نحوه انجام کار و یا عدم اطلاع از نتایج آن باشد. بنابراین زمانی که کارکنان نمی توانند به پیش بینی در شغل خود بپردازند، دچار ابهام می شوند.
2.تعارض نقش
تعارض نقش زمانی رخ می دهد که خواسته ها یا درخواست های متناقض و نامتناقض بر روی افراد اعمال شود. برای مثال زمانی فرد دچار این وضعیت می شود که به او دستوراتی خارج از قلمرو و مسئولیت حرفه ای او داده می شود و یا هنگامی که ارزش های اخلاقی فرد با مدیران و سرپرستان در تضاد باشد.
3.انتظارات شغلی
بسیاری از محققان بر این باورند که همتا بودن انتظار شغلى اولیه و تجارب شغلی بعدی تا حد زیادی واکنش کارکنان را نسبت به شغلشان تعیین می کند. مباحث تئوریکی فرسودگی شغلی تاکید می کنند که شیوع انتظارات و واقعیت، یک عامل عمده در تجربه فشار روانی است.
بسیاری از محققان بر این باورند که همتا بودن انتظار شغلى اولیه و تجارب شغلی بعدی تا حد زیادی واکنش کارکنان را نسبت به شغلشان تعیین می کند. مباحث تئوریکی فرسودگی شغلی تاکید می کنند که شیوع انتظارات و واقعیت، یک عامل عمده در تجربه فشار روانی است.
4.تراکم کاری
تراکم کاری شامل مولفه های کمی و کیفی است. مولفه های تراکم کاری کمی، شامل در خواست های بیش از حد است که زمان کمی برای رسیدگی به آنها وجود دارد و تراکم کیفی به پیچیدگی شغل مربوط می شود.
ب) عوامل بین فردی
تحقیقات مختلفی که بر روی نقش حمایت در فشار روانی و فرسودگی شغلی صورت گرفته است حمایت اجتماعی را به عنوان یک منبع کمک به افراد برای مقابله با فشار روانی و فرسودگی شغلی مشخص کرده است، حمایت اجتماعی موجب تسهیل رفتارهای انطباقی فرد می شود که البته به ماهیت اجتماعی فرد باز می گردد.
عوامل درون فردی
عدم آمادگی برای احراز شغل به عنوان یک متغیر درون فردی نقش تعیین کننده ای در فرایند فرسودگی شغلی دارد. افرادی که آموزش های لازم برای احراز شغل را کسب نکرده اند آمادگی بیشتری برای مبتلا شدن به فرسودگی شغلی را دارند. ویژگی های شخصیتی افراد می تواند به عنوان زمینه ساز فرسودگی شغلی عمل نماید، به عنوان مثال افرادی که دارای عزت نفس بالایی هستند در مواجهه با مشکلات و موقعیت های خطرناک مقاوم و فعال هستند در حالی که افراد با عزت نفس پایین سعی می کنند از موقعیت هایی به این شکل اجتناب کنند.
عواملی که سبب فرسودگی شغلی در کارکنان می شود عبارتند از:
١- نا آشنا بودن افراد با هدف یا اهداف سازمان یا قابل درک نبودن این اهداف برای آنان.
۲- سیاست هایی که مدیریت سازمان در ابعاد مختلف حیات شغلی وضع می کند با در عمل به کار می گیرد.
۳- شیوه های رهبری و مدیریت در سطوح سرپرستی جبهه ی مقدم (یا سبک رهبری سرپرستان واحدها) در سازمان.
۴- سخت و غیر قابل انعطاف بودن قوانین، مقررات و آیین نامه ها در سازمان.
۵- ناسالم بودن شبکه های ارتباطی در سازمان و فقدان ارتباط های اثربخش دو طرفه و از پایین به بالا، در سازمان.
۶- عدم مداخله ی مدیریت سازمان در امور کارکنان (رفاهی، درمانی، تفریحی و غیره).
۷- بی توجهی نسبی یا کامل مدیران در زمینه ی بهره گیری از همه ی توان و استعدادهای بالقوه ی افراد در انجام دادن وظایف شغلی.
8- مبهم بودن نقش فرد در فرایند تولید کالاها و خدمات ارائه شده توسط سازمان.
9- ناراضی بودن افراد از شغل، واحد یا سازمان محل کار خود با پایین بودن سطح خشنودی آنان از شغل خود.
10- فقدان امکانات لازم برای رشد و ترقی با ارتقای افراد در سازمان.
11- قرار گرفتن مداوم افراد در شرایطی که لازم است در زمان محدود، کار زیادی انجام گیرد.
۱۲- واگذار کردن مسئولیت های بیش از ظرفیت افراد به آنان و ترس از ناتوانی برای انجام دادن این مسئولیت ها.
۱۳- درگیر شدن در احساس تعارض نقش که طی آن نقش هایی به عهده ی فرد گذاشته می شود که با هم در تعارض هستند (برای مثال، از سرپرست خواسته می شود افراد تحت نظارتش را وادار به کار بیشتر کند، و در عین حال، از او انتظار دارند با آنان، رفتاری دوستانه داشته باشد)
14- هماهنگ نبودن میزان پرداخت حقوق و مزایا و میزان کاری که انتظار می رود فرد در سازمان، انجام دهد.
۱۵- نامناسب بودن نظام ارزیابی عملکرد شغلی افراد سازمان و جایگزین شدن رابطه به جای ضابطه.
۱۶-فقدان امکانات مناسب و اثربخش آموزشی برای کارکنان سازمان و تا آشنا بودن آنان با وظایف شغلی خود.
۱۷- به کارگیری روش های غیر علمی برای جذب، آزمایش و انتخاب افراد و واگذاری تصدی مشاغل به افرادی که شایستگی لازم برای تصدی این مشاغل را ندارند
18- ناآشنائی کامل و دقیق افراد با وظایف شغلی خود از همان آغاز ورود به سازمان.[1] به طور کلی برخی محققان بر این تصورند که توقعات بالا در محیط شغلی، موجبات بروز فشارهای شغلی را فراهم می آورد و در نهایت فرسودگی شغلی را در دراز مدت ایجاد می کند. در مقابل، برخی دیگر از محققین اعتقاد دارند که عوامل بیرونی از قبیل در آمد پایین، می تواند زمینه را برای فرسودگی شغلی فراهم سازند عده ای دیگر از محققین نیز حمایت های سازمانی و سیستم مدیریتی را در نظر گرفته اند در حالی که برخی دیگر به فرصت های ارتقا شغلی و تاثیر آن بر کاهش فرسودگی شغلی تاکید دارند.
پی نوشت:
[1] . ساعتچی ، محمود (1389). روانشناسی صنعتی و سازمانی. ویرایش تهران، ص 100.
برنامه ریزی و تقدیر معیشت
یکی از مسائل مهم در زندگی، برنامه ریزی درست برای امور مالی است. در این نوشتار برآنیم که نخست در مورد تقدیر معیشت مطالبی را برای شما بیان کنیم و در ادامه به روش های برنامه ریزی در این مورد بپردازیم. با ما همراه باشید.
تقدیر معیشت یعنی تأمل روی این پرسشها؛ یعنی هماهنگ سازی هزینههای خانواده با درآمدهای آن که تقریباً شأن و موقعیت اجتماعی را هم برای خانواده در بر دارد.
برنامه ریزی و تقدیر معیشت
ما در مدیریت معیشت و اقتصاد خانواده، با پرسش های زیادی مواجه ایم؛ پرسش هایی از قبیل:
چه بخشی از درآمد مصرف شود؟ چه بخشی از درآمد مصرف شود؟ آیا اول ماه همه حقوقمان را مصرف کنیم؟ یا بخشی را برای خرید ساختمان یا توسعه آن یا خرید وسائل منزل و غیره برای آینده پس انداز کنیم؟
مصارف چگونه طبقه بندی شود؟
چه کالایی خریداری شود؟کالاهای مصرفی یا بادوام؟
چه مقدار مصرف شود؟
چگونه مصرف شود؟
مواد آن چگونه خریداری شود؟
چه مقدار خریداری شود؟
چگونه نگهداری شود؟
مواد چگونه آماده مصرف شود؟
با اضافات چگونه برخورد شود؟
دولت و برنامه ریزان دولتی نسبت به خانواده ها چه مسئولیتی دارند؟
آیا محاسبه در کار خرید هزینههای زندگی هست یا به صورت تصادفی خریداری ها انجام می شود؟ آیا نیازهای ماه برای حقوق بگیران و نیازهای سال برای کشاورزان طبقه بندی و اولویت سنجی میشود یا خیر؟
آیا مشخص می شود کدام هزینهها بالا و کدام پایین و کدام بیش از حد و کدام مناسب است؟
آیا مطالعه میشود که چرا ما بایستی در هزینه خانوار این مقدار صرف فلان کالا یا خدمت کنیم؟
آیا نسبت به وجود کالای جانشین برای کالای مورد نظر تأمل لازم شده است؟
آیا محاسبه می شود که می توان از آن هزینه کاست یا خیر؟
آیا نمی توان هزینه های زندگی را تعدیل کرد؟
تقدیر معیشت یعنی تأمل روی این پرسشها؛ یعنی هماهنگ سازی هزینههای خانواده با درآمدهای آن که تقریباً شأن و موقعیت اجتماعی را هم برای خانواده در بر دارد. تقدیر معیشت یعنی برنامهریزی و بودجه بندی؛ بودجهبندی لازم و ضروری است.
