شهید دلاوری که از یاری رساندن به اباعبدالله فرار میکرد
قصه زهیر ماجرایی درسآموز برای همه دور افتادگان از حریم اهل بیت است؛ چراکه اگر ائمه بخواهند با یک نظر انسان را متحول میکنند؛ همانگونه که از زهیر عثمانی شیعه علوی مخلص ساختند.
از شخصیتهای برجسته کوفه بود که در روز عاشورا، افتخار یافت در رکاب حسین بن علی (ع) به شهادت برسد. وی در میدانهای جنگ، دلاوریهای بسیاری نشان داده بود. در سال 60 هجری (که سید الشهدا هم از مکه به قصد کوفه حرکت کرده بود) از سفر حج بر میگشت و دوست نداشت که با سید الشهدا برخورد کند و هم منزل شود. اما در یکی از منزلگاهها به ناچار با فرود آمدن کاروان حسینی در همان منزل، با امام برخورد میکنند. امام کسی را نزد او فرستاد و زهیر را به ملاقات با خویش دعوت کرد؛ زهیر قصد سر باز زدن از این دیدار را داشت که همسرش به او گفت: سبحان الله؛ یازهیر، سبحان الله، پسر پیغمبر تو را میخواهد، دعوتت میکند، تو نشستهای؟! بلند شو برو حرفهایش را گوش کن، اگر میتوانی عمل کن، اگر هم نمیتوانی بگو نمیتوانم، برگرد بیا؛ مگر چه میشود؟
تصرّف انسان برتر در نفس زهیر
حاج آقا مجتبی تهرانی درباره دیدار امام با زهیر میگوید:
«زهیر رفت وارد خیمه حسین علیه السلام شد، برگشتند این جوانها، کانّه تنها بود زهیر با حسین علیه السلام مینویسند فَمَا لَبِثَ أَنْ جَاءَ مُسْتَبْشِراً قَدْ أَشْرَقَ وَجْهُه [1]. توقف خیلی کوتاهی کرد زهیر در خیمه حسین علیه السلام؛ اما این زهیر که آمد بیرون دیگر آن زهیری نیست که رفته بود داخل؛ آن زهیر زبون بود، صِغَر نفس داشت به تعبیر ما؛ اما این زهیر، زهیر غیور است. آمده است بیرون دیگر این کِبَر نفس دارد. دیگر این روحش بزرگ شد، وسیع شد، انسان برتر تصرّف در او کرده است. دیدیم این چهره که گرفته بود رفت، حالا باز شده «استجَاءَ مُسْتَبْشِراً قَدْ أَشْرَقَ وَجْهُه»[2] کأنّه نور از صورت زهیر میبارد.
طبری درباره دعوت زهیر از خویشان میگوید: پس از آن که زهیر به خدمت امام حسین علیه السلام رسید و عزم یاری او را داشت، به خیمه خود بازگشت و به یاران خود گفت هر که از شما دوست دارد در یاری فرزند پیامبر (ص) در آید رخت بربندد وگرنه این آخرین دیدار ماست.
سپس او خاطرهای چنین بیان کرد: در غزوه «بحر» و بنا بر گفته طیری بلنجر چون فاتح آن جنگ شدیم و غنایم فراوانی نصیب ما گشت، همه ما خوشحال و مسرور بودیم. هنگامی که «سلمان فارسی» خشنودی ما را دید گفت: آیا شما به فتح و غنایمی که خداوند نصیب شما کرده این گونه خوشحالی میکنید؟ اگر شما سید شباب جوانان آل محمد صلی الله علیه و آله را درک کردید، برای جهاد در رکاب او باید بیشتر شادمان باشید؛ چرا که بهرههای بیشتری به دست خواهید آورد. پس من با شما وداع میکنم و شما را به خدا میسپارم.
