به مناسبت سالروز ارتحال علامه مجلسی ره
علامه مجلسی در روز دوشنبه بیست هفتم ماه مبارک رمضان سال 1110 هجری قمری در اصفهان درگذشت و در مسجد جامع عتیق این شهر به خاک سپرده شد.
علّامه بزرگ ملّا محمد باقر اصفهانى معروف به «علّامه مجلسى» و «مجلسى دوم» سومین پسر دانشمند ملّا محمد تقى مجلسى اول است. بگفته میر عبد الحسین خاتونآبادى در تاریخ «وقایع الایّام و السِّنین» علّامه مجلسى در سال 1037 در دار العلم اصفهان دیده بدنیا گشود، ولى در مِرآت الاحوال ولادت او را بسال 1038 نوشته است.
علّامه مجلسى از همان اوان کودکى با هوشى سرشار و استعدادى خدا داد و پشت کارى مخصوص، بتحصیل علوم متداوله عصر پرداخت. چون در سایه تعلیمات و مراقبت پدر علّامهاش که خود نمونه کامل یک فقیه بزرگ و عالم پارسا بود، شروع بکار نمود، در اندک زمانى مراحل مختلفه علمى را یکى پس از دیگرى طى کرد. از همان سنین جوانى آثار نبوغ از سیماى جالبش آشکار بود، و هر کس او را میدید آینده درخشانى را برایش پیشبینى میکرد.
وی بعد از تکمیل تحصیلات خود در فنون و علوم مختلف، با واقع بینى مخصوصى، به تحقیق در اخبار اهل بیت عصمت و طهارت(ع) پرداخت، و با استفاده از شرائط مساعد و قدرت سلطان وقت شاه سلیمان صفوى، به جمع آورى کتابهاى مربوطه و مدارک لازمه، از هر مرز و بومى که بود، همت گماشت.
آنگاه براى تأمین هدف بزرگ و منظور عالى خود و مسئولیتى که بعهده گرفته بود، یک دوره کامل اخبار روایات ائمه اطهار را در هر باب و هر موضوعى از نظر گذرانید.
سپس در زمانى که درست وارد چهل سالگى عمر گرانبهایش شده و بکمال عقل رسیده بود، با بنیهاى سالم و نشاطى عجیب و دانشى پر مایه و اطلاعى وسیع، دست بیک اقدام دامنه دار و اساسى زده، شالوده بناى عظیمى را پى ریزى کرد و با تکمیل این بناى محکم و تأمین آن منظور ضرورى که همانا تألیف کتاب بزرگ «بحار الأنوار» است نام نامیش در همه جا پیچید و آوازه فضل و علم و همت بلندش در سراسر دنیاى اسلام بگوش دوست و دشمن و عالى و دانى رسید. بطورى که در حیات خودش آثار قلمى و فکریش، در اقصى نقاط دنیاى اسلام و بلاد کفر منتشر گشت، و همچون قند پارسى به بنگاله بردند!
علامه مجلسى و منصب شیخ الاسلامى:
یکى از کارهاى معروف علّامه مجلسى اینست که وى متصدى شکستن بتهاى هندوها در دولتخانه شاهى بود. این واقعه را معاصر او میر عبد الحسین خاتون آبادى در وقایع ماه جُمادَى الأوُلىٰ سال 1098 در تاریخ خود «وقایع السِّنین» نگاشته است.
همچنین محدّث بزرگوار سید نعمت اللَّه جزائرى که از شاگردان مشهور علّامه مجلسى است در کتاب «مقامات» مینویسد: به استاد ما خبر دادند که بتى در اصفهان هست که کفار هند آن را پنهانى میپرستند. استاد هم دستور داد آن را خُرد کنند. بُت پرستان هند حاضر شدند مبالغ هنگفتى بشاه ایران بدهند که نگذارد آن بُت شکسته شود و اجازه دهد آنها بُت مزبور را بهندوستان ببرند، ولى شاه ایران (شاه سلیمان صفوى) نپذیرفت.
