ره توشه تبلیغ
فایل ها در ادامه مطلب قابل دریافت می باشند.
یاران عاشورایی؛ 1- جون بن خوی
خوش بوتر از گل ها: جون بن خوی
امام حسین (علیه السلام) در کناره میدان نبرد ایستاده بود. جون بن خوی، غلام حضرت جلو رفت و گفت: « مولای من، اذن میدان می دهی؟» امام مهربانانه فرمودند: «ای جون، خدا پاداش خیرت دهد! تو با آمدی، رنج سفر را پذیرفتی. در حق ما خاندان نیکی کردی؛ اما اکنون رخصت بازگشت می دهم. برگرد . اینجا زخم است و مرگ. مبادا آسیب ببینی!» چون در خود شکست. سر بر پای امام نهاد و ملتمسانه گفت :
« مولای من، عزیز پیامبر، در شادی ها و فراخی ها با شما بودم و اکنون در سختی ها تنهایتان بگذارم! هرگز، می دانم سیاهی پیر و بی نسبم. می دانم بوی تنم خوش نیست؛ اما بگذارید خون سیاه من با خون پاک شما در آمیزد.»
سید الشهدا (علیه السلام) لبخندی زدند و اجازه میدان فرمودند.
هنگامی که جون در نبرد با دشمن بر زمین افتاد. امام سر او را بر زانوی خود گذاشتند و فرمودند:
«خدایا رویش را سفید و بویش را دلاویز فرما و با نیکان محشورش گردان و میان او و آل محمد، آشنایی و هعمنشینی برقرار کن!»
ده روز بعد از عاشورا، بنی اسد در عبور دوباره از کنار مدفن شهیدان، بویی خوش و غریب حس می کردند. این رایحه خوش پیکر جون بود
منبع: آیینه داران آفتاب، ج2، ص719 تا 721
سیره ی علما در عزاداری اباعبدالله الحسین در محرم الحرام-بخش دوم
1. ارزش اشک بر امام حسین علیه السلام
الف: امام رضا ای پسر شبیب! اگر می خواهی بر چیزی گریه کنی، بر حسین بن علیبن ابی طالب گریه کن.[1]
ب: امام صادق: پروردگارا! رحم فرما بر آن چشم هایی که در مصائب ما اشک می ریزد و آن دل هایی که به خاطر ما آتش میگیرند و آن ناله هایی که برای ما به آسمان برمی خیزد. [2]
2. شاید گریه سیری بکنم
آقازاده علامه امینی، صاحب کتاب با عظمت الغدیر میگوید: پدرم که در تهران مریض و روی تخت خوابیده بودند، روزی فرمودند: رضا! من این داغ و عقده دلم را از کربلا نگشوده ام. من برای سیدالشهداء گریه سیری در عمرم نکرده ام، با خدا پیمان بسته ام که اگر خوب شدم، پنج سال در کربلا ساکن شوم، شاید گریه سیری بکنم و این عقده دلم را به پایان ببرم.[3]
3. قطرات اشک مقدس
علامه محمدتقی جعفری: بشر مقدس ترین اشکش را در راه حسین ریخت… حرکت کشتی نجات آدمیان احتیاج به دریا ندارد، این کشتی برروی قطرات اشک های مقدسی که برای حسین ریخته می شود، میگذرد. اشکی که از اعماق دل برمیآید و جان را می شوراند، آنگاه رهسپار پیشگاه مقدس خداوندی می شود.[4]
4. مستحبی بالاتر از گریه بر سیدالشهداء نیست
آیت الله بهجت بکاء بر مصائب اهل بیت علیهم السلام و به خصوص حضرت سیدالشهداء علیه السلام شاید از آن قبیل مستحباتی باشد که افضل از آن نیست. بنده خیال میکنم، فضیلت بکاء بر سیدالشهداء علیه السلام بالاتر از نماز شب است.[5]