دست از حسین بر نمیدارم
پس از سخنان امام حسین علیه السلام در شب عاشورا و برداشتن بیعت خود از گردن همگان، عباس بن علی علیهماالسلام و دیگران از اهلبیت علیهم السلام و نیز یاران بزرگ آن حضرت چون «مسلم بن عوسجه»، «سعید بن عبدالله»، و «زهیر» به حمایت از امام از جای برخاستند و با او تجدید میثاق کردند. زهیر در پاسخ به امام خود اینگونه گفت: به خدا قسم، دوست دارم که کشته شوم، سپس برانگیخته شوم و تا هزار بار دیگر کشته و زنده شوم تا بدین سبب از جان شما و جوانان اهلبیت شما بلا به دور ماند.
زهیر؛ همانند مومن آل فرعون
کثیر بن عبد الله شعبی گوید: روز عاشورا چون بر حسین یورش بردیم، زهیر بن قین سوار بر اسب دم بلند خود سلاح پوشیده در برابر ما آمد و گفت: هشیار باشید، شما را از عذاب خدا بیم میدهم؛ بر مسلمان لازم است برادر مسلمانش را اندرز دهد. ما تا اکنون برادر وهمدین بودیم؛ تا شمشیر میان ما جدایی نیفکنده هم کیش هستیم واندرز شما بر ما لازم است. چون کار به شمشیسر افتد، رشته برادری می گسلد؛ ما امتی باشیم و شما امت دیگر. خدا ما و شمارا به فرزندان پیامبر خود محمد(ص) آزمود تا بنگرد چه کاره ایم.
سپس مجادلهای بین زهیر و شمر درگرفت تا اینکه شخصی از طرف امام حسین علیه السلام این پیام را برای زهیر آورد: بازگرد؛ به جانم قسم که مومن آل فرعون برای قومش خیرخواهی کرد و حرف حق را به روشنی به گوش مردم رساند، تو نیز برای آنها خیرخواهی کرده ای و حرف حق را به گوششان رساندی، اگر این خیرخواهی و خبردادن نفعی به حالشان بکند![3]
درباره مومن آل فرعون گفته شده مردى از فرعونیان بوده، که به موسى(ع) ایمان آورده بود، اما ایمان خود را مکتوم مىداشت، در دل به موسى عشق مىورزید و خود را موظف به دفاع از او مىدید.
پس از ماجرای مجادله حضرت موسی با ساحران، فرعون قصد جان او را داشت که به تعبیر قرآن، مومن آل فرعون رو به آنها گفت: «اى قوم من! امروز حکومت در این سرزمین پهناور مصر، به دست شما است، و از هر نظر غالب و پیروزید، این نعمتهاى فراوان را کفران نکنید، اگر عذاب الهى به سراغ ما آید، چه کسى ما را یارى خواهد کرد»؟! (یا قَوْمِ لَکُمُ الْمُلْکُ الْیَوْمَ ظاهِرِینَ فِى الْأَرْضِ فَمَنْ یَنْصُرُنا مِنْ بَأْسِ اللّهِ إِنْ جاءَنا).
قصه زهیر ماجرایی درسآموز برای همه دور افتادگان از حریم اهل بیت است؛ چراکه اگر ائمه بخواهند با یک نظر انسان را متحول میکنند؛ همانگونه که از زهیر عثمانی شیعه علوی مخلص ساختند.
پینوشتها:
[1]بحارالانوار/علامه مجلسی/44/3
[2]بحارالانوار/علامه مجلسی/44/3
[3]تاریخ الطبری، ج5، ص 427.
منابع:
- مقاله “زهیر بن قین بجلی رایت شجاعت” به قلم محمد جواد طبسی که در شماره 26 ماهنامه “کوثر” منتشر شده است.
- سخنرانی مکتوب مرحوم آقا مجتبی تهرانی به عنوان مصلح غیور، شب دوم محرم/سایت تبارک؛
-تبیان
- تفسیر نمونه
خشونت اجتماعی، و این بار علیه روحانیت!
