خم پاره خواندني!
نمي دونم تا حالا خم پاره! به دستتون رسيد يا نه؟ يا اونو خونديد!! نظرتون چيه دربارش؟
خم پاره نشريه طنز و ادبي برو بچ شهيد آوينيه البت تو قزوين.
شماره پاييزي این نشریه همزمان با هفته دفاع مقدس در صفحاتی با عناوین: ترکش اول، دیده بان، سنگر، معبر، پورتال جامع سینمای جنگ، و اما فلسطین، گرای 360 درجه و خشاب کتاب منتشر شده بود كه اتفاقي اونو منزل يكي از دوستان ديدم و تورقي بنمودم….
آثاری از عباس احمدی، محمد رضا اکبری، محمدحسین جعفریان، سید مسعود شجاعی طباطبائی، اکبر صحرایی و امید مهدینژاد و گفتارهایی از حسن ابراهیمزاده و مرتضی مصطفوی از بخشهای مختلف خمپاره ست.
نشریه خمپاره در قطع جیبی، در یک صد صفحه ویژه هفته دفاع مقدس، با شمارگان 30هزار نسخه و با قیمت 400 تومان توسط واحد طنز مرکز علمی فرهنگی شهید آوینی قزوین به چاپ رسیده.
متقاضیان دریافت یا اشتراک این نشریه میتوانند به سایت خمپاره به نشانی www.khompare.com مراجعه نمایند.
همچنین شمارههای 09355779596 و 09365779596 از طریق پیامک و شماره تلفن 2245256-0281آماده دریافت نظرات، انتقادات و پیشنهادات علاقمندان میباشد.
دا همان مامان است!
محمدرضا آتشین صدف:
دا همان مامان است!
“دا” را که میشناسی منظورم کتاب “دا"س. “دا” یعنی مامان خودمون. در بعضی مناطق جنوبی، نمیدونم شاید جاهای دیگری هم باشد، به مامان یا مادر میگویند دایه و گاهی خلاصه میشود و به مامان میگیم دا.
البته من همیشه با مادرم گفتم مامان هنوز هم میگویم و بعضی تعجب میکنند. حتی یک بار راننده تاکسی که دید با گوشی همراهم با مادر صحبت کردم و گفتم: سلام مامان… گفت تو اولین آخوندی هستی که دیدم به مادرش میگه: مامان. نمیدونم شاید کاربرد این کلمه رو واسه بچهکوچولوها جایز میدونن که وقتی بچههه بزرگ شد دیگه باید حتما به مامانش بگه مثلا مادر، یا حاج خانم ولی من 99 سالم هم بشه باز میگم و هنوز هم که گاهی میریم شهرستان پیش مامانم، بعضی اهالی خانواده میگن تو آخوندم شدی، داری پیر می شی، باز مامانت رو میبینی خودتو واسش لوس میکنی. منم میگم: همینه که هست خیالیه؟
ای بابا. چی میخواستم بگم. قرار بود یه پست دربارۀ دفاع مقدس بزنم. خب اشکالی نداره. مامان من هم تو جنگ خیلی زجر کشیده و داغ دیده و کار کرده اندازۀ خودش. بگذریم.
کتاب دا رو میگن خوندنیه یعنی می گن محشره. و رهبری عزیز هم که پسندیدن و تقریظ نوشتن ولی راستش خودم هنوز نخوندمش. تو خونه داریم ولی نخوندم هنوز ولی تو برنامه ام هستش.
حالا اگه دوست داری کتاب رو از اینجا دانلود کن و برای سلامتی “دا” یعنی خانم سیده زهرا حسینی یه صلوات بفرست. اللهم صل علی محمد و آل محمد
این فرمانده، زن بود!
محمدرضا آتشین صدف: پرسیده بود آیا فرماندۀ زن هم تو جنگ داشتیم؟
خانم مرضیۀ دباغ، در کتاب خاطراتش میگوید:
به دلیل این که من زمانی خارج از کشور بودم و دورههای مناسبی از آموزش نظامی و رزمی دیده بودم، و دوستان انقلابی بر این سابقه و حضورم در کنار مبارزان داخل و خارج کشور واقف بودند، مرا هم به برخی از جلسات نظامی فرا می خواندند. جلساتی بسیار سنگین با مباحثی پیچیده که گاهی تا نیمههای شب به طول میکشید.