وقتى بت شکسته شد، خادمى که ملازم و مراقب آن بت بود، تاب نیاورد ریسمانى بگردن خود آویخت و انتحار کرد.
در همین سال که علّامه مجلسى با تألیف کتاب «بحار الانوار» و دیگر کتب نافع و مؤثر خود و نفوذ روز افزونش، شخصیّت ممتاز و مقام علمى و عملیش زبانزد خاص و عام بود، تا جایى که ارکان دولت و شخص شاه صفوى نیز تحت تأثیر جامعیّت و موقعیّت وى قرار گرفتند، از میان آن همه دانشمندان مشهور که در اصفهان و سایر شهرهاى ایران میزیستند، فقط او که در آن موقع شصت و یک سال داشته است، از طرف شاه سلیمان صفوى بمنصب شیخ الاسلامى که بزرگترین مقام دینى بود برگزیده شد و تا پایان عمر نیز در این سمت باقى بود…
علّامه مجلسى با احراز منصب شیخ الاسلامى قدرت مهمى بهم زد، و از آن فرصت، حد اکثر استفاده را نمود و تا سر حدّ امکان، در رونق و رواج علم و حدیث شیعه، و حمایت از اهل علم و مردم بى پناه و امر بمعروف و نهى از منکر و محدودیت بیگانگان اسلام، و مبارزه با ظلم و زور گوئى که پیش از وى کسى قدرت جلوگیرى آن را نداشت کوشید، و بهمین جهت او یگانه ملجأ ستمدیدگان و مایه امید بى پناهان و خانه او مجمع فضلاء هر دیار اعم از عرب و عجم بود، و به بهترین وجه از طالبان علم و فضل دستگیرى و دلجوئى مینمود.
دانشمند محقّق متتبّع مرحوم سید عبد اللَّه شوشترى در آخر اجازه کبیره از پدرش نور الدین و او از پدرش محدّث مشهور رسید نعمت اللَّه جزائرى که از شاگردان دانشمند علّامه مجلسى بوده است نقل میکند که گفته است: چون علّامه مجلسى اقدام بتألیف کتاب «بـِحارُ الأنوار» نمود و همه جا در جستجوى کتب قدیمه بود و سعى بلیغ براى بدست آوردن آنها مبذول میداشت، به وى خبر دادند کتاب «مدینه العلم» شیخ صدوق در یکى از شهرهاى یمن است.
علّامه مجلسى هم موضوع را باطلاع شاه (گویا شاه سلیمان صفوى) رسانید.
شاه نیز یکى از امراى دولت را با هدایاى بسیار بمنظور بدست آوردن کتاب مزبور، به یمن فرستاد؛ بعلاوه پادشاه صفوى قسمتى از املاک مخصوص خود را وقف تألیف بحار الانوار و استنساخ آن، و هزینه طلاب علوم دینیه کرده بود»!
حقوقى که علامه مجلسى بر جامعه شیعه دارد:
مطابق نقل مرحوم سید محمد باقر خوانسارى مؤلف «روضات الجنات»، از کتاب «حدائق المقرّبین» تألیف میر محمد صالح خاتون آبادى، شاگرد و داماد علّامه مجلسى، وی در شرح حال استادش مجلسى، شرح مفصلى نوشته است که چون داراى مطالب مفیدى است، ترجمه آن را در اینجا مىآوریم:
((هیچ یک از دانشمندان گذشته و متأخرین آنها، در جلالت قدر و عظمت شأن و جامعیت بپاى او نرسیدند. وى از جهاتى چند بر مذهب شیعه حق دارد که از همه روشنتر شش حق است که ذَیلاً بدان اشاره مىشود:
اول- اینکه علّامه مجلسى شرح “کتب اربعه” شیعه را که در تمام اعصار، مدار استفاده دانشمندان ما بوده است، تکمیل کرد و مشکلات آن را حل نمود، و مطالب پیچیده آنها را که بر فضلاى اقطار پوشیده بود، روشن ساخت. او “کافى” و “تهذیب” را شرح کرد. در شرح “مَن لا یَحضُرُهُ الفقیهُ” اکتفا بشرح پدرش (مجلسى اول) نمود و مرا (= میر محمد صالح خاتون آبادی را) مأمور ساخت که “استبصار” را شرح کنم، و از برکت اشاره آن بزرگوار من هم آن را شرح کردم. هنگام وفاتش وصیت کرد که بقیه شرح او را بر کتاب “کافى” نیز تمام کنم (مِرآه العقول)، و اینک بر حسب امر شریف او مشغول بشرح آن هستم.