مسئله ای به نام خشونت های اجتماعی و خیابانی هرچند از دیرباز مطرح بوده و سابقه ای چند ده ساله در مطالعات و پژوهش های اجتماعی و روان شناختی دارد، اما پدیده خشونت علیه روحانیت، از معضلات نوپدیدی است که طی یکی دو سال اخیر در جامعه ما علنی شده است و با گسترش و افزایش نفوذ رسانه ها مخصوصا فضای مجازی در جامعه، شکلی عیان تر یافته است. گزارشهایی از موارد متعدد این خشونت طی سال گذشته و امسال از شهرهای مختلفی چون تهران، مشهد، اهواز و قم منتشر شده است. به ویژه اینکه این خشونت ها از خشونت کلامی گذشته و به خشونت فیزیکی در حد اقدام به قتل رسیده است.
هر چند در سابق هم اینگونه تعرضها وجود داشته اما اولا از جانب گروهکهای معاند که میان مردم هم منفور بودند صورت می گرفت و ثانیا قربانیان این خشونتها، معمولا شخصیتها و چهره های مهم و محوری روحانیت بودند. اما امروزه با پدیده ای مواجهیم که اولا نشانه های برنامه ریزی شده، سازمان یافته و تشکیلاتی بودنش بسیار کم رنگ است و ثانیا قربانیانش از میان طلاب و روحانیون فاقد جایگاه و مسئولیت حاکمیتی هستند. در آخرین مورد از این خشونت ها، طلبه ای مشهدی مورد تهاجم با قمه قرار گرفت و بعد از چند روز بستری درگذشت.
گر چه نگرش روان شناختی ریشه اینگونه خشونتها را به اختلال روانی تقلیل می دهد و مسئولان قضایی و انتظامی نیز با همین بهانه، پرونده هایی از این قبل را بدین بهانه که فرد مهاجم دارای اختلال روانی بوده مختومه می کنند، اما از نظر اجتماعی نمی توان کنار این پدیده به راحتی عبور کرد. اینگونه خشونت ها مجموعه ای از وکنش های اجتماعی هستند که زمینه های قابل مطالعه ای دارند. زمینه هایی که در صورت غفلت از آن، می تواند تبعات فرهنگی، اجتماعی و حتی سیاسی به بار آورد. مطالعه ریشه ها و عوامل ایجاد یا گسترش این پدیده، اگرچه نیازمند پژوهش های اساسی است که ضرورت دارد مراکز مطالعاتی حوزوی بدان بپردازند، اما اجمالا می توان ریشه های این خشونت را در عوامل زیر جستجو کرد:
احساس ناکامی اجتماعی و اقتصادی، احساس تبعیض، عدم پاسخگویی مناسب و صحیح نهادهای حاکمیتی (از جمله قوای مجریه و قضاییه که بیشترین ارتباط مستقیم با مراجعات مردمی را دارند) به مطالبات و توقعات و انتظارات، و فراهم نبودن راههای قانونی طرح این مطالبات، موجب انباشت آنها و در نتیجه فوران خشم اجتماعی می شود. در چنین وضعیتی با توجه به اینکه مسئولان و مسببان اصلی در کف جامعه قابل شناسایی نیستند، طلاب و روحانیون به دلیل داشتن لباسی متفاوت، سیبل چنین تهاجماتی قرار می گیرند.
با توجه به نظریه بازنمائی استوارت هال(نظریه پرداز فرهنگ) تصویری که از حضور پررنگ روحانیت در رسانه ها و تریبون ها (آن هم معمم و در قالب لباس روحانیت) ساخته شده، لزوما همان تصویر و تصوری نیست که روحانیت قصدش را کرده بود. حتی اگر روحانیت نقشی محوری در وضعیت فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی امروز نداشته باشد، این حضور پررنگ و همه جایی روحانیت موجب شده که روحانیت مسبب اصلی وضعیت غیرقابل دفاع اجتماعی و اقتصادی کشور شناخته شوند. بر همین اساس هم، به نظر می رسد تاکید بر تلبس تمام طلاب جهت انجام مسئولیت های حوزوی، نیاز به بازاندیشی دارد.
