معارف ثقلین- 31
نمی از یم سی سال رهبری
نتیجه سی سال رهبری آیتالله خامنهای مدظله العالي چه بوده است؟؛ پرسشی کوتاه، اما خیلی مهم که پاسخش بدون تردید نمیتواند کوتاه باشد و باید کتابها برای آن نوشت. خلاصهکردن چند جلد کتابی که شایسته پاسخ به چنین پرسشی باشد، در یادداشتی مطبوعاتی نه شدنی است و نه شایسته؛ اما از باب «آب دریا را اگر نتوان کشید / هم بهقدر تشنگی باید چشید»، چند سطری در این باب نگارش میکنم تا براساس تعلیم قرآن کریم در سوره الضحی «وَ اَمّا بِنِعمَت ربِّکَ فَحدِّث»، سهمی ناچیز در شکرگزاری این نعمت بزرگ داشته باشم.
نخستین نتیجه کاربردی زعامت آیتالله خامنهای مدظله العالي را میتوان حفظ آرامش و تداوم انسجام ملی در مقاطع مختلف ازجمله پس از ارتحال بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران دانست؛ برههای خطیر که مردم ایران و دوستداران انقلاب اسلامی در خارج از ایران نگران تبعات فقدان امام؟ره؟ بودند و دشمن مترصد ضربهزدن و بهرهبرداری از آن شرایط. در چنین شرایط حساسی، نحوه رفتار و شیوه راهبری رهبر نسبتا جوان منتخب خبرگان آنقدر سنجیده و حکیمانه بود که بحران جانشینی امام؟ره؟ حتی درحد واژگان هم عرضاندام نکرد.
دومین اقدام و نتیجه سی سال رهبری آیتالله خامنهای مدظله العالي را میتوان صیانت از انقلاب و حفظ و تداوم آن در مسیر اهداف کلان و با حفظ مبانی و اصول آن، خصوصا دو بُعد جمهوریت و اسلامیت دانست. اهمیت این اقدام زمانی بیشتر روشن میشود که اولا فتنهها، برنامهریزیها و تهدیدات متوجه این مسأله را درست بشناسیم و ثانیا از سرنوشت انقلابهای دیگر و انحراف آنها از اصول و مسیر اولیهشان اطلاع داشته باشیم.
سومین نتیجه رهبری آیتالله خامنهای مدظله العالي، دورکردن کشور از آتش جنگهای خارجی و آشوبهای داخلی و در یک کلام تأمین امنیت کلان کشور بوده است. در مدت این سی سال، حداقل دو مرتبه زمینه درگیرشدن ایران در دو جنگ نظامی فراهم شده بود: نخست، در سال ۱۳۶۹ و بعد از حمله صدام به کویت که جریان موسوم به چپ با سخنرانی، صدور بیانیه و انواع فشارهای دیگر، صدام را «خالدبنولید» خواندند و کشور را به حمایت از صدام و حمله به آمریکا و اسرائیل غاصب دعوت میکردند؛ دوم، در سال ۱۳۷۷ و در زمان ریاستجمهوری آقای خاتمی که شورای عالی امنیت ملی تصویب کرد به طالبانِ بهقدرترسیده در افغانستان حمله کنیم. در هر دو مورد، این آیتالله خامنهای بود که شرایط را مدیریت و کشور را از معرض این جنگها دور نگه داشتند. همچنین، مدیریت منازعات ظاهرا سیاسی و جناحی داخل کشور که در فتنه ۷۸ و ۸۸ تمام خطوط قرمز را درنوردید و به مقابله با نظام تبدیل شد و میرفت تا از ایران کشوری شبیه سوریه بسازد، ذیل همین سرفصل میگنجد.
چهارمین اقدام و نتیجه مهم رهبری سی ساله رهبر حکیم انقلاب اسلامی، گسترش عمق استراتژیک انقلاب اسلامی بوده است. نفوذ معنوی در کشورهای منطقه، بهویژه عراق، افغانستان، پاکستان، هند، سوریه، لبنان و یمن و حتی فراتر از منطقه در آمریکایلاتین و آفریقا موجب شده مفهوم «جبهه مقاومت» واقعیتر از هر زمان شود. محدودشدن قدرت عمل استکبار و نظام سلطه از سویی و گسترش عمق استراتژیک ایران اسلامی از سوی دیگر، ضریب امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران را در حد بازدارندگی ارتقا داده است. علاوهبر توانمندیها و داشتههای گوناگون ایران ازجمله توان دفاعی و روحیه شهادتطلبی، همین عمق استراتژیک است که اقتدار ایران عزیز را تقویت و جرأت تعدی به ایران اسلامی را از دشمن سلب کرده و آرامش آنها را بههم زده است.
