وقت مطالبه آرمانها
اول. جامعهی زنده و رو به حرکت، با “چالش” مواجه است. در حرکت است که چالشها به سراغ انسان میآید. انسانی که در پای قلهی کوه ایستاده و از همان پایین، صرفا به قله نگاه میکند که با مسئله و چالشی مواجه نیست. در مسیر رفتن به سمت قله است که چالشها به سراغ انسان میآید. چند صباحی از شکلگیری جامعهی نبوی نگذشته بود که “جنگ بدر” بر آن تحمیل شد و پس از آن هم جنگها و چالشها پشت سر هم. انقلاب اسلامی هم همینطور، ایران تازه از منجلاب زمان پهلوی نجات پیدا کرده و عزت یافته بود که درگیر آشوبهای ساختهشده توسط گروهکهای معاند داخلی شد. پس از آن، جنگ سخت نظامی با رژیم بعث آغاز شد و در عین حال، تحریمهای اقتصادی که بعدتر ابعاد بیشتر و گستردهتری نیز به خود گرفت، از سوی دشمنان بر جامعهی ایران تحمیل شد. این اما پایان ماجرا نبود و تا به امروز نیز، این چالشها همچنان ادامه دارد.
دوم. میگویند “چالشها"، فینفسه مسئلهای مذموم نیستند، چگونگی مواجهه با آن است که میتواند آن چالش را تبدیل به “تهدید” یا یک “فرصت” برای شتاب بیشتر به سمت مقصد کند. در ماجرای جنگ احزاب، عدهای از مسلمانان، به محض دیدن تهدید دشمن و آرایش جبههی آن، به وحشت افتادند و تصور کردند که کار تمام است. «یعنی یأس و ناامیدی و خودکمبینی در مقابل دشمن و یک گرایش قلبی پنهان به دشمن در آنها وجود داشت.»(۱۳۹۵/۰۴/۱۲) عدهای دیگر از مسلمانان اما نه تنها نترسیدند بلکه گفتند «هذا ما وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللهُ وَ رَسولُه… همانی که پیغمبر به ما گفته بود، همانی که خدا گفته بود، همان اتّفاق افتاده؛ یعنی آمدن دشمن و حملهی دشمن، به جای اینکه روحیهی اینها را تضعیف کند، ما زادَهُم اِلّآ ایمانًا وَ تَسلیمًا، ایمانشان را تقویت کرد؛ تسلیمشان در مقابل خدا را تقویت کرد؛ عزم و جزم آنها را نسبت به مواجهه و مقابله تقویت کرد.»(۱۳۹۵/۰۴/۱۲) همینها هم بودند که از دل این چالش، یک فرصت استثنائی برای جامعهی نبوی خلق کردند بهطوریکه بعد از آن، کفار و مشرکان، جرأت رویارویی با مسلمانان را نداشتند.
در ایران، و در سالهای اخیر نیز اگرچه تحریمها در ظاهر بهعنوان یک چالش تهدیدزا محسوب میشد، اما ریچارد نفیو در کتاب “هنر تحریمها” نشان داده است که ایرانیها در مقطعی، این چالش را تبدیل به یک فرصت برای خود کردند. او چنین مینویسد: “ایرانیها از فرصت ایجادشده از تحریمهای بینالمللی برای ایجاد یک برنامهی اصلاحاتی و آزادسازی اقتصاد و مصون کردن آن در برابر تحریمهای خارجی استفاده کردند و درست در همان زمان، ایران تلاش میکرد انسجام درونی را از طریق دعوت مردم به اقتصاد مقاومتی و پایان دادن به آثار تحریمها از طریق دور زدن آنها افزایش دهد. همچنین اقداماتی نیز برای تلافی تحریمها انجام داد نظیر ممانعت از پرواز برخی از شرکتهای هواپیمایی اروپایی به ایران… تحریمها همچنین کمک کردند اقتصاد ایران در مسیر مثبتی قرار بگیرد. برای مثال تلاش آمریکا برای کاهش صادرات نفت خام در سال ۲۰۱۲ و ۲۰۱۳ را در نظر بگیرید… اعمال فشار تحریمها در این حوزه میتوانست به توسعهی بخشهای غیرنفتی ایران بیانجامد، خصوصا بخش سیمان. “
سوم. وظیفهی نیروهای مؤمن و انقلابی در برابر وضعیت امروز جامعهی ایران چیست؟ چه طرح و برنامهای پیش روی این نیروها قرار دارد؟ چه کارها و اقداماتی باید انجام دهند؟ چگونه میتوان شرایط موجود را به جای تهدید، تبدیل به یک فرصت استثنائی برای جبههی انقلاب کرد؟
یک کار این است که نیروهای انقلابی، دست روی دست بگذارند و نظارهگر وضع موجود باشند و بگویند «هیچ فایدهای ندارد، نشده، پیشرفت نکردیم و نمیتوانیم بکنیم»(۱۳۹۷/۰۳/۰۷)، یا مأیوس و ناامید شوند و بگویند « «آقا نمیشود، فایده ندارد، همهچیز بههم ریخته است.»(۱۳۹۷/۰۳/۰۷) یک کار دیگر اما این است با عزم راسخ و روحیهی امیدوارانه، برای ساخت “آیندهی مطلوب"، کار و تلاش و فعالیت مضاعف کنند. «ما یک اتوبان را بهصورت یک بنبست تصویر نکنیم. جلوی ما اتوبان است و میتوانیم حرکت کنیم؛ بخصوص با امکاناتی که کشور دارد… نیروهای جوان… نقش لوکوموتیو را [دارند] که وقتی حرکت کردند، بهطور طبیعی به دنبال خودشان قطار را حرکت میدهند»(۱۳۹۷/۰۳/۰۷)
