اضطرار فرج
توبه،ضرورت امروز
بشر باید توبه ای کند به عمق تاریخ… و شیعیان در این میان، باید توبه ای کنند عمیق تر؛چرا که نقشه ی سعادت بشریت در دست آنهاست. در یک سخن، کلید قفل غیبت به دستان شیعه است.
در روایات مرتبط با «ظهور امام عصر» ارواحنافداه آمده است:
(آن هنگامی که برای امام، (یارانی) به تعداد اهل بدر (۳۱۳ تن) گرد هم آیند بر آن حضرت قیام و تغییر واجب می شود.)
آیا در حال حاضر، در میان جمعیت بیش از هفت میلیارد نفری کره ی زمین، سیصد و سیزده واجد شرایط فوق یافت نمی شوند؟
به راستی، آیا در طول این هزار و یک صد و هفتاد و نه سالی که از شروع غیبت می گذرد، نبایستی حداقل در یک مقطع از تاریخ شیعه، گروهی از شیعیان به فکر چاره می افتادند و با عزم راسخ و ایجاد معیارهای مورد نظر این روایت در خود، ظهور مبارک امام عصر را زمینه سازی می کردند تا این که عمر دوران غیبت به این درازا نمی کشید و دوازده قرن غربت آن امام عزیزتر از جان به پایان می رسید و روزگار مردم دنیا و به ویژه شیعیان این نمی بود که اکنون شاهد آنیم؟
البته مخاطب این سؤال، نسل کنونی جامعه ی شیعه نیز هست و شایسته است هر یک از ما به تفکر و تأمل راجع به این حقیقت تلخ پرداخته از خویشتن بپرسیم:
نقش من در طولانی شدن غیبت امام زمان یا به عکس، در نزدیک شدن ظهور آن بزرگوار چیست؟
مولای من چه انتظاراتی از من دارد؟ چگونه می توانم امام زمان خویش را در این عصر و زمانه یاری کنم؟
در شرمساری ما همین بس که امام زمانمان همواره به یاد ماست و ما از آن وجود مقدس غافلیم. ما چشم به راه ظهور آن راهبر آسمانی ایم و آن بزرگوار نیز چشم انتظار بیداری ما از خواب غفلت.
آیا وقت آن نرسیده است که باور کنیم پیشوای نجات بخش ما زنده است؟
آیا هنگام آن نیست که خود باور کنیم و این باور را به دیگران عرضه بداریم که چاره ای جز پناه بردن به آستان مبارک محبوب نداریم؟
سر ارادت ما و آستان حضرت دوست
که هر چه بر سر ما می رود ارادت اوست
آری، باور کنیم همه و همه در آن محضریم و آن پیشوای مهربان از ما به ما نزدیک تر است.
دوست نزدیک تر از من به من است
وین عجب بین که من از وی دورم!
یقین داشته باشیم که امام عصر علیه السلام ما را از خود ما بهتر می شناسد. هر عملی که از ما سر می زند در معرض نگاه اوست. هر سخنی که بر زبان جاری می کنیم - پیش از آن که خود بشنویم- به سمع مبارک حضرت او می رسد. مگر پدران بزرگوارش نفرمودند که:
(اگر لبانتان را در خانه هاتان تکان دهید، منظورتان را می فهمیم.)؟
چگونه است که معتقدیم صحیفه ی اعمالمان هر هفته به آن عزیز عرضه می شود و ما را می بیند؛ اما این باور ما را از ارتکاب لغزشها باز نمی دارد؟!
شما را به خدا سوگند! اگر کودکی شاهد اعمال ما باشد، آیا در نوع رفتار و کردارمان پروا نمی کنیم و حتی تغییر نمی دهیم؟ این چه جسارتی است که در محضر شاهد و ناظر الهی از خود نشان میدهیم؟!
