تفاوت اجل معلق و مسما
???
✅پرسش:
در مورد اجل معلق واجل مسما وفرق اين دو باهم توضيحاتي بفرماييد
? پاسخ:
مرگ برای همه مقدر و سرنوشت همگانی است، ولی برای هر کسی دو نوع اجل مطرح است:
?یکی اجل حتمی است که آن را اجل مسّمی نیز گویند و آن اینکه پایان یافتن عمر در آن زمان قطعی است(۱) و لذا به آن مرگ حتمی گفته میشود، بدین خاطر که اجل آدمی در آن وقت به طور حتم و صد در صد فرا می رسد.
?دوم اجل معلق است، به این معنی که اجل مشروط است که اگر شرطش موجود شود، مرگ واقع می شود. اگر موجود نباشد، نه؛ در مقابل اجل حتمی که بالاخره در وقتش می آید.(۲)
✍️توضیح اینکه:
انسان از نظر ساختمان طبیعی و ذاتی، استعداد و قابلیت بقا برای مدتی طولانی دارد، ولی در اثنای این مدت ممکن است موانعی ایجاد شود که از رسیدن به حداکثر عمر طبیعی باز دارد. یک چراغ نفت سوز با توجه به مخزن نفت آن ممکن است بیست ساعت استعداد روشنایی داشته باشد، اما وزش یک باد شدید و ریزش باران و یا عدم مراقبت از آن سبب میشود که عمر آن کوتاه گردد. در این جا اگر چراغ با هیچ مانعی برخورد نکند و تا آخرین قطره نفت بسوزد، سپس خاموش شود، به اجل حتمی خود رسیده است. اگر موانعی قبل از آن باعث خاموشی چراغ گردد، مدت عمر آن را اجل غیر حتمی و “معلق” میگوییم.
?اجل هر کس از قبل طبق عملکردی که در حیات دنیوی خواهد داشت و طبق میزان رعایت نکات بهداشتی، امنیتی ، معنوی و… ، تقدیر شده است، نه بدون در نظر گرفتن آن ها. بنابراین اگر در تقدیر شخصی نوشته شده است که در فلان زمان و فلان مکان و فلان حالت به علت تصادف خواهد مرد، طبق میزان رعایت و عدم رعایت موارد امنیتی خود یا شخصی دیگر می باشد. معنای تقدیر همین است. وقتی مقدمات تحقق آن عمل آماده شد و علل لازم برای وجود یک رخدادی محقق شد، نتیجه آن مقدمات محقق خواهد شد که به این قضای الهی می گویند. همان گونه که از معنای قضا بر می آید که به معنای حکم و قطع و فیصله دادن است.
?تا زمانی که عمل انسان در محدوده تقدیر است (یعنی در محدوده آماده سازی مقدمات و رفع موانع) قابل تغییر است. انسان می تواند با جایگزین کردن عاملی به جای عامل دیگر نتیجه را تغییر دهد، ولی وقتی تمام عوامل جمع شد، دیگر نوبت قضای الهی می رسد و قابل تغییر نیست.
?اگر شخصی با سرعت زیاد و بدون احتیاط رانندگی کرد و تصادف کند، تقدیر او همین است. اگر همین شخص با سرعت رانندگی و تصادف نکرد، تقدیر او باز همین است؛
?بنابراین طبق آنچه ما اراده کرده و انجام می دهیم، تقدیرها رقم می خورد یا حتی تقدیرها تغییر یافته و جایگزین می شود، مانند تقدیر مرگی که با صدقه و صله رحم رفع می شود و تقدیر دیگر جای آن قرار می گیرد.
لذا اگر کسی در مسافرت بر اثر حادثه ای از دنیا رود، ممکن است در پی فرا رسیدن اجل حتمی اش به مسافرت مبادرت نموده باشد و قضای الهی سرنوشت او را آن گونه رقم زده باشد، ولی برخی ممکن است همان سفر زمینه مرگ معلق شان را فراهم نموده باشد که اگر به آن سفر نمی رفتند، ممکن بود زنده می ماندند.
?پینوشتها :
۱. علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ج ۷ ، ص ۱۱، نشر جامعه مدرسین قم،۱۳۸۷ش.
۲.مصطفی حسینی دشتی، معارف و معاریف، ج ۱، ص ۵۳۳،نشر دانش ،قم، ۱۳۷۶ ش
قدمی برای ظهور
◾️ وارد منزل امام صادق علیه السلام شد. با شنیدن صدای شیونی که به گریه مادرِ فرزند مرده میمانست، لحظهای ایستاد. صدای گریه قطع نشد. قدم پیش گذاشت و جلوتر رفت؛ امام را دید که بر روی زمین خاکی نشسته و شانه هایش از شدت گریه میلرزد.
