انتقاد رهبر انقلاب اسلامی از تخریب آثار اسلامی در مکه و مدینه به بهانه توسعه حج
به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنهای مدظله العالی رهبر معظم انقلاب اسلامی ظهر روز دوشنبه در دیدار جمعی از مسئولان و دستاندرکاران حج، فرمان خداوند متعال برای تجمع مسلمانان در یک زمان و مکان خاص برای انجام فریضه حج را حامل جنبهها و پیامهای سیاسی مهمی همچون «لزوم ارتباط و همافزایی مسلمانان» و «نشان دادن اقتدار امت اسلامی» دانستند و خاطرنشان کردند: علاوه بر جنبه معنوی حج که بسیار مهم است، باید این حقایق و اهداف اسلامی نیز برجسته و برای آنها برنامهریزی و اقدام شود.
حضرت آیت الله خامنهای «ارتباط با آحاد امت اسلامی در حج»، «رساندن پیام انقلاب اسلامی به زائران و زدون شبهات و ابهامات آنها»، «زمینهسازی برای ایجاد یا تقویت ارتباطات جمهوری اسلامی ایران با سایر کشورهای اسلامی» و «همزیستی برادرانه با فرقههای اسلامی» را از جمله پیامهای سیاسی و لازم برای جهان اسلام در ایام حج خواندند و تأکید کردند: حج باید برای جمهوری اسلامی آبروآفرینی کند، بنابراین نباید جنبههای سیاسی حج فراموش شود و حج ابراهیمی یعنی حجِ پس از انقلاب اسلامی با حجِ قبل از آن و حجِ کشورهایی که بویی از مبانی اسلام و انقلاب اسلامی نبردهاند، متفاوت است.
ایشان با اشاره به مانعتراشیهای دولت سعودی در برگزاری مراسم دعای کمیل افزودند: باید با تلاش و ابتکار از این موانع و خسارتها عبور کرد.
رهبر انقلاب اسلامی همچنین از تخریب گسترده آثار اسلامی مانند آثار منسوب به پیغمبر اکرم(ص)، امیرالمؤمنین(ع)، خلفا و مجاهدان صدر اسلام به بهانه توسعه حج بشدت انتقاد کردند و گفتند: در حالی که کشورهای مختلف از آثار تاریخی خود با دقت محافظت و حتی گاهی برای پُر بار نشان دادن تاریخ و گذشتهشان، آثاری را جعل میکنند، تاکنون آثار اسلامی زیادی در مکه و مدینه تخریب شده است.
ایشان سازمان حج و زیارت و دستگاههای ذیربط را به انجام کار و ابتکار و تماس با مسئولان حج در دیگر کشورهای اسلامی برای جلوگیری از تخریب بقایای آثار اسلامی موظف کردند.
رهبر انقلاب اسلامی همچنین مسئولان حج را به استفاده از ابزارهای نو بویژه فضای مجازی برای ارتباط با زائران دیگر کشورها در ایام حج و نیز همافزایی و همکاریِ بیش از پیش با یکدیگر، توصیه و از زحمات یکایک دستاندرکاران حج امسال تشکر کردند.
پیش از سخنان رهبر انقلاب اسلامی، حجتالاسلام والمسلمین قاضیعسکر نماینده ولی فقیه و سرپرست حجاج ایرانی و آقای محمدی رئیس سازمان حج و زیارت گزارشی از اقدامات و فعالیتهای انجام گرفته در بخشهای فرهنگی و اجرایی حج بیان کردند.
نقش زن در تأمین سکینت و آرامش منزل
حضرت آیت الله جوادی آملی در جلسه درس تفسیر خود در مسجد اعظم، به ادامه تفسیر آیات سوره مبارکه طلاق پرداختند و بیان داشتند: در جریان طلاق گرچه اصل صحتش را دین امضا کرده، اما آن را در حدّ ضرورت اخلاقی دانسته تا جایی که اگر به آن حد ضرورت نرسد و کسی تنها از روی دواعی نفسانی بخواهد طلاق بدهد، در روایات، ائمه(ع) فرمودند مثل آن است که با دست خود خانه خود را ویران کند.
معظم له ادامه دادند: در بعضی از روایات فرمودند اگر طلاقی در خانهای رخ داد، عرش خدا متزلزل میشود؛ مستحضرید که عرش خدا مرکز فرمانروایی ربوبیت الهی است که ﴿اسْتَوَی عَلَی الْعَرْشِ﴾، از آنجا جهان را اداره میکند، وقتی عرش خدا متزلزل شد یعنی کل نظام آسیب میبیند، بنابراین مسئله طلاق یک مسئله عادی نیست.
ایشان تصریح داشتند: آنچه جلوی طلاق را میگیرد ادب، رحم و محبت است که فرمود: ﴿وَ جَعَلَ بَینَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً﴾؛ این دو عامل است که اساس خانواده را حفظ میکند: یکی دوستی عاقلانه نسبت به هم؛ ﴿جَعَلَ بَینَكُمْ مَوَدَّةً﴾، یکی گذشت مهربانانه از لغزش یکدیگر، ﴿وَ رَحْمَةً﴾.
