تحلیل پیام های قرآنی در ماه مبارک رمضان «قسمت چهاردهم»
تحلیل چهاردهم پیام قرآنی «فقر وجودی»
چهاردهمین درس و پیام مهم کلیدی قرآن که نکته مهم عرفانی و تربیتی درخود جا داده است و جا دارد لیالی قدر به بحث گذاشته شود «فقر وجودی» است که درآیه مبارکه (15)سوره فاطر: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ» دلالت برآن دارد، در اینکه مقصود از «فقر» که کلیدی ترین پیام عرفانی آیه مبارکه است چیست؟ پاسخ این پرسش و فهم صحیح و همه جانبه پیداکردن نسبت به این پیام درصورتی میسر خواهد شد که چند نکته مهم به درستی توضیح داده شود؛
1- «فقر از منظر روایات»
نکته اول؛ روایات در باب فقر در لسان معصومین عليهم السلام به ویژه رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم به دو دسته تقسیم می شود
دسته اول؛ روایاتی است که در این روایات به شدت از فقر مذمت شده است
1- رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: «كادَ الْفَقْرُ أَنْ يَكُونَ كُفْرا(الکافی,ج 2،ص۲۳۰)؛ نزديك است كه فقر، انسان را به مرحله كفر برساند)
2- علی علیه السلام فرمودند: «اَلفَقرُ، اَلمُوتُ الاَكبَرُ»(نهج البلاغه،حکمت 145)؛فقر مرگ بزرگتر است)
همچنین فرمودند: «مَنْ اِبْتَلَى بِالفَقرِ اِبتَلَى بِاَربَعِ خِصَالٍ:بِالضَّعفِ فِى يَقِينِهِ،وَ النُّقصَانِ فِى عَقلِهِ وَ الرّقَّةِ فِي دِينِهِ،وَ قِلّةِ الحَيَاءِ فِى وَجهِهِ،فَنَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الفَقرِ»(جامع الاخبار،ص 300)؛ كسى كه مبتلا به فقر شود مبتلا به چهار خصلت مى گردد: به ضعف در يقين، نقصان و كمبود در عقل، سستى در دين و كمبود حياء در صورتش يعنى فقر موجب بى حيائى و پاره شدن پرده حيا مى شود ـ پس پناه مى بريم به خدا از فقر.
و همچنین در نكوهش فقر در حكمت 3 می فرماید: «وَ الْفَقْرُ يُخْرِسُ الْفَطِينَ عَنْ حُجَّتِهِ»؛فقر،انسانِ هوشمند را از بيان دليل و حجت خود گنگ مى سازد) و در حكمت 56 آمده است: «وَ الْفَقْرُ فِى الْوَطَنِ غُرْبَةٌ»؛فقير حتى در وطنش غريب است) و در حكمت 319 مى خوانيم:«فَإنَّ الْفَقْرَ مَنْقَصَةٌ لِلدّينِ! مَدْهَشَةٌ لِلْعَقْلِ،دَاعِيَةٌ لِلْمَقْتِ»؛فقر سبب نقصان دين و مشوش شدن عقل و جلب كينه مى گردد) و در حكمت 372 آمده است: «إذا بَخِلَ الْغَنِىُّ به معروفهِ بَاعَ الْفَقِيرُ آخِرَتَهُ بِدُنْيَاهُ»؛هرگاه اغنيا از كمك به ديگران بُخل بورزند فقرا آخرت خود را به دنيايشان مى فروشند).
وهمچنین امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» به محمّد حنفیّه میفرمایند: «یَا بُنَیَّ إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکَ الْفَقْرَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنْهُ فَإِنَّ الْفَقْرَ مَنْقَصَةٌ لِلدِّینِ مَدْهَشَةٌ لِلْعَقْلِ دَاعِیَةٌ لِلْمَقْت» [نهج البلاغه، حکمت ۳۱۹] ای فرزندم!من برای تو از فقر میترسم، پس از آن به خداوند پناه ببر که همانا فقر، دین را ناقص و عقل را سرگردان میکند و عامل دشمنی است.»
