دا همان مامان است!
محمدرضا آتشین صدف:
دا همان مامان است!
“دا” را که میشناسی منظورم کتاب “دا"س. “دا” یعنی مامان خودمون. در بعضی مناطق جنوبی، نمیدونم شاید جاهای دیگری هم باشد، به مامان یا مادر میگویند دایه و گاهی خلاصه میشود و به مامان میگیم دا.
البته من همیشه با مادرم گفتم مامان هنوز هم میگویم و بعضی تعجب میکنند. حتی یک بار راننده تاکسی که دید با گوشی همراهم با مادر صحبت کردم و گفتم: سلام مامان… گفت تو اولین آخوندی هستی که دیدم به مادرش میگه: مامان. نمیدونم شاید کاربرد این کلمه رو واسه بچهکوچولوها جایز میدونن که وقتی بچههه بزرگ شد دیگه باید حتما به مامانش بگه مثلا مادر، یا حاج خانم ولی من 99 سالم هم بشه باز میگم و هنوز هم که گاهی میریم شهرستان پیش مامانم، بعضی اهالی خانواده میگن تو آخوندم شدی، داری پیر می شی، باز مامانت رو میبینی خودتو واسش لوس میکنی. منم میگم: همینه که هست خیالیه؟
ای بابا. چی میخواستم بگم. قرار بود یه پست دربارۀ دفاع مقدس بزنم. خب اشکالی نداره. مامان من هم تو جنگ خیلی زجر کشیده و داغ دیده و کار کرده اندازۀ خودش. بگذریم.
کتاب دا رو میگن خوندنیه یعنی می گن محشره. و رهبری عزیز هم که پسندیدن و تقریظ نوشتن ولی راستش خودم هنوز نخوندمش. تو خونه داریم ولی نخوندم هنوز ولی تو برنامه ام هستش.
حالا اگه دوست داری کتاب رو از اینجا دانلود کن و برای سلامتی “دا” یعنی خانم سیده زهرا حسینی یه صلوات بفرست. اللهم صل علی محمد و آل محمد