بودجه بندی چیست؟
در بودجهبندی برای ماه یا سال برنامهریزی میشود و سعی میشود عملکرد در چارچوب همان برنامه انجام شود. البته برای موارد پیش بینی نشده هم مبلغی در نظر گرفته شود.
از تقدیر معیشت و مدیریت بهینه زندگی می توان به عنوان یک شاخص مهم در سبک زندگی اسلامی یاد کرد. شاخص تقدیر معیشت نشانگر این است که آیا خانواده ها برنامه ریزی برای هزینه های زندگی دارند یا خیر آیا به صورت تصادفی خرید می کنند و بدون برنامه یا حساب شده؟
آیا همچنان که برای محل کار خود حساب و کتاب دارند و ثبت ورودی و خروجی دارند برای هزینه های زندگی هم ثبت ورودی و خروجی دارند یا نه؟ می توان دفتر یا فرم ثبت روزانه، ماهانه و سالانه درآمد و هزینه داشت. این برنامه میتواند یک شاخص برای سبک زندگی اسلامی و دوری از اسراف و خست و فقدان آن نشانه خروج از سبک زنگی اسلامی و ورود به اسراف یا خست باشد.
توجه داشته باشیم که وزن این شاخص در سبک زندگی اسلامی بسیار بالاست. وزن این شاخص در سبک زندگی اسلامی در حدی است که ائمه معصومین (علیهم السلام) از تقدیر معیشت به عنوان الکمال کل الکمال نام برده و آن را در کنار التفقه فی الدین قرار می دهد.
خانوادهای که غذای آنها روی حساب و کتاب براساس نیازهای خوراکی بدن است و با بودجه ماهانه تنظیم است کمتر مرتکب اسراف و اتلاف منابع غذایی می شوند هرچه بی برنامه تر باشند بیشتر از سبک زندگی اسلامی دور می شود.
با برنامه ریزی می توان از هزینه های اضافی کاست و صرفه جویی که امر مطلوبی است انجام داد.
تنظیم درآمد و مخارج
مهمترین بخش بودجه بندی، تنظیم درآمد و مخارج است در تنظیم درآمد و مخارج هزینه ها به هزینه های جاری خلاصه نمی شود بلکه تمام هزینه ها را بایستی در نظر گرفت. یک ترازنامه کامل از دارایی و هزینه ها بایستی تنظیم شود.
هر فرد مسلمان بایستی برای محاسبه و پرداخت وجوهات خودش حساب سالانه داشته باشد. اگر درآمدش را صرف هزینه های غیر لازم کند، اگر کالایی که مورد نیازش نباشد خریداری کند و کنار بگذارد در سالروز محاسبه خمسش بایستی خمس آن کالا را پرداخت کند. این خود شاهد این است که زندگی یک مسلمان بایستی با حساب و کتاب باشد.
برنامه ای که ائمه معصومین (علیهم السلام) ارائه فرموده اند که هر مومن ابتدای روز مشارطه کند و در طول روز مراقبت و انتهای شب محاسبه کند؛ این برنامه رفتارهای اقتصادی و دخل و خرج را هم شامل می شود. در ابتدای دوره برنامه داشته باشد در طول دوره مراقبت و در پایان دوره محاسبه و ارزیابی کند. در پایان دوره برنامه بایستی برنامه تعدیل شود دو طرف ترازنامه مورد ارزیابی قرار گیرد.
یک برنامه ریزی هفتگی و ماهانه و سالانه بودجه ای بایستی با اتفاقاتی که در آینده می افتد هماهنگ باشد و آینده نگری نیز داشته باشد. با برنامه ریزی نقاط قوت و ضعف به دست می آیند و برای ماههای آتی و سالهای بعد برنامه ریزی دقیق تر و حساب و کتاب بهتری خواهد بود در نتیجه اتلاف و تضییع کمتر و مشکلات زندگی کمتر.آنچه از مخارج که خارج از برنامه (که معمولا با تعقل و با محاسبه شأن و منزلت اجتماعی خانواده و با معیارهای صحیح برنامه ریزی تدوین می شود) معمولاً خروج از حد و اسراف است.
بنابراین براساس فرمایش امیرالمومنین علی (علیه السلام) می توان گفت سوء تدبیر مال بسیار را فنا می کند.[1] تدبیر صحیح از اتلاف مال جلوگیری می کند.
پی نوشت:
[1] . امام علی (علیه السلام): حُسنُ التَّدبیرِ یُنمِی قَلیلَ المالِ ، و سُوءُ التَّدبیرِ یُفنی کَثِیرَهُ؛ حُسن تدبیر ، دارایى اندک را رشد مى دهد و سوء تدبیر ، ثروت بسیار را به باد فنا مى دهد. (غرر الحکم : 4833)
راسخون
چرا باید مهارت های زندگی را آموخت؟
برای داشتن زندگی درست راهی جز انتخاب درست سبک زندگی و به کارگیری مهارت های زندگی نیست. از همین روی لازم است به این دو مسئله توجه زیادی داشت. در این نوشتار برآنیم به بیان تعریفی از مهارت های زندگی بپردازیم. با ما همراه باشید.
مهارت های زندگی به انسان می آموزد که چگونه در مقابل ناسازگاری های زندگی مقاومت کند.
آغاز سخن
زندگی انسان در گرو سبک زندگی و هدفی است که برای زندگی برگزیده است. به سخنی دیگر، انسانی می تواند از زندگی خود لذت ببرد که هدفی درستی را برای زندگی خود انتخاب کرده و بر اساس آن سبک زندگی را شکل داده باشد.
برای داشتن یک زندگی خوب باید به 5 مفهوم مهم در زندگی پرداخت و سعی کرد مصادیق هر کدام را به درستی بیابید. این 5 مفهوم موثر در شکل دهی به زندگی عبارتند از:
سبک زندگی
فلسفه زندگی
رضایت از زندگی
معنای زندگی
مهارت های زندگی
چرا باید از مهارت های زندگی سخن گفت؟
امروزه پیچیدگی های زندگی سبب آن شده است که انطباق ها و سازگاری ها میان افراد کاهش یابد. دادگاه های خانواده، طلاق، زندانی های در زندان، درگیری های در خیابان، کودک آزاری و هزاران تصویر نامناسب دیگر از روابط نادرست انسان ها در زندگی نشان از آن دارد که باید در کنار 4 مفهوم مهم در شکل دهی مناسب به زندگی، باید مولفه 5 امی رو هم بدان توجه کرد و آن چیزی نیست، جز مهارت های زندگی.
زندگی به مانند ساختن ماشینی برای طی کردن یک مسیر است. مسیری که سرانجام آن رسیدن به مقصد و کسب آرامش دائمی است.[1] جدای از آن که باید بیاموزی، ماشین زندگی را چگونه بسازی تا به مقصد برسی باید یاد بگیری که اگر در مسیر، به ماشین آسیب رسید، چگونه تعمیر کنی.
یعنی شما در زندگی باید دو نقش عمده را به کار گیری، هم سازنده ماشین زندگی خود شوی و هم تعمیرکار آن.
یک انسان با انتخاب سبک زندگی، ماشین زندگی خود را می سازد و با آموختن مهارت های زندگی، سبک به حرکت درآوردن آن و تعمیرات آن در هنگام آسیب دیدگی آن.
مهارت های زندگی را از کجا بیاموزیم؟
یکی از سئوالات مهم در انتخاب سبک زندگی و نیز مهارت های مرتبط با یک زندگی موفق، این است که سبک زندگی و مهارت های آن را از کجا بیاموزیم؟
انسانی که قدم در این دنیا می گذارد، نسبت به دنیا چیزی نمی داند و از آن آگاهی ای ندارد. سبک های زندگی ای که در اطراف او هست در بسیاری موارد با هم در تضاد هستند. انسانی که به دنبال خوشبختی است باید این تلاش را پیشه خود کند که سبک زندگی درست را بیاموزد، از همین روی در آیه 39 سوره نجم به این اشاره شده است که «وَأَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَی؛ بدین معنا که سعادت انسان و خوشبختیش، در تلاشی است که برای رسیدن به آن، انجام می دهد.»
انسانی که به درستی می اندیشد، سعی آن دارد که سبک زندگی خود را از کسی بیاموزد که او را آفریده است. یک نجار بهتر از هر کسی می داند که چه چیزی برای میزی که ساخته است، خوب و مناسب است. چه چیزی به این میز آسیب می رساند و … . انسان با پیچیدگی هایی که دارد بیشتر نیاز به فهم این موضوعات دارد.
از همین روی انسان باید برای انتخاب سبک درست زندگی دل در گرو دین بدهد و در کنار آن از آموزه های عقلانی مورد تائید دین بهره گیرد. بخشی از این آموزه های عقلانی مورد تائید دین، تجربیاتی است که در بستر زندگی برای انسان حاصل می آید و دانش های انسانی متولی شکل دهی آن و انسجام بخشی بدان هستند.
روانشناسی یکی از این دانش هاست که به دنبال، بیان سبک های درست زندگی و مهارت های مرتبط با آن است. روانشناسی ای که بر مبنای هستی شناسی و انسان شناسی درست شکل گرفته باشد. چرا که روانشناسی دارای مکاتب متعددی است که هر کدام مبنای خاصی را در تولید گزاره های علمی خود به دست گرفته اند.
برخی از گزاره های بیان شده در مکاتب مختلف روانشناسی در همه مکاتب مورد تائید و در تعارض با گزاره های دینی نیستند که می توان از این موارد بسیار بهره برد.