چهارم. در روزهایی که آمریکا خلاف همهی آداب و قواعد حقوقی بینالمللی از برجام خارج شده و ایدهی اصلی غربگرایان برای حل مشکلات کشور نیز با بنبست مواجه شده، نیروهای مؤمن و انقلابی باید فضای افکار عمومی را برای مطالبهی «آرمانهای انقلاب اسلامی» آماده و مهیا کنند. اگر «لشگر نیروهای مؤمن و انقلابی»، به جای انزوا و ناامیدی، وارد میدان شده و مطالبهی آرمانها و تکرار آن را بر سر دست بگیرند، آنگاه است که میتوان از شرایط موجود، فرصتی استثنائی برای انقلاب اسلامی بهوجود آورد. این همان مطالبهای است که رهبر انقلاب در دیدار امسال خود با دانشجویان، صراحتا آن را اعلام کردند: «ما امروز در جامعهمان نیاز مبرم داریم به اینکه آرمانها را مدام تکرار کنیم، مدام بگوییم، مدام روی آن کار کنیم، مدام مطالبه کنیم… مطالبهگری آرمانها از آن چیزهایی است که از آن نباید دست برداشت. اگر چنانچه این حجم عظیم و وسیع تهاجم به افکار عمومی از سوی ضدّ انقلاب با این مطالبهگریها مواجه نشود، قطعاً ویرانگری خواهد کرد. یادآوری آرمانها، مطرح کردن آرمانها، خواستن آرمانها، طلبکاری نسبت به تحقّق این آرمانها یک سدّی است در مقابل تخریب افکار عمومی و فضاهای نخبگانی و فضاهای مدیریتی… اینجا یک لشکری از جوانهای مؤمن و انقلابی لازم است که وارد میدان بشوند، مطالبه کنند آرمانها را و خودشان کمک کنند به تحقّق این آرمانها.»(۱۳۹۷/۰۳/۰۷)
منبع: مجله خط شماره 141
مناسبت های امروز
كشف كودتاي نوژه (1359 ش)
كشف كودتاي نوژه عليه نظام نوپاي جمهوري اسلامي ايران (1359 ش)
از اولين روزي كه انقلاب اسلامي ايران، استوارترين سنگر غرب و آمريكا را در منطقه به هم ريخت و تحولات زيربنايي را در ايران آغاز كرد، استكبار جهاني كه منافعش به خطر افتاده بود، تلاشهاي وسيعي را براي سرنگوني اين نظام مقدس آغاز كرد. آنان با حمايت از مزدوران ضدانقلاب درصدد كودتا و فتح تهران بودند، زيرا تصور ميكردند كه همانند كودتاي 28 مرداد 1332، قادر به تجديد قدرت خود خواهند بود. اين مزدوران وطن فروش در روز نوزدهم تيرماه 1359 قصد داشتند تا با كمك نفوذيهاي خود فروخته در پايگاه هوايي نوژه همدان، كودتايي را عليه نظام اسلامي انجام دهند. آنان با به كارگيري امكانات وسيع مالي، 12 تيم عملياتي و تعدادي راهنما و چندصد تن از عشاير ايل بختياري، جهت يورش به پايتخت آماده شدند. ولي هنگامي كه خلبان مأمور حمله به بيت حضرت امام خميني(ره) اين موضوع را با مادر خويش مطرح ميكند، با عكس العمل شديد وي روبرو ميگردد. خلبان در انجام اين عمل دچار ترديد شده و شخصاً به حضور آيت اللّه خامنه اي ميرود و عمليات را افشا مينمايد. به اين ترتيب و با پيگيري مسئولان بلندپايه نظام، كودتاي براندازي، خنثي و عوامل آن دستگير يا فراري و رسوا شدند.
امام صادق(علیه السلام)؛ جان تازه در کالبد مرده اسلام
چرا ما شیعیان را نه شیعه علوی بلکه شیعه جعفری و مکتب و مذهب ما را مکتب جعفری مینامند؟ این پرسشی است که گاه به عنوان یک شبهه از سوی معاندان مطرح میشود و شیعه را مذهبی برساخته به دست امام جعفر صادق(علیه السلام) معرفی میکنند و آن را نه اسلام راستین محمدی، بلکه فرقهای میخوانند که در اوایل قرن دوم هجری به دست جعفربن محمدٍ الصادق(علیه السلام) ساخته شده است.
این دشمنی علیه مکتب اهل بیت(علیهم السلام) البته ریشه در دشمنیهای صدر اسلام با خاندان نبوت دارد و از آنجا سرچشمه میگیرد که برخی از خویشاوندان پیامبر(صلی الله علیه وآله) که اسلام را یا از سر نفاق و اجبار و یا به طمع مال و مقام پذیرفته بودند، پس از رحلت ایشان، خط نسیانی بر واقعه تاریخی و مهم «غدیر» کشیدند و با طرح بهانههای واهی از جمله اینکه نبوت و خلافت هر دو نمیتواند به یک تیره از قریش یعنی بنیهاشم برسد یا اینکه علی(علیه السلام) جوان و کمتجربه است و یا بهانههای دیگر، در اسلام راستین که بنا به وصیت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) باید رهبریاش به ولیّ او علی ابن ابیطالب(علیه السلام) میرسید، چند دستگی و انشقاق ایجاد کردند و با خانهنشین کردن علی(علیه السلام)، راه اسلام راستین را منحرف نمودند.
مولای متقیان حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) پس از ۲۵سال خانهنشینی و سکوت راهبردی، آنگاه که به اصرار مردم، خلافت را – که حق الهی ایشان بود – پذیرفت، با سه خط پیمانشکنان (ناکثین/ طلحه و زبیر)، از دین خارج شدگان (مارقین/ خوارج نهروان) و طغیان کنندگان (قاسطین/ معاویه) روبرو شد که هر یک به طریقی راه ایشان را سد کردند و سبب شدند که راه اسلام راستین برای رسیدن به اهداف الهی خود مسدود و منحرف شود. در این میان، پیمانشکنان و خوارج از سر راه برداشته شدند اما خطرناکترین دشمن امام علی(علیه السلام) یعنی معاویه که بعدها دشمنی او و خاندانش به فرزندان علی(علیه السلام) نیز آسیب رساند، همچنان باقی ماند.
از اینجا بود که دشمنیهای معاویه به عنوان نماد نیرنگ و نفاق و دنیاطلبی و حقد و کینه و حسد، در برابر مولای متقیان علی(علیه السلام ( به عنوان نماد انسان کامل، عدالت، پرهیزگاری و ولایت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) روز به روز بیشتر شد و شیعیان علوی را که میراثداران اسلام ناب و راستین محمدی بودند در تنگنای روزافزون قرار داد.