حضرت آیت الله جوادی آملی با اشاره به نقش زن در تأمین سکینت و آرامش منزل اذعان داشتند: مسئولیت تأمین سکینت و آرامش منزل را ذات اقدس الهی به عهده خانمها و زنها سپرد که فرمود: ﴿خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَیها﴾، مسکن را مرد تهیه میکند، ولی سکینت منزل به عهده زن است و این با ادب، با اخلاق و با عاطفه ممکن می شود.
داستان هایی زیبا از احترام به علمای اسلام
* ارزش علم و دانش در قرآن
يكي از ارزشهاي اسلامي در قرآن، «علم و دانش» است.
« … هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ …» [1] «آيا دانايان و نادانان با هم برابرند؟».
آيا كساني كه در تحصيل فضايل و آگاهيهاي مفيد و مؤثر در كمال خويش گام بر ميدارند، با گروهي كه از حيات جز خواب و خوراك و… چيزي نميدانند برابرند؟
شكي نيست كه برتري و ارجحيت، همانا از آن كساني است كه در راه تحصيل علم گام بر ميدارند، و ساعتهايي را به تعليم و تعلم سپري ميسازند و از ديار جهالت و لو چند قدم در شبانه روز به سوي عالم علم و نور، هجرت ميكنند:
آن را كه فضل و دانش و تقوا مسلّم است // هر جا قدم نهد قدمش خير مقدم است
در پيشگاه علم مقامي عظيم نيست // از هر مقام و مرتبهاي علم، اعظم است
جاهل اگر چه يافت تقدّم مؤخر است // عالم اگر چه زاد مؤخّر مقدّم است
جاهل به روز فتنه ره خانه گم كند // عالم چراغ جامعه و چشم عالم است
در دين مقدس اسلام و سيره عملي پيامبر و اهل بيت(ع) همواره بر تكريم علما و دانشمندان دين تأكيد شده است. چنانكه امام موسي كاظم ـ عليه السّلام ـ فرمود: «عَظِّمِ الْعالِم لِعِلمِهِ وَدَعْ مُنازَعَتَهُ [2]؛ عالم را به جهت علمش تعظيم و احترام كن و با او منازعه منما.»
امام علي ـ عليه السّلام ـ فرمود: «مَنْ وَقَّرَ عالِماً فَقَدْ وَقَّرَ رَبَّهُ [3]؛ كسي كه به عالمي احترام نمايد، به خدا احترام نموده است.»
پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: «اَكْرِمُوا الْعُلَماءَ فَاِنَّهُمْ وَرَثَةُ الْأَنْبِياءِ فَمَنْ أَكْرَمَهُمْ فَقَدْ اَكْرَمَ اللهَ وَرَسُولَهُ [4]؛ دانشمندان را گرامي داريد كه آنها وارثان پيامبرانند و هر كه آنان را احترام نمايد، خدا و رسولش را احترام نموده است.»
ایران چگونه بزرگترین تورم تاریخ انقلاب را پشت سر گذاشت؟
صحبت از جنگ که می شود فرقی ندارد از متولدین کدام دهه باشیم اما ناخودآگاه ذهنمان به سمت روزهایی کشیده می شود که همه مردم از همه اقشار از همه سنین جان خود را در کف دست قرار داده و به سمت جبهه ها رفتند. هشت سال دفاع از کشور در مقابل همه قدرت های جهان موضوعی نیست که خاطر نسل های بعد از جنگ برود.
قطحی، گرانی و مشکلات معیشتی موضوعات مهمی بودند که مردم در دوران جنگ با آنها رو به رو شدند؛ در شرایطی که کشور تازه توانسته بود رژیم شاهنشاهی را سرنگون کند و در شرایط اقتصادی، نظامی نامطلوب ایران آماج حملات دشمن شد.
بزرگترین تورم در طول تاریخ انقلاب اسلامی مربوط به دوران جنگ تحمیلی است؛ دورانی که نه کارخانه ای بود که چرخ آن بچرخد و نه کشورهای دیگر حتی مواد غذایی به ایران می دادند؛ سکوهای نفتی ما مورد حملات دشمن قرار می گرفت و فروش نفت به پایین ترین حد رسیده بود.
در دوران جنگ 8 ساله مردم این کشور نیز در پشت صحنه همیشه خالصانه به یاد فرزندان خود در جبهه ها بودند و با کمک های نقدی و غیر نقدی خود یاری رسان این غیور مردان بودند و با ارسال کمک ها در قالب کاروانها و جمع آوری کمک های نقدی در پایگاه های بسیج ، مصلاهای نمازجمعه و …. پشتیبان رزمندگان بودند.
مردم ایران در 8 سال جنگ تحمیلی در سال های 60 تا 68 به فرمایش رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی رحمه الله علیه لبیک گفته و با اهدای دارایی های خود هرچند اندک توانستند از پس مشکلات نظامی و اقتصادی آن دوران بر آیند. همه آنها تنها با فرمان امام سر از پا نشناخته و به عرصه آمدند. فرمانی که از همان ابتدا صادر شد” کمک به جبهه کمک به اسلام است".
برخی مردم حتی حاضر نبودند در قبال کمک هایی که می کنند قبض و یا رسیدی دریافت کنند؛ استدلال آنها این بود که این رسید می تواند در جایی دیگر صرف شود و همچنین این کمک ها برای رضای خداست و نیازی به رسید نیست.