▫️ ادب مانع شد تا جلوتر رود. میدانست موقع اش که بشود، امام صدایش میکند. کنجکاو و تشنهی دانستنِ دلیلِ این حال امام بود، پس با تمام وجود به نجوای جانسوز امام گوش کرد:
” فطوبی لمن ادرک ذلک الزمان…” و باز لرزش شانهها.
◾️ “خوش به حال کسی که در آن زمانه است…” گریه اش شدت گرفت: “اگر در زمان او می زیستم، همه ی عمر خدمتش را میکردم…”
▫️ «آقای من، غیبت تو آرامش و خواب و خوراک را از من گرفته، شادی را از دل من برده، غم و اندوهم دائمی شده… و فریاد و فغان و ناله مرا بلند کرده…
? حالا تو گوش کن، حال امام زمانت را. بیش از ۱۰۰۰ سال است که شاهد مرگ کسانی است که دوستشان دارد. با اندوه ما اندوهگین میشود و با بیماریمان بیمار و با گناهانمان آزرده خاطر میشود. قرار بود ما منتظر او باشیم اما حالا او منتظر ماست.
▫️ ما کجا میفهمیم که هر لحظه چه بر او و قلب مبارکش میگذرد. انگار باید امام باشی تا دردهای دل یک امام را بفهمی و مقامش را درک کنی.
? شهادت امام_صادق علیه السلام را خدمت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و شیعیان آن حضرت تسلیت عرض می نماییم.
✨
شیوه مبارزه پدر و پسر
امام باقر(ع) و امام صادق(ع) با مکتبهای_بدلی به مبارزه برخاستند و يک مکتب_پيشگام در اخلاق_و_کلام_و_فقه را بنیان نهادند.
⚡️ یکی از مکاید شیطان در طول تاریخ، مکتبسازیهای بدلی بوده است
? استاد_میرباقری:
? مکتبسازي و ايجاد يک معنويت مبهم در مقابل گرايش توحيدي، از مکايد درازمدت #شيطان است که هميشه دنبال ميکند. اين مکتبسازي از «حَسبُنا کتاب الله» شروع ميشود تا بعد در دوره بنياميه و معاويه به جايي ميرسد که کاملاً وجود مقدس اميرالمومنين(ع) را رصد ميکند و هر کاري حضرت ميکنند بدلش را ميسازد.
فرقههاي کلامي و گرايشهاي معنوي منحرف که الان پيدا میشود تصادفي نيست و همانطور که الان دستگاه شياطين جن و انس تفرق معنوي و ايجاد گرايشهاي باطل را مديريت ميکنند، در دورههاي قبل هم همينطور بوده است. من در کتاب توحيد صدوق، انحرافاتي که در دنياي اسلام در موضوع توحيد شده است را ديدم. در تفسير توحيد يک طيف، از کساني هستند که به «تعطيل» يا «تشبيه» رسيدهاند. اينها مکتبسازي است و ريشهاش به دستگاه طواغیت و شیاطین برميگردد.
درواقع، يکي از کارها ايجاد کالاي جايگزين است که در آن دوره هم بهشدت اتفاق افتاده است، مثل تحريف #معنويت اسلام، تحريف #فقه و حتي روش فقاهت، تحريف #اعتقادات که در همه اينها مکتبسازيهاي متعدد انجام شده است؛ از اشاعره و جبريه بگيريد تا مرجئه. اينها همه ساخته و پرداخته عملي دستگاه طواغیت و بنياميه است و تصادفاً ظهور پيدا نکردند.
شأني که وجود مقدس امام باقر(ع) و امام صادق(ع) در اين زمينه دارند چيست؟
? همانطور که شيخ مفيد نقل کردهاند قبل از امام باقر(ع)، تشيع که مکتب حق است يک #فقه_و_شريعت روشن و حتي يک #معنويت و يا #نظام_اعتقادي داراي چارچوب روشن نداشت و ما گاهي در فقه نيازمند اهل سنت ميشديم، ولي امامین صادقین(ع) يک #مکتب_پيشگام درست کردند.
در صدر اسلام واقعا اين گونه بود و نبض فرهنگ در دست امام باقر(ع) و امام صادق(ع) بوده است. ایشان هم مبارزه با گرايشات منفي ميکردند و جلوي آن معنويت باطلي که بعد مبدأ پيدايش گرايشات صوفيانه شد ايستادند، و هم بهشدت با گرايشات انحرافاتي و ظاهريگري مبارزه کردند و به دنبال ايجاد يک عقلانيت استوار شيعي در کلام و در اعتقادات بودند. ايشان يک بناي عظيمي را در فقه و کلام و عرفان و اخلاق گذاشتند.»