معاویه تلاش میکرد جامعه شقه شقه شده اسلام را که پس از ماجرای سقیفه دچار چند دستگی شده بود، در حالی که هنوز مسلمانان صدر اسلام زنده بودند و شرح رشادتها و جنگاوریها و پرهیزگاری و بزرگمردی علی(علیه السلام) نیاز به شاهد و دلیل نداشت، دچار انحراف کند. او میخواست با جعل احادیث در مدح دیگر افراد و با رقیب تراشی برای علی(علیه السلام) و معرفی افرادی که دارای جایگاه والای علم و تقوا و زهد بودند، نور درخشان امیرالمؤمنین(علیه السلام) را کمرنگ جلوه دهد و از سوی دیگر با تلاش برای دگرگون جلوه دادن شخصیت حضرت علی(علیه السلام) و بیان دروغهای بزرگ مانند اینکه علی(علیه السلام) نماز نمیخواند و حق مردم را ضایع میکند، شخصیت نورانی آن حضرت را لکهدار کند تا بدین ترتیب حاشیه امنی برای خود و خاندان قدرتطلب خویش فراهم آورد.
از اینجا بود که مکتب اسلام راستین در محاق ظلم و تزویر و نفاق امویان قرار گرفت و در نزدیک به ۹۰ سال حکومتِ سلطنتوار آنان، سبّ امیرالمؤمنین(علیه السلام) بر منابر و هنگام خطبهها رایج شد و چنان عرصه بر علویان تنگ گردید که کسی جرأت بیان عقیده راستین خود را نداشت. در این مدت، اسلامی که سردمدار آن معاویه نیرنگباز و منافق، و یزید شرابخوار و میمونباز بودند دچار انحرافی چنان بزرگ شد که فرزند علی(علیه السلام) حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) احساس کرد جز با نثار خون خود و خانواده و یاران باوفایش نمیتواند اسلام را به مسیر راستین خود برگرداند. اینگونه بود که امام حسین(علیه السلام) پا در میدانی گذاشت که از هر سو شمشیرها و نیزهها احاطهاش کرده بودند و حماسهای آفرید که صدای مظلومیت شیعه را در سراسر تاریخ به رساترین آواز، طنینانداز کرد.
در این شرایط از اسلام جز نامی و ظاهری و از نماز و روزه و حج و جهاد جز صورتی باقی نمانده بود که رخشندگی خون حسین(علیه السلام) چشمها را خیره کرد و بار دیگر در جامعه شقه شقه شده مسلمانان، نگاهها به سمت خاندان عترت که میراثدار راستین اسلام ناب بودند، چرخید.
دیری نپایید که ظلم بنی امیه و ریختن خون سلاله پاک نبی اکرم(صلی الله علیه وآله) دامنگیر امویان و باعث رسوایی و سقوط حکومتشان شد. در این شرایط و در حالی که تیرهای دیگر از قریش یعنی بنیعباس در حال تلاش برای به دست گرفتن خلافت بودند و شعار خود را نیز «الرضاء من آل محمد» قرار داده و در صدد استفاده از انتساب خود به عموی پیامبر و خاندان وحی بودند، دین اسلام بیش از هر زمانی در معرض تهدیدها و تحریفها قرار گرفته بود. در سال ۹۹ هجری خلافت از امویان به عباسیان رسید و تا سال ۱۱۴ هجری که امامت به صادق آل محمد(صلی الله علیه وآله) رسید، پدر بزرگوارش امام محمد باقر(علیه السلام) در فرصتی که عباسیان و امویان درگیر جنگ قدرت بودند، نهضت بزرگ علمی شیعه را آغاز کرد. امام باقر(علیه السلام) به تربیت شاگردان و نقل احادیث نبوی که از طریق پدران ارجمندش به او رسیده بود همت گماشت و سرانجام در سال ۱۱۴ هجری با شهادت ایشان، پرچم امامت به دست امام جعفر صادق(علیه السلام) رسید.
در دوران ۳۴ ساله امامت حضرت جعفر ابن محمد(علیه السلام) مکاتب و نحلههای مختلف فکری و عقیدتی که آمیخته با دروغها و تحریفها بودند، شکل گرفته بود و در این شرایط اگر همت والای امام صادق(علیه السلام) برای تکمیل کردن نهضت علمی و فقهی اجداد طاهرینش نبود، بدون شک از اسلام و تشیع جز نامی باقی نمانده بود. آن حضرت در شرایطی که از اسلام یک طرح مشخص و بیپیرایه وجود نداشت و اسلام آمیخته به انواع تفسیرهای به رأی و تحریفها شده بود، طرح تازهای از اسلام ناب را در قالب چهارچوب عقیدتی و فقهی ارائه کرد.
آن حضرت با پاسخ دادن به انواع شبهات مطرح شده و تربیت بزرگترین شاگردان که برخی از آنها از امامان مذاهب اهل سنت نیز بودند، شناسنامهای تازه برای تشیع علوی صادر کرد و قرائتی ناب از اسلام محمدی به دست داد که شایسته بود به پاس نام بلند آن حضرت، تشیع جعفری نام گیرد.
اسلام و مکتب شیعه جعفری یا دوازده امامی، همواره مرهون زحمات شخصیت بزرگی است که مسیحوار در کالبد مرده اسلام، جان تازه دمید و نسخه راستین اسلام را از اسلام اموی و عباسی جدا کرد و برای آیندگان به ودیعت نهاد.
منبع: سرمقاله قدس آنلاین- 97/04/17
خيانتهاي تاريخي اروپاييان
رهبرمعظم انقلاب مدظله العالی:«از تجربههای ما در برجام این است که آمریکا پابند به تعهّدات خودش نیست و به راحتی معاهده را نقض میکند. تجربه دیگر ما، همراهیِ اروپا با آمریکا در مهمترین موارد است… اروپا باید فروش کامل نفت ایران را تضمین کند؛ آنها بایستی بهقدری که جمهوری اسلامی میخواهد خریداری بکنند… ما با این سه کشور اروپایی دعوا نداریم، امّا اعتماد نداریم و این هم متّکی است به یک سابقهای؛ لذاست که باید این تضمینها بهطور واقعی انجام بگیرد.»۱۳۹۷/۰۳/۰۲
انگلستان دوست و دشمن ندارد، انگلستان منافع دارد اين عبارت كه از سياستمداران انگليسي نقل ميشود، بيشك شعار استراتژيك تمام كشورهاي اروپايي در چند سده اخير بوده است و ورق هاي تاريخ صدوپنجاه ساله ايران نيز سراسر مالامال از خيانتها و جنايات مغرب زمين است و كشورهايي چون انگليس، روسيه، فرانسه، آلمان تنها مصالح و منافع خود را در اين دوره دنبال كردهاند، هر چند اين منافع خسارات جبران ناپذيري را براي ملت ايران به همراه داشته باشد.
