كرامات و مناقب امام جواد عليه السلام
در زندگي امامان معصوم(ع) مواردي خارق العاده در كتاب هاي حديثي نقل شده است كه علما و متكلمان شيعي از آن ها تحت عنوان «كرامات، معجزات، مناقب و نشانه»هاي امامت ياد كردند. چنان كه شيخ مفيد ره، در كتاب گران قدر «الارشاد» تحت عنوان «طرف من الاخبار عن مناقب ابي جعفر عليه السلام و دلايله و معجزاته» اين موارد را نقل كرده است. در اين ميان، موارد خارق العاده و كرامات بيشتري از امامان متأخر به ويژه امام جواد(ع) و امام هادي(ع) در كتاب هاي حديثي روايت شده است. به گونه اي كه بيش از ١٥ كرامت از امام جواد(ع) در كتاب ها نقل شده است.
اين در حالي است كه در كتاب «مسندالجواد» علامه عطاردي تنها ٢٥٠ حديث از امام جواد(ع) روايت شده است. استاد عطاردي در اقدامي ارزشمند و كم نظير، طي چندين مجلد، روايات و اخباري كه از هر يك از امامان نقل شده است را با عنوان «مسندالامام…» جمع آوري و منتشر كرده است.
تفاوت كرامت و معجزه
در كتاب هاي كلامي كم و بيش به تفاوت كرامت و معجزه اشاره و گفته شده است كه معجزه در مفهوم خاص به انجام عملي خارق العاده از سوي پيامبر براي اثبات نبوت و صدق رسالت به كار مي رود. در حقيقت معجزه دليل تصديق ارتباط پيامبر با خدا و عالم غيب است. اما كرامت عملي غيرعادي است كه انجام دهنده آن را براي اثبات ادعاي نبوت يا امامت به كار نمي برد. به همين خاطر شيعه براي اثبات امامت ائمه(ع) به تصريح امام پيشين و مانند آن استناد مي كند و از طريق پاسخ گويي امام به پرسش هاي ديني، برخورداري پاسخ دهنده را از علم الهي(علم لدني) كه از آن در ادبيات روايي به «محدث» بودن تعبير شده، مي آزمايد. هر چند متكلمان براي امور خارق العاده اي كه گاه از امامان سرزده نيز، واژه «معجزه» را به كار برده اند. نكته ديگر اين كه واژه كرامات هم به برخي كارهاي خارق العاده اولياي الهي اطلاق شده است اما تفاوتي كه بين كرامات امامان(ع) با كرامت بزرگان زهد و تقوا ذكر شده، آن است كه گفته اند، كرامات ائمه(ع) با اذن خدا در اختيار آنان است و هرگاه اراده كنند مي توانند كرامتي را از خود بروز دهند، اما ظهور كرامات از سوي عارفان حقيقي و اوليا و ابرار به طور اتفاقي و در مواقع خاص اتفاق مي افتد.
اعجاز علمي امام جواد(ع)
با آن كه امام جواد(ع) در امر امامت بي رقيب بود (چون امام رضا(ع) فرزند ديگري نداشت) و امام رضا(ع) هم به جانشيني فرزندش امام جواد(ع) تصريح كرده و كوشيده بود استبعاد و شگفتي شيعيان را نسبت به امامت جوادالائمه از طريق تمسك به آيات اعطاي نبوت به عيسي(ع) در خردسالي برطرف و زمينه باور شيعيان را به امامت ايشان فراهم كند، با اين همه پس از شهادت حضرت ثامن الحجج(ع) جمعي از بزرگان شيعه در بغداد گردهم آمدند و درباره امامت امام جواد(ع) به مشورت پرداختند. اين گردهمايي نشان مي داد كه پذيرش امامت امام محمدتقي در سن ٧ يا ٨ سالگي، براي برخي از شيعيان دشوار بوده است.
در نتيجه همين شك و ترديدها بود كه گروهي را به سوي «واقفيه» سوق داد و علماي شيعه را به سفربه مدينه و پرس وسوال از امام جواد(ع) واداشت. كتاب كافي از علي بن ابراهيم از پدرش نقل مي كند كه گفت: گروهي از شيعيان از شهرهاي دور آمدند و از امام جواد(ع) اجازه تشرف گرفتند و خدمت آن حضرت رسيدند و در يك مجلس صدها مسئله از او پرسيدند و حضرت به آن ها جواب گفت و در آن زمان ١٠ ساله بود. (كافي ج ٢ ص ٤٢٠-٤١٩) پس از اين پرسش و پاسخ ها بود كه شيعيان متحير به اطمينان قلبي و به اين باور رسيدند كه امام كسي نيست جز جوادالائمه(ع). راوي مي گويد: خدمت ابي جعفر امام محمدتقي(ع) رسيدم و درباره موضوعاتي با اومناظره كردم سپس فرمود: اي ابا علي! (كنيه راوي) شك و ترديد از ميان رفت. پدرم جز من فرزندي ندارد. (كافي ج ٢ ص ١٠٤) هم چنين كليني در كتاب خود «كافي» روايتي را نقل كرده است كه روزي عموي امام رضا(ع) علي بن جعفر(ع) در مسجدالنبي(ص) درس مي داد و احاديثي را كه از برادرش امام كاظم(ع) شنيده بود، براي شاگردان روايت مي كرد. در اين حال امام جواد(ع) به مسجدالنبي(ص) وارد شد. عموي امام رضا(ع) كه سن و سالي از او گذشته بود تا چشمش به امام جواد(ع) افتاد، بي درنگ از جا بلند و بدون آن كه كفش و عباي خود را بپوشد به سمت ورودي مسجد رفت و دست امام جواد(ع) را بوسيد و به آن حضرت اداي احترام كرد. امام به او فرمود: اي عمو! بنشين. خدايت رحمت كند، او گفت: آقاي من! چگونه من بنشينم و تو ايستاده باشي؟! هنگامي كه علي بن جعفر به محلي كه درس مي داد برگشت، اصحاب و شاگردانش او را سرزنش كردند كه چرا با اين كه او عموي پدر امام جواد(ع) است و بسيار بزرگ تر از او از نظر سن، با اين حال چنين نسبت به امام رفتار كرده است؟ او در پاسخ ريش خود را در دست گرفت و به آنان عتاب آلود، گفت: خاموش باشيد اگر خداي عز و جل اين ريش سفيد را سزاوار(امامت) ندانست و اين كودك را سزاوار دانست و به او چنان مقامي داد، آيا من بايد فضيلت او را انكار كنم؟! پناه بر خدا از سخن شما… (همان جا ص٧-١٠٦)
شيخ مفيد هم در «ارشاد» از خوشحالي و مسرت مأمون از علم و دانش امام(ع) درخردسالي سخن گفته و نوشته است به همين خاطر تصميم گرفت دخترش ام الفضل را به همسري آن حضرت در آورد. اما عباسي ها بر تصميم او خرده گرفتند و بهانه آوردند كه امام(ع) هنوز خردسال است و به سرحد معرفت و كمال نرسيده است. اين جا بود كه قرار شد جلسه مناظره اي بين امام(ع) و قاضي القضاة مأمون، يحيي بن اكثم در دربار برگزار شود. اين مناظره برپا شد و يحيي چنان از پاسخ دقيق امام متعجب شد كه هاج و واج ماند و از شرمندگي عرق سراسر صورتش را فرا گرفت و آثار درماندگي در او آشكار شد و زبانش به لكنت افتاد، چنان كه حاضران متوجه درماندگي او شدند و شكست او و عظمت امام (ع) را به چشم خود مشاهده كردند.
امام (ع) از دل مردم آگاه است
هنگامي كه مراسم عروسي انجام شد، شخصي به نام محمدبن علي هاشمي نقل كرده است كه من بامداد روز بعد نخستين كسي بودم كه براي تهنيت خدمت امام رسيدم و چون در آن شب دوايي خورده بودم به شدت تشنه بودم و نمي خواستم از امام آب طلب كنم.
امام(ع) به چهره من نگاه كرد و گفت: به گمانم تشنه اي؟ گفتم: آري، دستور داد آب بياورند، با خودم گفتم: اكنون آبي مسموم مي آورند به اين خاطر اندوهگين شدم. در اين حال خدمتكار آب آورد. حضرت كه گويي فكر مرا خوانده بود، با حالتي متبسم و خندان به صورتم نگاه كرد و فرمود: اي غلام آب را به من بده، آن را گرفت و آشاميد، سپس به من داد. من هم آشاميدم. باز تشنه شدم و دوست نداشتم آب بخواهم، امام اين مرتبه هم مانند بار اول رفتار كرد.