تعریف مهارت های زندگی
تعاریف متعددی در مورد مهارت های زندگی بیان شده است. در تعریفی ساده می توان مهارت های زندگی را اینگونه تعریف کرد: «مجموعه ای از توانایی ها که در زمینه سازگاری و رفتار مثبت و مفید را فراهم می آورد. این توانایی ها فرد را قادر می سازد تا مسئولیت های نقش اجتماعی خود را بپذیرد و بدون آسیب زدن به دیگران با نیازها و مشکلات روزانه به ویژه در روابط فردی به شکل موثری روبه رو شود.»
سازمان بهداشت جهانی (WHO) در سال 1994 میلادی مهارت های زندگی را اینگونه تعریف کرده است: «توانایی های روانی-اجتماعی برای رفتاری انطباقی و موثر که افراد را قادر می سازد تا به طور موثر با مقتضیات و چالش های زندگی روزمره مقابله کنند و با آموزش این مهارت ها باعث حفاظت از حقوق افراد، رشد آنها و جلوگیری از معضلات اجتماعی می شود.»
پی نوشت:
[1] . یکی از دوستان، هنگام شروع سفر برای اینکه دوستان را متقاعد کند که در استراحتگاه های مناسب بایستیم، بیان می داشت که «جاده هم جزو سفر است» بدین معنا که باید از جاده و طی طریق هم لذت برد. زندگی دنیا هم برای مومن همین گونه است. درست است که دنیا مقصد نیست، ولی می توان از طی کردن آن نیز لذت برد. از همین روی برای بسیاری از اولیای خدا زندگی در دنیا، از آن روی که زیبایی های خود را دارد، نیز لذت بخش هست و خود بوی لذت های ماندگار آخرت را دارد.
در روایات آمده است که «فرزند صالح، گلی است از گل های بهشت»، لذت داشتن فرزند صالح، که یک امر دنیایی است می تواند نشان از لذت های ماندگار آخرت باشد.
پس نباید این تصور را داشت که لذت های دنیایی، لذت های نامناسب است و باید بدان بی توجه بود. فقط امری که باید بدان توجه داشت این است که نباید این لذت ها را لذت های ماندگار تلقی کرد و خود را بدان آنگونه مشغول داشت که امر آخرت و هدف نهایی انسان که «نزدیکی به خدا» ست را به فراموشی سپرد
مذمت تجمل گرایی در زندگی اسلامی
دشمن در تلاش است تا انسانها را از مسیر تکامل دور سازد و برای رسیدن به این هدف، از تمام توان خود استفاده میکند. یکی از وسیله های که بوسیله آن، انسانها را از مقام انسانیت دور میسازد، سبک زندگی تجملاتی است.ما در این نوشتار به صورت اختصار درباره مذمت تجمل گرایی پرداخته ایم.
در هر کشور که فرهنگ غرب وارد شود، آنها را به سمت زیور آلات و تجملات سوق میدهد چون نمیخواهد انسانها به کمال برسند.
مقدمه
زندگی های ما رنگ و بوی فرهنگِ کشورهای غربی را گرفته و تماماً باعث سلب آرامش از زندگی ما شده است. تمام تلاش خودمان را خرج میکنیم تا یک زندگی مجلل و با شکوهی برای خودمان بسازیم و غافل میشویم که روزی ما باید حلال باشد. چون زرق و برق دنیا چشمان ما را پُر میکنند و میگویند باید بهترین های ظاهری را داشته باشی تا دیگران نگویند که از قافله تجمل گرایان عقب مانده اسد.
در هر کشور که فرهنگ غرب وارد شود، آنها را به سمت زیور آلات و تجملات سوق میدهد چون نمیخواهد انسانها به کمال برسند. اما اسلام در مقابل این فرهنگ غلط به ما آموزش میدهد که داشتن سرمایه بسیار نیکوست اما در چه مسیری خرج کردن ملاک خوب و بد بودن سرمایه است. دین اسلام برای تمام ابعاد زندگی بشر دستورات و معارف سازنده ای را معین کرده است به نحوی که هیچ قضیه و مسأله ای نیست مگر این که خداوند تبارک و تعالی بیانی روشنگر را در آن ملاحظه کرده و از طریق انبیا و اولیا اعلام نموده است.هر کسی که خود را در این مسیر قرار دهد و دستورات دینی را پیاده سازد، هم آرامش خواهد داشت و هم شیرینی دنیا را خواهد چشید.
توجه؛ ما به این دنیا آمده ایم تا روح خودمان را تقویت کنیم و به سمت کمال، ترقی پیدا کنیم و لزومی ندارد این دنیا را برای خودمان سخت بگیریم. اما فرهنگ غرب، اعتقادات فاسد خودش را از طریق رسانه و فضاهای مجازی به ما تزریق میکند و ما را وارد یک دنیای پُر از خواهش های نفسانی میکند و جلوه های از زندگی سرمایه داری را به رخ میکشد که باعث وسوسه شدن افراد میشود و همین رفتارها سبب میشود تا زندگی برای ما سخت شود و رنگ آرامش را در زندگی خود نبینیم. اسلام سبک زندگی صحیح و میانه و راحت و در مسیر رضای خداوند را برای ما فراهم کرده است، اما ما انسان ها با جاده های انحرافی مختلفی که برایش درست کردیم، سبک زندگی را تغییر داده و از مسیر صحیح زندگی اسلامی و دینی خارج شده ایم.
اشکالات زیادی در زندگی های ما وجود دارد که ما را از مسیر صحیح سبک زندگی اسلامی خارج کرده است. تجمل گرایی و تمایل به زندگی های تشریفاتی و پر زرق و برق، از این جمله است که آثار ناگواری را برای زندگی فردی و اجتماعی شهروندان ما رقم زده است. این همه اختلاف طبقاتی و ناهنجاری را در جامعه مشاهده میکنیم، نشأت گرفته از همین تفکرات پوچ است.
خانم ها و آقایان بخوانند:
چشم و هم چشمی یک عاملی است تا زندگی به سمت تجمل گرایی پیش برود. چون دوست من فلان مدل مبل را برای خونه خودشان خریدند، منم باید بالاتر را داشته باشم و بهترین زیورآلات را استفاده کنم. تفکرات خودمان را عوض کنیم و از چشم و هم چشمی اجتناب کنیم و زندگی خودمان را در مسیری قرار دهیم که رشد معنوی کنیم نه اینکه رشد در ضد اخلاق داشته باشیم سبک زندگی تجملاتی را کنار بگذاریم و سبک زندگی اسلامی را انتخاب کنیم تا آرامش، لذت و امنیت در زندگی ایجاد شود. وقتی تاریخ زندگانی حضرت زهرا(سلام الله علیها) را مطالعه می کنیم، با یک زندگی ساده، به دور از تجملات را مشاهده میکنیم و این میتواند یک الگوی درستی برای همه ما باشد. «ساده زیستی دختر پیامبر یک نمونه برای زنان امروز جامعه ماست. ما روحیه مصرف گرایی را کنار بگذاریم و در زندگی به حد لزوم اکتفا کنیم و از افراط بپرهیزیم و آرزوهای حقیر و کوچک را فدای ارزش های بزرگ کنیم؛ نمونه کامل آن را در زندگی فاطمه زهرا (علیهاالسلام) می توان در تاریخ مشاهده کرد. جهیزیه دختر پیامبر، فقیرانه ترین جهیزیه ای بود که در آن روز در بین مردم رایج بود.»[1]
نگاه امیرالمومنین (علیه السلام) به تجملات
تجمل گرایی در زبان بزرگان دینی مورد مذمت و نکوهش قرار گرفته است و هیچ یک از بزرگان دین، آن را تایید نکردند بلکه همیشه با زبان مذمت آن را مورد نکوهش قرار دادند. روایتی از امیر المومنین علی( علیه السلام) هست که فرمودند: «زخارف الدنیا تفسد العقول الضعیفة؛ زرق و برق های دنیا عقل های ضعیف را فاسد می کند.» [2]
نگاه قرآن :
اسلام نمیگوید هیچ استفاده ای از سرمایه دنیا نداشته باشید، بلکه میگوید جانب اعتدال را رعایت کنید. برای رسیدن به کمال، باید گام به گام از دستورات قرآن تبعیت کنیم. «خداوند در قرآن میفرماید؛ بخورید و بیاشامید؛ ولی از حد نگذرانید. به درستی که خداوند، اسراف کنندگان (تجاوز کنندگان از حد) را دوست نمی دارد.» [3]
باید حساب پس بدهید، حواس تان است؟
افرادی که سعی میکنند تجملاتی زندگی کنند و با سرمایه های باد آورده و گاهاً از راه اختلاس و دزدی از بیت المال به نان و نوایی رسیدن باید بدانند که تمام این ثانیه ها را باید در دادگاه الهی جواب پس دهند و هیچ راه فراری هم نخواهند داشت. رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم ) فرمودند: «کسی که بنایی برای دیدن و شنیدن مردم می سازد، خدای متعال آن بنا را… طوقی برگردنش کرده و او را به آتش می اندازد.»از آن حضرت سؤال شد: منظور از بناکردن برای دیدن و شنیدن مردم چیست؟ حضرت فرمودند:«بنایی است که زیادتر از احتیاج بسازد؛ بدان منظور که بر همسایگان و برادران دینی خود مباهات ورزد.»[4]
پینوشت:
[1] امام خامنه ای، تاریخ 4/11/1364
[2] غرر الحکم، صفحه 65
[3] قرآن کریم ،سوره مبارکه اعراف، آیه 29
[4] ترجمه من لا یحضره الفقیه»، محمّدبن علی ابن بابویه، تهران، صدوق، چاپ: اول، 1367، جلد 5، صفحه 315
اختلاف سنی در ازدواج چقدر اهمیت دارد؟
یکی از مسائل مهمی که باید هنگام تصمیم گیری برای ازدواج درنظر بگیرید، اختلاف سنی در ازدواج است. برخی میگویند که زن حتما باید چند سال کوچکتر از مرد باشد، درحالیکه ممکن است بقیه سنوسال را فقط یک عدد بدانند و معتقد باشند که با هر میزان اختلاف سنی میتوان زندگی مشترک موفق و یک ازدواج پایدار داشت. برای اینکه بدانید حق با کدام نظریه است، با ما همراه شوید.