پنجمین ساحتی که کارآمدی ولیفقیه را نمایان میسازد، پیشرفتهای کشور در عرصههای گوناگون بوده است. با جرأت و بهطورمستند میتوان اثبات کرد پیشرفتها و داشتههای کشور در عرصه فرهنگ و مصادیق آن از شعر و ادبیات، پاسداشت زبان فارسی، تدوین دایرهالمعارف، تهیه سند مهندسی فرهنگی و گسترش کتاب و کتابخوانی گرفته تا عرصه علم و فناوری ازجمله تهیه نقشه جامع علمی، نانوتکنولوژی، هوافضا، هستهای، صنایع دفاعی (بهویژه موشکی) و سلولهای بنیادی مرهون حمایتها، تأکیدها و پیگیریهای مستقیم ایشان بوده و هست. پیشرفت علمی کشور در بیست سال اخیر، بهویژه از زمان طرح «تولید علم» رهبر فرزانه انقلاب
در سال ۷۹، وارد مرحله جدیدی شد و بهعنوان یکی از عوامل تولید قدرت بهطورویژه مدنظر قرار گرفت.
ششمین نقشآفرینی آیتالله خامنهای مدظله العالي را میتوان در ساحت تقویت معنویت جامعه ارزیابی کرد. علاو بر معطوفکردن توجه مستمر مسوولان و اقشار مختلف مردم به مقوله تقوا و معنویت، وقتگذاری، راهنمایی و ایده پردازیهای ایشان در این حوزه به گسترش کمّی و کیفی محافل قرآنی، مداحی و اشعار آیینی، مراسم پرشور محرم، صفر و رمضان، اعتکاف، بهویژه اعتکاف دانشجویی و پیادهروی اربعین منجر شده است. همین مجالس و تقویت همین فعالیتها بوده که اسباب صیانت از جوانان دربرابر امواج سهمگین دعوت به فساد و دنیازدگی را فراهم آورده و همچنان حضور پررنگ جوانان در این مجالس و میدانهای ایثار و شهادت را شاهد هستیم. حال منصفانه و بدون حبوبغض، کارنامه رهبری که با مجموعه اقدامات و تدابیر ایجابی و سلبی خود و با وجود نبود همراهی لازم دیگر مسوولان و حتی کارشکنی برخی از آنها توانسته وحدت و انسجام ملی را حفظ و انقلاب را از انواع انحرافات صیانت کند، کشور را از افتادن
به ورطه جنگ و منازعات داخلی دور نگه دارد، عمق استراتژیک کشور را گسترش دهد، زمینههای پیشرفت کشور را فراهم و معنویت و روحیه ایمانی را حفظ و تقویت کند، چگونه باید ارزیابی کرد؟ آنچه به اجمال و به اشاره گفته شد، غیر از دهها فعالیت و نقشآفرینی ایشان در عرصه آیندهنگری، گفتمانسازی، تحول حوزههای علمیه، راهبری و نظارت بر مسوولان مختلف کشور، دفاع همهجانبه از عزت و استقلال کشور و سیاستگذاریهای کلان و حلوفصل امور جاری کشور است و همه اینها نمی از یم!