در چنین شرایطی انعکاس خدمات اجتماعی روحانیت و قرار گرفتن در کنار مردم هنگام طرح مطالبات مشروع و قانونی، نه فقط در زبان ( و از پشت تریبون ها، چرا که از نظر مردم، داشتن تریبون خود نشانه ای است از قرار گرفتن در جبهه مسئولان) بلکه در میدان عمل و در کف میدان و اجتناب از رنگ و بوی جناحی دادن به فعالیت های اجتماعی روحانیت، می تواند راهکارهایی جهت ترمیم رابطه مردم و روحانیت بوده، زمینه های خشونت های فیزیکی و زبانی علیه روحانیت در سطح جامعه را فرو بکاهد.
-حجت الاسلام محمد تولایی، روحانی جوان مشهدی که چندی پیش مورد سوء قصد قرار گرفته بود، بامداد امروز در بیمارستان قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مشهد به لقاءالله پیوست.
منبع: خبرگزاری رسمی حوزه
حرامخواری تنها خوردن از بیتالمال نیست
چه شد آنانی که امام را دعوت کردند، در روز عاشورا آب را بر اهل بیت بستند، معجرها را به غارت بردند. چه عواملی منجر به این تغییرات فجیح در تاریخ شد؟ اگر امروز روزی امام زمان (ع) ندای “انا المهدی” سر بدهند ما در خیمه امام میمانیم یا امام را تنها گذاشته و با او مقابله میکنیم؟
منشأ یکی از مهم ترین تحولات جهان اسلام وجود امام حسین است با قیام و حرکتی که نسبت به آن اقدام کردند.
مردم معاصر امام حسین (ع)در رابطه با امام و این تحول به 3 گروه تقسیم می شوند؛
گروه اول؛ مردم شام هستند. سپاهی که در مقابل سید الشهدا قرار گرفت و امام را شهید کرد یک نفر هم از مردم شام نبود.
مردم شام موجودات خاصی بودند این ها نه امام را می شناختند و نه به حرکتش اعتقادی داشتند و نه وضع موجود را وضع بدی می دانستند.
مردم شام مسلمان بودند اما نه مسلمان وحی، مسلمان معاویه ای، چرا که اینان هر چه معاویه می گفت می پذیرفتند و کمترین تردید نسبت به صحت صحبت های معاویه نداشتند.
آنان از هنگامی که شهر شام به قلمرو مسلمانان در آمده بود، تا عصر امام سجاد(ع) تنها حاکمان و فرمانروایان طائفه بنی امیه را در خود دیده بودند و لذا نه محضر پیامبر(ص) را درک کرده بودند و نه روش اصحاب صالح آن حضرت را.
و از طرفی هم معاویه در طول 40 سال زمامداری خود طوری عمل کرده بود که وقتی علی (ع) در محراب مسجد به شهادت رسیدند، مردم شام گفتند مگر علی نماز هم می خوانده است؟!! در حقیقت معاویه در این چند سال دین جدیدی را به مردم عرضه کرده بود؛ دینی که در آن امام علی (ع) کافر قلمداد می شود و معاویه به عنوان یک قدیس مورد پرستش قرار می گیرد.
نفوذ جریان تبلیغاتی معاویه در میان افکار عمومی به نحوی بود که مردم شام بدون هیچ گونه تردید و شبهه ای کلام معاویه را می پذیرفتند و در راه آن از هیچ وظیفه ای کوتاهی نمی کردند، چنانچه می بینیم وقتی معاویه نماز جمعه را 4شنبه خواند پذیرفتند و اعتراضی نکردند.
این سخن از معاویه معروف است که: سپاه من مردمی هستند که فرق بین شتر نر و ماده را تشخیص نمی دهند پس طبیعی است که این مردم همیشه به دنبال رهبرانشان باشند و همیشه مطیع آنان. این مردم در حماقت و جهالت بی نظیر بودند.
