تحلیل پیام های قرآنی در ماه مبارک رمضان «قسمت چهارم»
پیام چهارم قرآنی: انس و ارتباط با قران
انس و ارتباط با قرآن یکی دیگر ازپیام های مهمی قرآن است که بخشی از ایات قرآن و نیز روایات به آن اختصاص یافته است،برای اینکه این پیام حیات بخش قرانی بطور همه جانبه مورد تحلیل قرا ر بگیرد بیان چند نکته لازم است؛
1-قرائت قرآن گام اول انس با قران
به سه دلیل گام نخست ارتباط و انس با قران از نظر خود قران ((قرائت قرآن)) است۰ به این معنا هر عارف وسالک و هر فرد متقی اگر بخواهد بداند تاچه میزانی درمحضر قرآن حضور دارد و تا چه ميزانی وصل به قران است و قرآن تا چه اندازهای درسبک و متن زندگی وی ساری و جاری است بایست آن را با میزان تعداد تلاوت قرآن تست نماید چراکه به دلایل متعدد گام اول در ارتباط انس باقران تلاوت قرآن است.
دلیل اول: براینکه گام اول بر انس با قرآن تلاوت است ایه(1تا5)سوره مزمل. است، در این آیات خداوند به رسول خدا امر می کند بخشی از شب را به سحر خیزی و شب زنده داری اختصاص بده ولی این شب زنده داری بادوام معنوی پرنما نخست باتلاوت قرآن و سپس نافله و نماز شب، ازهمین رو می فرماید:(( يا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ «1» قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا «2» نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِيلًا «3» أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا «4»:اى جامه به خود پيچيده. شب را جز اندكى، به پا خيز. نصف آن، يا اندكى از آن كم كن يا بر آن بيفزاى و قرآن را با تأنّى و شمرده بخوان. .))
دلیل دوم؛ بر این که نخستین گام وعمومی ترین راه برای انسان با قرآن تلاوت است، برای اینکه ارتباط قطع نشود بلکه عینی تروجدی شود یک ماه دوازده ماه را که ماه رمضان است اختصاص به تلاوت قرآن داده شد از همین روامام رضا(ع)، فرموده است:((مَن قَرَاَ فى شَهرِ رَمضانَ آیَة مِن کِتابِ اللهِ کانَ کَمَن خَتَمَ القُرآنَ فِى غَیرِه مِن الشُهُورِ؛ هر کس ماه رمضان یک آیه از کتاب خدا را قرائت کند مثل این است که در ماههاى دیگر تمام قرآن را بخواند: بحار ج۹۳، ص۳۴۱) وهمچنین امام باقر (ع ) فرمود:((لِکلِّ شَيْءٍ رَبيعٌ وَ رَبيعُ الْقُرْآنِ شَهْرُ رَمَضان: هر چیزی بهاري دارد و بهار قرآن، ماه رمضان است.:کافی، ج2، ص630)
و نیز رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود: ((شهر رمضان شهر الله عزوجل ، و هو شهر یضاعف الله فیه الحسنات ، و یمحو فیه السئیات ، و هو شهر البركة ، و هو شهر الانابة ، و هو شهر التوبة و هو شهر المغفرة ، و هو شهر العتق من النار، و الفوز بالجنة . الا فاجتنبوا فیه كل حرام ، و اكثیروا فیه من تلاوة القرآن ، و سلوا فیه حوائجكم ، واشتغلوا فیه بذكر ربكم ، و لایكونن شهر رمضان عندكم كغیره من الشهور، فان له عندالله حرمة و فضلا على سائر الشهور، و لایكونن شهر رمضان یوم صومكم كیوم فطركم: ماه رمضان ماه خداى عزوجل مى باشد، و آن ماهى است كه خداوند كارهاى نیك را در آن دو چندان كند و بدیها را در آن محو سازد، ماه بركت ، و ماه انابة و بازگشت ، و ماه توبه و ماه آمرزش و ماه آزادى از آتش دوزخ ، و كامیاب شدن به بهشت است :.
بحار، ج96، ص340))
دلیل سوم: این است علی(ع) در خطبه متقین وقتی اوصاف پرهیزگاران و متقین رابیان کند یکی 110 اوصاف متقین را تلاوت وقرایت قرآن بیان می کند و می فرماید:
((أَمَّا اللَّيْلَ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ تَالِينَ لِأَجْزَاءِ الْقُرْآنِ يُرَتِّلُونَهَا تَرْتِيلًا يُحَزِّنُونَ بِهِ أَنْفُسَهُمْ وَ يَسْتَثِيرُونَ بِهِ دَوَاءَ دَائِهِمْ فَإِذَا مَرُّوا بِآيَةٍ فِيهَا تَشْوِيقٌ رَكَنُوا إِلَيْهَا طَمَعاً وَ تَطَلَّعَتْ نُفُوسُهُمْ إِلَيْهَا شَوْقاً وَ ظَنُّوا أَنَّهَا نُصْبَ أَعْيُنِهِمْ وَ إِذَا مَرُّوا بِآيَةٍ فِيهَا تَخْوِيفٌ أَصْغَوْا إِلَيْهَا مَسَامِعَ قُلُوبِهِمْ وَ ظَنُّوا أَنَّ زَفِيرَ جَهَنَّمَ وَ شَهِيقَهَا فِي أُصُولِ آذَانِهِمْ فَهُمْ حَانُونَ عَلَى أَوْسَاطِهِمْ مُفْتَرِشُونَ لِجِبَاهِهِمْ وَ أَكُفِّهِمْ وَ رُكَبِهِمْ وَ أَطْرَافِ أَقْدَامِهِمْ يَطْلُبُونَ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى فِي فَكَاكِ رِقَابِهِمْ:پرهيزكاران در شب بر پا ايستاده مشغول نمازند، قرآن را جزء جزء و با تفكّر و انديشه مى خوانند، با قرآن جان خود را محزون و داروى درد خود را مى يابند. وقتى به آيه اى برسند كه تشويقى در آن است، با شوق و طمع بهشت به آن روى آورند، و با جان پر شوق در آن خيره شوند، و گمان مى برند كه نعمت هاى بهشت برابر ديدگانشان قرار دارد،و هر گاه به آيه اى مى رسند كه ترس از خدا در آن باشد، گوش دل به آن مى سپارند، و گويا صداى بر هم خوردن شعله هاى آتش، در گوششان طنين افكن است، پس قامت به شكل ركوع خم كرده، پيشانى و دست و پا بر خاك ماليده، و از خدا آزادى خود را از آتش جهنّم می طلبند))
2- آثارعملی و کاربردی انس و ارتباط با قرآن
گفته شد ارتباط وانس با قرآن در دو سطح و در دو مرتبه ((قرائت و تدبر)) می تواند انجام بگیرد، این سطح ازارتباط و انس با قران چند اثر عملی و کاربردی در حوزه فکر و رفتار قاری و تدبر کننده دارد.
اول: پیشگیری از الودگی به گناه
نخستین اثر عملی انس و ارتباط با قران برای قاری ((پیشگیری ازالودگی به گناه)) است. به این معنا هرچه ارتباط و انس فرد و اجتماع با قران بیشتر باشد به همان اندازه دربرابر آلودگی گناه و انحراف های فکری واکسینه می شود نورانیتی که قرآن درقلب و فکر شخص پدید می آورد اجازه آلودگی را نمی دهد از همین رو در روایات آمده است:
1- امام صادق(ع) :شَكَي رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ (صلي الله عليه و آله) وَجَعاً فِي صَدْرِهِ فَقَالَ اسْتَشْفِ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- وَ شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُور:(كافی، ج2، ص: 600)حضرت صادق (عليه السّلام) از پدرانش (عليهم السلام) حديث كند كه مردى از درد سينه به پيغمبر(صلي الله عليه و آله) شكايت كرد، حضرت فرمود: «به وسيله قرآن شفا بجوى زيرا خداى عزوجل فرمايد: « (و اين قرآن) شفاء است براى آنچه در سينه ها است»(سوره يونس آيه 57)) .