چگونه میتوانید تصمیم بگیرید که آیا اختلاف سنی در ازدواج شما مشکلی ایجاد خواهد کرد یا نه؟
درحالیکه سالها قبل، ازدواج با فاصلهی سنی زیاد به اندازهی امروز متداول و عادی نبود و در اغلب موارد، این مردان بودند که با دختران بسیار جوانتر از خودشان ازدواج میکردند اما این روزها چنین ازدواجهایی به دلایل مختلف درحالافزایش است و در بعضی موارد زنان هم با مردان جوانتر از خودشان ازدواج میکنند
.
اما چگونه میتوان فهمید که چنین رابطهای، آیندهی روشنی پیشرو دارد یا نه! اگر در حال حاضر درگیر چنین رابطهای هستید و نمیتوانید درست تصمیم بگیرید یا میخواهید دید منطقیتری نسبت به این موضوع پیدا کنید، مطلب زیر را از دست ندهید
!
بین شما و فرد مورد علاقهتان چند سال اختلاف سنی وجود دارد؟ تفاوتهای سنی در آشناییهای قبل از ازدواج و در زندگی مشترک معمولا موضوع مهم و حساسی برای زوجهایی هستند که بین آنها پنج، ده یا بیشتر از ده سال اختلاف سنی وجود دارد. امتیازی که زوجهای تقریبا همسن از آن برخوردارند، آن است که بهندرت در مورد این مسئله فکر میکنند اما برای سایر زوجها این یک مسئلهی حیاتی بهشمار میرود، بهخصوص هنگامیکه یک رابطهی جدی را شروع میکنند و میخواهند بدانند که اختلاف سنیشان چه تأثیری روی رابطهشان میگذارد.
اختلاف سنی در اکثر زوجها چقدر است؟
میزان تفاوت سنی در زوجهای بزرگسال آمریکایی بهدقت مورد بررسی قرار گرفته است: مرکز تحقیقات Pew، دادههای مربوط به سازمان بررسی جامعهی آمریکا در سال ۲۰۱۳ را تجزیهوتحلیل کرد و دریافت که اگرچه اغلب آمریکاییها (۷۸ تا ۸۰ درصد) در اولین ازدواجشان شریکهایی تقریبا همسن خودشان انتخاب میکنند، بسیاری دیگر نیز اینگونه عمل نمیکنند
.
در زوجهای دارای تفاوت سنی، مردان بیشتر به سراغ زنان کمسنوسالتر میروند تا زنان بزرگتر از خودشان: ۱۰ درصد از مردان با زنانی که ۶ تا ۱۰ سال جوانتر از آنها هستند و ۵ درصدشان با زنانی که ۱۰ سال یا بیشتر از ۱۰ سال از آنها کوچکتر هستند، ازدواج میکنند. اما این گرایش در میان زنان متفاوت است و فقط ۲ درصد از آنها با مردانی که ۶ تا ۹ سال از آنها کوچکترند ازدواج میکنند و فقط ۱ درصد از زنان، همسرانی دارند که ۱۰ سال یا بیشتر از ۱۰ سال از آنها جوانترند.
اختلاف سنی در ازدواجهای مجدد، بیشتر است
اگر اینگونه بهنظر میرسد که مردان هنگام ازدواج مجدد بهدنبال زنان جوانتر هستند، باید بگوییم که با توجه به تحقیقی در مرکز تحقیقات Pew در سال ۲۰۱۴، این مسئله کاملا حقیقت دارد. تنها ۵۷ درصد از مردان در ازدواج مجدد با زنان تقریبا همسن خودشان ازدواج میکنند؛ ۱۰ درصد زنانی را انتخاب میکنند که ۱۰ سال یا بیشتر از ۱۰ سال از آنها کوچکترند و ۱۸ درصد به دنبال شریکهایی هستند که ۶ تا ۸ سال از آنها جوانترند. در همان مطالعه، زنان فقط در ۱۱ درصد از موارد از همسرانشان بزرگتر بودند.
چگونه میتوانید بفهمید که آیا یک رابطه با اختلاف سنی زیاد، خوب پیش خواهد رفت یا نه؟
با افزایش تعداد ازدواجهایی که زوجهای آنها اختلاف سنی زیادی باهم دارند، دیگر قرارگذاشتن با کسی که چندین سال از شما بزرگتر یا کوچکتر است، عجیب و غیرمعمول نیست. بااینحال چنین روابطی ممکن است با چالشهایی همراه باشند: اما چگونه میتوانید تصمیم بگیرید که آیا اختلاف سنی در ازدواج شما مشکلی ایجاد خواهد کرد یا نه؟ آیا اختلاف سنیتان بیشازحد زیاد است یا سن، عامل مهمی بهحساب نمیآید؟
اینها نمونههایی از مسائل بالقوهای هستند که در روابط زوجهایی با اختلاف سنی زیاد، از اهمیت بیشتری برخوردارند:
۱. چقدر شبیه هم هستید؟
شباهت میان دو طرف میتواند میزان رضایتمندی را در روابط طولانیمدت پیشبینی کند. درحالیکه همهی زوجها گاهی اوقات در مورد علایق مشترک و اولویتهایشان باهم بحث میکنند اما زوجهای دارای اختلاف سنی زیاد معمولا این مسئله را بیشتر از بقیه تجربه میکنند. سن ممکن است فقط یک عدد باشد یا میتواند به عاملی تبدیل شود که باعث ایجاد تفاوتهای فاحش در نحوهی گذراندن اوقات فراغت، چگونگی صرف پول یا تصمیمات دیگر میشود.
۲. آیا هردوی شما زمانبندی مشابهی برای رابطهتان دارید؟
اگر احتمال ازدواج وجود دارد، صحبتکردن درمورد زمان برداشتن گام بعدی میتواند برای زوجهای دارای اختلاف سنی، بسیار مفید باشد. اگر شبکهی اجتماعی یکی از آنها عمدتا از زوجهای متأهل تشکیل شده است اما دیگری فقط دوستان مجرد دارد، هریک از دو طرف با انتظارات و فشارهای مختلفی مواجه خواهد شد. صحبتکردن در مورد انتظارات و برنامههای هریک از طرفین میتواند به چنین زوجهایی کمک کند که در مورد گام بعدی در رابطهشان بهتر تصمیم گیری کنند.
۳. آیا دوستان و اعضای خانوادهتان از شما حمایت میکنند؟
باتوجه به بررسیهای انجامشده، زوجهای دارای اختلاف سنی نسبت به زنوشوهرهای همسن، بیشتر با مخالفت و عدم تأیید اجتماعی مواجه میشوند. نادیدهگرفتهشدن رابطهی آنها توسط دوستان و اعضای خانواده میتواند فشار زیادی روی آنها وارد کند، آنها را منزوی سازد و حتی میتواند دیدگاههای دو طرف را نسبت به رابطه تغییر دهد. درحالیکه زوجهای دارای اختلاف سنی بهاندازهی زوجهای همسن بههم متعهد هستند اما عدم تأیید رابطهی آنها توسط دیگران میتواند از میزان تعهدشان بکاهد. بهعبارت دیگر داشتن خانواده و دوستانی که از چنین زوجهایی حمایت میکنند، میتواند برای روابطی با اختلاف سنی بالا بسیار مفید باشد.
۴. بچه میخواهید یا نه؟
این سؤال فقط مختص زوجهای دارای تفاوت سنی نیست اما وجود فاصلهی سنی زیاد بین دو طرف میتواند تصمیمگیری در این مورد را دشوارتر کند. پدرومادرشدن – خواه فرزند بیولوژیکی خودتان باشد یا فرزندخوانده – در دههی ۲۰ و اوایل دههی ۳۰ با دههی ۴۰ یا ۵۰ یا ۶۰ زندگی، بسیار متفاوت است. اگر هر دو طرف نظر مشابهی در مورد پدرومادرشدن در آینده داشته باشند، از هر نظر به نفع رابطهشان است.
۵. آیا از لحاظ مالی آماده هستید؟
اگر قرار است رابطهی شما به ازدواج ختم شود، ممکن است لازم باشد با یک مشاور مالی مشورت کنید تا یک برنامهی مالی در اختیارتان قرار دهد که از هر دوی شما پشتیبانی میکند. تفاوتهای سنی میتوانند چالشهایی در برنامه ریزی بازنشستگی ایجاد کنند. مجلهی خبری اخبار آمریکا و گزارش جهانی میگوید که برای داشتن یک شریک زندگی جوانتر، باید خودتان را از نظر مالی آماده کنید؛ این در برخی شرایط میتواند بهمعنای بهتأخیرانداختن بازنشستگی برای طرف مُسنتر باشد.