1. يكي از دستاوردهاي شوم داشتن رابطه با اروپاييها جداسازي و حمايت از تجزيه سرزمين ايران بوده است. جداشدن قفقاز از ايران كه ماحصل قرارداد شوم گلستان و تركمنچاي است از اقدامات شوم روسها در حق ملت ايران است، معاهداتي كه ماحصل اتحاد پنهاني روس و انگليس است. در اين معاهده ايالات و شهرهاي گرجستان، داغستان، باكو، دربند، شيروان، گنجه و … از وطن جدا شد.
جداسازي افغانستان از ايران نيز از ديگر خيانتهاي تاريخي اروپاييها است. ماجرا از اين قرار بود كه انگلستان براي حفظ هند نيازمند به كنترل و در اختيار گرفتن افغانستان بود، در اين احوال، تلاش داشت تا ايران را از كنترل و تصرف هرات و ديگر مناطق افغانستان منصرف نمايد، لذا دولت محمدخان حاكم هرات را كه عنصري انگليسي بود، تحريك كرد تا ساز سركشي و عدم تبعيت از حكومت مركزي را سر دهد. ناصرالدين شاه دستور داد تا سپاهي به فرماندهي سلطان مراد ميرزا حسامالسلطنه هرات را محاصره نمايند. در اين هنگام كشتيهاي جنگي انگليس به ايران حمله كردند و در نوامبر 1235 شمسي به دولت ايران اعلان جنگ داد. ناوگان جنگي انگليس جزيره خارك را اشغال نمود و در بوشهر قوا پياده كرد و متوجه خرمشهر شد. ناصرالدين شاه كه متكي به ملت نبود و اميدي به كمك دولت ديگري هم نداشت راضي شد كه در مقابل صلح با انگلستان هرات را تخليه نمايد. مذاكرات سه جانبه صلح در شهر پاريس و با وساطت فرانسويان صورت گرفت. به هر حال آنچه را كه روس در 1207 ش به موجب معاهده تركمن چاي پس از 25 سال جنگ به دست آورد، انگليس بعد از 25 سال توطئه و مبارزه و سياست مزورانه در 1273 ش با معاهده پاريس به دست آورد.
روسها قفقاز را از ايران گرفتند و انگليس هم افغانستان را از ايران گرفت. بحرين نيز در شرايطي مشابه و با ترفند انگليسيها در سال 1349 از ايران جدا شد. اين قطعه از سرزمين ايران كه از سال 80 پيش از ميلاد در تملك ايران بود، استان چهاردهم كشور محسوب ميگرديد و از منابع سرشار نفت و موقعيت استراتژيك در خليج فارس برخوردار بود. در سال 1349 تحت فشارهاي انگليس، محمدرضا كه خود را دست نشانده ميديد و ميخواست تا جايگاه خود را به عنوان ژاندارمي منطقه را تثبيت نمايد، بدون مخالفت به اين اقدام تن داد و با دخالت سازمان ملل و قطعنامه شوراي امنيت و در نهايت تصويب مجالس شورا و سنا بحرين، بخش ديگري از سرزمين ايران از آن جدا گرديد.
2. دخالت در امور داخلي ايران و عزل و نصب شخصيتها و حكومتهاي وابسته و حتي بهره گيري از اقدام نظامي و كودتا نيز از برنامههاي مورد نظر اروپايي ها در ايران بود. كودتاي 1299 و روي كارآمدن رضاخان كه به انقراض سلسله قاجار و تأسيس سلطنت پهلوي انجاميد. كودتاي 28 مرداد سال 1332 و اقدام عليه دولت ملي مصدق و ارتجاع دوباره استبداد و محمدرضا پهلوي، كودتاي ناموفق ژنرال هايزر در سال 1357، كودتاي ناكام نوژه در سال 1359، دخالت در عزل و نصب اكثر وزيران و وزرا در دوران سلسله قاجار و بالاخص پهلوي نمونهاي از اينگونه دخالتهاست.
3. رقابت براي كسب امتياز نيز داستان غم انگيز ديگري است كه خود ماجرايي دگر دارد. دو كشور روس و انگليس و در كنار آنها در برخي مقاطع فرانسه و آلمان در رقابت شديد براي كسب امتياز به سربردند. قراردادهاي ننگين رويتر، دارسي، 1919، تأسيس بانك استقراض روس و بانك شاهنشاهي وابسته به انگليس نمونههايي از اين امتيازات است. نمونه ديگر از اين دخالت ها ماجراي خريد كشتي از آلمان و احداث راه آهن است. در سال 1263 شمسي ناصرالدين شاه كشتي پرسپوليس ششصد تني و كشتي شوش دويست و پنجاه تني را از آلمان خريداري كرد و سفارش چند فروند كشتي ديگر هم به كارخانه آلمان داد .در همين زمان تدريس زبان آلماني در دارالفنون شروع شد و مذاكراتي هم براي ايجاد راه آهن به وسيله آلمان ها انجام گرفت، اما دولت انگليس به وسيله وزير مختار خود «تامسون» در امر خريد كشتي از آلمان مداخله كرد و تقاضا نمود سفارش خريد كشتي لغو گردد. انگليس با هرگونه نيروي دريايي ايران در خليج فارس مخالف بود و قبلا هم با تقاضاي ايران در خريد كشتي جنگي براي محافظت از سواحل خليج فارس مخالفت كرده بود. روسيه هم در مورد ايجاد راهآهن به وسيله آلمانها سخت مخالف بود وزير مختار خود اعتراض نمود. ناصرالدين شاه قاجار فرماني صادر كرد و متعهد شد بدون رضايت روسيه تا 5 سال اجازه ساختن راه آهن به خارجيها ندهد و به انگليسيها هم گفت هر وقت امتياز ساختن راه آهن شمال به روسها داده شد، فوراً امتياز راهآهن شوشتر به آنان داده ميشود !