دوم- اینکه وى سایر اخبار ما را که از ائمه اطهار (ع) روایت شده و اخبار کتب اربعه، در مقابل آن مانند قطره در برابر دریاست، در مجلدات (25 جلدی قدیم و 110 جلدی جدید) بحار الانوار گرد آورد. بحار الأنوار کتابى است که حتی تألیف یکجلد آن براى علما طاقت فرسا است! و از لحاظ جمع آورى و ضبط و فوائدى که دارد، و احاطه بادلّه و اقوال علماء در هر باب، در مَجامِع شیعه مانند آن نوشته نشده است. این کتاب بیست و پنج جلد است (به چاپ سنگی رحلی بزرگ قدیم؛ برابر با صد و ده جلد جدید!)…
سوم- اینکه مؤلفات فارسى بسیار سودمند او داراى نفع دنیوى و اُخرَوى است، و باعث هدایت غالب عوام اهل عالم شده، بطورى که کمتر خانهاى از شهرهاى شیعه نشین است که یکى از تألیفات وى بآنجا نرسیده باشد!
ششم- اینکه وى در بر آوردن نیازمندیهاى مؤمنین و دفاع از حقوق آنان چنان بود که نمیگذاشت ستمگران بآنها ظلم کنند، و شرّ آنها را از سر ایشان بر طرف میساخت، و خواستههاى بیچارگان را بگوش اولیاى امور میرسانید، تا بکار آن درماندگان بىدست و پا آن طور که میباید رسیدگى کنند…
و بالجمله حقوقى که آن منبع کمالات و معدن خیرات بر این دین حنیف (= درست و پاک)، بلکه بر همه مردم دارد بسیار است. من احادیث بسیارى را نزد حضرتش خواندم و او با خط شریف خود در سال 1085 اجازه روایت مؤلفات خودش و سایر کتبى که خود براى روایت آنها اجازه گرفته بود، براى من نوشت، و در آن تصریح باجتهاد من کرد. من در آن موقع در حدود هفده سال داشتم! حقّى که آن بزرگوار بر من دارد، نمیتوان اِحصاء کرد (= شمرد). او حقّ پدرى و تربیت و هدایت مرا براى تحصیل کمالات و نیل بسعادات در گردن من دارد.
من در اوائل سن شوق زیادى به تحصیل حکمت و معقول (= فلسفه و کلام) داشتم، ولى به تحصیل و تکمیل آن نپرداخته بودم، تا اینکه در سفر حج با وى همراه گشتم و براهنمائى او شروع به تتبّع کتب فقه و حدیث و علوم دینى نمودم، و چهل سال عمر خود را در خدمتش بسر آوردم! در حالى که از فیض وجودش و مشاهده کرامات و استجابت دعاهایش بىنهایت بهرهمند میگشتم)).
تألیفات پر ارزش علامه مجلسى:
شهرت علّامه مجلسى گذشته از مقام علمى و جامعیت و مرجعیتى که در دولت صفویه داشته است، اصولا مرهون تألیفات بسیار اوست که همه مفید و قابل استفاده عموم و در نهایت سَلاسَت (= روانی) نوشته است. مخصوصاً کتابهاى فارسى آن مرد بزرگ همه سودمند و از زمان تألیف و در عصر حیات مؤلّف تاکنون مورد استفاده تمام شیعیان فارسى دان بوده و میباشد.
