شهید دلاوری که از یاری رساندن به اباعبدالله فرار میکرد
قصه زهیر ماجرایی درسآموز برای همه دور افتادگان از حریم اهل بیت است؛ چراکه اگر ائمه بخواهند با یک نظر انسان را متحول میکنند؛ همانگونه که از زهیر عثمانی شیعه علوی مخلص ساختند.
از شخصیتهای برجسته کوفه بود که در روز عاشورا، افتخار یافت در رکاب حسین بن علی (ع) به شهادت برسد. وی در میدانهای جنگ، دلاوریهای بسیاری نشان داده بود. در سال 60 هجری (که سید الشهدا هم از مکه به قصد کوفه حرکت کرده بود) از سفر حج بر میگشت و دوست نداشت که با سید الشهدا برخورد کند و هم منزل شود. اما در یکی از منزلگاهها به ناچار با فرود آمدن کاروان حسینی در همان منزل، با امام برخورد میکنند. امام کسی را نزد او فرستاد و زهیر را به ملاقات با خویش دعوت کرد؛ زهیر قصد سر باز زدن از این دیدار را داشت که همسرش به او گفت: سبحان الله؛ یازهیر، سبحان الله، پسر پیغمبر تو را میخواهد، دعوتت میکند، تو نشستهای؟! بلند شو برو حرفهایش را گوش کن، اگر میتوانی عمل کن، اگر هم نمیتوانی بگو نمیتوانم، برگرد بیا؛ مگر چه میشود؟
تصرّف انسان برتر در نفس زهیر
حاج آقا مجتبی تهرانی درباره دیدار امام با زهیر میگوید:
«زهیر رفت وارد خیمه حسین علیه السلام شد، برگشتند این جوانها، کانّه تنها بود زهیر با حسین علیه السلام مینویسند فَمَا لَبِثَ أَنْ جَاءَ مُسْتَبْشِراً قَدْ أَشْرَقَ وَجْهُه [1]. توقف خیلی کوتاهی کرد زهیر در خیمه حسین علیه السلام؛ اما این زهیر که آمد بیرون دیگر آن زهیری نیست که رفته بود داخل؛ آن زهیر زبون بود، صِغَر نفس داشت به تعبیر ما؛ اما این زهیر، زهیر غیور است. آمده است بیرون دیگر این کِبَر نفس دارد. دیگر این روحش بزرگ شد، وسیع شد، انسان برتر تصرّف در او کرده است. دیدیم این چهره که گرفته بود رفت، حالا باز شده «استجَاءَ مُسْتَبْشِراً قَدْ أَشْرَقَ وَجْهُه»[2] کأنّه نور از صورت زهیر میبارد.
طبری درباره دعوت زهیر از خویشان میگوید: پس از آن که زهیر به خدمت امام حسین علیه السلام رسید و عزم یاری او را داشت، به خیمه خود بازگشت و به یاران خود گفت هر که از شما دوست دارد در یاری فرزند پیامبر (ص) در آید رخت بربندد وگرنه این آخرین دیدار ماست.
سپس او خاطرهای چنین بیان کرد: در غزوه «بحر» و بنا بر گفته طیری بلنجر چون فاتح آن جنگ شدیم و غنایم فراوانی نصیب ما گشت، همه ما خوشحال و مسرور بودیم. هنگامی که «سلمان فارسی» خشنودی ما را دید گفت: آیا شما به فتح و غنایمی که خداوند نصیب شما کرده این گونه خوشحالی میکنید؟ اگر شما سید شباب جوانان آل محمد صلی الله علیه و آله را درک کردید، برای جهاد در رکاب او باید بیشتر شادمان باشید؛ چرا که بهرههای بیشتری به دست خواهید آورد. پس من با شما وداع میکنم و شما را به خدا میسپارم.