4. نكته آخر اينكه اروپاييها تا آنجا پايبند به تعهدات خود بودند كه منافع آنان تأمين شود، لذا هنگامي كه به اين نظر ميرسيدند كه ادامه قرارداد و معاهدات نفعي را براي كشور خود به همراه ندارد، دست از آن كشيده و يك طرفه آن معاهده را فسخ ميكردند. به عنوان نمونه ميتوان به انعقاد معاهدات دولت ايران و انگليس در دوران فتحعلي شاه اشاره كرد كه در پاييز 1215 ش بين مالكوم نماينده تام الاختيار انگليس و حاجي ابراهيم خان اعتمادالدوله بسته شد. طبق اين قرارداد كه در آستانه خطر حمله ائتلاف ناپلئون و روسيه به هندوستان تنظيم شده بود، دولت ايران دوست و متحد انگليس گرديد و مقرر شد چنانچه افغانستان به هند حمله نمايد ايران با لشكركشي به افغانستان مانع عمل گردد و چنانچه افغانها يا فرانسويها به ايران حمله كنند انگليس به ايران توپ و اسلحه دهد. حقيقت اين معاهده قراردادن ايران به عنوان سپر دفاعي هندوستان بود و چيزي جز منافع ملي انگليس را تأمين نميكرد. به همين سبب است كه افسر انگليسي در بازگشت به لقب «سر» مفتخر گرديد. ولي اين معاهده چندان پايدار نماند و با قتل ناگهاني پل اول تزار روسيه وضع تغيير نمود و فرانسه ديگر همگامي براي حمله به هند نداشت و انگليس هم ديگر علاقهمند به حفظ معاهدات با ايران نبود زيرا ديگر منافع انگليس تأمين شده بود و ديگر اصرار فتحعلي شاه براي اجراي قرارداد بي فايده بود.
عهدشكني فرانسويان نيز كمتر از انگليسيها نيست. معاهده فين كنشتاين كه در 25 صفر 1222ق (1285شمسي) بين ناپلئون و فتحعلي شاه بسته شد نمونهاي از اين عهدشكنيهاست. اين معاهده كه ايران و فرانسه را دوست و هم پيمان استراتژيك معرفي ميكرد، تنها تا آنجا پايدار ماند كه الكساندراول تزار روس و ناپلئون بناپارت امپراتور فرانسه در حال رويارويي و جنگ بودند و جنگ عباس ميرزا در قفقاز و گرجستان با سپاه روس منافع فرانسويان را نيز تأمين مي نمود. ولي بلافاصله بعد از اينكه «ايلو» در جنگ ناپلئون سپاه روس را شكست داد و دو امپراتور براي اولين بار در وسط رودخانه “نيمن” با هم ملاقات كردند و ماحصل آن معاهده تيليست در جمادي الاول 1224ق (ژوئيه1807م )1285ش بود، فرانسويان همه چيز را فراموش كردند و عسكرخان افشار ارومي سفير فتحعلي شاه در دربار ناپلئون از اعتبار افتاد و به كشور مراجعت نمود. ناپلئون با قرارداد تيليست، تعهدي را كه براي تخليه ايران از ارتش روس داشت ناديده گرفت و دست روسها را در ايران بازگذاشت. وزير خارجه فرانسه به گاردان دستور داد كه به جاي همراهي با ايران در استقرار صلح بين روسيه و ايران كوشش كند. ژنرال گاردان هم با اين توصيه، ديگر در عمليات نظامي و تعليم افراد نظامي ايران شركت نكرد و در بهمن 1278 ايران را ترك نمود.
منبع: پایگاه بصیرت
مناسبت های امروز
مناسبت های امروز
مناسبت های قمری (۲۰ شوال ۱٤۳۹)
دستگیری امام کاظم (علیه السلام) (179ق)
وفات «ابوطاهر مقری» (349 ق)
وفات «فيروزآبادی شيرازی» (817 ق)
وفات آیةاللَّه «ميرزاجواد نوري» (1323 ق)
مناسبت های شمسی (۱۳ تیر ۱۳۹۷)
تبعيد علماي شيعه از عراق به ايران (1302 ق)
امضاي عهدنامه بين ايران و عراق (1316 ش)
وفات استاد «محمدمعين» (1350 ش)
پرده نگار/ تبیین منطق دشمنی با امریکا
این شعار ضدّ آمریکایی، این فریاد کشیدن بر سر آمریکا؛از روی تعصّب؛ از روی جهالت؛ از روی لجبازی نیست ، بلکه از روی منطق و متکی به پشتوانه و عقبهی منطقی و فکری است.
اگر شما باشید خیال من آرامتر است
اگر شما باشید خیال من آرامتر است
بهشتی به خدمت امام خمینی(ره) که در بیمارستان بستری است، میرسد و برنامهاش را مبنی بر اینکه دیگر نمیخواهد کار حکومتی انجام دهد برای امام توضیح میدهد. امام در پاسخ میگوید: «اگر شما باشید خیال من راحتتر است.» شهید بهشتی میگوید: «اگر اجازه بدهید چند نفر را معرفی میکنم که شما با آنها هم خیالتان راحت باشد». امام تصمیمش را گرفته «اما اگر شما باشید قلب من آرام می گیرد.» دیگر چه میتوانست بگوید؟ گفت: «اگر شما تکلیف میکنید، قبول میکنم.» و امام فرمودند: «تکلیف میکنم.» (برگرفته از کتاب «سیدمحمد حسین بهشتی»، افسانه وفا)
تا این حد دقت!
مدرسه رفاه که بودیم، هرکس ماشینش خراب میشد برای تعمیر به مسئول سرویس مدرسه مراجعه میکرد. یک بار دکتر ماشینش را برای تعمیر آورد، یک یادداشت بلند بالا به آن ضمیمه کرده بود که مثلا در سرعت 75 کیلومتری جلوی سمت راست ماشین فلان صدا را داد و یا اینکه قبلا در هر صد کیلومتر، مصرف بنزین ماشین اینقدر بود و حالا تغییر کردهاست و امثال این. یک گزارش کارکرد خیلی دقیق و مو به مو.
زندگی سادهتر، مبارزه بیشتر
همیشه میگفت شما هر چه قدر ساده زندگی کنید، بیشتر میتوانید مبارزه کنید. اعتقادش هم این بود که آنهایی که نتوانستند ساده زندگی کنند، نتوانستهاند مبارزه هم بکنند برای همین همیشه از سالهای اول ازدواج، سالهایی که با حقوق معلمی روزگار میگذراندیم، به عنوان بهترین و شیرینترین دوران زندگیش یاد میکرد.
فقط نان و آب
از غذای زندان نمیخورد. از بیرون خبر آورده بودند که شاید مسموم باشد. غذایش فقط نان و آب بود. گفتم: «آخه شما چهطوری نون و آب میخوری؟ دیگه داره حالم از اینکه میبینم نون و آب میخورید، بد میشه». گفت: «اگر کسی بیرون زندان نان و آب خوردن را تمرین کرده و به آن عادت کرده باشد، اینجا هم برایش کار سختی نیست».
