حواله امام حسین (علیه السلام) برای کارگر شهرداری شیراز
خاطره یکی از طلاب مرثیه سرا؛
… در یکی از شهرستانها برای مرثیه سرایی و روضهخوانی دعوت بودم، پس از پایان مراسم چند ظرف غذای تبرکی دادند، در میان ظرفهای غذا گویا پاکتی را بهعنوان صله گذاشته بودند، ساعت یک بامداد هنگام برگشت از مراسم طبق عادت هر دفعه که غذاها را به افراد نیازمند میانه راه میدادم، همین کار را میخواستم تکرار کنم، چراکه این کار بهعنوان تبرکی مردم را خوشحال میکرد، آن شب نیز گفتم یکی را پیدا کنم و این ظرف غذاها را به او بدهم.
طبق معمول آمدم از کمربندی شیراز بهسمت منزل بروم که مسیرم نزدیکتر بود، به دلم افتاد که از درون شهر بروم، گفتم نه از دروازه قرآن بروم، مسیر را که طی میکردم در بلوار هفت تن کنار خیابان توقف کردم، و گفتم این غذاها را به یک کارگر شهرداری که در آنسوی خیابان بود، بدهم، باز به دلم افتاد شاید به خاطر چند ظرف غذا بخواهد بیاید اینسوی خیابان تصادف کند اتفاق ناخوشایندی بیفتد، آمدم جلوتر یک نفر دیگر را دیدم چند بوق زدم متوجه نشد، حرکت کردم، گفتم بروم جلوتر.
آمدم چهارراه سرداران، یک نفر از کارگران شهرداری که از فرط خستگی نشسته بود و چوبجاروی خود را بر روی دوشش گذاشته بود در مقابل ایشان ایستادم شیشه ماشین را پایین دادم و گفتم آقا این چهارتا غذا تبرکی مجلس امام حسین (علیه السلام) است، هنوز اطلاعی نداشتم که پاکتی میان غذاها وجود دارد، آن بنده خدا هم غذا را گرفت و به من گفت حاجآقا ممنون از غذا، دعا کنید خدا پول قسط پرداخت نشدم رو برسونه، گفتم مگر چقدر است گفت دو تا قسط عقب مانده دارم. هنگامی غذاها را به آن تحویل دادم، گفتم بزرگوار کسی که چهارتا غذا را به شما رسانده است یقین داشته باش که دو تا قسط عقب مانده شما را هم به شما میرساند، نگران نباشید، خیالت تخت باشد، گفت دعا کن، گفتم چشم غذا را تحویل دادیم و از همهجا بیخبر رفتیم.
فردا دوستان هیئت تماس گرفتند تا مجدداً تشکر کنند. گفتند مبلغی را هم به عنوان صله بچهها بین ظرف غذا گذاشته بودن. عرض کردم صله؟ گفتند بله مبلغی را درون پاکت گذاشتیم (دقیقاً همان مقدار قسط عقب مانده کارگر زحمت کش شهرداری بود) که من فوراً پی بردم به ماجرا و از همان پشت تلفن اشک بر چشمانم حلقه بست، گفتم ببینید اگر خداوند بخواهد از طریق امام حسین (علیه السلام) رزقی را حواله کند، من بچه طلبه را میفرستد یک شهرستانی و آنان را وادار میکند هدیهای را بدهند و بین راه من چندین مکان بایستم، اما اتفاق رقم نمیخورد تا من به این شخص برسم و آن شخص ناامید از همهجا بگوییم کسی که چهارتا غذا میرساند قسط را هم میتواند برساند، بعد بدون اینکه دخالتی کنم حواله به دست شخص رسید، امثال این اتفاقات بسیار است در این وادیها…
خبرگزاری رسمی حوزه