2- رسول الله (صلي الله عليه و آله) فرمود: ((1 الْقُرْآنُ هُدًى مِنَ الضَّلَالِ وَ تِبْيَانٌ مِنَ الْعَمَى وَ اسْتِقَالَةٌ مِنَ الْعَثْرَةِ وَ نُورٌ مِنَ الظُّلْمَةِ وَ ضِيَاءٌ مِنَ الْأَحْدَاثِ وَ عِصْمَةٌ مِنَ الْهَلَكَةِ وَ رُشْدٌ مِنَ الْغَوَايَةِ وَ بَيَانٌ مِنَ الْفِتَنِ وَ بَلَاغٌ مِنَ الدُّنْيَا إِلَى الْآخِرَةِ وَ فِيهِ كَمَالُ دِينِكُمْ وَ مَا عَدَلَ أَحَدٌ عَنِ الْقُرْآنِ إِلَّا إِلَى النَّارِ». (اكافی، ج2، ص: 601):قرآن راهنماى گمراهى است و بينائى از هر كورى است، و سبب گذشت از لغزشها است، و روشنى در هر تاريكى است، و در پيشامدها (و بدعتها) پرتوى است، و نگاهدارنده از هر هلاكتى است و رهجوئى در هر گمراهى است، و بيان كننده هر فتنه و اشتباهى است و انسانى را از دنياى پست به سعادتهاى آخرت رساند، و در آنست كمال دين شما، و هيچ كس از قرآن رو گردان نشود جز بسوى دوزخ)) .
دوم: انقلاب روحی و روانی
دومین اثر عملی تلاوت و تدبر در قرآن برای شخص((انقلاب روحی)) است۰ به این معنا ممکن است شخص از روی قصور یا تقصیر مرتکب معصیت و گناه شده باشد و این آلودگی قلب و جانش را میرانده و حیات معنوی را از او گرفته باشد اما اگر همین انسان مرده معنوی ازطریق تلاوت و تدبر انس و ارتباط با قرآن برقرار کند به صورت شگفت انگیزی در او انقلاب ایجاد کرده و با تحول روحی تبدیل به انسان جدیدی خواهد شد که نمونه و مصداق روشن آن فضیل بن عیاض است چراکه در داستان زندگی وی آمده است:
((در ابتداى جوانى یکى از راهزنان و سارقان و غارتگران و دزدان و بدکاران و هرزه گران و عیّاشان مشهور زمان خود بود که هر کس اسم او را مى شنید لرزه بر اندامش می افتاد که در آن زمان سلطان و خلیفه وقت خود هارون الرشید از دست او ناراحت بود و ترس داشت.
روزى از روزها سوار بر اسب آمد کنار نهرى ایستاد تا اسبش آب بخورد که ناگهان چشمش به دختر بسیار زیبائى افتاد که مشک خود را بدوش گرفته و مى خواست بیاید کنار نهر آب ، آب بردارد. عشق و محبت آن دختر در قلبش رخنه کرد و چشم از آن دختر برنداشت تا وقتى که دختر مشک را پُر از آب کرد و راه خود را گرفت و رفت . به نوکران و بادمجان دور قاب چین هایش دستور داد تا او را تعقیب کرده و بعد به پدر و مادر و دختر خبر دهند که دختر را شب آماده کرده و خانه را خلوت نموده زیرا فضیل راغب آن زیبارو گشته فرستاده فضیل پس از تعقیب در خانه را زد و گفته هاى فضیل را به آنها ابلاغ نمود. تا این خبر به گوش پدر و مادر دختر رسید بسیار ناراحت و متوحش و لرزان گردیدند چون چاره اى نداشتند یک عده از پیران و ریش سفیدان شهر را دعوت کردند و با آنها مشورت نمودند که چه کنیم ؟
آنها گفتند: بیا و دخترت را فداى یک شهر کن زیرا اگر فضیل به مقصود خود نرسد همه این شهر را به غارت برده و همه چیز را به آتش مى کشد، پدر و مادر از روى ناچارى دختر را مهیا کرده و خانه را خلوت نمودند.
