صفات و ويژگي هاى مشاور در اسلام
ارزش و اهميت والاى اصل مشورت و مشاوره از ديدگاه اسلام، اهميت ويژگي هاى شوراى مشاوره و مشاورين را در اسلام آشكار مى سازد، مشاور در حقيقت ركن اصلى نيل به حقائق و واقعيات و جلوگيرى از خطا واشتباه و تثبيت محور حركت انسانها به سوى نيازمندى هاى فردى واجتماعى و معنوى به شمار مى رود.
حال بايد ديد مشاور در اسلام چه كسى بايد باشد؟ و چه صفات و ويژگي هائى را بايد داشته باشد؟
مشاور از ديدگاه اسلام هر انسان عاقل و بصير و آگاهى است كه ديدگاه اسلامى داشته، با تقوا و خيرانديش بوده، داراى كمالات نفسانى و خالى از فساد اخلاق و مبرا از انحرافات فكرى و عقلى و عملى باشد پس مشاوره در اسلام داراى حدود و مقرراتى بوده، مبتنى بر اصول و معيارهائى مى باشد.
امام صادق عليه السلام فرمود:
«المشورة لا تكون الا بحدودها فمن عرفها بحدودها والا كانت مضرتها على المستشير اكثر من منفعتها».
مشورت بايد با حدود و مقررات و به شرائط خاص خودش انجام پذيرد و كسى كه اين حدود را بشناسد مشورت او منتهى به خير مى شود و كسى كه حدود و شرائط مشورت مفيد را نداند، زيان آن بر مشورت كننده بيشتر از منفعت آن مى باشد. (1)
مطابق اين كبراى كلى مشاور متصف به يك سلسله از صفات بوده و يك سلسله از صفات را نيز بايد نداشته باشد. صفاتى كه مشاور از ديدگاه اسلام بايد آنها را داشته باشد به قرار زير است:
صفات مشاور:
1- مشاور بايد عاقل و صاحب راى و نظر باشد زيرا طبيعى است انسانى كه اطلاعات لازم و خبرگى كافى در مورد مشورت نداشته باشد، مشورت با او نه تنها مفيد نيست، بلكه ممكن است راهنمائى هاى ناشيانه او باعث انحراف بوده، زيان و ضرر به دنبال خود داشته باشد.
امام باقرعليه السلام از پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه وآله نقل مىكند كه از او از معناى حزم واحتياط سئوال كردند در پاسخ آن فرمود: «مشاورة ذو الراي و اتباعهم» يعنى: حزم و احتياط در امور همان مشاوره با انسانهاى عاقل صاحب راى و نظر مى باشد. (2)
اين نوع از مشورت داراى منافع كثير و حداقل موجب پشيمانى وندامت مشورت كننده نمى شود.
ابى جارود از امام باقرعليه السلام نقل مىكند كه فرمود: در كتاب تورات چهار جمله وارد شده است از جمله آنها اين است: «من لا يستشير يندم» (3) كسى كه با صاحب فكر و نظر در امور خود مشورت نكند، پشيمان و نادم مى گردد. و همواره در مخاطرات و گرفتاريها واقع مى شود.
و در روايت ديگرى چنين نقل شده است: «خاطر بنفسه من استغنى برايه». (4) كسى كه بدون مشورت به راى خود عمل كند و خود را بى نياز از مشورت با صاحب نظران بداند، در انجام امور خود را به مخاطره انداخته است.
و در روايات و احاديث وارده از ائمه عليهمالسلام انسان عاقل به عنوان «قرين مرشد» تعبير آورده شده است چنانكه مفضل بن عمر از امام صادق عليه السلام نقل مى كند كه فرمود:
«…من لم يكن له قرين مرشد متمكن عدوه من عقبه». كسى كه براى او دوست نزديك ارشاد كننده افكار او نداشته باشد چه بسا دشمن او از پشت سر او قدرت حمله بر او را داشته باشد.
طبعا «قرين مرشد» انسان عاقل داراى ورع و تقوا مى باشد زيرا راهنماى باطنى ارشاد كننده به نام عقل را همراه خود دارد و اين راهنما او را به خير امر مى كند و او را از بدي ها و زشتي ها باز مى دارد.
سليمان بن خالد مى گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه فرمود:
«استشر العاقل من الرجال الورع فانه لا يامر الا بالخير و اياك و الخلاف فان مخالفة الورع العاقل مفسدة في الدين والدنيا». (5)
با مردان عاقل و با تقوا مشورت كن زيرا او جز به خير دستور نمى دهد و مواظبت داشته باشد واز مخالفتبا راى مشاور عاقل و با تقوى بپرهيز زيرا اين كار باعث فساد در دين و دنياى انسان مى گردد.
بديهى است مشاور عاقل و باتقوا در مقام مشورت در موارد لازم و مقتضى، مشورت كننده را پند واندرز مى دهد و او را از انجام زشتي ها و فسادها باز مى دارد و او را به انجام نيكى ها و خوبي ها راهنمائى مى كند يعنى مشاور عاقل وباتقوا ناصح خوبى بوده و همين امر باعث رشد فكر مشورت كننده و باعث توفيق بيشتر او مي گردد.
منصور بن حازم از امام صادق عليه السلام واو نيز از پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه وآله چنين نقل مى كند:
«مشاورة العاقل الناصح رشد و يمن و توفيق من الله فاذا اشار عليك الناصح العاقل و اياك والخلاف فان فى ذلك العطب». (6)
مشاوره با انسان هاى عاقل نصيحت كننده(ناصح) حداقل سه فايده مهم دارد:
الف - باعث رشد فكر مشورت كننده مى باشد.
ب - باعث بركت در انجام كار مى باشد.
ج - سبب پيدايش توفيقات الهى مى باشد.
پس هنگامى كه ناصح عاقل براى انجام كارى تو را دعوت كرد، حتما از انجام آن كار مخالفت ننما زيرا مخالفت موجب سختى و رنج و مشقت مشورت كننده مى شود.
و در برخى از روايات وارد است كه عمل به دستور شخص عاقل ناصح داراى دين و تقوا باعث اين مى شود كه خداوند كار او را به خير مى انجامد و او را از خذلان و خوارى نجات مى دهد، بلكه مقام و منزلت او را نزد خدا بالا مى برد. (7)
در غرر و درر آمدى از على عليه السلام نقل شده است: «خير ما مشاورت ذو النهى والعلم واولو التجارب الحزم»: بهترين مورد مشورت، مشورت با صاحبان عقل و علم و تجربه و داراى حزم واحتياط مى باشد. (8)
شيخ طوسى در امالى خود از ابوهريره از رسول خدا صلى الله عليه وآله نقل مى كند: «استشردوا العاقل ولا تعصبوه فتندبوا»: با انسانهاى عاقل در امور خود مشورت كنيد و بدينطريق رشد كار خود را طلب كنيد و بعد از مشورت با نتيجه اين مشورت مخالفت ننمائيد و گرنه پشيمان و نادم مى شويد. (9)
حلبى از امام صادق عليه السلام نقل مى كند كه مشورت مفيد و جامع، مشورت با كسانى است كه چهار صفت را داشته باشند از جمله اين صفات: «فاولها ان يكون الذي تشاوره عاقلا» يعنى اولين شرط لازم در مشاور اين است كه عاقل باشد.
جالب اين است كه امام معصوم به دنبال بيان اولين صفت لازم در مشاور، علت آن را اينگونه بيان مى كند:« فانه اذا كان عاقلا انتفعت بمشورته» هنگامى كه مشاوران عاقل باشند، مشورت او مفيد و ثمربخش واقع مى شود.
2 - مشاور داراى خشيت و خوف الهى باشد
دومين ويژگى شخص مشاور و شوراى مشاوره اين است كه خوف الهى و خشيت پروردگار در دل و جا ن آنان جاى داده شده باشد زيرا قطعا چنين كسانى قابل اعتماد و اطمينان هستند، اينان هستند كه فكر خيانت به برادر دينى خود را در دل هرگز جاى نمى دهند و درنتيجه مشورت با آنان اطمينان بخش بوده، براى مشورت كننده امنيت خاطر قابل اعتماد ايجاد مى كند.
امام صادق عليه السلام ضمن بياناتى به معاوية بن وهب چنين فرمود:
«… واستشر فى امورك الذين يخشون ربهم»: (10) با انسانهاى داراى خوف و خشيت الهى مشوت كن. اينها انسانهاى امين بوده فكر خيانت و افشاء سر برادر مؤمن را نزد ديگرى در دل خود هرگز جاى نمى دهند.
و در روايت ديگرى از امام صادق عليه السلام نقل شده است: «شاور فى حديثك الذين تخافون الله»: (11) در امور خود با مشاورين داراى خوف الهى مشورت كن.
وهمين حالت خوف و خشيت الهى معيار امين بودن انسان هاى مشاور محسوب مىشود چنانكه در ضمن همان روايت بالا از امام صادق عليه السلام چنين نقل شده است: «الامين الذي يخشى الله». (12)
3 - مشاور بايد انسان حر و انسانهاى آزادمنش بوده، تحت تاثير برخى از عوامل ضعيف كننده و مضر قرار نگيرد.
چنانكه حلبى از امام صادق عليه السلام دومين شرط لازم در شخص مشاور را چنين بيان مى كند: «والثانية ان يكون حرا متدينا» شرط دوم لازم در مشاور اين است كه او آزادمنش بوده متدين باشد و سر و راز اينكه مشاور بايد چنين صفت و ويژگى را داشته باشد اين است كه امام صادق عليه السلام مى فرمايد:« اذا كان حرا متدينا اجهد نفسه فى النصيحة لك» (13) : هنگامى كه مشاور انسان آزادمنش بوده متدين باشد، تمام هم و سعى خويش را در بهتر انجام دادن نصيحت و مشورت خويش به كار مى برد. (14)
4 - مشاور بايد انسان درستكار و صديق بوده، اصول برادرى را كاملا بداند و آن را در مقام عمل مراعات نمايد.
حلبى از امام صادق عليه السلام درباره اين ويژگى چنين نقل مى كند: «والثالثة ان يكن صديقا مواخيا»: سومين شرط لازم در مشاور اين است كه انسان باصفا بوده، واقعا صديق مشورت كننده باشد و اصول برادرى را درباره او مراعات نمايد.
5 - اثر اين صفت لازم بالا در مشاور اين است كه سر و راز مشورت كننده را كاملا حفظ كند تا منافع او در مقابل دشمنانش به خطر نيفتد.
چنانكه امام صادق عليه السلام چنين فرمود: «اذا كان صديقا مواخيا كتم سرك اذا اطلعته على سرك فان عمله به كعلمك به تمت المشورة و كملت النصيحة.: هنگامى كه مشاور انسان صديق بوده، اصول برادرى را با مشورت كننده مراعات نمايد طبعا سر و راز مشورت كننده را هنگام اطلاع از آن مخفى نگاه مى دارد و نزد ديگرى آن را فاش و آشكار نمى سازد زيرا علم مشاور به راز مشورت كننده مثل علم خود مشورت كننده پس از خويش مى باشد (يعنى مشاور با احراز مقام مشورت به منزله خود مشورت كننده امين بوده، راز او را نزد ديگرى آشكار نمى سازد).
امام صادق عليه السلام در روايت ديگرى همان صفات و ويژگي هاى لازم در مشاور را به عبارت ديگرى بيان فرمود و نكته ديگرى نيز ضمن آن بيان مى فرمايد و آن روايت چنين است:
«شاور فى امورك مما يقتضى الذين فيه خمس خصال: عقل و علم و تجربة و نصح و تقوى فان لم تجد فاستعمل الخمسة و اعظم و توكل فان ذلك يؤديك الى الصواب.
