سخنرانی حجت الاسلام میرباقری-انتظار فرج
انتظار فرج افضل اعمال است. عده ای فکر می کنند امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) با آمدن خود دین جدیدی را می آورد اما این تصور غلط است چرا که بنابر روایات امام همه ی تحریفات دین را از بین برده و دین رسول الله (صلي الله عليه وآله) را احیا خواهد کرد. امام عصر باطن دین را در جامعه جاری کرده و زیبایی های آن را از نو نشان می دهد.
انتظار باید برای ما به عنوان یک رویکرد در زندگی در نظر گرفته شود. یعنی ما باید زندگی مان را بر مبنای انتظار فرج بنا کنیم به طوری که همه ی راه ها در نهایت به این موضوع ختم شود. برای برپایی صلح پایدار کفر باید ریشه کن شود و این مقدمه ای برای سازندگی است.
رویکرد انتظار موضوع جدیدی نیست بلکه در تاریخ شیعه همیشه وجود داشته و شاید این ما بودیم که در عملکرد خود در مقابل تبلیغات دنیای غرب کوتاهی کردیم .جریان های بسیاری در تاریخ غفلت ما شیعیان را نشان می دهد.
سلمان فارسی نمونه ی بارز یک شیعه ی واقعی است. ایشان حتی در راه رفتن از امام خود جلو نمی افتاد تا بعد از امام پا جای پای او نهد.
انتظار فرج امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) - سخنرانی حجت الاسلام میرباقری- به مدت ۲۸ دقیقه
منبركوتاه؛ شرح صدر
قال الله الحكيم في كتابه الكريم: أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ (سوره انشراح آيه 1) قَالَ أَميرالْمُؤْمِنِين عليه السلام: مَنْ ضَاقَ صَدْرُهُ لَمْ يَصْبِرْ عَلَى أَدَاءِ حَقٍّ.( بحار الأنوار؛ ج75 ؛ ص90) |
ديباچه اینكه یكشبه به اهداف خودمان دست پیدا كنیم و هیچ مشكلی حق نداشته باشد بر سر راه ما سبز شود و اگر خدایی ناكرده با مشكلی مواجه بشویم زمین و زمان را به هم بدوزیم از جمله خصوصیتهایی است كه ما را تبدیل به یك انسان كم طاقت و بیتاب میكند. میتوان كم طاقتی انسانها را یكی از بزرگترین موانع رسیدن آدمیبه موفقیت بیان كرد،چرا كه هیچ گاه فردی با رویارویی نادرست در برابر مشكلات نتوانسته است آنها را پشت سر گذاشته و بر آنها پیروز شود و به همین خاطر این ویژگی یكی از خصوصیتهایی است كه بارها از آن بهعنوان یك صفت منفی در قرآن مجید سخن به میان آورده شده و ویژگیهای افراد بیتاب و كم طاقت را برای ما به تصویر كشیده است تا با شناخت آنها بتوانیم وجود خودمان را كاملا از بیتابی و كم طاقتی خالی كنیم و هیچ گاه اجازه ورود دوباره این ویژگیها را به درون خود ندهیم. خداوند متعال در سوره معارج یكی از ویژگیهای انسان را كم طاقتی و بیتابی بیان میكند چرا كه از طرفی نه طاقت تحمل كردن مشكل و سختیها را دارد و نه وقتی به او نعمتی داده میشود آن را در جهت درست بهكار میگیرد و استفاده میكند: ِ(انَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعا إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعا وَ إِذا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً: به راستى كه انسان سخت آزمند [و بىتاب] خلق شده است. چون صدمه اى به او رسد عجز و لابه كند و چون خیرى به او رسد بخل ورزد(معارج 19 -21) شرح صدر حال با توجه به اینكه این ویژگی یك خصوصیت فراگیر در میان انسانهاست اگر میخواهید در جاده موفقیت قدم بگذارید قبل از هر چیز باید بدانید كه چطور با این ویژگی و خصلت مذموم مبارزه و آن را از درون خود ریشه كن كنید و گرنه باید برای همیشه قید رسیدن به قله خوشبختی را بزنید و آن را فراموش كنید. داشتن شرح صدر بهترين راه حل براي اين مشكل مي باشد اگر بخواهیم یك معنای ساده و روان برای شرح صدر بیان كنیم باید اینگونه بگوییم: شرح یعنی وسعت دادن به یك چیز،بطوركلي با بهدست آوردن این ویژگی و خصلت طلایی درجه تحمل و صبر و مدارای انسان آنقدر بالا میرود كه میتواند به راحتی در برابر مشكلات و سختیها و مسئولیتهای طاقت فرسایی كه به او محول میشود ایستادگی كند و آنها را یكی بعد از دیگری پشت سر بگذارد. این خصلت طلایی و معجزهگر آنقدر از اهمیت ویژهای برخوردار است كه بهعنوان یكی از نعمتهای مهم از طرف خداوند متعال به پیامبر اکرم صلي الله عليه واله یادآوری میشود: (أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ: آیا براى تو سینهات را نگشادهایم؟)