منبع: روزنامه صبح نو
صدور انقلاب، تکثیر حججی
تأملی بر جغرافیای فرهنگی جمهوری اسلامی بهبهانه کار کشتیگیر اوکراینی که با تصویر رهبر انقلاب روی سکو رفت |
علیاف: عاشق حججی هستم و دوست دارم من هم همانند او باشم
زمانیکه سیدمرتضی آوینی سردبیر نشریه سوره بود، عکسی در این نشریه چاپ شد که نشان میداد جوانی بوسنیایی با سروشکل جوانی غربی، عینک «ریبن» بهچشم دارد و پیشانیبند اللهاکبر بسته است. آن عکس را آقای رضا برجی، مستندساز ایرانی، در جریان حضور نیروهای ایرانی در بوسنی گرفته بود و چاپشدنش در سوره موجب شد آوینی بهدلیل رعایتنشدن شوونات اسلامی بهوسیله وزارت فرهنگ وقت توبیخ شود که سیدمحمد خاتمی سکاندارش بود. میگفتند این قبیل تصاویر مصداق تهاجم فرهنگی است؛ اما آوینی میگفت این تهاجم فرهنگی ما به غرب است و نشان میدهد ما اللهاکبر را به دنیا صادر کردهایم. آن زمان گفتمان انفعالی در تمام بدنه دولت، بهویژه در سیاست خارجی، حاکم شده بود و سخنگفتن از تهاجم فرهنگی ما به غرب بسیار عجیب و غریب بهنظر میرسید. حالا که حدود 27 سال از آن زمان میگذرد، بازهم خبری منتشر شده که نشاندهنده یکی دیگر از جلوههای نفوذ فرهنگی انقلاب اسلامی در خارج از مرزهای ایران است: المار نورعلیاف، کشتیگیر آذربایجانیالاصل اوکراینی که در مسابقات کشتی کشور اوکراین موفق شده بود مدال طلا کسب کند، با پیراهنی که تصویر رهبر انقلاب بر آن نقش بسته بود، بهروی سکوی دریافت جوایز رفت.
به بهانه سالروز رحلت صاحب كتاب نفيس تحف العقول عن آل رسول
علامه حسن زاده آملي حفظه الله:
اين قهرمان علمى در جميع علوم مختلف منحصر به فرد بود،هيچكدام از علماى معاصر را عديل ايشان در جامعيّت علوم و احاطه به آنها نديديم.اديبى بارع و صاحب قلمى وزين و رصين و محكم و سنجيده در علوم ادبى فارسى و عربى بود.به زبانهاى فرانسه،عبرى و تركى كاملا مسلط و به انگليسى به اندازۀ رفع احتياج آشنا بود.فقيهى مجتهد و جامع شرايط فقهى در حد كمال بود.فيلسوفى الهى و متبحّر و حكيمى متضلّع در حكمت متعاليه و مشّاء و اشراق بود.در علوم رياضى به خصوص در هيئت كمنظير بود.طبيبى بود كه قانون شيخ الرئيس و شرح اسباب را درس مىگفت و مخترع حاذقى كه با ذهن بلند نگر وقّاد خود برخى آلات رصدى در شناخت قبلۀ بلاد مختلف را اختراع نمود و محدّثى خبير كه از مشايخ حاملان روايت شمرده مىشد و رجالى ماهرى در درايت و تشخيص ثقات از ضعفا بود و مفسّرى متبحّر در تفسير قرآن كريم و علم قرائات بود.و بالجمله،هنگام اشاره به علمايى كه جامع علوم و فنون مختلف بودند مشار بالبنان است و آثار درخشان ايشان بهترين شاهد صدق بر آنچه بر اين قلم رانده شد،مىباشد.(1)
درسی از محضر استاد
علامه حسنزاده در کتاب دروس معرفت نفس میفرمایند:
نكتهاى از پير دانايم جناب استاد علامه شعرانى- جانم به فدايش- حلقه گوش خاطرم است:
در مدرسه مروى تهران حجره داشتم و از آنجا به سه راه سيروس كه اكنون چهار راه سيروس است براى درس به منزل آن حضرت كه دانشگاه دانشپژوهان بوده تشرف مىيافتم. روزى از روزهاى زمستان كه برف سنگين و سهمگين تماشائى آن كوى و برزن را هموار كرده بود كه گوئى شاعر در وصف باريدن آن برف گفته:
در لحاف فلك افتاده شكاف
پنبه مىبارد از اين كهنه لحاف
براى حضور در مجلس درس، دو دل بودم، هم به لحاظ مراعات حال استاد و منزل آن جناب، و هم به لحاظ كسوت و وضع طلبگى خودم كه كوس «عاشقان كوى تو الفقر فخرى» مىزدم بالأخره روى شوق فطرى و ذوق جبلى به راه افتادم و برههاى از زمان بر در سرايش مكث كردم و با انفعال، حلقه بر در زدم چون به حضورش مشرف شدم عذرخواهى كردم كه در چنين سرماى سوزان مزاحم شدم.
فرمودند: از مدرسه تا بدين جا آمدهاى، آيا گدايان روزهاى پيش كه در كنار خيابانها و كوچهها مىنشستند و گدائى مىكردند امروز را تعطيل كردند؟ عرض كردم: بازار كسب و كار آنان در چنين روزهاى سرد، گرم است. فرمودند: گداها دست از كارشان نكشيدند، ما چرا تعطيل كنيم و گدائى نكنيم(2)
(1). كيهان انديشه،ش ۴۵،ص ۸۱.
