بسيج؛ چشمه جوشان
تشبيه و مقايسه بسيج، كه حركتي اجتماعي است با يك حركت طبيعي، ميتواند در شناخت بهتر ماهيت آن مفيد باشد. آبي كه در مخزني جمع شده و مجرايي براي جريان نداشته باشد، انرژياي در خود ذخيره دارد، ولي اين انرژي منشأ اثر نيست. اما اگر اين انرژي به حركت درآيد، بسته به ظرفيت مخزن و شرايط خاص مؤثر در تحريك آن ميتواند فعاليت هاي بسياري انجام دهد؛ چنانكه حتي ممكن است روشناييِ شهري را تأمين كند. بسيج نيز انرژي بالقوهاي در جامعه بود كه با محركي به يك انرژي سيال و فعال تبديل شد.
انرژي هاي موجود در جامعه را ميتوان به انرژي هايي كه در آب هاي طبيعي وجود دارد، تشبيه كرد. آب هاي طبيعي گاه راكدند، و اين نوع آب دو عيب دارد: نخست آنكه بر اثر تبخير به تدريج از حجم آن كاسته ميشود و رفته رفته از بين ميرود و چيزي جايگزينش نميشود؛ دوم اينكه بر اثر عوامل خارجي به سرعت منفعل و متعفن ميشود و به لجن تبديل ميگردد و ممكن است موجب هزاران مفسده شود. كساني كه در جامعه هيچ تحرّك و رشد و اثري ندارند، تحت تأثير عوامل خارجي به سرعت تحليل ميروند و ممكن است به عناصري زيانبار بدل شوند؛ همانند مرداب هاي گنديدهاي كه محل رشد ميكروب ها و موجب پيدايش امراضاند.
برخي از آب هاي طبيعي راكد نيستند بلكه سرچشمهاي دارند، اما آنقدر نيرو ندارند كه به نحوي چشمگير جريان يابند. گاهي در كوهپايهها چشمههاي كوچكي هستند كه اگر مقداري از آب آنها برداشته شود، كمكم ميجوشند و پر ميشوند؛ ولي جريان پيدا نميكنند. اين نوع آب ها همچون آب راكد نيستند كه با برداشتن يا تبخير تمام شوند بلكه هرگاه از آنها برداشته شود دوباره ميجوشند، اما نيروي زيادي ندارند تا جريان يابند و زمين هاي اطراف را سيراب كنند و از آن كشت و زرعي پديد آيد يا درختي رشد كند. يك دسته از مردم نيز همانند اين چشمههاي كوچك، قدرت آن را دارند كه وجود خودشان را حفظ كنند و بر اثر عوامل اجتماعي تحليل نروند اما توان آن را ندارند كه به ديگران نفعي برسانند و آنان را در مشكلاتشان ياري كنند.
در طبيعت، جويبارهاي كوچكي نيز پيدا ميكنند اما بسيار شكننده، اثرپذير و آسيبپذير، كه اگر به زمين سستي برسند در آن فرو ميروند. البته اگر جلوِ همين جويبار باريك استخري بسته شود، قابل بهرهبرداري است ولي به طور طبيعي چندان اميدي به آن نيست.
طبيعت چشمههاي سرشاري نيز دارد كه با قدرت ميجوشند؛ نه تحليل ميروند، نه زود آلوده ميشوند و نه به لجن تبديل ميگردند. اين چشمهها جريان مييابند و كشتزارها، حيوان ها و انسان ها را سيراب ميسازند و مايه حيات يك سرزمين ميشوند. نيروي بسيج نيز همانند چنين چشمههايي است؛ پيوسته ميجوشد و ميخروشد، و از حركت نميايستد تا بر اثر عوامل خارجي تحليل رود. اين جريان به حيات خودش ادامه ميدهد و به ديگران حيات ميبخشد و مقابل آلودگي ها نهتنها منفعل نميشود، بلكه آنها را از بين ميبرد.
بنابراين بهترين نيرويي كه در پيشرفت و رشد و بالندگي جامعه و حفظ ارزش هاي آن نقش دارد و مانع شكلگيري و گسترش فسادها و آلودگي ها در اجتماع ميشود، بسيج است. اين نيرو كه طيّ قرن ها و بر اثر عوامل متعددي در دل جامعه پديد آمده و ذخيره شده بود، نيازمند محركي بود تا آزاد و فعال شود، و آن محرك، در انقلاب ما كسي بود كه تاريخ معاصر را دگرگون ساخت، ابرقدرت هاي جهان را خاضع كرد و كاخ هاي استعمار و استبداد را فرو ريخت يا به لرزه درآورد؛ كسي كه در مدتي كوتاه ثمرات پرشماري تقديم جامعه كرد و هنوز زود است كه آثار وجودياش كاملاً شناخته شود. امام(رحمه الله) ارزش بسيجي را خوب ميدانست و بسيجي هم رهبر خود را خوب ميشناخت و اين پيوند هميشه باقي خواهد ماند.
منبع: نگاهي گذرا به بسيج و بسيجی، مولف: آیت الله محمدتقی مصباح یزدی