۶. آیا اهداف رابطهی شما هماهنگ (همسو) هستند؟
خیلی سخت است که یکی از طرفین رابطه به خوشگذرانی کوتاهمدت فکر کند، اما طرف دیگر اهداف بلندمدت داشته باشد. چنین اهداف ناهماهنگی در یک رابطه، به روابط دارای اختلاف سنی محدود نمیشود، بااینحال برخی از عوامل مربوط به سن میتوانند در تعیین اهداف نقش داشته باشند. یک نظرسنجی از بزرگسالان مجرد آمریکایی نشان داد که ۳۳ درصد از افراد ۱۸ تا ۲۴ ساله، دلیل اصلی ازدواجنکردنشان را «نداشتن آمادگی برای ازدواج/ بیشازحد جوان بودن» اعلام کردند، درحالیکه فقط ۱۱ درصد از افرد بالای ۳۵ سال، همین دلایل را برای مجردماندنشان برشمردند
.
زوجها برای آنکه بفهمند آیا میتوانند یک رابطه زناشویی پایدار و شاد ایجاد کنند یا نه، در مورد تمام تفاوتهایشان بحث و گفتوگو میکنند. اختلاف سنی ممکن است یک بُعد از رابطهباشد اما بعید است که بتوان آن را تعریف (مشخص) کرد. درواقع یک نظرسنجی جدید نشان میدهد که اکثر آمریکاییها عشق (۸۸ درصد)، تعهد (۸۱ درصد) و همدلی (۷۶ درصد) را بهعنوان دلایل مهم ازدواج درنظر میگیرند و اینها ارتباط چندانی با سنوسال ندارند
راسخون
والدین کمال گرا، تربیت نادرست فرزند
والدین کمال گرا نه تنها موفقیت های فرزندان شان را کم اهمیت جلوه می دهند، بلکه برایشان سخت است که تلاش های آنها را بپذیرند و به آنها پاداش دهند. این والدین به جای ارزیابی مثبت و تشویق فرزندان شان، مدام از آنها می خواهند که بهتر از قبل عمل کنند. آنها بیش از اندازه انتقاد می کنند، سخت گیرند و عموما کمتر از فرزندان شان حمایت می کنند. با ما همراه باشید.
فرزندان والدین کمال گرا دست به نوآوری و کارهای تازه نمی زنند. همیشه مضطرب و پریشانند. به توانایی های خود اعتماد ندارند.
مقدمه
کمال گرایی باوریست که در آن باید تمام کارها را به شیوه ای وسواسی و کامل انجام داد و غیر از آن مورد قبول فرد نیست. این افراد( چه والد باشند و چه کودک) فشار دایمی برای حرکت به سمت اهداف غیرقابل دستیابی در دورن خود احساس می کنند و ارزش خودشان را با کارایی خودشان و دستاوردهای شان می سنجند. کمال گرایی یکی از ویژگی های والدین است که با تلاش برای کامل و بی نقص بودن و تعیین معیارهای بسیار عالی و افراطی برای خود و فرزندان شان تعریف می شود و گرایش به رفتارهای ارزیابانه و انتقادی در آنها به شدت به چشم می خورد.
واژه کمال یک مفهوم نسبی دارد و می توان گفت همه انسان ها به نحوی کمال گرایند؛ برخی کمال گرایی بهنجار دارند و برخی از تاثیرات کمال گرایی نابهنجار در زندگی خود رنج می برند. فرد کمال گرای بهنجار از تلاش و رقابت برای برتری لذت می برد و در عین حال محدودیت های شخصی را به رسمیت می شناسد. اما کمال گرای نابهنجار به دلیل داشتن انتظارات غیر واقع بینانه، هرگز از عملکرد خود خشنود نخواهد شد و از منظر خود هرگز کاری را خوب انجام نمی دهد که بتواند از آن لذت ببرد.
در بعد منفی کمال گرایی، والدین کمال گرا استانداردهای خیلی سختی برای فرزندان خود در نظر می گیرند و انتظارات بالای آنها با توان و شرایط فرزندان سازگاری ندارد؛ لذا موجب شکست آنها می شود و این شکست انتقاد شدید والدین را به دنبال دارد. اما در کمال گرایی مثبت، والدین خواستار موفقیت و رشد فرزندان، متناسب با شرایط آنها هستند و به این منظور شرایط را برای آنها مهیا می کنند.
مصایب زندگی با والدین کمال گرا
اگر والدین قابل اعتماد، همدل، آرامش دهنده و برخوردار از رفتارهای سازنده باشند و دایم از کودک ایراد نگیرند، تصور ذهنی او نسبت به خویش به صورت مثبت تقویت می شود. اما اگر والدین در کنترل، زیاده روی کنند و انجام خواسته های آنها برای کودک امکان نداشته باشد، بایدها و اجبارها و نتوانستن را به کودک تحمیل کنند، به تدریج کودک پیام «من به حساب نمی آیم» را در خود درونی می کند. ممکن است والدین به صورت لفظی از کودک نخواهند که کامل باشد.
اما اگر ابراز مهر و محبت آنان به رفتار کودک بستگی داشته باشد، به تدریج تفکر خاص «تنها اگر رفتار کاملی داشته باشم، مورد قبول آنها خواهم بود» و «اگر همیشه خوب به نظر بیایم، ارزش خود را حفظ کرده ام» در او شکل می گیرد. در واقع افرادی که اعتماد به نفس اندکی دارند، برای حفظ هویت و ارزش خویش به معیارهای کمال گرایانه احتیاج دارند.
رفتارهای والدین کمال گرا
والدین کمال گرا نه تنها موفقیت های فرزندان شان را کم اهمیت جلوه می دهند، بلکه برایشان سخت است که تلاش های آنها را بپذیرند و به آنها پاداش دهند. این والدین به جای ارزیابی مثبت و تشویق فرزندان شان، مدام از آنها می خواهند که بهتر از قبل عمل کنند. آنها بیش از اندازه انتقاد می کنند، سخت گیرند و عموما کمتر از فرزندان شان حمایت می کنند. درخواست های افراطی آنان ممکن است از راه های گوناگون تقویت شود. به عنوان مثال از طریق اجبار، تهدید، تنبیه یا اظهار یاس.
از آنجا که این والدین کودکان خود را تایید نمی کنند، کودک نیز به خود و توانایی هایش اعتماد نخواهد داشت و احساس خود ارزشمندی لازم را پیدا نمی کند و با خلا های عاطفی مواجه می شود. نتایج مطالعات نشان می دهد افراد کمال گرا، فرزند پدر و مادران کمال گرا هستند. این رابطه به ویژه وقتی والد و فرزند همجنس هستند، قوی تر به نظر می رسد. فرزندان این افراد باید همواره بی نقص باشند و به تلاش خود ادامه دهند تا جایی که تایید پد و مادر را به دست آورند. فرزندان پدر و مادران کمال گرا احساس خوشبختی نمی کنند
چنین فرزندانی دست به نوآوری و کارهای تازه نمی زنند. همیشه مضطرب و پریشانند. به توانایی های خود اعتماد ندارند. هیچ گاه عمیقا احساس خوشحالی نمی کنند چرا که گمان می کنند رفتارشان به آن اندازه خوب نیست که نظر دیگران را جلب کنند. این کودکان هرگز نمی توانند به احساس رضایت و خشنودی از زندگی دست یابند و از شرکت در رقابت ها حتی اگر از توانایی خود مطمئن باشند، دوری می کنند.
ویژگی های مشخص کمال گرایی
- داشتن اهداف بلندپروازانه، جاه طلبانه، مبهم، دست نیافتنی و تلاش افراطی برای رسیدن به اهداف
- نیاز شدید به موفقیت
- گرایش به اندیشه همه یا هیچ
- ارزیابی سخت گیرانه از خود و دیگران
- پرهیز از آشکار شدن عیب ها و نقص ها
- انتظارات زیاد از خود و دیگران
- احساس ستیره نسبت به خود و دیگران به دلیل برآورده نشدن انتظارات
- ناتوان بودن از درخواست کمک از دیگران، حتی از نزدیک ترین دوستان
- ترس از بازنده بودن و نارضایتی دیگران
دردهای در سایه
زمانی که کمال گرایی به صورت ناسالم و نابهنجار باشد، می تواند زمینه ساز بروز اختلالاتی چون وسواس، افسردگی ، بی اشتهایی عصبی، اختلالات شخصیت، اختلالات اضطرابی، استرس، اختلالات روان تنی و میگرن، مشکلات خواب، اهمال کاری، اختلالات خوردن، تمایل به خودکشی، روابط شخصی آشفته و بسیار بیماری های روانی دیگر شود؛ بنابراین بی توجهی به علایم آن می تواند نتایج جبران ناپذیری را در پی داشته باشد. همچنین از آنجا که کمال گرایی والدین بر روی جهت گیری های ذهنی و خودپنداره کودکان تاثیر بسزایی دارد، درمان اختلالات رفتاری پدر و مادرها که میراث سال های کودکی آنهاست، یک ضرورت است تا با فراهم آوردن یک محیط امن و سالم که حق طبیعی هر کودک است، او را همدلانه حمایت کنند تا بتواند آزادانه و ایمن در میدان زندگی رشد کند و بالنده شود.