(2). دروس معرفت نفس، ص: ۲۹۱
چهل نَم از يک يَم
به مناسبت هزارو چهارصدمین سال شهادت امیرمومنان:
از شگفتآورترين رخداد روزگار اين است: بعد از رحلت رسول اکرم(ص) حضرت فاطمه(ع) مردم مدينه را به ياري امير مؤمنان(ع) دعوت کرد، مردم قيام نکردند، بعد از خلافت امير مؤمنان(ع) زني مردم را به کشتن آن حضرت دعوت کرد، قيام عمومي شروع شد ـ العجب ـ.
حضرت آیت الله جوادی آملی در پیامی به مناسبت یک هزار و چهارصدمین سال شهادت امیرالمومنین(ع) به ویژگی های این امام همام پرداخته اند که به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحيم و ايّاه نستعين
چهل نَم از يک يَم
هزار و چهارصد سال قبل امامي ملکوتي به نام امير مؤمنان حضرت علي بن ابيطالب عليه افضل صلوات المصلين شهيدانه به لقاي پروردگار نائل آمد که هويت معصومانه آن امام همام، نه متزمّن بود و نه متمکّن، لذا هماره مظهر معبود خود خواهد بود، هرچند گوينده: «سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي» غريمي است که حق او ادا نخواهد شد؛ ليکن نمي از يم چشيدن، دمي مغتنم براي تشنگان کوثر ولايت است.
يکم. «لَمْ تَرَهُ الْعُيُونُ بِمُشَاهَدَةِ الْعِيَانِ وَ لَكِنْ رَأَتْهُ الْعُقُولُ بِحَقَائِقِ الْإِيمَانِ» ؛ خدا را فقط با قلبِ متحقق به ايمان ميتوان شناخت نه با حسّ بصر.
دوم. «لَمَّا رَأَيْتُهُ قَدِ اخْتَارَ لِي دِينَ مَلَائِكَتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ أَنْبِيَائِهِ عَلِمْتُ أَنَّ الَّذِي أَكْرَمَنِي بِهَذَا لَيْسَ يَنْسَانِي فَأَحْبَبْتُ لِقَاءَهُ» ؛ وقتي که ديدم خدا دين فرشتهها و پيامبران را براي من اختيار نمود، دانستم مرا فراموش نميکند، لذا دوستدار ديدار او شدم.
سوم. «سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي» ، «سَلُونِي عَمَّا شِئْتُم»، «سَلُونِي فَإِن عِنْدِي عِلْمَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِين» ، «فَاسْأَلُونِي عَمَّا يَكُونُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ عَمَّا كَانَ عَلَى عَهْدِ كُلِّ نَبِيٍّ بَعَثَهُ اللَّهُ» ، «وَ اللَّهِ لَوْ شِئْتُ أَنْ أُخْبِرَ كُلَّ رَجُلٍ مِنْكُمْ بِمَخْرَجِهِ وَ مَوْلِجِهِ وَ جَمِيعِ شَأْنِهِ لَفَعَلْت ُ وَ لَكِنْ أَخَافُ أَنْ تَكْفُرُوا فِيَّ بِ رَسُولِ اللَّهِ 6» ؛
چهارم. حضرت امير مؤمنان به منزلت نفس حضرت ختمي نبوت6 است. آيه بِهال با عبارت ﴿وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُم﴾ مؤيد آن تنزيل و مصحّح: «إِنَّمَا أَنْتَ مِنِّي وَ أَنَا مِنْك» خواهد بود.
پنجم. ولايت امير مؤمنان مايهٴ کمال ايمان و اتمام نعمت الهي است: ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي﴾.
ششم. امير مؤمنان6 با خوابيدن در بستر رسول گرامي6 و نزول ﴿وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ﴾ به کمال ايثار باريافت.
هفتم. امير مؤمنان با اطعام سهمي از افطار مختصر خود و اهل بيت به اسيري که مشرکانه به قصد کشتن مسلمانان آمد و اسير شد جريان حقوق بشر را رقم زد.
هشتم. امير مؤمنان حقمدار بود، چنانکه حق نيز علي محور بود: «يَدُورُ مَعَهُ حَيْثُمَا دَار» ؛ حق فعلي در مدار علي ميگردد، هرچند علي از حق بالذات خلق شده است.