تصاویر زیادی از این کمک ها در دست نیست اما همین میزان اندک از فیلم های آرشیوی حاکی از عمق وفاداری مردم به کشور و تلاش آنها برای مقابله با جنگ های اقتصادی است. دیروز پیرزنانی بودند که تنها وعده غذایی خود را به جبهه ها بردند تا در این شرایط مرهمی بر زخم های کشور زخم خورده باشند.
خاطراتی از کمک های مردمی به جبهه ها
غلامرضا قاری، یکی از رزمندگان دفاع مقدس نیز در خاطره ای می گوید: کمکهای مردمی در پشت جبههها بسیار چشمگیر بود و مردم به منظور حمایت از رزمندگان اسلام هر آنچه که در توان داشتند به جبههها میفرستادند تا در اختیار رزمندگان قرار گیرد و ما مسئول این مهم بودیم، اقلامی که در داخل برخی از آنها نامهها و خاطراتی از سوی فرستندگان بود که برای توفیق رزمندگان دعا میکردند و از آنان التماس داشتند.
نکته قابل توجه این است که صحنه جنگ نظامی امروز به جنگ اقتصادی تبدیل شده است؛ امروز دشمنان جنگ اقتصادی را علیه این مرز و بوم و به ویژه ملت آغاز کرده و همه تلاش دشمن در به تنگنا کشاندن معیشت ملت است.
دشمنان خارجی و داخلی با عملیات روانی در رسانه های استکباری، ملت را از آینده اقتصادی می ترسانند و از همین جهت تمام تلاششان را برای دعوت مردم به احتکار به کار بسته اند.
این روزها مردم ماجرای دیروز خود را فراموش کرده اند و متاسفانه برخی از آنها در این راستا اقدام به خریدهای کلان از کالاهای اساسی و احتکار خانگی زدهاند. مواد غذایی که تا دیروز به عنوان مصرف روزانه از فروشگاه ها تهیه می شد امروز بسته بسته توسط عده های معدود خریداری می شود و با افزایش تقاضا قحطی دروغین در کشور به راه افتاده است.
با پیشی گرفتن تقاضا از عرضه، گرانی و تورم بر کشور سایه افکنده و لحظه به لحظه قیمت ها افزایش پیدا می کند و از همین جهت قدرت خرید مردم پایین می آید؛ در حقیقت این ظلمی است که مردم در ابتدا در حق هم وطنان خود و در ادامه در حق خود می کنند.
این اقدام برخی از مردم در هجوم به بازارها در حالی رخ می دهد که در کنار سابقه درخشان مردم در 8 سال جنگ تحمیلی، بارها مردم در جریان حوادث طبیعی نشان دادند که جان هموطنان خود بر رفاه خود اولویت دارد و از کمک های خود دریغ نکردند.
کمک های مردمی به زلزله زدگان بم، کمک های بی دریغ مردم در ماجرای زلزله رودبار و حجم انبوه کمک ها به مردم زلزله زده کرمانشاه تنها بخشی از کمک های مردم در مواقع بحران به همدیگر است؛ این مسائل نشان داد که مردم به جای اینکه به فکر معیشت خود باشند به فکر دیگران بوده و با جان فشانی و فداکاری و ایثار گسترده، همه مایحتاج اساسی خود را وقف رزمندگان و آسیب دیدگان و زلزله زدگان و… می کردند.
امروز هم در چنین شرایط اقتصادی بهتر است مردم به جای گوش سپردن به هجمه ها و تنش های اقتصادی رسانه های بیگانه در کمال خونسردی از احتکار مواد غذایی در خانه های خود پرهیز کنند؛ مردم ایران همان مردم هستند اما در شرایط روحی وتحت بازی روانی رسانه های غربی متاسفانه فراموش کرده اند که اگر انبارهای احتکار خانگی خود را خالی کنند بسیاری از مشکلات اقتصادی حل می شود.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی راه دانا
معارف ثقلین-1
آيا عَلَم هاي امروزي بيانگر همان عَلَم هاي واقعه ي كربلا است؟
سوال
جريان عَلَم در واقعه كربلا چيست؟ آيا عَلَم هاي امروزي بيانگر همان عَلَم هاي واقعه ي كربلا است؟
پاسخ
در جنگهاي زمان صدر اسلام و حتي قبل از آن معمولاً از علم (يا راية) استفاده ميشده و اين عَلَم در حقيقت همان چيزي بوده است كه ما آن را امروزه پرچم ميگوييم. معمولاً در جنگها علم (پرچم) را به دست شجاعترين و جنگجوترين افراد ميدادند و تا زماني كه پرچم در ميان سپاه برفراز بود و روي زمين نيفتاده بود، سپاهيان انسجام داشتند، در حديثي كه از اميرالمؤمنين علي ـ عليه السلام ـ نقل شده است، به همين مطلب اشاره شده است. حضرت ميفرمايد: «هميشه پرچم جنگ را به دست مردان شجاع و غيرتمند بسپاريد زيرا مردان با استقامتند كه، پرچم را تنها نگذارند و آن را رها نسازند… »(1) سيد حسين معتمدي مينويسد: «سابقه عَلَم بسيار طولاني و قديمي است و در اسلام و قبل از اسلام در بين كشورها و شهرها و جمعيتها مرسوم بوده است».