جنایات غزه ثمره جاهلیت مدرن است
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمد لله رب العالمین و صلّی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین و الأئمة الهداة المهدیین و فاطمة الزّهراء سلام الله علیها و علیهم أجمعین، بهم نتولّی و من أعدائهم نتبرّء إلی الله».
مقدم علما، دانشوران، دانشمندان، خبرگان و نخبگان محفل را گرامی میداریم و از همه بزرگوارانی که با ایراد مقال یا ارائه مقالت علمی بر وزن این نشست و کنگره و همایش افزوده و میافزایند حقشناسی میکنیم. از همه بزرگوارانی که در برگزاری چنین محفل عظیم علمی سعی بلیغ داشتند، سپاسگزاریم. امیدواریم جامعه اسلامی و انسانی از این گونه محافل بهره علمی و عملی ببرند و دنیا را از جهل علمی و جهالت عملی برهانند!.
صفحات: 1· 2
رمز عاقبت به خيري
«قَالَ الْاِمَامُ الصَّادِقُ(عليه السلام) لِبَعْضِ النَّاسِ: إنْ أرَدْتَ أنْ يَخْتِمَ بِخَيْرٍ عَمَلُكَ حَتَّى تُقْبَضَ وَ أنْتَ فِى أفْضَلِ الأَعْمَالِ فَعَظِّمْ لِلّهِ حَقَّهُ أنْ تَبْذُلَ نَعْمَائَهُ فِى مَعَاصِيهِ وَ أنْ تَغْتَرَّ بِحِلْمِهِ عَنْكَ وَ أكْرِمْ كُلَّ مَنْ وَجَدْتَهُ يَذْكُرُ مِنَّا أوْ يَنْتَحِلَّ مَوَدَّتَنَا»(1)؛ (امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: اگر اراده كردهاى كه عاقبت به خير شوى و قبض روح تو در بهترين حالات باشد، حقّ خداوند را بزرگ بشمار به اينكه از نعمتهاى خدا در معصيت او استفاده نكن و [اگر گناه كردى و خدا تو را عذاب نكرد] مغرور به حلم خدا نباش و گرامى بدار هر كس را كه از ما اهل بيت(عليهم السلام) سخن مىگويد و موّدت ما را پذيرفته است).
شوخی شهید خرازی با سربازان
راستش من یکی از خواهرامو می خواستم بدم به یکی از بچه های لشکر حالا که تو ازدواج نکردی، کی بهتر از تو. تا این را گفت عرق شرم را روی صورتم حس کردم و از طرفی ته دلم هم قند آب شد.
دست حسین در عملیات خیبر قطع شد. بعد از عملیات، برای عیادتش به اصفهان رفتیم در خانه پدری اش بود. از وضعیت لشكر و تعداد شهدا و مجروحین سوالاتی کرد و جوابش را دادیم.
در آن چند روزی که اصفهان بودم، تقریباً هر روز به دیدن حسین می رفتم.
یکی از همین روزها به من گفت: «شما ازدواج کردی؟» گفتم: «چطور مگه؟» گفت: «زن گرفتی یا نه؟» گفتم: «هنوز نه.» گفت: «راستش من یکی از خواهرامو می خواستم بدم به یکی از بچه های لشکر، حالا که تو ازدواج نکردی، کی بهتر از تو.» تا این را گفت، عرق شرم را روی صورتم حس کردم و از طرفی ته دلم هم قند آب شد.
گفتم: «حسین آقا این حرف ها چیه؟ ما هنوز بچه ایم وقت زن گرفتنمون نشده.» گفت: «نه، بیخود حرف مفت نزن، من تصمیمم رو گرفتم، تو باید دوماد ما بشی! آمادگی شو داری یا نه؟» با خجالت گفتم: «حالا باشه، ایشاء الله سروقت.» دیگر نمی توانستم آن جا بمانم و اجازه رفتن گرفتم.
موقع رفتن، حسین گفت: «من خبر شو به مادرم اینا می دم، شما هم برو مقدمات کار رو انجام بده و به خونواده ت بگو.» گفتم: «هر جور شما صلاح میدونی، خیره ایشاالله» و خداحافظی کردم.
فردای آن روز علیرضا صادقی را دیدم و ماجرا را برایش تعریف کردم. پقی زد زیر خنده، حالا نخند کی بخند! پرسیدم: «چرا می خندی؟» گفت: «بنده خدا! حسین اصلاً خواهر نداره، اینا کلا سه تا برادرند!» از این که سر کار رفته بودم، نمی دانستم ناراحت شوم یا بخندم.
چند روز بعد به اتفاق چند نفر از دوستان رفتیم مشهد. در حرم، حسین را به همراه دو سه تا از بچه های لشکر دیدیم. خوشحال شدم و با هم روبوسی کردیم. تو کجا اینجا کجا، سوالی بود که هر دو از همدیگر پرسیدیم.
حسین از وضع اسکان ما پرسید و گفت: «اگه پولی چیزی می خواید، بگید بهتون بدم.» تشکر کردیم. موقع خداحافظی گفت: «ما فردا ظهر ناهار می خوایم بریم شاندیز، تو هم بیا بریم.» قرار گذاشتیم و فردا رفتیم آن جا. جایی که مستقر شدیم بسیار سرسبز و زیبا بود. کبابی درست کردیم و زدیم تورگ.