5. گریه بر سیدالشهداء
امام خمینی قدس سره
– ما تا ابد هم اگر برای سیدالشهداء گریه کنیم، برای سیدالشهداء نفعی ندارد برای ما نفع دارد.[6]
– ما یک ملتی هستیم که با همین گریه ها یک قدرت دوهزار و پانصد ساله را از بین بردیم.[7]
– آنها از همین گریه ها می ترسند، برای اینکه گریه بر مظلوم، فریاد در مقابل ظالم است.[8]
– با این هیاهو و با این گریه، با این نوحه خوانی، با این شعرخوانی، با این نثرخوانی، ما می خواهیم مکتب را حفظ کنیم، چنانکه تا حالا حفظ شده.[9]
6. تأثیر یک قطره اشک
وقتی از علامه طباطبایی می پرسند: چگونه طبق فرمایش امام صادق یک قطره اشک عزادار، آتش جهنم را خاموش میکند؟ می فرمایند: چه مانعی دارد که قطره اشکی با اذن و خواست خدا، آتش جهنم را خاموش گرداند. در واقع قطره اشک نظیر توبه است که باعث آمرزش گناه و محو آثار و از بین بردن عذاب می شود و نیز در نقطه مقابل آن کفر، باعث حبط و نابودی حسنات و نعمت های بهشتی و سبب افروختن آتش میگردد. [10]
7. گریه ای که تمامی نداشت
آیت الله آقا نورالدین اراکی مرحوم آقا نورالدین اراکی (عراقی) فقیهی فرزانه، عارفی خداشناس و حکیمی هوشیار بود که یکی از شاگردان معظم له مرحوم آیت الله العظمی محمدعلی اراکی در مورد ایشان می فرماید: «من به چشم خود دیدم، در دهه ی عاشورا، در مجلس روضه خوانی که در منزل معظم له از اول طلوع آفتاب شروع می شد و تا ظهر ادامه داشت و منبری ها بلاحساب می آمدند و مردم زیادی از غریبه و آشنا، از اهل اراک و جاهای دیگر جمع می شدند، ایشان از اول روضه چندین دستمال جلوی خودش میگذاشت و تمام دستمال ها را از گریه خیس میکرد، از اول روضه گریه میکرد تا آخر، من نمی دانم چه گریه ای بود که تمامی نداشت. روز عاشورا که می شد، معرکه بود، بکّاء بود به تمام معنا.»[11]
——————————–
[1] - عیون اخبار الرضا، ج1، ص299.
[2] - کامل الزیارات، ص229.
[3] - کیمیای هستی، ص94.
[4]- امام حسین، شهید فرهنگ، ص200.
[5]- آیینه حقیقت، ص63.
[6] - صحیفه نور، ج10، ص219.
[7] - قیام عاشورا، ص13.
[8]- صحیفه نور، ج10، ص30.
[9] - صحیفه نور، ج8، ص71.
[10] - در محضر آیت الله طباطبایی، محمدحسین رخشار، ص182.
[11]- گلشن ابرار، ص314.
داستان نزول سوره «هل أتی»علامه طهرانی
بسم الله الرحمن الرحیم
حکایت شیرین نزول «سوره هَل أتی»
منبع: مطلع انوار، ج13، ص: 228، تالیف علّامه طهرانی قدس سرّه
«در تفسیر مجمع البیان 1 آورده است که خاص و عام روایت نمودهاند که سوره (هَلْ أَتى) از قوله تعالى: (إِنَّ الْأَبْرارَ یَشْرَبُونَ) الى قوله تعالى: (وَ کانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُوراً) 2 درباره على و فاطمه و حسن و حسین و کنیز آنها که نامش فضّه بود، نازل شده است.