(2) در روز عاشورا و در واقعه كربلا در سال 61 ه نيز قطعاً از عَلَم استفاده شده است و آن علم به بعضي از اشكالي كه امروزه مرسوم ميباشد نبوده است، « امام حسين ـ عليه السلام ـ روز عاشورا پرچم جنگ را به دست برادرش حضرت عباس ـ عليه السلام ـ سپرد».(3) «و زماني كه حضرت عباس ـ عليه السلام ـ خدمت امام آمد و از او اذن ميدان طلبيد. امام ـ عليه السلام ـ گريست و ابتدا اجازه نداد و فرمود : تو علمدار من هستي اگر تو به شهادت نايل شوي سپاه من از هم ميپاشد».(4)
اما در رابطه با علمهاي امروزي، يكي از نظرات افراطي اين است كه اين علمها و ساير آلات و وسائلي كه در عزاداري استفاده ميشود همه آنها از اروپا و از مسيحيت وارد ايران شدهاند. و در حقيقت اينها تقليدي هستند از مراسمهاي مسيحيان در شهادت حضرت مسيح ـ عليه السلام ـ . طبق اين نظريه زنجير زني، تيغ زني، موزيك و سنج زني، مصيبت خواني و نوحه سرايي از مسيحيت گرفته شده است كه ايراداتي نيز به آن وارد است. برخي ديگر قائلند كه اين «علم ها» نماد «سرو» هستند و سرو درختي است كه تسليم روند طبيعي گياهان نميشود. و حتي در زمستان هم سرسبز است. يعني همواره زنده است. درست همانند شهيد كه نميميرد، و همواره زنده است. البته يك مطلب كه تقريباً همه در آن اتفاق نظر دارند اين است كه سابقه اين علمهاي جديد خيلي طولاني نيست.
اما در مقابل اين نظريه، نظر ديگري وجود دارد كه بسيار ضعيف است و در صدد انحراف اذهان عمومي است كه ميگويد: «… شكل و شمايل ظاهري «علمها» به صليب مسيحيان شبيه است. و به همين دليل عجيب نيست اگر كساني به خطا بر اين باور باشند كه پديد آمدن علمها نتيجه تقليد شيعيان از صليبيها است كه مسيحيان در هنگام تظاهرات ديني در پيش دستههاي خود راه ميبرند»(5). نويسنده اين مقاله مينويسد: «علمها بي كم و كاست سمبل و نماد «درخت سرو» اند. زبانههاي بلند علمها چه از نظر شكل و چه از نظر نوع اهتزاز دقيقاً يادآور درخت سرو هستند شما ميتوانيد به نقش برجسته درخت سرو در پايين زبانههاي علم ها نگاه كنيد، سرو درختي است كه تسليم زادمردي ادواري گياهان نميشود و همواره زنده ميماند. درست همانند شهيد كه نميميرد و همواره زنده است».(6)
نتيجه اين كه: اولاً سابقه علمهاي امروزي سابقهاي خيلي طولاني نيست. حتي كساني كه قائلند اين علمها نماد سرو هستند به اين مطلب معترفند.(7) ثانياً در نظريه اول نوعي افراط مشاهده ميشود چرا كه اين نظريه حتي مصيبتخواني را هم تقليد از مسيحيان اروپايي معرفي ميكند. كه تمايز اين دو نشان از ياوه بودن اين نظريه دارد در حالي كه ما معتقديم مصيبتخواني براي امام حسين ـ عليه السلام ـ از زمان رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ شروع شده است. برخي قائلند كنار گذاشتن اين گونه علمات و تنها استفاده از پرچم مناسبتر و معقولتر است. در اين رابطه سيد حسين معتمدي مي نويسد: «صاحبان عِلم و ادراك را اعتقاد بر اين است كه كنار گذاردن علمات و به جاي آن، پرچمهاي سياه و قرمز و سبز حسيني را برداشتن كاري بهتر و معقولتر و مناسبتر ميباشد»(8).
پی نوشت:
1. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج100، ص51.
2. معتمدی، سید حسین، عزاداری سنتی شیعیان، قم، انتشارات عصر ظهور، 1378، ج1، ص589.
3. محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، قم، نشر معروف، 1374، ص321، و محمدی اشتهاردی، محمد، سوگنامه آل محمد، نشر ناصر، چاپ نهم، 1375، ص246.
4. محدثی، جواد، همان، ص321.
5. مقاله اهورا اشون، در سایت شارح، www. Sharehnewspaper.com.
6. همان.
7. مراجعه شود به مقاله مذكور در سایت شارح، ایشان مینویسد: «من معتقدم كه نقطه زایش علمات فقط چند سده قبل میباشد.»
8. معتمدی، سید حسین، پیشین، ج1، ص590.
نگاهی به سبک زندگي رزمندگان و شهداي دفاع مقدس
چکیده تحقیق:
- سبک زندگي شيوههاي رفتار، لباس پوشیدن، سخن گفتن، اندیشیدن و نگرشهایی است که مشخص کننده گروههای منزلتي متفاوت است.
- در دنياي مدرن ثروت و مصرف مهمترین عامل کسب منزلت است.