منبع: راسخون
نظریات مدارا در آداب معاشرت
در حوزه مدارا، نظریات متفاوتی وجود دارد. پذیرش و اجازه دادن، تحمل کردن و تاب آوری، حمایت و تسهیل کردن برخی از این نظریات است. با ما همراه باشید تا با این نظریات بیشتر آشنا شوید.
مدارا عبارت است از نرم برخورد کردن با دیگران، به آنها جا دادن و در حق آنها خشونت روا نداشتن.
نظریات مدارا
فضیلت مدارا، مستلزم همزیستی مسالمت آمیز با عقیده یا عملی است که از منظر فرد، باطل یا اخلاقة ناروا به شمار میرود. (برنارد، ۱۹۹۶) این تعریف، در حوزه های مختلف سیاسی، اخلاقی، جامعه شناسی و روان شناسی مورد بحث قرار گرفته، اما مدارایی که ما در اینجا از آن سخن می گوییم، به عنوان یک فضیلت اخلاقی است. آن هم در حوزه روابط بین فردی نه در سایر حوزه ها مثل حوزه های بین الادیانی.
بسیاری از مقالات اخلاقی که در این زمینه وجود دارد، خلط نوشت های بین مدارا و رفق است. و لذا از ذکر آنها خودداری می نماییم. تنها به عنوان نمونه به ذکر یک مورد بسنده می کنیم.
تعریف مدارا
نویسنده ای در تعریف مدارا نوشته است: «مدارا عبارت است از نرم برخورد کردن با دیگران، به آنها جا دادن و در حق آنها خشونت روا نداشتن. مدارا در پیدایش سه زاویه خوش اخلاقی یعنی نرم برخورد کردن، همدمی نیکو و تحمل کردن دیگران به گونه ای که از انسان فرار نکنند نقش فراوانی دارد»[1]
در حالی که در واقع، این مطلب، درباره رفق صدق می کند. خود نویسنده هم آن را به تعریف مجمع البحرین ولسان العرب ذیل ماده رفق ارجاع می دهد. متاسفانه این نوع تحلیل ها، تحلیل های عرف زده است. نه علمی. وقتی بین ما و فردی که با وی وارد یک تعامل ارتباطی شده ایم، در موضوع خاصی تفاوت وجود دارد، به دو گونه می توانیم رفتار کنیم؛ یکی منازعه و دیگری مدارا. در منازعه، ما از وی می خواهیم که از باور با رفتار خود دست بردارد و با تعصب و جزمیت درباره موضع خود در صدد تحمیل عقیده و رفتار خود به او هستیم و این کار را همراه با ناراحتی و گاه پرخاشگری انجام می دهیم.
اما مدارا با رد کردن ارعاب، ممنوعیت و محرومیت، تقدم را به استدلال و تعقل می دهد، مدارا در ضدیت با پاکسازی اخلاقی با ناشکیبایی روانی است. منظور از آن، مکانیسم ایمنی بخش است که هر آنچه از خود نیست را نمی پذیرد. به عبارت دیگر هر آنچه با ایده ها و اعتقاداتمان همخوانی ندارد را رد می کند.[2]
بنابراین در برخورد مدارایی، در عین باورمندی و پای بندی به اصول و باورهای خود، عقاید یا رفتارهای رقیب را تحمل کرده و به او اجازه می دهیم که بر موضع باطلل خودش بماند. هرچند ممکن است ما از او بخواهیم که از نظر خود دست بردارد و موضع متفاوت خود دفاع کنیم. اما از هر گونه تحمیل و پرخاشگری اجتناب ورزیده و این کار را با مهربانی و نرمی و تسهیل انجام می دهیم و به وی کمک می کنیم تا خود به موضع ما برسد.
پس مدارا به معنی «پذیرش یا اجازه دادن» به چیزی که شخصا قبول ندارد، است. همچنین در معنای «تحمل و تاب آوردن» یا «پشتیبانی، حمایت یا نگه داشتن» اندیشه متفاوت هم تعریف شده است.[3]
با توجه به آنکه مدارا، از دیدگاه نویسنده، گونه ای از رفق است و باید مؤلفه های رفق را دارا باشد، باید این نتیجه صحیح باشد که هر سه گزینه زیر در معنی مدارا وجود دارد:
1.پذیرش و اجازه دادن
بر این اساس، باید بین اعتقاد به باور خود و تعصب به آن فرق گذاشت. این دو موضوع متفاوت از هماند بسیاری از کسانی که از مدارای مذهبی سخن راندند و مدعی شدند که باید از تعصبهای مذهبی دست برداشت و از عقاید و آیین های دیگران آگاهی یافت و ارزش های خویش را در ترازوی فضایل دیگر زمانها و مکان ها سنجید، به اتهام نسبی گرایی یا تساهل و تسامح متهم شدند.
در حالی که چنین نیست که هر کس از عدم تعصب بر باورها حرف زد به معنی تساهل و تسامح باشد. چرا که میتوان هر دو را باهم جمع کرد. یعنی هم به باور خود معتقد بود و جزم داشت و هم به باورهای دیگر اجازه داد که ارائه شوند. او باید دارای حداقل به اندازه طرح این سوال در خود، دارای نگرش منعطف باشد که «آیا ممکن است فرد مقابل من درست بگوید؟» همین که این سؤال را برای خود طرح کرده و به دیدگاه های دیگر اجازه طرح و به خود اجازه فکر کردن درباره آنها را می دهد به این معنی است که با آن شخص مدارا کرده است.
به عبارت دیگر، در مدارا اصول و مبانی ثابت است و در آن اغماضی صورت نمی گیرد. و این تفاوت آن با تساهل و تسامح است. نکته ای که بدیهی است آن است که رفتار مدارایی، یک رفتار عمدی و اختیاری است. بدین معنی که کسی می تواند به شکل معنادار در مورد مدارا (پذیرفتن یا اجازه دادن به رقیب) صحبت کند که در موقعیتی باشد که بتواند نپذیرد یا قدرت داشته باشد اجازه ندهد.
2.به تحمل کردن و تاب آوردن
این ویژگی، در واقع بعد هیجانی ویژگی قبل است. بدین معنی که تحمل کردن و تاب آوری در برابر مخالف، باعث می شود که او اجازه عرض اندام پیدا کرده و پذیرفته شود. این تاب آوری در موقعیت هایی که نظر مخالف باید تغییر کند مثل موضوعات مذهبی، برای دوری از شتاب زدگی است تا با تدبیر و سیاست برای تغییر مخالفت طرحی بریزد. و در موقعیت هایی که نیازی به این تغییر نیست مثل موضوعات روزمرهای که دو طرف آن مساوی است، برای تسکین یافتن خود جهت گذشتن از نظر با ایده شخصی است.
بنابراین، اگر چه تحمل در ماهیت مدارا نیز هست اما مراد از آن صبر نیست. چرا که اصل مدارا همان احتیاط و نیرنگ و پرهیز از شر و اذیت مقابل است. و به این هدف، تحمل صورت می گیرد.
3.حمایت و تسهیل کردن
علاوه بر اینکه مخالف، تحمل و پذیرفته میشود، از وی حمایت عاملقی می شود این حمایت عاطفی به دو منظور است؛ اگر لازم است نظر مخالف تغییر کند، به منظور جلب نظر وی و تغییر درونی (نه بیرونی) است این حمایت عاطفی، نمود بارز ترمی شخص مداراگر است. در این موارد، شخص مداراگره راههای تغییر نظر مخالف را به آسانی برای او هموار و زمینه آن را با تدبیر و تفریح تسهیل می نماید. اما اگر موقعیت مدارا، از مواردی است که لازم نیست در نهایت نظر مخالف تغییر کند، حمایت عاطفی به منظور آن است که شخص مداراگر، از اینکه از نظر خود گذشته است، منت یا ناراحتی نداشته باشد و هیچ گونه خلل و سردی در تعامل خود با وی ایجاد نکند این سه ویژگی که در مدارا وجود دارد.
معنی این تحقیق در استخراج شاخصهای آن در روابط همسران خواهد بود این سه ویژگی را برخی به نوعی دیگر با تمایز بعد اعتقاد و عمل در مدارا چنین بیان کردهاند که: فضیلت مدارا دارای جز، اعتقادی و جز، عملی است: فرد مطلق گرا جزء دوم مدارا را نمی پذیرد و فرد کثرت گرا جزء اول را بنابراین مدارا نفیلمهای میان این دو نظر است.
جز، نخست اعتقادی است. فضیلت مدارا تحقق نمی یابد مگر آنکه فرد باور خود را نسبت به امر الف حق بداند و باور رقیب را در خصوص آن باطل بشمارد. بنابراین مدارا، فقط به آن دسته از عقاید و اعمالی تحقق می گیرد که از منظر فرد ناحق یا نادرست تلقی می شود.
پس اشتباه است که فکر کنیم مدارا مستلزم نوعی بیطرفی است که درباره هیچ رفتار و باوری قضاوت نداشته باشیم. اشتباه است که فکر کنیم شخصیت نرم از حیث روان شناختی، دارای حساسیت های کمی است، باید و نبایدهای زیادی ندارد و یک شخصیت غیر مقید به اجرای اصول است. بلکه حساسیت و تقید دارد اما تفاوت آن در جزء دوم مدارا مشخص میشود.
این در حالی است که در روان شناسی در عامل های شخصیت، انعطاف پذیری را در مقابل جزمیت قرار داده اند، اما رفق و مدارا اگر چه نوعی رفتار انعطافی هستند. اما به این معنا نیست که شخص، دارای تفکر جزمی (سیاه و سفید) نباشد. چرا که در آن صورت، اصلا موضوع مدارا پیش نمی آید.