دست از حسین بر نمیدارم
پس از سخنان امام حسین علیه السلام در شب عاشورا و برداشتن بیعت خود از گردن همگان، عباس بن علی علیهماالسلام و دیگران از اهلبیت علیهم السلام و نیز یاران بزرگ آن حضرت چون «مسلم بن عوسجه»، «سعید بن عبدالله»، و «زهیر» به حمایت از امام از جای برخاستند و با او تجدید میثاق کردند. زهیر در پاسخ به امام خود اینگونه گفت: به خدا قسم، دوست دارم که کشته شوم، سپس برانگیخته شوم و تا هزار بار دیگر کشته و زنده شوم تا بدین سبب از جان شما و جوانان اهلبیت شما بلا به دور ماند.
زهیر؛ همانند مومن آل فرعون
کثیر بن عبد الله شعبی گوید: روز عاشورا چون بر حسین یورش بردیم، زهیر بن قین سوار بر اسب دم بلند خود سلاح پوشیده در برابر ما آمد و گفت: هشیار باشید، شما را از عذاب خدا بیم میدهم؛ بر مسلمان لازم است برادر مسلمانش را اندرز دهد. ما تا اکنون برادر وهمدین بودیم؛ تا شمشیر میان ما جدایی نیفکنده هم کیش هستیم واندرز شما بر ما لازم است. چون کار به شمشیسر افتد، رشته برادری می گسلد؛ ما امتی باشیم و شما امت دیگر. خدا ما و شمارا به فرزندان پیامبر خود محمد(ص) آزمود تا بنگرد چه کاره ایم.
سپس مجادلهای بین زهیر و شمر درگرفت تا اینکه شخصی از طرف امام حسین علیه السلام این پیام را برای زهیر آورد: بازگرد؛ به جانم قسم که مومن آل فرعون برای قومش خیرخواهی کرد و حرف حق را به روشنی به گوش مردم رساند، تو نیز برای آنها خیرخواهی کرده ای و حرف حق را به گوششان رساندی، اگر این خیرخواهی و خبردادن نفعی به حالشان بکند![3]
درباره مومن آل فرعون گفته شده مردى از فرعونیان بوده، که به موسى(ع) ایمان آورده بود، اما ایمان خود را مکتوم مىداشت، در دل به موسى عشق مىورزید و خود را موظف به دفاع از او مىدید.
پس از ماجرای مجادله حضرت موسی با ساحران، فرعون قصد جان او را داشت که به تعبیر قرآن، مومن آل فرعون رو به آنها گفت: «اى قوم من! امروز حکومت در این سرزمین پهناور مصر، به دست شما است، و از هر نظر غالب و پیروزید، این نعمتهاى فراوان را کفران نکنید، اگر عذاب الهى به سراغ ما آید، چه کسى ما را یارى خواهد کرد»؟! (یا قَوْمِ لَکُمُ الْمُلْکُ الْیَوْمَ ظاهِرِینَ فِى الْأَرْضِ فَمَنْ یَنْصُرُنا مِنْ بَأْسِ اللّهِ إِنْ جاءَنا).
قصه زهیر ماجرایی درسآموز برای همه دور افتادگان از حریم اهل بیت است؛ چراکه اگر ائمه بخواهند با یک نظر انسان را متحول میکنند؛ همانگونه که از زهیر عثمانی شیعه علوی مخلص ساختند.
پینوشتها:
[1]بحارالانوار/علامه مجلسی/44/3
[2]بحارالانوار/علامه مجلسی/44/3
[3]تاریخ الطبری، ج5، ص 427.
منابع:
- مقاله “زهیر بن قین بجلی رایت شجاعت” به قلم محمد جواد طبسی که در شماره 26 ماهنامه “کوثر” منتشر شده است.
- سخنرانی مکتوب مرحوم آقا مجتبی تهرانی به عنوان مصلح غیور، شب دوم محرم/سایت تبارک؛
-تبیان
- تفسیر نمونه