شب هنگام فضیل وارد شهر شد و قلاب و کمند انداخت از بالاى دیوار و پشت بام به روى بامهاى دیگر رفت همینکه خواست وارد منزل معشوقه خود گردد یک وقت شنید صدائى مى آید خوب که گوش داد شنید صداى قرآن مى آید و یکى قرآن مى خواند توجه خود را به این آیه جلب کرد:((.الم یاءن للّذین آمنوا اَن تخشع قلوبهم لذکر اللّه :.آیا وقت آن نرسیده که قلب مؤ منان خاضع و خاشع گردد بذکر خدا (دیگر دست از گناه بردارند و بیاد خدا باشند) :این آیه چنان در او اثر کرد که از نیمه راه از دیوار فرود آمد و زندگیش را دگرگون کرد و با کمال اخلاص و صفاى دل گفت پروردگا را چرا نزدیک شده و هنگام خشوع رسیده .
سوم: حق گویی علیه خود
انسان باید حق طلب و حق گو باشد، البته سخت است که انسان در همه جا حق را مدار و محور قرار دهد؛ زیرا در بسیاری از موارد حق گویی و حق طلبی علیه خود شخص تمام می شود. اما انسانی که در مرتبه مکارم اخلاقی است، خود را نمی بیند چنانکه در مسئله ایثار این گونه است و از خود برای اهداف متعالی چون رضایت الهی در می گذرد. این گونه است که همواره رضایت خدایی را در نظر می گیرد و از خود عبور می کند حتی اگر در دنیا به ضرر و زیانش با شد در مواردی انسان ممکن است دست از حق گویی بردارداز جمله زمانی است که شخص منافع خود را در نظر می گیرد و می بیند که اگر سخنی بگوید علیه خودش تمام می شود. خداوند می فرماید بهتر آن است که این گونه رفتار نکنید، بلکه برای رسیدن به حق مطلق حتی اگر شده حق را بگویید هرچند به نفع شما نباشد و حتی به ضررتان تمام شود و به مال یتیم - جز به نحوی [هر چه نیکوتر] - نزدیک مشوید، تا به حد رشد خود برسد. و پیمانه و ترازو را به عدالت، تمام بپیمائید خداوند می فرماید: هیچ کس را جز بقدر توانش تکلیف نمی کنیم و چون [به داوری یا شهادت] سخن گوئید دادگری کنید، هرچند [درباره] خویشاوند [شما] باشد. و به پیمان خدا وفا کنید. اینهاست که [خدا] شما را به آن سفارش کرده است، باشد که پند گیرید. (انعام، آیه 152) از دیگر مواردی که انسان از حق گویی دست برمی دارد، زمانی است که با دشمنی درگیر است. خداوند در این باره نیز می فرماید: ای کسانی که ایمان آورده اید، برای خدا به داد برخیزید [و] به عدالت شهادت دهید، و البته نباید دشمنی گروهی شما را بر آن دارد که عدالت نکنید. عدالت کنید که آن به تقوا نزدیکتر است و از خدا پروا دارید، که خدا به آنچه انجام می دهید آگاه است. (مائده، آیه 8) پس کسی که اهل مکارم اخلاقی است به جای این که منافع شخصی را در نظر بگیرد دنبال منافع برتر الهی می رود و رضایت خداوند را می جوید حتی اگر به ضرر خود وحتی به نفع دشمن باشد. این اوج مکارم اخلاقی است که در آیات قرآن و روایات بیان شده است.
پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| تحلیل پیام های قرآنی درماه مبارک رمضان «قسمت چهارم»
نگارنده: «مبلغ نخبه حجت الاسلام و المسلمین سید محمدتقی قادری»