کتابهاى حَیات القلوب، حِلیه المتّقین، حقّ الیقین، عَین الحَیٰوه، جلاء العیون، توحید مُفضَّل، و زاد المعادِ آن علّامه جلیل القدر از کتبى است که هنوز هم در اغلب خانه هاى مردم ایران و افغانستان و پاکستان و هندوستان و عراق و غیره موجود و مرد و زن شیعه با رغبت تمام و میل فراوان آنها را میخوانند، و از آثار فکرى و راهنمائى هاى آن عالم عالیقدر استفاده مینمایند.
علامۀ مجلسی نجات دهندۀ احادیث شیعه از نابودی:
علّامه مجلسى در عصرى می زیسته که فلسفه و عرفان، فقه و حدیث اهل بیت را تقریباً تحت الشعاع قرار داده بود، علما و فقهاى شیعه بیشتر میل بفلسفه داشتند، و فقه و حدیث در درجه دوم أهمیت قرار داشت. اندکى پیش از وى فیلسوف نامى میرداماد و بعد از او شاگردش ملا صدرا شیرازى و دامادهایش ملا عبد الرّزاق لاهیجى و ملا محسن فیض (کاشانی) از کسانى بودند که عمر خود را در فلسفه و عرفان صرف کردند. ادامه این وضع، مکتب اهل بیت و رواج افکار نورانى آنها را سخت مورد تهدید قرار میداد، و آینده وخیمى را براى علوم دینى مجسّم میساخت.
بعلاوه کتابهاى اخبار شیعه بر اثر تاخت و تازها و جنگها و غارتهائى که مکرّر در ایران روى داده بود، و محدودیتهائى که شیعیان پیش از ظهور صفویّه داشتند، نوعاً از میان رفته و آنها که باقى مانده بود چندان در دسترس نبود. بهمین جهات، شیعه از نظر حدیث و اخبار و فرایض و سنن سخت در مضیقه بود، و بمیزان زیادى محتاج به یک دائره المعارف، شامل همه گونه اخبار در هر باب و موضوع بودند.
این علل و عوامل بود که موجب تصمیم علامه مجلسى براى تألیف بحار الانوار گردید. علّامه مجلسى میدانست که عمر زودگذر، فرصت اینکه او بتواند تمام اخبار را جمع، و بعد مرتب و منظم و تهذیب و تنقیح نماید بوى نخواهد داد، پس چه بهتر که تمام اخبارى که در کتب معتبر شیعه است، همه را یک جا جمع کند… و هر جا فرصت کرد، با نوشتن «بیان» و «توضیح» و «ایضاح» باجمال و تفصیل توضیحى داده و بگذرد، و تحقیق و تفکیک و تهذیب و دقت و تعمق بیشتر را به فرصتهاى مناسب موکول کند، یا براى نسلهاى بعدى بگذارد! بهمین جهت، در بعضى از بیان ها میگوید: «نسخه مغلوط و غیر مرتّب و مشوّش است، ولى ما آن را نقل کردیم تا اگر بعد از ما نسخه اصل پیدا شود، از روى آن مقابله و تصحیح گردد و گر نه همین نسخه هم که اَحیاناً خالى از فائده نیست، از بین نرود، و اسمى از آن باقى بماند»…
وفات علامه مجلسى:
علّامه مجلسى بعد از یک عمر گرانبها و تعلیم و تربیت صدها شاگرد دانشمند، و تألیف و تصنیف و ترجمه دهها کتاب سودمند و مؤثّر دینى بعربى و فارسى، و آن همه آثار خیرى که از خود بیادگار گذارد، مطابق نقل «رَوضات الجنّات»… در شب بیست و هفتم ماه مبارک رمضان سال 1110 هجرى، اوائل سلطنت شاه سلطان حسین صفوى در سنّ هفتاد و سه سالگى چشم از این جهان فانى فرو بست و روح پر فتوحش بآشیان جـِنان پرواز نمود، و در مسجد جامع اصفهان کنار پدر علّامه اش ملّا محمد تقى مجلسى اول مدفون گردید. آرامگاه مجلسى از زمان درگذشتش تا کنون همواره مزار مجاورین و مسافرین از زن و مرد مسلمان بوده است.
منبع: شفقنا- به قلم دوانی