نهم. امير مؤمنان قطب خلافت الهي بود: «إِنَّهُ لَيَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّي مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى» .
دهم. امير مؤمنان در اثر تنهايي و تقيّه، خلافت غير خود را امضا کرد: «لَوْ كَانَ لِي بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَمِّي حَمْزَةُ وَ أَخِي جَعْفَرٌ لَمْ أُبَايِعْ كَرْها».
يازدهم. در ميدان جنگ با مرکب ساده جهاد ميکرد و ميگفت: «أَنَا لَا أَفِرُّ مِمَّنْ كَرَّ عَلَيَّ وَ لَا أَكِرُّ عَلَى مَنْ فَرَّ مِنِّي».
دوازدهم. دربِ قلعه خيبر را کند و نيز بت بزرگ هُبَل را از بالاي کعبه به تنهايي به زمين انداخت.
سيزدهم. بيت المال را هر از چندي جاروب ميکرد و در آن نماز شکر اقامه مينمود که حقوق امت را ادا کردم.
چهاردهم. همانند حضرت ختمي نبوت در فتح مکه بعد از پيروزي در جبهههاي حق عليه باطل اعلان عفو عمومي ميکرد مگر در مورد خطر.
پانزدهم. در جنگ با ياغي اموي و باغي نفاق و طاغي کفر که قبلاً آب را به روي علويان بسته بودند، با سلطه بر آب اجازه بستن آن را نداد و فرمود: «كَفَي بِالسَّيْف».
شانزدهم. اصحاب ادب، صحابهٴ فصاحت و ارباب بلاغت جملگي بر آناند که: «کلامُ عليٍّ دُونَ كَلَامِ الْخَالِقِ وَ فَوْقَ کَلامِ الْمَخْلُوقينِ».
هفدهم. دشمنان سياسي، نظامي و مانند آن را سرکوب ميکرد؛ ولي بيآبرو نميکرد؛ تنها دنيا را با سه طلاق از يکسو و پوشيدن جامهاي آن چنان و کفشي اين چنين، بيآبرو کرد: «لَقَدْ رَقَّعْتُ مِدْرَعَتِي هَذِهِ حَتَّى اسْتَحْيَيْتُ مِنْ رَاقِعِهَا» .
هجدهم. مقال اصلي و رسمي امير مؤمنان پرهيز از بيراهه رفتن و راه ديگران را بستن بود: «لَوْ لَا التُّقَى لَكُنْتُ أَدْهَى الْعَرَب».
نوزدهم. تحرّز جدّي از دو صفت در برابر مخالفان حق: «مَا عَلَيَّ مِنْ قِتَالِ مَنْ خَالَفَ الْحَقَّ وَ خَابَطَ الْغَيَّ مِنْ إِدْهَانٍ وَ لَا إِيهَانٍ» . از وهن و دهن پرهيز داشتند.
بيستم. در صيانت بيت المال حريمي خاص داشت که هيچ کسي به آن حرم آشنا نبود. داغ کردن دست برادر خود عقيل در اثر درخواست نابجا بود.
بيست و يکم. فتنهشناسي از يکسو و کور کردن چشم آن از سوي ديگر از خصوصيتهاي آن حضرت بود: «أَنَا فَقَأْتُ عَيْنَ الْفِتْنَةِ» .
بيست و دوم. تثليث طريق عبادت: 1. ترس از دوزخ؛ 2. طمع به بهشت؛ 3. صلاحيت ذاتي معبود و طريق محبت بدون ترس و طمع از ويژگيهاي امير مؤمنان بود.
بيست و سوم. تبيين حقيقت مرگ و اينکه مردن، هجرت از جايي به جاي ديگر است و انس وافر به مرگ داشتن، از ويژگيهاي آن حضرت بود.
بيست و چهارم. همگان ميدانند من لحظهاي دستور خدا و پيامبر را رد نکردم و در هيچ امري نافرماني ننمودم.
بيست و پنجم. از شگفتآورترين رخداد روزگار اين است: بعد از رحلت رسول اکرم6 حضرت فاطمه مردم مدينه را به ياري امير مؤمنان دعوت کرد، مردم قيام نکردند، بعد از خلافت امير مؤمنان زني مردم را به کشتن آن حضرت دعوت کرد، قيام عمومي شروع شد ـ العجب ـ.