( الشرح: 1) وَ اصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِيلًا «10(سوره مباركه مزمل آيه 10)تعابير «واصبر»، «واهجر»؛ اشاره به صبر و سعه صدر داشتن در امور دارد،يكى صبر و بردبارى و ديگرى سعۀ صدر در كارها. اين دنيا مشكل دارد، اين دنيا به قول اميرالمؤمنين (ع) نظير درياست. دريا جزر و مد دارد و موج و… دارد. گاهى موجها آرام و گاهى بزرگ هستند و اما آرامبودن دريا بسيار كم اتفاق مىافتد. نمىشود كسى برود در دريا و جزر و مد نبيند، كسى برود در دريا موج نبيند، نمىشود! دريا يعنى موج، يعنى جزر و مد، در اين دنيا مشكل زياد است. كسى نيست در دنيا مشكل نداشته باشد، مشكلها هم رنگارنگ مىباشند؛ گاهى مشكل فقر، گاهى اولاد، گاهى اختلاف خانوادگى، و گاهى مشكل مسؤوليت، وبالأخره تا آخر. هر كس هم بامش بيشتر برفش بيشتر. داستان روزی شاگردی از استاد خود خواست که درسی به یاد ماندنی به وی دهد. استاد به او یک استکان آب و یک قاشق نمک داد و از او خواست نمک را داخل استکان ریخته و آب را بنوشد. شاگرد می بیند خیلی شور و بد مزه شده و نمی تواند آن را بخورد. سپس به او کوزه آبی داده و می گوید یک قاشق نمک داخل آن بریز و بخور. شاگرد به راحتی از آب کوزه می خورد. پيام رنجها و سختیهائی که انسان در طول زندگی با آنها روبرو میشود، همچون یک مشت نمک است و این روح و قدرت پذیرش انسان است که هر چه بزرگ تر و وسیع تر شود، میتواند بار آن همه رنج و اندوه را به راحتی تحمل کند. مشکلاتی که به ما هجوم می آورند یکی هستند اما ظرف وجودی متفاوت است. ما باید ظرف وجودی مان را بزرگ کنیم. |
درمسير بهشت
مثل آب زلال باشيم..
آب، گواراست و صدای آب هم آرام بخش است، اما آبی که زلال باشد، وگرنه آب گل آلود نه گوارایی دارد و نه آرامش می بخشد. من و تو مثل آبیم؛ اگر صاف و صادق باشیم، دیگران در کنار ما به آرامش خیال می رسند و در کنار ما راحت و آسوده اند و گرنه مایه ی رنج آنها خواهیم بود.
و چیزی که آدم را زلال و تصفیه می کند تقواست.
تقوا، یعنی نامردی نکن!بی انصاف نباش!حرف کسی را پیش کسی نبر!قرآن از ما همین را می خواهد:«اتقوا الله»
با تقوا باشید( آل عمران،102)
ویژگی های خانواده مهدوی (صوت)
سخنرانی حجت الاسلام رفیعی: ویژگی های خانواده مهدوی (صوت)
قيمت واقعي غذا
الامام الصادق(عليه السلام):
لَمّا جاءَ المُرسَلون إلی إبراهیمَ(ع) جاءَهُم بِالعِجلِ، فَقالَ: کلوا. فَقالوا: لا نَأکلُ حَتّی تُخبِرَنا ما ثَمَنُهُ.
فَقالَ: إذا أکلتُم فَقولوا: «بِسمِ اللّهِ»، وإذا فَرَغتُم فَقولوا: «الحَمدُ للّهِ».
قالَ: فَالتَفَتَ جَبرَئیلُ(ع) إلی أصحابِهِ ـ وکانوا أربَعَةً وجَبرَئیلُ رَئیسُهُم ـ فَقالَ: حَقٌّ للّهِ أن یتَّخِذَ هذا خَلیلاً.[۱]
امام صادق(عليه السلام):
زمانی که مأموران الهی (جبرئیل(ع) و فرشتگان همراهش) نزد ابراهیم(ع) آمدند و او برایشان گوساله ای [بریان شده] آورد و فرمود: «بخورید»، گفتند: تا قیمتش را به ما نگویی، نمی خوریم.
فرمود: «[قیمتش آن است که] چون شروع به خوردن کنید، بگویید: بسم اللّه، و چون غذایتان را تمام کردید، بگویید: الحمد للّه».
پس جبرئیل(ع) به یارانش ـ که چهار نفر بودند و جبرئیل، ریاستشان را به عهده داشت ـ گفت: «خدا حق دارد که این را خلیل (دوست صمیمی) خود گرداند».
[۱]. علل الشرائع: ص ۳۵ ح ۶، دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۵، ص ۱۸.