قلب اجاره ای
حیات از خداست، حیات بدن و حیات دل، حیات بدن قوهای است كه سرتاسر بدن را گرفته، زبان حرف میزند، چشم میبیند. اینها آثار آن قوه است، هر چند حقیقتش مجهول است، ولی از آثارش پی به آن میبریم. حیات دل را نیز خدا میدهد و دل زنده میشود. وَ مَن ك انَ مَیتًا فَأَحْیینَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا یمْشِی بهِ فِی الناسِ كمَن مثَلُهُ فِی الظلُمَاتِ لَیسَ بخَِارِجٍ منْهَا (سوره انعام آیه 122)
نشانهاش این است كه از ذكر خدا لذت میبرد. وقتی میگوید یا الله روحش شاد میشود. اگر این طور شد، میشود زندهدل، میشود بنده خاص خدا كه خدا برای او وعدهها داده است.
یكی از بزرگان میفرمود چند سال است غصه و حسرت من وقتی است كه هنگام طلوع فجر مؤذن میگوید: الله اكبر! میفهمم وقت مناجات تمام شد. از بس از ذكر خدا لذت میبرده است. این از حیات دل است.
قربان كسی كه میداند خداوند اول و آخر است، ناظر است، حاضر است، ظاهر است و باطن است، مصی و مصیب است و هو معكم اینما كنتم و … و همه امور به دست اوست و الیالله ترجع الامور و همه امور به او بر میگردد. اوست كه شفا میبخشد، میمیراند و زنده میكند. رزاق است و علیم است و حكیم. سجده بندگی بر خاك باید و از خدای بزرگ استمداد باید تا به قول شهید بزرگ، دل زنده گردد و توفیق بندگی و عبودیت حاصل آید. همان طوركه امام زمان ما میفرمایند: ««اللهم ارزقنا توفیق الطاعه». اگر انسان نادان بفهمد كه به هر گناه و معصیتی تا چه حد در حق خود ظلم روا داشته است، شاید قالب تهی كند و چونان زنان بچه مرده بر بیچارگی خود ضجه زند و از درگاه آن غافر متعال طلب عفو و رحمت كند. شهید چنین میگوید: «سبحانك لا اله الا انت انی كنت من الظالمین».
علی (علیه السلام) میفرماید: «نگاه به كوچكی گناهت نكن، نگاه كن به خدائی كه مخالفت او را كردی. بیادبیها، بیحرمتیهایت را بشمار. آیا وقت آن نرسیده است كه خودت را به حقارت بشناسی، خودت را اقل اقلین، از ذره پستتر بدانی، از خاك هم پستتر بدانی. یك ماه، دو ماه كه میگذرد اگر سر گورت را بردارند از بوی گندت چه میگذرد بر كسانی كه سر تابوت هستند؟ مگر روحت عالی بشود. به زبان خودت اقرار بكن من با این حقارتم چه كسی هستم كه خدای عالم را معصیت كردم، امر عظیم پروردگارم را مخالفت كردم، ای كسی كه واجبی از تو فوت شده، چقدر غافلی؟
هر چه بترسی به مغفرت نزدیكتری. بدترین كس آن است كه گناهش را كوچك میشمارد و میگوید من چه كار كردهام؟ این گناه او را به دوزخ میبرد. كسی كه گناهش را كوچك بشمارد، این گناه آمرزیدنی نیست. گناهت را بزرگ دان. اگر گناهت را بزرگ دانستی، سربه زیر شدی، خدای را یاد كردی، كارت درست است. باید یاد خدا بر زبانت عادت شود و یاد خدا حكمات گردد، گناهی كه از تو سر زد، پشت سرش استغفرالله بگوئی. عبادتی اگر از تو سر زد، پشت سرش بگویی یا الله تو به فضلت قبول كن. قربان آن مسلمانی كه در تمام شعون یاد خدا باشد.
خدایا رحمتت دریای عام است و از آنجا قطرهای ما را تمام است
اگر آلایش خلق گنهكار فروشوئی در آن دریا بیكبار
نگردد تیره آن دریا زمانی ولی روشن شود كار جهانی
این شهید عزیز كه رضوان خدا بر او باد، در تفسیر بسمالله الرحمن الرحیم میگوید:
«یكی از معانی باء درع ربی استعانت است. بسمالله (استعین باسمالله) یعنی هر كاری كه مسلمان میكند، وظیفهاش این است كه بگوید: بسمالله الرحمن الرحیم، هر چه میخواهد بخواند، هر چند یك سطر شعر باشد. اگر حرف میزنی بگو بسمالله، یعنی اگر خدا كند من میتوانم حرف بزنم، یا قلم در دست بگیرم، اگر مدد خدا نباشد نمیتوانم حتی یك كلمه بنویسم. از خانه میخواهی بیرون بیایی، بگو بسمالله. تا پشت فرمان ماشین نشستی، بگو بسمالله. نه زبان خالی، بلكه انشاءالله باش، یعنی به مدد خدا نه خودت. تكیه به خودت را كنار بگذار. پس از آن كه از او مدد خواستی، به مددت میآید. بسمالله یعنی به مدد خدا و او هم یاریت میكند.
منبع: ماهنامه شاهد یاران_- به نقل از رويش