دسته دوم؛ روایاتی است که به شدت و با تعبیرات مختلف از فقر مدح و ستایش شده است که برخی از این روایات آورده می شود؛
1- پیامبر گرامی صلى الله عليه و آله فرمود :« الفَقرُ فَخري،و بِهِ أفتَخِرُ عَلى سائِرِ الأَنبِياءِ[عوالي اللآلي:1/39 / 38]: فقر مايه افتخار من است و با آن بر ديگر پيامبران مباهات مى ورزم»
2- همچنین فرمودند: الفَقرُ مِحنَةٌ مِن عِندِ اللّه،لا يَبتَلي بِهِ إلاّ مَن أحَبَّ مِنَ المُؤمِنينَ[كنز العمّال:50 66 16650]: فقر آزمونى است از سوى خداوند كه كسى را به آن مبتلا نمى كند ، مگر مؤمنى را كه دوستش بدارد»
3- رسولُ اللّه ِصلى الله عليه واله فرمود:«الفَقرُ مَخزونٌ عِندَ اللّه، لا يَبتَلي بِهِ إلاّ مَن أحَبَّ مِنَ المُؤمِنينَ:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :فقر گنجينه اى است نزد خدا كه به آن گرفتار نمى شود مگر مؤمنى كه خداوند دوستش مى دارد . (الفردوس :3 / 156 / 4423)
4- همچنین نقل شده است که می فرمود: اللّهُمَّ تَوَفَّني فَقيرا ،و لا تَوَفَّني غَنِيّا ، وَ احشُرني في زُمرَةِ المَساكينِ .[شُعب الإيمان :4 / 389 / 5499] پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بارخدايا! مرا فقير بميران، نه توانگر؛ و روز قيامت ، مرا در شمار مستمندان برانگيز»
5- از رسول خدا پرسیده شد: «مَا الفَقرُ؟ فَقالَ صلى الله عليه و آله: خَزانَةٌ مِن خَزائِنِ اللّه ِ تَعالى قيلَ ثانِيا: مَا الفَقرُ يا رَسولَ اللّه ِ؟ فَقالَ : كَرامَةٌ مِنَ اللّه ِ قيلَ ثالِثا :مَا الفَقرُ؟فَقالَ صلى الله عليه و آله:شَيءٌ لا يُعطيهِ اللّه ُ إلاّ نَبِيّا مُرسَلاً أو مُؤمِنا كَريما عَلَى اللّه ِ تَعالى:«فقر چيست؟» فرمود : «گنجينه اى است از گنجينه هاى خداى تعالى»ديگر بار پرسيده شد : «اى رسول خدا! فقر چيست؟» فرمود: «ارجمندى اى از سوى خداى»سه باره پرسيده شد: «فقر چيست؟» فرمود: «آن است كه خداوند جز به پيامبر برانگيخته شده به رسالت يا مؤمنى كه نزد خداى تعالى ارجمند است، عطا نمى فرمايد». او به اصطلاح شبيه به معانى حرفيّه است كه در ضمن جمله به كار مى روند، و در واقع بدون وابستگى معانى اسميّه، مفهوم و معنى خود را بكلّى از دست مى دهند؛ (مثلاً، هنگامى كه گفته مى شود: «من از خانه به سوى مسجد رفتم» واژه «از» و «تا» بدون تكيه بر «خانه» و «مسجد»، هيچ مفهومى ندارد. بنابراين، معانى اسميّه است كه به معانى حرفيّه مفهوم مى بخشد.) و به اين ترتيب هر كس خود را با اين ويژگى بشناسد خداى خود را خواهد شناخت، چرا كه وجود وابسته بدون وجود مستقل غير ممكن است
2-(اقسام فقر)
نکته دوم؛ این است بین این دو دسته روایات هیچگونه تنافی و تعارض وجود ندارد چراکه فقر در یک تقسیم دو صورت دارد؛
صورت نخست از فقر «فقر اقتصادی» است، مقصود از فقر اقتصادی این است شخص با وجود زمینه کار و داشتن توانایی بر انجام کار راه تنبلی را در پیش می گیرد با دست خودش خود را تهیدست و محتاج می نماید و برای گذراندن زندگی چشمش به دست دیگران است که از وی دستگیر ی کنند، و یا اینکه وی آمادگی برای کار و تلاش دارد و کار می کند ولی سیستم اقتصادی حاکم برجامعه بگونه ای است که هرچه تلاش هم می کند نمی تواند از عهده معیشت زندگی برآید ناخواسته به تهیدستی و فقر کشانده می شود دسته اول روایات ناظر به این قسم از فقر است که مورد مذمت و نکوهش قرار گرفته است در روایات دسته اول آمده بود «كادَ الْفَقْرُ أَنْ يَكُونَ كُفْراً»؛ (نزديك است كه فقر، انسان را به مرحله كفر برساند)، و یا «اَلفَقرُ، اَلمُوتُ الاَكبَرُ»؛ (فقر مرگ بزرگتر است»
صورت دوم فقر؛ «فقر وجودی» است، فقر وجود ی از منظر عرفانی و فلسفی به این معنا است که شخص از نظر سطح معرفت و معنویت به مرتبه ای ازسلوک می رسد که به این باور و ایمان می رسد:
اولا؛ خداوند متعال بوده است وی را از دیار عدم و نیستی به وجود و هستی رسانده است و لباس وجود به وی پوشاند.