راوي مي گويد: محمدبن علي هاشمي به من گفت: گمان مي كنم امام جواد(ع) چنان كه شيعيان درباره او اعتقاد دارند از دل مردم آگاه است. (كافي ج٢ ص ٤١٩ و ارشاد ص ٦٣١)
نامه هاي بي آدرس
داود جعفري مي گويد: حضور امام جواد(ع) شرفياب شدم و سه نامه بي آدرس همراه من بود كه بر من مشتبه شده بود و نمي دانستم به چه شخصي آن ها را برسانم. به همين خاطر ناراحت بودم. حضرت يكي از آن ها را برداشت و فرمود: اين نامه زياد بن شبيب است. دومي را برداشت و فرمود: اين نامه فلاني است. من مات و مبهوت شدم حضرت لبخندي زد و صاحب نامه سوم را هم فرمود. آن گاه ٣٠٠ دينار به من داد و امر كرد آن را به يكي از پسرعموهايش بدهم و فرمود: آگاه باش كه او به تو خواهد گفت: مرا به پيشه وري راهنمايي كن تا با اين پول از او كالايي بخرم، تو او را راهنمايي كن. داود جعفري مي گويد: من دينارها را نزد او بردم و او از من خواست تا پيشه وري را به او معرفي كنم تا از او كالا بخرد و چنان شد كه امام فرموده بود. داود جعفري نيز نقل كرده است، سارباني از من تقاضا كرده بود، به آن حضرت بگويم او را نزد خود به كاري بگمارد.
من خدمت حضرت رفتم تا درباره او با امام صحبت كنم ديدم غذا مي خورد و جماعتي نزد امام هستند، فرصت نشد با آن حضرت سخن بگويم. حضرت فرمود: اي اباهاشم! بيا غذا بخور و پيش من غذا گذاشت. آن گاه بدون آن كه من بپرسم فرمود: اي غلام! سارباني را كه ابوهاشم آورده نزد خود نگه دار.
كرامات و مناقب اهل بيت(ع) بسيار بيشتر از آن چيزي است كه در كتاب ها نقل شده است. اين موارد تنها گوشه هايي را از جايگاه رفيع آنان بازگو مي كند، جايگاهي كه به درستي در زيارت جامعه كبيره تبيين شده است. امام هادي(ع) در زيارت جامعه شأن امام(ع) در عالم هستي را در جمله جمله آن بيان كرده است. آن جايي كه فرموده است: بكم فتح ا… و بكم يختم، بكم ينزل الغيث و يكشف الهم…
همين عظمت علمي و جايگاه رفيع بود كه بنا به روايات نتوانستند امام را تحمل كنند و آن حضرت را در زمان معتصم عباسي به شهادت رساندند. بدون شك تأمل در كرامات مي تواند شناخت ما را نسبت به ائمه(ع) عميق تر و عواطف و احساس ما را به آنان بيشتر كند و اگر اين كار با تحليل و تحقيق همراه شود، زواياي جديدي از زندگي امامان را براي ما روشن خواهد كرد و تصوير كامل تري از امام در ذهن ما ترسيم خواهد شد.
اهداف سال جدید را چگونه انتخاب کنیم که تا پایان سال آن را کنار نگذاریم؟!
یکی از منش های افراد موفق این است که در ابتدای سال، برای خود اهدافی انتخاب می کنند و خود را موظف می دانند تا پایان سال، اهداف خود را محقق کنند. برای اینکه اهداف خود را کنار نگذاریم، 12 راهنمایی زیر می تواند موثر باشد:
1- کم انتخاب نکنید
یک عقیده متداول این است که باید یک هدف را انتخاب کرد و با گام های مشخص به سوی آن حرکت کرد. اما اکثر ما سابقه طولانی در عدم تحقق اهداف داریم و سال های کمی هم پیش روی ماست. انتخاب یک هدف در سال باعث عملکرد چشم گیری در زندگی نمی شود. حداقل 12 هدف برای سال انتخاب کنید. اگرچه این کار احتمال موفقیت را بیشتر نمی کند اما حداقل دلسردی برای تمام سال پخش می کند.
2- عملکرد سال گذشته خود را ترمیم کنید
از میان 12 هدف انتخابی، حداقل سه هدف مربوط به سال گذشته باشد که به تمامی محقق نشده است.
3- از روی هیجان، انتخاب هدف نکنید
اهدافی که از روی هیجان و در مهمانی سال جدید انتخاب شده اند، به حساب نمی آید. اگر هنوز آن را فراموش نکرده اید، بگذاریدش کنار.
4- اهدافی که یک شبه انتخاب شده اند نیز تحقق نمی پذیرند.
5- از ده هدفی که اول به ذهنتان رسیده است اجتناب کنید.
لاغر شدن، ترک سیگار، بدن سازی و …. هرکسی چنین اهدافی را دارد و این اهداف باعث می شود که با رقابت روبرو شوید. هدف باید در عین حالی که ساده باشد اما به قدری هم منحصر به فرد بوده و هیچ گروه فیس بوکی در آن زمینه موجود نباشد.
6- واقع بین باشید
نگویید: «می خواهم در سال جدید یک کتاب بنویسم». بگویید:«می خواهم نوشتن یک کتاب را شروع کنم و روزی یک صفحه مطلب بنویسم.»
7- از مزیت اهداف برنده- برنده، برخوردار شوید
یکی از دلایلی که افراد به سراغ هدف گذاری سال جدید نمی روند این است که تجربه اهداف برنده- بازنده دارند؛ یعنی هدفی را انتخاب کرده اند که اگر آن را محقق نکنند، احساس بی ارزشی می کنند. کسی که هدف می زند در سال جدید 12 کتاب بخواند، حتی اگر تا پایان سال، 7 کتب هم خوانده باشد، نسبت به سال قبل، به اندازه 7 کتاب از نادانی اش کم شده است.
8- در اهداف خود بازنگری کنید
شاید وقتی در روزهای اول سال، اهداف خود راانتخاب کردید در هیجان و حال هوای سال نو و میهمانی و چشم و هم چشمی بودید. دوباره اهدافتان را بازنگری کنید که تا چه اندازه وقاع بینانه و تحقق پذیر است.
9- اهداف دو ساله بزنید
برای اهداف بزرگ، زمان 2 ساله در نظر بگیرید. البته سیستم اهداف دو ساله برای هرکس، جواب گو نیست.
10- اهداف قدیمی خود را انتخاب نکنید
اگر نتوانسید اهدافی را در سال های قبل، محقق کنید آن را دوباره انتخاب نکنید. آن را شکستی برای همیشه درنظر بگیرید. این موضوع، آنقدرهایی که به نظر می رسد، ناراحت کننده نیست. این میتواند شما را متقاعد کند که یک دستورا لعمل ناکارآمد را کنار بگذارید. این دستور العمل های ناکارآمد هستند که باعث می شوند انسان فکر کند که زندگی بی معنی است.
11- اگر هدفتان در مورد رسانه های اجتماعی است، توجه بیشتری داشته باشید
برخی هدفشان این است که زمان کمتری را صرف رسانه های اجتماعی مانند فیس بوک و اینستوگرام کنند اما موفق نمی شوند. در ذهن داشته باشید انسان های رسانه های اجتماعی، واقعی نیستند و وقتی که به آن نگاه نکنید، تمام وقایع آن هم متوقف می شود.
12- انتظاراتتان را کم کنید
وقتی به آینده می نگریم، اتفاق های ناگواری به ذهنمان می رسد: بحران های سیاسی و زیست محیطی. وقتی به نیمه سال می رسید، کسی به شما گوش نمی دهد که می گوئید: درست طبق برنامه، دوره آن لاین زبان فرانسه تان را به نیمه رسانده اید. هیچ کس اهمیت نمی دهد که شما بیشتر میوه خورده اید. اولین هدف شما برای سال جدید نباید این باشد که بیشتر مسافرت بروید. باید این باشد که باطری قلمی، ذخیره کنید.
۱۰ راهکار برای «اقدام و عمل» در «اقتصاد مقاومتی»
بیانات رهبر معظم انقلاب در تحلیل و تحقق شعار سال ۱۳۹۵
…علت انتخاب شعار امسال را که باز هم شعار اقتصادی انتخاب کردیم، یک تحلیل و یک نگاه به مجموعه مسائل کشور است. شاید در ذهن بعضی میگذشت که ترجیح دارد شعار سال، امسال یک شعار فرهنگی باشد یا شعار اخلاقی، لیکن با توجه به مجموعه مسائل کشور، بهنظر رسید که امسال هم مثل چند سال قبل، شعار سال را که باید بهصورت گفتمانی در میان مردم و افکار عمومی کشور رواج پیدا کند، یک شعار اقتصادی قرار دهیم.
این تحلیل را عرض میکنم، مایلم جوانان عزیز ما، آنچه را که میشنوند، پیشِ خود تجزیه و تحلیل کرده و روی آن فکر کنند؛ در این مقطع زمانی، سیاستهای استکبار و بهخصوص سیاستهای آمریکا، اقتضا میکند که یک تفکری تزریق شود در میان ملت ما؛ اول در میان نخبگان جامعه و بعد از آن بهتدریج به افکار عمومی منتقل شود.