و مجمل قصّه آنکه: حسنین علیهما السّلام مریض شدند. جدّشان رسول اکرم و وجوه عرب به عیادت آمدند و گفتند به امیرالمؤمنین:” یا أباالحَسَنِ، لَو نَذَرتَ عَلَى وَلَدَیک!” حضرت نذر فرمود که اگر خدا شفا دهد آنان را، سه روز روزه بگیرد؛ و همچنین فاطمه نذر کرد و همچنین فضّه نذر کرد. و آنها خوب شدند و شفا یافتند، درحالىکه از خوراک در نزد آنان هیچ نبود. حضرت امیر سه من جو از یهودى قرض کرد- و در روایت دیگر تا آنکه براى او پشم ببافد- جو را نزد فاطمه آورد. یک منِ آن را آسیا کرد و نان پخت، و هنگامى که نماز مغرب را بجاى آوردند نان را در پیش آنان گذارد که ناگهان مسکینى درب خانه آواز برآورد:
السّلامُ عَلَیکُم یا أهلَ بَیتِ مُحَمَّدٍ! أنا مِسکِینٌ مِن مَساکینِ المُسلِمینَ، أطْعِمُونِى مِمّا تَأکُلُونَ أطعَمَکُمُ اللهُ عَلَى مَوَائِدِ الجَنَّة.
[سلام بر شما اى اهل بیت محمّد، من مسکینى از مساکین مسلمین هستم. از آنچه مىخورید مرا نیز اطعام کنید. خدا شما را از غذاهاى بهشت اطعام کند. ]
على سهمیه خود را داد و فاطمه داد و فضّه نیز داد، چیزى نخوردند مگر آب؛ و در بعضى از روایات حسنین نیز چیزى نخوردند و دادند. چون روز دوّم شد فاطمه یک من از جو برداشت، آرد و خمیر نموده نان پخت و شبانگاه نزد على گذارد:
فَإذًا یَتیمٌ بِالبابِ یَستَطعِمُ و یَقولُ:” السّلامُ عَلَیکُم یا أهلَ بَیتِ مُحَمّدٍ! أنا یَتیمٌ مِن یَتامَى المُسلِمِینَ أطعِمُونِى أطعَمَکُمُ اللهُ عَلَى مَوائِدِ الجَنَّة.”
[در این هنگام یتیمى مقابل درب منزل آمده و طلب طعام نمود درحالىکه مىگفت:” سلام بر شما اى اهل بیت محمّد، من یتیمى از ایتام مسلمین هستم؛ مرا اطعام کنید! خدا شما را از غذاهاى بهشت اطعام کند!"]
همگى نانهاى خود را بدان یتیم سپردند؛ فلَم یَذوقُوا إلَّا المَاء. [چیزی جز آب نخوردند]
چون روز سوّم فرا رسید بقیّه را حضرت فاطمه علیها السّلام آرد نموده نان پخت؛ هنگام شب اسیرى به پشت در آمد و فریاد برداشت:
أنا أسِیرٌ مِن اسَرَاءِ المُشرِکینَ، السّلامُ عَلَیکُم یَا أهلَ بَیتِ مُحَمَّدٍ! تَأسِرُونَنا و تَشُدُّونَنا و لاتُطعِمُونَنا.
[من اسیرى از اسراء مشرکین هستم. سلام بر شما اى اهل بیت محمّد. شما ما را اسیر مىکنید و ما را در بند مىکنید و غذا نمىدهید؟]
همگى سهام خود را از قرصهاى جو دادند و چیزى جز آب نچشیدند.
چون روز چهارم رسید و نذرهاى خود را ادا کرده بود، حضرت امیرالمؤمنین به خدمت رسول اکرم آمد و با خود حسن و حسین را بردند؛ و در آن دو نور دیده اثر ضعف بود، پس پیغمبر گریه کرد و جبرائیل سوره هل اتى نازل فرمود درباره آنها.
عجبى نیست از نزول این سوره درباره اهلبیت از امیرالمؤمنین و فاطمه و حسنین، عجب از نزول اوست درباره فضّه خادمه؛ زیرا این سوره درباره جمیع آنان نازل شده است. آرى، کسى که در اثر تقوا و تبعیّت از اعمال آنان بهدنبال آن بزرگواران حرکت کند چگونه جزء آنان نگردد؟!