تا این حد حرفهای
ساعت جلسات 2 تا 4 بعد از ظهر بود. دکتر 10 دقیقه زودتر در دفتر سیاسی حزب حاضر میشد تا روی چند صندلی که کنار هم میچید، اندکی استراحت کند. مقید بود که حتما لباسش را در آورد تا چروک نشود. همین 10 دقیقه کل زمان استراحت روزانه دکتر بود.
در هر حال، توهین ممنوع
به اتفاق دکتر و محمدرضا- فرزند ارشدش- نزدیک قبرستان قدم میزدیم. میدانستیم که قبر مارکس هم همانجاست. شوخی شوخی گفتم این دو سگ هم دارند میروند سر قبر مارکس، فاتحه بخوانند و به دو تا سگ که داشتند کمی دورتر میرفتند اشاره کردم. دکتر بلافاصله رو به من کرد و گفت: «اگر ما با فکر مارکس مخالف هستیم نباید به او توهین کنیم. ادب در کلام لازم است، چه فرد کافر باشد چه مسلمان».
خدا باید از من دفاع کند
یک روز در مجلس خبرگان به دکتر گفتم شما چرا در مقابل این همه توهین از خودتان دفاع نمیکنید؟ در جواب آیهای خواند و گفت فلانی من نباید از خودم دفاع کنم، بلکه باید آنقدر ایمان خودم را قوی کنم که خداوند از من دفاع کند و جواب اینها را بدهد. چون وعده خدا حق است، من به این وعده اعتقاد دارم، بعد هم افزود دفاع خدا را که نمیتوان با دفاع ما مقایسه کرد.
شعار، همراه با عمل
بالای وضوخانه نوشته بودیم: «النظافه من الایمان» اما کمتر فرصت میکردیم داخل آن را نظافت کنیم. این وضع را دید، فوراً تذکر داد که یا این شعار را بردارید و یا مطابق آن رفتار کنید و نگذارید اینجا کثیف باشد.
احترام به قوانین انسانی طاغوت
«چراغ قرمز اول رو که رد کرد، بهشتی خیلی تحمل کرد که چیزی نگه. دومین چراغ بود که دیگه صداش در اومد. گفت: اگه از این هم بگذری دیگه نمیشه پشت سرت نماز خواند. تکرار گناه صغیره…» طرف با حالت حق به جانبی گفت: «اینها قانون طاغوته باید سرپیچی کرد». بهشتی با ناراحتی دست گذاشت رو داشبورد و محکم گفت: «اینها قوانین انسانیه، عین انسانیت…».
قرضالحسنه به جای پول مفت
فکر کردم اگر بگویم میز تحریر میخواهم، حتما برایم میخرد. پسر بزرگ بودم و عزیز. قیمت میز چندین برابر پول ماهیانهام بود. وقتی شنید که میز را لازم دارم، پول میز را داد و گفت: «این قرضالحسنه است. قسطهایش را هم از پول ماهیانهات کم میکنم. موافقی؟».
پخش نکنید، آبرویمان میرود
با غرور گفتند که باید مناظره کنیم. حتما هم بهشتی باید طرف مناظره ما باشد. هشت نفری نشسته بودند روبهروی بهشتی برای مناظره. آخر جلسه آمده بودند برای خواهش: «خواهش میکنیم پخش نشود، آبرویمان میرود.» بهشتی سفارش کرده بود پخش نشود. هیچ وقت هم به رویشان نیاورد. انگار جلسهای نبوده.
حساس بود…
به قاضی دادگاه نامه زده بود که: «شنیدم وقتی به ماموریت میروی، ساک خود را به همراهت میدهی. این نشانه تکبر است که حاضری دیگران را خفیف کنی». قاضی را توبیخ کرده بود حساس بود؛ مخصوصا به رفتار قضات …
شما عبای من هستید
از دیدار امام(ره) برمیگشت. رفته بود توی فکر. امام خواب دیده بود عباش سوخته؛ به بهشتی گفته بود مواظب خودتان باشید. می گفت از امام پرسیدم چرا؟ جواب داده بود: «آقای بهشتی! شما عبای من هستید».
قاری جلسات حزب
با اون قد کوچک و سن کمش میاومد داخل جلسات حزب جمهوری قرآن میخوند. اون روز دیر کرده بود. رئیس جلسه گفته بود تا نیاید شروع نمیکنیم. تا اومد بهشتی به احترامش ایستاد و مثل یه مرد باهاش دست داد. قاری کوچک ذوق زده شده بود.
خاطرات از کتاب های «صد دقیقه تا بهشت»، نوشته مجید تولایی و «نگاهی به زندگی و مبارزات شهید دکتر بهشتی» برگزیده شدهاست.
میزان عنایت اهل بیت(علیهم السلام) به شیعیان
عن أبی الحسن (علیه السلام): مَا مِنْ أَحَدٍ مِنْ شِيعَتِنَا يَمْرَضُ إِلَّا مَرِضْنَا لِمَرَضِهِ
وَ لَا اغْتَمَّ إِلَّا اغْتَمَمْنَا لِغَمِّهِ وَ لَا يَفْرَحُ إِلَّا فَرِحْنَا لِفَرَحِهِ
وَ لَا يَغِيبُ عَنَّا أَحَدٌ مِنْ شِيعَتِنَا أَيْنَ كَانَ فِي شَرْقِ الْأَرْضِ أَوْ غَرْبِهَا.
امام کاظم علیه السلام فرمود: هیچ یک از شیعیان ما نیست که بیمار شود مگر اینکه ما نیز با بیماری او بیمار می شویم و غمگین نمی شود مگر اینکه با غم او اندوهگین می شویم و شاد نمی شود مگر اینکه با شادی او شاد می شویم و حال هیچ کدام از شیعیان ما در شرق یا غرب جهان از چشم ما پنهان نیست.
صفات الشیعه، ص4
سطح زندگی پیشوایان عادل
امام علی علیه السلام در یکی از سخنان نورانی خود سطح زندگی پیشوایان عادل را تعریف کردند.
عن امیر المؤمنین (علیه السلام): اِنَّ اللّه عَز َّوَ جَلَّ فَرَضَ عَلى اَئِمَّةِ الْعَدْلِ اَنْ يُقَدِّروا اَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النّاسِ كَيْلا يَتَبَيَّغَ بِالْفَقيرِ فَقْرُهُ.
