در محاصره تکرارها!
مفهوم وسواس، به گونه ای محاصره شدن فرد را تداعی می کند. افراد وسواسی احساس اجبار به انجام دادن تکراری برخی امور می کنند و نیز احساس محدودیت روانی در خود دارند. معمولا وسواسی ها درباره اختلال خود هوشیار هستند و نیز آن را نوعی آسیب مرضی می دانند؛ یعنی وسواس را قبول ندارند و خود را شخصی می دانند که در حال تحمل وسواس است.وسواس، فکر یا تصویری است که با وجود اراده انسان، به هوشیاری او حمله، و شخص را به انجام دادن برخی کارها مجبور می کند و در او اضطراب گسترده ای برمی انگیزد.
انواع وسواس
تصویرهای وسواسی: برخی تصاویر، وقتی به ذهن شخص می آید، به او اضطراب بالایی می دهد و ذهن فرد را درگیر خود می سازد؛ مانند مادری که در صحنه تصادف فرزندش حاضر بوده و بعد از مدت ها هنوز تصاویر فرزند غرق به خونش در ذهن او می آید و می رود.
افکار وسواسی: برخی افکار، ماننده خوره به جان شخص می افتد و هر چند وقت یک بار به ذهن او حمله می کند؛ مثل فکر نجاست. این افکار ممکن است جنبه عمومی به خود بگیرد و اضطراب شخص را بسیار بالا ببرد مثل فکر نجاست همه چیز و همه جا و همه کس و همه ….
تردیدهای وسواسی: اشخاصی که تردیدهای وسواسی دارند، درباره گذشته و آینده دچار تردیدند. در مورد گذشته، دائم از خود درباره درست و غلط بودن اعمالی که قبلا انجام داده اند، می پرسند و درباره پیامدهایی که گذشته آنها در حال و آینده شان دارد، فکر می کنند و دچار تردید وسواسی در مورد آینده سبب می شود که فرد قدرت تصمیم گیری خود را از دست بدهد و زندگی بدون داشتن قدرت تصمیم گیری، یعنی یک زندگی فلج.
اعمال بی اختیار: نوع دیگری از انواع وسواس، اعمال بی اختیار است؛ اعمالی که فرد فکر می کند که اگر آنها را انجام ندهد، حادثه بدی اتفاق می افتد. فرد خود را مجبور به انجام دادن این رفتارها می بیند و برای کم کردن اضطراب و حالت درماندگی خود به انجام دادن مکرر آنها پناه می برد، حال آنکه فایده ای هم جز افزایش اضطراب او ندارد. مثال این نوع وسواس، شستن های مکرر دست با قصد برطرف کردن نجاست است؛ یا وارسی کردن های مکرر درب منزل به منظور مطمئن شدن از قفل بودن آن. لمس کردن تکراری اشیا هم از دیگر مصادیق این نوع وسواس است.
باید گفت که افکار وسواسی و اعمال بی اختیار معمولا با هم همراه هستند. اگر اعمال بی اختیاری که به آن اشاره شد، با افکار وسواسی همراه نباشد، به آن «رفتار آئینی» گفته می شود؛ مثلا کودکی که به خوابیدن روی رختخواب خود حساسیت بالایی دارد یا حتما باید در هنگام خواب، عروسکش کنارش باشد، دچار رفتار آئینی است که البته وجود آن تا این حد، مشکلی هم برای کودک ایجاد نخواهد کرد.
معرفی کتاب:
کتاب : وسواس، شناخت و راه های درمان نوشته علی محمد حیدری نراقی را برای مطالعه پیشنهاد می کنیم. ناشر : انتشارات میثم تمار-محل نشر : قم- سال نشر : 1388- صفحات : 199- قطع : رقعی
چگونه از دنیازدگی رها بشیم؟!