- شهدا ورزمندگان با افتخار به گمنامي و خدمت بيمنت و با تاسي به سيد و سالار شهيدان سبکي متفاوت از زندگي را فراروي بشر قرار دادند.
- دفاع مقدس چشمهای است که از قله کربلا جاری شد و فرهنگ عاشورايي عنصر کانوني سبک زندگي شهدا و رزمندگان است.
_ بصیرتبخشی، عدالتطلبی، دنياگريزي و سادهزيستي، مسئوليت و ولايتپذيري، استقلالگرايي، شهادتطلبي، پاسداری از نظام و امر به معروف و نهی از منکر برخي از مولفههاي سبک زندگي شهدا و رزمندگان دفاع مقدس است.
رزمندگان و شهدای والا مقام با ارائه سبک زندگی متاثر از مکتب حسینی(ع) بالاترین خدمت را به جامعه اسلامی ارائه کردهاند. آنان از عزیزترین و بالاترین موهبت الهی یعنی جان خود، دست شسته و آن را آگاهانه تقدیم به اسلام نمودند. در این مقاله تلاش ميشود تا ابعادي از سبک زندگي جهادگران دفاع مقدس با نگاه به آثار، نوشتهها و خاطرات و وصایای رزمندگان و شهداء مورد بررسی قرار گيرد. سپس مهمترین مصادیق سبک زندگی ایشان از جمله بصیرتبخشی، عدالتّطلبی، دنياگريزي و سادهزيستي، مسئوليت و ولايتپذيري، استقلالگرايي، شهادتطلبي، پاسداری از نظام و امر به معروف و نهی از منکر، استخراج و معرفی شود. رزمندگان و شهدا عالیترین مظهر ارائهکننده سبک زندگی الهی - اسلامی بودهاند و شيوه زندگي آنها براي راهيان نور همواره چراغ راه است. در ادامه نگاهی داریم به سبک زندگی رزمندگان و شهدای دفاع مقدس
ده ویژگی امام حسین (ع) از زبان حضرت مهدی(عج)
رحوم شیخ عباس قمی در کتاب گرانسنگ «نفس المهموم» عباراتی از زیارتنامه سیدالشهدا(علیه السلام) میآورد که در انتساب آن به حضرت مهدی(عج) تردید ندارد؛ در این زیارتنامه 10 ویژگی برای امام حسین(علیه السلام) بیان شده است..
برای شناخت ماهیت وجودی هر شخصی، باید به نزدیکترین کسان او رجوع کرد و با شنیدن گفتههایی که در آن تنها صدق گفتار مشاهده میشود، میتوان افراد شناخت. بر همین اساس، پناه بردن به کلام معصومین(علیهم السلام) بهترین مرجع و منبع برای شناخت امامان معصوم(علیهم السلام) است.
امام حسین (علیه السلام) نیز به دلیل اثرگذاری خاصی که در مکتب شیعه دارد، و چگونگی زندگی، قیام و شهادتی که داشت، بسیار مورد سؤال امامان بعد از خود قرار گرفت تا شناخت شیعیان از امام سوم خود، بیشتر شود و هر یک از اولاد معصوم ایشان نیز به دنبال ارائه بهترین توصیف در باره شخصیت نورانی سیدالشهدا(علیه السلام) بودند. در این نوشتار به صورت خلاصه، اظهارات حضرت ولی عصر(عج) در باره جد شهیدشان برای بازشناسی شخصیت امام حسین (علیه السلام) ارائه شود.
از بهترین توصیفاتی که راجع به حضرت امام حسین (علیه السلام) شده، زیارتنامهای است منسوب به حضرت ولی عصر(عج). مرحوم شیخ عباس قمی در کتاب گرانسنگ خود «نفس المهموم» عباراتی از این زیارت را بدون هیچ تردیدی به حضرت مهدی(عج) نسبت میدهد، آنجا که امام مهدی(عج) می فرماید:
«کُنتُ لِلرَّسُولِ وّلَداً و لِلقُرآن سَنَداً وَ للاُمَّة عَضُداً وَ فِی الّاعَهة مُجتَهِداً حافِظاَ لِلعَهد وَ المیثاق ناکِباَ عَن سُبُلِ الفُسّاق تَناوه تأوه المَجهُود طَوِیل الرُکُوع وَ السُّجُود زاهِداَ فِی الدُّنیا ژُهدَ الرّاحِل عَنها ناظِراَ بِعَین المُستَوحِشِینَ مِنها»؛ تو ای حسین! برای رسول خدا فرزند و برای قرآن سند و برای امت بازویی بودی، در طاعت خدا تلاشگر و نسبت به عهد و پیمان حافظ و مراقب بودی، از راه فاسقان سر بر میتافتی، آه میکشیدی، آه آدمی که به رنج و زحمت افتاده، رکوع و سجود تو طولانی بود، زاهد و پارسای در دنیا بودی، زهد و اعراض کسی که از دنیا رخت برکنده است، با دیده وحشتزدگان بدان نگاه میکردی.
او سند و پشتوانه قرآن بود. قرآن، با اتکا به وجود مقدس امام حسین(علیه السلام)، در جهان استقرار و گسترش یافت و هر آنچه را که قرآن کریم، در قالب الفا1 بیان فرموده در وجود مطهر حسین(علیه السلام) رؤیت و مشاهده میشود
حضرت مهدی(عج) در این عبارات، جد بزرگوار خویش را با 10 عنوان توصیف میکند:
1. امام حسین(علیه السلام)، فرزند سول خدا (صلی الله علیه وآله) بود، او نواده پیامبر اکرم به شمار میرفت، و رسول خدا او را فرزند خویشتن میخواند.