امام علی (علیه السلام) فرمود: خداوند عز و جل بر پيشوايان عادل واجب كرده كه سطح زندگى خود را با مردم ناتوان برابر كنند تا فقير به خاطر فقر خود برآشفته نشود.
کافی(الاسلامیه) ج 1 ، ص
چگونه فرزند پروری صحیح داشته باشیم؟ -1
* فرزند پروري
طبق روايات اسلامي کودک در 7 سال اول امير و سيد، در 7 سال دوم مطيع و فرمانبردار و در 7 سال سوم وزير و مشاور است؛ لذا والدين در هر يک از اين مراحل بايد به نکاتي توجه کنند.
مواردي که والدين بايستي در مراحل سيادت (هفت سال اول) فرزندان رعايت کنند.
1. ابراز محبت به کودکان
2. دادن آزادي و استقلال به فرزندان (منظور از اين آزادي ها سخت گيري نکردن، تعليم به موقع و متناسب با سن کودک، کمک هاي لازم به کودک در رفع نيازهايش، دادن ابتکار عمل و آزادي به او به خصوص در اموري مثل غذا خوردن، لباس پوشيدن، بازي کردن، شانه زدن مو، مسواک کردن و …. است. وظيفه والدين اينست که کودک را در انجام عمليات آزاد گذاشته و حتي بعضي مواقع تحريض و تشويق کنند که مستقلاً عمل کند ولي هر جا که ناتوان شد و يا اشتباه کرد به او کمک کنند).
3. عدم مبارزه با حس کنجکاوي کودک
4. دادن پاسخ هاي مناسب به سؤالات او
5. تخطئه نکردن کودک در برابر سؤالات بسيار ساده و يا سؤآلات تکراري او
6. ايجاد شخصيت در کودکان و احترام به شخصيت آنان
7. ناديده گرفتن بعضي از اشتباهات آنان
8. احتراز از پرخاشگري و لجاجت در برابر آنان
9. رفع بعضي از نيازهاي آنان
10. پرهيز از محبت ها و حمايت هاي افراطي و بي جا
11. امر و نهي کودکان به موقع با حفظ آبرو و شخصيت آن ها
12. آماده کردن کودکان براي رفتن به دبستان و ….
نظر به اين که قبل از شروع هر کار و فعاليت آماده شدن براي آن کار از اهميت ويژه اي برخوردار است لذا مختصري درباره آمادگي توضيح مي دهيم:
آمادگي: امروزه ثابت شده که قبل از شروع هر فعاليت فرد بايد قبلاً خود را براي آن آماده کرده باشد تا در اجراي آن موفقيت بهتري نصيبش گردد. به عنوان مثال فردي که قادر است از ارتفاع يک متري به راحتي سقوط کند، اگر همين فرد در شب و به هنگام تاريکي پايش در گودالي به عمق 10 سانتيمتر برود آسيب مي بيند. چرا؟
واضح است اين فرد قبل از سقوط و پرش از سکوي يک متري بدن خود را آماده مي کند به عبارت ديگر «گارد» و ژست لازم را مي گيرد همه عضلات و اندام بدن خود را آماده مي کند و پس از آن از يک متري سقوط مي کند و بدون آسيب ديدن در پرش خود موفق مي شود.
امّا به هنگام شب چون بدون آمادگي قبلي در چالة 10 سانتي متري مي افتد پايش آسيب مي بيند و رنجور مي شود. همين طور وقتي که قصد داريم به منزل يکي از آشنايان به مهماني برويم قبل از مهماني رفتن خود را از هر لحاظ بايد آماده کنيم. لباس مناسب مهماني مي پوشيم. وسيله لازم براي رفتن به مهماني را تدارک مي بينيم و اگر قرار باشد هديه اي با خود ببريم، هديه مناسبي تهيه مي کنيم و بعد از فراهم کردن اين مقدمات به مهماني مي رويم. بديهي است اگر مقدمات خوب فراهم شده باشد اين مهماني موجب خوشحالي و انبساط خاطر ميزبان، مهمان و ساير افراد شرکت کننده خواهد شد. ولي اگر بدون آمادگي و تهيه مقدمات به چنين مهماني برويم آن مهماني چيزي جز ناراحتي، خستگي، پشيماني و بالاخره رنج رواني چيزي به بار نمي آورد.
بنابر اين قبل از رفتن به دبستان هم اگر مقدمات رفتن به دبستان خوب فراهم شده باشدو به عبارت ديگر کودک از قبل آماده شده باشد، امکانات لازم فراهم شده باشد. رفتن به مدرسه موفقيت آميز خواهد بود. خوبست والدين قبل از فرستادن کودکان به مدرسه و آغاز تعليم و تربيت رسمي حداقل نکات زير را در نظر داشته باشند.
1ـ فرزند آنان از لحاظ رشد جسمي و رواني به حدي رسيده باشد که بتواند تعليم و تربيت رسمي را پذيرا باشد بنابر اين به والدين توصيه مي شود از بزرگتر گرفتن شناسنامة بچه ها که اصطلاحاً «کَبرَ سن» ناميده مي شود و گذاشتن کودکان قبل از رسيدن به سنّ لازم جداً خودداري نمايند. و همچنين است در مورد رشد رواني و عقلي. (در اين مورد از مشاوران آگاه مي توان کمک گرفت).
2ـ کودکاني که دورة کودکستان و آمادگي را نديده اند و به عبارت ديگر از خانه و خانواده و آغوش مادر جدا نشده اند، نمي توانند رفتن به مدرسه و ساعت ها دوري از محيط خانواده را به خوبي تحمل کنند؛ لذا والدين اين قبيل کودکان بايد قبل از ورود به مدرسه بچه ها را با محيط مدرسه و مقررات آن آشنا کنند و در صورت امکان پا گذاشتن کودکان در دوره هاي آمادگي آنان را براي رفتن به دبستان آماده کنند.
3ـ وابستگي کودک را به والدين و خانه به روش هاي مقتضي کم کنند (مثل بردن کودک به پارک و بازي با کودکان همسن و سال ـ گذراندن ساعتي در منزل اقوام بدون حضور پدر و مادر و غيره)
اصولي که والدين بايد در مرحله اطاعت (هفت سال دوم) مراعات کنند
علاوه بر اصولي که در دوران «سيادت» گفته شد و نکاتي که در بالا مختصراً توضيح داده شده والدين هنگام برخورد با فرزندان خود در «دورة اطاعت» لازم است اصول ديگري را در نظر بگيرند. لذا بعضي از مهم ترين آن ها را فهرست وار خاطر نشان مي کنيم.