گاهی اوقات، به این نتیجه میرسیم که زندگی در مادیات آزاردهنده است و از صمیم قلب میخواهیم از زندگی مادی و دنیایی رها شویم و هر آنچه خوبی و خیر از زندگی الهی هست شامل حالمان شود؛ اما راههای رسیدن به این مقصد و هدف را نمیدانیم. در اینجا به برخی راههای وصول به این هدف اشارهای کوتاه میشود.
1. شناخت خدا:
منشأ حبّ دنیا و گرفتار در بند دنیا شدن، غفلت از خداوند است. قرآن کریم میفرماید: «ما جعل الله لرجل من قلبین فی جوفه؛(1) خداوند دو قلب درون هر فردی قرار نداده است». یعنی محبت به دنیا با محبت به خدا جمع نمیشود. بنابراین، راه دل کندن از دنیا پیوستن به خداوند است.
2. توجه به ناپایداری دنیا:
زمانیکه فرد دریافت که دنیا بیاعتبار و فانی است، از دام وابستگی به دنیا رها میشود. خداوند در قرآن کریم، بندگانش را از دام وابستگی به دنیا برحذر داشته و دنیا را بازیچه و بیهوده معرفی کرده است.(2)
بر این اساس امام علی(علیه السلام) میفرماید: در عزت و ارجمندی دنیا رغبت نکنید. فخر دنیا بریده شدنی و آرایش و نعمتش تمام شدنی است.(3)
3. شناخت آثار محبت به دنیا:
اگر فرد بداند دلبستگی به دنیا چه آثار و نتایج زیانباری دارد، از آن فاصله خواهد گرفت. بعضی از این آثار عبارتند:
الف- منشأ گناهان:
امام صادق(علیه السلام) میفرماید: «رأس کلّ خطیئه حب الدنیا؛(4) محبت به دنیا سرچشمه همه گناهان است».
ب- سخت مردن:
امام علی(علیه السلام) میفرماید: «من کانت الدنیا همّته اشتدّت حسرته عند فراقها؛(5) کسی که هم و غم او دنیا باشد، حسرتش در موقع جدا شدن از دنیا بیشتر خواهد بود».
ج- اندوه بیحد:
امام صادق(علیه السلام) میفرماید: «هر که دل به دنیا بندد، به سه خصلت دل بسته است: اندوهی که پایان ندارد و آرزویی که به چنگ نیاید و امیدی که بدان نرسد».(6)
د- حرص شدید:
امام صادق(علیهالسلام) میفرماید: «خداوند دری از دنیا بر بنده نگشاید جز این که مانند آن دری از حرص بر او بگشاید».(7)
4. نیایش و مناجات:
یکی از عواملی که انسان را به رهایی از تعلقات مادی کمک میکند، انس با خدا از طریق نیایش و مناجات است. هر چه ارتباط با خدا بیشتر باشد، بریدگی از دنیا و تعلقات مادی نیز بیشتر خواهد بود.
5. معاشرت با اهل دل:
از آنجا که گرایش و صفات اخلاقی دوست و همنشین اثر مستقیم در آدمی دارد، معاشرت با افرادی که توجه به آخرت دارند، انسان را از وابستگی به دنیا رهایی میبخشد. این نکته در روایات آمده است: «حواریون به عیسی گفتند: با چه کسی معاشرت کنیم؟ فرمود: با کسی که دیدنش شما را به یاد خدا بیندازد و علمش آگاهی شما را بیشتر کند و شما را نسبت به آخرت ترغیب نماید».(8)
6. شناخت دنیا:
نخستین منبع شناخت دنیا، دین است؛ زیرا هیچ کس بهتر از خداوند دنیا را نمیشناسد. یکی از اهداف بعثت انبیا نیز شناساندن حقیقت دنیا بوده است: «او خدایی است که دنیا را مسکن آفریدگان برگزید و پیامبرانش را به راهنمایی جن و انس فرستاد تا دنیا را آن گونه که هست، بشناسانند و از زیانهایش برحذر دارند و با مطرح کردن مَثَلها عیوب دنیاپرستی را نشان دهند».(9)
منبع دیگر شناخت دنیا، خود دنیا است. هر اندازه علاقه و محبت به زندگی دنیا بیشتر باشد، جدایی از آن سختتر خواهد بود، چنان که امام علی(علیه السلام) میفرماید: «من کانت الدنیا همّته اشتدّت حسرته عند فراقها؛ کسی که هم و غم او دنیا باشد، حسرتش در موقع جدا شدن از دنیا بیشتر خواهد بود»
پینوشتها:
1. احزاب(33)، آیه 4.