…ما برای اینکه با تحریم مقابله کنیم چهکار باید بکنیم؟ …یک دوراهیای را دشمن نشان میدهد به ما؛ میگوید یا بیایید تسلیم آمریکا بشوید و هر چه او میگوید گوش کنید، یا فشار و تحریم ادامه پیدا میکند؛ این یک دوراهی است که گفتیم غلط و دروغ است، امّا یک دوراهی دیگری وجود دارد: یا بایستی مشکلات تحریم را تحمّل کنیم یا ایستادگی کنیم بهوسیلهی اقتصاد مقاومتی. خیلی خب، آمادگی شما خوب است، منتها برای اقتصاد مقاومتی، صِرف آمادگی کافی نیست؛ ما گفتیم «اقدام و عمل». البتّه دولت محترم در زمینهی اقتصاد مقاومتی کارهایی کردهاند؛ ما گفتیم یک ستاد فرماندهی تشکیل بدهید برای اقتصاد مقاومتی، تشکیل دادند و معاون اوّل رئیس جمهور محترم را در رأس آن گذاشتند؛ کارهایی هم کردند، گزارشش را هم به من دادند که من امروز در پیام اوّل سال به ملّت عزیزمان این را گفتم؛ منتها اینها کارهای مقدّماتی است. به من گزارش دادهاند که بر اثر فعّالیتهایی که انجام گرفته است، تراز بازرگانی مثبت شده یعنی صادرات غیر نفتیمان از وارداتمان بیشتر است؛ خب، این خبر بسیار خوبی است؛ یا اینکه مثلاً فرض بفرمایید واردات ما از سال گذشته کمتر شده است؛ اینها خبرهای خوبی است، منتها اینها کفایت نمیکند و کار با اینها تمام نمیشود؛ کارهای اساسی باید انجام بگیرد. من چند کار را اینجا ذکر کردهام که این کارها باید در زمینهی «اقدام و عمل» انجام بگیرد.
اوّل مسئولین محترم دولتی باید فعّالیتها و زنجیرههای اقتصادی مزیتدار کشور را شناسایی کنند و بر آنها متمرکز بشوند؛ بعضی از فعّالیتهای اقتصادی در کشور اولویت دارد، اهمّیت دارد، مثل مادر میماند و از آن، بابهای متعدّد اقتصادی و تولیدی گشوده میشود؛ روی آنها بایست تمرکز کنند؛ آنها را باید شناسایی کنند و نقشهی راه را مشخّص کنند و تکلیف همه را معلوم بکنند.
دوّمین مسئله در این «اقدام و عمل» ای که ما گفتیم باید مورد توجّه قرار بگیرد، زنده کردن تولید داخلی است. آنطوری که به من گزارش کردهاند، امروز حدود شصت درصد از امکانات تولید ما معطّل است، تعطیل است؛ بعضیها به کمتر از ظرفیت کار میکند، بعضیها کار نمیکند؛ بایستی ما تولید را زنده کنیم، تولید را احیاء کنیم. [البتّه این]، راه دارد؛ این راه را خیلی از اقتصاددانهای متعهّد بلدند. من به مسئولین محترم دولتی مکرّر گفتهام این منتقدینی را که هستند بخواهید، حرفهایشان را بشنوید؛ گاهی پیشنهادهای خوبی دارند؛ میتوان تولید را احیاء کرد و در کشور به حرکت درآورد.
کار سوّم اینکه ما بالاخره تجارت خارجی داریم، واردات داریم، به یک چیزهایی احتیاج داریم که از خارج وارد کنیم، مجبوریم اینها را بخریم، اشکالی هم ندارد، لکن توجّه کنیم که این خریدهای ما، قدرت تولید داخلی ما را تضعیف نکند. فرض بفرمایید ما میخواهیم مثلاً هواپیما وارد بکنیم یا خریداری بکنیم؛ به ما گفته میشود - خود مسئولین دولتی میگویند - که اگر چنانچه فلان درصد از این قیمت را ما در صنایع داخلی هواپیما سرمایهگذاری کنیم، بیشتر از آنکه از خارج بخریم استفاده خواهیم کرد و تولید داخلی هم رشد پیدا میکند. اینکه ما همهچیز را از خارج وارد کنیم و نگاه نکنیم که این خرید ما، این واردات ما چه بلایی سر تولید داخلی میآورد خطا است؛ پس بنابراین در خریدها کاری کنیم که تولید داخلی تضعیف نشود.
چهارم؛ ما پولهایی داریم در خارج از کشور؛ [مثلاً] نفت فروختهایم، پولش را به ما ندادهاند. در قضیهی برجام بنا بر این شد که این پولها برگردد - البتّه اکثرش برنگشته، اغلبش برنگشته و دچار مشکل است؛ دست آمریکاییها را انسان مشاهده میکند پشت این [قضیه]؛ البتّه انگیزههای دیگری هم وجود دارد، لکن بدجنسی بعضی از دستگاههای آمریکایی موجب شده است که این پولها برنگردد؛ لکن بالاخره برخواهد گشت - وقتیکه این پولهای موجود ما در خارج که حالا هر چند ده میلیاردی که هست برگشت، در مصارفی به کار نرود که این پول هدر بشود. این پولی است که وارد کشور میشود، کشور نیاز دارد و در درجهی اوّل مثلاً تولید است؛ مواظب باشند این پولی که وارد میشود، هدر نرود، از بین نرود، صَرف خریدهای بیمورد، صَرف کارهای بیجا، صرف اسرافها نشود؛ یعنی مدیریت منابع مالیای که از بانکها و مراکز خارجی به کشور وارد میشود.
مسئلهی پنجم؛ بخشهایی در اقتصاد ما وجود دارد که مهم و دارای اهمّیت است؛ مثلاً بخش نفت و گاز یا بخش تولید موتور که برای خودرو، برای هواپیما، برای قطار، برای کشتی مورد استفاده است، این بخشهای حسّاس و مهم، دانشبنیان بشود. اینکه ما میگوییم اقتصاد دانشبنیان [این است]. جوانهای ما، دانشمندان ما نشان دادهاند که میتوانند نوآوری کنند، میتوانند ما را از آن سطحی که در فنّاوری داریم بالاتر ببرند. خب، این کار کوچکی است که موشک بُرد بلند را جوری تنظیم کنند که در دوهزار کیلومتری با انحراف دو متر یا پنج متر به هدف بخورد؟ خب آن مغزی که میتواند این کار را بکند، در موارد گوناگون دیگر هم میتواند؛ مثلاً فرض کنید که سطح موتور خودرو را با یک پیشرفتی بالا ببرد که فرض کنیم مصرفش کم بشود، یا موتور قطار را به فلان شکل بهوجود بیاورد؛ میتوانند. همین الان در کشور ما بنگاههای اقتصادی و تولیدیای وجود دارند که کارهایی که آنها انجام میدهند و تولید میکنند، یا از مشابه خارجیاش بهتر است یا برابر آنها است؛ همین الان داریم؛ خب اینها را باید تقویت کرد. پس بنابراین دانشبنیان شدنِ بخشهای مهمّ اقتصاد داخلی، یکی از کارهایی است که در اقتصاد مقاومتی شرط است و بایستی انجام بگیرد.
ششم؛ ما در گذشته روی بعضی از بخشها سرمایهگذاری کردهایم؛ از آنها بهرهبرداری بشود و استفاده بشود. ما در زمینهی نیروگاهسازی در کشور سرمایهگذاری خوبی کردیم؛ در زمینهی پتروشیمی سرمایهگذاری خوبی کردیم. امروز کشور به نیروگاه احتیاج دارد، کشورهای دیگر هم به نیروگاه ارزانی که ما میسازیم احتیاج دارند. ما دیگر نرویم از بیرون نیروگاه بخریم وارد کنیم، یا افرادی بیاوریم برای ما نیروگاه درست کنند. این قسمتهایی که سرمایهگذاری شده است، برایش تلاش شده است و زحمت کشیده شده است، احیاء بشود و از آنها استفاده بشود.
مطلب هفتم؛ در همهی معاملات خارجیای که ما انجام میدهیم، انتقال فنّاوری را شرط کنیم. البتّه برادران ما در دولت به ما گفتند که ما این کار را کردیم و میکنیم؛ من تأکید میکنم و تکرار میکنم برای اینکه غفلت نشود. فرض کنید [اگر] یک وسیلهای را یا یک شیء تولیدی جدیدی را میخواهند بخرند، تولیدشده را نخرند، [بلکه] آن شیء را با فنّاوری مخصوص خودش تهیه کنند و بیاورند؛ فنّاوری را داخل کشور کنند. در قراردادها این را باید بشدّت مورد توجّه قرار بدهند.