خداوند در قرآن مجید سگ اصحاب کهف را جزء آنان شمرده؛ در جایى که فرماید: (سَیَقُولُونَ ثَلاثَةٌ رابِعُهُمْ کَلْبُهُمْ وَ یَقُولُونَ خَمْسَةٌ سادِسُهُمْ کَلْبُهُمْ رَجْماً بِالْغَیْبِ وَ یَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَ ثامِنُهُمْ کَلْبُهُمْ قُلْ رَبِّی أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِمْ ما یَعْلَمُهُمْ إِلَّا قَلِیلٌ فَلا تُمارِ فِیهِمْ إِلَّا مِراءً ظاهِراً وَ لا تَسْتَفْتِ فِیهِمْ مِنْهُمْ أَحَداً،) 3 چگونه فضّه جزء آن خاندان نگردد، همچنانکه سلمان فارسى جزء آنان شد.»
پی نوشت ها:
(1) تفسیر مجمع البیان، ج 10، ص 209.
(2) سوره انسان (76) آیه 22.
(3) سوره کهف (18) آیه 22.
تقویم تاریخ: روز نزول سوره هل أتی
سوره «هَل اَتی»یکی از مهم ترین دلائل برتری اهل بیت علیهم السلام بر دیگران می باشد؛ چرا که مفسران شیعه و بسیاری از مفسران برجسته اهل سنت می گویند: بخشی از آیات این سوره درباره علی، فاطمه زهراء و حسنین علیهم السلام نازل شده است. این موضوع آن چنان مسلم و تردید ناپذیر است که محمد بن ادریس شافعی پیشوای شافعی مذهبان در شعر معروف خود می گوید:
اِلی مَ اِلی مَ وَ حَتّی مَتی اُعاتِبُ فی حُبِّ هذَا الْفَتی
وَ هلْ زَوَّجَتْ فاطِمَةُ غَیْرُهُ؟وَ فی غَیْرِهِ هَلْ اَتی، هَلْ اَتی؟
«تا کی و تا چه زمانی در دوستی این جوان سرزنش خواهم شد؟ آیا فاطمه زهراء به غیر این جوان شوهر دیگری داده شد؟ آیا سوره هل اتی به غیر از او در مورد کس دیگری هم نازل شد؟»
تقویم تاریخ-روز مبارزه با استعمار انگلیس
در تاریخ یکشنبه 8 اگوست 1915 م مطابق با 26 رمضان 1333هـ .ق نیروهای انگلیسی بدون مقدمه و اخطار قبلی و اعلام جنگ به دولت ایران، در بوشهر پیاده شدند. آنان که قبلاً جزایر خلیج فارس را متصرف شده بودند، بوشهر را که علاوه بر موقعیت ژئوپولتیک، مرکز عمده مبادلات تجاری و صادرات و واردات با شبه جزیره هند و شیخ نشین های حوزه خلیج فارس و کشورهای اروپائی بویژه انگلستان و آلمان بود، به اشغال درآوردند. این اقدام، مرزنشینان غیور تنگستانی را که در گذشتۀ نه چندان دور تا یکی دو سال قبل از جنگ جهانی اوّل سابقۀ برخورد و مقابله با نیروهای تجاوزگر داشتند، به عکس العمل واداشت. رئیس علی دلواری (۱۲۶۱-۱۲۹۴ خورشیدی/ ۱۸۸۲-۱۹۱۵ میلادی) در نوک پیکان حمله به اشغالگران قرار گرفت.
نهضت جنوب ایران به جلوداری رئیس علی دلواری و همراهی و همگامی سران قبایل تنگستان، بوشهر، دشتی و دشتستان از جمله: زایر خضرخان اهرمی، شیخ حسین خان چاه کوتاهی، خالوحسین بردخونی، غضنفر السلطنه برازجانی و پشتیبانی آزادگانی چون: سیّد محمّد رضا کازرونی و میرزا علی کازرونی در جریان جنگ بین الملل اوّل، نقطه عطفی در تاریخ مبارزات مردم جنوب ایران بشمار می رود.
قتلگاه شهید رئیسعلی دلواری. رئیسعلی در محلی به نام «تنگک صفر» هنگام شبیخون به قوای بریتانیا توسط فردی نفوذی و اجیر شده، از پشت سر هدف گلوله قرار گرفت و در سن ۳۳ سالگی کشته شد. تاریخ شبیخون مذکور و کشته شدن رئیسعلی دلواری در همه منابع، شب ۲۳ شوال ۱۳۳۳ قمری برابر با ۳ سپتامبر ۱۹۱۵ میلادی نقل شدهاست، که بر اساس همه مبدلهای تقویم، این روز با ۱۱ شهریور ۱۲۹۴ خورشیدی ( برخی نیز 12 شهریور می دانند) مطابقت میکند.
