زمانه علمی و جایگاه رفیع امام رضا(علیه السلام)
امواج علوم و دانش اقیانوس بی حد و حصر باب مدینه علم، در سینه امام اول شیعیان علی(ع) در جوش و خروش بود، شوربختانه زمانه اجازه نداد تا این لؤلؤی علوم بیرون ریزد تا جان ها مجلس درّاک و پذیرای دانایش قرار گیرند، اما چه دشوار و سخت باورانه می فرمودند: « سَلّونی قَبل أن تَفقِدُونی!۲ از من بپرسید، پیش از آن که مرا از دست بدهید!» مردمان جهل زده و دنبال مطامع دنیا رونده، چه به دانایی و علم الهی علی(ع)؟!
بعد از فترت بنی امیه و جان گرفتن بنی عباس، دوره باقرین(ع) در تثبیت علوم و کرسی دانش هایی و درس آموختگانی شد که مکتب جعفری(ع) را با پیشینه ای چون علم علی(ع) و پسینه ای هم چون عالم آل محمد(ص) جانی دیگر گرفت و تاکنون نیز بر تارک جهان روشنابخش محافل، مجالس و مجامع علمی می باشد… .
منبع: حوزه نیوز
سپر دانایی و صفات والایی
در این برهه حساس که شبهات، فتنه انگیزی و جدل های درون دینی از زبان و قلم نااهلان و دشمنان قسم خورده به ماننده دشنه بر پیکره و اعتقادات دین و مذهب به حق شیعه می کوفند، این علمای ربانی و عالمان دینی به علوم روز، همانند امامان(ع) خود در برابر جنبش های علمی زمانه خویش هستند که با سپر دانایی و علمی، دین و مذهب را در برابر تیرهای زهرآگین شان محفوظ می دارند و مردمان شان را در ساحل امن کج باوری و زوال عقیدتی حفظ می کنند… .
قرآن و آموزه های دینی، علما و عالمان دینی و اهل علم را با صفاتی بارز و خصوصیاتی هم تراز دین می شناساند که باید مزین به این زیبایی های آرمانی، مکتبی و اکتسابی باشند تا بتوانند پیشروی تأثیرگذاری در حفظ و اعتقادات مردمان شان را رقم زنند، به گونه ای که گفتار و کردارشان یکی و در جمیع جهات در کنار مردم قرار گیرند که شاخصه های چنین عالمانی را در این نوشتار به اجمال برمی شماریم:
مقام عالمیت
علما، عالمان دینی، عالم به زمانه و اهل علم همیشه در دنیای پوشیده از حقیقت و واقعیت بیرق داران مقدس، مشعل داران هدایت، کمال جویان معرفت و حافظان به کماله دین و مذهب بوده اند.
حق نیز چنین است که با علم بایست راه تعالی را همیشه روشن نگه داشت، مسیرهای ترقی پر از خس و خاشاک را باید زدود و برهوت جهل را به ضرورت بشکافت تا روشنایی دانش و دانایی بدرخشد و عالِمی را به فراز و بلندای معرفت اللّهی بنشانند و در این تعالی جویی، بندگانی را به حق در شوق طریقه فطرت هدایتگر باشند… .
در این زمانه پر تنش برداشت ها و شبهات، بیرق های دانایی را باید افراشت تا همیشه و همه گاه افراشته ماند، راه را باید فراغ داد تا همگان در یک مسیر و یک هدف از پیش نوشته شده که ورق ورق تاریخ پر فراز و نشیب بشریت بدان پرداخته و انبیا و اولیای الهی بدان مأمور بوده اند و گیره به رسالت شان همی خورده که گاه به بیرق داران آن مفتخرند و گاه به مدعیان پلشت شان شرمنده که قرآن کتاب آسمانی و روایات معصومان(ع) مشحون از این نوع عبرت انسان ساز است… .
مسلمانان به ویژه شیعیان با داشتن امامان معصوم(ع)، عالمان ربانی و بزرگانی دانا و سترگ که در درازنای تاریخ پر شکوه خویش، توانستند همواره بر صراط حق بپویند و بر جاده خورشید هدایت بمانند و بدرخشند و چلچراغ شبستان دین را از چهره کریه شبهات، مجهولات و خرافات بزدایند و جانانه در مسیر روشنای سیر إلی الله، معرفت الله و اخلاق الله را پیشانه نوشت خویش قرار دهند و در کوران خمودی و غنودی به اقتدار بدرخشند و مستمراً خواهند درخشید… .
حوزه نیوز
شمس الشموس
اصطلاح «شمس الشموس» در فارسی، «خورشید خورشیدها» است. و به عبارتی، مراد آن است که اگر هزاران خورشید گرد هم آیند، فردی که این لقب برای او در نظر گرفته شده، مانند خورشیدِ برتری بر تمام این خورشیدها درخشیده و نور آنها را تحت الشعاع خود قرار خواهد داد.