2. حدید(57)، آیه 20.
3. امام على بن ابى طالب علیه السلام، نهج البلاغه، 1 جلد، انتشارات دار الهجره قم، خطبه 98.
4. میزان الحکمه، ج 2، ص 896.
5. ثقة الاسلام كلینى، الكافى ، دار الكتب الإسلامیة تهران، ج 4، ص 9.
6. همان، ص 7.
7. بحارالانوار، ج 14، ص 331.
8. نهج البلاغه، خطبه 183.
9. همان، حکمت 131
افسردگی پس از تعطیلات
بسیاری از مردم به تعطیلات مانند سفر به فضا مینگرند!
از هفتهها قبل برای پرواز دشوار به فضا به دقت برنامهریزی کرده و پس از پرتاب و ورود به فضا آرامش و سکون بینظیری را تجربه میکنند، اما هنگام بازگشت دوباره به زمین دچار اضطراب و آشفتگی میشوند.
آنها ممکن است زندگی روزمره قبلیشان را مانند نیروی شدید جاذبه زمین پس از روزها بیوزنی احساس کنند. بار و وزن آشنایی که ناگهان تحمل آن بسیار سختتر از قبل میشود. در واقع برخی از مردم دچار افسردگی پس از تعطیلات شده و بازگشت به روال عادی زندگی برایشان بسیار مشکل میشود.
برخی روانشناسان معتقدند: افسردگی عصر جمعه و روزهای تعطیل تقریبا نوعی احساس شایع است که آمار نشان میدهد میزان آن در دانشآموزان بیشتر از افراد دیگر و در زنان بسیار بیشتر از مردان است! این افسردگی دو دلیل اساسی دارد:
۱- بعد از تعطیلات روز کاری یا تحصیلی آغاز میشود.
۲- فرد چنان که باید و شاید از روز تعطیل خود بهره نبرده است!
دلیل این افسردگی هر چیز دیگری هم که باشد هیچ فرقی نمیکند، چون میتوان آن را به راحتی از بین برد، به شرط آنکه این موضوع را باور کنید که عصر نیز هنوز زمانی از یک روز تعطیل است و شما میتوانید از آن به اندازه کافی بهره ببرید.
در فرم خفیف افسردگی بعد از تعطیلات فرد پس از اتمام تعطیلی و بازگشت به کار و فعالیت بهبود مییابد اما در فرم شدید فرد به کمکهای تخصصی و کمکهای روان شناس و روانپزشک نیاز پیدا خواهد کرد.
نکات زیر میتواند به پیشگیری از استرس و افسردگی خفیف مربوط به تعطیلات کمک کند:
• سعی کنید با ایجاد محیطی آرام به کودکان و دانش آموزان کمک کنید تا زودتر و راحتتر استرسها و اضطراب ناشی از برگشت به فعالیتهای روزمره را کاهش دهند.
• توقعات واقعبینانه برای تعطیلات و پس از آن، داشته باشید.
• سرعت خود را بشناسید، نباید مسئولیتهایی بیشتر از توانتان قبول کنید.
• لیستی تهیه کرده و در آن فعالیتهای مهم را اولویتبندی کنید. این میتواند کمکتان کند کارها را با کنترل بهتری اداره کنید.
• در مورد کارهایی که میتوانید بکنید یا نمیتوانید واقعبین باشید.