== == == == == == == == == == == ==
رئیس علی دلواری پس از اینکه به شهادت رسید جسدش به رسم امانت در قبرستانی نزدیک جائینک در جوار حیاه الغیب ملگپ به رسم امانت تحویل خاک داده شد که پس از مدتی طی تشریفات خاصی به عراق منتقل گردید و در شهر نجف اشرف در قبرستان معروف وادی السلام شیعیان به خاک سپرده شد.
با مصوبه شورای عالی انقلاب روز ۱۲ شهریور بعنوان سالروز کشته شدن رئیسعلی دلواری از سال ۸۹ به نام «روز مبارزه با استعمار انگلیس» نامگذاری شدهاست.
استعمار انگلیس در کلام رهبرانقلاب+pdf
رئيس علي دلواري قهرمان مبارزه با استعمار انگليس است و ملت ايران همانند شهيد رئيس علي دلواري که در مقابل انگليس ايستادگي کرد، امروز در برابر قدرت هاي متجاوز به سرکردگي آمريکا ايستاده است و از دشمنان خود هيچ واهمه اي در دل ندارد.
بدون ترديد با تفضل خداوند بر ملت هاي مسلمان، اسلام کاخ هاي جاهليت را در تمام دنيا ويران خواهد کرد و مظلومان را نجات خواهد داد.
بخشي از بيانات مقام معظم رهبري در ديدار اهالي بخش دلوار در خانه شهيد رئيس علي دلواري در تاريخ 13/10/70
آیا بعد از حجامت تطهیر لازم است؟
استفتاء از رهبرمعظم انقلاب اسلامی مدظله العالی
سؤال:
آیا بعد از حجامت باید بدن را برای نماز خواندن تطهیر کرد؟
جواب:
تا زمانی که آب برای محل حجامت ضرر دارد نماز خواندن با آن مانعی ندارد، اما اگر اطراف محل حجامت یا لباسش نجس شده است باید تطهیر نماید.
منبع: خبرگزاری رسمی حوزه
شاخصه های دولت انقلابی در قرآن کریم و نهج البلاغه-تواضع ونرم خویی با مردم
تواضع و نرمخویی با مردم
یکی از ویژگی های دولت انقلابی، تواضع و نرمخویی با مردم است. مسئول انقلابی نباید «ارادۀ علوّ» داشته باشد و نسبت به سایر مؤمنین در خود احساس برتری کند؛ بلکه باید نسبت به مؤمنین در گفتارها و رفتارهایش متواضع باشد.
خداوند متعال در قرآن کریم خطاب به پیامبر(صلی الله علیه و آله) میفرماید: «وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ»[1]؛ «و بال (تواضع) خويش را براى مؤمنان فرو گستر.»
و «وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ»[2]؛ «و براى آن مؤمنانى كه تو را پيروى كردهاند، بال خود را فرو گستر.»
و در آیۀ دیگری، تندخویی کارگزاران را موجب پراکندگی و عدم حمایت مردم از آنها میداند:«فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ»[3]؛ «پس به [بركتِ] رحمت الهى، با آنان نرمخو [و پُر مِهر] شدى، و اگر تندخو و سختدل بودى، قطعاً از پيرامون تو پراكنده مىشدند.»
امیرالمؤمنین(علیه السلام) نیز خطاب به یکی از کارگزارانشان میفرمایند: «فَاخْفِضْ لَهُمْ جَنَاحَكَ، وَ أَلِنْ لَهُمْ جَانِبَكَ، وَ ابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَكَ، وَ آسِ بَيْنَهُمْ فِي اللَّحْظَةِ وَ النَّظْرَةِ، حَتَّى لَا يَطْمَعَ الْعُظَمَاءُ فِي حَيْفِكَ لَهُمْ، وَ لَا يَيْأَسَ الضُّعَفَاءُ مِنْ عَدْلِكَ عَلَيْهِمْ؛[4]بالهاى محبت و حمايتت را براى آنها بگستران و در برابر همه متواضع باش، چهرۀ خويش را براى آنها گشاده دار، مساوات را در ميان آنها، حتى در نگاهها با گوشۀ چشم رعايت کن، تا بزرگان و زورمندان كشور در نقض عدالت به نفع آنها طمع نورزند و ضعفا از عدالت تو مأيوس نشوند.»