امروز هم چنین افرادی داریم که اسلام معاویه ای دارند، البته معاویه زمان. این کد را فراموش نکنیم ادعای معنویت مبتنی بر غیر منبع وحی؛ اسلام معاویه ای است .
با امامیم یا بَر امام ؟
گاهی با خودم فکر می کنم که آیا ما شیعیانی که امروز ادعای دوستی، محبت و پیروی اهل بیت را داریم، به امامان مظلوم خود خیر می رسانیم یا شر؟ خیرمان بیشتر است یا شر؟ اصلا خیری داشته ایم؟!…
« بسم الله الرحمن الرحیم »
کاروان اسرای اهل بیت وقتی به کوفه رسید، امام زین العابدین، حضرت زینب و برخی دیگر از خاندان امام حسین برای مردم سخنرانی کردند که شرح آن در مقاتل و کتاب های مختلف آمده است. مردم با شنیدن این سخنان تحت تاثیر قرار می گرفتند و به گریه می افتادند تا جایی که به امام سجاد گفتند: ای فرزند رسول خدا ما فرمانبرداریم! فرمان بده تا بجنگیم! امام در پاسخ گفتند: هیهات! ای بی وفایان مکار. میان ما و شما، شهوات حائل آمده. می خواهید با من همان کنید که با پدرانم کردید؟
امام سجاد در ادامه سخنانشان جمله ای خطاب به مردم کوفه گفتند که عجیب و عبرت آموز است: «خواهش من این است که نه با ما باشید و نه بر ما!» به عبارت دیگر، ما را به خیر تو امیدی نیست، شر مرسان.
اکثریت مردم کوفه شیعه بودند. مرید و محب اهل بیت. پیرو مذهب دیگری نبودند. سالها با امیرالمومنین و فرزندانش مانوس و همدم بودند. اما سرنوشتشان چه شد؟ چرا امام به آنها چنین هشداری دادند؟
اشکهای رهبر انقلاب با مداحی جان آقا سنه قربان آقا
اولین شب مراسم عزاداری حضرت سیدالشهدا علیهالسلام، با حضور هزاران نفر از مردم عزادار، جمعی از مسئولان و رهبر انقلاب اسلامی در حسینیه امام خمینی (ره) برگزار شد.
این مراسم با مرثیهسرایی سید مجید بنیفاطمه و سخنرانی حجتالاسلام و المسلمین کاظم صدیقی و مداحی منصور ارضی برگزار شد.
در ادامه این گزارش بخشی از مداحی سید مجید بنی فاطمه را ببینید. شما می توانید شعر کامل این مداحی را هم در ادامه بخوانید.
دل بی تاب اومده ، چشم پر از آب اومده
اومده ماه عزا ، لشکر ارباب اومده
لشکر مشکی پوشان سینه زن های ارباب
شب همه شب می خونند نوحه برای ارباب
جان آقا، سنه قربان آقا سید العطشان آقا
دل من در به در، درمون دردش سفر
یک نفر نیست که یه شب ما رو زیارت ببر
دست ادب رو سینه سینه زن های ارباب
با یه سلامت میرن پایین پای ارباب
جان آقا ، سنه قربان آقا سید العطشان آقا
آه حسرت می کشم ، بار مصیبت می کشم
وقتی که گریه ام نمیاد ، خیلی خجالت می کشم
پای علم می مونم ، پای علم می میرم
خواب دیدم آخر توی راه حرم می میرم
جان آقا ، سنه قربان آقا سید العطشان آقا
اولین کسی که به امام حسین (ع) خیانت کرد، چه کسی بود؟
محمد حسین رجبی دوانی کارشناس و پژوهشگر تاریخ اسلام؛ با موضوع نماد شقاوت و معرفی دشمنان امام حسین (ع)، به زندگی «شبث بن ربعی» یکی از دشمنان و خائنین به اهل بیت (ع) اشاره کرد و گفت: در بروز فاجعه کربلا شخصیتهایی بودند که از نخبگان و خواص کوفه به شمار میآمدند، اما نامی ننگین و سابقهای بسیار پست از خود در تاریخ به جای گذاشتند. «شبث بن ربعی» یکی از آن چهرههایی است که مورد اعتماد بسیاری از رجال زمانه خود بود و با توجه به آنکه مسجدی به نام خود داشت، فردی با تقوا، ایمان و با اخلاص شناخته میشد. اگرچه نام و طینت او برای افراد اهل معنا چهرهای ریاکار بود؛ ولی در حقیقت فردی متظاهر در کوفه شناخته می شد.