• همه انرژیتان را صرف یک روز نکنید.
• در لحظه زندگی کنید و از زمان حال لذت ببرید.
• با مقایسه امروزتان با روزهای خوش گذشته، ناامید نشوید.
• اگر تنها هستید، میتوانید کمی از زمانتان را به دیگران کمک کنید.
• دوستان تازه پیدا کنید.
• برای تماس با دوستان یا اقوام قدیمی وقت بگذارید.
• برای خودتان وقت بگذارید.
• از همان اولین روز کاری در ذهنتان سال پیشرو را سالی پر از موفقیت و پرانرژی تصور کنید تا وجودتان از اضطراب آرام شده و گرفتار نگرانی و افسردگی پس از تعطیلات نشود.
• برای اینکه بتوانید هیجان مشابه سال نو را در وجود خود حفظ کنید، میتوانید برای خود فعالیتهای جالب ترتیب دهید.
• هرگاه قرار است به برنامههای قبلیتان بازگردید به خودتان بیش از حد فشار نیاورید و همه چیز را آسان بگیرید.
• با دوستان یا همکارانتان از خاطرات تعطیلات و احتمالا سفرتان صحبت کنید و تجربههای آنها را نیز بشنوید. با این روش خود را آرامآرام برای از سر گرفتن زندگی روزمره آماده میکنید.
دوست بد کیست؟
دوستان، بخش مهمی از زندگی مردم هستند. دوستان خوب، کیفیت زندگی را افزایش میدهند و به شما کمک میکنند جنبه مثبت وقایع را ببینید. آنها در مواقع سختی و خوشی در کنار شما هستند؛ اما دوستی منفی به شما آسیب رسانده و باعث میشود احساس کنید مورد سوءاستفاده قرار گرفتهاید. تشخیص دوستیهای بد میتواند باعث شود که خصوصیتهایی که افراد نامناسب را به سمت شما جلب میکند، در خودتان تغییر دهید.
آیا میتوانید خودتان باشید؟
نباید لازم باشد به خاطر این که مورد پذیرش دوستتان واقع شوید، روش صحبت کردن، لباس پوشیدن و اعمال خود را تغییر دهید. یک دوست بد میخواهد شما را تغییر دهد تا به شکل او، یا تصور او از چیزی که شما باید باشید، در آیید. او به دنبال شناختن شما نیست. اگر متوجه شدید وقتی با دوستتان هستید، بیشتر وقتتان را با حرفهای بیاساس و بیارزش میگذرانید، احتمالاً ارتباط ضعیفی بین شما وجود دارد. این وضعیت نشانه این است که باید تغییراتی را ایجاد کنید. حرفهای بیاساس ممکن است دامنگیر شما شده و به شما احساس بدی نسبت به خودتان بدهد.
عدم امنیت و حسادت
یک دوست بد، در اهداف شما مداخله کرده و دوست ندارد موفقیتتان را ببیند. علت آن، عدم احساس امنیت او است. گاهی اوقات نیز احساس حسادت عمیق او، مانع ارتباط واقعی و احساس شادی برای دوستی که سخت تلاش کرده تا رویاهایش را به واقعیت تبدیل کند، میشود. حتی او ممکن است تا جایی پیش برود که سعی کند شما را با تشویق به رها کردن اهدافتان و ایجاد احساس بد درباره خودتان، از مسیرتان منحرف کند. وقتی در یک رابطه دوستی، معمولاً یک طرف از خود میگذرد و طرف مقابل، خودخواهانه رفتار میکند، این رابطه، محکوم به فناست.
به مرور زمان اگر متوجه شدید پس از صرف زمان با دوستتان احساس بدی دارید یا خصوصیات منفی دارید که پیش از این نداشتهاید، ممکن است وقت آن رسیده باشد که دوستیتان را دوباره ارزیابی کنید.