بعد از ناهار، حس شوخی حسین گل کرد. نهر آبی آنجا بود که آب بسیار سردی داشت. حسین نقشه کشید و یکی از بچه ها را خیس کرد. با این حرکت او، کم کم به جان هم افتادیم و همدیگر را آب می دادیم. البته همه حرمت حسین را به عنوان فرمانده حفظ می کردند. کسی او را خیس نمی کرد، اما او همه را مورد لطف قرار داد.
موقع برگشتن، حسین به من گفت: «تو بیا جلو بشین باهات کار دارم.» من که از سرکار رفتن قبلی درس نگرفته بودم، خام شدم و رفتم کنار دستش نشستم. شروع کرد با من صحبت کردن و گفت: «بین به سری کارها هست که باید فقط تو رو توی جریانش بذارم و نمیتونم به کس دیگه ای اعتماد کنم، اونم اینه که ..» هنوز جمله اش تمام نشده بود که پشت گردن و کمرم سوخت. حسین بی هوا بطری آب سرد را از پشت یقه ریخت داخل لباسم. آن قدر یخ کردم که فقط گفتم: «ها، ها، ها …..» حسین گفت: «حالا دیگه کاری باهات ندارم، پاشو برو عقب بشین».
برگرفته از كتاب « زندگی با فرمانده» مجموعه خاطراتی از شهید حسین خرازی
راوی: غلامحسین هاشمی- نقل از جهان نیوز، رجانیوز
اقتدار استثنائی ایران
جنگ روانی اسرائیل علیه ایران پس از «وعده صادق» به اوج رسید، اما فرار تلآویو از جنگ واقعی عیان شد. وزیر جنگ صهیونیستها درست گفت که «ما مستظهر به پشتیبانی بزرگترین قدرتهای جهان هستیم، اما ایران تنهاست و هیچکس را ندارد»، اما وقتی سخنگوی ارتش اسرائیل کنار بدنه بالستیکهای ایران رفت تا تهدید ایران را به «زمان و مکان» مناسب محول کند، و حالا که نرخ بلیت هواپیما از تلآویو به پایتختهای اروپایی ۱۰ برابر شده است، معلوم شد که چه کسی در جنگ غلبه دارد، «ایران تنها» یا «صهیونیسم مستظهر به ابرقدرتها». گاردین نوشت «بهرغم روایت ردیابی ۹۹ درصدی پرتابههای ایران، عملیات سپاه را باید در رسیدن به اهداف اصلی موفقیتآمیز دانست» و کانال ۱۴ اسرائیل اعتراف کرد «رهگیری ۹۹ درصدی موشکهای ایران دقیق نیست و روایت امریکا از سقوط نیمی از موشکها غلط است». خبرها نشان میدهد که کابینه جنگ رژیم صهیونیستی قدرت تصمیمگیری ندارد و روی اره نشسته است. نه میتواند پاسخ دهد و نه میتواند فراموش کند. با اینحال چندین مقام اسرائیلی از تغییر برنامه حمله به ایران گفتند و سفیر اسرائیل در چین نیز در نشست خبری اعلام کرد ماجرای حمله موشکی ایران «یک بازی تمامشده» است و «تلآویو حملهای به ایران نخواهد کرد».
صفحات: 1· 2
در تخریب بقیع چه جاهایی از بین رفت؟
قبرستان بقیع یا بقیعُ الغَرْقَد، کهنترین قبرستان مسلمانان در شرق شهر مدینه در کشور عربستان و محل دفن چهار تن از امامان شیعه و دیگر وابستگان پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و بسیاری از صحابه و مسلمانان است. این قبرستان در حمله وهابیان در ۸ شوال سال ۱۳۴۴هجری قمری تخریب شده و آرامگاه امامان بقیع ویران گردید، که به این روز «یوم الهدم» میگویند.
اماکن مرتبط با پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم):
۱️- بقعه ائمه بقیع
۲️- مسجد حضرت فاطمه (بیت الاحزان)، محل عبادت صدیقه طاهره و محل اقامه عزای ایشان بر پیامبر در بقیع
۳️- مسجد ابیّ بن کعب محل دعا و نماز رسول الله در بقیع
۴️- بقعه ابراهیم پسر رسول الله
۵- بقعه صفیه عمه رسول الله
۶- بقعه عقیل پسرعموی رسول الله
۷️- بقعه اسماعیل پسر امام صادق (ع) و از نوادگان رسول الله
۸️- بقعه منسوب به دختران رسول الله
۹️- بقعه منسوب به همسران رسول الله
۱۰- بقعه منسوب به فاطمه بنت اسد که رسول الله او را مادر خطاب میکرد
درس اخلاق | دو ابزار مهم برای ابراز محبت به خدای متعال
مرحوم آیت الله محمدعلی ناصری از اساتید اخلاق حوزه در یکی از دروس اخلاق خود به موضوع «یادآوری و شکرگزاری نعمت ها به عنوان سرمایه های عظیم محبت الهی» پرداختند که متن آن بدین شرح است:
امام سجاد علیه السلام در صحیفه سجادیه؛ می فرمایند: « وَانهَج لی إلی مَحَبَّتِکَ سَبِیلاً سَهلَةً » امام سجاد علیهالسلام و ائمه معصومین علیهم السلام این دعاها را برای ما گفته اند که بخوانیم و بدین وسیله راه را به ما نشان داده اند تا از این طریق برویم که دنیا و آخرت ما را تضمین میکند.