«شبث بن ربعی» در زمان خلفای پیش از امیرالمومنین (ع) دارای اعتبار بود. او پس از پیامبر اکرم (ص) مرتد شده بود؛ اما با رویکار آمدن خلیفه اول و مواجهه او با مرتدان، به سرعت رنگ عوض کرد و به اسلام بازگشت. البته با این بازگشت خود مورد احترام خلفا هم واقع شد.
به مناسبت هفته دفاع مقدس|پادکست مجاز حقیقی از حاج حسین یکتا
روایت حاج حسین یکتا از شباهت های دفاع مقدس با نبرد جبهه فرهنگی در فضای مجازی برگرفته از سخنرانی ایشان در نمایشگاه رسانه های دیجیتال انقلاب اسلامی در بهمن سال ۱۳۹۵خدمت شما افسران جنگ نرم تقدیم می گردد…
«بسم الله الرحمن الرحیم»
روایت حاج حسین یکتا از شباهت های دفاع مقدس با نبرد جبهه فرهنگی در فضای مجازی برگرفته از سخنرانی ایشان در نمایشگاه رسانه های دیجیتال انقلاب اسلامی در بهمن سال ۱۳۹۵ را می توانید از لینک در ادامه مطلب دانلود فرمایید…
چقد انتظار کشیدن سخت است!؟
کلیپ تصویری “ثانیه ها میگذرد” تقدیم منتظران حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه تقدیم می گردد .. صرفا جهت اندکی تامل برای این روزهایمان !
با کدام آبرو روزشمارش باشیم؟
عصرها منتظر صبح وصالش باشیم؟
سال ها منتظر سیصد و چندی مرد است
آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم!
در این روزها برای تعجیل در فرجش دعا کنیم
اقتصاد مقاومتی در عاشورا-سبک زندگی متکی بر فرهنگ جهادی
( اقتصادی مقاوم است که مردمش مقاوم باشند لازمه این امر گسترش سبک زندگی اسلامی مبتنی بر فرهنگ جهادی)
قَالَ رَسُول ُاللَّه (ص): الْكَادُّ عَلَى عِيَالِهِ كَالْمُجَاهِدِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ : كسي كه براي امرار معاش خانواده سخت ميكوشد، همانند مجاهد در راه خداوند است (بحار الانوار،ج 100، باب 1).
سبک زندگی اقتصادی اسلامی مبتنی بر فرهنگ جهادی
در اقتصاد مقاومتی سبک زندگی باید مبتنی بر فرهنگ جهادی باشد. جهاد یک کلید واژه قرآنی و روایی است که بسیاری از ارزشهای والای اسلامی در آن نهفته است. لازمه فرهنگ جهادی (الف) سختکوشی، (ب) حرکت در مسیر خدا و (ج) فعالیت برای خدا است. مفهوم جهاد تنها به جنگ و پیکار در کارزار جنگ اختصاص ندارد، بلکه حتی در اقتصاد و فضای کسب و کار هم اسلام از جهاد اقتصادی سخن میگوید. این یکی از نقاط برجسته اقتصاد اسلام است که کمتر به آن توجه شده است.