2. او سند و پشتوانه قرآن بود. قرآن، با اتکا به وجود مقدس امام حسین(علیه السلام)، در جهان استقرار و گسترش یافت و هر آنچه را که قرآن کریم، در قالب الفاظ بیان فرموده در وجود مطهر حسین(علیه السلام) رؤیت و مشاهده میشود.
3. آن حضرت بازوی امت بود، امت اسلامی با وجود حضرت حسین(علیه السلام) دارای بازویی پر توان و قدرتمند بوده و هست و به همین دلیل میتواند همه قدرتهای ضد خدایی را در هم بشکند و نابود سازد.
4. امام حسین(علیه السلام) در راه اطاعت پروردگار، سخت کوش و تلاشگر بود. دعا، نیایش، ابتهال، نماز و مناجات شبانه وی در تاریخ، ضبط شده و خود مایه اعجاب آدمی است.
5. آن بزرگوار نگهدار عهد و میثاق بود. عهد و پیمان با خداوند یا با مردم را هرگز نقض نکرد و ثابت و استوار روی پیمان خویشتن میماند و وفا میکرد.
6. او از راه و روش فاسقان و فاجران رویگردان بود. هرگز روی به آنان نیاورد و تمایل به سوی آنان نکرد و چطور ممکن است کسی که فناءفیالله پیدا کرده به مخالفان فرمان پروردگار روی بیاورد و به آنان تمایل پیدا کند؟!
7. امام حسین (علیه السلام) دردمندانه آه میکشید، چون ناله کسی که سخت به رنج و زحمت افتاده و بار سنگینی از غصه و اندوه در دل دارد و در سینهاش جراحتی التیامناپذیر است.
سیدالشهداء (علیه السلام) نسبت به دنیا زاهد، بیرغبت و بیعلاقه بود دنیا در نظر مبارک و خدابین آن حضرت، جلوه و جلا و فروغ و بهایی نداشت، چنان از دنیا اعراض کرده بود که گویا به کلی از آن برکنده شده و قدم در سرای ابدی و جهان آخرت گذاشته است
8. رکوعها و سجدههای طولانی داشت، مدتها در حال رکوع و سجود میماند و ذکر خدا میکرد. به نظر میرسد که این جمله، رمز شوق عمیق و ریشهدار آن بزرگوار به معبود و محبوب حقیقیاش خداوند متعال است و چون از خلوت با خدا و انس به ذات لایزال او لذت میبرد از این رو سجده را ـ که خلوت با خداست ـ طول میداده و احساس خستگی نمیکرده است.
9. سیدالشهداء (علیه السلام) نسبت به دنیا زاهد، بیرغبت و بیعلاقه بود دنیا در نظر مبارک و خدابین آن حضرت، جلوه و جلا و فروغ و بهایی نداشت، چنان از دنیا اعراض کرده بود که گویا به کلی از آن برکنده شده و قدم در سرای ابدی و جهان آخرت گذاشته است.
10. آنجا که نظر دیگران نظر خریداری و نگاه عاشقانه بود، نظر آن بزرگوار به دنیا نظر انسان وحشتزده بود و نگاهش، نگاه دلبریدگان از آن، و بالاخره او از دنیا و زرق و برق آن در فرار بود که این چیزها در چشم انسان دریادلی چون امام حسین(علیه السلام) کمترین فروغی ندارد.
منبع : گروه دین تبیان
رجز "امیری حسین و نعم الامیر" از کیست؟
این روزها در هیئات و مراسمات سوگواری سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) رجزی را در بسیاری از مدیحه سراییها میشنویم که با وجود کوتاهی عبارات، مفهوم و معانی والایی را در خود جای داده است و آن عبارت “امیری حسین و نعم الامیر” از یکی یاران حسینی، شهید نوجوانی به نام «عمرو بن جناده».
همان یارانی که وقتی حسین بن علی (ع)، از همراهان خود بیعت را برداشت و فرمود؛ “راه بر شما باز است، آنها در پاسخ گفتند: “الحمد لله الذی شرفنا بالقتل معک و لو کانت الدنیا باقیة و کنا فیها مخلدین الآثرنا النهوظ معک علی الاقامة فیها؛ خدا را سپاس که این شرافت را به ما نصیب کرد که در کنار شما به شهادت رسیم و اگر دنیا باقی باشد و ما در جاودان باشیم، قیام با شما را بر ماندن در این دنیا ترجیح میدهی"(1) و نیز امام فرمودند: “من یارانی باوفاتر و بهتر از اصحاب خود نمیشناسم."(2)
نوجوانی که به “نقل متفاوت تاریخ 9 ساله، 11 ساله و یا ۲۱ سال"(3)(4) که بعد از کشته شدن پدرش در رکاب سید الشهدا (ع)، که “از صحابه رسول خدا (ص) و از شیعیان با اخلاص امام علی (ع) بود"(5)، به میدان رفت.