بيست و ششم. کلام امير مؤمنان اين است که سر مطهر رسول اکرم6 هنگام رحلت روي سينه من بود و غسل و نماز آن حضرت را به عهده داشتم؛ فرشتگان کمک ميکردند و از گوشم صداي صلوات آنها قطع نميشد.
بيست و هفتم. امير مؤمنان دَرِ مدينه علم و دَرِ مدينه حکمت نبوي6 و به فرموده حضرت ختمي نبوت (ص): «أَقْضَاكُمْ عَلِيٌّ» ، بود.
بيست و هشتم. اثر ذاتي عمل، مختص عامل است و اثر تَبَعي آن به غير ميرسد: قال: «ما أحسَنت الي احدٍ» فرفع الناس رؤوسهم تعجّباً فقال: ﴿إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها﴾ ، يعني حرف لام مفيد اختصاص است.
بيست و نهم. سرّ عدم استجابت دعا، اشتغال دل به غير خداست: «لِأَنَّ قُلُوبَكُمْ خَانَتْ بِثَمَانِ خِصَال».
سيام. امير مؤمنان (عليهالسلام) نامهاي براي شيعيان خود نوشت و مرقوم داشت: «فَإِنَّ اللَّهَ يَقُولُ: ﴿وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ﴾ وَ هُوَ اسْمٌ شَرَّفَهُ اللَّهُ تَعَالَى فِي الْكِتَابِ، وَ أَنْتُمْ شِيعَةُ النَّبِيِّ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، كَمَا أَنَّ مِنْ شِيعَتِهِ إِبْرَاهِيم، اسْمٌ غَيْرُ مُخْتَصٍّ وَ أَمْرٌ غَيْرُ مُبْتَدَع».
سي و يکم. خردمندْ زمان و زمانهشناس و مالک گفتار و نوشتار و … است: «عَلَى الْعَاقِلِ أَنْ يَكُونَ عَارِفاً بِزَمَانِهِ مُقْبِلًا عَلَى شَأْنِهِ حَافِظاً لِلِسَانِه».
سي و دوم. «وَ إِنَّا لَأُمَرَاءُ الْكَلَامِ وَ فِينَا تَنَشَّبَتْ عُرُوقُهُ وَ عَلَيْنَا تَهَدَّلَتْ غُصُونُه» . امير سخن فرمانرواي سکوت هم خواهد بود. کلام نمادي از فعل است؛ يعني ما فرمانروايان قيام و قعود، اعتراض و اعراض، معارضه و متارکه و بالأخره تمام فعل و ترک ما تحت رهبري ملکوتي ما انجام ميگيرد و معصومانه است.
سي و سوم. «الْعَدْلُ يَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا وَ الْجُودُ يُخْرِجُهَا مِنْ جِهَتِ هَا وَ الْعَدْلُ سَائِسٌ عَامٌّ وَ الْجُودُ عَارِضٌ خَاصٌّ فَالْعَدْلُ أَشْرَفُهُمَا وَ أَفْضَلُهُمَا».
سي و چهارم. در پاسخ به سؤال: کَيفَ کانَ حُبُّکم لِلرَسُول6، فرمود: «کانَ وَ الله احبّ الينا مِن أموالِنا و أولادِنا وَ أمَّهاتِنا و آبائِنا و مِن الماء البارد علي الظمأ» .
سي و پنجم. يَا كُمَيْلُ نَحْنُ الثَّقَلُ الْأَصْغَرُ وَ الْقُرْآنُ الثَّقَلُ الْأَكْبَرُ وَ قَدْ أَسْمَعَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ6 وَ قَدْ جَمَعَهُمْ فَنَادَى فِيهِمْ … أَنَّ الْقُرْآنَ الثَّقَلُ الْأَكْبَرُ وَ أَنَّ وَصِيِّي هَذَا وَ ابناي وَ مَنْ خَلَفَهُمْ مِنْ أَصْلَابِهِمْ حَامِلًا وَصَايَاهُمْ الثَّقَلُ الْأَصْغَرُ … يَا كُمَيْلُ فَإِذَا كُنَّا كَذَلِكَ فَعَلَامَ تَقَدَّمَنَا مَنْ تَقَدَّم.
سي و ششم. «أُقْسِمُ لَسَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ6 يَقُولُ لِي قَبْلَ وَفَاتِهِ بِسَاعَةٍ مِرَاراً ثَلَاثاً يَا أَبَا الْحَسَنِ أَدِّ [أداء] الْأَمَانَةَ إِلَى الْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ فِيمَا جَلَّ وَ قَلَّ حَتَّى الْخَيْطِ وَ الْمِخْيَط» .