1ـ عدم تبعيض در خانواده:
والدين بايد به اثرات سوء تبعيض از لحاظ رواني، عاطفي، اجتماعي و غيره کاملاً آگاه بوده و از اعمال تبعيض اجتناب ورزند.
2ـ هماهنگي در تربيت:
والدين بايد با يکديگر هم آهنگ باشند بدين ترتيب دستوراتي که از طرف مادر صادر مي شود و يا روش هايي که به کار گرفته مي شود از طرف پدر و ساير افراد خانواده بايد تأييد شود و بالعکس.
3ـ همکاري با مدرسه:
والدين بايد با مدرسه همکاري کامل داشته و در اجراي روش هاي تربيتي و آموزشي با معلمان کاملاً هماهنگ باشند. (فرض بر اينست که دربارة اين موضوع در جلسات انجمن اوليا و مربيان در مدارس به حد کافي بحث مي شود.[1])
4ـ وفاي به عهد
والدين بايد وعده هايي که به فرزندان مي دهند وفا کنند و از وعده هايي که امکان انجام آن ها مقدور نيست و يا به صلاح کودک نيست پرهيز کنند. در وفاي به عهد بايد به گونه اي عمل کند که فرزندان حتي احتمال پيمان شکني و خلف وعده در مورد والدين ندهند.
5ـ گفتار نيک
والدين بايد ضمن رعايت محبت به هنگام صحبت با فرزندانشان عفت کلام داشته باشند و به هنگام نافرماني فرزندان از رفتارهاي مستبدانه و زياده روي در ملامت بپرهيزند.
6ـ انتخاب الگو
والدين بايد الگوهاي مناسبي براي فرزندان خود انتخاب کنند ـ الگو بايد شرايط لازم و مربوط به خود داشته باشند ـ و از مقايسه کودک با همسالان به خصوص به قصد ملامت، اهانت، تحقير، تمسخر و …. جداً خودداري کنند.
7ـ آزادي
والدين بايد ضمن اعطاي آزادي به فرزندان مراقب رفتار، گفتار، ابتکارات و …. فرزندان خود باشند. اعطاي آزادي بيان و …. فرزندان را براي اجتماع فردا بهتر آماده مي کند و موجب مي شود تا کودکان بتوانند ابتکارات، خلاقيت ها و بالاخره لياقت خود را بروز دهند.
والدين بايد به بازي و تفريح کودکان مخصوصاً در سن اطاعت به صورت يک نياز حياتي توجه کنند و سعي داشته باشند تا امکانات تفريحات سالم را براي فرزندان خود فراهم کنند.
8ـ دوستي
از آن جا که فعاليت هاي گروهي شخص را براي زندگي بهتر اجتماع آماده مي کند والدين بايد اجازه دهند تا فرزندانشان دوستان مناسبي انتخاب کنند. والدين بايد بر روابط دوستانه فرزندانشان نظارت داشته و راهنماي خوبي براي آنان و دوستانشان باشند.
9ـ مسئوليت
والدين بايد ـ به خصوص در اواخر سن اطاعت ـ مسئوليت هاي مناسبي به فرزندان خود واگذار کنند و از آنان بخواهند مسئوليت هاي خود را به بهترين وجه انجام دهند. البته در مواقع ضروري بايد آنان را ارشاد و راهنمائي کنند.
10ـ اعتنا به رفتار و گفتار فرزندان
والدين بايد با دقت به اعمال رفتار، گفتار و … فرزندان توجّه کنند و عملاً به فعاليت هاي آنان ارج بگذارند تا بدين طريق به شخصيت در حال شکل گرفتن فرزندان احترام قائل شوند و از اعمال و عقايد درست او حمايت کنند.
11ـ دعاي خير
به منظور تقويت روحيه و اعتقادات مذهبي و قدرداني از فرزندان، والدين بايد در فرصت هاي مناسب براي فرزندان خود دعاي خير کنند و از خداي بزرگ مسألت کنند که فرزندانشان را در تمام موارد ياري فرمايد.
برخي از وظايف والدين در مرحلة وزارت (هفت سال سوم)
1ـ جوانان را نسبت به مسائل مذهبي آگاه کنيد و سعي نمائيد که نسبت به اصول و مباني اسلام اعتقاد درست پيدا کنند و احکام ديني عامل و مقتضيات مذهب را محترم بشمارند.
2ـ احساس مسئوليت را در جوانان بيدار و آنان را به قبول و انجام مسئوليت تشويق کنيد.
3ـ جوان را در تعيين و شناخت هويت فرهنگي، مذهبي، ملي و آرماني خود ياري کرده و تشويق کنيد تا هويت فردي و واقعي و هم چنين هويتي که جامعه از او انتظار دارد بشناسند و درک کنند.
4ـ راه هاي صحيح زندگي مسالمت آميز را به او نشان دهيد.
5ـ کنترل و مراقبت کنيم تا جوانان به پوچ گرائي، نژاد پرستي، اعتياد و مفاسد ديگر روي نياورند.
6ـ جوانان را در انتخاب شغل و حرفه اي مناسب با علائق، استعدادها و امکاناتشان تشويق کنيد.
7ـ جوانان را به ورزش و پرورش اندام سوق دهيد.
8ـ اوقات بيکاري و فراغت جوانان را با ورزش، عبادت، گردش، مطالعه و امثال آن پر کنيد.
9ـ مهارت هاي اجتماعي و آداب و رسوم مذهبي و متداول جامعه را به او بياموزيد.
10ـ جوانان را با اصول بهداشت و سلامت جسم و روان آشنا کنيد و موجبات حفظ سلامت جسم و روان او را فراهم کنيد.
11ـ در انجام فعاليت هاي اجتماعي و ادارة خانه او را شريک و سهيم کنيد.
12ـ در جواني موجبات ازدواج ـ جوانان را ـ از هر جنسي که باشند ـ فراهم کنيد.
پاورقی:
[1] . اصولا تشکيل انجمن در مدارس براي ايجاد هماهنگي بين اولياء و مربيان است. چان چه اين هماهنگي در تربيت کودکان وجود نداشته باشد زحمات اولياء و مربيان بي ثمر است.
نویسنده: يدالله جهانگرد
منبع: مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم