عزت نفس کودکان را بالا ببريد!
عزت نفس بالا، کودک را در مقابل مشكلهايي که در زندگي با آنها روبرو خواهد شد، مصون ميكند. کودکاني که درمورد خودشان نظر مثبتي دارند، در مواجهه با تعارضها و مقاومت در برابر فشارهاي منفي بهتر عمل ميکنند.
* عزت نفس کودکان را بالا ببريد!
عزت نفس بالا، کودک را در مقابل مشكلهايي که در زندگي با آنها روبرو خواهد شد، مصون ميكند. کودکاني که درمورد خودشان نظر مثبتي دارند، در مواجهه با تعارضها و مقاومت در برابر فشارهاي منفي بهتر عمل ميکنند. اين کودکان به آساني به خنده ميافتند، از زندگي لذت ميبرند و واقعگرا و معمولاً خوشبين هستند. بر عکس کودکان با عزت نفس پايين در مقابل مشكلات زندگي دچار اضطراب و نااميدي ميشوند. اين کودکان درباره خودشان نظر مثبتي ندارند و براي يافتن راهحل مسايل، مشکل پيدا ميكنند. اگر افکار مبني بر سرزنش خود مانند «من خوب نيستم» يا «نميتوانم کاري را درست انجام دهم» ذهن کودک را تسخير کند، دچار انفعال، انزوا و افسردگي خواهد شد. پاسخ فوري چنين کودکي هنگام مواجهه با چالشي جديد «من نميتوانم» است.
والدين ميتوانند با عمل به اين توصيهها به ايجاد عزتنفس سالم در کودکانشان کمک کنند:
• مراقب چيزهايي که ميگوييد باشيد: کودکان به کلمات والدين بسيار حساساند. به ياد داشته باشيد آنها را نه فقط به خاطر کارهايي که به خوبي انجام دادهاند، بلکه براي تلاشي كه انجام دادهاند، تحسين کنيد.
• سرمشق مثبتي براي فرزندانتان باشيد: اگر هميشه خودتان را سرزنش ميکنيد، بدبين هستيد و درباره تواناييها و محدوديتهايتان برداشتي واقعي نداريد، کودک شما نيز رفتار شما را بازتاب خواهد داد. اگر عزت نفس خود را تقويت کنيد، فرزندتان الگوي خوبي خواهد داشت.
• باورهاي غيرمنطقي کودک را شناسايي و تصحيح کنيد: اين باورها ممکن است درباره کمال، جذابيت، توانايي يا ساير خصوصيات باشد. کمک به کودکان براي اينکه معيارهاي دقيقتري براي ارزيابي خودشان داشته باشند، به آنها کمک ميکند «خودپنداره» سالمي پيدا کنند. ممكن است برداشت نادرست نسبت به خود در کودک ريشه بگيرد و به واقعيتي تبديل شود. مثلاً کودکي كه در مدرسه تلاش ميکند، اما در رياضيات مشکل دارد، ممکن است به خودش بگويد: «نمره رياضيات من خوب نيست، من دانشآموز بدي هستم.» اين باور نهتنها تعميمي نادرست است، بلکه باوري است که کودک را به شکست ميکشاند. کودکتان را تشويق کنيد موفقيت را در پرتو واقعيت ببيند. ميتوانيد به او بگوييد: «تو دانشآموز خوبي هستي. تلاشت را در مدرسه ميکني. رياضيات هم يکي از درسهاست که لازم است وقت بيشتري برايش بگذاري. باهم رويش کار ميکنيم.»
• عشق خود را ابراز کنيد: محبت به کودک، و تحسين مکرر و صادقانه کودک بدون اغراق، به ايجاد عزتنفس در او کمک ميکند. کودکان ميتوانند دريابند حرفهاي شما از صميم قلب است يا نه.
• بازخورد مثبت و دقيق به کودک بدهيد: جملههايي مانند «تو هميشه ديوانهبازي درميآوري» باعث خواهد شد فرزندتان احساس کند کنترلي بر فوران خشم خود ندارد. جمله بهتر اين است: «تو خيلي از دست برادرت عصباني شدي، اما آفرين که سر او داد نکشيدي.»
• حتماً نقاط قوت فرزندتان را به او يادآوري كنيد. مثلاً اگر توانايي يا استعداد خاصي در موضوعي دارد، حتماً نقاط قوت و استعدادش را تحسين كنيد.
• هرگز نقاط ضعف فرزندتان را به شيوهاي كه باعث آسيب و كاهش اعتماد به نفسش شود، بيان نكنيد. سعي كنيد نقاط ضعف او را بشناسيد و در جهت اصلاح آن قدم برداريد.
• درست است كه هر كس ضعفها و ناتوانيهايي دارد، اما به فرزندتان كمك كنيد تا به ارزش وجودي خود پي ببرد و در حفظ و نگهداري آن تلاش كند. شناخت ارزش وجودي مؤثرترين گام در افزايش اعتمادبهنفس است.
منبع: هفته نامه افق حوزه
تربیت صحیح فرزند بسیاربازیگوش
خانوادهای از دست فرزند شرورشان کلافه شده بودند. بیادبی فرزند خردسال، پدر و همه اهل منزل را رنج میداد. بیرون از منزل نیز کسی از آزار و اذیت او آسایش نداشت. پدر نیز هر بار او را به باد کتک میگرفت، به امید این که بر اثر تنبیه، دست از کارهای زشت بردارد؛ اما فایدهای نداشت.
روزی دست فرزند خود را گرفت و نفس زنان، نزد حضرت ابوالحسن امام موسی کاظم ـ علیه السّلام ـ آورد و از وی شکایت کرد. حضرت نگاهی به آن مرد کرد و برای اینکه راه و روش تربیت کردن را به او بیاموزد فرمود: «فرزندانت را نزن.» مرد از خودش پرسید: پس چگونه فرزندم را تربیت کنم. منتظر بود تا ادامه کلام امام را بشنود. امام ادامه داد: «برای ادب کردنش از او دوری و قهر کن.»
مرد گویا دنیای جدیدی در تربیت فرزند به رویش گشوده شد. در همان لحظه تصمیم گرفت شیوه قهر و دوری را پیشه خود را سازد و با فرزندش سخنی نگوید. در همین فکر بود که ادامه کلام امام، او را آگاهتر کرد. امام فرمود: «ولی مواظب باش قهرت زیاد طول نکشد و هر چه زودتر با فرزندت آشتی کن.»
منبع: علامه مجلسی؛ بحارالانوار؛ ج۱۰۱؛ ص۹۹
نظ
بهترین فرصت طهارت
دل در جوشش ناب عرفه، وضو مي گيرد و در صحراي تفتيده عرفات، جاري مي شود. آن جا كه ايوان هزار نقش خداشناسي است. لب ها ترنم با طراوت دعا به خود گرفته و چشم ها امان خود را از بارش توبه، از دست داده اند. دل، بيقرار روح عرفات، حضرت اباعبدالله الحسين (ع) شده است. پنجره باران خورده چشم ها از ضريح اجابت، تصوير مي دهد و اين صحراي عرفات است كه با كلمات روحبخش دعاي امام حسين (ع) و اشك عاشقان او بر دامن خود اجابت را نقش مي كند. اشك و زمزمه ما را نيز بپذير، اي خداي عرفه.
عرفات نام جايگاهي است كه حاجيان در روز عرفه (نهم ذي الحجه) در آنجا توقف مي كنند و به دعا و نيايش مي پردازند و پس از برگزاري نماز ظهر و عصر به مكه مکرمه باز مي گردند و وجه تسميه آنرا چنين گفته اند كه جبرائيل عليه السلام هنگامي كه مناسك را به ابراهيم مي آموخت، چون به عرفه رسيد به او گفت ?عرفت? و او پاسخ داد آري، لذا به اين نام خوانده شد. و نيز گفته اند سبب آن اين است كه مردم از اين جايگاه به گناه خود اعتراف مي كنند و بعضي آن را جهت تحمل صبر و رنجي مي دانند كه براي رسيدن به آن بايد متحمل شد. چرا كه يكي از معاني ?عرف? صبر و شكيبايي و تحمل است. (1)
فَتَلَقي آدَمُ مِنْ رَبِّه كَلماتًُ فتابَ عَليهِ اِنَّه? هو التَّوابُ الرّحيمْ
آدم از پروردگارش كلماتي دريافت داشت و با آن به سوي خدا بازگشت و خداوند، توبه او را پذيرفت، چه او توبه پذير مهربان است.
طبق روايت امام صادق(ع)، آدم (ع) پس از خروج از جوار خداوند، و فرود به دنيا، چهل روز هر بامداد بر فرار كوه صفا با چشم گريان در حال سجود بود، جبرئيل بر آدم فرود آمد و پرسيد:
ـ چرا گريه مي كني اي آدم؟
ـ چگونه مي توانم گريه نكنم در حاليكه خداوند مرا از جوارش بيرون رانده و در دنيا فرود آورده است.
ـ اي آدم به درگاه خدا توبه كن و به سوي او بازگرد.
ـ چگونه توبه كنم؟
جبرئيل در روز هشتم ذيحجه آدم را به مني برد، آدم شب را در آنجا ماند. و صبح با جبرئيل به صحراي عرفات رفت، جبرئيل هنگام خروج از مكه، احرام بستن را به او ياد داد و به او لبيك گفتن را آموخت و چون بعد از ظهر روز عرفه فرا رسيد تلبيه را قطع كرد و به دستور جبرئيل غسل كرد و پس از نماز عصر، آدم را به وقوف در عرفات واداشت و كلماتي را كه از پروردگار دريافت كرده بود به وي تعليم داد، اين كلمات عبارت بودند از:
خداوندا با ستايشت تو را تسبيح مي گويم سُبحانَكَ اللهُمَ وَ بِحمدِك
جز تو خدايي نيست لا الهَ الاّ اَنْتْ
كار بد كردم و بخود ظلم نمودم عَمِلْتُ سوء وَ ظَلَمْتُ نَفْسي
به گناه خود اعتراف مي كنم وَ اِعْتَرِفْتُ بِذَنبي اِغْفرلي
تو مرا ببخش كه تو بخشنده مهرباني اِنَّكَ اَنْتَ اَلغَفور الرّحيمْ
آدم (ع) تا هنگام غروب آفتاب همچنان دستش رو به آسمان بلند بود و با تضرع اشك مي ريخت، وقتي كه آفتاب غروب كرد همراه جبرئيل روانه مشعر شد، و شب را در آنجا گذراند. و صبحگاهان در مشعر بپاخاست و در آنجا نيز با كلماتي به دعا پرداخت و به درگاه خداوند توبه گذاشت……
در سوگ باقرالعلوم-نوشته ای برای نوجوانان
هفتم ذی الحجه سالروز شهادت امام محمد باقر(ع) است که به همین مناسبت نوشتاری مختص کودکان و نوجوانان در شناخت این امام همام تقدیم حضور علاقه مندان می گردد.
* شهادت پنجمين امام
يک هفته از آخرين ماهِ سال 57 قمري گذشته بود که يه خبر تلخ، همه رو ناراحت کرد؛ روز هفتم ذيحجه بود که مردم و ياران امام باقر عليهالسلام متوجه شدند دشمنان، امام باقر عليهالسلام رو مسموم کردن و ايشون رو به شهادت رسوندن. الآن، سالهاي ساله که از اون اتفاق ميگذره، ولي هر وقت که ياد اون ميافتيم، ناراحت ميشيم و براي احترام به امامان و نشون دادن علاقهمون به اونا، پيراهنهاي مشکي رو تن خودمون ميکنيم و در مراسمي که به ياد اونا برگزار ميشه، شرکت ميکنيم. اين روز پر از غم و اندوه رو به شما بچههاي خوب و دوستاي امام باقر عليهالسلام، تسليت ميگم.
* زندگينامه
امام باقر عليه السلام، فرزندِ امام سجاد عليه السلام است. نام مادر ايشون، «فاطمه» است که دختر امام حسن مجتبي عليه السلام است. امام باقر عليه السلام، در روز سوم ماه صفر، در شهر مدينه به دنيا اومد و چون در علم و دانش، از همه مردم زمان خودشون، داناتر بود و رازهاي بزرگ علمي و مسايل پيچيده دانش رو کشف مي کرد، به ايشون لقب «باقرالعلوم»، يعني کسي که عِلما رو مي شکافهِ، دادن. امام باقر عليه السلام، در جريان کربلا حضور داشتن و سن مبارک ايشون، چهار سال بود.
* اخلاق امام
امام باقر عليه السلام، هميشه لباس تميز به تن ميکردن، به خودشون عطر ميزدن، آروم و آهسته راه ميرفتن، هيچ وقت عصباني نمي شدن و با همه مردم، با احترام برخورد مي کردند. يکي از ويژگيهاي خيلي خوب امام باقر عليه السلام اين بود که هر وقت به دوستاش نزديک ميشد، با اونا دست ميداد و ميفرمود: اين کار، دلا رو به هم نزديکتر و مهربونتر ميکنه و دشمني ها رو از بين ميبره. همين اخلاق خوب امام بود که باعث ميشد تا مردم ايشونُ دوست داشته باشن و حتي اين برخوردهاي با محبت و احترام باعث ميشد که خيلي از کسايي که با ايشون بد بودن به ايشون احترام بذارن و حتي با اون حضرت دوست بشن.