مفهوم گسترده جهاد در آیات و روایات معصومین
هنگامی که در قرآن و روایات از جهاد در راه خدا سخن به میان میآید منظور فقط جهاد نظامی(قاتلوا فی سبیل الله: بقره:190) نیست. جهاد در رویکرد اسلامی گستره وسیعی دارد و شامل پشتيباني مالي جنگ (جاهدوا باموالهم و انفسهم،حجرات:15)[1]، مبارزه با نفس (جهاد اکبر)، جهاد در علم، سیاست، عبادت، فرهنگ سازی ارزشهای اجتماعی و بالاخره جهاد اقتصادی میشود[2].
عزاداری روشن و عزاداری تیره
حادثه عاشورا به حدی جانگداز است که بر آن می گرییم و اولیای دین به ما دستور عزاداری داده اند؛ اما می دانیم که این حزن و اندوهی که داریم مانند عزاداری های دنیایی، تیره و بی ارزش نیست بلکه از نوع عزاداری روشن و سفید است.
تذکر سید بن طاووس بر شاد بودن حادثه کربلا
سید بن طاووس (ره) در مقدمه کتابی که درباره وقایع کشته شدن سید الشهداء علیه السلام نگاشته و نام آن را لهوف نهاده، می نویسد که مناسب است درباره حادثه کربلا به خاطر این نعمت عظیمى كه نصیب این رادمردان الهى شده، لباس خوشحالى بپوشیم و مباركباد بگوییم اما ما برای پیروى از دستورهاى قرآن و سنّت برای عزاداری به خاطر مصیبت جانگداز فقدان نشانههاى هدایت و به وجود آمدن پایههاى گمراهى است که عزاداری می کنیم.
از اینجا می فهمیم که حادثه عاشورا با همه آنکه برای ما دردناک است، ذاتا شادی بخش است. بخشی از شوخی و شادیهای اصحاب امام حسین علیه السلام قبل از شروع نبرد در کتاب ها آمده است و اصحاب آن حضرت با آگاهی کامل و انتخاب خود و سبقت گرفتن بر یکدیگر، بدون اینکه از ضربه های شمشیر دشمن، کوچکترین دردی بچشند، مشتاقانه به میدان نبرد می شتافتند. خود اباعبدالله الحسین علیه السلام هم در میدان نبرد شجاعانه می جنگید و هرچه لحظه شهادت اباعبدالله علیه السلام نزدیکتر می شد، چهره ایشان برافروخته تر می گردید؛ یعنی شادی قلبی بر جسم ایشان هم اثر می گذاشت.
حزن تاریک و حزن روشن
بنابراین اشتباه و بلکه دور از ایمان است که از احساس فراق یا درد یا زجرهای آنان بگرییم چون آنها خودشان در اوج شادی و با روشنی چشم می جنگیدند و در این کار احساس افتخار و شرافت داشتند و هم اکنون در بهشت متنعم هستند. در حقیقت هرگاه برای امام حسین علیه السلام محزون می شویم باید به خاطر بیاوریم که حزن ما از نوع تاریک نیست بلکه از نوع روشن است و راهنمای ما در این باره قرآن است که نمونه های حزن و شادی روشن و تیره را بیان کرده است.