سي و هفتم. فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى: ﴿أَكَّالُونَ لِلسُّحْتِ﴾- قَالَ هُوَ الرَّجُلُ الَّذِي يَقْضِي لِأَخِيهِ الْحَاجَةَ- ثُمَّ يَقْبَلُ هَدِيَّتَهُ . نه محتاج هديه دهد و نه قاضي حاجت هديه را قبول کند.
سي و هشتم. اهل برزخ از زمان ميگذرند: «أَيُّ الْجَدِيدَيْنِ ظَعَنُوا فِيهِ كَانَ عَلَيْهِمْ سَرْمَداً».
سي و نهم. «قَوَاعِدُ الْإِسْلَامِ سَبْعَةٌ: فَأَوَّلُهَا الْعَقْلُ وَ عَلَيْهِ بُنِيَ الصَّبْرُ وَ الثَّانِي صَوْنُ الْعِرْضِ وَ صِدْقُ اللَّهْجَةِ وَ الثَّالِثَةُ تِلَاوَةُ الْقُرْآنِ عَلَى جِهَتِهِ وَ الرَّابِعَةُ الْحُبُّ فِي اللَّهِ وَ الْبُغْضُ فِي اللَّهِ وَ الْخَامِسَةُ حَقُّ آلِ مُحَمَّدٍ6 وَ مَعْرِفَةُ وَلَايَتِهِمْ وَ السَّادِسَةُ حَقُّ الْإِخْوَانِ وَ الْمُحَامَاةُ عَلَيْهِمْ وَ السَّابِعَةُ مُجَاوَرَةُ النَّاسِ بِالْحُسْنَى».
چهلم. هاتف غيب در رثاي علي بن ابيطالب، امير مؤمنان اعلان داشت: «الا تهدمت ارکان الهدي و انفصمت العروة الوثقي قتل عليّ المرتضي (عليهالسلام)».
اللهم تقبّل منّا و بلّغ ثواب ذلک إلي من هو عِدل القرآن و هم أهل بيت الوحي (عليهمالسلام) و انصر الإسلام و أهله.
بيستم رمضان المبارک 1440
جوادي آملي
چرا دشمن محكوم به شكست است؟
پاسخی از رهبر انقلاب: چرا دشمن ایران محکوم به شکست است؟
اینها می خواهند ایرانِ جوانِ مؤمنِ انقلابیِ فعّالِ پیشرفته را به عقب برگردانند، به پنجاه سال قبل؛ خب نمی شود دیگر؛ معلوم است که نمی شود! یعنی می خواهند همان وضعیّتی را که اینها در پنجاه سال قبل با این ملّت داشتند، برای این کشور به خیال خودشان پیش بیاورند؛ خب این عقبماندگی ذهنی نیست؟
* جوان مؤمن انقلابی
دشمن ما دچار عقب افتادگی ذهنی است؛ حالا [این را] یکخرده بیشتر عرض خواهم کرد. نه فقط خود این رئیسشان، [بلکه] دستگاه حاکمه شان واقعاً دچار یک عقب افتادگی ذهنی هستند.
اینها می خواهند ایرانِ جوانِ مؤمنِ انقلابیِ فعّالِ پیشرفته را به عقب برگردانند، به پنجاه سال قبل؛ خب نمی شود دیگر؛ معلوم است که نمی شود! یعنی می خواهند همان وضعیّتی را که اینها در پنجاه سال قبل با این ملّت داشتند، برای این کشور به خیال خودشان پیش بیاورند؛ خب این عقبماندگی ذهنی نیست؟ مثل پنجاه سال پیش فکر می کنند؛ نمی توانند درک کنند که چه اتّفاقی اینجا افتاده. اتّفاقات مهمّی در این منطقه افتاده؛ البتّه مهمترینش انقلاب اسلامی و پیدایش نظام جمهوری اسلامی است امّا خب اتّفاقات مهمّ دیگری هم افتاده در اطراف ما؛ اینها را نمی توانند درست درک کنند.
چون نمی توانند درک بکنند، پس محکومند به اینکه شکست بخورند؛ مطمئنّاً محاسبات غلط موجب می شود که آنها شکست بخورند.
بیانات در دیدار نخبگان جوان علمی - ۱۳۹۶/۰۷/۲۶