پس از شهادتِ پدرش جناده در روز عاشورا، مادرش او را امر به جهاد کرد و گفت: پسرم برو و حسین (ع) را یاری کن. او نزد امام آمد و اجازه میدان خواست. حسین (ع) اجازه نداد؛ او بار دیگر سخن خود را تکرار کرد. امام فرمود: این جوان پدرش شهید شده و شاید مادرش میدان رفتن او را خوش نداشته باشد. او گفت: ای فرزند رسول خدا، مادرم مرا امر کرده شما را یاری کنم و خود، لباس جنگ بر تنم پوشانده است. امام اجازه داد و او به میدان رفت و با خواندن رجز به دل دشمن حمله ور شد او در هنگام ورود به میدان این بیت را ترنم میکرد: “امیری حسین و نعم الامیر سرور فؤاد البشیر النذیرعلی و فاطمه والده و هل تعلمون له من نظیر (6). سالارم حسین است و چه نیک امیری، که نشاط دل پیامبر و مژدهدهنده (به سعادت) و بیمدهنده (از انحراف و دوری از حق) است. علی و فاطمه پدر و مادر اویند و آیا مانند او کسی را میشناسید؟"(6)
اندکی از جنگ نگذشته بود که سر عمرو بن جناده را به طرف سپاه امام حسین(ع) افکندند. “مادر شجاعش «بحریّه» دختر «مسعود خزرجیّ» سر فرزندش را برداشت و بوسید و با همان سر به طرف دشمن حمله کرد و آن را بر سر مردی از سپاه ابن سعد کوبید. آنگاه برگشت و ستون خیمه را گرفت و در حالی که رجز میخواند بر دشمن حمله کرد. پس از آن عمود خیمه را به سوی دشمن پرتاب کرد که به دو نفر از آنها برخورد کرد. امام حسین (علیه السلام) وی را به خیمه بازگرداند.” (7)
و این گونه است که میبینیم به هنگام دفاع از حق و جهاد برای کسب عزّت و شرف و جلب رضای خدا، زن و مرد، نوجوان و پیرمرد یکسانند، همه به میدان میآیند و هر کدام به نوبه خود، وظیفه خود را ایفا میکند و جالبتر آنکه در صحنه کربلا شاهد همه این درسها هستیم.
پی نوشت:
1- مقتل الحسین، مقرم، ص 59
2- الارشاد، ص 442
3-مقرم، مقتل الحسین علیهالسلام، ج۱، ص۲۵۳
4- مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، ج۲، ص۳
5- محلاتی، رسول، زندگانی امام حسین علیهالسلام، ج۱، ص۴۵۲- ۴۵۳
6- مناقب آل ابیطالب، ج 4، ص 104
7- بحارالانوار، ج 45، ص 28 و ابصار العین، ص 94
منابع:
مقتل الحسین خوارزمی ج2
بیانات حجت الاسلام علوی تهرانی
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مکارم شیرازی
شهید دلاوری که از یاری رساندن به اباعبدالله فرار میکرد
قصه زهیر ماجرایی درسآموز برای همه دور افتادگان از حریم اهل بیت است؛ چراکه اگر ائمه بخواهند با یک نظر انسان را متحول میکنند؛ همانگونه که از زهیر عثمانی شیعه علوی مخلص ساختند.
از شخصیتهای برجسته کوفه بود که در روز عاشورا، افتخار یافت در رکاب حسین بن علی (ع) به شهادت برسد. وی در میدانهای جنگ، دلاوریهای بسیاری نشان داده بود. در سال 60 هجری (که سید الشهدا هم از مکه به قصد کوفه حرکت کرده بود) از سفر حج بر میگشت و دوست نداشت که با سید الشهدا برخورد کند و هم منزل شود. اما در یکی از منزلگاهها به ناچار با فرود آمدن کاروان حسینی در همان منزل، با امام برخورد میکنند. امام کسی را نزد او فرستاد و زهیر را به ملاقات با خویش دعوت کرد؛ زهیر قصد سر باز زدن از این دیدار را داشت که همسرش به او گفت: سبحان الله؛ یازهیر، سبحان الله، پسر پیغمبر تو را میخواهد، دعوتت میکند، تو نشستهای؟! بلند شو برو حرفهایش را گوش کن، اگر میتوانی عمل کن، اگر هم نمیتوانی بگو نمیتوانم، برگرد بیا؛ مگر چه میشود؟
تصرّف انسان برتر در نفس زهیر
حاج آقا مجتبی تهرانی درباره دیدار امام با زهیر میگوید:
«زهیر رفت وارد خیمه حسین علیه السلام شد، برگشتند این جوانها، کانّه تنها بود زهیر با حسین علیه السلام مینویسند فَمَا لَبِثَ أَنْ جَاءَ مُسْتَبْشِراً قَدْ أَشْرَقَ وَجْهُه [1]. توقف خیلی کوتاهی کرد زهیر در خیمه حسین علیه السلام؛ اما این زهیر که آمد بیرون دیگر آن زهیری نیست که رفته بود داخل؛ آن زهیر زبون بود، صِغَر نفس داشت به تعبیر ما؛ اما این زهیر، زهیر غیور است. آمده است بیرون دیگر این کِبَر نفس دارد. دیگر این روحش بزرگ شد، وسیع شد، انسان برتر تصرّف در او کرده است. دیدیم این چهره که گرفته بود رفت، حالا باز شده «استجَاءَ مُسْتَبْشِراً قَدْ أَشْرَقَ وَجْهُه»[2] کأنّه نور از صورت زهیر میبارد.
طبری درباره دعوت زهیر از خویشان میگوید: پس از آن که زهیر به خدمت امام حسین علیه السلام رسید و عزم یاری او را داشت، به خیمه خود بازگشت و به یاران خود گفت هر که از شما دوست دارد در یاری فرزند پیامبر (ص) در آید رخت بربندد وگرنه این آخرین دیدار ماست.
سپس او خاطرهای چنین بیان کرد: در غزوه «بحر» و بنا بر گفته طیری بلنجر چون فاتح آن جنگ شدیم و غنایم فراوانی نصیب ما گشت، همه ما خوشحال و مسرور بودیم. هنگامی که «سلمان فارسی» خشنودی ما را دید گفت: آیا شما به فتح و غنایمی که خداوند نصیب شما کرده این گونه خوشحالی میکنید؟ اگر شما سید شباب جوانان آل محمد صلی الله علیه و آله را درک کردید، برای جهاد در رکاب او باید بیشتر شادمان باشید؛ چرا که بهرههای بیشتری به دست خواهید آورد. پس من با شما وداع میکنم و شما را به خدا میسپارم.
دست از حسین بر نمیدارم
پس از سخنان امام حسین علیه السلام در شب عاشورا و برداشتن بیعت خود از گردن همگان، عباس بن علی علیهماالسلام و دیگران از اهلبیت علیهم السلام و نیز یاران بزرگ آن حضرت چون «مسلم بن عوسجه»، «سعید بن عبدالله»، و «زهیر» به حمایت از امام از جای برخاستند و با او تجدید میثاق کردند. زهیر در پاسخ به امام خود اینگونه گفت: به خدا قسم، دوست دارم که کشته شوم، سپس برانگیخته شوم و تا هزار بار دیگر کشته و زنده شوم تا بدین سبب از جان شما و جوانان اهلبیت شما بلا به دور ماند.
زهیر؛ همانند مومن آل فرعون
کثیر بن عبد الله شعبی گوید: روز عاشورا چون بر حسین یورش بردیم، زهیر بن قین سوار بر اسب دم بلند خود سلاح پوشیده در برابر ما آمد و گفت: هشیار باشید، شما را از عذاب خدا بیم میدهم؛ بر مسلمان لازم است برادر مسلمانش را اندرز دهد. ما تا اکنون برادر وهمدین بودیم؛ تا شمشیر میان ما جدایی نیفکنده هم کیش هستیم واندرز شما بر ما لازم است. چون کار به شمشیسر افتد، رشته برادری می گسلد؛ ما امتی باشیم و شما امت دیگر. خدا ما و شمارا به فرزندان پیامبر خود محمد(ص) آزمود تا بنگرد چه کاره ایم.
سپس مجادلهای بین زهیر و شمر درگرفت تا اینکه شخصی از طرف امام حسین علیه السلام این پیام را برای زهیر آورد: بازگرد؛ به جانم قسم که مومن آل فرعون برای قومش خیرخواهی کرد و حرف حق را به روشنی به گوش مردم رساند، تو نیز برای آنها خیرخواهی کرده ای و حرف حق را به گوششان رساندی، اگر این خیرخواهی و خبردادن نفعی به حالشان بکند![3]
درباره مومن آل فرعون گفته شده مردى از فرعونیان بوده، که به موسى(ع) ایمان آورده بود، اما ایمان خود را مکتوم مىداشت، در دل به موسى عشق مىورزید و خود را موظف به دفاع از او مىدید.
پس از ماجرای مجادله حضرت موسی با ساحران، فرعون قصد جان او را داشت که به تعبیر قرآن، مومن آل فرعون رو به آنها گفت: «اى قوم من! امروز حکومت در این سرزمین پهناور مصر، به دست شما است، و از هر نظر غالب و پیروزید، این نعمتهاى فراوان را کفران نکنید، اگر عذاب الهى به سراغ ما آید، چه کسى ما را یارى خواهد کرد»؟! (یا قَوْمِ لَکُمُ الْمُلْکُ الْیَوْمَ ظاهِرِینَ فِى الْأَرْضِ فَمَنْ یَنْصُرُنا مِنْ بَأْسِ اللّهِ إِنْ جاءَنا).
قصه زهیر ماجرایی درسآموز برای همه دور افتادگان از حریم اهل بیت است؛ چراکه اگر ائمه بخواهند با یک نظر انسان را متحول میکنند؛ همانگونه که از زهیر عثمانی شیعه علوی مخلص ساختند.
پینوشتها:
[1]بحارالانوار/علامه مجلسی/44/3
[2]بحارالانوار/علامه مجلسی/44/3
[3]تاریخ الطبری، ج5، ص 427.
منابع:
- مقاله “زهیر بن قین بجلی رایت شجاعت” به قلم محمد جواد طبسی که در شماره 26 ماهنامه “کوثر” منتشر شده است.
- سخنرانی مکتوب مرحوم آقا مجتبی تهرانی به عنوان مصلح غیور، شب دوم محرم/سایت تبارک؛
-تبیان
- تفسیر نمونه