شورایی برای تشکیل و تاسیس سپاه انتخاب شد اغلبشان برادرانی بودند که نامشان قبلا ذکر شد. سرانجام پس از ساعتها جلسه و مذاکره و دیدار و ملاقات در اردیبهشت ماه 1358 سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تشکیل و اساسنامۀ مختصری برایش نوشته شد و هر یک از برادران هم مسئولیتی در آن به عهده گرفتند و آقای جواد منصوری به عنوان اولین فرماندۀ سپاه انتخاب شد و پس از چندی طی حکمی به من ماموریت داده شد تا به همراه و با هماهنگی آقای لاهوتی نمایندۀ امام در سپاه، مرحوم سماوات و آقای محمدزاده برای تشکیل سپاه غرب کشور، اقدام کنیم…
بعد از استقرار سپاه در چند شهر، باید برای همدان حسابشدهتر تصمیم میگرفتیم. سپاه همدان تقریبا مرکزیت سپاه غرب محسوب میشد و سپاه شهرهای استان کردستان، کرمانشاه و ایلام زیر نظر این سپاه بود. در این میان آیت الله مدنی پیشنهاد داد: ” فعلا خود شما مسئولیت سپاه این جا [همدان] را به عهده بگیر، تا بعد ببینیم چه میشود.” آقای منصوری فرماندۀ کل سپاه نیز موافقت کرد و من مسئولیتی سنگین را به عهده گرفتم.
پس از تصدی فرماندهی سپاه همدان، جلساتی برگزار کردیم و مشورتهایی انجام گرفت، برنامهریزیها شروع شد و…
خاطرات خانم مرضیه حدید چی (دباغ)، ص 185
نکته: فقط اینکه ظاهرا این تصدی پیش از شروع جنگ تحمیلی بوده. چون آغاز جنگ شهریور 1359 بوده.
آیا فرماندۀ زن هم، تو جنگ داشتیم؟
آیا فرماندۀ زن هم، تو جنگ داشتیم؟
محمدرضا آتشین صدف: داشتم به این فکر میکردم خانمها تو دفاع مقدس، چه کارایی کردن؟ دیدم خداییش خیلی کارا کردن یعنی هر کاری بگی از خیاطی تو خونه بگیر تا کشتن بعثی به ضرب گرز یا گلوله. منتها یه سوال فقط برام پیش اومد که تو کَفِش موندم و اون اینکه آیا ما فرماندۀ خانم هم داشتیم مثلا فرمانده گروهان، گردان، لشکر، اطلاعات عملیات یا مثلا جزء طراحان ستادی جنگ باشه؟
با این سوال رفتم سراغ گوگل یا به قول بچه ها گگول! و نوشتم:
آیا در دفاع مقدس فرماندۀ زن داشتهایم؟
فرماندۀ زن+ دفاع مقدس
فرمانده+زن+دفاع مقدس
فرمانده+زن+جنگ
زن های فرماندۀ ایرانی
فرمانده خانم…
سردار+ خانم
امیر+ خانم
زنهای درجهدار
خانم+ قرارگاه خاتم الانبیاء
زن+فرماندۀ عملیات
زن+گردان
زن+گروهان
زن+لشکر
زن سپاهی
زن پاسدار
خانم های پاسدار
و…
چیزهای جالبی پیدا کردم ولی خب برای سوالم چیزی نبود.
یکی از چیزهایی که تا حدودی نزدیک بود به چیزی که میخواستم این بود:
تنها زن تیم اطلاعات عملیات شهید همت که منظور سر کار خانم امینه وهابزاده است.
شما زنی رو سراغ دارین که تو جنگ فرمانده بوده احیانا؟
البته خب. حتی اگر هم چنین موردی نباشد، چیزی از احترام و فروتنی ما در برابر رشادتها و حماسههای خانمها در دفاع مقدس کم نمیشود و توقعی هم نداریم ولی میخوام اگر کسی بوده، بشناسیم. از طرف دیگه کار وبلاگی یعنی حرف متفاوت، حرف تازه من اگه بخوام چیزهایی رو که همه میدونن و بهش توجه دارن تکرار کنم که لطفی نداره.