و در نامه به جناب مالک اشتر میفرمایند: «وَأَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِيَّةِ، وَالْمَحَبَّةَ لَهُمْ، وَاللُّطْفَ بِهِمْ، وَلَا تَكُونَنَّ عَلَيْهِمْ سَبُعاً ضَارِياً تَغْتَنِمُ أَكْلَهُمْ، فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ: إِمَّا أَخٌ لَكَ فِي الدِّينِ، وَإِمَّا نَظِيرٌ لَكَ فِي الْخَلْقِ؛[5]و قلب خويش را كانون رحمت و محبت و لطف به رعيت قرار ده و در مورد آنان همچون درّندهاى مباش كه خوردنشان را غنيمت شمارى؛ زيرا آنها دو گروهاند: يا برادر دينى تواند و يا انسانهايى كه در آفرينش شبيه تو هستند (در هر حال، بايد حقوق آنها را محترم بشمارى).»
آیت الله جوادی آملی در توضیحی پیرامون چگونگی نرمی و تواضع با مردم، میفرماید: «نرم بودن دو قسم است: نرمي از روي ضعف و نرمي از روي بزرگواري. مجاهدان نستوه، اگر با كسي نرمرفتارند، از بالا اظهار انعطاف ميكنند: «اَذِلَّةٍ عَلَي المُؤمِنين»[6]افرادي كه آن اندازه قدرت دارند كه مجاهد في سبيل الله باشند و از سرزنش هيچ كسی نترسند، از موضع برتر و بالا، عمل ميكنند و نرمي آنها نسبت به مؤمنان، نرمش از بالاست… راز كاربرد حرف امام علي(علیه السلام) در اينجا«اَذِلَّةٍ عَلَي المُؤمِنين» نيز همين مطلب است.»[7]
____________________________________________________
پینوشتها:
[1]. حجر/ 88.
[2]. شعراء/ 215.
[3]. آل عمران/ 159.
[4]. نهج البلاغه، محمد بن حسين شريف الرضي، ترجمه صبحي صالح، تصحيح: فيض الاسلام، نشر هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق، نامه 27.
[5]. همان، نامه 53.
[6]. مائده/ 54.
[7]. تفسیر تسنیم، عبدالله جوادی آملی، مؤسسه اسراء، قم، چاپ چهارم، 1388ش، ج 23، ص 92.
منبع: ماهنامه اطلاعرسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان، شماره 217.
شهید محمود کاوه؛ نمونه رهبان اللیل و اسد النهار
جنگ تحمیلی. میدان عجیب و صحنهی بینظیری بود. از اول تاریخ اسلام، تا روزگار ما چنین صحنهای دیگر بعد از صدر اسلام وجود نداشته است. یک بهشت عظیم برای هرکسی که بخواهد و بتواند در آن خودش را از چرکها و پلیدیها شستشو دهد. خداوند به ملّت ما این فرصت را بخشید که بعد از دوران محرومیت طولانی و اختناقی نفسگیر، بتوانند جوانهایی بپرورانند که مصداقی باشند برای، جوان مسلمان. نمونههایی از جوانان صدر اسلام.
شهید محمود کاوه، یکی از این نمونههاست. ظهرهای ماه رمضان سال ۱۳۵۳ در روزگار نوجوانی، پدرش او را به درس تفسیر آیتالله خامنهای در مسجد امام حسن علیهالسلام مشهد میبرد. شاگرد آنروزهای رهبر انقلاب ۸ سال بعد در منطقه عملیاتی کردستان «فرمانده تیپ ۱۵۵ ویژه شهدا» شد. تیپی که در چهارسال فرماندهی کاوه، کابوس ضد انقلاب و بعثیها در جبههی شمالغرب بود.