ما او را نمی بینیم و اگر ببینیم، نمی شناسیم؛ اما او که ما را می بیند و می شناسد وبر اعمال و احوال ما اشراف دارد. راستی، اگر به حضور امام زمان علیه السلام در این دنیا یقین کنیم و در همه ی لحظات، خود را در حضور او ببینیم و وی را آگاه بر اعمالمان بدانیم، آیا باز هم قصور و کوتاهی و لغزش خواهیم داشت؟
باور کنیم هر فضیلت و كمال و نعمتی در عالم هست، به میمنت ولی الله الاعظم ارواحنافداه است؛ چه او واسطه ى فيض است در عالم وجود.
باری، شیطان در کمین شیعیان آخرالزمان نشسته است تا آنها را نیز، چون آدم و حوا از بهشت براند. مبادا به کِید ابلیس، ما را از بهشت امامت برانند! … مؤمن که از یک سوراخ دو بار گزیده نمی شود!
امام صادق علیه السلام به کسی که در مجلس آن حضرت آرزوی بهشت کرد فرمود: شما (اکنون) در بهشتید، پس از خدا بخواهید که شما را از بهشت بیرون نکند.» گفتند: جان های ما به فدای شما، ما در دنیاییم (هنوز به بهشت وارد نشده ایم)! فرمودند: «آیا شما به امامت معترف نیستید؟» گفتند: چرا. فرمودند «بهشت همین امامت است که هر کس به آن اقرار آورد در بهشت است. پس از خداوند بخواهید تا این را از شما نگیرد.» (بحار الأنوار ۶۸: ۱۰۲)
کانال چشم به راه
فشار از بالا درک مردم از پایین
همینجوری که یه شونه تخم مرغ ٣٥ هزار تومنی توی دستم و یه قالب کره توی جیبم بود، داشتم با احتیاط از خیابون رد می شدم که یه موتوری زد بهم و شونه تخم مرغم رو دزدید. رفیقش هم دو تا مشت زد توی شکمم و دست کرد توی جیبم، کره رو دزدید. خیلی ناراحت شدم. برنامه داشتم شب یه غذای مفصل و چرب بخورم. سریع بلند شدم برم دنبال موتوری که یهو یه دنا پلاس جلوم ترمز کرد. راننده دناپلاس با تبسمی که ریشه در بهجت ذاتیش داشت، بهم گفت«چی شده عزیزم؟ سوار شو من برسونمت.» چهره اش برام آشنا بود اما نشناختمش. سریع سوار شدم و با عجله گفتم«آقا تورو خدا اون موتور رو تعقیب کن. ازم دزدی کرده.» گفت«لعنت به هرچی دزد و مفسد اقتصادیه. حالاچقدر پول توش بود؟» گفتم «توی چی؟» گفت «توی کیف پولت.» گفتم«کدوم کیف پول؟ یه شونه تخم مرغ ازم دزدید نامرد.» زد رو ترمز و گفت«مسخره کردی منو؟ وقت گرانبهای مردم رو گذاشتم برای تو. خجالت بکش. منو سرکار می ذاری؟» شناختمش. می دونسم یه جا دیدمش. بهش گفتم«به به. شما کجا؟ اینجا کجا؟ اتفاقا دیشب که تو تلویزیون صحبت می کردید، ذکر خیرتون بود. بچه های محله سفت از خجالتتون در اومدند.» گفت«برو پایین آقا. من وقت ندارم.» بهش گفتم«نفرمایید. مگه همین دیشب