ویژگیهای منفی
دوستان میتوانند ویژگیهایشان را به هم منتقل کنند. به همین دلیل، مهم است که دقت کنیم با چه افرادی وقتمان را میگذرانیم. به مرور زمان اگر متوجه شدید پس از صرف زمان با دوستتان احساس بدی دارید یا خصوصیات منفی دارید که پیش از این نداشتهاید، ممکن است وقت آن رسیده باشد که دوستیتان را دوباره ارزیابی کنید. دوست بد، اغلب ویژگیهای بدی در شما ایجاد و یا القا میکند. دوست بد میخواهد شما را در مشکلات خودتان گرفتار کند.
رضایت خاطر
دوستی که از شما استفاده میکند، شما را گرفتار میکند و انرژی شما را هدر میدهد، برای شما مناسب نیست. دوست بد کسی است که فقط زمانی به سراغ شما میآید که افسرده یا گرفتار است و به کمک شما نیاز دارد تا احساس بهتری پیدا کند و پس از آن به دنبال کار خود میرود تا دفعه بعد که همین اتفاق میافتد. مثال دیگر دوست بد، کسی است که همیشه باید از او تعریف کرد و نمیتوان در مورد هیچ مسئلهای در دوستی با او بحث نمود. مشکلات از سمت او هرگز حل نمیشوند، اما او بدون هیچ مشکلی به ایرادهای شما اشاره میکند.
چهارشنبه سوری قرآنی!!!!
شاید از خواندن این نوشته خیلی تعجب کردهاید که منظور از چهارشنبه سوری قرآنی چیست؟ ما که تا به حال این اصطلاح را نشنیده بودیم و به گوشمان نخورده بوده است؟ چهارشنبه سوری که قرآن به آن اشاره کرده است مختص به یک روز و آن هم آخرین چهارشنبه از هر سال نیست بلکه این مراسم را میتوان در همه روزهای سال اجرا کرد، اما اینکه چطور یک چهارشنبه سوری قرآنی را در زندگی خود اجرا کنیم نیازمند گوش فرا دادن به نسخههای طلایی قرآن کریم است.
چهارشنبه سوری که در میان ما مرسوم است با چهارشنبه سوری که قرآن به آن توصیه کرده است بسیار فرق دارد:
1ـ چهارشنبه سوری مرسوم خطرات زیادی در پی دارد اما چهارشنبه سوری قرآنی هیچ گونه خطری ندارد.
2ـ چهارشنبه سوری مرسوم جامعه را سرشار از ناامنی میکند اما چهارشنبه سوری قرآنی جامعه را لبریز از امنیت میکند.
3ـ چهارشنبه سوری مرسوم پشیمانیهای زیادی را به دنبال دارد اما در چهارشنبه سوری قرآنی افراد مشتاقند تا بار دیگر این مراسم را اجرا کنند.
4ـ چهارشنبه سوری مرسوم بغض و کینه و نفرت تولید میکند اما در چهارشنبه سوری قرآنی همه کینهها فراموش میشود.
شاید از خواندن این نوشته خیلی تعجب کردهاید که منظور از چهارشنبه سوری قرآنی چیست؟ ما که تا به حال این اصطلاح را نشنیده بودیم و به گوشمان نخورده بوده است؟
چهارشنبه سوری که قرآن به آن اشاره کرده است مختص به یک روز و آن هم آخرین چهارشنبه از هر سال نیست بلکه این مراسم را میتوان در همه روزهای سال اجرا کرد، اما اینکه چطور یک چهارشنبه سوری قرآنی را در زندگی خود اجرا کنیم نیازمند گوش فرا دادن به نسخههای طلایی قرآن کریم است.