با جستوجویی که در منابع روایی صورت گرفت، این لقب برای امام رضا(ع) در حدیث یا روایتی از معصوم نقل نشده است. بلکه تنها در خطبهای که کتاب مصباح کفعمی در قرن دهم آنرا از بعضی علما نقل کرده، این تعبیر و توصیف برای حضرتشان به کار رفته است. قسمتی از آن خطبه چنین است: «اللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَى الْإِمَامِ الْمَعْصُومِ وَ السَّیِّدِ الْمَظْلُومِ وَ الشَّهِیدِ الْمَسْمُومِ وَ الْبَدْرِ بَیْنَ النُّجُومِ شَمْسِ الشَّمُوسِ وَ أُنْسِ النُّفُوسِ الْمَدْفُونِ بِأَرْضِ طُوسَ الرِّضَا الْمُرْتَضَى وَ السَّیْفِ الْمُنْتَضَى الْعَادِلِ فِی الْقَضَاءِ الْإِمَامِ أَبِی الْحَسَنِ الثَّانِی عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا».[1]
آنچه امروزه مشهور است، آن است که این لقب را برای توصیف امام رضا(ع) به کار میبرند، اما این لقب در بحار الانوار در «باب زیارة الإمام المستتر عن الأبصار الحاضر فی قلوب الأخیار المنتظر فی اللیل و النهار الحجة بن الحسن»، در زیارتی برای توصیف امام زمان(عج) نیز به کار رفته است: «… السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا شَمْسَ الشُّمُوسِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا مَهْدِیَّ الْأَرْضِ وَ مُبِیِّنَ عَیْنِ الْفَرْضِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا مَوْلَایَ یَا صَاحِبَ الزَّمَان…».[2]
پی نوشت:
[1]. کفعمی، ابراهیم بن علی، المصباح (جنة الأمان الواقیة و جنة الإیمان الباقیة)، ص 719، قم، دار الرضی (زاهدی)، چاپ دوم، 1405ق.
[2]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 99، ص 85، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
نعمت خدا را خوردن، اطاعت شیطان را کردن
یک خاری است در حجاز که اگه این خار شتر بیابون بخوره شتر با اون فک قدرتمند و دندان محکمش تمام این لب و لثه و دندانش پر از خون میشه، قرآن می فرماید: کسی که تمام عمرش را نعمات الهی وجودش رو خرج شیطون کرده قیامت چه طلبی از منِ خدا داره نعماتِ من سر سفره من نشست اطاعت از شیطون کرد من طلب دارم ازش اونکه طلبی از من نداره وجود با سلامتی رو بهش دادم نعمت عقل رو بهش دادم نعمت چشم و زبان و گوش و شهوت و قدم رو سالم بهش دادم راه های با سلامت هدایتم نشونش دادم همه رو خرج شیطون کرد قیامت که میاد من طلبکارم می فرماید: اونجا که میاد «لَّيْسَ لَهُمْ طَعَامٌ إِلَّا مِن ضَرِيعٍ»؛ (غاشیه: ۶) «ضَرِيعٍ»؛ این خار را خودش نمی خورد کارگردان های جهنم این را به خوردش می دهند به زور به خوردش می دهند.
و بعد از خوردن این «ضَرِيعٍ»؛ قرآن می فرماید: تشنه میشه عطش می گیرتش آبی که به این جهنمی کارگردان های جهنم می دهند قرآن می فرماید: اسمش «حَمِيمٍ»؛ «لَا يَأْکلُهُ إِلَّا الْخَاطِؤُونَ»؛ (حاقه: ۳۷) این «حَمِيمٍ»؛ را انسان های خطاکار بدون توبه را به خوردشون می دهند تو سوره مبارکه واقعه می فرماید: «غِسْلِينٍ»؛ که «لَآکلُونَ مِن شَجَرٍ مِّن زَقُّومٍ * فَمَالِؤُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ»؛ (واقعه: ۵۲ ـ ۵۳) شکم هارو پر از زقوم می کنم «فَشَارِبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْحَمِيمِ»؛ (واقعه: ۵۴) شکم هاشون پر حمیم می کنم حمیم آب چرک بدن جهنمی هاست وقتی این بدن جهنمی هارو سرخش می کنند قطرات روغن و آب می چکه این همین آب های «غِسْلِينٍ» و «حَمِيمِ»؛ را دوباره به خرد خودشون می دهند.
منبع:بلاغ
تعهد
در فرهنگ غربی که پایه آن انسان محوری است تأکید فروانی بر روی مقوله آزادی شده است. انسانِ رها از هر قید و بند پیشرفتش را در آزادی جستجو میکند. دنیای غرب با فروکاستن از میزان تعهدات زوجین و پر رنگ کردن روابط خارج از تعهد و البته دارای لذّتهای زودگذر، مدیریت افراد را در دست گرفته است. این آزادی را باید بردگی دنیای مدرن نامید.
انسان خواه ناخواه محدودیتهایی را در این دنیا باید قبول نماید اما با حق انتخابی که خدا به او داده است میتواند تعهدهای رشد دهنده و آرامش بخش را انتخاب نماید و یا اینکه بردگی هوای نفس را قبول کند که او را با چالشهای تحقیر کننده و فرساینده موجه میسازد.
وقتی آسیبهای تفکر انسانمحور را شمارش میکنیم به موضوع جدایی همسران و روابط سرد بین اعضای خانواده میتوانیم پی ببریم که ارمغان همان آزادیهای افسارگسیخته است. مقام معظم رهبری در راستای تبین فرهنگ غربی در مساله ارتباط زوجین با هم، میفرمایند: «یک مرد و زن توی یک فضایی زندگی میکنند اما از هم جدایند. آن نشست و برخواستهای خانوادگی، آن محبتهای خانوادگی، آن انسهای فراوان به هم، اینکه مرد خودش را محتاج به زنش ببیند اینها دیگر نیست. دو نفرند به صورت قراردادی که فقط در یک خانهای زندگی میکنند.»[1]