نمیگفتید خدمت به مردم اولویت اول شماست. خب اون شونه تخم مرغ منو پس بگیر.» وقتی فهمید من راجع به دزدی تخم مرغ دروغ نگفتم، جواب داد«ببین پسرم اولا که اون موتوری دیگه فرار کرد. ثانیا با طرحی که دادیم، هفته بعد به هر کد ملی هر ماه یه شونه تخم مرغ داده میشه. ثالثا تو این شرایط اقتصادی شما باید کمک دولت و مجلس کنین و فعلا غذاهای گرون قیمت نخورین. واقعا چرا شرایط کشور رو درک نمیکنین؟» یه نگاهی بهش کردم و گفتم«والا اینقدری که ما این سال ها شرایط کشور رو درک کردیم، هرکشور دیگهای بود با این همه درک و فهم باهامون ازدواج می کرد. حالا ولش کن. این همون دنا پلاسه که بهتون دادن؟ خدایی پلاستیک صندلیش رو بکن. اون لا و لوهامون همه عرق سوز شد.» با همون لبخند نشأت گرفته از بهجت ذاتیش گفت«ای بابا. اصرار کردیم تو این وضعیت نابسامان خودرو بهمون ماشین ندید، احساسات مردم جریحه دار میشه. اما هر چی گفتیم قبول نکردند و گفتند مردم شوق خدمت رو که تو چشاتون ببینند درک می کند. مردم همواره درک بالایی دارند.» تو چشماش خیره شدم و گفتم«والا خوب گفتند. همون لحظه که سوار شدم شوق خدمت از چشمات پاشید تو صورتم. من که کامل درکت کردم. آقا دمت گرم. کامل مستفیض شدم. مسیرت کدوم وره؟» سری تکون داد و گفت« والا دارم میرم بهداری. چی بگم از دست اینا. برداشتند ١٥٠٠ دز واکسن آنفلوآنزا برای ما گرفتند، میگن بزنین. هر چی گفتیم بابا مردم عادی هنوز واکسن نزدن. احساسات مردم جریحه دار میشه. اما هر چی گفتیم قبول نکردند و گفتند شما دارین خدمت میکنین. فرق دارین. در ضمن مردم شوق خدمت رو که تو چشاتون ببینند درک می کنند. مردم همواره درک بالایی دارند. دیگه اجبار کردن خلاصه.» دیگه داشت تحملم تموم میشد. گفتم من همینجا پیاده میشم. موقع پیاده شدن نگاه عمیقی بهش کردم و گفتم«حقیقتا ما مردم کامل درک می کنیم شمارو. شما هم فشار روتونه به هر حال. اذیت میشین. فقط اینکه اگه ژاپن بود با رویی که دارین برق تولید می کرد. اضافه اش رو هم پودر تقویت قوای جسمانی درست می کرد.» جوابمو نداد و با همون دنا پلاس کامل محو شد.
روزنامه شهروند - وحید میرزایی طنزنویس
شمارهی جدید نشریهی خط حزبالله
نشریه الکترونیکی خط حزب الله
? شمارهی جدید نشریهی خط حزبالله منتشر شد:
? اطلاعنگاشت | برنامهریزی جریان تحریف برای دادن آدرس غلط بهعنوان راه حل مشکلات کشور؛ راه حل همینجاست
?کلام امام | خداوند ما را از شر خودمان نجات بدهد
? حزب الله این است | جوان مؤمن انقلابی مأیوس نباید بشود
? اصول عدالتخواهی/ برای کسانی که از ما حرف شنوی دارند
بلّغ سلامنا
نشست بر خط با موضوع " منشور پیدا و پنهان در زندگی طلبگی "
حرف دل یک پیرمرد با رهبرانقلاب
پست اینستاگرامی مهران احمدی درباره حرف دل یک پیرمرد با رهبرانقلاب که با تاثر و پیگیری ایشان همراه شد
?محمدرضا رضاپور، کارشناس رسانه و سینما: بعد از این پست اینستاگرامی، آقای باقری کنی، داماد رهبر انقلاب با مهران احمدی تماس می گیرد و از رویت مطلب توسط آقا و تاثر و پیگیری ایشان خبر می دهد و این که آقا شماره تماس و شماره حساب این پیرمرد دلشکسته را می خواهند تا شخصا از او دلجویی کنند.