ثانیا؛ استمرار وجود و هستی و ادامه حیات وی نیز هم به برکت نعمت بی منتی است که حق تعالی برایش قرار داده است.
ثالثا؛ هرآنچه از کمالات چون عقل، اختیار، علم، زیبایی اندامی دارد که وی را سرامد کل نظام هستی قرارداده است ازآن غنی بالذات است و او «فقیر مطلق» و همه اعتبارش متعلق حضرت حق می باشد و این معنای فقر وجودی و روح پیام عرفانی آیه مبارکه «يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ» است، مدح و ستایش دسته دوم روایت ناظر به این قسم از فقر است که رسول خوبی ها می فرمودند: الفَقرُ مِحنَةٌ مِن عِندِ اللّه ِ، لا يَبتَلي بِهِ إلاّ مَن أحَبَّ مِنَ المُؤمِنينَ . (كنز العمّال: 6/484/1665) فقر آزمونى است از سوى خداوند كه كسى را به آن مبتلا نمى كند ، مگر مؤمنى را كه دوستش بدارد» و همچنین رسولُ اللّه ِصلى الله عليه واله فرمود: «الفَقرُ مَخزونٌ عِندَ اللّه ِ، لا يَبتَلي بِهِ إلاّ مَن أحَبَّ مِنَ المُؤمِنينَ: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: فقر گنجينه اى است نزد خدا كه به آن گرفتار نمى شود مگر مؤمنى كه خداوند دوستش مى دارد» و فرمودند « اللّهُمَّ تَوَفَّني فَقيرا،ولا تَوَفَّني غَنِيّا،وَ احشُرني في زُمرَةِ المَساكينِ: بار خدايا! مرا فقير بميران،نه توانگر؛و روز قيامت ، مراوَ احشُرني في زُمرَةِ المَساكينِ .در شمار مستمندان برانگيز»
3-«راه کار رسیدن به فقر جودی»
نکته سوم؛ رسیدن به مرتبه فقر وجودی و یک پارچه فقر و نیاز شدن دو راه کار دارد؛
نخستین راه کار در رسیدن به مرتبه فقر وجودی «خود شناسی» و معرفت پیداکردن به خویشتن است، شخص می تواند از این سکو به فقر وجودی راه پیداکند، چراکه مولى الموحدين و امام العارفين امام علی(عليه السلام) مي فرمايد :«مَنْ عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّهُ (میزان الحکمه، ص54): كسى كه خود را شناخت خدايش را شناخته است»
هر چند از کلام امام علیه السلام تفسیر گوناگون شده است، یکی از این تفسیر ها این است هر كس اين بدن جسمانى و عنصرى را بشناسد خدا را مى شناسد. دستگاه هائى در اين بدن است كه هر يك براى خداشناسى كافى است، چشم را اگر كسى از نظر تشريح و فيزيولوژى بنگرد محال است خدا را نشناسد، اگر به قلب دقيقاً نظر كند بر وجود خدا گواهى مى دهد.
