سلوک سیاسی امام علی بن موسی الرضا علیه السلام
سبک و مدل و سیره سیاسی امام علی بن موسی الرضا علیه السلام بسیار حکیمانه و هوشمندانه بود و انچنان مأمون را که یکی از مقتدرترین تنها عالم از بین خلفاء عباسی بود مات کرد که نتوانست بیش از این حضرت را تحمل کند تصمیم به حذف فیزیکی حضرت گرفت و به شهادت رساند، چرا که مأمون به دلیل کیاستی که داشت برای اینکه امام علیه السلام را ترور شخصیتی کرده باشد و بدون هیچ هزینه ای امام علیه السلام خراب شده باشد و مانع در مقابل قدرت وی نباشد دو گام را برداشت و امام علیه السلام با ان مقام و مرتبه امامتش مأمون را در هر دو گام توطئه اش عقیم و ناکام نمود.
1-((دعوت رسمی به مرو)): درگام نخست به امام در مدینه نامه نوشت و ازآن حضرت دعوت رسمی به آمدن به مرو نمود با این نامه مأمون امام علیه السلام را بین دو محذر قرار داده که اگر امام علیه السلام دعوت را نمی پذیرفت و در مدینه می ماند همه ذهن متمرکز در این می شد که خلیفه ارادتمند به امام است و این امام است حاضر نیست که دعوت خالصانه وی را بپذیرد و بعد ازچنین زمینه ذهنی مزدورانی را اجیر کند و در همان مدینه امام ترور کند و پس ازآن حاکمیت با محکوم کردن چنین فتنه ای خون مطهر آن حضرت را لوث کند، راه دوم امام دعوت را بپذیرد و امام به مرو بیاید وکنار خلیفه قرار بگیرد و مامون با شبکه تبلیغاتی اش برای همه جا بیندازد که امام علویون با خلیفه سازش کرده است وکنار خلیفه است و هر مخالفی از علویون را به همین بهانه سرکوب کند که حرکت شما خلاف امام و مقتدایشان است، امام علیه السلام مأمون را در این تصمیم مات کرد دعوت را پذیرفت، تا با حضور خود در مرو و با استفاده از موقعیتی که مأمون در اختیار وی قرار می دهد در جهت گسترش و تثبیت نظام ولایی استفاده کند و در صورت شهادت همه بدانند قاتل وی شخص خلیفه عباسی است از همین رو با رسیدن کبه نیشابور در برابر ده هزار قلم به دست حدیث سلسله ذهب را که بیان کننده جایگاه رفیع بلند ولایت و نفی هرحکومت غیر ولایی است را انشاء و فرمودند موضع رسمی خود را در برابر مأمون مشخص کردند که خلافت وی را مشروع نمی دانند: ((کَلِمَةُ لا إلهَ إلّا اللّهُ حِصنی فَمَن دَخَلَ حِصنی اَمِنَ مِن عَذابی بِشُروطِها وَ أنَا مِن شُروطِها:کلام لا إلهَ إلّا اللّهُ [یعنی هیچ معبودی بجز الله نیست] دژ و حصار من (خدا) است پس هر کس به دژ و حصار من داخل شود از عذاب من امنیت خواهد یافت، و این شروطی دارد و من (علی بن موسی الرّضا) یکی از آن شرط ها هستم))
2-پیشنهاد ولایتی: مدت کوتاهی از اقامت امام علی بن موسی الرضا علیه السلام در مرو گذشت مأمون متوجه محاسباتش از دعوت امام اشتباه بوده است نه تنها امام علیه السلام درچشم مردم خراب نشده است بلکه حضور امام موجب شده است ولایت در قلب و فکر مردم با مواضع سنجیده حضرت تثبیت شود، مأمون برای اینکه از راه دیگر جایگاه امام علیه السلام را ضایع کند ولایت عهدی را به حضرت پیشنهاد کرد تا از این طریق به جامعه القاء کند که حضرت اسیر دنیا و قدرت طلبی است تاجایی که حاضر است با ان مقام ملکوتی معاون مأمون شود و مقام ولایت عهدی را بپذیرد، امام که دست مأمون را خوانده نپذیرفت تا جایی که تحت فشار و تهدید قرار گرفت پس از این امام علیه السلام به شرطی که در هیچ کاری از حکومت دخالت نداشته باشد و پاسخگوی هیچ تصمیم حکومت نباشد پیشنهاد را پذیرفت مأمون که بعدا انتقال ولایت عهدی به امام متوجه شده بود که آن حضرت چگونه وی را پیاده کرد و همه مردم فهمیدند پذیرش ولایت عهدی از سر اجباری بوده است و آنکه در این تصمیم سیاسی خراب شده است شخص مأمون است خود را در شکست کامل در برابر امام علیه السلام دید و اقدام به حذف فیزیکی و شهادت آن حضرت نمود: رک: تحلیل جامع زندگانی 250 ساله ائمه اطهار علیهم ص 499 تا510))