شادی تیره و شادی روشن در قرآن
شادی تیره که بر اثر توجه به داشتن ها و مقایسه خود با دیگران از جهات دنیایی پیدا شده است. همانطوری که قارون به خاطر ثروت فراوانش خوشحالی می کرد و قومش به او گفتند که شادی نکن که خدا این نوع شادی کنندگان را دوست نمی دارد: إِنَّ قارُونَ كانَ مِنْ قَوْمِ مُوسى فَبَغى عَلَیْهِمْ وَ آتَیْناهُ مِنَ الْكُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِی الْقُوَّةِ إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْفَرِحینَ (قصص، 76)
در مقابل، خدا از شادی روشن شهیدان هم سخن گفته است که از آنچه خدا به آنها داده خوشحال هستند و به دیگرانی که هنوز به آنها ملحق نشده اند بشارت می دهند: فَرِحینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ (آل عمران، 170)
حزن تیره و حزن روشن در قرآن
حزن تیره نصیب و شایسته بدکاران است که یکی از نمونه های آن کسانی بودند از حاضر نشدن در جنگ در کنار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خوشحال بودند و بهانه تراشی هایی می کردند:فَلْیَضْحَكُوا قَلیلاً وَ لْیَبْكُوا كَثیراً جَزاءً بِما كانُوا یَكْسِبُون (توبه، 82) اما هیچگاه اولیای خدا دچار حزنهای تیره نمی شوند: أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ (یونس، 62) بهشتیان می گویند که الحمد لله که خدا حزن ما را برد. معلوم می شود که حزنهای دنیایی از نوع تیره است و بهشتی نیست: وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَكُورٌ (فاطر، 34)
البته اگر محزون شدن بر اثر تعلقات خانوادگی و عاطفی باشد، ایرادی ندارد همانطور که در مورد پیامبران الهی مانند یعقوب علیه السلام وجود داشته است و خاتم پیامبران محمد مصطفی صلی الله علیه و آله هم در سوگ فرزند خردسال خود، ابراهیم، محزون شدند. اما اولیاء خدا هرگز در جان خود، آنجا که با خود طرف هستند، هرگز دچار حزن نمی شوند؛ بلکه همانطور که خود به ما آموزش داده اند، مومن کسی است که شاد و خرّم است و حزنش را در ظاهرش نشان نمی دهد: مومن بسیار مسرور و متبسم است (کافی، ج2، 226)
عزاداری بر سرور بهشتیان، عزاداری روشن است
بنابراین عزاداری ما بر امام حسین علیه السلام مانند عزاداری کسانی نیست که چیزی دنیایی را از دست داده اند، بلکه عزاداری ما روشن است و از سنخ حقیقت است. ما بر حقی که ضایع شده است و بی توجهی به مقام اوصیای پیامبر صلی الله علیه و آله که قرآنهای ناطق و جانشینان آن حضرت در جامعه بوده اند محزون می شویم. ما از ادامه یافتن ظلم ها در جهان و غایب بودن امام عصر (عج) محزون می شویم و همه این گریه ها را صرف امام حسین علیه السلام می کنیم.
درباره عزاداری ساده اندیشی نمی کنیم
ما هر وقت می گوییم که امام عصر (عج) هم عزادار سید الشهداء علیه السلام است هیچگاه به این اندازه ساده اندیش نیستیم که حزن آن حضرت را بعد از هزار و چهارصد سال از آن واقعه، مانند حزن فرزند بر مرگ پدر بدانیم. در حقیقت عزاداری امام عصر (عج) بسیار زنده و پرشور تر از آن است که برای مرگ نهمین پدربزرگ خود در هزار و چهارصد سال قبل باشد. عزاداری امام حسین عزاداری بر حقیقت اصیلی است که همه جهان را در بر گرفته است؛ اما ظالمان و غافلان در هر عصر و زمان آن را مکتوم و مظلوم قرار می دهند.
فواید عملی عزاداری بر سالار شهیدان
در عزای امام حسین علیه السلام، ناراحتی ما از نوع داشتن و نداشتن نیست و ما احساس نمی کنیم که مثل یک شیء دنیایی، او را از دست داده ایم؛ بلکه حزن ما از نوع حقیقت و بودن است. از اینجا معلوم می شود که عزاداری کسی قبول است که حزنش شادی آور باشد و او را به انجام وظایف خود بکشاند نه اینکه او را تیره و افسرده کند. تأثیر واقعی عزاداری بر امام حسین علیه السلام آنجا معلوم می شود که دوستی اهل بیت علیهم السلام و کار کردن در راه آنها در دل انسان عمیق تر بشود و به سوی وظایف دینی و انسانی خود کشیده شویم و در جهت مقابل، افسردگی ها و ترسها و غصه ها و تنبلی ها و موانعی که در راه رسیدن ما به قافله حسینی های زمان باشد کمرنگ و کمرنگ تر شود.