* شهادت امام
هشام، خليفه و حاکم زمانِ امام باقر عليه السلام، يکي از نزديکا و دوستاشو مامور کرد تا امام باقر عليه السلام رو شهيد کُنِه، اون مرد بدکار هم حضرت باقر عليه السلام را مسموم کرد و باعث شد تا امام، در سن 57 سالگي، شهيد بشه. قبر نوراني حضرت باقر عليه السلام، در کشور عربستان و تو شهر مدينه و قبرستون بقيع قرار داره. هر سال، حاجياي زيادي در اين قبرستون، بر سر مزار چهار امام غريبي که اونجا دفن شدن، حاضر ميشن. امام حسن مجتبي عليه السلام، امام سجاد عليه السلام، امام باقر عليه السلام و امام صادق عليه السلام، چهار امامي هستن که در کنار هم و در قبرستون بقيع قرار دارن.
معرفی کتاب/
امام محمد باقر (علیه السلام)
کتاب «امام محمدباقر (ع)» كه عنوان «تألیف: شیخ عباس قمی» را بر جلد خود دارد، در واقع، بازچاپ «باب هفتم» اثر مشهور «منتهیالآمال» نوشته مرحوم حاج شيخ عباس قمي است.
در باره کتاب:
آقا شیخ عباس قمی در کتاب «منتهیالآمال» ــ که نوشتهاي پژوهشی درباره زندگی چهارده معصوم (ع) است ــ با افق دیدی روشن، بیانی بدون ابهام، نثری روان و زیبا و با کمک گرفتن از اشعار فارسي و عربي در معرفی معصومان (ع)، خواننده عالم و عامي را آگاهيهايي بسيار ميبخشد. کتاب «امام محمدباقر (ع)» که «باب هفتم» منتهيالآمال را در بر ميگيرد، به معرفی امام پنجم اختصاص دارد.
مطالب :
اين كتاب، در هفت فصل به موضوعهايی چون تولد، نام و کنیه، فضايل و مناقب و مکارم اخلاق، معجزات، کلمات حکمتآمیز، وفات، اولاد و حکایات منسوب به آن حضرت پرداخته است.
در آغاز فصل نخست كتاب، با عنوان «در بیان ولادت و اسم و کنیت آن حضرت است» چنین ميخوانيم: «بدان که ولادت با سعادت آن حضرت روز دوشنبه سوم صفر یا در غرهی رجب سال پنجاه و هفت در مدینه منوره واقع شد و آن حضرت در واقعه کربلا حضور داشت و در آن وقت چهار سال از سن مبارکش گذشته بود، والده ماجدهاش حضرت فاطمه دختر امام حسن مجتبی علیهالسلام بود …» (ص ۷)
درباره نام و لقب و كنيه آن حضرت نيز ميخوانيم: «اسم شریف آن حضرت محمد و کنیت آن جناب ابوجعفر و القاب شریفهاش باقر و شاکر و هادی است و مشهورترین لقبهای آن حضرت باقر است …» (ص ۹)
نظمی در زندگی فردی و اجتماعی مطلوب است که از تقوا سرچشمه گیرد
جملهای را از امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام مطرح میکنم که به وصیّت آن بزرگوار به اولاد و بازماندگانشان مربوط است و آن گونه که خود ایشان - بنا به نقل نهجالبلاغه - در آن نوشته مرقوم کردهاند، مخاطب این وصیّت، همهی کسانی هستند که این نامه و این وصیّت به آنها میرسد؛ یعنی ما هم مخاطب کلمات امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام هستیم. این همان وصیّت معروف است که بعد از یکی دو سطر میفرمایند: «اوصیکما و جمیع ولدی و اهلی و من بلغه کتابی بتقوی اللَّه و نظم امرکم و صلاح ذات بینکم».
(۱) تقریباً بیست مطلب در این وصیّت ذکر شده است. بدیهی است وصیّت یک انسان بزرگ، آن هم وقتی که در آخرین ساعات عمر او این وصیت نوشته میشود، شامل حسّاسترین مطالب به نظر اوست. امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام این وصیت را بعد از ضربت ابنملجم نوشتهاند؛ «لمّا ضربه ابن ملجم». تقریباً بیست مطلبی که در این وصیت آمده، مهم است. مطالب، دربارهی دنیاطلبی، قرآن، حج، جهاد، یتیمان،همسایگان و… است. دو مطلب از تقریباً بیست مطلب را انتخاب کردهام تا امروز عرض کنم: یکی «نظم امرکم» و دوم «صلاح ذات بینکم»؛ یعنی ایجاد الفت میان برادران. از اینجا میشود فهمید که این دو مطلب جزو مطالب بسیار مهم در نظر امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام است.