مراحل چهارشنبه سوری قرآنی عبارتند از:
ـ اشتباهات خود را بسوزانید:
هر فردی در زندگی خواه ناخواه اشتباهاتی را مرتکب شده است و این اشتباهات همانند چوبهای تنومندی در زندگی انبار شده است و موجب بسیاری از مشکلات برای خود و اطرافیان میشود برای سوزاندن این اشتباهات و برگزاری یک مراسم چهارشنبه سوری اشتباهات خود را جبران و از انجام مجدد آن توبه کنید:
(یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسى رَبُّكُمْ أَنْ یُكَفِّرَ عَنْكُمْ سَیِّئاتِكُمْ وَ یُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهار؛ اى كسانى كه ایمان آورده اید، به درگاه خدا توبه اى راستین كنید، امید است كه پروردگارتان بدی هایتان را از شما بزداید و شما را به باغ هایى كه از زیر [درختان] آن جویبارها روان است درآورد) [تحریم، 8]
ـ کینهها و نفرتها را بسوزانید:
اگر کینه و نفرتی در وجود شما نسبت به دوستان و آشنایان وجود دارد سعی کنید هر از چند گاهی یک مراسم چهارشنبه سوری بگیرید و همه کینه ها و نفرت ها را کاملا بسوزانید با این کار زندگی به کام شما بسیار شیرین می شود و همیشه دعا کنید که:
(وَ لا تَجْعَلْ فی قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذینَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّكَ رَۆُفٌ رَحیمٌ؛ و در دلهایمان نسبت به كسانى كه ایمان آوردهاند [هیچ گونه] كینه اى مگذار. پروردگارا، راستى كه تو رئوف و مهربانى) [حشر، 10]
خداوند متعال یکی از بهترین اعمال برای سوزاندن گناهان و بدی ها و زشتی ها از وجود انسان ها را کمک به مستمندان و فقیران می داند و در یکی از آیات الهی اینگونه می فرماید: إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمَّا هِیَ وَ إِنْ تُخْفُوها وَ تُۆْتُوهَا الْفُقَراءَ فَهُوَ خَیْرٌ لَكُمْ وَ یُكَفِّرُ عَنْكُمْ مِنْ سَیِّئاتِكُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبیرٌ؛ اگر صدقهها را آشكار كنید، این، كارِ خوبى است، و اگر آن را پنهان دارید و به مستمندان بدهید، این براى شما بهتر است؛ و بخشى از گناهانتان را مى زداید، و خداوند به آنچه انجام مى دهید آگاه است.
ـ بدیها را به وسیله خوبیها بسوزانید:
اگر در زندگی افرادی به شما بدی کرده اند، این بدیها را با خوبی کردن متقابل به آنها از بین ببرید تا در سایهسار این لطف و بزرگواری شما افراد نیز از بدیهای خود شان نسبت به شما پشیمان شوند:
(وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذی بَیْنَكَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمیمٌ؛ و نیكى با بدى یكسان نیست. [بدى را] به آنچه خود بهتر است دفع كن؛ آنگاه كسى كه میان تو و میان او دشمنى است، گویى دوستى یكدل مى گردد) [فصلت، 34]
آیا تعارف کار خوبی است؟
آیا در اخلاق اسلامی چیزی شبیه تعارف وجود دارد؟ و اینکه ما قلباً دوست نداریم کسی مهمان ما شود اما برای احترام از او دعوت کنیم کار درستی است؟
بی گمان شما هم به عنوان یک ایرانی روزانه با مسأله ای به عنوان ادب اجتماعی تعارف آشنا هستید و پیش آمده که به دوستی تعارف کنید که امروز نهار می بایست مهمان شما باشد و یا هنگام ورود و خروج از اداره به یکدیگر تعارف کنید. عبارت هایی چون شما بفرمایید و یا اینکه امروز مهمان ما هستید و یا اینکه اگر نخورید ناراحت می شوم و ده ها از اینگونه تعارفات را شنیده و یا حتی خود به کار برده ایم.
