تلنگر/توبه
06 مهر 1400
مي گويند که پسري در خانه ، خيلي شلوغ کاري کرده بود .او ، همه ي اوضاع را به هم ريخته بود.
وقتي پدر وارد شد، مادر شکايت او را به پدرش کرد.پدر ، که خستگي و ناراحتي بيرون را هم داشت،
شلاق را برداشت.پسر ديد امروز اوضاع خيلي خراب است، و همه ي درها هم بسته است.
وقتي پدر شلاق را بالا برد ؛پسر ديد کجا فرار کند؟راه فراري ندارد!…
خودش را به سينه ي پدر چسباند. شلاق هم در دست پدر شل شد و افتاد.
شما هم هر وقت ديديد اوضاع خراب است،
به سوي خدا فرار کنيد.
«وَ فِرُّوا إلي الله مِن الله»
هر کجا متوحش شديد راه فرار به سوي خداست.
حاج محمد اسماعيل دولابي