خوب است من از برادر شهید عزیزمان محمود کاوه یاد کنم؛ که من او را از بچگیاش میشناختم. پدر این شهید جزو اصحاب و ملازمین همیشگی مسجد امام حسن بود - که بنده آنجا نماز میخواندم و سخنرانی میکردم - دست این بچه را هم میگرفت با خودش میآورد، و من میدانستم همین یک پسر را دارد، پدرش هم میشناسید شما دیگر - قاعدتاً برادرهای مشهدی میشناسند - از همان وقتها همینجور بود. پرشور و بیمهابا در برخورد، گاهی حرفهای تندی هم میزد که در دوران اختناق آنجور حرفی کسی نمیزد. این بچه آنجور توی این محیط خانوادگی پرشور و پرهیجان تربیت شد و خوراک فکری او از دوران نوجوانیش - که شاید آن سالهایی که من دیدم ایشان مثلاً دوازده - سیزده سال چهارده سال شاید بیشتر نداشت - حالا دقیقاً البته درست یادم نیست - عبارت بود از مطالب مسجد امام حسن. که اگر از شماها برادرهایی آن وقت بودند میدانند چه صنف مطالبی بود؟ و میشود فهمید دیگر. از نوارها و آثار آن مسجد [میشد فهمید] که چه نوع مطالبی بود. در یک چنین محیط فکری این جوان تربیت شد، و جزو عناصر کمنظیری بود که من او را در صدد خودسازی یافتم؛ حقیقتاً اهل خودسازی بود - هم خودسازی معنوی و اخلاقی و تقوایی، هم خودسازی رزمی - در یکی از عملیات اخیر دستش مجروح شده بود - که آمد مشهد و مدتی هم اینجا بیمارستان بود، مدت کوتاهی ظاهراً، بعد برگشت مجدداً جبهه - تهران آمد سراغ من؛ من دیدم دستش متورّم است. بنده نسبت به این کسانی که دستهایشان آسیب دیده یک حساسیتی دارم، فوری میپرسم دستت درد میکند. پرسیدم دستت درد میکند گفت که نه. بعد من اطلاع پیدا کردم، برادرهای که آنجا بودند، برادرهای مشهدیای که آنجا هستند، گفتند دستش شدید درد میکند، این همه درد را کتمان میکرد و نمیگفت - که این مستحب است، که انسان حتیالمقدور درد را کتمان کند و به دیگران نگوید - یک چنین حالت خودسازی ایشان داشت. یک فرماندهی بسیار خوب بود، از لحاظ ادارهی واحد خودش که تیپ ویژهی شهدا - تیپ ویژهی آن روز شهدا فکر میکنم حالا لشگر شده، آن وقت تیپ بود - یک واحد خوب بود جزو واحدهای کارآمد ما محسوب میشد و به این عنوان از آن نام برده میشد، خود او هم در عملیات گوناگونی شرکت داشت، و کارآزمودهی میدان جنگ شده بود؛ از لحاظ نظم ادارهی واحد، مدیریت قوی، دوستی و رفاقت با عناصر لشگر و از لحاظ معنوی، اخلاق، ادب، تربیت توجه و ذکر یک انسان جوان اما برجسته بود. این هم یکی از خصوصیات دوران ماست، که برجستگان همیشه از پیرها نیستند، آدم جوانها و بچهها را میبیند که جزو چهرههای برجسته میشوند. رهبان اللیل و اسد النهار غالباً توی همین بچههایند، توی همین جوانهایند. ما نشستیم از دور داریم نگاه میکنیم حسرت میخوریم، و آرزو میکنیم کاش برویم توی محیط آنها. کمتر وقتی است که بنده همین حالاها دلم پرواز نکند به سمت محفل سنگرنشینان؛ آنجا انسان ساخته میشود و خوب هم ساخته میشود، و این جوانها خوب ساخته شدند، و شهید کاوه حقیقتاً خوب ساخته شد.
بیانات در جمع پرسنل سپاه پاسداران خراسان ۱۳۶۶/۵/۲۷