مسئلهی هشتم؛ با فساد مبارزهی جدّی بشود، با ویژهخواری مبارزهی جدّی بشود، با قاچاق مبارزهی جدّی بشود؛ اینها دارد به اقتصاد کشور لطمه میزند و ضررش را مردم میبرند. اگر ما در مقابل آن مجموعهای که فرض بفرمایید با زدوبستهایی در زمینهی مسائل اقتصادی ویژهخواری میکنند، خودشان را از امتیازات ویژه برخوردار میکنند و یا دچار فساد پولی و مالی و اقتصادی میشوند، سهلانگاری کنیم، قطعاً کشور ضرر خواهد کرد؛ نباید سهلانگاری بشود. البتّه در مقام بیان و در روزنامهها و جنجال و بخصوص با جهتگیریهای سیاسی، حرفهای قشنگ خوبی زده میشود امّا اینها فایدهای ندارد. حالا یک مجرم اقتصادی را مثلاً فرض کنیم دستگیر کردند، روزنامهها دربارهاش بنویسند و عکس و تفصیلات و کارهایی مانند اینها را با اهداف جناحی و سیاسی بکنند، اینها فایدهای ندارد؛ دو صد گفته چون نیم کردار نیست. باید جلوی آن فسادی را که امروز ممکن است پیش بیاید بگیرند و مانع فساد بشوند. قاچاق همین جور است؛ مانع قاچاق [بشوند]. باید با قاچاق، بهمعنای واقعی کلمه مبارزه کنند.
مطلب بعدی بهرهوری از انرژی [است]. من یکوقتی هم اینجا در یکی از همین سخنرانیهای اوّل سال، چند سال قبل از این، این را گفتم(1) که ادّعا میشود و گفته میشود که اگر ما بتوانیم بهرهوری انرژی را ارتقا بدهیم، بالا ببریم و صرفهجویی کنیم، صد میلیارد دلار صرفهجویی خواهد شد؛ مبلغ کمی نیست، مبلغ زیادی است؛ این را جدّی بگیرند. اینهمه کارهای گوناگون دارد در این مملکت انجام میگیرد، بعضیهایش غیر لازم، بعضیهایش مضر؛ خب کار را در اینجور بخشها متمرکز کنند. این شد «اقدام و عمل»؛ اقدام یعنی این چیزها - البتّه شنیدم این، مصوبّهی مجلس هم هست؛ ارتقای بهرهبرداری از انرژی، مصوبّهی مجلس شورای اسلامی است - واقعاً بررسی کنند که اگرچنانچه یک چنین چیزی وجود دارد، باید روی این متمرکز بشوند و کار کنند.
و [مطلب] دهم؛ به صنایع متوسّط و کوچک نگاه ویژه بکنند. الان چندین هزار کارگاه و کارخانهی متوسّط و کوچک در کشور هست؛ اگرچنانچه این آماری که به من دادهاند و بنده گفتم که شصت درصد از اینها الان دچار بیکاری و تعطیل هستند درست باشد، خسارت است. آن چیزی که در متن جامعه اشتغال ایجاد میکند، تحرّک ایجاد میکند و طبقات پایین را بهرهمند میکند، همین صنایع کوچک و متوسّط است؛ اینها را تقویت کنند و پیش ببرند.
خب، این ده نقطهی کار که اگرچنانچه اقدام و عمل بخواهد انجام بگیرد برای اقتصاد مقاومتی، این ده کار میتواند انجام بگیرد. البتّه کارهای دیگری هم میشود انجام داد که مسئولین نگاه میکنند و بررسی میکنند. بنده ده مورد را اینجوری پیشنهاد میکنم. این میشود جریان انقلاب، این میشود حرکت انقلابی در کشور، این میشود اقتصاد مقاومتیای که کشور را نجات خواهد داد. اگر این کارها را بکنیم، ما میتوانیم در مقابل آمریکا بِایستیم و تحریمهای او در ما اثر نکند. ما احتیاج نداریم از ارزشهای خودمان، از خطوط قرمز خودمان، از اصول خودمان صرفِنظر کنیم تا آمریکا نتواند ما را تحریم بکند؛ ما با دنبال کردنِ همین سیاست اقتصاد مقاومتی، بهمعنای عملی مسئله و اقدام عملی موضوع، میتوانیم کشور را مصونیتسازی کنیم؛ میتوانیم مصونیت بدهیم کشور را تا دیگر در مقابل تحریم به خودمان نلرزیم که ما را تحریم خواهند کرد. خب تحریم بکند؛ اگر اقتصاد مقاومتی شد، تحریم دشمن تأثیر قابل توجّهی نخواهد کرد. این میشود حرکت انقلابی و حرکت مؤمنی. آنوقت اگر ما این کارها را کردیم، مسئولین محترم دولتی آخر سال ۹۵ میتوانند بیایند گزارش بدهند که ما این چند هزار کارگاه و کارخانه و مزرعه و دامداری و امثال اینها را احیاء کردیم. میتوانند بیایند اینها را بگویند؛ میتوانند به مردم گزارش بدهند، مردم هم ببینند و حس کنند. وقتی مردم حس کردند، آنوقت اعتماد و اطمینان پیدا میکنند.
و البتّه باید مردم کمک کنند. من به شما عرض بکنم که مردم - چه افراد سیاسی، چه افراد اقتصادی، چه آحاد مردم - باید به دولت کمک کنند، به مسئولین کشور کمک کنند. این کار البتّه فقط هم کار دولت نیست؛ هر سه قوّه باید با یکدیگر همکاری کنند تا کار پیش برود؛ و مردم هم باید کمک کنند به اینها؛ این کمک لازم است و جدّیت مسئولین بخصوص قوّهی مجریه هم لازم است. اگر بتوانیم این حرکت را راه بیندازیم، عرض کردیم که این جریان، جریان انقلابی است و هم سرعت خواهد داشت، هم موفّقیت خواهد داشت. ما در هرجایی که کار انقلابی کردیم، اینها را داریم. ببینید! کاری که شهدای هستهای ما در زمینههای هستهای که بسیار هم حسّاس است پیشاهنگش بودند، کاری که شهید طهرانیمقدّم پیشاهنگش بود، کاری که شهید کاظمی(2) در زمینهی سلّولهای بنیادی پیشاهنگش بود، کارهای بسیار بزرگی است. در زمینههای فرهنگی [هم] کاری که شهید آوینی پیشاهنگش بود و در این اواخر [هم] مرحوم سلحشور - که اینها پیشروان کار انقلابی در این کشورند - اینها را باید ترویج کرد، اینها را باید تقدیر کرد و نام اینها را باید گرامی داشت. کار انقلابی این است. اینکه من بارها تکرار میکنم که نیروهای انقلابی را و نیروهای حزباللّهی را باید گرامی بداریم و باید نگه بداریم، بهخاطر این است؛ کار وقتی با روحیهی انقلابی شد، پیشرفت خواهد کرد.(3)
پینوشتها:
1) بیانات در جمع زائران و مجاوران حرم رضوی (۱۳۸۸/۱/۱)
2) دکتر سعید کاظمی آشتیانی (رئیس پژوهشکدهی رویان)
3) برگزیده بیانات امام خامنهای مدظلهالعالی در حرم مطهر رضوی (۱۳۹۵/۱/۱)
منبع: راسخون
ترک عادت به تعویق انداختن کارها در نُه (9) مرحله آسان
همه ما گاهی از زیر کار فرار می کنیم و از انجام آن طفره می رویم و یا آن را به تعویق می اندازیم. تعویق در انجام کارها به دلایل گوناگونی صورت می گیرد: گاهی از روی سرگرمی، گاهی در انتظار زمان مناسب، گاهی برای یافتن انگیزه، و گاهی هم این کار لازم است چرا که یک راه برای یافتن انرژی، آماده سازی یا توانایی انجام آن برای به تاخیر انداختن ضرب العجل است.
تعویق در انجام کار به صورت مزمن، دیر یا زود، باعث خواهد شد تا مانعی برای عملکرد ما باشد. این موضوع همچنین با تولید نگرانی، ترس، یا استرس اضافی به روی حالات رفتاری و طرز فکر انسان اثر می گذارد. شاید مهم ترین و جدی ترین عواقب آن از دید مدیریت، تعویق کارها منجر به این امر شود که دیگران احساس کنند، ما باعث جلوگیری از پیشرفت برنامه ها هستیم.
اگر تعویق در انجام کارها برایتان به یک عادت تبدیل شده و شما این را می دانید، در ادامه این متن، نُه راه برای تغییر رفتارتان وجود دارد. پس می توانید سازنده تر و کاری تر شوید. این متن یک روش سودمند دیگر برای احساس نگرانی و فشار کمتر، خوشبینی و اعتماد به نفس بیشتر در مورد انجام وظایف و موثر بودن شما در زندگی است.
یک- بنویسید.
وظایف محوله به خودتان را بنویسید. انجام این کار باعث می شود که وظایفتان در ذهن شما روشن تر آشکار شود به طوری که نتوانید آن را به راحتی نادیده بگیرید.
دو- احساسات خود را شناسایی کنید.
روانشناسان معتقدند که تعویق کار یک واکنش احساسی است و مربوط به یکی از سه احساس اساسی می شود که همیشه در زندگی ما نقش اول را ایفا می کنند. چه احساسی زندگی شما را در بر گرفته است؟ آیا ترس باعث کم کاری و انجام ندادن وظایفتان در زمان مقرر می شود؟ آیا خشم منجر به این واکنش می گردد، زیرا شما از انجام وظایف محوله به خود نفرت دارید؟ یا غم و اندوه است، چرا که شما احساس کافی و مناسب برای انجام کارها ندارید؟ به یک حفاری عمیق در وجود خود برای شناسایی احساسات پشت پرده تان دست بزنید تا بدانید که چرا به عقب کشیده می شوید.
سه- احساسات خود را بروز دهید.
ترس، خشم و اندوه، احساساتی هستند که در بدن و در درون ما لانه می کنند. اگر آنها را به شکل فیزیکی یا سازنده، بروز ندهید یا بیان نکنید، باعث می شود که از درون منفجر شوید. در یک محیط خصوصی، از طریق یک خانه تکانی ذهنی و روانی اغراق آمیز، از شر ترس خلاص شوید.
چهار- تفکر مخرب را در خود خنثی سازید.
هنگامی که به وظایف خود فکر می کنید، چه افکار منفی ای به ذهنتان خطور می کند؟ یافتن یک پادزهر در قالب واقعیت می تواند آن را خنثی سازد. برای نمونه اگر شما فکر می کنید؛ “من هرگز توانایی یادگیری این موضوع را ندارم” به خودتان بگویید؛ “اگر دیگران می توانند، پس من هم می توانم!”
پنج- وظایف خود را تقسیم بندی کنید.
با برخورد و پیش بینی صحیح در مورد وظایف محوله و همچنین خنثی کردن تفکرات منفی، شما به یک نگرش درست دست یافته اید. حال وظایفتان را به مراحل کوچک تر انجام شدنی تقسیم بندی کنید تا با تمرکز به روی انجام این کارها، بتوانید آنها را به راحتی انجام دهید.
شش- پس از انجام هر مرحله کوتاه، شکرگزار باشید.
تا پایان کار صبر نکنید که به خودتان تبریک بگویید. برای دست یابی به هر مرحله کوچک، تا پایان کار، به درگاه خداوند شکرگزاری کنید و به خود پاداش دهید. انجام این کار بسیار انگیزه ساز است و باعث می شود که ترس از شکست در کار و افکار مخرب از بین بروند.
هفت- برای موانع و مشکلات آماده باشید.
هنگامی که وظایف را به بخش های کوچک تر قسمت کردید، موانعی را که می توانند در طول راه باعث ایجاد مشکلات شوند، پیش بینی کنید و به خداوند توکل کنید.
هشت- در برابر تعویق کار، مقاومت کنید.
زمان جهش و مقابله با وظایف محوله به شما فرا رسیده است. شما احتمالا در حین انجام وظایفتان با انواع؛ بهانه، بدخلقی، دلسردی و لرزش از ترس مواجه خواهید شد. به خود بگویید؛ “وقتی این کار را انجام دهم، احساس بهتری خواهم یافت” این شعار را با خود در هر زمانی که لازم می بینید، تکرار کنید.
نه- از پیروزی لذت ببرید.
إِنَّ مَعَ العُسرِ يُسرًا؛ تکمیل یک وظیفه دلهره آور، بسیار رضایت بخش است. به خودتان یادآوری کنید که شما در انجام وظایفتان فوق العاده هستید. با انجام آنچه تاکنون از آن اجتناب می کردید، زندگی خود را ساده تر می سازید. احساس پر انرژی بودن می کنید، در طول شب بهتر می خوابید و از موفقیت خود لذت می برید.
فرار از تعصب در تصمیم گیری
همه ما گرفتار انواع و اقسام تعصب ها هستیم و چیزهای بسیاری را از قبل و بدون داشتن مدارک و شواهد پذیرفته ایم. حتی برخی از تعصب های ما ریشه در ناخودآگاه ما دارد و خود از وجود آن بی اطلاعیم. تعصب به شکل های مختلفی بروز می یابد مثلاً هنگام نظر دهی، واکنش، گفتگو و غیره. یکی از مواردی که تعصب ها بروز و تاثیر ویژه ای دارند، در زمان تصمیم گیری است. به خصوص در تصمیم های مهم و تعیین کننده (مانند تصمیم گیری در مورد ازدواج، سرمایه گذاری، ادامه تحصیل و …)، باید مراقب تعصب ها بود و از آن اجتناب کرد تا به بهترین تصمیم رسید نه آنچه که از قبل دوست داشته و به آن گرایش داریم.
برای پرهیز از تعصب در تصمیم گیری، اقدام های زیر می تواند موثر باشد:
- در زمان جمع آوری اطلاعات، شتاب زده عمل نکنیم چون ممکن است از اطلاعاتی که ارتباط مستقیم ندارد، صرف نظر کنیم.
- تنها به دنبال شواهدی نباشیم که تاییدکننده گزینه مورد نظر ماست.
- متوجه باشیم که چه سوابقی از موضوع می دانیم. گاهی حافظه باعث می شود که به علت سابقه مثبت یا منفی یک موضوع، به گزینه خاصی سوق پیدا کنیم.
- صحت پیش فرض هایی را که در مورد پیامدها و یا شرایط جاری در نظر گرفته ایم، بررسی کنیم.
- گاهی هوش بالا در تصمیم گیری ها، کار دستمان می دهد چون خیلی سریع به گزینه ای می رسیم و تمایلی به ادامه بررسی دیگر گزینه ها نداریم.
- در ابتدا، گزینه هایی که دوست نداریم را بررسی اجرایی کنیم. زیرا در اینصورت، این گزینه ها را به واسطه پیش داوری کنار نمی گذاریم.
- در تصمیم گیری در مورد افراد به خطای هاله ای توجه داشته باشیم. خطای هاله ای، قضاوت قلبی در مورد افراد است. مثلاً اگر از کسی خوشمان نیاید و یا از کسی ذهنیت منفی به عنوان حقه باز داشته باشیم، مراقب باشیم که این قضاوت را در تصمیم گیری لحاظ نکنیم.
- مطمئن شویم که از طریق سعی و خطا عمل نمی کنیم. وقتی که توان تحلیل نباشد، ذهن تمایل به روش های سعی و خطا پیدا می کند.
- بیش از اندازه به خود مطمئن نباشیم. در غیر این صورت نسبت به خطرات و پیامدهای ناگوار تصمیم خود، نگران باشیم.
- گزینه هایمان به اندازه کافی متنوع باشند.
- نظر افراد صاحب نظر را در مورد تصمیم خود جویا شویم.
خم پاره خواندني!
نمي دونم تا حالا خم پاره! به دستتون رسيد يا نه؟ يا اونو خونديد!! نظرتون چيه دربارش؟
خم پاره نشريه طنز و ادبي برو بچ شهيد آوينيه البت تو قزوين.
شماره پاييزي این نشریه همزمان با هفته دفاع مقدس در صفحاتی با عناوین: ترکش اول، دیده بان، سنگر، معبر، پورتال جامع سینمای جنگ، و اما فلسطین، گرای 360 درجه و خشاب کتاب منتشر شده بود كه اتفاقي اونو منزل يكي از دوستان ديدم و تورقي بنمودم….
آثاری از عباس احمدی، محمد رضا اکبری، محمدحسین جعفریان، سید مسعود شجاعی طباطبائی، اکبر صحرایی و امید مهدینژاد و گفتارهایی از حسن ابراهیمزاده و مرتضی مصطفوی از بخشهای مختلف خمپاره ست.
نشریه خمپاره در قطع جیبی، در یک صد صفحه ویژه هفته دفاع مقدس، با شمارگان 30هزار نسخه و با قیمت 400 تومان توسط واحد طنز مرکز علمی فرهنگی شهید آوینی قزوین به چاپ رسیده.
متقاضیان دریافت یا اشتراک این نشریه میتوانند به سایت خمپاره به نشانی www.khompare.com مراجعه نمایند.
همچنین شمارههای 09355779596 و 09365779596 از طریق پیامک و شماره تلفن 2245256-0281آماده دریافت نظرات، انتقادات و پیشنهادات علاقمندان میباشد.
چگونه با اساتید مودبانه برخورد کنیم؟
نحوه پرسش از یک استاد و یا اعتراض به گفتههای او چگونه باید باشد؟ چون من گاهی متوجه می شوم که به نظر من، استاد سخن اشتباهی را بیان میکند و من با او اختلاف نظر دارم و میخواهم سخن او را نقد و یا به او اعتراض کنم؛ اما راه درست این کار را نمیدانم.
اصولاً هدف از تشکیل کلاس درس، فهمیدن و یاد گرفتن مطالب علمی است. بخشی از این هدف، توسط استاد انجام میشود و بخشی هم بر عهده طلبه است. یک فرد موفق، کسی است که برای هر درس، هم پیش مطالعه میکند، هم تمرکز ذهنی دارد و هم پس از درس، مطالعه میکند.
یکی از نشانههای تمرکز ذهنی، طرح پرسشهای مناسب از استاد است. این کار، نشانه فعال بودن او در کلاس درس است و به همین جهت، استادان، شاگردان خود را به سؤال کردن و بیان دیدگاههای خود تشویق میکنند و اگر هنگام درس، کسی از آنها سؤال نکند، آن را نشانه بیتوجهی به درس میدانند؛ البته سؤال نباید نامربوط یا آن قدر ساده باشد که نشانه بیتوجهی به درس تلقی گردد؛ زیرا این کار، نه تنها روحیه استاد را خراب میکند، بلکه وقت دیگران را هم ضایع می کند. بنابراین، بهتر است این گونه سؤالها را خارج از وقت کلاس بپرسیم؛ البته اگر بخواهید پاسخ دقیقتری برای سؤالتان به دست آورید، لازم است نظر استاد را نیز در این مورد جویا شوید.
در مورد اختلاف نظر با استاد، احترام به استاد و حفظ شأن او، منافاتی با اختلاف داشتن در دیدگاههای علمی ندارد؛ چنان که در تمام مراکز علمی، همین گونه است که در عین این که شاگردان، احترام زیادی به استادان خود میگذارند، ولی برخی از نظرات علمی آنان را قبول ندارند. اساتید هم اگر ببینند شاگردان، همیشه سخنان آنها را تأیید میکنند، خوشحال نمیشوند و آن را نشانه عدم خلاقیت آنها میدانند و معتقدند که علم، با انتقاد و اظهارنظرهای مختلف، رشد میکند؛ اما در این جا باید به نکات زیر توجه کرد:
1. در هنگام اعتراض به نظر استاد، رعایت ادب و احترام، ضروری است و اعتراض نباید به گونهای باشد که استاد، تحقیر شود؛ بلکه اعتراض را باید با تعابیری چون «به نظر من…»، «احتمال دارد…»، «آیا این نظر را هم میتوان گفت…» و مانندآن، عنوان کند.
2. قبل از اعتراض به استاد، لازم است درباره نظرات او خوب تأمل کند؛ چه بسا با کمی تأمل، سخن او را بی اشکال ببیند.
3. مودب بودن شما در جلسه درس، به معنای موافقت شما با هر چیزی که در کلاس گفته میشود، نیست. هنگامی که سوالی میپرسید و یا تقاضایی دارید خصمانه برخورد نکنید. هنگامی که سوالی را نفهمیدید و یا با مطلبی موافق نیستید، با مقدمهای مثبت صحبت خود را شروع کنید.
4. بهبود تدریس اغلب به پسخوراندی که استادان دریافت میکنند بستگی دارد. از برخورد منفی در پیشنهادهای خود پرهیز کنید. پسخوراند سازمان یافته، مثبت و ویژه، واقعاً میتواند موقعیت یادگیری را بهبود بخشد.
5. نمره یکی دیگر از مسائلی است که ممکن با استاد در آن توافق نداشته باشید. هرگز وقتی عصبانی هستید، درباره نمره بحث نکنید. ممکن است امتحان به نظر شما غیرمنصفانه باشد اما با این عنوان با استاد صحبت نکنید. هنگامی که نکات خود را مطرح میکنید موارد را به صورت ویژه و مودبانه مطرح کنید.
پاسخ به دو شبهه در مورد امام حسن مجتبی علیه السلام
زندگي سياسي و اجتماعي امام حسن مجتبي ـ عليه السلام ـ يكي از داغ ترين و حساس ترين موضوعات حيات آن بزرگوار شمرده مي شود. در این رابطه عمدتاً دو شبهه وجود دارد:
اول اينكه امام حسن (ع)با آن همه سوابق محكم معنوي و پشتوانه ي الهي چرا با معاويه كنار آمد؟و چرا تن به صلح داد؟
دوم اینکه: نيز كه بي ارتباط با زندگي سياسي امام نيست اينكه امام حسن (ع) چرا همسران متعددي بر مي گزيد؟
پاسخ هر دو را با توجه به مستندات تاريخي و تحليل هاي سياسي آورده مي شود.
پاسخ شبهه اول؛ صلح امام حسن (ع)ابن صباغ مالكي در فصول المهمه مي نگارد:روز جمعه بيست و يكم ماه رمضان سال چهلم هجري صبح همان روزي كه جسد مطهرامير المؤمنين(ع)به خاك سپرده شد امام مجتبي (ع)در جمع مردم كوفه حضور يافت و خطبه اي خواند و ضمن ان فرمود: «لقد قبض في هذه الليله رجل لم يسبقه الاولون و لم يدركه الاخرون…» یعنی: «ديشب مردي از ميان ما رفت كه از ميان گذشتگان تاريخ كسي بر او سبقت نجست و در اينده نيز كسي همتاو همسنگ وي نخواهد بود…»[1]
پس از آن امام به تمشيت امور سياسي، اجتماعي و نظامي پرداخت:كارگزاران را به كار گمارد به اميران ماموريت لازم داد و لشكر را مرتب و مجهز نمود و حقوق حقوق بگيران را تقسيم كرد.
هنگامي كه خبر شهادت علي (عليه السلام)و روي كار امدن امام مجتبي(ع)به معاويه گزارش شد دو تن از جاسوسان خود را جهت خرابكاري و آگاهي از مردم كوفه و اوضاع شخص امام (ع) به سوي كوفه و بصره گسيل داشت كه هر دو توسط امام مجتبي(ع) شناسايي و به قتل رسيدند. سپس امام نامه اي به معاويه نوشت و به او اخطار نمود: «اما بعد، فانك دسست الرجل و ارصدت العيون كانك تحب اللقاءو لو تري العافيه و ما اوشك في ذلك فتوقعه انشاءالله تعالي»[2] یعنی: «تو جاسوساني فرستادي همانند ان است كه برخورد و ملاقات را دوست داري و چه نزديك است پس منتظر آن باش، انشاءالله».
پس با توجه به این نامه، امام مجتبی (ع) از جنگ با معاویه فاجر ابایی نداشت؛ اما راز صلح امام (ع) را از زبان خود امام حسن(ع) ميتوان به دست اورد كه فرمود: «اني رايت هوي اعظم الناس في الصلح و كرهوا الحرب فلم احب ان احملهم علي ما يكرهون» [3] یعنی: «من ديدم تمايل اكثريت مردم به صلح و ترك مخاصمه است و از جنگ گريزانند من ميل نداشتم انان را بر چيزي تحميل كنم كه از ان گريزان هستند» زيرا جنگ چيزي نيست كه با بي ميلي و ناباوري افراد سپاه قابل دوام باشد و پيروزي حاصل گردد.
ایشان در كلامي ديگر فرمود: «والله اني اسلمت الامر لاني لم اجد انصارا ولو وجدت انصارا لقاتلته ليلي و نهاري حتي يحكم الله بيننا و بينهم» یعنی: «به خدا قسم من خلافت را به اين سبب تسليم كردم كه ياور و انصاري نيافتم و اگر ياوراني داشتم شب و روز با معاويه مي جنگم تا خداوند بين ما و آنها (شما)حكم كند».
و نيز فرمود: «لو وجدت اعوانا ما اسلمت له الامر لانه محرم علي بني اميه» یعنی: «اگر ياوراني داشتم خلافت را به او واگذار نمي كردم چون اصولا خلافت بر بنياميه حرام است»[4].
در كتاب تاريخ دمشق ابن عساكر ص 228اساسي ترين فلسفه صلح امام (ع) هم آمده است: معاويه پس ازانعقاد صلح نامه ي تحميلي در نخيله(در قسمت بيروني شهر كوفه )خطبه اي ايراد كرد ودر ضمن ان چنين گفت : «اني و الله ما قاتلتكم لتصلوا ولا تصوموا ولا تحجوا ولا تزكوا انكم لتفعلون ذلك و لكن قاتلتكم لاتامر عليكم و قد اعطاني الله ذلك و انتم له كارهون و اني منيت الحسن و اعطيته اشياء و جمعيهاتحت قدمي و لا افي شئ منها»[5] یعنی: «من با شما مقاتله و جنگ ننمودم كه نماز بگزاريد يا روزه بگيريد يا حج انجام دهيد يا زكات پرداخت كنيد چون خودتان اين كارها را انجام مي دهيد و نيازي به من نداريد بلكه خواستم كه به شما امارت و حكومت داشته باشم و اين خدا بود كه اين خواسته را به من عطا نمود هر چند شماها كراهت داشتيد من به حسن تأمينها دادم. هر چه به او قول داده ام همه را زير پا مي نهم به هيچكدام از انها وفا نخواهم كرد». در حالي كه قران مي فرمايد:"الذين ان مكناهم في الارض اقامو الصلاة". ( حج/41)
در بررسي علل صلح امام مجتبي(ع) از نظر سياست داخلي، مهم ترين موضوعي كه به چشم مي خورد فقدان جبهه نيرومند و متشكل بود زيرا مردم عراق و مخصوصا كوفه در عصر امام (ع)نه آمادگي روحي براي نبرد داشتند نه تشكل و هماهنگي لازم.
پاسخ شبهه دوم؛ تعدد همسران آن حضرتمسأله تعدد زوجات و كثرت طلاق های ایشان را بيشتر در كتبي كه در دوران بني عباس تأليف يافته ميتوان جستجو نمود. متأسفانه بعضي از نويسندگان هم بدون توجه به ريشه و عواقب آن به نقل آن پرداخته اند.
برای پاسخگویی به این شبهه موارد زیر را می توان مطرح نمود:
اولاً: اصل مسأله ساخته و پرداخته مخالفان كينه توز آن حضرت بوده و از راوی معتبری نقل نشده است. عمدتا ناقل اصل اين احاديث 3 يا 4 نفر بوده اند؛ از جمله «يحيي بن العلاء»، «ابوالحسن مدائني»، «شبلنجي» و «ابو طالب مكي». در این میان، مدائني مبلغ رسمي بني اميه بوده و اشعاري هم در مدح معاويه بن ابي سفيان سروده است.[6]
ثانیاً: كثرت ازدواج ها و طلاق ها به گونه اي مبهم مطرح شده و اسامي زنان امام(ع) را ذكر نكرده اند. اگر مسأله واقعيت داشت چرا اين گونه به ابهام برگزار كرده اند؟ اگر واقعا مساله حقيقت داشت اسامي زنان حتي مطلقات را مي توانستند ذكر كنند.
ثالثاً: تعداد فرزندان آن حضرت را غالباً در حدود پانزده تن اعم از پسر و دختر نگاشته اند. اين تعداد در آن ايام يك رقم معمولي و متعارف بود. در صورتي كه صحت ادعاي كثرت ازدواج و طلاق اگر مورد ترديد نبود بدون ترديد فرزندانش بايد بيش از تعدادي باشند كه مورخان نوشته اند.[7]
نتيجه: تمامي رواياتي كه در مورد كثرت ازدواج و طلاق امام حسن(ع) وارد شده به راوياني بر ميگردد كه متخصصين علم رجال انان را مردود شمرده اند تازه اگر مورد اطمينان و موثق هم باشند اين روايات از روايات احاد است و خبر واحد در موضوعات حجت نبوده و از نظر علماء هم معتبر نمي باشد. و در آخر اينكه زهد و پارسايي امام حسن(ع) به قدري بود كه براي او مجال چنين خوشگذراني ها را و لو از راه مشروع باقي نگذاشته و «ابن بابويه» كتابي بنام زهد الحسن درباره ي زهد و پارسايي آن بزرگوار نوشته است.ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1] -فصول المهمه-ابن صباغ – ص 160-161
[2] - بلاذري- انساب الاشراف –ص28
[3] - بحار الانوار-ج44-ص46و45
[4] -تاريخ الخلفاء-ص207-علل الشرايع –ج1-ص211.
[5] -مناقب –ج4-ص40 چاپ دارالاضواء
[6] -لسان الميزان –عسقلاني- ج4-ص 252-
[7] -كشف الغمه –ج2-ص124-
پدیده ای نایاب به نام کتابخوانی!
این روزها میزان خواندن و مطالعه کتاب از هر کاری برایمان مشکلتر شده است. ساعتها وقت برای چت و صفحههای مجازی و … میگذاریم ولی حتی چند دقیقه هم مطالعه نمیکنیم. آخرین باری که کتاب برای مطالعه آزاد خریدهاید، چوقت بوده؟ آیا کتاب را خواندید یا نه؟! شاید تزیینی برای کتابخانهی گوشهی اتاق شده است! و چه جلوهی زیبایی هم جلدهای کتابها به نمای اتاق داده است! به دوستم میگویم فلان کتاب را خواندهای؟ مِن مِن میکند و میگوید وقت نکردم. اما میبینم ساعتها درباره بازیگر فیلم بحث میکند، یا از آخرین ورژن بازی که نصب کرده است با آب و تاب تعریف میکند ولی اگر از او بپرسم از حافظ و سعدی و مولانا چند بیت بخوان، میگوید من که ادیب و شاعر نیستم. آیا این درست است که خانوادهمان تمام سریالهای تلویزیونی را مو به مو حفظ باشد، ولی مقدار کمی از وقتشان را صرف مطالعه و خواندن شرح حال بزرگان و اندیشمندان نکنند. واقعاً اشکال کار کجاست؟ اینکه خود ما علاقهای به مطالعه نشان ندادهایم؟ یا اینکه کتابهای جدید جذابیتی برای خواننده ندارند؟ به نظر شما مشکل کجاست؟
این را باور داشته باشید که به راستی جامعه وقتى فرزانگى و سعادت مى یابد که مطالعه، «کار روزانهشان باشد» کتاب میراثی ماندگار، پدیدهای شکوهمند و باارزش و عنصری رشدآفرین و روشنگر در پهنه زندگانی بشر است. نقش برجسته، والا، حساس و سازنده کتاب در پویشهای تکاملآفرین فردی و اجتماعی، ناشی از گستردگی روح ارزش دانش و بینش و ابهت و اهمیت فرهنگ مکتوب در تاریخ بشری است و به راستی سزاوار نیست که چنین عنصرهایی را به دست فراموشی یا کمتوجهی بسپاریم. کتاب، دروازهای به سوی جهان گستردهی دانش و معرفت است و کتاب خوب، یکی از بهترین ابزارهای کمال بشری است…. کسی که با این دنیای زیبا و زندگیبخش، دنیای کتاب، ارتباط ندارد، بیشک از مهمترین دستآورد انسانی و نیز از بیشترین معارف الهی و بشری محروم است.
برگهاى کتاب به منزله بالهایى هستند که روح ما را به عالم نور و روشنایى پرواز مىدهند. خوشبخت، کسى است که به یکى از این دو چیز دسترسى دارد، یا کتابهاى خوب یا دوستانى که اهل کتاب باشند.
اهمیت کتاب وکتابخوانی این است که با نهادینه کردن عادت به مطالعه در همه تفکرات و اندیشهها و دلها اقدام تا با همگانی کردن شور، شوق و عشق به کتاب و کتابخوانی که آن در جامعه استمرار داشته باشد. اما جای تاسف دارد که عادت به مطالعه جایگاهی در رشد همه جانبه در همه سطوح اجتماع ما پیدا نکرده است. و هنوز عدهای از خواندن سرباز میزنند. میبایست در پیشگیری از توسعه و گسترش بیشتر این آفت به منظور رشد و اعتلای فرهنگ عمومی کوشش و تلاش زیادی نمود و این معضل بزرگ را با جدیت و سختکوشی هر چه تمامتر از جامعه دور کرد و همه انگیزهها و موانعی که به هر دلیل در زمینه کتاب و کتابخوانی ایجاد شده است کنار رانده و با یاری و اراده قاطع تصمیم شکستناپذیری گرفته و نسبت به احیای کتاب و کتابخوانی اقدام کنیم.
کلام بیهوده
کسى که آن چه را به کارش آید کنار گذارد، در آن چه به کارش نیاید [= مفید نباشد] قرار مىگیرد.
یکی از معضلاتی که در دنیای غرق در شبکههای اجتماعی، پیشروی افراد قرار میگیرد؛ بیهودهگویی است که پیامدهای مخربی نیز به همراه دارد. در این مطلب به ریشهها و پیامدهای زشت بیهودهگویی اشاره خواهد شد.
ریشههاى بیهودهگویى
عوامل ذیل، انسان را به وادى بیهودهگویى مىکشاند:
۱ – کنجکاوى بیجا
اشتیاق به دانستن چیزى که براى شخص سودى ندارد یا کاوش در مسائل غیر مفید، از عوامل مهم بیهوده گویى است، البته این نباید با مسئله کسب دانش و فهمیدن امور مفید و نیکو، اشتباه شود. مقصود از این عامل، حرص به دانستن چیزهایى است که فقط سرگرم کننده ولى بىفایدهاند؛ مانند دانستن تعداد آجرهاى خانه فلان شخص، یا پرسش از تعداد موهاى سر خود.
۲ – وقت گذرانى
گاه گوینده به اشتباه گمان مىکند که وقت اضافى دارد و با سخن گفتن مىتواند این وقت را پر کند؛ براى همین به سخن گفتن درباره هر چیزى پرداخته، وقت خویش را هدر مىدهد.
۳- حب جاه (جلب توجه)
سخن گفتن گاه براى جاى گرفتن در دل دیگران است که در این حال، فرد با سخن گفتن مىکوشد توجه دیگران را به خود جلب کند تا مردم به ارتباط با او تمایل نشان دهند.
پیامدهاى بیهودهگویى
۱ – تباه شدن عمر
تلخ ترین زیان کلام بیهوده براى شخص متکلم، تباه شدن عمر او است که بزرگترین سرمایه زندگى او شمرده مىشود. آن چه انسان در این جهان به دست مىآورد، به سبب عمر او است. انسان مىتواند از این بخش زندگانى، براى جهان آخرت خود توشه بردارد و البته با گفتن سخنان بیهوده که هیچ فایده دنیایى و آخرتى ندارد، این فرصت از بین مىرود. اگر زمانى را که صرف سخنان بیهوده مىکند، به سکوت بگذراند و در سکوتش هم به یاد حق باشد، گنجینهاى بزرگ براى آخرت خویش ذخیره کرده است. افزون بر این، انرژى خود را نیز نگاه داشته است.
۲ – حقارت در اجتماع
کلام بىفایده و اضافى، سبب کاستى مقام گوینده مىشود؛ زیرا هر سخنى به صورت معمول مخاطبى دارد و مخاطب با شنیدن سخنان بىارزش از گوینده، ارج و منزلت پیش از شنیدن را براى او باور نخواهد داشت.
۳ – درخواست پوزش
یکى دیگر از آثار زشت بیهودهگویى، این است که چه بسا سخنى بر زبان آورد یا برخوردى کند که از آن پشیمان شود و به ناچار از مخاطب عذر بخواهد؛ حال آن که در روایات آمده است: «مؤمن وارد کلامى نمیشود یا کارى نمىکند که پس از آن عذر بخواهد.»
۴ – زمینهسازى گناهان زبان
سخن بیهوده، زمینه ورود انسان به وادى گناهان زبان را فراهم مىسازد؛ زیرا بیهودهگویى، از شهوت کلام سرچشمه مىگیرد و این اشتها به سخن گفتن، خطرهایى چون غیبت، دروغ، فرو رفتن در باطل و…را در پى دارد. کسانى که شهوت سخن گفتن دارند، بسیار آسانتر از دیگران به گفتار حرام دچار مىشوند. روشن است که بیهودهگویى و پُرگویى، انسان را به وادى گناه نزدیک مىسازد؛ زیرا سخن درست، اندک است و شخص پرگو براى سخن گفتن، به نادرست روى مىآورد؛ چنان که پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) مىفرماید: من کثر کلامه کثر سخطه و من کثر سخطه کثرت ذنوبه و من کثرت ذنوبه کانت النار اولى به (فیض کاشانى، المحجه البیضاء، ج ۵، ص ۱۹۶)؛ کسى که بسیار سخن گوید، خطایش فراوان مىشود و کسى که خطایش فراوان شود کار بیهودهاش فزونى مىگیرد و کسى که بیهودهکارىاش فزونى گیرد، دروغش افزون مىشود و کسى که دروغش فراوان شود، گناهانش بسیار مىشود…(دیلمى، ارشاد القلوب، ج 1، ص ۱۰۴).
گویا بیهودهگویان، سخن را جزو رفتار خویش به شمار نمىآورند و براى همین است که به وادى هولناک گناه کشیده مىشوند. رسول خدامىفرماید: من لم یحسب کلامه من عمله کثرت خطایاه و حضر عذابه (کلینى، کافى، ج ۲، ص ۱۱۵، ح ۱۵)؛ هر کس سخنش را از رفتارش به شمار نیاورد، خطاهایش زیاد و عذابش حاضر مىشود.
۵ – دورى از رحمت الاهى
بیهودهگویى، انسان را از رحمت خداوند دور مىسازد. همان گونه که گذشت، رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) در حدیث معراج فرمود: بر در پنجم دوزخ نوشته شده بود: درباره آن چه به کارت نیاید [= براى تو بىفایده است ]، بسیار سخن مگو که از رحمت خدا ساقط مىشوى (محدث نورى، مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۱۲۶، ح ۱۴۹۷۲).
۶ – از دست دادن امور مفید
هنگامى که شخص به امور بىفایده سرگرم مىشود، از آن چه مفید و سودمند است، باز مىماند؛ یعنى نه تنها سودى نمىبرد، بلکه منفعتهاى بسیارى را از دست مىدهد. امیرالمومنین (علیه السلام) مىفرماید: من اشتغل بما لا یعنیه فاته ما یعنیه (آمدى، غررالحکم، ص ۴۷۷، ح ۱۰۹۴۳) هر کس خود را به چیزى که به کارش نیاید سرگرم سازد، آن چه را که به کارش آید از دست مىدهد.
۷ – نابودى خرد
عقل، انسان را به پیشرفت و کمال فرا مىخواند. سرگرم شدن به امور زاید و بىفایده، حرکتى در جهت خلاف فرمان عقل بوده، موجب نابودى آن مىشود. از امیرالمومنین على (علیه السلام) نقل شده است: ضیاع العقول فى طلب الفضول (آمدى، غررالحکم، ص ۴۷۶، ح ۱۰۹۳۲) ضایع شدن عقلها، در جست و جوى کارهاى زاید است.
۸ – گمراهى
بیهودهگویى موجب نابودى خرد مىشود و با از دست دادن خرد، اندیشه به خطا رفته، انسان، راه کمال و سعادت را گم خواهد کرد. امیرمؤمنان مىفرماید: وقوعک فیما لا یعنیک جهل مضل (آمدى، غررالحکم، ص ۴۷۷، ح ۱۰۹۴۸) قرار گرفتن تو در آن چه به کارت نمىآید، نادانى گمراه کننده اى است.
۹ – قساوت قلب
دورى از یاد خدا، دل را سخت مىکند، و نتیجه پر گویى در آن چه به کار نمىآید، کاهش ذکر خدا، و سرانجام آن، قساوت قلب است. رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) مىفرماید: لا تکثروا الکلام بغیر ذکر الله فان کثره الکلام بغیر ذکر الله تقسو القلب ان ابعد الناس من الله القلب القاسى (علامه مجلسى، بحارالانوار، ج ۶۸، ص ۲۸۱، ح ۲۸) سخن در غیر یاد خدا را زیاد نکنید. همانا سخن بسیار در غیر یاد خدا، دل را سخت مىکند. همانا دورترین مردم از خدا، دل شخص سنگدل است.
۱۰ – خستگى شنونده
بیهودهگویى، افزون بر زیانهاى پیش گفته، موجب ملامت و خستگى شنونده نیز مىشود که این خود، بىمیلى شنونده به هم سخن شدن با بیهودهگو را در پى خواهد داشت.
امیرمومنان على (علیه السلام) مىفرماید: ایاک و کثره الکلام فانه یکثر الزلل و یورث الملل (آمدى، غرر الحکم، ص ۲۱۲، ح ۴۱۰۳) از پرگویى بپرهیز؛ زیرا بر لغزشها مىافزاید و کسالت و خستگى را به دنبال مىآورد.
راههاى درمان بیهودهگویى
درمان بیهودهگویى از دو راه علمى و عملى ممکن است.
دقت در پیامدهاى سخن بىفایده و یادآورى مستمر آنها، سبب ترک این عادت ناشایست مىشود. بیهودهگو باید بداند که عمر عزیزش برنمىگردد؛ پس نباید آن را صرف کار بیهوده کند. اگر شدت علاقه، او را به بیهودهگویى وا داشته است، بداند که با این کار عمر دوستش را تباه مىکند؛ در حالى که مىتواند با سخنان سودمند محبت خویش را ابراز کند.
به یادآوردن ارزش والاى ذکر خدا و اندیشه در مبداء و معاد نیز او را بر ضد بیهوده گویى، تشویق و تحریک مىکند. شناخت نقش گفتار در میان دیگر رفتار، گامى بسیار مهم در ترک بیهودهگویى است.
آن گاه که انسان به اهمیت نقش سخن در زندگى آگاه شود، دیگر به گفتار بىفایده روى نخواهد آورد. امام صادق (علیه السلام) به نقل از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) مىفرماید: من راءى موضع کلامه من عمله قل کلامه الا فیما یعنیه (کلینى، کافى، ج ۲، ص ۱۱۶، ح ۱۹)؛ هر کس جایگاه سخنش را در میان رفتارش بشناسد، گفتارش جز در امور مفید، کم مىشود.
سرگرم شدن به کارهاى مفید و سودمند، کوششى مناسب براى ترک عادت بیهودهگویى است؛ زیرا پرداختن به بیهودهگویى انسان را از کارهاى سودمند باز داشته است؛ پس براى ترک آن باید به ضدش عمل کرد.
امیرمومنان على(علیه السلام) مىفرماید: من اطرح ما یعنیه وقع الى ما لا یعنیه (آمدى، غررالحکم، ص ۴۷۷، ح ۱۰۹۴۶)؛ کسى که آن چه را به کارش آید کنار گذارد، در آن چه به کارش نیاید [= مفید نباشد] قرار مىگیرد.
پرداختن به ذکر، دعا، مسائل مفید علمى و ارشاد و تربیت، از جمله امور مفیدى است که انسان را از بیهودهگویى دور مىسازد.