می گویند یک قلب مصنوعى را به هزينه اي حدود 30 ميليون تومان ساختند؛ اما فقط پنج، شش روز كار كرد و باز ايستاد. اگر از كار باز نمى ايستاد هم مگر قابل مقايسه با قلب طبيعى بود؟ با قلب مصنوعى بايد آهسته برود آهسته بيايد، نه می توان با آن كوهنوردى کرد و نه کارهای سنگین انجام داد. به سلول هاى بدن بنگر، دانشمندان می گویند: بدن انسان از واحدهائى به نام سلول و ياخته تشكيل شده كه آجرهاى ساختمانى بدن است و به طور متوسط [در بدن هر انسان] ده ميليون ميليارد سلول وجود دارد. اگر بشر بخواهد چيزى درست كند تا كار يك سلول را انجام دهد محاسبه شده كه نياز به شهرى است كه هزاران كارخانه و لابراتوار داشته باشد.
تفسیر دیگر اینکه اگر انسان دقّت در وجود خويش كند مى بيند وجودى است از هر نظر وابسته و غير مستقل، علم و قدرت و توانايى و هوشيارى و سلامت و بالاخره تمام هستى او با شاخ و برگهايش، وجودى است غير مستقل و نيازمند كه بدون اتّكا به يك وجود مستقل و بى نياز، يك لحظه امكان ادامه بقاءِ او نيست.
دومین راه کار رسیدن به مرتبه فقر وجودی و خود را وابسته و نیازمند مطلق به خدا دیدن «انقطاع الی الله» و«تبتل الی الله» است، چراکه این توصیه قرآنی به سالکین است: «وَ اذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ وَ تَبَتَّلْ اِلَیْهِ تَبْتیلاً؛ مزمل آیه 8): و نام پروردگارت را یاد کن و تنها به او دل ببند (به کلی از غیر او دل ببر)
مقصود از انقطاع این است سالک الی الله اگر می خواهد فانی در حق تعالی شود و خود را فقیر مطلق ببیند تنها راهش این است قلب را که حوضچه وجودی هرانسانی است از هر آنچه غیر خدایی است خالی کند و همه توجه او به خداوند متعال باشد، در این صورت است نسبت خود ش را در عالم هستی با خداوند متعال بیشتر می بیند و می یابد که او فقیر و نیازمند مطلق، و حق تعالی غنی مطلق است و آنگاه است که عارفانه و سالکان همچون مولی الموحدین امیر المومنین علی علیه السلام به مناجات عاشقانه با غنی مطلق ذات اقدس الهی می پردازد و می گوید:«… مَوْلايَ يَا مَوْلايَ، أَنْتَ الْخَالِقُ وَ أَنَا الْمَخْلُوقُ، وَ هَلْ يَرْحَمُ الْمَخْلُوقَ إِلّا الْخَالِقُ؟ مَوْلايَ يَا مَوْلايَ، أَنْتَ الْعَظِيمُ وَ أَنَا الْحَقِيرُ، وَ هَلْ يَرْحَمُ الْحَقِيرَ إِلّا الْعَظِيمُ؟ ؟مَوْلايَ يَا مَوْلايَ، أَنْتَ الْقَوِيُّ وَ أَنَا الضَّعِيفُ، وَ هَلْ يَرْحَمُ الضَّعِيفَ إِلّا الْقَوِيُّ؟ مَوْلايَ يَا مَوْلايَ، أَنْتَ الْغَنِيُّ وَ أَنَا الْفَقِيرُ، وَ هَلْ يَرْحَمُ الْفَقِيرَ إِلّا الْغَنِيُّ؟۰۰۰مَوْلايَ يَا مَوْلايَ، أَنْتَ الْحَيُّ وَ أَنَا الْمَيِّتُ، وَ هَلْ يَرْحَمُ الْمَيِّتَ إِلا الْحَيُّ ؟ مَوْلايَ يَا مَوْلايَ، أَنْتَ الْبَاقِي وَ أَنَا الْفَانِي، وَ هَلْ يَرْحَمُ الْفَانِيَ إِلا الْبَاقِي؟ …»
پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| تحلیل پیام های قرآنی درماه مبارک رمضان «قسمت چهاردهم»
نگارنده: «مبلغ نخبه حجت الاسلام و المسلمین سید محمدتقی قادری»