جزء دوم عملی است. فضیلت مدارا فقط در صورتی تحقق می پذیرد که شخص علیرغم آنکه عقیده یا عملی را ناحق می داند بنا بر دلایل با ملاحظاتی مایل است با صاحبان آن عقاید یا عاملان آن رفتار به صلح و مسالمت زندگی کند.[4]
مدارا، قرابت زیادی با اصل آزادی های فردی پیدا می کند. و هر عملی که این آزادی را محدود کند، عملی مداراگونه تلقی نمی شود. در عین حال که مداراگری به معنی نداشتن اصول و یا نبود باور جزمی به آنها نیست. به این معنا نیست که در برابر باورها و رفتارهای مخالف خود، هیج عکس العملی نباید نشان داد. بلکه مقصود، آن است که نباید آنها را سرکوب کرد و با خشونت رفتار نمود. نوع عکس العمل، باید همراه با نرمی و رعایت اصول مدارا باشد.
پی نوشت:
[1]. عباس پسندیده، کانون مهرورزی، تهران: ریاست جمهوری، مرکز امور زنان، 1389، ص 33.
[2]. مورن ادگار، اخلاق، مترجم: امیر نیک پی، تهران: نگاه معاصر، 1393، ص ۱۰۹.
[3]. عبدالرحمن میاح، اصطلاحات سیاسی، زیر نظر ناصر جمال زاده، قم: پارسایان، 1382، ص 29.
[4]. احمد نراقی، معراج السعاده، قم: نشر جمال، ۱۳۹۲، ص 79.
جلوگیری از آثار مخرب طلاق بر فرزندان
وقتی استحکام روابط زناشویی از بین می رود و زن و مرد دچار ناسازگاری های همه جانبه می شوند، راهی جز جدایی باقی نمی ماند اما باید بدانید طلاق، صدمات روحی جدی به فرزندان وارد می کند و در جسم و روح آنها آثار زیان باری به جا می گذارد.
بعداز طلاق، کودکان کم سن ممکن است بشدت احساس گناه کنند.
چکیده : وقتی استحکام روابط زناشویی از بین می رود و زن و مرد دچار ناسازگاری های همه جانبه میشوند، راهی جز جدایی باقی نمی ماند اما باید بدانید طلاق، صدمات روحی جدی به فرزندان وارد می کند و در جسم و روح آنها آثار زیان باری به جا می گذارد.
تعداد کلمات 1226 / تخمین زمان مطالعه 6 دقیقه
جلوگیری از آثار مخرب طلاق بر فرزندان
دنیای متفاوت
فرزندان بدون اینکه تقصیری در جدایی والدین داشته باشند شاهد تشنج و درگیری در خانواده خواهند بود. طلاق برای کودک به معنای وارد شدن به دو دنیای متفاوت است که باید هر کدام را بهطور جداگانهای درک کند و خود را با شرایط جدید تطبیق دهد. کودکان طلاق، در برابر کودکان عادی احساس تنهایی، استرس و بیپناه بودن میکنند اما والدین باید در این شرایط دشوار، امنیت عاطفی و احساس اطمینان را به کودکشان منتقل کنند.
پیامدهای روانی طلاق برای کودکان
طلاق برای کودکان پراسترس، ناراحتکننده و گیجکننده است، ممکن است کودکان برای اینکه زندگی آنها به چه صورت درخواهد آمد دچار اضطراب و درگیری فکری شوند و به دلیل نقطهنظرهای والدینشان احساس عصبانیت نسبت به آنها پیدا کنند. مساله طلاق امری مهم شمرده میشود و از نظر هیچکدام از اعضای خانواده آسان نیست، با این حال والدین میتوانند در این مورد به گونهای رفتار کنند تا این شرایط برای فرزندانش قابل تحملتر شود.
مراحل کمک به فرزندان
کمک کردن به فرزندان برای کنار آمدن با مساله طلاق میتواند به این صورت باشد که اول؛ ثبات را در خانه به وجود بیاورند و در درجه بعد، توجه بیشتری به نیازهای بدنی و روحی روانی فرزندان شود. برای مثال والدین میتوانند دیدگاه مثبت و اطمینانبخشی را به فرزندانشان القا کنند. برای رسیدن به این هدف پدر یا مادر در درجه اول باید مراقب وضعیت فعلیشان باشند و سعی کنند با همسر قبلی خود رابطه خالی از جنجال و دعوا داشته باشند. والدین نباید فرزندشان را نسبت به همسرشان بدبین کنند و ذهن فرزند خود را نسبت به طلاق به گونهای صلحآمیز و عاری از کینه آماده کنند. علاوه براین والدین باید سعی کنند محبت کافی غیرشرطی به فرزندانشان عرضه کنند. بهطور کلی صبر و حوصله، اطمینان و گوش دادن میتواند تنش را در کودکان کاهش دهد و به آنها کمک کند تا با شرایط جدید کنار بیایند.
اقدامات قبل از طلاق
کودکان ذاتا به حالت ثبات در خانه تمایل دارند و والدین میتوانند با مراقبت و ایجاد روال خاص و ساختار بهخصوص، این ثبات را ایجاد کنند. در این شرایط ایجاد وضعیت مناسب برای کودکان باید در اولویت قرار گیرد. والدین برای برقراری آرامش باید به شدت از جروبحث در مقابل فرزندان اجتناب کنند. یادتان باشد کودکان نیاز دارند تا هم پدر هم مادر را در زندگیشان احساس کنند البته این کار با نوشتن نامه و تلفن نیز امکانپذیر است. پدر و مادر نباید فضایی بهوجود بیاورند تا فرزندان مجبور به قضاوت در مورد والدینشان شوند یا بخواهند جانبداری کنند، بلکه باید محبت را در دل فرزندان نسبت به همسرشان افزایش دهند.
مطلع کردن فرزندان از طلاق
اگر والدین میخواهند فرزندانشان را از جدایی خود باخبر کنند باید صادقانه و به زبان ساده واقعیت را برای آنها مطرح کنند. پدر و مادر بعد از بیان علت طلاق باید به فرزندشان ابراز محبت کنند و به آنها بفهمانند که طلاقشان هیچ خدشهای به علاقه آنها نسبت به فرزندشان وارد نمیکند، این موضوع از اهمیت بسیاری برخوردار است. والدین باید با فرزندانشان صادق باشند بدون اینکه در مورد مسایل قضاوتی روی همسرشان تاکید کنند و کسی را برای چنین اتفاقی سرزنش نکنند. والدین قبل از طلاق، آمادگیهای لازم را با کودکان انجام دهند و هنگام بیان توضیحات حتما در مورد همسرشان با احترام صحبت کنند.
توجه به سن کودکان
این مساله نیز باید خاطرنشان شود که سن فرزندان هم در نظر گرفته شود، کودکان کم سنوسال نیاز به توضیحات کمتر و سادهتری دارند ولی کودکان بزرگتر احتیاج به توضیحات بیشتری دارند. والدین باید در مورد یکسری تغییرات احتمالی در زندگی آینده فرزندانشان با آنها صحبت کنند، با توجه به این شکل مسایلی که مطرح میکنند حتما واقعی باشد و از داستانسرایی پرهیز کنند. والدین میتوانند اتفاقاتی را که پیش آمده به زبان ساده برای فرزندانشان تعریف کنند و به آنها اجازه دهند تا احساساتشان را در این مورد بیان کنند و والدین بدون اینکه دفاعی برخورد کنند با دلوجان به حرفهای آنها گوش کنند. اطمینانبخشی و از بین بردن ترس و سوءتفاهم در درجه بعدی از اهمیت شایانی برخوردار است و البته محبت غیرشرطی را نیز نباید فراموش کرد. والدین باید به کودکان اطمینان دهند که به هیچ عنوان آنها علت طلاق نیستند.
ایجاد حس اطمینان در کودک
در مورد بیان احساس، باید به کودکان کمک کرد چون آنها نمیتوانند از طریق کلمات، احساسات واقعیشان را ابراز کنند، بنابراین والدین باید آنها را یاری کنند تا حرفهایشان را صادقانه و بدون ترس بیان کنند و از اینکه شما را با حرفهایشان برنجانند بیمی نداشته باشند. حمایت و محبت به فرزند، او را در مقابل اینگونه حوادث بیمه میکند و این اطمینانبخشی، استرس را از کودک دور میکند. کودک باید از ادامه یافتن ارتباط با پدر و مادر اطمینان خاطر داشته باشد و بداند که هر دو والدین به همان اندازه قبل به او علاقه دارند و در صورت بروز مشکل همه خانواده با کمک هم از پس آن برخواهند آمد.
سازگار کردن کودک با طلاق
کودکان برای رشد سالم احتیاج به محیط آرام دارند. والدین باید اهمیت این موضوع را در نظر بگیرند و با وجود ناسازگاریهایشان تصمیم بگیرند تا محیطی آرام و بدون تنش برای فرزندانشان ایجاد کنند و بر سر این موضوع به توافق دو نفره برسند. کودک در محیط درگیری والدین آسیب میبیند البته طلاق نیز راهحل درستی نیست و مشکلی را حل نمیکند اما میتواند بین پدر و مادر توافقی باشد. کودکان به دو سال یا بیشتر زمان احتیاج دارند تا بتوانند با این مساله سازگاری پیدا کنند. این تصمیم به میزان درگیری و حمایتهای بعد از طلاق بستگی دارد. بعضی از کودکان با طلاق پدر و مادر سازگاری پیدا میکنند و برخی نیز مشکل بیشتری در دوران بزرگسالی پیدا میکنند.