شاید بسیاری از اینها از سر دوستی و محبت و عشق به مخاطب و شنونده باشد و به حقیقت خواستار آن باشید که به راه و روشی، دل دیگران را به دست آورید و نهایت احترام و اکرام را در حق وی ادا کنید ولی بی گمان برخی از این تعارفات اساس و ریشه ندارند. به عنوان نمونه در مناطق شمالی کشاورزان و شالی کاران روزانه هنگام کار برای تقویت بنیه خود بیش از چهار وعده سفره می اندازند و هر رهگذر و کارگر و همسایه ای را به صلای غذا می خوانند. اصلا که واژه ای عربی است به معنای خواندن دیگری از دور برای غذاست. این گونه است که تعارفات حتی در هنگام کار و کشاورزی امری طبیعی است و این همه جز برخاسته از احترام و تکریم همسایگان و رهگذران نیست. اما در همان مناطق سخن از تعارفاتی است که بی اساس و پایه است و ضرب المثل هایی نیز برای آن ساخته شده است.
باید ببینیم آیا این تعارفات در منطق دین پذیرفته است و آیا ما سفارشی از ائمه عزیزمان نسبت به نهی یا ترغیب به آن داریم یا نه؟
متاسفانه یکی از آداب غلط در بین ما ایرانیان تعارفات دروغین می باشد.
آیت الله بروجردی درباره علامه درچهای نقل می کند که:
اغلب غذای ایشان به هنگام ناهار و شام، نان و ماست بود که مختصری نعناء خشک هم به آن اضافه می کردند و کمتر اتفاق می افتاد که غذای پخته مثل آبگوشت داشته باشند. از جمله ویژگی های ایشان آن بود که هنگام غذا خوردن از تعارفات مرسوم خودداری می کردند.
یک روز از ایشان سؤال کردیم که چرا در هنگام غذا خوردن تعارف نمی کنید؟
پاسخ دادند: «در تمام مواقع خوف آن دارم که تعارفم دروغ باشد و خدای ناکرده جزء دروغگویان محسوب شوم؛ چون افرادی که هنگام غذا خوردن بر من وارد شده اند، یا می دانستم که غذا خورده اند و در این صورت تعارف کردن معنایی نداشت؛ یا احتمال می دادم غذای مرا نپسندند و یا اینکه غذای موجود فقط به اندازه خودم بوده و من هم بی اندازه گرسنه بوده ام. به هر حال چون احساس می کنم در این گونه موارد تعارف بنده معنایی ندارد و شائبه دروغ نیز به آن وارد است، از تعارف خودداری می کنم. (کتاب قصه های خواندی از چهره ای ماندنی)
تعارف از نگاه اهل بیت(علیهم السلام)
روزی امام صادق(علیه السلام) به همراه فرزندش اسماعیل در مجلسی بودند، یکی از دوستان آن حضرت وارد شد و سلام کرد و سپس نشست، وقتی حضرت از جای برخواستند که از مجلس خارج شوند، آن شخص نیز از جای برخواست و به اتّفاق امام(علیه السلام) به راه افتاد، در راه همراه امام بود، تا اینکه به درب خانه ی امام رسیدند، امام(علیه السلام) بدون اینکه به آن شخص تعارف کنند از او جدا شده و وارد خانه شدند، در این هنگام اسماعیل به حضرت عرض کرد: ای پدر چرا به آن شخص تعارف نکردید و نفرمودید داخل منزل شود؟! حضرت فرمود: آمدنش در خانه موردی نداشت(یعنی آمادگی پذیرش او را نداشتم) اسماعیل گفت: اگر تعارف می کردید او خودش نمی آمد. حضرت فرمود: دوست ندارم که خداوند نام من را جزء کسانی ثبت فرماید که در تعارف زیاده روی می کنند.(یعنی تعارف های دروغین می کنند)(بحارالانوار، ج72، باب العرض علی اخیک، ص457)
اما این نکته نیز قابل ذکر است که اگر تعارف همراه دروغ و امر حرام دیگری نباشد و در عرف احترام به مؤمنین و بزرگترها محسوب شود جزء مطالب ذکر شده نمی باشد.
منبع: تبیان