در امور خود در مواردى كه دين و مذهب آن را اقتضا مى كند، مشورت كن با كسانى كه داراى پنج صفت هستند: داراى عقل و علم و تجربه و تقوى بوده، ناصح مى باشند و اگر چنين افراد داراى اين ويژگي ها را نيافتى سعى كن در پيدا كردن آنها و اين عمل سعى را بزرگ بشمار و بعد از سعى و مشورت توكل بر خدا بكن كه قطعا توكل تو به خدا منتهى به عمل نيك و شايسته مى گردد. (15)
تذكر اين نكته در اينجا لازم است كه لزوم مشورت با مشاورين عاقل و عالم و با تجربه و با تقوى منحصر به امور مربوط به دين نيست، بلكه حكم لزوم مشورت، در امور مربوط به دنيا نيز جريان دارد چنانكه مرحوم نورى در مستدرك الوسائل، ج2، ص 65 از مصباح الشريعة روايتى از امام صادق عليه السلام نظير روايت بالا را نقل مى كند و در ذيل آن از امام صادق عليه السلام چنين نقل مى نمايد: «… وما كان من امور الدنيا التي هي غير عايدة الى الدين فامضيها و لاتتفكر فيها» يعنى در امور مربوط به دنيا نيز مشورت با مشاورين عاقل و عالم و متقى و باتجربه لازم است و اين ويژگي ها را در مقام مشاوره مراعات كن.
جالب اين است كه امام معصوم عليه السلام علت اين حكم را اينگونه بيان مى كند:« فانك اذا فعلت ذلك اصبتبركة العيش و حلاوة الطاعة و فى المشاورة اكتساب العلم والعاقل من يستفيد منها علما جديدا»: هنگامى كه تو با مشاورين عاقل و عالم و باتقوى در امور مربوط به دنيا مشورت كردى قطعا به بركات زندگى و شيرينى اطاعت الهى پى مىبرى و در مشورت با چنين كسانى علم جديد براى شما حاصل مىشود و از علم مشاور عاقل عالم استفاده مى برى.
و مثل مشورت با انسان هاى عاقل و عالم مثل تفكر در علم خلقت و آفرينش آسمان ها و زمين است و انسان هر اندازه در عجائب و ظرائف آفرينش آنها تلاش كند، در درياى نور معرفت الهى غرق مى شود و يقين و اعتقاد او نيز زيادتر مى شود.
آرى تنها شرط مشورت با چنين افرادى اين است كه تو عقل و علم و كمال و تقواى مشاور را براى انجام مشورت با او مناسب بدانى و آن را مورد تاييد قرار دهى و در غير اين صورت مشورت با او فايده و سودى براى مشورت كننده دربر ندارد. گرچه مشاور به عقل و ورع ميان مردم شهرت داشته باشد.
امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
«لا تشاور من لا يصدقه عقلك و ان كان مشهورا بالعقل و الورع و اذا شاورت من يصدقه قلبك فلا تخالفه فيما يشير به عليك». (16)
با كسانى كه تو عقل و علم او را براى مشورت با او مناسب نمى دانى مشورت مكن گرچه آن فرد به عقل و ورع مشهور باشد زيرا هنگامى كه تو با كسانى كه آنان را براى مشورت صالح مى دانى بعد از مشورت، با او مخالفت نمى كنى و مورد مشورت را عمل مى نمائى ( واين ويژگى در مورد كسانى كه معتقد به صلاحيت علمى و عقلى براى مشورت نمى دانى وجود ندارد و چه بسا با آنها به مخالفت بر مى خيزد).
پی نوشت:
1) وسائل الشيعة، ج2، ص 207.
2) وسائل الشيعة، ج2، ص 207.
3)وسائل الشيعة، ج2، ص 207
4) وسائل الشيعة، ج2، ص 207.
5) وسائل الشيعة، ج2، ص 207.
6) وسائل الشيعة، ج2، ص 207.
7) وسائل الشيعة، ج2، ص 207.
8) مستدرك الوسائل، ج2، ص 65.
9) مستدرك الوسائل، ج2، ص65.
10) وسائل الشيعة، ج2، ص 208.
11) وسائل الشيعة، ج2، ص 208.
12)وسائل الشيعة، ج2، ص 208.
13) وسائل الشيعة، ج2، ص 207
14) مدرك قبل.
15) اثنى عشريه، ص 210.
16) مستدرك الوسائل، ج2، ص 65.
منبع:
مجله درسهايي ازمكتب اسلام-سال76-شماره3 - حسين حقانى زنجانى