واکنش های کودکان به جدایی
از آنجا که کودکان پیشدبستان مهارتهای لازم برای کنار آمدن با تغییرات را ندارند، احتمال بروز مشکلات سازگاری در آنها نسبت به کودکان بزرگتر بیشتر است و خودشان را به شدت گناهکار میدانند. در سن شش تا هشتسالگی این احساس گناه کمتر دیده میشود ولی احساس غمگینی بسیاری را به دلیل از دست دادن یکی از والدین تجربه میکنند. کودکان بین ۹ تا ۱۲سال به نحوی بهتر طلاق والدین را درک میکنند و نوجوانان که قدرت درک بالاتری دارند، هم علت طلاق را درک و هم آن را مفهومسازی میکنند، بنابراین میتوانند سازگاری بهتری داشته باشند. عکسالعمل دختران و پسران متفاوت است. دختران معمولا گوشهگیر و مضطرب میشوند ولی پسران پرخاشگر میشوند و سعی میکنند تا از اطاعت سر باز زنند.
رفتار والدین بعد از طلاق
با توجه به نوع برخورد و رفتار والدین، کودکان دچار مسایل متفاوتی میشوند، مهمترین مساله در طلاق، سازگاری والدین و ادامه داشتن دیدارها به یک اندازه با هر دو آنهاست. کودکانی که دارای خلقوخوی خاص هستند دچار پیامدهای بیشتری بعد از طلاق میشوند. پدر و مادر بعد از طلاق نباید وظایف اصلی خود را فراموش کنند و انتظار نداشته باشند که کودکان نیازهای احساسی آنها را برآورده کنند. دیدار کودک با والدین باید منظم و قابل پیگیری باشد و بعد از دیدار، والدین از کودک بازجویی نکنند و نسبت به نیازهای فرزندشان حساس باشند.
منبع: گفتگو با «نسیم رضوی»، کارشناسارشد روانشناسی
راسخون
نحوه آموزش مسئولیت پذیری به کودکان
مسئولیت پذیری اساسی ترین و مهمترین مساله ای است که باید به منظور رسیدن به موفقیت به تمام افراد آموزش داده شود زیرا این مورد از موارد اکتسابی است. حس مسئولیت باید در خانواده و اجتماع رشد کند. والدین در این میان نقش کلیدی ایفا می کنند. به همین دلیل باید در جهت پرورش این حس مهم، کودک را یاری دهید تا در آینده فرد مسئولیت پذیری تربیت کنید. در این مطلب قصد داریم در مورد آموزش مسئولیت پذیری به کودک توضیحاتی ارائه دهیم.
اولین گام برای آموزش مسئولیت پذیری کودک، حفظ استقلال کودک است. به کودک بیاموزید که لزومی ندارد در همه حال والدینش کنارش باشند.
آموزش مسئولیت پذیری به کودک از چه زمانی باید آغاز شود؟
شاید سوال بسیاری از والدین این باشد که از چه زمانی باید به کودک مسئولیت بدهید. والدین عزیز توجه کنند از زمانی که کودک خود را می شناسد و می تواند حرف بزند باید به او مسئولیت داده شود. به همین دلیل مهم است که شما والدین عزیز رفتارهای تربیتی خود را در راستای افزایش مسئولیت پذیری کودکان تنظیم کنید.
انواع مسئولیت پذیری
قبل از آموزش مسئولیت پذیری به کودک باید بدانید که چه مسئولیت هایی را باید به او واگذار کنید. دو نوع مسئولیت پذیری وجود دارد:
- مسئولیت پذیری شخصی
- مسئولیت پذیری اجتماعی
والدین عزیز علاوه بر اینکه مسئولیت های شخصی کودک را به او توضیح می دهند باید درباره مسئولیت های اجتماعی و وظایفی که کودک در اجتماع به عهده خواهد گرفت او را توجیه کنند.
نحوه آموزش مسئولیت پذیری به کودکان
وظایفی مطابق با سن و سالش به او بدهید
مساله ای که در آموزش مسئولیت پذیری به کودک بسیار مهم است این است که به او مسئولیتی بدهید که با سن و جثه او مطابقت داشته باشد. زیرا اگر او نتواند از پس مسئولیت های خود بر بیاید یا آنها را کامل انجام ندهد، اعتماد به نفس خود را از دست خواهد داد و در زندگی آینده اش نیز ترسو بار خواهد آمد. بر عکس اگر مسئولیت های او منطبق با سن کودک باشد او بیشتر مشتاق می شود آنها را تکرار کند.
مسئولیت های او را مشخص کنید
از دیگر آموزش های مسئولیت پذیری به کودک این است که کارهایی که باید انجام دهد را برای او لیست کند. این مسئولیت ها را برای او مشخص کنید و به آنها بیاموزید چگونه آنها را درست انجام بدهند. می توانید برای انجام مسئولیت های او جلسه خانوادگی بگذارید و در جلسات خانوادگی این مسئولیت ها را مشخص کنید. به فرض مثال یکی از وظایف کودک تمیز نگه داشتن و مرتب کردن اتاقش است. کودک می تواند وسائل خود را جمع و جور کند اما کارهایی مثل جارو کردن اتاق از عهده او خارج است. به همین دلیل می توانید این وظایف را برای او شرح دهید که من اتاقت را جارو می کنم اما تمیز کردن تخت و مرتب کردن وسائل به عهده خود توست.
مدام از او ایراد نگیرید
از نکات مهم در آموزش مسئولیت پذیری به کودک این است که مدام از او ایراد نگیرید که این کارت ایراد دارد. چرا چیزی یاد نمی گیری و این دست جملات باعث می شود کودک اعتماد به نفس خود را از دست بدهد. بعضی از والدین عادت دارند مدام کودک خود را سرزنش می کنند. این کار از کودک فردی ضعیف خواهد ساخت که حتی در آینده نیز از پس یک کار کوچک بر نمی آید. اگر ایرادی در کار کودک دیدید بار اول زیاد او را سرزنش نکنید. اجازه دهید دوباره و دوباره این کار را انجام دهد و بعد روش صحیح انجام کار را به او آموزش دهید.
به کودک آموزش دهید که عواقب کار خود را بپذیرد
وقتی به کودک مسئولیتی می دهید یعنی اینکه در نگاه شما و خانواده به او اهمیت داده شده است. پس کودک زمانی که کودک کار اشتباهی انجام می دهد یا تصمیم اشتباهی می گیرد باید درک کند که عواقب کارهایش را چه خوب و چه بد باید بپذیرد. به عنوان مثال اگر کودک کار اشتباهی انجام داد مثلا ظرف غذایی را ریخت باید به او دستمال بدهید تا خودش آن را جمع کند. این رفتار شما باعث می شود که در آینده هر اشتباهی که کرد، گردن دیگران نیندازد و تلاش کند اشتباهش را جبران کند.
الگوی مناسبی برای کودک باشید
ازجمله نکات کلیدی در آموزش مسئولیت پذیری به کودک الگو پذیری او از والدین است. والدین عزیز باید الگوی مناسبی برای کودکان خود باشند. اگر شما نتوانید از پس یک مسئولیت کوچک بر بیایید از کودک خود چه انتظاری دارید. خانه ای که همیشه تمیز است و تمام وسائل آن منظم سر جایش چیده شده قطعا مادری با سلیقه داشته و فرزندان این مادر نیز ناخودآگاه سعی می کنند این نظم را بر هم نزنند. رعایت نظم خود به خود مسئولیت پذیری به دنبال دارد.
در برابر کارهای او پاداش مادی به او ندهید و تنها او را تحسین کنید
تشویق های مادی یا کادو دادن به کودک کار درستی است اما نه زمانی که کودک کاری انجام می دهد که جز وظایفش است. در حالی که این کار اشتباه است. با این کار کودک فکر می کند که در قبال خانواده اش وظیفه ای نداشته و اگر کاری هم انجام داده به آنها لطف کرده است. اتفاقا با این کار او را بی مسئولیت می کنید و یا فردی از او در اجتماع می سازید که مدام از دیگران متوقع است. این کودک در قبال مسئولیت های شخصی و اجتماعی خود توجیه نشده است.
والدین عزیز سعی کنند به تشویق ساده بسنده کنند و در ضمن برای او توضیح دهند که این کار وظیفه تو بوده است و آفرین که به وظیفه ات درست عمل کردی. اما اگر دیدید که کودک فراتر از مسئولیت های خود کارهای دیگری انجام داد می توانید بعد از مدتی از او قدردانی کنید و یا کادوی کوچکی به او بگیرید. اما از دادن پول به او امتناع کنید.
به کودکان آموزش دهید که زندگی او با والدینش مجزا است
اولین گام برای آموزش مسئولیت پذیری کودک، حفظ استقلال کودک است. به کودک بیاموزید که لزومی ندارد در همه حال والدینش کنارش باشند. بعضی اوقات پدر و مادر نیاز دارند که مدتی در تنهایی خود باشند و موظف نیستند مدام نیازهای کودک را برآورده کنند. بهتر است گاهی او را به حال خود بگذارید تا بعضی مسائل شخصی اش را خودش انجام دهد.
منبع:
راسخون