ترببت مدیر
ميپرسم: چرا همه كارها را خودت انجام ميدهي؟
ميگويد: به كار ديگران اعتماد ندارم.
⚪️ميپرسم: چرا اعتماد نداري؟
?ميگويد: هر كاري را به كسي سپردهام، خرابش كرده است.
?بله، كارها بهخوبي و زيبايي پيش ميروند، اگر خود همة آنها را بر عهده بگيريد؛ اما آيا فكر كردهايد در كنار همة كارها، پرورش مدير هم كاري است كارستان؟ تا كاري را به دیگری نسپاريد و مسئوليتي را واگذار نكنيد، مديري خلق نخواهد شد، هرچند ممكن است در لابلاي اين كارهاي گوناگون، يكي دو تا کار هم خراب شوند. آيا به اين نميارزد؟
شهيد بهشتي ميگفت:« به جوان فرصت هشت بار شكست خوردن بدهيد».
پس كارها را به دیگران بسپاريد، هرچند خراب شود؛ و بدانيد:
تا پريشان نشود كار، نگيرد سامان
اگر در حين تبليغ، هر مسئوليتی را به فراخور حال افراد به كسي واگذارید، افزون بر پرورش نيروي زُبده، هسته مركزي ارزشمندي از افراد ساختهايد كه در مواقع دشوار به کمک شما خواهند آمد.تازه، شما از پيله خودرأيي و خودمحوري بيرون ميآييد و موفق ميشويد سليقههاي مختلف را در كارها اِعمال كنيد. براي اداره جلسه قرآن، براي گردش کار كتابخانه محلي، براي تشكيل تيم ورزشي نوجوانان، براي مسئوليت اردوهاي جذاب و براي دهها كار ديگر افرادي بگماريد. آنگاه ببينيد پس از مدتي چه آدمهاي باانگيزهاي دور و برتان را گرفتهاند. شما درچنين شرايطي نشاط را كه لازمه هرکار فرهنگي است، بهخوبي ايجاد و بهدرستي حفظ كردهايد. بهراستي که ایفای مسئوليت، پيران سالخورده را نیز جوان ميكند.
از منافقين درس بگيريد! آنان سمپاتهاي خود را جوري آموزش ميدادند كه توزيع روزنامهاي مهمل را ارزشمندترين كار خويش تلقي ميكردند. آنها در راه باطل خود اينگونه بودند، چرا ما در راه حقمان نباشيم؟
غروب فجر صادق
چرا امام صادق با ان همه شاگردقیام نکرد
✔️چرا قیام نمی کنید و حال آن که هزاران نفر از شیعیان شما آماده شمشیر زدن در رکاب شما هستند؟
▪️یکی از اصحاب امام صادق (علیه السلام) بنام مامون رقی نقل کرده است که: در محضر سرور و مولایم امام صادق (علیه السلام) بودم، سهل بن حسن از شیعیان خراسان وارد شد و سلام کرد و نشست، عرض کرد: ای فرزند رسول خدا کرامت و بزرگی از آن شماست، شما خاندان امامت، چرا بر این حق خود سکوت کرده و قیام نمی کنید و حال آن که هزاران نفر از شیعیان شما آماده شمشیر زدن در رکاب شما هستند.
☘️امام (علیه السلام) فرمود: ای خراسانی! لحظه ای درنگ کن. پس امر فرمود که تنور را روشن کنند، هنگامی که آتش شعله ور شد، به سهل فرمود: داخل تنور شو، سهل گفت: ای پسر رسول خدا مرا از این کار معاف بدار،
?در این هنگام هارون مکی یکی از اصحاب با وفای امام (علیه السلام) وارد شد در حالی که کفش های خود را در دست گرفته بود، سلام کرد و جواب شنید، امام به او فرمود: کفش های خود را بر زمین بگذار و داخل تنور شو، او بدون هیچ درنگی وارد تنور شد و در میان شعله های آتش نشست.
? امام صادق (علیه السلام) رو به خراسانی کرد و از حوادث خراسان برای او گفت، انگار امام (علیه السلام) در آن جا حاضر بوده است، سپس فرمود: داخل تنور را نگاه کن. مامون رقی می گوید: من هم جلو رفتم و داخل تنور را مشاهده کردم، هارون مکی در میان آتش نشسته بود و برخاست و از تنور خارج شد.
▪️امام به سهل فرمود: در خراسان چند نفر مانند او می شناسی؟ عرض کرد: به خدا قسم احدی را نمی شناسم، امام (علیه السلام) حرف او را تایید نمود و فرمود: در زمانی که ما حتی پنج نفر از این گونه یاران نداریم چگونه قیام کنیم؟! (1)
1. مناقب ابن شهر آشوب، انتشارات علامه، ج 4، ص 237